فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تهران مسجد المجتبی دهه دوم صفر 95 سخنرانی هشتم


مرگ از دیدگاه اسلام - روز هشتم جمعه (28-8-1395) - صفر 1438 - مسجد المجتبی (ع) - 5.29 MB -

 

بسم الله الرحمن الرحیم       

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

برابر با آیات قران و روایات اهل بیت دنیا و برزخ و آخرت در ارتباط با یکدیگرند، وضعی که انسان در دنیا دارد همان وضع را به صورت برزخی در برزخ دارد، همان وضعی که در دنیا داشته و در برزخ دارد در قیامت هم به صورت قیامتی خواهد داشت.

هیچ تحول جدیدی در برزخ و در قیامت برای انسان رخ نخواهد داد، اگر در دنیا ظالم بوده متکبر در برابر حق بوده، برای حلال و حرام خدا ارزشی قائل نبوده، و همه زندگی را دنیا می‌دانسته، و به فرموده امیرالمومنین (لا یبصر مما ورائه شیئا)، پشت پرده‌ای را برای دنیا قائل نبوده، همین چهارچوب را معنای زندگی و حیات می‌دانسته. مجموعه حالاتش، نیاتش، افکارش، اخلاقش و اعمالش طبق آیات سوره مومن در برزخ آتش است، نه این که چون اخلاقش این بوده چون ظالم بوده، چون حالات پلیدی داشته چون نیت‌های فاسدی داشته یک آتشی به عنوان جریمه برایش آماده می‌کنند این نیست.

مجموعه ظلمش، گناهش، فسادش، حالات شیطانی او آتش است ولی در دنیا به صورت آتش خودش نمی‌بیند دیگران هم نمی‌بینند ولی در حقیقت همه وضع و حالش، خودش آتش است که با خودش انتقال به برزخ می‌دهد، آن جا صورت برزخی نیت‌ها و اعمال و کردارو ظلم‌هایش به صورت آتش با خودش است.

یک نکته بسیار مهمی را حکمای الهی می‌گویند، می‌گویند این که بشینی و برای آدمی که با خودش آتش برده در عالم برزخ _آتش هیچ ارتباطی با برزخ ندارد همان احوالات و کردار و اعمال خودش است _از خدا بخواهی که این آتش را خاموش بکند، این خواسته مستجاب نمی‌شود، چرا؟ یعنی خدا از رحمتش کم می‌آورد اگر این آتش را خاموش بکند یا قدرتش را ندارد نه از رحمت وجود مقدس او کم نمی‌آید و به قدرت او هم ارتباطی ندارد، این آتش خود انسان است این که من بگویم خدایا آتش را خاموش کن یعنی این قوم و خویش من را، این رفیق من را تبدیلش کن به عدم، به یک نیستی، که دیگر تا ابد در تاریکی نیستی باشد. چون این آتش در حقیقت هزینه شده اعضا و جوارح اوست، هزینه شده نیت‌ها و افکار اوست، و به عبارت ساده‌تر این آتش خودش است من بگویم خدایا این آتش را خاموش کن یعنی خودش را از خودش بگیر در حالی که پروردگار عالم این حرف برای حکماست این حرف دوم برای امیرالمومنین است که دانشمندان امروز جهان بست دادند حالا معلوم نیست که آنها این حرف دوم را از امیرالمومنین دیده باشند، شایدم دیده باشند، حالا یا دیده باشند یا ندیده باشند، ولی این مسئله در علم ثابت شده که آنچه را پروردگار عالم خلق می‌کند دیگر به روز نبودش برنمی‌گردد، این موجود دیگر ابدی است، همین آسمان‌ها و زمینی که شما می‌بینید خیلی‌ها فکر می‌کنند وقتی قیامت برپا می‌شود به کل نابود می‌شود بعد آیات قرآن می‌بینند می‌گویند اینها دیگر در قران است إِذَا اَلشَّمْسُ كُوِّرَتْ  ﴿التكوير، 1﴾ وَ إِذَا اَلنُّجُومُ اِنْكَدَرَتْ  ﴿التكوير، 2﴾ وَ إِذَا اَلسَّمٰاءُ كُشِطَتْ  ﴿التكوير، 11﴾، پس این حرفها چیه مگر نابودی نیست؟

