تهران/ حسینیهٔ حضرت قاسم/ دههٔ اوّل جمادیالاوّل/ زمستان1396ه.ش./ سخنرانی هشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
اصل بحث دربارهٔ اخلاق بود. روایتی را امیرالمؤمنین نقل میکنند که ابلیس بعد از طوفان خدمت حضرت نوح آمد و بعد از صحبتی به نوح گفت: من میخواهم تو را موعظه کنم. نوح اوّلین پیغمبر اولواالعزم پروردگار بود، خب میدانست ابلیس بهخاطر تکبری که در برابر فرمان خدا کرد، خبیث، رجیم، ملعون، مطرود، مذموم و مدهور است. اینها مطالبی است که در آیات قرآن است که حالا چندتا را برایتان بگویم: «قٰالَ فَاخْرُجْ مِنْهٰا فَإِنَّک رَجِیمٌ»﴿الحجر، 34﴾، از این مقامی که داشتی، بیرون برو که تو رجیم هستی؛ «وَ إِنَّ عَلَیک لَعْنَتِی إِلیٰ یوْمِ اَلدِّینِ»﴿ص، 78﴾، از الآن تا روز قیامت از رحمت من دور باشی. لعنت یعنی دوربودن از رحمت؛ یکوقت آدم ستمگری را لعنت میکند و میگوید خدا لعنتش کند، معنی لعن این است که از رحمت خودش دور کند و بقیهٔ لغات هم در آیات قرآن آمده است.
حضرت نوح میداند که این ظرف آلودگی و خباثت است و حالا میگوید میخواهم تو را موعظه کنم، معلوم است که نوح به او میگوید من نمیخواهم تو موعظهام بکنی، چون موعظهگری مثل پروردگار دارم و به موعظهٔ تو نیازی ندارم؛ بعد هم معلوم نیست هدفت از این موعظه چیست! تو هدف مقدس و پاکی نداری، چون خودت هم پاک نیستی و کسی که همهٔ وجودش آلوده است، هدف پاک، نیت پاک، رفتار پاک و اخلاق پاک ندارد. شما این پاکی معنوی را در آیات قرآن ببینید، مثلاً قرآن مجید را خدا میگوید «مرفوعة مطهره»، قرآن پایگاه بسیار بالایی دارد که تمام آیاتش براساس پاکی است. پاکی منفعت دارد؛ آبی که پاک است، آلودگی را پاک میکند. به ما میگویند میخواهی ظرف نجس، لباس نجس یا بدن نجس پاک بشود، با آب طاهر یعنی آب پاک پاک کن؛ اما خود آب اگر از طهارت درآید، شما جوانها یادتان نیست؛ آنوقت در تمام خانههای تهران حوض بود و تقریباً آب از بیرون میآوردند و در حوض میریختند. آب لولهکشی نبود و گاهی محلههایی هم که قنات بود، آب قنات تقسیمبندی بود، باز میکردند و حوض را پر میکردند. حوض مدتی تمیز و پاکیزه و قابلیت داشت که ظرف نجس، لباس نجس یا شیء نجس را در آن پاک بکنند، ولی همین آب خودش بعد از مدتی خاکشیر میگرفت، رنگ و طعمش عوض میشد و دیگر از پاککنندگی میافتاد؛ یعنی میکروبی بود و دیگر اسلام اجازه نمیداد که آدم بدن نجسش را با این آب پاک بکند، چون پاک نمیشد؛ لباس نجس را با این آب پاک بکند، چون پاک نمیشد و دیگر مطهر نبود. قرآن مجید «مرفوعة مطهره»، یعنی تمام آیاتش عین پاکی است. عین پاکی است یعنی چه؟ یعنی عین علم است و علم هم پاک است؛ عین حکمت است و حکمت هم پاک است؛ عین هدایت است و هدایت هم پاک است؛ عین راهنمایی است و راهنمایی هم پاک است؛ عین عبرت و موعظه است و عبرت و موعظه پاک است؛ این معنی پاکبودن قرآن است.
