فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دغدغهٔ امام رضا(ع) نسبت به شیعه


امام رضا(ع) - شب دوم پنجشنبه (18-5-1397) - ذی القعده 1439 - حرم مطهر امام رضا(ع) - 10.84 MB -

نگرانی امام رضا(ع) از انحراف در افکار شیعهناظران اعمال انسانالف) اعمال و رفتار انسان، حاضر در محضر خداب) اشراف رسول خدا(ص) بر اوضاع بشرج) آگاهی ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) از پروندهٔ آدمیپاک شو اوّل و پس دیده بر آن پاک انداز-پاک با پاک، ناپاک با ناپاک-بهشت پروردگار، جای پاکان-ناپاکی‌ها در آیات و روایاتحکایتی شنیدنی از دیدار اسماعیل بزنطی با امام رضا(ع)-گر خسته می‌پذیری، ما سخت خسته‌ایم-مهمان‌نوازی حضرت رضا(ع)-هشدار امام به اسماعیل بزنطیتبلیغات انحرافی دشمن علیه شیعهنشانه‌های شیعهٔ حقیقی در کلام امام رضا(ع)-کلام امام معصوم در حکم شاقولکلام آخر، لطف بی‌نهایت خداوند در شب جمعه

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

نگرانی امام رضا(ع) از انحراف در افکار شیعه

شاید این مطلبی که عرض می‌کنم، اکثر مردم ندانند و آن این است که وجود مقدس حضرت رضا(ع) تا لحظهٔ آخر عمرشان، چه ایامی که در مدینه بودند و چه روزگار کوتاهی که در خراسان به‌سر می‌بردند، نسبت به شیعه -اعتقاد شیعه، اخلاق شیعه و عمل شیعه- به‌شدت دغدغه داشتند که مبادا این طایفه تا برپاشدن خیمهٔ عدالت جهانی در معرض هجوم فرهنگ‌های انحرافی قرار بگیرند. فرهنگ‌های مختلف و راه‌های انحرافی گوناگونی از زمان امام صادق(ع) شیعه را تهدید می‌کرد و این فرهنگ‌ها در زمان موسی‌بن‌جعفر و حضرت رضا(علیهما‌السلام) به‌شدت فعالیت داشتند که عقاید شیعه را سست کنند، افکار شیعه را منحرف کنند و نهایتاً در اخلاق و عمل شیعه اثر منفی بگذارند. برای اینکه از این دغدغهٔ شدیدِ حضرت خبردار بشوید، من روایتی را برایتان نقل می‌کنم و بعد از این روایت، به روایت دیگری می‌پردازم که در اوج دغدغهٔ امام هشتم صادر شده است.

 

ناظران اعمال انسان

یک شخصیت دینی و اعتقادی به‌نام اسماعیل بزنطی در زمان حضرت زندگی می‌کرد که اصالتاً اهل ایران بود. امام هشتم به این شخصیت به‌خاطر دینش، علمش، فکر درستش و اخلاقش، علاقه داشتند. ما شیعه طبق یکی از آیات قرآن در سورهٔ مبارکهٔ توبه اعتقاد داریم که پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام)، ولو بعدِ ازدنیا رفتنشان، از ما آگاه هستند، به ما علم دارند و وضع ما را می‌دانند: «وَ سَیرَی اَللّٰه عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 94). برای عزیزان اهل علم عرض می‌کنم این «سین» که بر سر فعل «یری» آمده است، معنی زمان ندارد و «سین» تحقیق است؛ یعنی مسلّماً اَعمال همهٔ شما در معرض دید، نگاه، مشاهده و آگاهی خدا و پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) است.

 

الف) اعمال و رفتار انسان، حاضر در محضر خدا

«وَ سَیرَی اَللّٰه عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»؛ اولاً معنی ندارد که جملهٔ اول آیه را آینده معنی کنیم، چون نسبت به خدا غلط است و معنی‌اش این نیست که خدا پروندهٔ شما، حرکات و اعمال شما را در آینده می‌بیند، معنی‌اش این می‌شود که الآن نمی‌بیند و بعداً می‌بیند که این درست نیست. همین الآن همهٔ اعمال و رفتار و کردار ما در محضر پروردگار حاضر است.

