فارسی
سه شنبه 29 اسفند 1402 - الثلاثاء 8 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

کلید‌های شگفت‌آور، اما مشکل‌گشا


محبت خداوند - روز پنجم، جمعه (13-7-1397) - محرم 1440 - حسینیه هدایت - 12.7 MB -

حقیقت معنایی دعا-گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب‌خانه چیست؟-دعاهای انبیا در قرآن کریم و اجابت آن از سوی پروردگار-رفع موانع در راه دعا، شرط اجابت آن-موانع اجابت دعاکتاب اوّل شناخت خدا، کتاب آفرینش-اندیشهٔ در خلقت، آسان‌ترین راه شناخت-هر یک از اسمای الهی، خورشیدی تابناک بر درون انسان-معارف و حقایق الهیه، غذای عقل و روح-هو الأول و الآخر-همه هستند سرگردان چو پرگارکتاب دوم شناخت خدا، کتاب وجود خود انسان-های‌وهوی وجود خداوند در هر نَفَس انسان-خدا را در خودت ببین!-مهار حیات بشر در دستان خداوندکلید‌های شگفت‌آور، اما مشکل‌گشا-یاد خداوند در هر زمان-هزینه کردن در مسیر زیارت کربلا-دستور خداوند به امامان معصوم در زیارت کربلا و هزینهٔ در این راه-ضمانت قرآنی حل مشکل در اقتدای به رسول خدا(ص)-سعادت دنیا و آخرت در زیارت ابی‌عبدالله(ع)-همهٔ کلید‌های مشکل‌گشا در قرآن مجید استبهترین رفقای انسان در دنیا و آخرتبدن حجت خدا بر روی زمین کربلا

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

حقیقت معنایی دعا

-گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب‌خانه چیست؟

وجود مبارک امام چهارم یک متن جامع سه صفحه‌ای خطاب به همهٔ انسان‌ها دارند ، دو-سه جمله‌اش را که در ارتباط با بحث هر روز و روایت ناب رسول خداست، برایتان عرض می‌کنم. حضرت می‌خواهند در این دو-سه جمله به همه بفرمایند که راه رشد، راه سلوک، راه لقا و راه به‌دست‌آوردن ارزش‌ها به روی احدی از انسان‌ها بسته نیست و به قول قدیمی‌ها، «گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب‌خانه چیست». چیزی به من نمی‌رسد، چون من دستم را دراز نکرده و گدایی نکرده‌ام، وگرنه سفره پر بوده و به من هم عطا می‌شده و در او هم بخلی وجود نداشته است؛ چراکه او «یا دائماً الفضل علی البریه، یا باسط الیدین بالعطیه» است.

-دعاهای انبیا در قرآن کریم و اجابت آن از سوی پروردگار

پروردگار دعاهایی را در قرآن از زبان انبیا نقل می‌کند؛ تا آنجایی که یادم است، از زبان آدم(ع) به تنهایی و گاهی هم از زبان آدم(ع) و همسرش دو نفری، از زبان حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت کلیم(ع)، حضرت مسیح(ع)، حضرت یوسف(ع)، حضرت زکریا(ع)، آن‌هم در پیری و سنی که امید بچه‌دار شدن صد درصد منتفی بود و خانمش هم به سن نازایی رسیده بود. در ابتدای سورهٔ مریم است: «وَ کٰانَتِ اِمْرَأَتِی عٰاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْک وَلِیا»(سورهٔ مریم، آیهٔ 5)، خدایا خودم که در اوج کهن‌سالی هستم و بچه‌دار نمی‌شوم، همسرم هم نازاست و از سن بچه‌دار شدن او گذشته است، اما من در دعا کردن نسبت به تو ناامید نیستم. این خیلی عجیب است! «یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ»(سورهٔ مریم، آیهٔ 6)، من که خودم کهن‌سال شده‌ام و همسرم هم از سن بچه‌دار شدن گذشته است، ولی به من فرزندی بده؛ خدا به او وعدهٔ فرزند داد و یحیی(ع) را به او عطا کرد، یعنی یک پیغمبر به او عطا کرد. از اولیائش دعاهایی را نقل می‌کند که تمام این دعاها مستجاب شد؛ یکی همین دعای زکریا(ع) که دیگر بالاتر از این نمی‌شود.

