فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حذف و انتخاب، دو کفۀ ایمان


دهه کرامت - جلسه دوازدهم سخنرانی چهار شنبه (18-4-1399) - ذی القعده 1441 - حرم حضرت فاطمه معصومه(س) - 18.55 MB -

حذف و انتخاب، دو کفۀ ایمانحذف و انتخاب در کلام وحیالف) انتخاب حقایق ایمانیب) حذف گناهانحذف و انتخاب در زندگی یوسف(ع)گشایش برکات الهی، پاداش انتخاب حقایق و حذف بدی‌ها -انسان، سازندۀ سختی‌ها و مشکلات-تفاوت طبیعت دنیا و آخرتکلام آخر؛ زادهٔ لیلا مرا محزون مکن-دعای پایانی

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

حذف و انتخاب، دو کفۀ ایمان

یکی از ویژگی‌های اولیای الهی، ایمان است؛ ایمان به خداوند، قیامت، فرشتگان و قرآن، قبل از ظهور پیغمبر(ص) هم، ایمان به انجیل، زبور، تورات، صحف ابراهیم و ایمان به 124هزار پیغمبر. اگر شما عزیزان، برادران و خواهران، در بخش عمده‌ای از آیات قرآن کریم، بسیاری از روایات باب ایمان در کتاب‌هایی مثل کتاب شریف «اصول کافی»، «وسائل‌الشیعه»، کتاب باعظمت هشت جلدی «محجة‌البیضاء» و ده جلد باب ایمان و کفر «بحارالأنوار» و کتا‌ب‌های دیگر شیعه، مانند «مجموعه ورّام» و «روضة‌الواعظین» فَتال نیشابوری دقت کنید، می‌بینید که ایمان دو کفه دارد. اگر انسان یکی از این دو کفه را نداشته باشد، به فرموده امام صادق(ع)، ایمانش ناقص است و اگر هر دو را نداشته باشد، ایمان ندارد. یک کفهٔ ایمان، «انتخاب» و کفهٔ دیگر ایمان هم «حذف» است؛ یعنی کسی که وارد حوزهٔ عرشی و ملکوتی ایمان می‌شود، باید یک سلسله مسائل را برای عمل کردن انتخاب کرده و سلسله مسائلی را هم برای پاک ماندن و ضربه نخوردن به ایمان حذف کند. این انتخاب و حذف نیز باید تا آخر عمر ادامه داشته باشد.

 

حذف و انتخاب در کلام وحی

الف) انتخاب حقایق ایمانی

من برای نمونه یک آیه می‌خوانم که این انتخاب و حذف صریحاً از این آیه استفاده می‌شود: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 96) اگر اهل آبادی‌ها، شهرها و مملکت‌ها، طبق حقایق ایمانی که در هست، خدا را به‌عنوان معبود حق انتخاب کنند، قیامت، فرشتگان، قرآن و انبیا را انتخاب کنند، این جنبهٔ انتخاب است. 

 

-حقیقت معنایی تقوا

«وَاتَّقَوْا» اگر تقوا را در آیهٔ شریفه به‌معنای نگهداریِ خود از افتادن در معاصی کبیره و پافشاری بر گناهان صغیره بگیریم که یک معنای تقوا هم همین است؛ ریشهٔ تقوا سه حرف است: «واو»، «قاف»، «یاء». کلمهٔ «وَقْی» مصدر است و معنی مصدر، کامل است؛ یعنی خودنگهداشتن همه‌جانبه. آدم خودش را به‌اندازهٔ ظرفیت خودش از فکرها، نیت‌ها و اعمال خلاف حفظ کند. «وَقْی» یعنی خودنگهداشتن. ما چاله‌ها و چاه‌های بسیاری از گناهان فکری، قلبی، اخلاقی و عملی تا آخر عمرمان سر راهمان است. «وَاتَّقَوْا» یعنی بیدار باشید و خودتان را از افتادن در چاله‌های گناهان صغیره و چاه‌های گناهان کبیره نگه دارید. این معنی تقواست. 

 

-خداخواهی در پرتو پیوند با متعلقات ایمان

وقتی متعلقات ایمان را انتخاب کردید و به قول حضرت رضا(ع)، به همه‌شان گره خوردید، آن‌هم گرهی که کسی نتواند باز کند، خداپرست، خداخواه، خدافهم و عاشق خدا می‌شوید. 

