فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

قرآن، فرستادۀ خداوند علیم و عظیم


معارف اسلامی - جلسه هشتم چهارشنبه (26-7-1396 ) - محرم 1439 - آستان مقدس امامزاده ابوالحسن (ع) - 15.04 MB -

شناخت خداوندمنابع شناختشناخت از طریق خلقت آسمان و زمینشناخت از طریق خلقت برخی حیواناتحلزونماهی نورافکنموش و عقربشناخت از طریق نباتاتبدن انسان، طریق معرفت الهیذکر مصیبت

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحَمدُ لِلّه ربِّ العالَمینَ الصّلاة والسّلام علی سیّد الأنبیاء والمُرسَلین حَبیبِ إلهِنا وَ طَبیبِ نُفُوسِنا أبی‌القاسم محمّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ و عَلی أهلِ بَیتِهِ الطّیِّبِینَ الطّاهرینَ المَعصُومینَ المُکَرَّمِین.

 

شناخت خداوند

کلام در آیهٔ یکصدوبیست‌ویک از سورهٔ مبارکهٔ بقره بود. آیهٔ شریفه چهاربخش دارد که به قول سعدی:

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر

ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم

فقط یک جمله از چهار جملهٔ آیه شریفه، آن هم به‌شکل ناقص توضیح داده شد. در جملهٔ اول آیه می‌خوانیم: «الذّینَ آتیناهُمُ الکِتاب». مطالبی که در هفت‌شب گذشته بیان شد، دربارۀ جملهٔ «آتینا» بود. «آتَینا» از نظر ادبی که به ما طلبه‌ها یاد داده‌اند، جمله‌ای فاعلی است. فعل «اَتَی» در کنار فاعل، کنندهٔ کار، دهندهٔ نعمت و عطاکننده که پروردگار است. «آتینا» یعنی ما عطا کردیم. چه‌چیزی را و به چه‌کسی عطا کردیم؟

«الّذینَ» در اول آیه، یعنی انسان‌ها. به انسان‌ها عطا کردیم. چه‌چیزی را عطا کردیم؟ کتاب را، که منظور، قرآن کریم است. پس در بخش اولِ آیه بحث از مردم، خدا و عطای اوست و بحث آنچه عطا کرده است که همان قرآن است.

 

منابع شناخت

ما باید در حدّی عطاکننده را بشناسیم که کیست. اوصاف عطاکننده در سه منبع ذکر شده است:

ـ یکی از آن منابع قرآن مجید است و آیاتِ مربوط به پروردگار حدود دوهزار آیه است که خیلی از مردم از یک آیه‌اش هم خبر ندارند؛

ـ منبع دیگری که خدا در آن معرفی شده است، دعاهاست که مفصّل‌تر و روشن‌ترین آنها دعای جوشن کبیر است. هزار وصف از اوصاف پروردگار در این دعا بیان شده است و این دعا را جبرئیل(ع) به پیغمبر(ص) تعلیم نمود؛

ـ منبع دیگری که خدا در آن معرفی شده، روایات اهل‌بیت(علیهم‌السّلام) است. اینکه می‌گویم اهل‌بیت، برای اینکه غیرشیعه دربارهٔ پروردگار روایاتی دارند که صریحاً بوی کفر و شرک می‌دهد که دوست ندارم حتی یک نمونه‌اش را هم برایتان بگویم که غیرشیعه از اصناف دیگر مسلمانان، چه نگاهی به پروردگار دارند! نگاهشان مانند نگاه کوری است که هیچ‌چیزی را نمی‌بیند و در همان حال کوری نظر داده است. تمام روایاتی که دربارهٔ خدا در کتاب‌هایشان آمده، روایاتی باطل و مردود است. روایاتی است که بنی‌امیه و بنی‌عباس ساخته‌اند؛ چون تمام این روایات با قرآن مخالف است و مؤلفین‌ این کتاب‌ها از همان زمان، این روایات ساختگی شیاطین را در کتاب‌هایشان آورده‌اند؛ به این‌خاطر می‌گویم که شناخت خدا از طریق روایات اهل‌بیت، یعنی از طریق فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) تا امام عسکری(ع) که وقتی انسان روایات اهل‌بیت را دربارهٔ خدا می‌بیند، شاد و شگفت‌زده می‌شود، بامعرفت و عاشق و در نهایت عمل‌کننده هم می‌شود.

