فارسی
سه شنبه 29 اسفند 1402 - الثلاثاء 8 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تفسیر قرآن ـ جلسه پنجاه و یکم


تفسیر سوره حمد - تفسير سوره حمد - جلسه پنجاه و یکم 0 - -  

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

بهترین و استوارترین راه شناخت مفاهیم دینی در درجه اول قرآن کریم است و بعد روایاتی که با دلائل مختلف، انسان اطمینان به صدورش پیدا می‌کند. صدور از رسول خدا و ائمه طاهرین که گاهی متن قوی و محکم روایت نشان می‌دهد که کلام، کلام معصوم است گاهی توجه قشر عظیمی از دانشمندان به روایت نشان می‌دهد روایت موثوق الصدور است، گاهی رجال روایت نشان می‌دهد که روایت صحیحه است.

ما اگر برای به دست آوردن مفاهیم و معانی به خود قرآن متوسل بشویم و به روایات، یقینا ما را به حقیقت نزدیک می‌کند از گیجی و گنگی در می‌آورد و ابهام در معنا را رفع می‌کند. صراط مستقیم در خود قرآن مجید معنا شده است. در روایات واخبار هم معنا شده است. نیازی نیست که با بودن قرآن، با بودن اهل بیت جایی دیگر دنبال مفهوم و معنای صراط مستقیم بگردیم. حتی مصادیقش را هم برای ما روشن کردند.

اما قرآن کریم. قرآن کریم صراط مستقیم را که یک حقیقت معنوی است مرکب از یک سلسله واقعیات بسیار باارزش اخلاقی، عملی و اعتقادی می‌داند. یکی از سوره هایی که صراط مستقیم را خیلی روشن معنی می‌کند سوره مبارکه انعام است، آیات 151 و 152 و 153. ﴿قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکمْ عَلَیکمْ﴾  بیایید اگر می‌خواهید بفهمید اگر می‌خواهید حق برای شما آشکار بشود. تعالوا. بیایید و دوری نکنید. فراری نباشید. غایب نباشید. من برای شما ارزش‌ها را توضیح بدهم، شرح بدهم.

یک: ﴿أَلَّا تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً﴾  موحد واقعی باشید. اهل توحید باشید. هیچ بتی را، هیچ طاغوتی را در زندگی عملی تان کنار خدا قرار ندهید که مسئله توحید و شرک در اعتقادو عمل را در ایاک نعبد مفصل شنیدید.

دوم: ﴿وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً﴾  ملاحظه می‌کنید که وبالوالدین چه در این سوره و چه در سوره های دیگر مقید به قیدی نیامده. فقط می‌گوید والدین. در مامور بودن انسان نسبت به احسان به پدر و مادر، پدر و مادری را خدا استثنا نکرده. بالوالدین احسانا، حالا این پدر و مادرت می‌خواهند بهترین مؤمن باشند، بدترین کافر باشند، مشرک باشند، آدم های بدی باشند، آدم های خوبی باشند، آدم های عصبانی باشند، آدم های نسازی باشند، آدم های ناهماهنگی باشند، تو در مقابل کل این جریانات، تلخی شان، ناهماهنگی شان، داد و بیدادشان، وظیفه ات در سوره اسراء بیان شده است. ﴿إِمَّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کرِیماً﴾  که هر بخشی از این آیه دلالت بر نقص پدر و مادر ناقص دارد. ولا تنهرهما یعنی اگر آنها تو را رد کردند تو آنها را رد نکن. اگر آنها بدزبانی کردند تو قول کریم در مقابل آنها به کار بگیر. اگر آنها منیت و تکبر و خان بازی و آقابالاسری به تو نشان‌دادند تو ﴿وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾ (1) اینها هیچ کدامش بدون علت نیست. «قولّا»  یعنی این که من شما را نمی خواهم از دست بدهم، من از شما ناراحت نیستم. من خدمتکار و خدمتگزار شما هستم. هر بخشی از آیه در هر صورت یک خلایی از آنها نشان می‌دهد و ما حق نداریم مثل آنها با آنها رفتار بکنیم.