موحد چه در پای ریزی زرش ××××××××× چه شمشیر هندی نهی بر سرش

چه معدن‌های طلا زیر پای موحد بریزی و چه شمشیری که ساخت فولاد، آب‌دیده و خطرناک است، بر سرش بگذاری. 

امید و هراسش نباشد ز کس ×××××××××× بر این است آیین توحید و بس

سی‌هزار شمشیر، خنجر، نیزه و تیر در کربلا کشیده شد و این سی‌هزارتا به جانب 72 نفر هدف‌گیری شد، همه را هم زدند، اما ذره‌ای به ایمان این 72 نفر زخم وارد نشد و فقط به بدنشان زخم وارد شد؛ یعنی این سی‌هزار اسلحه قفس را شکست، یک لحظه مرغ ملکوتی جان این 72 نفر از قفس پر کشید و به لقای الهی رسید. این ایمان است. 

 

-کیفیت انتخاب انسان و قدرت ایمان

انتخابی که این انتخاب‌شده را از دست ندهم؛ حالا گرانی و سختی است، به اداره‌ای رفته‌ام و کارم را انجام نداده‌اند، به من محل نگذاشته‌اند و با من تلخی کرده‌اند، درحالی‌که قبل از انقلاب در خیابان‌ها ناله و فریاد زده، داد کشیده‌ا‌م، شب و روز آمده‌ام، جوانم در جبهه از بالای بلندیِ ایمان به‌طرف خدا پر کشیده و خیلی بلا بر سرم آمده است؛ ولی انتخابم باید به‌گونه‌ای باشد که به ایمان من تیر و خنجر، شمشیر و نیزه نخورد. اگر می‌خواهد تیری بخورد، به بدنم بخورد که شهید بشوم؛ اما دینم در معرض غارت قرار نگیرد! چون الآن قدرت‌های جهانی، البته قدرت‌های پوشالی و لولو سر خرمنی، ما را با ناز کردن به اسلحه و علمشان می‌ترسانند. ایمان ما باید به‌گونه‌ای باشد که اگر همهٔ قدرت‌های جهانی علیه یک نفر ما بشود، به هیچ‌عنوان به ایمان ما لطمه نخورد. 

 

سی‌هزار نفر حمله کردند، گوشت را پاره کرده، استخوان را شکسته و سر را جدا کردند، ولی ایمان این 72 نفر را ببینید؛ امام صادق(ع) می‌گویند: خداوند به ملک‌الموت اجازه نداد که جان یک نفر از این 72 نفر را بگیرد. ملک‌الموت سر جای خودش بود، خدا هم اجازه نداد! امام ششم می‌فرمایند: خود پروردگار جان هر 72 نفر را قبض کرد. این ایمان است! حالا بدن را بشکن، استخوان را بشکن، با اسب بتاز، خیمه‌ها را بسوزان، جنس‌ها را غارت کن و بچه‌هایم را جلوی چشمم قطعه‌قطعه کن، من از خدا، قیامت، ملائکه، قرآن و انبیا دست برنمی‌دارم. 

اگر عمداً گران می‌فروشند، آنها گناه می‌کنند؛ عمداً کارم را در ادارات حل نمی‌کنند، آنها گناه می‌کنند؛ مردم به‌خاطر مؤمن بودن، مسجدی بودن، هیئتی بودن و پامنبری بودنم مسخره‌ام می‌کنند، آنها گناه می‌کنند؛ منِ مؤمن برای چه وارد گناه بشوم؟! اگر ایمان من ایمان قوی‌ای باشد، اگر انتخاب این پنج حقیقت به‌گونه‌ای باشد که در وجودم، رگ و پی و خونم ریشه دوانده، من ضرر نمی‌کنم. مگر ابوذر، میثم، حجربن‌عدی، این 72 نفر و عمار ضرر کردند؟ نه، دشمن فقط قفس جان اینها را شکست، اما به هیچ عنوان ایمانشان را نشکست. اینها گفتند که ایمان، انتخاب و حذف است؛ «لٰا إلٰهَ» حذف کردن همهٔ بت‌های جاندار و بی‌جان، «إلّا اللّه» انتخاب کردن خدا و شئون خدا. این ایمان است. 