کی گفته کورت به معنای نابودی است یعنی این نور فعلی را از دست می‌دهد کی گفته وَ إِذَا اَلنُّجُومُ اِنْكَدَرَتْ  ﴿التكوير، 2﴾، کل ستارگان از مدارهایشان می‌آیند بیرون و سرگردان و پراکنده می‌شوند خب کی گفته به معنی نابودی است این زمینی که ما رویش داریم زندگی می‌کنیم قیامت طبق صریح قرآن مجید شکل عوض می‌کند اما نابود نمی‌شود در سوره ابراهیم میخوانیم یوم، یوم یعنی روز قیامت، تبدل الارض غیر الارض، این زمین تبدیل به یک زمین دیگر می‌شود این شکل عوض می‌شود زمین الان پنج قاره دارد و گنجایشی ندارد که نسل به نسل نمیرند همه که به دنیا می‌آیند باشند، اگر از زمان آدم مرگ مقرر نشده بود که حالا دو سه هزار متر آدم روی هم دیگر چیده می‌شد چون جا ندارد زمین تنها مسئله‌ای که در قیامت تحقق پیدا می‌کند این است که زمین گنجایشی پیدا می‌کند که از آدم تا آخرین نفری که به دنیا می‌آید میلیاردها میلیارد نفر را روی خودش جا می‌دهد، و بعد هم از بین نمی‌رود هست. ولی دیگر به این شکلی که ما می‌بینیم این کوهها این دره‌ها، این صحراها، این تپه‌ها اینها نابود نمی‌شود تبدیل پیدا می‌کند همین جنس است، به جنس دیگر تغییر پیدا نمی‌کند آیه را عنایت بکنید چون شما آشنای با قرآن هستید یوم تبدل الارض الف و لامش یعنی همین زمین معلومی که رویش دارید زندگی می‌کنید غیر الارض آن ارض دومی هم الف و لام دارد این را می‌گویند الف و لام به اصطلاح عهدی، یعنی همین زمینی که الان بهتان گفتم تغییر پیدا می‌کند ولی به زمینی غیر از این شکل و قیافه تغییر پیدا می‌کند دو تا زمین نیست که این زمین به کل نابود شود و هیچی ازش نماند یک زمین دومی آفریده شود نه یک بار آفریدم دیگر آفرینشی در کار نیست، يَوْمَ تُبَدَّلُ اَلْأَرْضُ غَيْرَ اَلْأَرْضِ وَ اَلسَّمٰاوٰاتُ ﴿إبراهيم‏، 48﴾ خورشید هم نابود نمی‌شود، ستاره‌ها هم نابود نمی‌شوند کهکشان‌ها هم نابود نمی‌شوند، آنها هم تغییر قیافه می‌دهند نه تغییر ذات، همان آسمان‌های دنیاست ولی با یک شکل دیگر با یک نظم دیگر.