یا در سوره مبارکه لقمان که از آیات بسیار فوق العاده قرآن در رابطه با پدر و مادر است که ما به انسان سفارش کردیم به پدر و مادرش نیکی کند حالا اگر این پدر و مادر بی دین بودند و پای بند به لائیک بودنشان هم بودند و عاشق هم بودند که فرزندشان هم مثل خودشان بشود. اینجا پروردگار می‌فرماید ﴿وَ إِنْ جاهَداک عَلی أَنْ تُشْرِک بِی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ﴾  اگر به تو فشار آوردندکمترین شرکی به من بورزی ﴿فَلا تُطِعْهُما﴾  اما در این فلاتطعهما درگیر و تلخ نشو. ﴿وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً﴾ (2)

رفت و آمدت باشد، ترکشان نکن خانه شان برو و بیا، به طور شایسته و معروف با اینها همنشین باش. چرا می‌گوید ﴿فِی الدُّنْیا﴾  برای اینکه یک فرق بین دنیا و آخرت مسئله افتراق است. در دنیا بد با خوب‌ها زندگی می‌کنند. ولی فردای قیامت فرمان ﴿وَ امْتازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَ﴾ (3)

می‌رسد و یک جدایی ابدی بین افراد حاصل می‌شود. اهل ایمان و اهل تقوا در بهشت هستند و اهل فسق و فجور و گناهکاران حرفه ای در عذابند که من یک زمانی در قرآن مجید چهار بخش را رده بندی کردم در همین اجتماع و افتراق در نقطه زن و شوهری. حالا پدر و مادری و اولادی هم در این اجتماع و افتراق هست. یا در قوم و خویشی در قیامت این اجتماع و افتراق هست. نمونه هایش را من از قرآن برای شما بگویم. اما زن و شوهر. می‌خواهم قید فی الدنیا را بگویم که متوجه باش این مصاحبت شایسته مال اینجاست. آنجا دیگر همدیگر را نمی بینید و حکمی ندارید.

یک زن و شوهری را اسم می‌برد هر دو با هم در جهنم هستند. ﴿تَبَّتْ یدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَ﴾ * ﴿وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ * ﴿فِی جِیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ﴾ (4) هر دو دوزخی هستند.

یک زن و شوهری را پروردگار عالم نام می‌برد یا به کنایه می‌گوید یکی شان را که زن در عالیترین درجات بهشت است و شوهری که سر در یک بالین داشته در بدترین درکات جهنم است فرعون و آسیه. زن و شوهری را می‌گوید که برعکس فرعون و آسیه، شوهر در اعلی مرتبه بهشت است، نوح و لوط، در سوره صف، دو همسرشان در بدترین درکات دوزخ هستند.

زن و شوهری را هم در قرآن ما از آیات به دست می‌آوریم که در بهشت با هم هستند پیامبر و خدیجه کبری که یک روایت صدوق نقل‌می‌کند در خصال که این معنا را تایید می‌کند. «أفضل نساء الجنّه اربع؛ خدیجه بنت خویلد .. (5) این گفتار پیامبر است. امیرالمومنین و حضرت زهرا، کلی ترش هم در سوره رعد، آیات 13 به بعد و سوره مومن آیات 7 به بعد است که ﴿وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِمْ﴾  زن و شوهر و فرزندان مثل دنیا که در کنار هم بودند در کنار هم هستند.

آن افتراق در قیامت علتش معلوم است. یک عده ای اهل خدا بودند باید عند ربهم باشند. یک عده ای اهل شیطان و هوا و طاغوت بودند باید اصحاب نار باشند. اما اینجا به فرزندان می‌گوید پدر و مادرت جهنمی هستند باشند. مشرکند باشند. در مسئله شرک گوش به حرفشان نده اما نه با دعوا و نه با تلخی ونه با داد و بیداد بعد از ﴿فَلا تُطِعْهُما﴾  می‌گوید ﴿وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً﴾ (6) همه ایمان انسان هم در همین نقطه‌ها ظهور پیدا می‌کند نقطه هایی که عمل به خواسته پروردگار واقعا سنگین است.

ببینید شفعا که انبیاء هستند قرآن مجید هست، ائمه طاهرین هستند اینها شفاعت می‌کنند اما همه انسان‌ها در قیامت در معرض شفاعت قرار نمی گیرند چون ما در آیه داریم ﴿فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ﴾ (7) حنظله غسیل الملائکه از با ارزش ترین شهدای اسلام است و پدرش هم از کثیف ترین منافقینی است که در سوره توبه خدا به پیامبر می‌گوید ﴿سَواءٌ عَلَیهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ﴾ (8) غفران خدا نمی گیردش. شفاعت بچه اش می‌گیرد او را؟ این طور نیست که شفاعت میدانش خیلی باز باشد.

