فارسی
سه شنبه 29 اسفند 1402 - الثلاثاء 8 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تفسیر قرآن ـ جلسه شصت و سوم


تفسیر سوره بقره - جلسه 63 0 - -  

 بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
حتما نكات مهم در رابطه با تقوا که حل کننده ]ذلک الکتاب لاريب فيه هدی للمتقين[‌  است توجه فرمودید کسی که حالا یا از طریق عقلش یا از طریق فطرتش یا از طریق الهام یا از طریق گوش ]فبشّر عباد * الذين يستمعون القول فيتّبعون أَحسنه[‌  چنین نیتی برایش پیدا شده. چنین عزمی و اراده ای برایش پیدا شده که خودش را چه در دنیا و چه در آخرت از خطرات محتمل یا متیقن حفظ بکند. یقینا چنین انسانی به تقوا به آن معنایی که در شرع مقدس آمده اتصال پیدا کرده، حالا دنبال این است که چگونه باید این نیت را، این عزم را، این اراده را، تحقق بدهد. اینجا کتاب خداست که به طور کامل آن عازم را، آن مرید را و آن نیت کننده را راهنمایی مي‌کند که برای حفظ وجودش از خطرات محتمل یا خطرات یقینی چکار باید بکند. از همین‌جاست که در هدایت قرآن مسائل پرارزش اعتقاد مربوط به قلب، اخلاق مربوط به نفس، و عمل صالح مربوط به اعضاء و جوارح، خودش را نشان مي‌دهد و آن دین کامل از طریق قرآن البته با توضیح پیامبر اکرم و ائمه طاهرین به انسان مي‌رسد. این می‌شود ]هدی للمتقين[.
تقوا هم یقینا دارای مراتبی است. تمام مردم در یک مرحله نیستند، در مسئله باعظمت تقوا، مرحله به مرحله را البته همه مي‌توانند طی بکنند مگر تقوایی که مربوط به سرّ انسان است که مرحوم فیض کاشانی در جلد اول کتاب پرقیمت و کم نظیر المحجّه البیضاء خودشان مي‌فرمایند کار ما نیست، نه آن ظرفیت را ما داریم و نه آن گستردگی باطن را که بتوانیم به آن مرحله تقوای انبیاء خدا و ائمه طاهرین(ع) دسترسی پیدا بکنیم. اما مراحل دیگر تقوا قابل دسترسی است، و به خواست خدا و به عنایت او چون اگر لطف او نباشد، ما هیچ قدمی نمی توانیم برداریم، هیچ حرکتی نمی توانیم انجام بدهیم، عنایت او، یاری او، کمک او، لطف او، وقتی که شامل حال ما بشود، شوقی در باطن ما، پیدا بشود عزم و اراده، هدایت قرآن مجید را با کمال میل و از طریق قلب قبول مي‌کنیم. این که عرض کردم لطف او و یاری او این در قرآن مجید هم کرارا تذکر داده شده، مثلا در آیه شریفه سوره مبارکه حجرات مي‌خوانیم ]حبّب اليکم الايمان وزيّنه فی قلوبکم و کرّه اليکم الکفر والفسوق والعصيان[‌  که این آیه از جهتی به همان اراده ما و نیت ما و عزم ما بر مي‌گردد.
وقتی ما بخواهیم در حقیقت داریم از پروردگار عالم گدایی مي‌کنیم و وجود مقدس او هم سائل را از پیشگاه مقدسش رد نمی کند. وقتی این تقوای باطنی و تقوای عملی تحقق پیدا بکند یعنی هدایت پروردگار از طریق ]ذلک الکتاب[ قبول بشود و در حد خودش انسان این هدایت را در همه شئون زندگی تحقق بدهد بنا به فرموده پروردگار در قرآن که اغلب آیاتش هم با ادات تاکید آمده است. آثار تقوا، به تدریج شروع مي‌کند به ظهور، چنانچه ما این آثار کامل را در حیات انبیاء و ائمه و بعد از آنها در اولیای الهی و انسان های قابل قبول حضرت حق جلّ و علا یا در تاریخ خواندیم یا در قرآن مي‌بینیم یا مشاهده مي‌کنیم.