 

ب) اشراف رسول خدا(ص) بر اوضاع بشر

بعد با «واو» عاطفه می‌گوید «وَ رَسُولُهُ»، علمای علم ادبیات عرب می‌گویند: این «واو» حکم معطوف را روی معطوفٌ‌علیه می‌آورد و معنی‌اش این می‌شود که پیغمبر(ص) هم همین الآن به کل وضع شما اشراف دارد.

 

ج) آگاهی ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) از پروندهٔ آدمی

«وَالْمُؤْمِنُونَ»، منظور از «مؤمنون» در اینجا، ما نیستیم؛ هرچه هم که مؤمن بالایی باشیم. چرا؟ چون ما الآن اینجا نشسته‌ایم و از پشت سر خودمان خبر نداریم، از پشت دیوار صحن‌ها خبر نداریم، از یک دقیقهٔ بعد یا ده ثانیهٔ بعد خبر نداریم، از پروندهٔ مخفی مرد و زن هم خبر نداریم؛ پس منظور از مؤمنون آیه، ما نیستیم، چون ما بی‌خبریم. آن مؤمنونی که الآن مانند خدا و پیغمبر(ص) از همهٔ وضع ما خبر دارند، ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) هستند؛ چون تمام آگاهی، نظر، علم‌، فکر و شخصیت‌ ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) با پیغمبر اکرم(ص) یکسان است، پس همهٔ ما همین الآن در معرض دید خدا، پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) هستیم.

 

-پیامد باور نظاره‌گران عالم در زندگی انسان

ای کاش همه این آیه را می‌دانستند، این آیه را باور و قبول داشتند؛ اگر می‌دانستند و باور داشتند و قبول داشتند، حداقل گناهان کبیره را مرتکب نمی‌شدند و اصرار بر گناهان صغیره نداشتند. من وقتی این آیه را باور کنم، نمی‌توانم دروغ بگویم، نمی‌توانم غیبت کنم، نمی‌توانم تهمت بزنم، نمی‌توانم آبروی مرد و زن را ببرم، نمی‌توانم ربا بخورم، نمی‌توانم مال مردم را غصب کنم و نمی‌توانم روی صندلی ظالم به مردم باشم؛ اگر باور داشته باشم که پروردگار همین الآن و همهٔ الآن‌ها من را می‌بیند، پیغمبر(ص) من را می‌بیند، ائمه(علیهم‌السلام) من را می‌بینند، نه اینکه به سراغ گناه نمی‌رفتم، بلکه از من برنمی‌آمد که به سراغ گناه بروم.

 

پاک شو اوّل و پس دیده بر آن پاک انداز

یک مسافر در مدینه احتیاج داشت که غسل کند تا پاک شود، پیش خودش گفت: من که وقت دارم، ابتدا بروم امام صادق(ع) را ببینم و حرف‌هایم را با ایشان بزنم، بعد به حمام می‌روم و غسل می‌کنم؛ پس در زد، وجود مبارک امام ششم(من آنچه برایتان نقل می‌کنم، از مهم‌ترین کتاب‌های باارزشمان است. کتاب‌هایی که علمای بزرگ و مورد اعتماد نوشته‌اند) پشت در آمدند، در را باز نکردند، ولی با محبت به آن مسافر پشت در فرمودند: اوّل برو خودت را پاک کن، بعد به دیدن من بیا.

غسل در اشک زنم که اهل طریقت گویند *** پاک شو اوّل و پس دیده بر آن پاک انداز

شست‌وشویی کن و آنگه به خرابات خرام *** تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده

 

-پاک با پاک، ناپاک با ناپاک

ما در قرآن می‌خوانیم: «وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ»(سورهٔ نور، آیهٔ 26)، پاک با پاک، «الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ»، ناپاک با ناپاک. من وقتی برای مغرب و عشاء می‌آیم و وارد نماز می‌شوم، در محضر خصوصی پروردگار عالم وارد شده‌ام و اگر پاک نباشم، مرا راه می‌دهند؟ یعنی شکمم پر از حرام، خونم از لقمهٔ حرام، اخلاقم اخلاق درندگان؛ آن وجود پاک، مرا با این‌همه ناپاکی می‌پذیرد؟ اصلاً می‌شود من با او در باطن ملاقات داشته باشم؟ اگر سینهٔ من جای حیوانات وحشیِ خطرناکی مانند حسد، بخل، کینه، تنگ‌نظری، کبر و ریا باشد، به پروردگار راه پیدا می‌کنم؟ باور می‌شود که راه پیدا می‌کنم؟ نه نباید باور کرد.