حالا به بحث شفاعت اگر رسیدیم در سوره مبارکه بقره آیه 47 آنجا تمام دقایق شفاعت را برای شما می‌گویم که شفاعت پارتی بازی نیست. اصلا کلمه شفع به معنای جفت و در مقابل وتر است. من اگر در حدی ایمانم، عملم، اخلاقم، جفت قرآن و پیامبر باشد، اما یکی دو تا لنگی دارم رسول خدا آبرویش را مایه بگذارد برای من طلب مغفرت بکند خدا دعایش را مستجاب می‌کند این می‌شود شفاعت. اصلا کلمه شفاعت را شما باید به ریشه لغویش مراجعه کنید که به معنای جفت است و اگر کسی هیچ هماهنگی با دین خدا و با انبیاء ندارد مورد شفاعت قرار نمی گیرد مثل پدر همین حنظله که بسیار آدم خطرناک و عوضی و رئیس منافقین مدینه بود و ده سال در مدینه خون به دل پیامبر اکرم کرد. می‌گوید فلاتطعهما اما برای اینکه در اجرای فلاتطعهما دچار اشتباه نشوم، درگیر نشوم، پست و خردشان نکنم، تحقیرشان نکنم، ناسزا به ایشان نگوییم، بلافاصله می‌گوید ﴿وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً﴾ . حالا ما در اولین سوره بقره که چند تا سفارش مهم پروردگار به مردم داردو یکی اش ﴿وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً﴾  اگر خدا بخواهد رسیدیم آنجا توضیح مفصلتری خواهید شنید. این دو مورد.

اما سوم: ﴿وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکمْ خَشْیةَ إِمْلاقٍ﴾ (9) فرزند کشی و املاق، یعنی از ترس دست تنگی و کم درآمدی. هنوز هم در دنیا رایج است. الان در هندوستان خیلی از خانواده هایی که ضعف مالی دارند دخترشان را می‌کشند که دیگر مشکل جهیزیه و مخارج عروسی نداشته باشند. البته اینجا این عنایت را باید کل مردم مملکت داشته باشند که پیامبر عظیم الشان اسلام می‌فرمایند: «قله العیال احد الیسارین» (10) اگر بخواهید راحت زندگی بکنید، کم اولاد بودن یکی از موارد راحتی است. مورد دومش این است که مثل ماهی در آب غرق در اسکناس نشویم‌که تمام همّ و غم تان برود روی اسکناس، فکرتان از آزادی در بیاید و راحتی بدن تان گرفته بشود، کل شبانه روز دنبال پول رفتن، این خودش یکی از مضیقه های زندگی است. در فقه مان هم در شرح لمعه خواندیم در کتاب های بعدی نبود، در باب نکاح که عزل جایز است. حالا کسی می‌خواهد بچه دار نشود یا یک بچه بیشتر نداشته باشد جایز است. یک مسئله بسیار مهم دیگری که اسلام دارد این است که اگر کسی اعتماد به خودش دارد که دچار گناه نمی شود می‌تواند ازدواج نکند حالا شما ممکن است بگویید ما باید تعدادمان را در مقابل این همه دشمن زیاد بکنیم. اولا دشمن خودش تعدادش را دارد کم می‌کند. یک زمانی مملکت اتریش که یک کشور کوچکی است بالای 17 میلیون جمعیت داشت. من دو سه سال پیش ده روز اتریش بودم، جمعیت اتریش الان رسیده حدود 7 میلیون نفر که در روزنامه هایشان اعلان کرده بودند که ما از کشورهای دیگر این مقدار جوان را می‌پذیریم.

