فارسی
سه شنبه 29 اسفند 1402 - الثلاثاء 8 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شرح عبارت «فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ» از خطبه 86 نهج البلاغه | بخش سوم


شرح خطبه هشتاد و شش نهج البلاغه - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پانزدهم 0 - -  

 بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيّبين الطاهرين.
کلام در خطبه 86 کتاب با عظمت نهج البلاغه بود. امام در اين خطبه ويژگي دانايان به حقايق و آگاهان به معارف را بيان مي‌کنند. اين بزرگواران دانايي خود و معرفت و عرفان خود را حبس نکردند. توقف در مرکز علم و دانايي شان که باطنشان هست نکردند بلکه اشتياق داشتند، که آن چه را از معارف و حقايق و ارزشها يافتند از طريق انبياء خدا ائمه طاهرين وحي پروردگار عمل كنند. از جمله ويژگيهايي که حضرت براي اين طايفه بيان مي‌کنند و در رده بندي خود اميرالمومنين(ع) اول قرار گرفته حزن است.
حضرت تعبيرشان اين است «فاستشعر الحزن» اينان حزني دارند که اين حزن چسبيده به قلب آنهاست، متحد با قلب آنهاست. اينکه اميرالمومنين کلمه حزن را به کار گرفتند چون در خود حزن هم بنابر بيان اهل تحقيق استمرار وجود دارد. يعني اين حالت وقتي که براي دل اتفاق مي‌افتد خيلي راحت و آسان دل را رها نمي‌کند و از زماني که محزون سفر به عالم آخرت بکند، حزن در ابتداي سفر پايان بگيرد و تمام بشود. البته کساني که اهل تحقيق‌اند مي‌دانند که در اين گونه موارد هم در آيات و روايات از اهل دل نفي حزن شده، از آگاهان، عارفان و بينايان فقط اثبات حزن شده. وقتي انسان اين آيات و روايات نفي حزن و اثبات حزن مي‌بيند به اين نتيجه مي‌رسد که حزن بر دو قسم است.
يک حزن، حزن منفي است که اين بزرگواران به خاطر آن آگاهي شان و دانايي شان به حقايق معمولا دچارش نمي‌شوند و مورد حمله چنين حزني قرار نمي‌گيرند. چون هر حالت منفي آثار منفي هم دارد و اينان مردمي هستند که از همه پستي‌ها و آثار منفي فراري‌اند و دائما به شکلي زندگي مي‌کنند که مورد هجوم برنامه‌هاي منفي قرار نگيرند. لذا قلب مبارکشان و باطن نوراني و پاکشان از حزن منفي سالم است و مصون است.
حزن ديگر، حزن مثبت است که البته موارد بسيار مهمي هم دارد اين حزن مثبت و يک تعبير ديگري که شايد بتوان براي حزن مثبت کرد حزن متحرك است. يعني هر قلبي که آراسته به چنين حزن مثبتي باشد صاحبش را به جلو حرکت مي‌دهد و به طرف ارزشها ترغيب مي‌کند و باطن را پر از جوش و خروش مي‌کند؛ براي اينکه موضوع حزن از دست رفته را و يا مايه کم را به دست بياورد و يا کامل بکند. ما اولين موردي را که در کنار اين جمله نوراني بحث کرديم حزن منفي بود که در جلسه گذشته 5 آيه در همين زمينه قرائت شد. اما رواياتي که حزن منفي را بيان کرده يعني حزني که کسالت آور است و آثار سوء دارد و ممکن است، عامل توقف بشود، توقفي که براي هر موجودي پيش بيايد او را به طرف هلاکت و نابودي و پيش مي‌برد. در فرمايش‌هاي وجود مبارک امام صادق(ع) در تحف العقول آمده است: «الرغبة في الدنيا