این آثارِ روایات اهل‌بیت(علیهم‌السّلام) دربارهٔ پروردگار مهربان عالم است.

خدا قرآن را به جامعهٔ انسانی عطا کرده است تا بدانید فعلش و کارش چیست که خیلی بیشتر به حقانیت قرآن کریم یقین پیدا بکنید.

 

شناخت از طریق خلقت آسمان و زمین

یکی از کارهای خداوند این است: بین ما و ماه سیصدوشصت‌وپنج هزار کیلومتر فاصله است و اگر این فاصله کم یا زیاد شود، اوضاع کاملاً نابسامان می‌شود. فاصلهٔ خورشید با ما یکصدوپنجاه میلیون کیلومتر است که اگر این فاصله را کمتر قرار می‌داد، کرهٔ زمین کره‌ای آتشین می‌شد و دیگر هیچ دریایی، رودی و چشمه‌ای وجود نداشت؛ برای اینکه حرارت بیرون خورشید نزدیک بیست‌میلیون درجه و طول زبانۀ شعله‌هایش شانزده‌میلیون کیلومتر است. از آن‌طرف هم اگر این فاصله بیشتر بود، زمین الی الابد یخبندان بود و هیچ‌چیزی در آن درنمی‌آمد و هیچ زنده‌ای نمی‌توانست در آن زندگی کند.

او کیست که علم و حکمت و عدالتش اقتضا کرده است بین زمین و ماه سیصدوشصت‌وپنج هزار کیلومتر فاصله بدهد و بین خورشید و زمین یکصدوپنجاه میلیون کیلومتر؟ اندازهٔ خورشید چقدر است؟ فاصلۀ خورشید با ما خیلی زیاد است. حجم خورشید برابر با یک‌میلیون‌ودویست‌هزار کرهٔ زمین است؛ یعنی همین مقدار کرۀ زمین را می‌توان در خورشید جای داد.

این خورشید و ماه و بقیهٔ سیاره‌های منظومه در کجای این عالم هستند؟ مریخ، زمین، عطارد، زهره، مشتری، ماه، و خورشید کجا هستند؟ اگر شب‌هایی که هوا خیلی صاف است، به آسمان نگاه بکنید، یک خط شیری می‌بینید که اسم آن کهکشان راه شیری است و منظومهٔ شمسی ما با این فاصله‌ها در یک گوشهٔ بازوی این کهکشان است. همچنین این کهکشان به‌صورت دوخط دیده می‌شود که در واقع چنین نیست و بر اثر خطای دید، دوخط دیده می‌شود.

این تنها یک کهکشان است. اگر کسی بخواهد از لب خط شرقی آن به لب خط جنوبی بیاید و با مَرکبی حرکت بکند که در هرثانیه سیصدهزار کیلومتر راه می‌پیماید، هشتصدسال طول می‌کشد. دانشمندان تا کنون سیصدمیلیون عدد از این‌گونه کهکشان‌ها پیدا کرده‌اند که بعضی از این کهکشان‌ها به‌قدری عظیم است که کهکشان ما با میلیاردها ستاره و منظومه و هزاران خورشید، در مقابل آن مانند گردویی در مقابل هنداونه است. چنین خدایی قرآن را نازل کرده است.

دورنمایی از قدرت و کار پروردگار را شنیدید. می‌ترسم چیزهایی را بگویم که باورتان نشود!