یکی از آثار بسیار مهم تقوا امنیت از ترس منفی و از حزن منفی است. چون ما یک ترس مثبت هم داریم. یک حزن مثبت هم داریم که در توضیح یک بخش خطبه هشتاد و شش به طور مفصل قبلا هم خوف مثبت را و هم خوف منفی را و هم حزن مثبت را و هم حزن منفی را کاملا بررسی کردیم.
در سوره مبارکه اعراف آیه 35 مي‌فرماید: ]فمن اتقی واصلح فلاخوف عليهم ولاهم يحزنون[ که این «لام»، سر کلمه خوف و سر جمله مضارع یحزنون، لا نفی جنس است. یک کسی که اهل تقواست. یک کسی که در اعتقاد و در اخلاق و در عمل پاک است، چرا این انسان از غیرخدا بترسد و چرا نسبت به خودش دچار حزن بشود، این نکته را عنایت بفرمایید اهل تقوا بنابر حقیقت تقوا، دائما، اینکه مي‌گویم دائما چون ماده تقوا در آیات شریفه به صورت فعل مضارع آمده است که یقینا هم دلالت بر استمرار دارد.
ـ نه. جنس خوف را نقل مي‌کند. اهل تقوا هیچ خوف منفی ندارند. اگر جنس خوف را ما رد نکنیم یعنی اهل تقوا خوف منفی هم دارند. این دیگر با لاخوف نمی سازد. کلمه بیشتر در قرآن مجید با فعل مضارع آمده، ]الذين آمنوا و کانوا يتقون‌ [ و به صورت ماضی استمراری آمده، روی این حساب اهل تقوا که دائما هم در تقوا هستند، در دو حال به سر مي‌برند. این خیلی مهم است. این نکته بسیار دقیقی است یک حالشان حال دفع است. دائم دارند خطر را دفع مي‌کنند از خودشان. دائم دارند دفع مي‌کنند و با تقوا دائم دارند از پروردگار مهربان عالم فیض مي‌گیرند. انسانی که در حال دفع خطر است، انسانی که در حال گرفتن فیوضات از پروردگار مهربان عالم است، چه چیزی را از دست مي‌دهد که محزون بشود. حزن اغلب مال جایی است که آدم چیزی را از دست بدهد. اهل تقوا چیزی را از دست نمی دهند. جلوی خطر که ایستادند که خطر به آنها آسیب نزند. خیری هم که از دست نمی دهند نه در جهت اعتقادی و نه در جهت اخلاقی و نه در جهت عملی. پس پروردگار عزیز عالم از وضع آنها خبر مي‌دهد که چه علتی دارد که از غیرخدا بترسند، چه علتی دارد که محزون بشوند و غصه دار بشوند، حالا نگاه اهل تقوا حتی به بدن خودشان یک نگاه خیلی زیبایی است. هفتادسال چشم و گوش را در راه خدا هزینه کردند تا رسیدن به نکس عمر. ]ومن نعمره ننکّسه فی الخلق‌ [ تمام بدن کهنه شده. تمام بدن ضعيف شده. تمام بدن ظاهرا در حال از دست رفتن است ولی این چشم هزینه شده به صورت یک چشم قوی دائم از بهشت سر در مي‌آورد و همینطور گوش و همینطور شکم و همین طور غریزه جنسی و همینطور قدم و همینطور دست، چیزی را از دست ندادند. اهل تقوا خطر را دفع کردند، سرمایه‌ها را دائما گرفتند، لذا معنی ندارد که بترسند و محزون بشوند.