امیرالمومنین می‌فرماید در محدوده انسان خلقتم للبقاء لا خلقتم للفناء، خدا شما را برای ماندن آفریده نه برای از بین رفتن، شما از بین نمی‌روید شما جا عوض می‌کنید، شما یک روزگاری در این دنیا هستید حضرت باز درباره دنیا می‌فرماید این نهج البلاغه را کاش همه شیعه‌ها یک بار می‌خواندند، یک بار می‌فهمیدند که اقلا با فهم نهج البلاغه هم خدا را بفهمند هم دنیا را بفهمند هم آینده را بفهمند، هم گذشته را بفهمند، و هم خودشان را بفهمند این کتاب خیلی کتاب عظیمی است حالا همین امروز شما می‌بینید دو کلمه خلقتم للبقاء لا للفناء یک قانونی هست در دانش امروز به نام قانون لاوازیه که می‌گوید آنچه که آفریده می‌شود نابود نمی‌شود فقط تغییر شکل پیدا می‌کند، می‌گوید انرژی تبدیل به ماده می‌شود همین ماده دوباره تبدیل به انرژی می‌شود همین یک تحول است، یعنی فناء و عدمی وجود ندارد می‌گوید یک استکان آب جوش را که دارد قل قل می‌کند سه چهار تا قاشق چایخوری شکر بریز در آن دو سه دقیقه هم محکم هم بزن خب رنگ آب عوض نشده، یک دانه ریز شکر هم نیست، پیدا نیست، عدم شد؟ نابود شد؟ از دایره هستی آن شکر آب شده بیرون رفت؟ می‌گوید نه کاری ندارد بشین ما با یک سلسله قوانین شیمی دوباره همان شکر آب شده را به همان وزن و به همان دانه‌هایی که بود برمی‌گردانیم هیچی از بین نمی‌رود، خلقتم للبقاء لا للفناء خب این را دانشمندان اروپا اول بسط دادند فقط انسان نیست که نابود نمی‌شود هیچی نابود نمی‌شود، فقط انتقال در عالم است شما در دنیا هستید مردید نابود نمی‌شوید روح حیات است، حیات آفریده شده، این حیات به عدم برگردانده نمی‌شود فقط دم مردن روح چون نیازی فعلا به بدن ندارد بدن را رها می‌کند یا بدن را ازش می‌گیرند می‌رود خودش یک طرف بدن هم می‌رود بهشت زهرا می‌رود در قبر بعد از مدتی خاک بدن را می‌خورد چون دیگر روح در برزخ احتیاج به بدن ندارد، از روایات استفاده می‌شود که برزخ یک عالم بسیار لطیفی است که در آنجا اگر بنای به پاداش یا کیفر باشد به حضرت روح یک بدن مثالی داده می‌شود یعنی یک بدنی به همین شکل اما نه متراکم از عناصر یک بدنی به اقتضای عالم برزخ یک بدن مثالی یک بدن لطیف، که روح بتواند با این بدن یا پاداش بکشد یا کیفر بچشد، کی به بدن نیاز پیدا می‌کند؟ دوباره روز قیامت که همان خاک را برمی‌گرداند خدا منها خلقناکم چون همان بدن هم موجود است نابود نشده خاک شده قبلا هم همین بدن خاک بوده، آن خاک از طریق مواد غذایی و خوراک پدر و مادر تبدیل به نطفه شده، دوباره تبدیل به خاک می‌شود نابود نشده انسان، بدن یک تغییر شکل داده. قبلا خاک بود خلق کرد حالا که مرده دوباره خاک می‌شود مِنْهٰا خَلَقْنٰاكُمْ وَ فِيهٰا نُعِيدُكُمْ به همان خاک برمی‌گردانم نمی‌گوید عدم قرار می‌دهم تبدیلتان می‌کنم به نیستی، می‌گوید شما را از خاک آفریدم به همین خاک برمی‌گردانم وَ مِنْهٰا نُخْرِجُكُمْ تٰارَةً أُخْرىٰ  ﴿طه‏، 55﴾، یک بار دیگر این هیکل دنیایی شما را از همان خاک قبر بیرون می‌کشم وَ حُصِّلَ مٰا فِي اَلصُّدُورِ  ﴿العاديات‏، 10﴾ أَ فَلاٰ يَعْلَمُ إِذٰا بُعْثِرَ مٰا فِي اَلْقُبُورِ  ﴿العاديات‏، 9﴾ و بعثر ما فی القبور.