جدیداً ستاره‌ای را کشف کرده‌اند که نور آن در هرثانیه سیصدهزار کیلومتر راه طی می‌کند. طبق محاسبات دانشمندان، پانصدمیلیاردسال طول کشیده است تا نور آن به ما برسد. بهشتی که قرآن می‌گوید پهنایش به اندازۀ همهٔ آسمان‌ها و زمین است، خود همین بهشت در سیّاره‌ای به‌نام «سِدرَة‌المُنتهی» قرار داد که کل آسمان‌ها، کهکشان‌ها و سحابی‌ها در گوشهٔ آن ستاره جا می‌گیرند. آدرس بهشت را در قرآن داده است آنجا که می‌فرماید: پیغمبر بهشت را «عِندَ سِدرَةِ المُنتهی»[1] دید. همۀ این موارد، اموری گسترده، پهناور و عظیم‌اند.

 

شناخت از طریق خلقت برخی حیوانات

 

حلزون

حال به سراغ کارهای به‌نظر کوچک او برویم. گاهی موجودی به نام حلزون را در کاهو دیده‌اید. این حیوان خزنده در شمال به‌وفور بر روی برگ‌های درختان دیده می‌شود. من برای دیدن اجسامِ خیلی ریز پشت میکروسکوپ نشسته‌ام. آن استادی که داشت برایم توضیح می‌داد، می‌گفت: این ذرّه را زیر شیشهٔ میکروسکوپ می‌بینید؟ گفتم: بله. گفت: ما این را پنج‌هزار برابر کرده‌ایم تا شما توانستی ببینی. با اینکه پنج‌هزار برابر شده بود، از عدس کوچک‌تر بود. این موجود کوچک می‌خورد، استراحت می‌کند، جاذبه دارد، دافعه دارد، تکثیر نسل می‌کند و به‌تنهایی شعور زندگی‌کردن خودش را دارد.

این حلزون که بدنش صدف دارد، اگر با نوکِ سوزن یک جای این صدف را که چندرنگ دارد، بشکنید، بیرون بیاورید و دور بیندازید و این حیوان را با صدفِ شکسته در طاقچه بگذارید و فردا بیایید به این حیوان سر بزنید، می‌بینید که کلّ صدفِ شکسته را رفو و رنگ‌آمیزی کرده است به‌نحوی که شما تشخیص نمی‌دهید کدام قسمت شکسته بود!

چه‌کسی این هنر را به او داده است؟ کارخانهٔ رنگرزی در کجای بدن حلزون وجود دارد که صدفش را رنگ هم می‌کند و خط‌ها را هم اشتباه نمی‌کند؟! خودش که از عدس کوچک‌تر است، در همان صدف قرار دارد (من اینها را دیده‌ام و تنها از خواندن کتاب به‌دست نیاورده‌ام). چرا در برگ سبز کاهو و نارنگی و پرتقال دیده می‌شود است؟ چون جزء دندان‌داران عالم است و با دندان می‌خورد! دهانش چقدر است؟ از سوراخ تهِ سوزنی که خانم‌ها با آن دوخت‌ودوز می‌کنند، یک‌ذرّه کوچک‌تر است. خدا در این لثه‌ها چند عدد دندان گذاشته است؟ بیست‌وپنج‌هزاروششصد عدد دندان!

چنین خدایی قرآن را نازل کرده است. قرآن کتابی معمولی و ساده! قرآن، قرآن است و تجلّی علم پروردگار مهربان عالم است.

 

ماهی نورافکن

کتاب‌های مربوط به دریا و حیوانات دریایی را خوانده‌ام، به‌خصوص کتابی از روسیه به‌دست آوردم که تحقیقات خیلی مهمّی برای جانداران دریا داشت. این کتاب قبل از انقلاب به‌دست من رسید. دریا دو منطقه دارد:

یک منطقهٔ روشن، تا آنجایی که نور خورشید می‌تواند از آب رد شود و از آنجا به بعد نمی‌تواند برود. این منطقهٔ روشن دریاست که حیوانات عجیبی هم دارد؛

منطقهٔ دیگر دریا منطقهٔ تاریکی است که دیگر نور خورشید از آنجا رد نمی‌شود و تاریکِ تاریک است. خداوند متعال برای آن منطقۀ روشن نوعی حیوان آفریده است و برای منطقۀ تاریکی هم نوعی دیگر.