من همینجا بودم در مسجد اعظم که حضرت امام (رض) در اوج قدرت شاه بود بعد از اینکه از زندان عشرت آباد آزاد شدند اینجا شب یک جشن خیلی مفصلی بود، من همین نزدیکی های امام نشسته بودم. گفتگو بود در همین فیضیه که چهارشنبه امام مي‌خواهند درس شروع بکنند. آنهایی هم که اهل درس امام نبودند و هنوز هم به درس خارج نرسیده بودند یکی اش خود من بودم، آمدیم مسجد اعظم که آن روز یک ساعت و نیم امام صحبت کردند دو جمله اش این بود. جمله اولشان این بود که وقتی نصف شب آمدند مرا گرفتند یک راننده بوده و یک سرهنگ بوده و دو تا از ساواکی های گردن کلفت زمان شاه. هنوز هم پایه های شاه شل نشده بود. امام مي‌فرمودند در تاریکی از قم راه افتادند برای تهران. هوا که یک مقدار روشن شد، من هم این سرهنگ بغل دستم را نگاه کردم و هم این طرفی را نگاه کردم. شروع کردم اینها را دلداری دادن. گفتم: نترسید مشکلی نیست الان مي‌رسیم تهران. می‌فرمود من آنها را دلداری مي‌دادم. بعد رو کردند به طلاب و به مردم. فرمودند من الان 63 ساله که هستم والله قسم تا الان نترسیدم.
این حال اهل تقواست که وقتی پیوند به پروردگار دارند یک عمری در حال دفع خطرند. یک عمری در حال جذب فیوضات پروردگار هستند و اعتماد به این آیات قرآن هم دارند که ]من يتق الله يجعل له مخرجا[‌  از چه بترسند؟و برای چه غصه بخورند و چه چیزی از دست دادند که غصه بخورند. اما اهل تقوا، البته این مسئله فکر مي‌کنم مربوط به زمان وجود مبارک امام دوازدهم باشد. الان هم تحققش ممکن است اما مشتری اش کم است. یعنی اگر هفتاد میلیون جمعیت ایران حقیقتا مصداق این آیه بشوند. اعراف آیه 128، به خاطر تقوا قدرت فراگیر پیدا مي‌کنند. در حالیکه ما الان قدرت فراگیر نداریم چون نیرو به اندازه نداریم. ]استعينوا بالله واصبروا انّ الارض لله[‌  ارض به معنی یک مملکت و یک خاک نیست. چون در قرآن گاهی ارض به معنی یک کشور محدود آمده است. ]ان فرعون علا فی الارض[ یعنی در مملکت مصر. الف و لام، الف و لامی است که نشان مي‌دهد ارض به معنی مصر است. ]استعينوا بالله واصبروا انّ الارض لله[ اولا خطاب به جمیع امت است، همه از خدا کمک بگیرید. همه در موارد مربوط به صبر، صبر بکنید. ]ان الارض لله[ کل زمین ملک من است. ]يورثها من يشاء من عباده[ اما این من یشاء من عباده چه کسانی هستند؟ ]و العاقبة للمتقين[‌  آیه نشان مي‌دهد که ]من يشاء من عباده[، چه کسانی هستند؟ اگر همه امت اهل تقوا بشوند، اگر همه امت یاری از خدا بخواهند، اگر همه امت صبر در مقابل حوادث، مصائب، عبادات و امتحان های الهی داشته باشند قدرت فراگیر پیدا مي‌کنند. ارض، کلش به آنها مي‌رسد. سرانجام مثبت مال متقین است.
این جا من از رسول خدا کمک بگیرم برای همین توضیحی که نسبت به این آیه دادم. ناقل وجود مبارک شیخ مفید در کتاب شریف ارشاد است. گفتار پیامبر مال اوائل بعثت است. واقعاً روایت عجیبی است. ای کاش تک تک مسلمانان شیعه و سنی از این روایت آگاه مي‌شدند و ای کاش تک تک این یک میلیارد و خرده ای ملت اسلام به این روایت عمل مي‌کردند. چقدر روایت بالاست. «انا ادعوکم الی کلمتين خفيفتين علی اللسان» من شما را به دو حقیقت دعوت می‌کنم که گفتن این دو حقیقت با زبان آسان است. راحت است. مایه ای نمی خواهد. همه می‌توانند بگویند. اما «ثقيلتين فی الميزان» بار این دو حقیقت در عمل است. بار این دو حقیقت در کار و فعالیت و کوشش است. حالا قبل از اینکه بیان بکنند این دو حقیقت چیست، مي‌فرمایند اگر این دو حقیقت در زندگی کل شما تحقق پیدا بکند. چون ادعوکم دارد «تملکون بهما رقاب العرب والعجم» شما همه کاره عرب و غیرعرب مي‌شوید. عجم یعنی غیرعرب، یعنی مردم پنج قاره. «وينقاد لکم بهما الامم» تمام امت‌ها مطیع شما مي‌شوند. یعنی وقتی وضع شما را دیدند، رنگ شما را دیدند، خوبی های شما را دیدند، درستی شما را دیدند همه منقاد شما مي‌شوند. «وتدخلون بهما الجنة» با این دو حقیقت کل شما اهل بهشت مي‌شوید. «وتنجون بهما من النار» کل شما با این دو حقیقت از آتش دوزخ نجات پیدا مي‌کنید. این دو کلمه هم این است. «شهادة أن لا اله الا الله»  توحید عملی، فی المیزان فرمود، توحید زبانی که همه دارند مي‌گویند «لا اله الا الله». عرق خور هم مي‌گوید. زناکار هم مي‌گوید. بچه هم مي‌گوید. بی سواد و باسواد هم مي‌گوید.