یک جای دیگر هم می‌گوید «قله العیال احد الیسارین» ، یک جای دیگر می‌گوید ازدواج واجب نیست، یک جای دیگر می‌گوید: عزل جایز است، اینها همه را که روی هم می‌ریزیم یک حقیقت جالبی به دست می‌آید. شما روایت را تک و تنها دارید می‌بینید، باعث اشکال می‌شود اما اگر همه را کنار همدیگر بگذارید به این نتیجه خواهیم رسید که اجباری ندارید اگر از نظر اقتصادی ضعیفید و آینده را هم خیلی روشن نمی بینید اول ازدواج در ده سال، شش تا بچه پیدا بکنید. چه کسی گفته؟ که بعد هم به مشکل بخورید و نتوانید خرج تحصیلش را بدهید، بروند هروئینی بشوند، بروند تریاکی بشوند، چه اجباری دارید در این دنیای پرفساد، ده تا بچه به دنیا بیاورید ... حضرت رضا خدا را رزاق می‌دانست و یک بچه بیشتر در عمرش نداشت. این اصلا تلازمی ندارد که من یک بچه داشته باشم معنیش این باشد که خدا را رزاق نمی دانم. عیسی بن مریم خدا را یقینا از میلیاردها نفر مثل من و شما رزاق تر می‌دانست ازدواج نکرد. این هیچ تلازمی ندارد. آن زمان دختر هم بود. همیشه هم دختر بیشتر از مردها بود. آن زمان هم جنگ های عجیبی بین فلسطینی‌ها و رومیان بود ... من این را می‌گویم که اگر ما طبق‌آیات سوره انفال مومن واقعی بار بیاییم و بچه هایمان را هم بار بیاوریم یک نفرمان برابر صدنفر آنها خواهد بود. این مسئله را هم پروردگار مطرح می‌کند.

 ﴿وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکمْ مِنْ إِمْلاقٍ﴾  خشیت در این آیه در تقدیر است. یعنی از ترس تنگدستی بچه هایتان را نکشید. در یکی از تفاسیر معروف مصری‌ها دیدم که خیلی خوب وارد این آیه شده بود و یک مسئله هم اضافه کرده بود در توضیح این آیه که مسئله اش را تا حدی می‌شود پسندید و آن این بود که ایشان قتل را بر دو بخش کرده بود. یکی قتل بدن، یکی قتل عقل و روح و تربیت و فطرت که مبادا از ترس اینکه روزی تربیت معنوی به این بچه نرسد بچه تان را بکشید. حالا این هم یک معنایی است که کنار آیه بیان شده است. ﴿نَحْنُ نَرْزُقُکمْ وَ إِیاهُمْ﴾ 

 «چهارم: ولا تقربوا الفواحش ماظهر منها و مابطن»  نمی گوید گناهان کبیره آشکار و پنهان را انجام نمی دهد. واجتنبوا نمی گوید و اجتناب را در اینجا نمی آورد. بلکه ولاتقربوا می‌گوید. یعنی اصلا به هیچ شکلی مقدماتش را هم برای خودتان فراهم نکنید فکرش را نکنید یا زمینه های ایجاد گناه را کنارتان نچینید.

پنجم: ﴿وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾  خون احترام دارد. مال هر کس که می‌خواهد باشد. به ناحق اجازه کشتن کسی را نمی دهم. خیلی‌ها در مدینه بودند. پیامبر نه دستور ترور داد و نه آنها را کشت. به ناحق نمی شود. بله اگر حق باشد، پای قصاصی در کار باشد، اگر اولیای دم گذشت نکردند، خون قاتل را بریزید اما به ناحق نمی شود بخصوص اگر مومنی باشد که ﴿وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها﴾  ذلکم، که اشاره به این پنج حقیقت است. ﴿ذلِکمْ وَصَّاکمْ بِهِ﴾  ... ببینید گناهان آشکار مثل همین جنگ های به ناحق که حرام است. مثل عاق والدین که حرام است مثل رباخوری و خیلی گناهان دیگر.

این حقایقی که گفتم ﴿وَصَّاکمْ بِهِ﴾  شما را به اینها سفارش دارم. ﴿لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ﴾ (11) فکر بکنید تا حرکت عقلی پیدا بکنید یعنی در این قوانین من اندیشه کنید ببینید آثار اجرای این قوانین چیست و عدم اجرای این قوانین چه نکبت هایی را برای جامعه و خانواده به بار می‌آورد. یک هدفم از بیان این پنج حقیقت این است که شما را به تعقل هم بکشانم. حالا علاوه بر اینکه من مالک شما و خدای شما هستم فرمان می‌دهم اینها را به اجرا بگذارید تعقل هم بکنید ببینید واقعا آثار توحید، آثار ﴿بِالْوالِدَینِ إِحْساناً﴾  آثار حفظ بچه و تربیتش، آثار نزدیک نشدن به گناهان و حفظ جان مردم چقدر مهم است.