-رفع موانع در راه دعا، شرط اجابت آن

دعا یعنی گدایی، از چه کسی؟ از وجود مقدسی که بی‌نیاز است و دارد، در پرداخت هم کم نمی‌آورد و خودش هم امر به دعا کرده که مستجاب شدنش را هم ضمانت کرده است: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»(سورهٔ غافر، آیهٔ 60)؛ اما مسئلهٔ خیلی مهمی که در‌این‌زمینه هست، این است که هم خودش هم به زبان انبیائش پیام داده که موانع بین خودتان و من را در دعا برطرف کنید تا وقتی دعا می‌کنید، دعایتان به من برسد و وسط راه گیر نکند و نماند.

-موانع اجابت دعا

یک مانع در راه دعا مال حرام است که هم وارد بدنتان نشود و هم در زندگی‌تان -خانه‌تان یا مغازه‌تان نباشد. یک مانع دیگر دعا این است که در خدایی من، در نبوت انبیای من و در ولایت اولیای من شک نداشته باشید، اگر بین شما و من در دعایتان مانع نباشد، دعا مستجاب می‌شود.

 

کتاب اوّل شناخت خدا، کتاب آفرینش

-اندیشهٔ در خلقت، آسان‌ترین راه شناخت

این برای دعا بود، اما در مسیر رشد و کمالتان و رسیدن به لقا، ارزش‌ها، رحمت، مغفرت، رضوان و بهشت، این هم نباید مانعی باشد؛ اگر مانع نباشد، رسیدنتان قطعی است و راه به روی همه‌تان باز است. امام چهارم در اینجا دو سه جمله در آن متن دارند و می‌فرمایند: «فقد عرّف نفسه»، یک کاری که خدا برای شما کرده، خودش را از چند راه به شما شناسانده که یکی از طریق آفرینش است. حالا آسان‌ترین راه آن، دو تا پنج دقیقه اندیشه در خلقت است که بالاخره این چرخ‌های گردنده، گرداننده دارد یا ندارد؟ در دو دقیقه بگو؛ ندارد؟ به چه دلیل؟ دلیل پیدا نمی‌کنی! پس گرداننده دارد، تمام است؛ خدا پیدا شد.

-هر یک از اسمای الهی، خورشیدی تابناک بر درون انسان

حالا اسم آن را می‌خواهی؟ خودت نمی‌توانی پیدا کنی؟ معلمانی را قرار داده است که اسمش را بگویند و گفته‌اند. حداقل هزار اسم از اسامی مبارک او در اختیارت گذاشتند که جمع این اسم‌ها در دعای جوشن‌کبیر است و هر کدامش خورشیدی برای تابیدن بر درون انسان است. اولیای الهی با این اسم‌ها کار می‌کردند؛ خوراک عقلشان بود، خوراک جانشان بود، خوراک قلبشان بود. ما یک خوراک در این عالم نداریم که فقط خوراک شکم باشد؛ عقل هم خوراک دارد، جان هم خوراک دارد. اولیای خدا عقل و دل و جان را هیچ روز و شبی گرسنه نمی‌گذاشتند؛ اگر عقل و قلب و جان را گرسنه بگذارند، می‌میرند؛ وقتی غذای عقل به عقل نرسد، می‌میرند.

-معارف و حقایق الهیه، غذای عقل و روح

انبیا گاهی به ملت‌ها می‌گفتند: «أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»(سورهٔ نمل، آیهٔ 55)، عقل شما مرده است؛ گاهی به ملت‌ها می‌گفتند: شما «کالأنعام» هستید و روحتان مرده است؛ گاهی پروردگار به ملت‌ها می‌گفت: «قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 74)، دلتان سنگ شده است و اثرگیر نیست. چرا؟ چون فقط شکمتان را غذا داده‌اید، اما غذای عقلتان را نداده‌اید. این معارف الهیه و حقایق، غذای عقل است؛ نباید یک هفته بگذرد و ما عقل و قلب و دل را غذا ندهیم. حالا یک کتاب خوب مطالعه کنیم یا یک منبر خوب گوش بدهیم، اینها زنده‌کنندگان نواحی دیگر وجود هستند.

-هو الأول و الآخر

خدا خودش را از طریق کتاب آفرینش به شما معرفی کرده است. ده دقیقه فکر بکن، «يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 191)، پیدایش می‌کنی. او که گم نشده است، تو او را گم کرده‌ای و او همیشه پیداست: «هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن و هو الکبیر المتعال».