اگر شما امت در گردونه نفی شرک کامل قرار بگیرید و معبودی غیر از پروردگار در زندگی تان رخ نکند و معلمی برای دین و فرهنگ و ادب و تربیت جز من انتخاب نکنید این چهارتایی که گفتم نصیب شما مي‌شود. یعنی قدرت شما، دین شما، فرهنگ شما فراگیر مي‌شود. بالاخره یک روزی این فرهنگ فراگیر مي‌شود حالا به دست ما نشود به دست دیگران مي‌شود. «ليظهره علی الدين کله»  که قطعی است. ]ان الارض يرثها عبادی الصالحون[‌  که قطعی است. اگر امت اهل استعانت من الله و اهل صبر بشوند که همان استعانت و صبر عالی ترین مرحله تقواست.
ـ ارث همه جا در میت و مرگ استعمال نمی‌شود. شما در ده آیه اول سوره مومنون بعد از اینکه آن همه مسائل عالی را مي‌خوانید می‌گوید ]اولئک هم الوارثون * الذين يرثون الفردوس‌ [ بالاخره بهشت ساخت پروردگار است در سوره فصلت می‌گوید به آدم به ارث مي‌دهم، لازم نیست که ارث با مرگ همراه باشد. کلمه ارث یعنی یک مایه ای را از دیگری بردن. ]ان الارض لله يورثها من يشاء‌ [ یورثها یعنی عنایت کردن در اینجا یعنی عطا کردن، نه اینکه من سرم را زمین مي‌گذارم و زمین به دست بندگان مي‌رسد. یورثها در اینجا به معنی عطا و عنایت است. به معنی مرگ و ارث بردن و این حرفها نیست.
یکی از آثار بسیار جالب تقوا که متاسفانه چون خودم با مردم خیلی سر و کار دارم از طریق نامه‌هایشان مي‌فهمم، از طریق قضات خیلی خوب دادگستری که مي‌آیند پای منبر ماه رمضان فهمیدم، از طریق سوالات زیادی که مي‌پرسند فهمیدم. جایش خالی است در جامعه ما. اینکه مي‌گویم جایش خالی است نه اینکه اصلا نباشد. ولی «النادر کالمعدوم».
یکی از بدترین خطرهاست که دامن ملت ایران را گرفته، هم در بخش کشاورزی و هم در صنعت و هم در تجارت و هم در کسب های عادی و هم در ادارات و نهادهای دولتی که آنجا هم خیلی فراوان است، بیرون هم خیلی فراوان است. یکی از آثار عالی تقوا برای اهل تقوا مصونیتشان از حرام خواری است. چون اهل تقوا در حال دفع هستند. مخصوصا مال حرام و لقمه حرام. واقعا اهل تقوا انگار معجزه گر هستند.