 

-بهشت پروردگار، جای پاکان

روایتی در کتاب شریف «اصول کافی» است که خیلی روایت سنگینی است. برادرانم، خواهرانم! من حدود چهارهزار روایتِ دو جلد «اصول کافی» را دو سال تمام، کلمه به کلمه‌اش را خواندم و نوشتم. امام باقر(ع) می‌فرمایند: «الجنة لا یدخلها الا الطیب»، بهشت جای پاکان است.

 

-ناپاکی‌ها در آیات و روایات

چرا این‌قدر قرآن و روایات اصرار به توبه دارند؟ برای اینکه خدا پاکی را می‌پسندد و آلودگی را نمی‌پسندد. خدا همهٔ آلودگی‌های مالی، اخلاقی و اجتماعی را در قرآن رد کرده است، روایاتمان هم رد کرده‌اند. ناپاک که می‌آید، آن‌هم ناپاک بدنی و در می‌زند، امام صادق(ع) با محبت می‌گویند برو خودت را پاک کن و بیا؛ یعنی ناپاک پیش ما نیایید. چرا در زیارت حضرت رضا(ع) می‌گویند غسل کن، وضو بگیر و اگر عذر داری، تیمم کن که ظاهرت پاک باشد. وقتی هم هنوز وارد صحن نشده‌ای، همهٔ آلودگی‌های درونت را بریز که وقتی به آنجا وارد می‌شوی، تو را بپذیرند و سلام تو را جواب بدهند. «اشهد انک تسمع کلامی» یابن‌رسول‌الله! من داخل حرم تو می‌آیم، دارم اذن دخول می‌خوانم و اقرار می‌کنم که صدای من را می‌شنوی.

 

حقایقی در این بارگاه مطهر اتفاق افتاده است؛ کسی با کسی برای زیارت آمده بود، اذن دخول خواند و به رفیقش گفت: اجازهٔ حضرت را شنیدی؟ گفت: من نشنیدم. گفت: پس گوش کَرَت را معالجه کن و بعد به اینجا بیا. وقتی آدم می‌آید و اذن دخول می‌خواند، اگر با گوش سر نمی‌شنود، حداقل باید با گوش دل بشنود که امام بفرمایند اجازه دادم، وارد شو. «اشهد انک تسمع کلامی و ترد جوابی و تشهد مقامی» یابن‌رسول‌الله! من اقرار می‌کنم که الآن می‌دانی من در کجای صحن نشسته‌ام، می‌دانی در کجای حَرَمت نشسته‌ام و می‌دانی از کجا وارد صحن می‌شوم.

 

حکایتی شنیدنی از دیدار اسماعیل بزنطی با امام رضا(ع)

-گر خسته می‌پذیری، ما سخت خسته‌ایم

اسماعیل بزنطی می‌گوید: نزدیک غروب به خراسان آمدم و درِ خانهٔ حضرت رضا(ع) را زدم، خود امام هشتم پشت در آمدند، نفرمودند کیست، در را باز کردند. گفتم: یابن‌رسول‌الله! مسئله دارم. امام رئوف و مهربان فرمودند: اسماعیل، جواب مسئله‌ات را دم در نمی‌دهم، داخل خانه بیا. در همهٔ عمر ما یک‌بار هم به ما بگویی داخل خانه بیا، ما سرمان به عرش می‌رسد. گفت داخل رفتم، امام فرمودند: مطالبت را بگو! جوابم را با یک دنیا محبت دادند. گفتم: یابن‌رسول‌الله! اجازه می‌دهید بروم؟ فرمودند: نه دوست دارم که امشب شام پیش من بمانی. یابن‌رسول‌الله! فقط اسماعیل بزنطی نبود، ما هم گداییم؛ او را شام نگه داشتی. یابن‌رسول‌الله! ما نان و برنج نمی‌خواهیم، ما دهان قلبمان باز است، یک قاشق از آن دریای فیوضاتی که خدا به خودت داده است، امشب در دهان تک‌تک ما هم بریز. ما به تو امید داریم و به امید به اینجا آمده‌ایم، ما به دلسردی به اینجا نیامده‌ایم! ما با دست خالی آمده‌ایم و می‌خواهیم با دست پر برگردیم. یابن‌رسول‌الله! این برای ما خیلی زشت است که به شهرهایمان برگردیم، به ما بگویند چه‌چیزی به تو دادند و ما سرمان را پایین بیندازیم. «گر خسته می‌پذیری، ما سخت خسته‌ایم».