سوره یس را هم ببینید وقتی که در قبرها باز می‌شود حالا یا هر کسی در هر جا مرده قبر هم نداشته خاک شده، همانجایی که خاک شده قبرش است پروردگار می‌فرماید وَ نُفِخَ فِي اَلصُّورِ فَإِذٰا هُمْ مِنَ اَلْأَجْدٰاثِ إِلىٰ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ  ﴿يس‏، 51﴾، وقتی که در صور دمیده بشود ما نمی‌دانیم صور چیه با صاد است، فقط در قرآن چند بار آمده زمانی که دم الهی به کل کره زمین دمیده شود ناگهان یعنی بی‌فاصله فاذاهم یعنی زمانی دیگر نیست اذا می‌گویند عرب‌ها دانشمندان‌شان اذا فجاعیه است، ما طلبه که بودیم درس بهمان دادند بعضی از اذاها اذای زمانیه است، بعضی از اذاها اذای فجاعیه است، این را تمرین که آدم بکند خودش دیگر می‌شناسد در روایت این اذا اذای زمانیه است یا فجاعیه است، این اذای آیه یس اذا فجاعیه است وقتی که در صور دمیده شود ناگهان یعنی زمانی دیگر برایش نمی‌گذارم تمام بدن‌های خاک شده به صورت بدن دنیایی زنده از قبرها بیرون می‌آیند وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ اَلنَّشْأَةَ اَلْأُولىٰ، شما ساخت و ساز من را یک بار دیدید که خاک را تبدیل به انسان زنده کردم فَلَوْ لاٰ تَذَكَّرُونَ  ﴿الواقعة، 62﴾؟ حالیتان نمی‌شود که این کار را دوباره هم میتوانم بکنم؟ که سینه سپر می‌کنید می‌گویید کی می‌تواند مرده زنده کند شما همتان که یک روزگاری خاک بودید، مگر من نساختم مگر زنده‌تان نکردم، بار دوم بخواهم این کار را بکنم چلاق هستم؟ عاجز هستم؟ ناتوان هستم؟ خب یک بار که انجام دادم یک بار دیگر هم انجام می‌دهم.

فاذاهم ناگهان یعنی معطل نمی‌کنم میلیاردها بدن خاک شده را بی‌معطلی تبدیل به آن بدن دنیا می‌کنم روح دوباره می‌آید سر جای خودش فاذاهم من الاجداث الی ربهم ینسلون، تمام این خاکی که به بدن‌های اولیه برگرداندم شتابان به سوی دادگاه‌های پروردگار حرکت می‌کنند چون جایی نمی‌توانند بروند وقتی زنده‌شان کردم روبرویشان ربوبیت من و قدرت من و دادگاه‌های من و بهشت و جهنم من است کجا می‌خواهند بروند راهی ندارند برای جایی دیگر رفتن بعد وقتی که ناگهان این خاکهای قبر را تبدیل به دوباره بدن کردم و روح برگشت سر جایش همین جوری که در قبر ایستادند ناله می‌زنند،  البته این ناله برای من و شما نیست، این ناله برای آن طرفی‌هاست که هشت روز است درباره گروه الهی و گروه ابلیسی مطالب مهمی را شنیدید، ناله برای گروه ابلیسیان است، قالوا یا ویلنا، وای بر ما آه بر ما، داد بر ماه، یا ویلنا قالوا یا ویلنا وای بر ما، کی ما را زنده کرد؟ کی ما را الان دارد می‌آورد در قیامت، کی؟ من بعثنا کی بوده که این بدن خاک شده ما را دوباره به صورت انسان زنده برانگیخت، یک تلنگر به خاک می‌زند ناگهان بلند شو بی‌تربیت متکبر پست، دیگر بیشتر وقت خواب نیست بلند شو، قٰالُوا يٰا وَيْلَنٰا مَنْ بَعَثَنٰا مِنْ مَرْقَدِنٰا مرقد روی سنگ قبرها نوشته یعنی قبر، یک خرده فکر می‌کنند در دادکشیدن ناله با حسرت، تازه بعد از هشتاد سال که در دنیا یادش نیامد و بعد هزاران سال که در برزخ یادش نیامد حالا یادش می‌آید، هذا این زنده شدن من و بلند شدنم از قبر هذا، هذا یعنی این خاکی که دوباره بدن شد و روح را بهش برگرداندم ما وعد الرحمان در دنیا قبلا خدا وعده داده بود نگو من مردم به کل نابود می‌شوم، زنده‌ات می‌کنم و باور نداشتی و صدق المرسلون، این که ما در دنیا هی پا به زمین کوبیدیم گفتیم موسی دروغ می‌گوید، ابراهیم کذاب است، پیغمبر دیوانه است، ساحر است، مجنون است، افترازن است، کرارا در قرآن از قول متکبران نقل می‌کند که پا به زمین می‌کوبیدند می‌گفتند این پیغمبر هر چی دارد برای ما می‌گوید دروغ‌های بافته شده است اما حالا معلوم شد ما دروغ می‌گفتیم انبیا راست گفتند.