همین یکی دو روز پیش یکی از علما برای من نقل کرد و گفت پدرم که اهل علم بود و مورد توجه مردم بود برای یک بار در دوره عمرش ـ زاهدانه هم زندگی می‌کرد، جنس نسیه در خانه نیاورد. گفت یک بار من دنبالش از مسجد آمدم بیرون، یک کیلو گوجه فرنگی برای خانه می‌خواست. ظاهرا گفته بودند وقتی می‌آیی حدود یک کیلو بیشتر نه، گوجه فرنگی بگیر. گفت: چند قدم از مسجد رد شدیم. دم میوه فروشی ایستاد. گفت: یک کیلو گوجه بده. او هم کشید و داد و ایشان دست کرد در قبایش پول در بیاورد. دید قبایش را عوض کرده و پول را در آن قبا جا گذاشته. گوجه را پس داد. گفت: ببرید شب که مي‌آیید مسجد پولش را بدهید. گفت: نه. دوتایی با هم درگیر محبتی شدند. درگیر عاطفی شدند. بالاخره پدرم یک کیلو گوجه را پس داد و بدون گوجه آمد خانه، حالا یا من یا مادرم یا خواهرم سوال کردند چرا گوجه نیاوردی. گفت: پول در جیبم نبود. من سوال کردم ایشان گفت که با کمال رضایت ببرید، شب که برگشتید پولش را بیاورید. گفت: من خبر مرگم را که به من ندادند چه وقت است. شاید مي‌مردم و بعد هم پول گوجه داده نمی شد. اعتماد نداشتم. حالا غذای بی گوجه هم خوردیم و نمردیم و طوری نشد.
اهل تقوا دائما در حال دفع و جذب هستند. آنهایی که اهل تقوا هستند از حرام که مثل گوسفند از گرگ مي‌ترسند. توجه هم باید داشته باشیم که به فرموده امیرالمومنین(ع) این یک حقیقتی است که برای همه روشن بود و نیازی به راهنمایی نداشت. یکی از جاذبه های بسیار پرقدرت که میلیاردها رستم را تا به حال به زانو در آورده و پشتشان را به خاک مالیده پول است. بخصوص که آدم محدود باشد، مشکل مالی هم داشته باشد، و یک پول حسابی حرام هم در مقابل آدم جلوه بكند، این فقط تقواست که انسان را از این حرام حفظ مي‌کند. فقط تقواست.
این جا یک قطعه ای هم برای شما نقل بکنم خیلی پرقیمت است. قطعه در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید است. برای استقرار حکومت بعد از پیامبر پول فراوانی بین مردم ریختند. شناسایی کردند که با پول مردم را برای تسلیم به حکومت بخرند. از جمله یک خانواده ای بودند بسیار فقیر، سرپرست خانواده یک خانم بود، مردش مرده بود، که این خانم در محله خودشان معروف به ارادتمند به امیرالمومنین بود. آنها آن شب نان هم نداشتند. ابن ابی الحدید مي‌گوید حکومت صددینار طلا برای آنها فرستاد وقتی که کارمند دولت آمد در زد این خانم آمد دم در، صد دینار طلا را داد خانم گفت: این پول را چه کسی داده؟ ابن ابی الحدید نوشته، گفت: ابوبکر به شما هدیه کرده؟ این خانم گفت: برو به ابوبکر بگو در ارزیابی نسبت به امیرالمومنین و مال دنیا اشتباه کردی. عالم را به من بدهی من علی را از دست نمی دهم. این که صد درهم هست و پس داد و نگرفت.
]فکلوا مما غنمتم حلالاً طيّبا[ از آنچه به دست مي‌آورید از منفعت حلال و طیب بخورید. ]واتقوا الله[ اینکه ]واتقوا الله[ بعد از ]فکلوا[ آمده یعنی در مال و معیشت تقوا به خرج بدهید. اگر تقوا به خرج بدهید ]ان الله غفور رحيم[‌  یقینا نسبت به شما خدا آمرزنده و مهربان است.