 

-مهمان‌نوازی حضرت رضا(ع)

گفتم یابن‌رسول‌الله! دستور می‌دهید شام خدمتتان بمانم، می‌مانم. فرمودند: غذای دو نفره داخل یک ظرف بیاورید، سپس به من فرمودند: اسماعیل، دوست دارم با من هم‌غذا باشی و همان دستی که من داخل این ظرف می‌برم، تو هم ببری. امشب باید به این یقین برسیم که حضرت رضا(ع) ما را دوست‌ دارد یا نه؟! این خیلی مهم است. غذایم را خوردم، عرض کردم: آقا جان بروم؟ فرمودند: نه دوست دارم امشب همین‌جا بخوابی. گفتم: می‌مانم؛ حالا در دلم دارم می‌جوشم، خدایا چقدر دارد به من محبت می‌شود، چقدر دارد به من لطف می‌شود؛ مگر من چه کسی هستم؟ تو چه کسی هستی؟ تو انسانی، تو مؤمنی، تو بزرگواری، تو بااخلاقی، تو بامحبتی، تو مأموم واقعی حضرت رضا(ع) هستی.

 

-هشدار امام به اسماعیل بزنطی

امام خادم را صدا کردند و به خادم فرمودند: من از مدینه که به خراسان آمدم، یک تشک، یک روانداز و یک متکا مخصوص خودم آوردم که شب‌ها در این رختخواب می‌خوابم(نقل می‌کنند حضرت شب‌ها روی آن تشک نازک نماز می‌خواندند و گریه می‌کردند). آن رختخواب را بیاور و برای اسماعیل بینداز؛ به من هم فرمودند: در رختخواب خودم بخواب و خودشان هم به اتاق دیگر رفتند. من وقتی در رختخواب خوابیدم، مرا هوا برداشت و به خودم گفتم ببین چه مقامی داری که حضرت رضا(ع) تو را داخل خانه برد، جوابت را داد، به تو شام داد و گفت دوست دارم که بمانی و رختخواب خودش را برایم انداخت؛ دیدم امام هشتم در را باز کردند و فرمودند: اسماعیل! مواظب خودت باش که مغرور نشوی.

 

تبلیغات انحرافی دشمن علیه شیعه

امام هشتم این دغدغه را راجع‌به شیعه داشتند که شیعه مغرور نشود، بداخلاق نشود، بدعمل نشود، حرام‌خوار نشود، ستمکار نشود و گول این مکتب‌های غرب و شرق را نخورد. زمان خودشان یک عده‌ای را گول زدند و شست‌وشوی مغزی دادند که البته این شست‌و‌شوی مغزی از اواخر عمر زین‌العابدین(ع) شروع شد که شما شیعه‌اید، این‌قدر نمی‌خواهد در چهارچوب دین، اخلاق و عمل صالح باشید و دلتان گرم باشد که اگر گناهی هم کردید، اگر ظلمی هم کردید، اگر حرامی هم خوردید، ائمه دست‌ شما را در قیامت می‌گیرند. این یک تبلیغ به‌شدت انحرافی بود که می‌خواست عمل به قرآن و فرهنگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را در شیعه ضعیف کند و شیعه را از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل هماهنگ با غیرشیعه کند، درهای بهشت را به روی شیعه ببندد، درهای دوزخ را به روی شیعه باز کند و سفرهٔ تشیع واقعی را با این شست‌وشوی مغزی جمع کند. امام روایاتی را صادر کردند تا این روایات را امثال اسماعیل بزنطی و اباصلت ببرند و بین شیعه پخش کنند و شیعه را از گول خوردن حفظ کنند.