به دریا بنگرم دریا تو بینم(چشم دل خوب می‌بیند)×××××××××به صحرا بنگرم صحرا تو بینم

به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت××××××××××××××نشان از قامت رعنای تو بینم

این کلام امیرالمؤمنین(ع) است: «ما رأیت شیئا الا و رأیت الله معه و قبله و بعده» هیچ‌چیزی را نگاه نمی‌کنم، مگر اینکه خدا را با او، قبل از او و بعد از او می‌بینم؛ چون جهان خالی از او نیست، نه قبل از او خالیِ از اوست، نه همراه او خالیِ از اوست و نه بعد از او خالیِ از اوست. آنها حرفشان این بود، چون عقلشان، دلشان و روحشان از آن غذای خاص این جوانب پر بود.

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار×××××××چه کنم حرف دیگر یاد نداد استادم

اینهایی هم که می‌بینید این‌طور در دنیا به فساد افتاده‌اند، طبق آیات قرآن و روایات برای این است که عقل و دل و جانشان را دیگران پر از آلودگی کرده‌اند؛ وگرنه اگر عقل و دل و جان از معارف الهیه و عرشیه تغذیه بشود، آدم یک ولیّ از اولیای خدا می‌شود.

-همه هستند سرگردان چو پرگار

خداوند خودش را یکی با کتاب آفرینش به شما نشان‌ داده و شناسانده است: «عرف الله نفسه».

خبر داری که سیّاحان افلاک××××××××××چرا گردند گرد مرکز خاک؟

چه می‌خواهند ازین محمل کشیدن××××××چه می‌جویند ازین منزل بریدن؟

چرا این ثابت است، آن منقلب نام×××××××که گفت این را بجنب، آن را بیارام؟

همه هستند سرگردان چو پرگار××××××××× پدیدآرندهٔ خود را طلبکار

بلی در طبع هر داننده‌ای هست×××××××××× که با گردنده گرداننده‌ای هست

 

کتاب دوم شناخت خدا، کتاب وجود خود انسان

-های‌وهوی وجود خداوند در هر نَفَس انسان

با کتاب دومی که خودش را شناسانده، کتاب وجود خودت است: «وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ»(سورهٔ ذاریات، آیهٔ 21)، تو با دَم چه کسی زنده هستی؟ آن دَمی که تو را زنده نگه داشته، اکسیژن و ازُت است؟ اکسیژن و ازُت برای کیست؟ چه کسی برای زنده ماندن تو به تو ریه داده است که در هر 24 ساعت، هفتصد لیتر اکسیژن و کربن را تنفس کنی، هوا را داخل و بیرون بدهی؟ خودت هم از این نفس کشیدن‌ها غافل هستی، داخل می‌بری و بیرون می‌دهی. می‌بری و می‌سوزانی، سوخته را در هوا می‌دهی؛ بعد کل درختان عالم این سوخته‌ها را تصفیه می‌کند و دوباره تمیز آن را به تو برمی‌گرداند. این ریه و این هوا در تصرف کیست؟ چه کسی کارگردانی می‌کند؟ اگر به ریه اشاره بکند که هوا را نگیر یا هوا را پس نده، تو چه‌کار می‌کنی؟ هر نفسی که داخل می‌بری، هر نفسی که بیرون می‌دهی، هزار های‌وهوی از او در این یک نفس است.

دَم چو فرو رفت، هاست××××××××هوست چو بیرون رود

یعنی از او در همه هر نفسی ‌های‌وهوست؛ اصلاً نفس‌هایت داد او را می‌کشد و فریاد او را می‌زند. با دم چه کسی زنده هستی؟

-خدا را در خودت ببین!

چقدر قرآن در اینجا زیبا می‌گوید! «وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» مرا در خودت ببین؛ کوری؟ یعنی پنجاه سال مرا در خودت ندیدی که با چه کسی زنده هستی و با چه کسی زندگی می‌کنی؟ یک‌نفر شعری را چهل سال قبل برایم خواند، ببینم یادم است که برایتان بخوانم(ننوشته‌ام)! شعر برای شمس مغربی است:

ای به ولای تو تولّای من××××××وز خود و اغیار تبرّای من

گر بشکافند سراپای من××××××جز تو نیابند در اعضای من

«وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»(سورهٔ ق، آیهٔ 16)، حبیب من! من از رگ گردن به اینها نزدیک‌تر هستم.