شما باز در قرآن مجید میبینید که خداوند دربارهٔ پیغمبر، امیرالمؤمنین حضرت زهرا، حضرت حسن و حضرت حسین یعنی این خانوادهٔ پنجنفری(چون در آن زمان فقط همین سه امام بودند و فاطمهٔ زهرا و پیغمبر؛ بقیه در دنیا نبودند که البته آیه تا زمان امام زمان در بقیهٔ امامان هم جریان پیدا کرد) میفرماید: «إِنَّمٰا یرِیدُ اَللّٰهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً»﴿الأحزاب، 33﴾، این پنجنفر هیچ آلودگی فکری، قلبی، روحی، عملی، نیتی و اخلاقی نداشتند؛ یعنی شما احوالات این پنجنفر را در کتابهای خودمان، یعنی کتابهایی که شیعه نوشته و نیز کتابهای اهلسنت بخوانید، گزارشها در کتابها طبق این آیه، از ایمان پیغمبر و آن چهارتای دیگر اهلبیت از اعتقاد، اخلاق، روش، منش، کردار و همهٔ برخوردهایشان، گزارش به پاکی است؛ یعنی شما در 63سال عمرِ پیغمبر تا این 1200سالی که امام زمان عمر دارد، گزارش ذرهای ناپاکی از این چهاردهنفر در هیچجایی نمیبینید؛ پس قرآن «مرفوعة مطهره» و اهلبیت، هر چهاردهنفرشان اهلبیت طهارت، نه طهارت بدنی هستند. آنها هم لباس عوض میکردند، لباس و بدن چرک میشد و به حمام میرفتند. این طهارت را که کل مردم دنیا و حیوانها هم دارند؛ اما این طهارتی که در قرآن دربارهٔ اینها مطرح است، طهارت فکری است؛ یعنی اینها یکبار در عمرشان فکر بد، نیت بد، اخلاق بد و عمل بد نداشتند.
حالا من از شما میپرسم، حیف نیست که آدم این چهاردهنفر معلم را کنار بگذارد و بگوید به سراغ لنین، نیچه، راسل در انگلیس، استالین، مکتب کاپیتالیسم یا کلیسای خانگی میروم؟ اگر یک کلمه در قیامت بپرسند که به چه دلیل این منابع پاکی را از زندگیات حذف کردی و به منابع پر از آلودگی چسبیدی؟ مثلاً من گلابی برای تو خلق کرده بودم، تو چرا پِهِن گوسفند خوردی؟ من برای تو سیب و هندوانه و خربزه آفریده بودم، تو چرا فضلهٍ سگ و گربه خوردی؟ جواب دارد؟ جوابی ندارد، یعنی آدم محکوم است و اگر آدم میخواهد چیزی را هم انتخاب بکند، باید عقلی انتخاب بکند؛ یعنی فکر و اندیشه کند و بعد مقایسه کند. ما قرآن، نهجالبلاغه و صحیفهٔ سجادیه داریم، با مانیفست حزب کمونیست مقایسه کنیم؛ چون کامل از بین نرفته و الآن چین و کرهٔ شمالی کمونیست است؛ یا در زرتشتیت، زند و پازند کتابشان است؛ در مسیحیت فعلی و نه زمان عیسی، انجیلی که الآن کلیسا چاپ میکند، کتابشان است؛ توراتی که الآن کلیسا چاپ میکند، کتابشان است؛ آدم همهچیز اینها را مقایسه کند، نه یک صفحه دو صفحه. خیلی این دوتا کتاب مانیفست حزب کمونیست و این مکتبهایی که به کلمهٔ ایسم ختم میشود، حالا من حدود صدتای آن را خیلی وقت پیش شناسایی کردهام که اگر بخواهم امشب آیاتی از تورات فعلی، نه آنکه نازلشدهٔ خدا بوده؛ آیاتی از انجیل فعلی، نه آنکه نازلشدهٔ خدا بوده است، برایتان بگویم، شما ببینید کتاب آمیختهٔ با آلودگی است؛ مثلاً در تورات الآن موسی است که شعیب پیغمبر(شعیب در قرآن خیلی به او احترام شده و شخصیت فوقالعادهای است. دامادش موسیبنعمران سومین پیغمبر اولواالعزم خداست و خود شعیب هم پیغمبر است، دامادش پیغمبر است)، یک شب شعیب خواب بود و این دو دختر(دختران این پدر، آنهم پدر پیغمبر) به