نوعی ماهی در تاریکی هست که نمی‌تواند به منطقۀ روشن بیاید؛ یعنی بدن و چشمش کشش ندارد و در بخش دوم و در آن ظلمت دریا زندگی می‌کند. غذای این حیوان هم گوشت است و از ماهی‌های و غیرماهی‌های آب تغذیه می‌کند، اما چطوری گوشت را در تاریکی پیدا می‌کند؟ سازنده‌اش به او یاد داده است که در این بخش تاریک، هرگاه گرسنه شدی، به‌اندازهٔ معیّن ـ نه کم و نه زیاد ـ کلّه‌ات را پایین بیاور. وقتی کلّه‌اش را پایین آورد، جلوی او روشن می‌شود؛ چون خدا ماده‌ای در گردنش قرار داده است که تولید نور می‌کند. یعنی خدا از گوشت تولید نور می‌کند، نه در سیکل ترکیبی اطراف تهران و شهرهای ایران آن هم با چندصدهزار متر سیم و دویست تا دکل. این حیوان در گردنش دکل ندارد، سیم ندارد، پیچ و مهره ندارد و اگر شما دست بزنی، گوشت نرم است، ولی تولید نور می‌کند.

این ماهی‌ را یک‌وقتی در سرِ بازار تهران برای تماشای مردم آورده بودند و من ماجرای این ماهی را از قبل می‌دانستم.

نمی‌دانیم کارخانهٔ تولید نور در کجای این ماهی است و چطوری ساخته شده است، فقط می‌دانیم چه‌کسی ساخته است. می‌دانیم که زیباترین اسمش «اللّه» است، زیباترین اسمش «ربّ» است، «رحمان» و «رحیم» است، «غفور» و «ودود» است، «کریم» است و «سمیع»، «بصیر» و «قدیر» و «محیط» است. ما این‌مقدار می‌دانیم!

خودِ همین ماهی هم دشمن دارد، چه‌کسی دشمن را به او شناسانده است؟ چه‌کسی به او یاد داده است که طعمه چیست؟ چه‌کسی به او یاد داده که برای تولید نور، چقدر باید گردن را پایین بیاوری، نه کمتر و نه بیشتر؟ چه‌کسی به او یاد داده که دشمنِ تو کیست؟ از آخر منطقۀ روشنایی وقتی یک ماهی قوی این ماهی نوردار را می‌بیند و قصد حمله می‌کند، گردنش را بالا می‌آورد، فضا تاریک می‌شود و فرار می‌کند. چه‌کسی برای او دشمن‌شناسی گذاشته است؟ چه‌کسی به این ماهی گفته است که در بین میلیون‌ها یا میلیاردها ماهی، کدام شکلِ دشمن تو است؟ چه‌کسی به او یاد داده است که اگر دشمن را دیدی یا احساس خطر کردی، گردنت را بالا بینداز و بین خودت و او سپر ایجاد کن تا تو را نبیند و فرار کن؟! همان‌که اینها را یادش داده، همان قرآن را برای هدایت ما نازل کرده است.

 

موش و عقرب

عقرب با تهِ دُم خودش نیش می‌زند و می‌کُشد. دانشمندی (که کتابش را دارم) دوتا عقرب نر و ماده در شیشه‌ای می‌اندازد، دوتا موش نر و ماده را هم در شیشۀ دیگری می‌اندازد و کلّاً همه را در فضایی تاریک نگهدای می‌کند. به آنها غذا می‌دهد تا هم عقرب‌ها و هم موش‌ها تولید نسل می‌کنند. سپس آن عقرب ماده و نر و آن موش نر و ماده را بیرون می‌اندازد و در یک شیشه عقرب نوزاد و در شیشۀ دیگر موش نوزاد وجود دارد که در آن فضای تاریکی محض، حتّی پدر و مادرشان را هم ندیده‌اند. پس از گذشت دوسه ماه که اندکی جان می‌گیرند و رشد می‌کنند، موش را وارد شیشۀ عقرب می‌اندازد و خودش نظاره‌گر حرکات آن دو می‌شود. می‌بیند موش بدون درنگ بند آخرِ دُم عقرب را با دندان‌هایش قیچی کرد! چه‌کسی به موش یاد داد که زهر این عقرب در دم اوست، نه در دهانش؟ چه‌کسی به او یاد داد که اگر می‌خواهی در این شیشه سالم زندگی کنی، بند آخر دُم عقرب را قطع کن؟ نام او «اللّه» است و همانی است که قرآن را نازل کرده است؛ یعنی تمام علم و حکمتش را در این کتاب ریخته است و مفاهیم این کتاب با کلّ کتاب آفرینش هم‌خوانی و هماهنگی دارد.