گر بشکافند سراپای من×××××××جز تو نیابند در اعضای من

همین هست یا نه؟ اگر نیست، بگویید نیست؛ اگر ما بند به او نیستیم، بند به چه کسی هستیم؟ اگر ما با دم او زنده نیستیم، با دم چه کسی زنده هستیم؟ با دم خودمان، با دم پدر و مادرمان، با دم زن و بچه‌مان یا با دم هوا زنده هستیم؟

-مهار حیات بشر در دستان خداوند

اگر با دم هوا زنده هستیم، عزیزترین عزیزانمان که می‌میرد، مگر هوای کرهٔ زمین جلوی بینی‌اش نیست؟ پس چرا حرف نمی‌زند، چرا نمی‌بیند؟ ما با کدام دم زنده هستیم؟ اینها چه‌کاره هستند که ما به آنها دل بسته‌ایم؟ چقدر هم ما را دقیق گول زده‌اند و چقدر کتاب برای ما نوشته‌اند! چقدر درمدرسه‌ها کلاه سر ما گذاشته‌اند که اگر هوا نباشد، ما زنده نمی‌مانیم! هوا که هست و این‌همه در هوا می‌میرند. زنده‌ها در دریای هوا می‌میرند و ماهی‌ها در اقیانوس‌ها می‌میرند. مهار حیات در دست کیست؟ چرا اسم او را نمی‌بَرید؟ چرا پنهانش می‌کنید؟ چرا کتمانش می‌کنید؟ چرا خجالت می‌کشید؟ چرا خجالت می‌کشید بگویید چون روی خود را از او برگردانده‌ایم، وضعمان به‌هم ریخته است؟ چرا چهل سال دائماً می‌گویید مشکلات اقتصادی داریم و باید حل کنیم. با چه کلیدی؟ کلید در دست کیست؟ مگر در قرآن نمی‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(سورهٔ رعد، آیهٔ 11)، بلاها را تغییر نمی‌دهم، مگر آلودگی‌ها را از خود تغییر بدهید؟ چرا حرف خدا را نمی‌زنید؟ چرا نمی‌گویید خدا؟ حیات ما در دست پول است؟ حل مشکل ما در دست پول است؟ حل مشکل ما در دست اقتصاد است؟ خدا کجاست؟ چرا او را گم کرده‌اید؟ او که ضمن طرح چند سؤال در قرآن مجید، یک سؤالش در سورهٔ مبارکهٔ نمل این است که از ما جنس دوپا هم می‌پرسد. وقتی در آیات قبل خود می‌گوید آنجا رفتی، آنجا رفتی، آنجا رفتی، پیش آن گردن کشیدی، پیش او گردن کج کردی، پیش آن بت رفتی و با آن بت راز و نیاز کردی؛ مدام می‌پرسد چه شد؟ بعد به این سؤال می‌رسد و می‌پرسد: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ»(سورهٔ نمل، آیهٔ 62)، آیا کسی که پاسخ مضطر را می‌دهد و مشکلات را برطرف می‌کند، باید رو به‌سوی او کرد یا رو ب‌ سوی کسی که جواب هیچ مضطری را نمی‌دهد و نمی‌تواند هیچ مشکلی را حل کند؟ به کجا روی آورده‌اید؟ مرا رها کرده‌اید و به چه‌چیزی دل بسته‌اید؟ دل به چه کسی بستید؟

 

کلید‌های شگفت‌آور، اما مشکل‌گشا

-یاد خداوند در هر زمان

«عرف نفسه»، این کلام عرشی و نورانی زین‌العابدین(ع) است؛ خودش را به شما شناسانده و شما یادتان رفته است. حالا در قرآن می‌گوید: «اُذکُرونی» مرا به‌یاد بیاورید! شما یادتان رفته است و من خودم را با کتاب آفرینش و کتاب وجود خودتان شناساندم. به خودت نگاه کن تا به یاد من بیایی. به مشکلات گذشتهٔ خودت نگاه کن که گاهی یاد من کردی و یک «یا الله» گفتی، یک «یا رب» گفتی و من مشکل تو را حل کردم. حالا چه شده که یادت رفته است؟