همدیگر گفتند که بعد از مردن ما دوتا نسل پدر ما قطع میشود. پدر ما اولادی ندارد که بماند و نسلش ادامه پیدا بکند، ما هم که دو دختر هستیم و وقتی مردیم، تمام میشویم؛ اما اگر این اولاددار بشود و نسلش ادامه پیدا بکند، خب خیلی کار معقولی است. پدر ما هم که زنش مرده و غیر از ما هم بچهای ندارد، ما هم که بمیریم، اصلاً کسی روی ما حسابی باز نمیکند و میگویند دختر است؛ پدر ما پسر میخواهد که زندگیاش را بعد از مرگ خودش عَلَم بکند(این متن تورات است و اگر دلتان میخواهد، فردا شب بیاورم که از رو برایتان بخوانم) و همه هم متوجه پسر هستند و این پسر هم پسرِ پسر شعیب است، این نسل در مردها باقی میماند. حالا که زن ندارد و خودش هم پیر میشود، نسلش هم که از بین میرود، ما همین امشب کاری بکنیم که پدر با ما دوتا نزدیکی کند و از ما بچهدار بشود. این تورات موسی، یعنی تورات الآن و چهرهٔ یک پیغمبر است که راحت حاضر شده با مَحرم زنا بکند! بنا به نگاه تورات فعلی، این چهار پنج آیه است؛ آیا این واقعاً آیات الهی است؟ همین آیات است که به اسرائیل و صهیونیسم آمریکا اجازه داده که برای پیشبرد، به هر زن و دختری که بتوانید متوسل بشوید که در آغوش آن مدیر عرب، وزیر عرب، رئیس عرب، جای دیگر، به هر جوری که بتوانید، زیباترین دختر و زن را در دامن مردانی بیندازید که در جهان اثر دارند تا جریانات جهانی و پول جهانی به نفع ما جهت پیدا کند. مَدرک تو برای اینکه ناموس یهود را دست این و آن میدهی که با او زنا بکنند و بعد اسرار بکشند، چیست؟ آیات تورات است! شما اگر به یک یهودی ایراد بگیرید که چرا ناموستان -دختر هجدهساله، بیستساله، زن شوهردار- را ارزان و مفت میفروشید؟ مدرک دارید؟ میگویند آیات الهی! این جنایتی بوده که تحریفگران در تورات انجام دادند.
حالا یک آیه هم از انجیل برایتان بخوانم:
شب در شهر قانا عروسی بود و عروسی هم زن و مرد با هم بودند. تمام خانمها با لباس عروسی و آقایان در یک سالن بودند. یکی از آنها که دعوت داشت در این عروسی شرکت بکند، حضرت مسیح چهارمین پیغمبر اولواالعزم خدا و ششصدسال قبل از پیغمبر بود. انبیا هم که به وعدهشان عمل میکنند، قول داده بود که به عروسی بیاید. پیغمبر اولواالعزم الهی که در نهجالبلاغه و روایات ما مظهر زهد، پاکی، اخلاق و درستی است، پیغمبری که(متن قرآن است) تصمیم قطعی دولت فلسطین بر این شد که او را در 33 سالگی به قتل برساند و به دار بکشد، قرآن میگوید: «ما قتلوه»، او را نکشتند، «و ما صلبوه» و به دار نکشیدند، «بل رفعه الله الیه»، بلکه من او را از دست یهودِ متعصبِ بتپرستِ آن زمان بهطرف عالم ملکوت بردم. چه کسی را به دار کشیدند؟ «ولکن شبه علیهم»، جاسوسی که میخواست عیسی را لو بدهد تا او را بگیرند، در همان شب به شکل عیسی کردم و او را به دار کشیدند؛ یعنی جاسوس را همان شب به کیفرش رساندم. خب چنین انسانی قول داده به عروسی بیاید و حتماً طبق انجیل الآن، نه انجیل نازلشدهٔ خدا که مثل قرآن بوده، به قولش عمل میکند؛ چون پروردگار کراراً در قرآن میگوید: «مصدقا بین یدی التورات و الانجیل»، این قرآن من حقبودن تورات و انجیل نازلشدهٔ بر موسی و مسیح را تأیید میکند.