 

ب) حذف گناهان

-حذف سیئات و بدی‌ها، راهی برای مقابله با گناهان

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا» اگر مردم آبادی‌ها، شهرها و کشورها، خدا و قیامت، فرشتگان، قرآن و انبیا را برای سروسامان دادن به زندگی انتخاب کنند، همچنین اگر بدی‌ها، سیئات و گناهان را حذف کنند، جلوی گناهان فکری، قلبی، نفسی و بدنی بایستند و بگویند که نه نمی‌گذارم ربا، رشوه، ستم، زنا، غیبت، تهمت و دروغ وارد زندگی من بشود. این حذف است.

 

حذف و انتخاب در زندگی یوسف(ع)

جوانی که در زیبایی‌اش از زمان خلقت آدم(ع) تا حالا، هنوز دوتا نیامده و فقط یکی آمده است؛ پروردگار اراده کرد که قلم نقاشی‌اش را در ساختن چهرهٔ این جوان به‌طور کامل به‌کار بگیرد. یوسفِ(ع) سیزده‌چهارده ساله در کاخ عزیز مصر است و بعد از بیرون آمدن از چاه، بهترین فرش‌ها، پرده‌ها، در و پنجره‌ها، غذاها، نوکرها و کُلفَت‌ها خدمت او را می‌کنند. خانم نخست‌وزیر هم جوان، زیبا، بی‌دین و شهوت‌ران است، مرتب یوسف(ع) را در خلوت کاخ به گناه دعوت می‌کرد. یوسف(ع) جوانی چهارده پانزده ساله است، می‌گویند این خانم تا هفت سال، یوسف را به یک گناه کبیره دعوت کرد؛ نگفت رشوه بخور، دزدی و غصب کن، دروغ بگو و غیبت کن، فقط یک‌بار گناه زنا را انجام بده! می‌دانید که یوسف(ع) در این هفت سال چه جوابی به این خانم داده، آن‌هم جوانی که کپسول شهوت و در اوج شکوفایی غریزهٔ جنسی است. قدرت این غریزه از گرگ، شیر و خرس هم بیشتر است، یوسف(ع) جواب این خانم را هفت سال در یک کلمه داد، این متن قرآن است: «مَعٰاذَ اَللّٰه»(سورهٔ یوسف، آیهٔ 79) امکان ندارد که من جوابت را بدهم. من در دامن حقیقت تربیت شده‌ام، هر گناهی را باید حذف کنم و خوبی‌ها را باید انتخاب کنم. یوسف(ع) همین کار را کرد؛ این‌قدر زیبا خوبی‌ها را انتخاب کرد! وقتی برادرانش او را در سفر سوم شناختند که این همان یوسف سی چهل سال پیش است، ما او را کتک زدیم، در چاه انداختیم و دچار فراق پدر کردیم. یوسف(ع) به هر ده‌‌نفر آنها گفت: «لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»(سورهٔ یوسف، آیهٔ 92) امروز احساس گناه نکنید، من همهٔ شما را بخشیدم. این انتخاب است. به آن زن می‌گوید نه، اما به برادرانش می‌گوید: غصه نخورید، من گذشتهٔ شما را نسبت به خودم، بنا به خواست پروردگار بخشیدم. این مؤمن است. 

 

گشایش برکات الهی، پاداش انتخاب حقایق و حذف بدی‌ها 

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُریٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 96) اگر مردم آبادی‌ها و کشورها ایمان داشته باشند، یعنی حقایق را انتخاب کنند و بدی‌ها و گناهان را حذف کنند، من درباره‌شان چه‌کار می‌کنم؟ اینجای آیه را ببینید: «لَفَتَحْنٰا عَلَیهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ». «بَرَکٰات» الف و لام ندارد؛ برادران اهل علم می‌دانند که من چه می‌گویم. «بَرَکٰات» بدون الف و لام، نکره و جمع است، از سه به بالا را می‌گیرد. خداوند می‌فرماید که اگر ایمان بی متعلقاتش انتخاب شده و گناهان حذف شود، من پاداش این کار قریه‌ها و مردم مملکت‌ها را این‌گونه می‌دهم: تمام برکات را از آسمان به‌طرفشان سرازیر می‌کنم و از زمین هم می‌جوشانم. آن‌وقت کرونا نمی‌تواند در چنین جامعه‌ای معنی بدهد! در چنین جامعه‌ای، شبانه‌روز دویست‌تا با یک ویروس ناشناخته بمیرند، دیگر معنی نمی‌دهد؛ در چنین جامعه‌ای، ظلم و تجاوز، گران‌فروشی و عوامل بلا معنی نمی‌دهد. 