 

شناخت از طریق نباتات

همهٔ شما درخت گردو را دیده‌اید. تنهٔ درخت گردوی صدساله را هم دیده‌اید که گاه پنج‌نفر باید دست‌به‌دستِ هم بدهند تا بتوانند تنه را بغل بگیرند. قد بلند و شاخه‌های زیادش را هم دیده‌اید که در ماه مهر و شهریور، هزاران میوۀ گردو به‌بار می‌آورد. تنه، پوستِ تنه، شاخه‌ها، برگ‌ها، شکوفه‌ها، گردوها، مغز، پوست مغز، روغن مغز، همه از ریشه تغذیه می‌کنند. ریشه از کجا می‌فهمد چه‌چیزی به این درخت بدهد تا میوه‌اش گردو بشود؟ ریشه‌ها که همه تاری هستند، صدتا تار به یک‌دانه شاخه است و این تارهای نازک قدرتشان از قدرت پُمپاژ سدهای دنیا قوی‌تر است؛ چون آب و غذای مناسب را از دوسه متری زیر خاک می‌گیرند و تا برگ آخر و گردوی آخر پمپاژ می‌کنند و غذا می‌رسانند. چه‌کسی این قدرت را به ریشه داده است؟ چه‌کسی این شعور را به ریشه داده است که مبادا مواد هندوانه را به گردو بدهی، مبادا رنگ بادمجان را به گردو بدهی؟

اگر خدا نبود، هیچ نظمی در این عالم وجود نداشت! ریشهٔ گردو از خاک، شیرهٔ هندوانه به گردو می‌داد؛ ریشهٔ پرتقال، مواد گردو را به درخت پرتقال می‌داد.

این نظم در عالم نباتات کار کیست؟ این رنگ‌آمیزی و رویش صدها هزار نوع گل کار کیست؟

من به خیلی از کشورها سفر کرده‌ام. گلستان‌های هلند را هم دیده‌ام. هلند مرکز گل جهان است و من باغ گل هلند را از نزدیک بازدید کرده‌ام که دیوانه‌کننده است! یک‌ گل یازده رنگ دارد، هشت رنگ دارد. گلی هست که آب و املاح خاک سیرش نمی‌کند و باید گوشت بخورد. من این نوع گل را خریدم و به ایران آوردم، اما آب و هوای اینجا با آن تناسب نداشت و خشک شد. این گل بسیار زیباست! باز می‌شود و از خودش شیرهٔ چسبنده‌ای بیرون می‌دهد، وقتی حشرات و پشه‌های ریز می‌آیند و روی گل می‌نشینند، پایشان می‌چسبد و نمی‌توانند بلند شوند، گل خودش را به‌صورت یک کوزه جمع می‌کند و آن حشره را می‌خورد. وقتی سیر ‌شد، دوباره باز می‌شود. این‌ها را که با چشم خودم دیده‌ام، چه‌کسی به این گیاه یاد داده است؟ چه‌کسی به این گل یاد داده است که چه‌وقت باز شود و کِی شیرهٔ چسبنده بیرون بدهد؟ چه‌کسی به آن حشره گفته است که این گل عجب بویی دارد؟ ما بوی آن را درک نمی‌کنیم، ولی آن حشره می‌بیند این‌قدر بوی این گل عالی است که دیوانه‌وار جذب گل می‌شود، می‌آید و روی گل می‌نشیند و پایش می‌چسبد و دیگر نمی‌تواند برود.