هٰذٰا مٰا وَعَدَ اَلرَّحْمٰنُ وَ صَدَقَ اَلْمُرْسَلُونَ  ﴿يس‏، 52﴾، حالا آتش برزخ چیه؟ همان ظلم است، ظلم چیه؟ همان انرژی بدن و روح است که مصرف شده به صورت ظلم، مصرف شده به صورت دروغ، به صورت تهمت، به صورت زنا، به صورت گناهان دیگر، آتش خود انسان است، نه اینکه در برزخ به روح انسان بگویند این کارها را بر ضد حق انجام دادی ما این آتش را ذخیره کرده بودیم حالا که آمدی بهت می‌چشانیم اصلا این اتش ازدنیا با او بوده یعنی وقتی داشته ظلم می‌کرده تولید آتش می‌شده زنا می‌کرده تولید آتش می‌شده، دل می‌سوزانده تولید اتش می‌شده، خودش است حالا شگفت‌آور است، همین مطلب را همین را که حکما اینقدر به خودشان فشار فکری آوردند تا ثابت کردند آتش هویت خود انسان است، اگر به خدا بگوییم خاموشش کن یعنی خودیت این را از خودش بگیر، خدا هر چی را ساخته برای بقا ساخته نمی‌گیرد، اصلا راه به سوی معدوم شدن را خدا بسته، حالا قرآن را گوش بدهید قرآن، قرآن نهج البلاغه، الله اکبر از اندیشه امیرالمومنین، چه نگاهی داشته، قرآن.

و اتقوا چقدر این آیه جالب است، امر است، امر واجب الهی است، و اتقوا، تقوا ریشه‌اش سه حرف است واو قاف یاء، وقی یعنی حفظ کردن هیچ معنی دیگر ندارد، این که در ترجمه بعضی قرآن‌هازیر آیات اتقوا الله نوشتند از خدا بترسید مترجم قطعا اشتباه کرده، مترجم باید به لغات عرب مراجعه می‌کرد ببیند تقوا یعنی چی اگر می‌خواست خدا بگوید بترسید چرا می‌گفت اتقوا الله می‌گفت خفی الله خوف داشته باشید برای چی لغت تقوا را می‌آورد؟ جایی که مسئله ترس در میان است لغت خوف را آورده وَ أَمّٰا مَنْ خٰافَ مَقٰامَ رَبِّهِ ﴿النازعات‏، 40﴾، اما تقوا ممکن است لازمه دورش ترس باشد ولی معنی لغت ترس نیست، ابدا. به این خاطر من وقتی قرآن را ترجمه می‌کردم بیش از دو سال طول کشید فکر می‌کنید کار خیلی آسانی بوده؟ بعضی از این آیات انسان را کمرش را خم می‌کرد تا آن معنای واقعی را دربیاورد خیلی قران ترجمه‌اش سخت است، یعنی فهم اراده خدا و منظور خدا از آیات.

وقی یعنی حفظ کردن، نگهداری کردن، الان اگر یک عربی را بیابانی بیاوریم در مسجد، دستمان را بگذاریم روی ستون به این عرب بی‌سواد بیابانی بگوییم این چیه؟ درجا می‌گوید وقایه، یعنی این هشت تا کارش نگه داشتن سقف است که بماند، نیاید پایین اگر بنشانیم در ماشین که تا حالا ماشین ندیده باشد با سرعت هفتاد کیلومتر برویم بعد ترمز کنیم ماشین بایستد پایمان هم روی ترمز باشد به عرب بگوییم این چیه پای ما رویش است؟ می‌گوید الوقایه ترمز است، آنی که ماشین را نگه می‌دارد، آیه می‌گوید و اتقوا النار بندگان من خودتان را از آتش حفظ کنید جلو نروید نگه دارید خودتان را از آتش دوزخ. این آتش چی هست؟ درجا می‌گوید وقودها الناس، آتشی که آتش هفت طبقه‌اش خود انسان‌ها هستند چیز بیرونی نیست، حالا قیامت هیچ پیغمبری به خدا نمی‌گوید جهنم را خاموش کن چون جهنم امکان خاموش شدن ندارد محال است چون جهنم خود انسان‌ها هستند، نمی‌شود انسان را از انسان بگیرد، لذا در آیات دوزخ می‌بینید دو تا کلمه به کار رفته خالدا فیها ابدا، خلود ابدیت.