ششم: ﴿وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ﴾ (12) که در این زمینه واقعا مردم غوغا می‌کنند. شکایاتی که در دادگاه‌ها می‌شود خیلی‌ها در این 40 ساله پیش من آمدند. افراد زیادی که بچه بودند مال خوبی‌ارث به آنها رسیده بود، یتیم بودند یا عمویشان یا دایی شان و یا یکی دیگر آمد تمام اموالشان را با فتنه گری و خدعه نابود کرد. اینجا هم مثل ﴿وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ﴾ ، ولاتقربوا دارید. نمی گوید نخورید. می‌گوید اصلا به مال یتیم نزدیک نشوید. چون حقیقت فواحش ماظهر و مابطن، آتش است. حقیقت مال یتیم هم آتش است. سوره نساء اوائل سوره است ﴿إِنَّ الَّذِینَ یأْکلُونَ أَمْوالَ الْیتامی ظُلْماً إِنَّما یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً﴾ (13)

یعنی اگر به ناحق مال یتیم را بردارم آتش جهنم را برداشتم. این ولاتقربوا شاید فلسفه اش این باشد چون جهنم در قیامت همان گناهان است و بهشت همان عبادات است که به آن صورت تجسم پیدا کرده است. مال یتیم مال یتیم است، شما طرفش نرو که داری می‌روی طرف آتش. اگر هم می‌خواهی نزدیک بشوی به پسنده ترین مرحله برو جلو، پسنده ترین مرحله چیست؟ این است که بخواهی مال یتیم را حفظ بکنی، بخواهی مال یتیم را نمو بدهی تا چه وقت؟ ﴿حَتَّی یبْلُغَ أَشُدَّهُ﴾  تا وقتی که به رشد رسید به نیروی عقلی، نیروی فکری رسید، مصالح و مفاسد را توانست تشخیص بدهد درس خوانده شد آن وقت مالش را به او بده.

هفتم: ﴿وَ أَوْفُوا الْکیلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ﴾  در اجناس کیلی سعیتان این باشد که کیل را پر پر بدهید. هیچ وقت سرخالی ندهید حتی یک قطره. حالا کیل‌ها در دنیا تفاوت پیدا کرده. فرض بکنید یک کیلی در مملکت ما و همه ممالک این پمپ بنزین هاست. این خودش یک نوع کیل است که حالا به اینها می‌گوید در ماشین مردم هفتاد لیتر بنزین می‌ریزی، چشم صاحب ماشین را دور نبینی و دو لیترش را کم بگذاری و دکمه را بزنی و صفرش بکنی و پول هفتاد لیتر بنزین را بگیری. زمان قدیم مثل همین کیل هایی که در تعویض روغنی هاست. حالا یا سنگی بوده یا حلبی بوده. کیل‌ها به تناسب زمان و علم فرق کرده است. آیه همه را می‌گیرد. والمیزان در ترازو هم جنس مردم را پر بدهید. حداقل مساوی پولشان را بدهید. البته در باب تجارت و در وسائل هم روایاتش است که سفارش شده یک تاجر صدوق و خوب این است که چیزی که به مردم می‌فروشد یک مقدار هم اضافه بکند. حالا پارچه است ده سانت اضافه تر بدهد. اگر جنس کشیدنی است 5 مثقال اضافه تر بدهد. اینها آدم را فقیر نمی کند. ﴿لا نُکلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها﴾  من با این قوانین ابدا به شما سخت گیری نمی کنم. به اندازه گنجایش تان. که مرحوم فیض می‌گوید وسع با قدرت فرق می‌کند. قدرت بیش از وسع است می‌توانست به ما بگوید شبانه روز صدرکعت نماز به شما واجب است. می‌توانستیم بخوانیم اما 17 رکعت به ما واجب کرده است. می‌توانست بگوید رجب و شعبان و رمضان هر سه ماهش روزه واجب است ولی یک ماه واجب کرده و ما هم می‌توانستیم بگیریم، چنانکه می‌گیرند.

هشتم: ﴿وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی﴾  در گفتارتان و در قضاوت تان عدالت را رعایت بکنید. کاری به این نداشته باشید که قوم و خویش‌تان است و بگویید یک جور دیگر بگویم که منفعت بیاید طرف این.

نهم: آیات عدل سوره نساء را ببینید می‌گوید عدالت بکنید گرچه به ضرر پدر و مادر و اقوام تان تمام بشود. عدالت مهم است. آن ضرر مهم نیست. آنها ظلم کردند باید ضررش را ببینند. زمانی که سخن می‌گویید ... می‌دانید که اذا سر ماضی که در می‌آید، قلتم، تبدیلش می‌کند به مضارع. وقتی می‌خواهید حرف بزنید، عدالت در گفتار را رعایت بکنید. ﴿وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا﴾  به عهد خدا هم وفا بکنید. عهد خدا نبوت انبیاء است که ابراهیم می‌گوید ﴿وَ مِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ﴾ (14) این عهد به دلیل آیه امامت، عبارت از رسالت انبیاء و نبوت است. عهد خدا در روزگار ما قرآن و دین‌است. ﴿ذلِکمْ وَصَّاکمْ بِهِ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ﴾ (15) من با این قوانین دارم از غفلت شما را در می‌آورم که در تاریکی زندگی نکنید.