 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
- جلسه 229 - جلسه 228 - جلسه 227 (5-2-1394) - جلسه 226 (1-2-1394) - جلسه 225 (29-1-1394) - جلسه 224 (25-1-1394) - جلسه 223 (24-1-1394) - جلسه 222 (23-1-1394) - جلسه 221 (22-1-1394) - جلسه 220 (18-1-1394) - جلسه 219 (17-1-1394) - جلسه 218 (16-1-1394) - جلسه 217 (20-12-1393) - جلسه 216 (19-12-1393) - جلسه 215 (18-12-1393) - جلسه 214 (17-12-1393) - جلسه 213 (16-12-1393) - جلسه 212 (10-12-1393) - جلسه 211 (9-12-1393) - جلسه 210 (5-12-1393) - جلسه 209 (4-12-1393) - جلسه 208 (3-12-1393) - جلسه 207 (2-12-1393) - جلسه 206 (29-11-1393) - جلسه 205 (28-11-1393) - جلسه 204 (27-11-1393) - جلسه 203 (26-11-1393) - جلسه 202 (25-11-1393) - جلسه 201 (21-11-1393) - جلسه 200 (20-11-1393) - جلسه 199 (19-11-1393) - جلسه 198 (18-11-1393) - جلسه 197 (14-11-1393) - جلسه 196 (13-11-1393) - جلسه 195 (12-11-1393) - جلسه 194 (7-11-1393) - جلسه 193 (6-11-1393) - جلسه 192 (5-11-1393) - جلسه 191 (4-11-1393) - جلسه 190 (1-11-1393) - جلسه 189 (29-10-1393) - جلسه 188 (28-10-1393) - جلسه 187 (27-10-1393) - جلسه 186 (24-10-1393) - جلسه 185 (23-10-1393) - جلسه 184 (22-10-1393) - جلسه 183 (21-10-1393) - جلسه 182 (21-10-1393) - جلسه 181 (20-10-1393) - جلسه 180 (17-10-1393) - جلسه 179 (16-10-1393) - جلسه 178 (15-10-1393) - جلسه 177 (14-10-1393) - جلسه 176 (13-10-1393) - جلسه 175 (27-7-1393) - جلسه 174 (26-7-1393) - جلسه 173 (23-7-1393) - جلسه 172 (22-7-1393) - جلسه 171 (20-7-1393) - جلسه 170 (19-7-1393) - جلسه 169 (15-7-1393) - جلسه 168 (14-7-1393) - جلسه 167 (9-7-1393) - جلسه 166 (8-7-1393) - جلسه 165 (7-7-1393) - جلسه 164 (6-7-1393) - جلسه 163 (5-7-1393) - جلسه 162 (2-7-1393) - جلسه 161 (1-7-1393) - جلسه 160 - جلسه 159 - جلسه 158 - جلسه 157 - جلسه 156 - جلسه 155 - جلسه 154 - جلسه 153 - جلسه 152 - جلسه 151 - جلسه 150 - جلسه 149 - جلسه 148 - جلسه 147 - جلسه 146 - جلسه 145 - جلسه 144 - جلسه 143 - جلسه 142 - جلسه 141 - جلسه 140 - جلسه 139 - جلسه 138 - جلسه 137 - جلسه 136 - جلسه 135 - جلسه 134 - جلسه 133 - جلسه 132 - جلسه 131 - جلسه 130 - جلسه 129 - جلسه 128 - جلسه 127 - جلسه 126 - جلسه 125 - جلسه 124 - جلسه 123 - جلسه 122 - جلسه 121 - جلسه 120 - جلسه 119 - جلسه 118 - جلسه 117 - جلسه 116 - جلسه 115 - جلسه 114 - جلسه 113 - جلسه 112 - جلسه 111 - جلسه 110 - جلسه 109 - جلسه 108 - جلسه 107 - جلسه 106 - جلسه 105 - جلسه 104 - جلسه 103 - جلسه 102 - جلسه 101 - جلسه 100 - جلسه 99 - جلسه 98 - جلسه 97 - جلسه 96 - جلسه 95 - جلسه 94 - جلسه 93 - جلسه 92 - جلسه 91 - جلسه 90 - جلسه 89 - جلسه 88 - جلسه 87 - جلسه 86 - جلسه 85 - جلسه 84 - جلسه 83 - جلسه 82 - جلسه 81 - جلسه 80 - جلسه 79 - جلسه 78 - جلسه 77 - جلسه 76 - جلسه 75 - جلسه 74 - جلسه 73 - جلسه 72 - جلسه 71 - جلسه 70 - جلسه 69 - جلسه 68 - جلسه 67 - جلسه 66 - جلسه 65 - جلسه 64 - جلسه 62 - جلسه 61 - جلسه 60 - جلسه 59 - جلسه 58 - جلسه 57 - جلسه 56 - جلسه 55
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^