 

-انسان، سازندۀ سختی‌ها و مشکلات

ما باید یک آیهٔ قرآن را در نظر داشته باشیم که پروردگار می‌گوید: این سختی‌ها، مشکلات، کرونا و مرگ‌ومیرهای دسته‌جمعی کار من نیست. خداوند علنی می‌گوید که کار من نیست، نگویید خدا خواسته است؛ خدا می‌گوید که من نخواسته‌ام، خودتان خواسته‌اید: «مٰا أَصٰابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک»(سورهٔ نساء، آیهٔ 79) خودتان سازندهٔ مشکلات، سختی‌ها، گرانی‌ها، کمبودها و مثل برگ درخت مردن‌ها هستید. این صریح قرآن است! من «بِيَدِهِ الْخَيْرُ» و «مالِکَ الْمُلْکِ» هستم. من «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ» و «تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ» هستم، من «سَتّار الْعُیوب»، «أرْحَم الرّاحمین»، «أکْرَم الْأکْرَمین» و زیبایی بی‌نهایت هستم. من اهل تلنگر زدن به کسی نیستم، این جهنمی هم که هفت طبقه است و در قرآن مطرح کرده‌ام، عادات جهنم را در قرآن گفته‌ام؛ دقت کنید که هر کس به جهنم می‌رود، خودش خودش را به جهنم می‌برد، نه من. آیات را ببینید: «مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ»(سورهٔ مدثر، آیهٔ 42) بهشتی‌ها به جهنمی‌ها می‌گویند: چه کسی شما را به جهنم برده است؟ جهنمی‌ها در جواب بهشتی‌ها می‌گویند: «لَمْ نَک مِنَ اَلْمُصَلِّینَ»(سورهٔ مدثر، آیهٔ 43) بی‌نمازی خودمان، «وَ لَمْ نَک نُطْعِمُ اَلْمِسْکینَ»(سورهٔ مدثر، آیهٔ 44) بخل خودمان، «وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ»(سورهٔ مدثر، آیهٔ 45) خوش‌گذرانی‌های حرام خودمان، «وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ»(سورهٔ مدثر، آیهٔ 46) و اینکه سینه‌سپر کردیم و گفتیم چه کسی قیامت را دیده که خبر بیاورد چه خبر است، قیامت دروغ است! این چهارتا کار خودمان ما را به جهنم آورده است. آیات جهنم کم نیست، من نمی‌دانم چندتاست، ولی باید چهارصد پانصدتا باشد. شما آیات جهنم را در هر سوره‌ای ببینید، آیا یک جهنمی این حرف را در قیامت می‌زند که خدا مرا به جهنم آورده است؟ همه‌شان می‌گویند که خودمان باعث شدیم به جهنم بیاییم، خدا ما را نیاورده است. خدا لطف، احسان، محسن و زیبایی است. 

 

-تفاوت طبیعت دنیا و آخرت

این یک آیه از قرآن است که هم انتخاب را در آیه می‌بینیم: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُریٰ آمَنُوا»(سورهٔ أعراف، آیهٔ 96) و هم حذف را در آیهٔ شریفه می‌بینیم: «وَاِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ»؛ اما قرآن می‌گوید: «وَ لٰکنْ کذَّبُوا» مردم به من پشت کردند، زشت شدند و گناه کردند، «فَأَخَذْنٰاهُمْ بِمٰا کٰانُوا یکسِبُونَ» گناهانِ خودشان گریبان‌ آنها را گرفت. ممکن است شما بفرمایید که ما آدم‌های مؤمن، عالم و خدمتگزار هم در این کرونایی‌ها داشته‌ایم و مرده‌اند؛ اینها که چیزی غیر از دینداری و کار خوب نداشته‌اند، چرا مبتلا شده و مرده‌اند؟ جوابش این است: چهار فرق بین دنیا و آخرت است، یکی این است که بلا در دنیا اختصاصی نیست، ولی جهنم فقط برای مجرمان است. بلا در دنیا عمومی است و وقتی می‌آید، پَر آن مؤمن را هم می‌گیرد؛ نه اینکه خدا مؤمن را با کرونا جریمه کرده باشد. طبیعت دنیاست که بلا عام است. یک طبیعت دنیا این است که حیات و مرگ دارد، ولی قیامت فقط حیات دارد. فکر نکنید که هر کس کرونا گرفت، «فَبِمٰا کسَبَتْ أَیدِیکمْ»(سورهٔ شوری، آیهٔ 30) بوده است؛ بلا وقتی در دنیا می‌آید، عاشق خدا و مخالف خدا نمی‌شناسند. اگر گنهکاران گناهانشان را وصل کنند، از آسمان می‌بارد و از زمین هم می‌جوشد. این معنی آیه است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُریٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ». 