این نُه برنامه ای که برای شما گفتم ﴿أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً﴾  این راه راست است. این ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾  ای که در سوره حمد می‌گویید ترکیبی از این حقایق است، امام صادق (ع) می‌فرماید: خدا را حمد کن. اگر داری، اگر نداری در ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾  نیتت این باشد که جدی خدا به تو عنایت بکند. ﴿فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ﴾  از این جاده حرکت بکنید و راه های انحرافی را نروید چون راه های انحرافی هزار جور است. در کتاب‌ها نوشتند. در هندوستان حدود 15 میلیون دین وجود دارد و در اروپا هم بیش از 200 مکتب شناخته شده. ﴿فَتَفَرَّقَ بِکمْ عَنْ سَبِیلِهِ﴾  شما را از راه خدا و از عمل به این حقایق تکه تکه و پراکنده تان می‌کند. ﴿ذلِکمْ وَصَّاکمْ بِهِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ﴾ (16)

من شما را به این حقایق سفارش می‌کنم تا به نیروی حفظ خود از آتش جهنم دست پیدا بکنید. من خیلی مختصر صراط مستقیم را بحث کردم چون با همین مختصر به وجود مبارک شما راه را نشان می‌دهد که بیشتر دنبال بکنید چند جلسه هم موانع صراط مستقیم را می‌گویم.

______________________________

(1) اسراء (17): 23- 24.

(2) لقمان (31): 15.

(3) یس (36): 59.

(4) مسد (111): 1- 5.

(5) بحار الانوار: 13/ 162، باب 5، حدیث 3.

(6) لقمان (31): 15.

(7) مدثر (74): 48.

(8) منافقون (63): 6.

(9) اسراء (17): 31.

(10) من لایحضره الفقیه: 4/ 416، حدیث 5904.

(11) انعام (6): 151.

(12) انعام (6): 152.

(13) نساء (4): 10.

(14) بقره (2): 124.

(15) انعام (6): 152.

(16) انعام (6): 153.


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
- تفسير سوره حمد - جلسه پنجاه و چهارم - تفسير سوره حمد - جلسه پنجاه و سوم - تفسير سوره حمد - جلسه پنجاه و دوم - تفسير سوره حمد - جلسه پنجاهم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و نهم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و هشتم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و هفتم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و ششم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و پنجم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و چهارم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و سوم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و دوم - تفسير سوره حمد - جلسه چهل و یکم - تفسير سوره حمد - جلسه چهلم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و نهم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و هشتم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و هفتم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و ششم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و پنجم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و چهارم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و سوم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و دوّم - تفسير سوره حمد - جلسه سي و يكم - تفسير سوره حمد - جلسه سي ام - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و نهم - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و هشتم - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و هفتم - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و ششم - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و پنجم - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و چهارم - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و سوّم - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و دوم - تفسير سوره حمد - جلسه بيست و یکم - تفسير سوره حمد - جلسه بيستم - تفسير سوره حمد - جلسه نوزدهم - تفسير سوره حمد - جلسه هجدهم - تفسير سوره حمد - جلسه هفدهم - تفسير سوره حمد - جلسه شانزدهم - تفسير سوره حمد - جلسه پانزدهم - تفسير سوره حمد - جلسه چهاردهم - تفسير سوره حمد - جلسه سيزدهم - تفسير سوره حمد - جلسه دوازدهم - تفسير سوره حمد - جلسه يازدهم - تفسير سوره حمد - جلسه دهم - تفسير سوره حمد - جلسه نهم - تفسير سوره حمد - جلسه هشتم - تفسير سوره حمد - جلسه هفتم - تفسير سوره حمد - جلسه ششم - تفسير سوره حمد - جلسه پنجم - تفسير سوره حمد - جلسه چهارم - تفسير سوره حمد - جلسه سوّم - تفسير سوره حمد - جلسه دوّم - تفسير سوره حمد - جلسه اوّل
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^