تورث الغم والحزن»  از آثار دل دادن و ميل به دنيا غصه و حزن است. فرق بين غم و حزن را با شش مورد ديگر در جلسات گذشته عرض کردم. در ابتداي توضيح اين روايت بايد گفت قرآن مجيد و ائمه طاهرين مردم را تشويق به کار و کوشش و به دست آوردن دنيا کرده‌اند چه شده که اينجا امام صادق(ع) دنيا را عامل غم و حزن مي‌داند. حزن کسالت آور و حزني که آثار منفي دارد. بايد گفت قرآن و روايات از دنيا دو چهره ترسيم مي‌کند. و منظور از دنيا هم اين مجموعه نعمت‌هاي پروردگار نيست که کنار همديگر چيده شده و هر کدام هدفدار و با حکمت است. صنعت و ساخت پروردگار است و منفي نيست. پس اين دنيا چيست که در روايات ما از رکون به دنيا و رغبت به دنيا، ميل به دنيا نهي شده است. اين دنيايي است که هواي نفس مي‌سازد و چهره ناپسند به آن مي‌دهد و نامشروع هم هست. انسان از هر رشته‌اي که وارد اين دنيا بشود با حکومت نامشروع با کسب نامشروع و با فتنه و فساد شيطاني، چنين دنيايي که موضوع امور نامشروع فتنه وفساد است. البته اين دنيا باعث حزن و غم است. حالا هم آدم خيلي اضطراب دارد و ناراحت است براي اينکه به دستش بياورد و هم غصه و حزن دارد که چرا ندارد. اين که عامل چشم و هم چشمي مي‌شود عامل شکستن ديوار قناعت مي‌شود. عامل شکستن و پايمال کردن مرزبندي‌ها و حدود پروردگار مي‌شود. دنيايي است که روز قيامت اهلش در ندامت کامل هستند و به خاطر آن هم دچار عذاب مي‌شوند. ]هل اتيک حديث الغاشية وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة[  اين آيات از آيات فوق العاده قرآن است. عمري را حمالي کردند و برنامه‌هاي نامشروع و اموال حرام را ظلم و از طريق غصب و دزدي، از طريق دوز و کلک، از طريق فتنه و فساد، از طريق بندبازي‌هاي شيطاني جمع کردند، از دستشان رفت، از چنين دنيايي دستشان را قطع کردند از چنين دنيايي لحظه رفتن وقتي فهميدند دچار چه اشتباهات سنگين و خطاهاي خطرناکي شدند فرياد مي‌زنند. ]رب ارجعوني لعلي اعمل صالحا فيماترکت[  يک عمل صالح هم دنبال مال حلال و کسب مشروع رفتن است. چنين دنيايي که خارج از قوانين و اوامر پروردگار و خارج از راهنمايي‌هاي انبياء انسان دنبال مي‌کند چنين است. و الا دنياي مثبت که از طريق کسب مشروع آدم دنبالش مي‌رود، قرآن به آن تشويق کرده است و مي‌فرمايد: ]من حرّم زينة الله التي اخرج لعباده والطيبات من الرزق[  ]کلوا مما في الارض حلالا طيبا[  ]فاذا قضيت الصلاة فانتشروا في الارض وابتغوا من فضل الله[  دنياي مشروع فضل الله است. کلمه فضل اضافه به الله شده که نشان دهنده ارزش مال پاک و نعمت پاک و مال حلال است. خود اين مضاف و مضاف اليه خيلي حرف دارد. يا در آيات حج که يکي از اهداف سفر به حج را مي‌فرمايد شاهد منافع خود باشند، حضور در منافع مادي هم داشته باشند.
چنين دنيايي در حقيقت آخرت است. مزرعه آخرت است. «الدنيا مزرعة الاخرة»  چنين دنيايي را انسان اگر دنبالش نرود، و بار بر مردم بشود، اين کلّ و تحميل بر مردم شدن حرام است. پول گدايي پول نامشروعي است براي کسي که بتواند دنيا را براي خودش فراهم بکند.