 

نشانه‌های شیعهٔ حقیقی در کلام امام رضا(ع)

یکی از آن روایات، این روایت است: آنهایی که گناه کبیره می‌کردند، آنهایی که بی در و پیکر زندگی می‌کردند، آنهایی که کار زشت  می‌کردند و می‌گفتند ما شیعه‌ایم، دست ما را می‌گیرند؛ امام هشتم که نسبت به این مسائل دغدغهٔ شدید داشتند، شیعهٔ واقعی را معرفی کردند که این روایت لطایف مهمی دارد. فردا شب، اگر خدا بخواهد، لطایفش را برایتان می‌گویم. امام می‌فرمایند: «شیعتنا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و یحجون البیت الحرام و یصومون شهر رمضان و یوالون اهل البیت و یبرئون من اعدائنا» و اوج روایت در این سه مسئلهٔ پایانی‌اش است: «اولئک هم اهل الایمان و التقی و الامانة». حضرت نه‌ مسئله را به‌عنوان اینکه شیعهٔ واقعی آراستهٔ به این نُه واقعیت است، بیان کردند و اگر آراسته نباشد، نمی‌تواند بگوید من شیعه‌ام، فقط می‌تواند بگوید من امام رضا(ع) را دوست دارم، امام صادق(ع) را دوست دارم؛ چون اولاد پیغمبر، امام‌، عالم‌ و سید هستند، اما نمی‌تواند بگوید من شیعه‌ام.

 

-کلام امام معصوم در حکم شاقول

امام انحرافات را با این حرف‌ها می‌کوبد، شیعهٔ واقعی را معرفی می‌کند و نه مسئله را بیان می‌کند. خیلی جالب است امام صادق(ع) می‌فرمایند: حرف‌های ما کار شاقول بنّا را می‌کند. شاقول چه‌کار می‌کند؟ بنّا وقتی می‌خواهد یک دیوار ده‌متری را بچیند، وقتی می‌خواهد گلدسته‌های حضرت رضا(ع) را چهل‌متر بالا ببرد، رگ به رگ شاقول می‌گیرد و اگر ببیند یک سفال، یک آجر، یک میل‌گرد یا یک آهن، حتی یک‌میلی‌متر کجی دارد، به شاگردش می‌گوید آن آجر را داخل بده یا آن سفال را یک‌ذره بیرون بده، این میل‌گرد را یک‌میلی‌متر بچرخان، چهل‌متر پنجاه‌متر گلدسته بالا می‌رود که مستقیم است و پانصد-ششصد سال می‌ماند. امام ششم می‌فرمایند: حرف‌های ما شاقول است، همیشه خودتان را با این شاقول میزان‌گیری کنید که منحرف و کج نشوید.

 

کلام آخر، لطف بی‌نهایت خداوند در شب جمعه

امشب آخرین شب جمعهٔ ماه ذی‌القعده است، امشب شب جمعه است، امشب شب دو نفر است. خدا چه محبتی به ما داشته که ما را امشب در اینجا جمع کرده است؟ چقدر ما را دوست داشته که اینجا جمع کرده است؟ چه لطفی به ما داشته که ما را اینجا جمع کرده است؟ مگر راه باز نبود که ما امشب در جلسهٔ گناه باشیم؟ مگر راه باز نبود که ما امشب در جلسهٔ معصیت باشیم؟ چطور شده و چه‌چیزی در باطن ما بوده که ما را کنار حضرت رضا(ع) آورده است و در این شب جمعه رو به قبله بر روی زمین نشانده است تا امشب را با دو نفر ارتباط بگیریم. شب دو نفر است: یکی شب پروردگار است، شب جمعه شب خداست و یکی هم شب وجود مقدس ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) است. عجب شبی، عجب جایی و عجب دو نفری!


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
کلیپ های منتخب این سخنرانی
مطالب مرتبط
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
امام رضا(ع) شیعهٔ حقیقی فرهنگ‌های انحرافی پاکی‌ها و ناپاکی‌ها دغدغهٔ امام تضعیف شیعه




گزارش خطا  

^