ده دقیقه از عروسی گذشته و جای همهتان خالی، چه بزن و بکوبی هم بود! مطرب زن، مطرب مرد، زن و مرد هم همه قاتی همدیگر، حضرت عیسی آمد که از در سالن وارد بشود، صاحب عروسی -پدر داماد، پدر عروس- دواندوان آمدند و گفتند: قبل از اینکه در جلسه بنشینی، به داد ما برس. عیسی گفت: شب عروسی است، چه مشکلی دارید که من به دادتان برسم؟ گفتند: ما شراب بهاندازهٔ مهمانها تهیه کرده بودیم و کم آمده است، الآن یکمُشت زن و مرد میخواهند مشروب بخورند و هنوز نمیدانند که مشروبها تمام شده، آبروی ما دارد میرود. گفت: غصه نخورید، خمرههای آب کجاست؟ گفتند: بیرون سالن در هوای آزاد. گفت: مرا سر خمرههای آب ببرید، چقدر مشروب میخواهید؟ گفتند: مثلاً بهاندازهٔ 150 نفر. کنار یک خمره آمد و فوت کرد، در جا آب مشروب الکلی شد که بخورند و مست کنند و بتوانند در هم بلولند! این انجیل و این عیسیبنمریم است که دامنش را اینجور آلوده کردند. موسی را هم همینطور.
انجیل و تورات اولیه پاک نازل شده، مسیح پاک است، موسی پاک است، قرآن پاک است، اهلبیت پاک هستند؛ همینطور این پاکیها را جلو بیایید تا به بهشت برسید، امام باقر در «اصول کافی» میفرمایند: سراسر بهشت پاک است. طبق این اعلام حضرت باقر، کل بهشت پاک است؛ میوهٔ پاکیزه، زن پاک، زن پاکیزه، بهشتیِ پاک، آب پاک، جوی عسل پاک، چشمهٔ سلسبیل پاک. همهچیز در بهشت پاک است.
اما حالا حرف حضرت باقر را ببینید چیست! این خیلی قابلدقت است! برادرانم، این چندروزِ دنیا مواظب باشید که همه چیز شما پاک باشد، از پاکان دست برندارید و به سراغ ناپاکان بروید؛ ناپاک تخریب میکند و پاک سازندگی دارد. شما ببینید که پیغمبر پاک یک سیاه حبشی را به انسانی تبدیل کرد که قرآن برای او سردوشی فرستاد. در سوره حجرات است و همه -الّا چندنفر- نوشتهاند که آیه دربارهٔ بلال است؛ البته آن آقایی را هم که غیر از بلال اسم بردهاند، او هم آدم باشخصیتی است، ولی بیشتر میگویند آیه در حق بلال نازل شده است. این سردوشی چهچیزی هست؟ «انا خلقناکم»، دارد فکر آلودهٔ عرب را میکوبد، چون عرب از ملتهایی بود که شدیدترین فرهنگ ناسیونالیستی را نسبت به خودش داشت و میگفت عرب قوم برتر و بهتر است، غیرعرب موالی و نوکر عرب و بیارزش هستند. عجم بهمعنی ایرانی نیست و کلمهٔ عجم یعنی غیرعرب. غیرعرب بیارزش و خیلیهایشان هم مفتخور هستند. شما به امارات بروید، اصلِ کاری در تمام پستهای کلیدی، مهندسی، طبابت، بیشتر بیمارستانها، مدرسهها و ادارهٔ تلفن همراه، تلفن عادی، وزارتخانهها، یا انگلیسی یا آمریکایی هستند. شما حالا به یک عرب اماراتی بگو که اینها دزد هستند و چهارصد سال است دنیا را دزدیدهاند، آمریکا دویست سال است که استعمارگر و گرگ است، اینها را بیرون کنید؛ میگویند برای چه بیرون کنیم؟ ما نژاد برتر هستیم، اینها را دعوت کردهایم که برای ما نوکری کنند؛ کشورمان را آباد کنند، هتل و پاساژ بسازند، خیابان بکشند و کار کنند، ما هم میخوریم. آنها برای ما نوکری میکنند، البته به قیمت نابودکردن دینشان، نه به این ارزانی، به قیمت غارت نفت و گازشان. ابوظبی نفت دارد، کویت نفت دارد، جاهای دیگر نفت دارد، این نفتها کجا میرود؟ نفتها را از زیرِ زمین مسلمانها درمیآورند و انگلیس و آمریکا میبرند، یک قیمت ارزانی به اینها میدهند و میگویند ما نفت را استخراج میکنیم، از صد تومان خرجی که میکنیم، نود تومانش برای خودمان و ده تومانش برای همین نفتی است که زیر زمین شماست. جرئت هم ندارند که حرفی بزنند.