بسياري از ريشه‌هاي تمدن فعلي را پروردگار عالم به انبياء نسبت مي‌دهد. در قرآن مجيد انبياء را سدسازان ماهري معرفي مي‌کند. انبياء را صنعت کار خياطي ماهر معرفي مي‌کند. انبياء را آهنگر معرفي مي‌کند. انبياء را هنرمند ذوب فلزات معرفي مي‌کند. انبياء را معماران ورزيده‌اي براي ساختن مسکن و خانه معرفي مي‌کند. البته اين آيات پراکنده است در سوره مبارکه کهف و نمل و در سوره‌هاي ديگر آمده است. در سورة انبياء مي‌فرمايد: ]علمناه صنعة لبوس لكم[  که مربوط به حضرت ادريس است. ريشه تمام اين ماشين‌هاي بافندگي به همان صنعت لبوس ادريس برمي‌گردد. ريشه‌هاي اين سدسازي‌هاي قوي به حضرت ذوالقرنين برمي‌گردد. ريشه‌هاي ساختمان سازي‌هاي مقاوم در مقابل حوادث به حضرت سليمان برمي‌گردد. حتي در زمان سليمان کارخانه‌هاي شيشه سازي بسيار مهمي بوده که براي فرش کردن ساختمان‌ها آجر شيشه‌اي مي‌ساختند. رغبت به دنياي مثبت که آدم مي‌رود دنبالش براي اينکه خودش و اهل بيتش را اداره بکند. نيتش اين است. خمس و زکاتش را هم بدهد. انفاق هم انجام بدهد. کار خير هم بکند. اين آخرت است. از رسول خدا(ص) سوال کرد من چقدر حق به دنيا دارم؟ پيامبر اکرم فرمودند: مسکن حقت است، خوراک حقت است، لباس حقت است، مرکب هم حقت است. آدم بايد يا از طريق کشاورزي يا از طريق تجارت يا از طريق هنرهاي مثبت پول به دست بياورد براي اينکه اين چهار برنامه را براي خودش فراهم بکند. گفت اگر اضافه بياورم. فرمود: اضافه‌اش را بايد با پروردگار معامله بکني. همين خانه خريدن براي زن و بچه از مال حلال يا تامين غذا يا تامين لباس و مرکب هم نوعي عبادت است. «الکاد علي عياله کالمجاهد في سبيل الله»  اين هم عبادت است. اما دنيا غير از اين که عامل غضب حق است؛ عامل آتش است. ]ان الذين ياکلون اموال اليتامي ظلما انما ياکلون في بطونهم نارا[  چنين دنيايي آدم را به تنگي درون و به غصه براي به دست آوردن و يک روزگاري هم به اندوه بسيار سنگيني دچار مي‌کند. اگر از دستش برود يا اگر بيدار بشود و آخر عمرش باشد و ببيند نمي‌تواند کاري بکند. «الرغبة في الدنيا تورث الغم والحزن والزهد في الدنيا»   اما بي ميلي به چنين دنيايي، زهد است. بي‌ميلي، نخواستن و پشت کردن به چنين دنيايي «راحة القلب والبدن» هم بدن را از آفات سالم نگاه مي‌دارد. چون حالات منفي در ساختمان بدن هم آثار منفي مي‌گذارد. آدم‌هايي که عصبي و خشن هستند در زمان عصبانيت قلبشان سنگ کوب کرده و مردند. روي بدن هم اثر مي‌گذارد. زهد يعني که واقعا آدم نخواهد گرچه در حلال زندگي او به مضيقه بگذرد. خدا آن مضيقه را قبول دارد ولي گشايش از طريق حرام را قبول ندارد. خدا زندگي معاويه را باطل مي‌داند و زندگي ابوذر را قبول مي‌کند در حالي که ابوذر در گرسنگي و تشنگي از دنيا رفته. اين مضيقه نتيجه‌اش رضايت الله و جنت الله است آن گشايش از راه حرام، نتيجه‌اش غضب الله و ]نار الله الموقده التي تطلع علي الافئدة[  است.