-هزینه کردن در مسیر زیارت کربلا

ما کلید حل‌های عجیبی داریم، راه را گم نکنیم، جا را هم گم نکنیم! این راه را تا می‌توانید، همه و مخصوصاً کارگردانان کشور آسان کنید و همه، مخصوصاً حکومت تا می‌توانید، ولو با قرض کردن پول در این مسیر هزینه کنید. این یک راه حل مشکل است، نه همه راه؛ خود این راه راه عظیمی است که راه را هموار کنید و پول در این مسیر هزینه کنید. امام عسکری(ع) طبق روایات «کامل‌الزیارات» یک پول قابل‌توجهی به یکی از اصحابشان دادند(ظاهراً این فرد عذر موجهی داشت) و فرمودند: پول را به یکی از یاران متعهد ما بده تا از سامره به کربلا برود و برای من دعا کند که خدا مرا شفا بدهد. گفت: چشم!

هم راه را هموار کنید و هم در این راه پول هزینه کنید، ولو به قرض کردن؛ اگر توانش را دارید، پنج اتوبوس بگیرید که مسافر را مجانی به مرز ببرد؛ توانش را دارید، صد بلیط هواپیما بگیرید و به عاشقانی بدهید که می‌خواهند بروند، اما پول ندارند که بروند؛ هم دولت و هم ملت، چون یک مسافر از این مسیر در اربعین کم بشود، یک خِشت خوشحالی در ساختمان دل دشمن کار گذاشته شده است.

-دستور خداوند به امامان معصوم در زیارت کربلا و هزینهٔ در این راه

آن شخص پول را از امام عسکری(ع) گرفت آمد، یکی از یاران ناب امام یازدهم را پیدا کرد و گفت: این پول برای امام معصوم و پاک‌ترین پول است. امام مریض و در بستر است، گفته که با این پول به کربلا برو و در حرم ابی‌عبدالله(ع) دعا کن که خدا من را شفا بدهد. گفت: یعنی چه؟ امام مگر خودش دارای مقام امامت نیست؟ گفت: چرا، هست. گفت: مگر امام خودش دارای مقام ولایت نیست؟ گفت: چرا، هست. گفت: امام مگر دعای خودش مستجاب نیست؟ گفت: چرا، هست. گفت: پس برای چه پول خرج می‌کند که مسافر به کربلا برود؟ گفت: من نمی‌دانم! گفت: برو به او بگو؛ با همان پول پیش حضرت عسکری(ع) برگشت و گفت: آقا طرف این‌طوری گفت. امام فرمودند: پیغمبر(ص) بالاتر است یا خانهٔ کعبه؟ گفت: رسول خدا(ص) بالاتر است، خانهٔ کعبه سنگ است و پیغمبر(ص) اشرف موجودات زندهٔ عالم است. گفت: آیا خدا بر پیغمبر(ص) واجب نکرد که به دور آن خانهٔ گِلی طواف بکند؟ گفت: چرا فرمود. این چه حرفی است که او زده؟ من درست است که امام، صاحب ولایت و معصوم هستم، اما ما به زیارت و هزینه کردن برای ابی‌عبدالله(ع) دستور داریم. زیارت ابی‌عبدالله(ع) مشکل حل می‌کند.

-ضمانت قرآنی حل مشکل در اقتدای به رسول خدا(ص)

توحید کلید حل مشکل است که پیش خودمان است، کلید حل مشکل اقتدای به پیغمبر(ص) در همهٔ امور است که پیش خودمان است. «وَ مَنْ یطِعِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فٰازَ فَوْزاً عَظِیماً»(سورهٔ احزاب، آیهٔ 71)، این ضمانت قرآنی و الهی است که«وَ مَنْ یطِعِ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فٰازَ فَوْزاً عَظِیماً».

-سعادت دنیا و آخرت در زیارت ابی‌عبدالله(ع)

زیارت ابی‌عبدالله(ع) سعادت دنیا و آخرت است؛ پیغمبر اکرم(ص) فرموده‌اند، پیغمبر این را دربارهٔ هیچ امامی حتی دربارهٔ امیرالمؤمنین(ع) نفرموده است، این را یادتان باشد! دربارهٔ امیرالمؤمنین(ع) فرموده‌اند: «بعلی تهتدون» شما راه را با علی پیدا می‌کنید و گمراهی‌تان بدون علی حتمی است؛ اما وقتی به ابی‌عبدالله(ع) می‌رسند، می‌گویند: «و بالحسین تسعدون» شما با حسین در دنیا و آخرت خوشبخت می‌شوید.