حالا به من بفرمایید میارزد که یک جوان، انبیای پاک، اهلبیت پاک، قرآن پاک، خدای پاک و دین پاک را یکپارچه حذف بکند و بگوید لذتم در کلیسای خانگی است، لذتم این است زرتشتی بشوم، لذتم این است صلیب در گردنم بیندازم و بگویم من نوکر کلیسا و پاپ هستم؟! معنی گردنبند این است که من در بند و اسیر تو هستم؛ یا بهطرف کمونیستی چین یا کره یا بوداییت هند برود، یعنی بگوید من خدا، انبیا، قرآن، ائمه و پیغمبر را نمیخواهم. من اینجور درک کردهام که همهٔ عشق زندگی به این است که بودایی بشوم و به من هم تعلیم بدهند که گاو مقدسترین مقدسات عالم است. هندوها در هند گاو را نمیکشند، شیرش را هم نمیخورند و فقط مقدس میدانند. همین الآن اگر گاوی روی باند فرودگاه بنشیند، شش هواپیما از انگلیس، آمریکا و یا جای دیگر به دهلینو بیاید و به برج مراقبت بگوید من دارم فرود میآیم، میگوید روی باند گاو خوابیده، به یک شهر دیگر برو. گاو که خودش بلند شد و رفت، بیسیم میزنیم تا دوباره هواپیما را بلند کنی؛ یعنی گاو از سیصد مسافری(مهندس، دکتر، استاد دانشگاه) که در طیاره هستند، خیلی مقدستر و باارزشتر است. آدم قرآن را رها بکند و خدا، انبیا، ائمه، امیرالمؤمنین و ابیعبدالله را حذف بکند و بگوید همهٔ عشق و زندگی من حضرت گاو است! واقعاً این کار درستی است؟
حالا بریدهٔ روزنامه را دارم و در کتابهایم است، اما یادم رفته که در چه کتابی گذاشتهام. رئیسجمهور قبلی هند(چون هند هم نخستوزیر و هم رئیسجمهور)، باربر بازار هند یا رفتگر شهرداری را نمیگویم، بلکه رئیسجمهور یکمیلیارد آدمیزاد! همیشه یکدانه لیوان بلوری تمیز در جیبش بود، از دربار که بیرون میآمد یا به مسافرتهای داخلی که میرفت، هر جا که میرسید و میدید گاو دارد پاهایش را به عقب و دستهایش را جلو میکشد، آقای رئیسجمهور هند میفهمید که گاو میخواهد دستشویی بکند، دواندوان میرفت و لیوان را پر میکرد، همانجا هم سر میکشید؛ یعنی پاکان را حذف بکنیم و بهدنبال منابعی برویم که پر از آلودگی هستند! این به عمر، انسانیت، وجود، روح، کرامت و شرف ما میارزد که شیعه نباشیم و حالا یا کاتولیک یا یهودی یا زرتشتی یا هندی یا اومانیسم یا لائیک بشویم؟ این است که در اوّل منبر گفتم بیایید هرچه را میخواهیم انتخاب بکنیم، فکر بکنیم؛ رفیق میخواهیم انتخاب بکنیم، زن میخواهیم انتخاب بکنیم، خانمها و دخترخانمها شوهر میخواهند انتخاب بکنند، فکر کنند؛ دربارهٔ پدرش، مادرش، خانوادهاش و خود دختر که اگر این دختر را بگیرد، به طلاق نمیخورد؟ اگر این دختر را بگیرد و بچهدار بشود، به قول پیغمبر در آخرالزمان که همین زمان است، اگر زنان مار و عقرب بزایند، بهتر است که بچهٔ آدمی بزایند، فکر کند؛ اگر این دختر را بگیرد، این بچههایی که از او بهدنیا میآیند، این بچهها –دختر و پسر- چه میشوند؟ اینکه خدا اسم خانمها را در قرآن «ام» گذاشته است، «ام» در لغت عرب بهمعنی ریشه است، شما فکر کن ریشهای که انتخاب میکنی، میوهاش میخواهد دو پسر یا یک دختر و یک پسر بشود، این ریشه پاک است و هندوانه ابوجهل نیست که میوهاش آدم را از تلخی میکشد؟! این ریشه چه ریشهای است؟ این ریشه در زمینِ خوب، یعنی در یک خانوادهٔ پاک یا در زبالهدان بوده است؛ یعنی دختر در خانهای بزرگ شده که بابا و مادرش قمارباز و عرقخور و زن و مرد قاطی و بینماز و بیروزه هستند. تمام شرایط ازدواج فقط قیافهٔ دختر و پسر یا عشق است؟ کل شرایط همین است؟ الآن که در دنیا همین شده است. امام شما امیرالمؤمنین بعد از شهادت حضرت زهرا میخواهد ازدواج بکند، دختر و زن در مدینه و در قبایل بیرون مدینه کم نبود! امیرالمؤمنین به کسی که برادرش خانوادههای عرب را میشناخت، میشد بگوید یک دختر از قبیلهای برای من بگیر و عروسی را برپا کن، تمام شود و برود؛ اما امام به عقیل فرمودند: بهدنبال خانوادهای بگرد که دختر آنها دارای ارزشها و کمالات باشد تا نسل این دختر به موازات پاکی و ارزشهای خودش یک نسل باارزشی باشد. من نمیدانم عقیل که به انساب عرب وارد بود، چقدر در این منطقه و آن منطقه، این قبیله و این گروه و این جمعیت عرب گشت، بعد از مدتی آمد و به برادرش امیرالمؤمنین گفت: دختری که تو میخواهی، خیلی کمیاب است، ولی من یکجا پیدا کردهام. حضرت فرمودند: اگر شرایطی که برای تو گفتهام، در او هست، به خواستگاری برو. عقیل پیش پدر دختر آمد و گفت: یک داماد خوب برای تو دارم، قبلاً ازدواج کرده و خانمش فوت کرده است. مرد گفت: کیست؟ عقیل گفت: علیبنابیطالب است و زهرا خانم او بوده، من دختر تو را میخواهم در آن خانه ببرم. مرد گفت: با تمام وجود حاضر هستم، به امیرالمؤمنین بگو دختر مرا بگیرد. این دختر را گرفت. این ریشه چهار دستهگل که تا قیام قیامت و تا ابد دستهگل هستند، به امیرالمؤمنین داد؛ اولی قمربنیهاشم، دومی عبدالله، سومی عون و چهارمی اسم دیگری دارد که من الآن یادم نیست.
«ام» یعنی ریشه؛ «امالقری» اسم مکه است، یعنی ریشهٔ شهرها؛ «امالکتاب» یعنی سورهٔ حمد، یعنی ریشهٔ همهٔ قرآن؛ «امالائمه» یعنی این خانم ریشهٔ یازده امام و یازده عیسی است؛ اگر مریم مادر یک عیسی بود، زهرا مادر یازده عیسی است. امام باقر میگوید: همهچیز بهشت پاک است؛ زمینش، چشمههایش، میوههایش، برگهایش، هوایش. هوای بهشت را پروردگار در سورهٔ انسان میگوید: «لاَ یَرؤن فِیهٰا شَمْساً وَ لاٰ زَمْهَرِیراً»﴿الإنسان، 13﴾، نه گرم و نه سرد است، بهشت مطبوعترین هوا را دارد؛ نه تابستان دنیاست و نه مثل دیروز و امروز ایران و جاهای دیگر دنیاست. «لا شمسا» یعنی حرارت بیش از حد ندارد که بهشتیها را اذیت کند، «و لا زمهریرا»، و یخبندان هم ندارد. هوای بهشت چیست؟ مطبوع، دلپذیر، آرامبخش، راحتساز، این هوای بهشت است.
همهچیز پاک است؛ هوا پاک، آب پاک، چشمهها پاک، درختها پاک، ولی بخش دوم روایتش خیلی سنگین است! روایت هم در جلد دوم «اصول کافی» است. من پنجاهسال است که حرفهایم را روی منبر یا از قرآن و یا از مهمترین کتابهای شیعه برایتان آوردهام. امام میفرمایند: «و الجنة لا یدخلها الا الطیب»، داخل بهشت نمیشود، مگر مرد و زنی که پاک باشند. حالا ممکن است بپرسم که من یکمُشت ناپاکی -طمع، حسد، کبر، غرور- دارم، یکمُشت هم ناپاکی عملی دارم و گاهی تلنگر بیخودی به این و آن میزنم، ظلم میکنم، دل میسوزانم، خب اینها همه آلودگی است، من به بهشت نمیروم؟ چرا شما و من به بهشت راه داریم، البته اگر تا نمردهایم، توبهٔ واقعی بکنیم(توبه یعنی شستوشو)، خدا هم قبول میکند. من وقتی توبه بکنم و بدیهای باطن و ظاهرم را حذف بکنم، طیب میشوم: «و الجنة لا یدخلها الا الطیب»، پس اگر آدم آلوده بشود، میشود پاک شد.