بنابراين دنياي نامشروع، دنيايي، است که نهايتاً انسان را از خدا منصرف بکند. در سوره مبارکه توبه آيه فوق العاده‌اي است. كه راهنماي بسيار زيبايي است براي اينکه اگر کسي از حدود الهي درحالات باطن خارج شده، خداوند او را به طرف خود برمي‌گرداند. در قرآن مجيد پروردگار مي‌فرمايد: ]ان هو الا ذکر للعالمين لمن شاء منکم ان يستقيم[»  اگر بخواهيد اين نسخه شما را علاج مي‌کند. اما اگر نخواهيد قرآن پابرجا است و شما هم در مسير ضلالت هستيد. اگر خواسته باشيد براي علاج خودتان، قرآن علاج کننده است. اين آيه بسيار راهنماي فوق العاده‌اي است. ]قل ان کان آبائکم واخوانکم وابنائکم وازواجکم وعشيرتکم واموال اقترفتموها وتجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب اليکم من الله ورسوله وجهاد في سبيله[  رغبت به امور نامشروع که منصرف کننده انسان از خدا و پيامبر و کوشش در راه خداست. «فتربصوا حتي ياتي الله بامره ان الله لايهدي القوم الفاسقين»
حديث دوم، از وجود مبارک رسول خدا نقل شده، روايت يکي از روايات بسيار روشن در امر چشم هم چشمي است. يک بيماري بسيار زشت و خطرناکي که خيلي‌ها گرفتارش هستند. يک روايتي از اميرالمومنين(ع) نقل شده که هدايتگر بسيار باارزشي است. خطاب به امام مجتبي(ع) است. مي‌فرمايد: حسن جان، در تمام امور معنوي و ارزشي به بالاتر از خودت نگاه کن و چنين باش که خود را به آن بالاتر برساني. بالاترين منبع ارزشها وجود مبارک رسول خدا و اميرالمومنين است. حضرت مي‌فرمايد: در امور آخرتي و معنوي چشم و هم چشمي به مقام بالاتر از خودت داشته باش. اما در امور مادي حتما هميشه به پايين تر از خودت نگاه کن که به داشته خودت قناعت کني و راحت باشي. در امور مادي خودت را دچار چشم و هم چشمي نکن. «من نظر الي ما في ايدي الناس طال حزنه و دام أسفه»  اين روايات علاوه بر اينکه مطالب خيلي عميقي دارد، روانکاوي و روانشناسي بسيار مهمي هم براي جلوگيري از هيجانات منفي روحي، اضطراب‌هاي منفي رواني و علاج دارد و روايات هم جنبه دفع و هم جنبه رفع دارد.
مي‌فرمايد: «من نظر الي ما في ايدي الناس طال حزنه و دام أسفه» و ما خيلي قبلتر از روانشناسان اروپا و آمريکا بايد روي اين روايات از صد سال پيش کار مي‌کرديم جهات روانشناسي و روانکاوي آيات و روايات را کشف مي‌کرديم. کتاب هايي در روانشناسي و روانکاوي اسلامي به وجود مي‌آورديم که تمام دنيا در اين دانش نيازمند ما باشند. ولي هنوز دانشگاه‌هاي تمام ممالک اسلامي در رشته روانکاوي و روانشناسي از بيگانگان گدايي مي‌کنند.
وقتي قرآن مي‌فرمايد: ]اليوم اکملت لکم دينکم واتممت عليکم نعمتي[  که بين اکمال و اتمام هم يک فرق لطيفي است. در علوم انساني و علوم عقلي و علوم تربيتي بايد باور بکنيم که اسلام دين کامل و تمامي است و در اين زمينه‌ها ما نيازي به بيگانگان نداريم.