شما در قصّاب‌خانه باید گاو و گوسفند را با طناب محکم ببندید، ولی این نه طناب‌کِشی می‌خواهد، نه بستن می‌خواهد، نه بند و بسط می‌خواهد، تنها شیرهٔ چسبندهٔ شیرین بودار بیرون می‌دهد و غذایش را جذب می‌کند. چه‌کسی به این گیاهِ گوشت‌خوار تعلیم داده است و این شیره را در کجای کارخانهٔ این برگ تولید می‌کند؟ ما می‌خواهیم مقداری ارده تولید کنیم، دویست‌متر سالن می‌خواهیم به همراه برق سه‌فاز و دستگاه‌های پیشرفته تا مقداری ارده درست کنیم که با شیره بخوریم، ولی این برگ، نه دویست‌متر سوله می‌خواهد، نه برق سه فاز می‌خواهد، نه کارگر می‌خواهد و نه سرکارگر، نه بیمه و نه مالیات. چه‌کسی به او یاد داده است؟ خدا.

خدا کیست؟ همان‌که آسمان‌ها و زمین را آفرید، حلزون را آفرید، به موش و عقرب  یاد داد که ضرر کجاست، گلِ گیاه‌خوار را آفرید، هَمو که قرآن را نازل کرده است.

اینها را من می‌گویم تا بدانید که قرآن جلوهٔ چه علم و اراده‌ای است!

 

بدن انسان، طریق معرفت الهی

آب بسیار مسمومی که از مجرای ادرار در دستشویی می‌ریزد و دارای انواع سمومات است، چگونه در بدن تصفیه می‌شود که اگر در بدن بماند و دفع نشود، باعث مرگ است؟ توسط کلیه تصفیه می‌شود که حجم کوچکی دارد. این تصفیه‌خانهٔ طرف راست پهلو و طرف چپ پهلو که می‌خواهد این سمومات را تصفیه کند، دویست میلیون سوراخ ریز دارد، وگرنه مایع از داخل آن ردّ نمی‌شد. شما تصفیهٔ آب‌ها را دیده‌اید که چقدر ظرافت‌کاری کرده‌اند تا وقتی آب از آن ردّ بشود، سموم آب را بگیرد! من از مهندسی پرسیدم آیا این دستگاه‌هایی که در خانه‌ها می‌گذارند، املاح مضرّ آب را می‌گیرد؟ گفت: دوسه درصد عملکرد دارد، بقیه‌ مواردش فقط برای کسب درآمد است و واقعیت ندارد. اگر دستگاه تصفیهٔ صددرصد سالمِ تصفیه‌کننده می‌خواهی، کلیه است.

ما شبانه‌روز هفتصدلیتر اکسیژن در ریه می‌بریم و کربن برمی‌گردانیم، این ریهٔ ما که به آن جگر سفید می‌گویند، وقتی اکسیژن را می‌گیرد، تصفیه می‌کند و به خون ما می‌دهد، کربن آن را بیرون می‌دهد، هوا را با چندتا کانال عبور تصفیه می‌کند؟ با سیصدوپنجاه میلیون کانالی که در ریه کشیده شده است.

شنیده‌اید وقتی شخص تریاکی یا سیگاری به دکتر می‌رود و می‌گوید نفسم تنگی می‌کند، دکتر از روی عکس به آن شخص جواب می‌دهد که مثلاً شصت درصد منافذ ریه را جِرم سیگار پر کرده است. ریه مثل رادیاتور نیست که بگویند بخواب تا میله بزنیم و منافذ را باز کنیم؛ با همین نصف ریه نفس بکش تا ان‌شاءاللّه بمیری! می‌خواستی سیگار نکشی! چرا این حفره‌های خداساخته را با لجنِ سیگار پُرکردی؟ جواب خدا را چه می‌خواهی بدهی؟ خدا هرچیزی را به تو داد، سالم داد و در قیامت هم سالم تحویل می‌گیرد، جنس بُنجُل و خراب‌شده قبول نمی‌کند!