-همهٔ کلید‌های مشکل‌گشا در قرآن مجید است

«عرّف الله نفسه و ارسل الیکم رسوله» خدا هم خودش را به شما شناسانده و هم پیغمبرش را به‌سوی شما فرستاده است، «و انزل علیکم کتابه فیه حلاله و حرامه و حججه و امثاله» و هم قرآنش را برای شما نازل کرده، حلال و حرامش هم در قرآن است، دلایلش در قرآن است، عبرت‌هایش در قرآن است؛ پس کلید حل همهٔ مشکلاتتان در توحید و نبوت و قرآن مجید است. حالا به‌دنبال چه کلیدی می‌گردید؟ کلید دیگری پیدا نمی‌شود که مشکلات شما را حل کند.

 

بهترین رفقای انسان در دنیا و آخرت

خدا خَیرُ رفیقٍ، پیغمبر خَیرُ رفیقٍ، ولی‌الله‌الاعظم خَیرُ رفیقٍ، قرآن خَیر رفیقٍ؛ این چند رفیق از ما هیچ‌چیزی نمی‌خواهند و فقط به ما اصرار دارند بیایید تا هرچه می‌خواهید، به شما بدهیم؛ اما چیزی از ما نمی‌خواهند، چون هیچ نیازی به ما ندارند. اصرار می‌کنند که بیایید و جیب دنیا و آخرتتان را پر کنید. ما بدون این رفقا به هیچ‌جا نمی‌رسیم و بدون اینها هیچ‌‌چیزی نمی‌شویم، بدون اینها دستمان به هیچ‌جا بند نمی‌شود و هیچ درِ فیضی به روی ما باز نمی‌شود.

 

بدن حجت خدا بر روی زمین کربلا

شبی در محفلی با آه و سوزی×××××××شنیدستم که مرد پاره‌دوزی

چنین می‌گفت با پیر عجوزی××××××××گِلی خوش‌بوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم××××××××گرفتم آن گِل و کردم خمیری

خمیری نرم و تازه چون حریری×××××××××معطر بود و خوب و دل‌پذیری

بدو گفتم که مُشکی یا عبیری؟×××××××××××که از بوی دلاویز تو مستم

همه گِل‌های عالم آزمودم×××××××××××ندیدم چون تو و عبرت نمودم

چو گِل بشنفت این گفت و شنودم×××××××××بگفتا من گِلی ناچیز بودم

ولیکن مدتی با گُل نشستم×××××××××××گُل اندر زیر خود گسترده پر کرد

مرا با هم‌نشینی مفتخر کرد×××××××××چو عمرم مدتی با گل گذر کرد

کمال هم‌نشین در من اثر کرد(امیری حسین)×××××××وگرنه من همان خاکم که هستم

غرق سخن با بدن قطعه‌قطعه است: به خودت قسم، دلم نمی‌خواهد بروم و دارند ما را می‌برند؛ می‌خواهم صورتت را ببوسم، اما سرت را به نیزه زده‌اند؛ می‌خواهم بدنت را ببوسمف اما جای درستی ندارد؛ حسین! من نمی‌خواهم با شمر وخولی هم‌سفر باشم، نمی‌خواهم. گرم سخن بود که یک‌مرتبه چشمش به زین‌العابدین(ع) بر روی شتر افتاد، به‌سرعت بدن را روی زمین گذاشت، دوید و جلوی زین‌العابدین(ع) آمد: ای یادگار گذشتگان، ای حجت باقی‌ماندگان! «مالی تجود بنفسک»، چرا داری جان می‌کَنی؟ عمه جان، تو حجت خدا هستی. صدا زد: عمه جان، مگر این بدن حجت خدا نیست؟ زین‌العابدین(ع) یک جملهٔ دیگر هم فرمودند که خیلی طاقت گفتنش را ندارم، اما به هر زحمت و جان‌کندنی باشد، برایتان می‌گویم: عمه جان، با این وضعی که من می‌بینم، انگار این مردم ما را مسلمان نمی‌دانند...

 

تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ سوم محرّم/ پاییز1397ه‍.ش./ سخنرانی پنجم

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
کلیپ های منتخب این سخنرانی
مطالب مرتبط
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
وجود انسان شناخت خدا امام سجاد(ع) حقیقت دعا راه سلوک موانع اجابت دعا اندیشهٔ در خلقت

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^