يک روحاني نااميدي را من ديدم خيلي هم عالم و درس خوانده ولي به قول معروف به جايي نرسيد، پروردگار بنا ندارد کار همه ما به اندازه مراجع بزرگ تقليد بگيرد. هر کدام ما يک نصيبي در اين دنيا داريم در امور مادي آن نصيب به ما مي‌رسد. او با يک غصه‌اي و يک حزني و يک رنج باطني به من مي‌گفت من 30 سالي که دنبال درس رفتم ـ مجتهد هم هست ـ مي‌گفت: اگر اين 30 سالي که من گذاشتم روي اين علم و روي اين کتاب‌ها رفته بودم يک فوتباليست شده بودم الان 10 ميليارد تومان پول داشتم. اين چه زندگي است. با ناراحتي مي‌گفت. نه اينکه شوخي بکند. «من نظر الي ما في ايدي الناس طال حزنه ودام اسفه»
دو روايت در اين زمينه برگردان اين دو روايت است. كه رسول خدا مي‌فرمايد: «مثل المؤمن في توادهم و تراحمهم كمثل الجسد اذا اشتکي بعضه تداعي سائره بالسهر والحمّي»  ارتباط مؤمن با ديگران مانند جسد است. بقيه اعضاء هم دردشان مي‌آيد. چشم انسان درد گرفته پا مي‌دود مريض را پيش دکتر ببرد. يک عضو درد گرفته همه اعضاء براي کمک به آن عضو مي‌دوند. همه بي خواب مي‌شوند و همه ناراحت مي‌شوند. «من اصبح، لايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم»
حديث سوم؛ رسول خدا(ص) به ابوذر مي‌فرمايد: «رب شهوة ساعة تورث حزنا طويلا»  چه بسا خواسته اندک، خواسته ساعتي و نامشروع و ميل باطل براي شما يک اندوه بسيار طولاني به جا بگذارد. آدم‌هايي 80-85 سال گفتند: آقا ما گرفتار يک غصه 50 ساله ايم. بعدا توبه کردند و پشيمان شدند اهل منبر ومسجد شدند.
از احاديثي که آن حالات منفي روان را بيان مي‌کند. روايت از رسول خداست كه مي‌فرمايد: «انا زعيم بالثلاث لمن اکبّ علي الدنيا»  من ضامن سه درد بد و سه حالت بسيار خطرناک براي کسي هستم که با همه وجود خودش را در دنيا مي‌اندازد كه همان دنياي باطل است. «بفقر لاغناء له» به يک نياز و احتياجي که پشت اين احتياج غنايي وجود ندارد. يعني خودش را محتاج مي‌داند و آرام نيست. «وبشغل لافراق له» و به گرفتاري که پشت اين گرفتاري راحتي وجود ندارد. سال‌ها مي‌گذرد براي عبادت مي‌گويد وقت ندارم و نمي‌توانم. «وبهمّ و حزن لا انقطاع له» ناراحتي درون و غصه تنگ کننده سينه‌اي که انقطاعي برايش نخواهد بود و تا آخر عمرش گرفتار است.
 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
- درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتاد و هشتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتاد و هفتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتاد و ششم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتاد و پنجم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتاد و چهارم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتاد و سوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتاد و دوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتاد و یکم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتادم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و نهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و هشتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و هفتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و ششم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و پنجم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و چهارم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و سوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و دوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصت و یکم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شصتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و نهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و هشتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و هفتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و ششم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و پنجم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و چهارم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و سوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و دوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاه و یکم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجاهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و نهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و هشتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و هفتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و ششم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و پنجم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و چهارم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و سوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و دوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهل و یکم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهلم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و نهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و هشتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و هفتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و ششم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و پنجم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و چهارم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و سوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و دوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی و یکم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سی‌ام - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و نهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و هشتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و هفتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و ششم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و پنجم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و چهارم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و سوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و دوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم و یکم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه بیستم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه نوزدهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هجدهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفدهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه شانزدهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهاردهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سیزدهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه دوازدهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه یازدهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه دهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه نهم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هشتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه هفتم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه ششم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه پنجم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه چهارم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه سوم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه دوّم - درس تفسير نهج البلاغه - جلسه اوّل
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^