بیا تا دست از این عالم بداریم ×××××××× بیا تا پای دل از گِل برآریم

بیا تا بردباری پیشه سازیم ×××××××× بیا تا تخم نیکویی بکاریم

بیا تا از فراق کوی محبوب ×××××××× سراندازی کنیم و سر نخاریم 

 

کلام آخر؛ زادهٔ لیلا مرا محزون مکن

پس بیامد شاه معشوق الست ×××××××× بر سر نعش علی‌اکبر نشست

سر نهادش بر سر زانوی ناز ××××××××× گفت که‌ای بالیده سرو سرفراز

ای درخشان‌اخترِ برج شَرَف ××××××××× چون شدی تیر حوادث را هدف

ای به طَرف دیده، خالی جای تو ×××××××××× خیز تا ببینم قدوبالای تو

این بیابان جای خواب ناز نیست ××××××××× ایمن از صیاد تیرانداز نیست

این‌قدر بابا دلم را خون مکن ××××××××××× زادهٔ لیلا مرا محزون مکن

خیز بابا تا از این صحرا رویم ×××××××× نک به‌سوی خیمهٔ لیلا رویم

همه شنیده‌اید، مقتل‌ها نوشته‌اند: چون خون جلوی چشم اسب را گرفت، به جای اینکه اسب علی‌اکبر(ع) را به‌طرف خیمه‌ها ببرد، وسط دشمن برد. ابی‌عبدالله(ع) وقتی می‌آمدند، فقط دیدند که صدها دست با شمشیر بالا می‌رود و پایین می‌آید. «فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً» این‌قدر بدن را قطعه‌قطعه کرده بودند که ابی‌عبدالله(ع) دیدند هر جای بدن را بلند کنند، جای دیگرش جدا می‌شود. خودم در مقتل‌های قدیم دیدم که حضرت بلند شدند، عبایشان را درآوردند و آرام‌آرام زیر بدن کشیدند، بعد هم سر زانو بلند شدند و فرمودند: «يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ إلى الْفُسْطاطِ» جوانان حرم، من طاقت برداشتن بدن عزیزم را ندارم، بیایید و به من کمک بدهید. جوانان آمدند و سر عبا را گرفتند، ابی‌عبدالله(ع) هم به‌دنبال جنازه آمدند. در بعضی از روایات می‌بینید که لیلا در خیمه دعا می‌کرد و می‌گفت: ای خدایی که یوسف را به یعقوب برگرداندی، ای خدایی که اسماعیل را به هاجر برگرداندی، یک‌بار دیگر جگرگوشه‌ام را به من برگردان؛ به او گفتند: دعایت مستجاب شد، جنازهٔ قطعه‌قطعهٔ پسرت را می‌آورند.

 

-دعای پایانی

خدایا! به گریه‌های زینب کبری(س)، حسین(ع) را از ما نگیر. 

خدایا! گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) را از ما نگیر. 

خدایا! گناهان ما را که با دشمنی با تو نبوده، بلکه از غفلت، ضعف، بیچارگی و بی‌ارادگی بوده که از ما صادر شده است، همه را به حق پیغمبر(ص) ببخش.

خدایا! دین ما، کشور ما، این جامعهٔ بزرگوار ما، محرّم و صفر، محراب و منبر، مرجعیت و رهبری را از حوادث حفظ فرما. 

خدایا! امام زمان(عج) را در این منزل، کنار حرم دختر موسی‌بن‌جعفر(ع)، دعاگوی ما و زن و فرزند و نسل ما قرار بده. 

خدایا! از زمانی که حضرت معصومه(س) را اینجا دفن کرده‌اند تا امشب، هرچه خوبان عالم در کنار این حرم دعا کرده‌اند، در حق ما و زن و بچه‌ها و نسل ما مستجاب بگردان.

 

قم/ حرم حضرت معصومه(س)/ دههٔ کرامت/ تابستان1399ه‍.ش./ سخنرانی دوازدهم 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
کلام وحی متعلقات ایمان اولیای الهی حذف گناهان انتخاب حق دو کفۀ ایمان حقیقت تقوا

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^