حالا شما از خود من سؤال کنید که هیچ‌وقت خودت در جوانی که سرِحال هم بودی، با رفیق‌هایت لذّت هم داشت، دور هم که بودید سیگار نکشیده‌ای؟

من روی منبر پیغمبر(ص) راستش را بگویم که فقط یک‌بار قلیانی را آماده کردند و من هم دوسه بار قُل‌قُلش را درآوردم و پس دادم؛ چون می‌دانستم اگر یک‌بار به این ریه دود وارد کنم، جواب خدا را نمی‌توانم بدهم. در قرآن گفته است: «یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبائِثَ»[2]، شخص خودم تمام آلوده‌هایی که می‌خواهید وارد بدنتان کنید، حرام کرده‌ام؛ چون من بیماری و خرابی بدن شما را نمی‌خواهم. شما فکر می‌کنید کار این شیشه‌ای‌ها، هروئینی‌ها، تریاکی‌ها، سیگاری‌های حرفه‌ای و قلیانی‌های حرفه‌ای در قیامت راحت است؟ باید بایستند و جواب تخریب بدن را بدهند. به این راحتی نیست! آدم باید درست زندگی کند. قرآن مجید را این خدا نازل کرد تا ما درست زندگی کنیم.

بالاخره خیلی بهتر روشن شد که قرآن کار کیست! حالا به‌اندازه‌ای که به خدا احترام دارید، به قرآنش احترام کنید و احترام به قرآن، عمل‌کردن به آن است.

 

ذکر مصیبت

چون تقریباً همۀ ‌ما بچه داریم این را خوب می‌فهمیم که آن بچه‌ای که خیلی برای ما ناز است، اگر چیزی از ما بخواهد، سعی می‌کنیم برای او تهیّه کنیم و این از روی عاطفه و محبّت است. مثلاً عمّه‌ها نسبت به برادرزاده‌ها عاشق هستند، عموها هم خیلی بچه‌های برادرهایشان را دوست دارند! من خودم از دو عمو و سه‌ عمّه‌ام تا زنده بودند، به‌اندازهٔ سه‌برابر عمرم محبت دیده‌ام.

حالا عمویی قصد جدّی کرده است که برود برای تعدادی بچهٔ تشنه دوسه شبانه‌روز است آب ننوشیده‌اند، آب بیاورد، آن هم در گرمای بالای چهل‌وپنج درجهٔ ماه محرّم عراق که در آن وقت با مهرماه ما مطابقت دارد.

چه دلی از اهل‌بیت سوخته است! پسر امّ‌البنین می‌دانست که مشک‌ها همه در یک خیمه است؛ پردهٔ خیمه را که بالا زد، دید این بچه‌ها دامن پیراهنشان را بالا زده‌اند و شکمشان را روی زمینِ نم‌دار گذاشته‌اند. گاهی از این مَشک‌هایی که پُربودند، هنگام برداشت آب یا براثر شُل بودنِ درِ مشک‌ها آب بر روی زمین می‌ریخت و زمین آن قسمت مقداری نم داشت.

تا چشمشان به عمو افتاد، همه از جا بلند شدند و دور عمو را گرفتند.

واقعاً محتشم چقدر درست گفته است! بیش از هزاروچهارصد سال از کربلا گذشته است، ولی می‌گوید:

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسند

فریاد العطش ز بیابان کربلا

به بچه‌ها فرمودند: عزیزانم! می‌روم و برای شما آب می‌آورم. مَشکی را برداشت و تا شریعه هم آمد و دشمن را فراری داد. مشک را پر کرد، اما چهارهزار نفر آمدند و او را محاصره کردند.

[کلمات کلیدی: یاددادن، موش و عقرب، حلزون، ماهی، زمین، خورشید، ماه، عطا]


 


[1]ـ نجم: 14.
[2]ـ اعراف: 157.

0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
مطالب مرتبط
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
خورشید زمین ماه بدن انسان معرفت الهی نباتات

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^