خب وضع انسان در دنیا همانی است که در برزخ دچارش می‌شود یعنی برزخ همان وضع دنیاست، در سوره مومن می‌گوید واقعا این آیات چقدر سنگین است، النار آتش آیه برای برزخ است حالا دلیلش هم می‌گویم آیه برای برزخ است هیچ کس نمی‌تواند بگوید این آیه برای قیامت است، در خود آیه تذکر می‌دهد آیه اصلا ارتباطی به قیامت ندارد در خود آیه، اَلنّٰارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهٰا  ﴿غافر، 46﴾آتش به آنها حمله‌ور است، غُدُوًّا هم روز برزخ وَ عَشِيًّا هم شب برزخ، قیامت شب ندارد که، قیامت وَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا ﴿الزمر، 69﴾، اصلا قیامت شب ندارد، آتش روز برزخ شب برزخ به اینها حمله‌ور است تا کی؟ وَ يَوْمَ تَقُومُ اَلسّٰاعَةُ، بعد از این برزخ وقتی قیامت برپا بشود آن وقت امر می‌کنم أَدْخِلُوا همه اینها که در برزخ در آتش بودند حالا همشان را بریزید در جهنم همشان را، این که خدایا جهنم را خاموش کن جهنم که خود انسان است انسان هم که امیرالمومنین می‌گوید خلقتم للبقاء، لا للفناء، لاوازیه می‌گوید دائم جهان تبدیل انرژی به ماده است ماده به انرژی اصلا هیچی قابل نابود شدن نیست، حرف پدر و مادرمان را بزنم، آدم و حوا، در دنیا این مربوط به برزخ و قیامت نیست در دنیا، دنیا می‌شود اما آدم برود در برزخ دیگر هیچ تحولی ایجاد نمی‌شود، فان لم تغفر لنا خدایا تا ما نمردیم اگر ما را نیامرزی به خاطر آن یک قدمی که رو به آن درختی که گفتی نزدیکش نشویم رفتیم اگر ما را نیامرزی و ترحمنا و به ما رحم نکنی لنکونن من الخاسرین، این آتشی که در دنیا فراهم کردیم برای ابد می‌ماند اما اینجا عنایتی کرده که من با توبه بنده‌ام آن آتش را از وجود بنده‌ام برمی‌دارم، آن در دنیا می‌شود یعنی بافت دنیا به گونه‌ای است که آتش را برمی‌دارم جایگزین می‌کنم، چی را جایگزین می‌کنم؟ آمرزشم را، رحمتم را، لنکونن من الخاسرین.

خب یک قطعه ناب دیگری از امیرالمومنین ماند انشالله فردا، سه تا وداع کرد، یک وداع عمومی که روی زین ذوالجناح نشسته بود توجهش را معطوف به کل خیمه‌ها کرد و صدا زد علیکن منی السلام، دیدید عربها وقت خداحافظی می‌گویند سلام علیک یعنی خداحافظ، زنان دختران، خواهران، خداحافظ همتان صدایش که بلند شد چه صدایی صدای خدا، صدای انبیاء، صدای اولیاء همه در آن گلو آمده بود تمام زن و بچه ریختند بیرون، یک جاهایی دیدید خودمان هم سختمان است باور کنیم، باورشان نمی‌آمد که تکیه‌گاهشان دارد می‌رود، امیدشان دارد می‌رود، نمی‌توانستند به خودشان بقبولانند که ابی عبدالله کشته می‌شود، نمی‌توانستند باور بکنند ولی دیگر باید تسلیم می‌شدند، امر کرد تمام اینهایی که پابرهنه ریختند بیرون برگردند در خیمه، یک مطلب هم بهشان فرمود خیلی سخت بود اما امر امام بود همشان هم اطاعت کردند فرمودند حالا که می‌روید در خیمه تا من کشته نشدم بلند بلند گریه نکنید صدایتان را دشمن نشنود این یک وداع، وداع دومش دیگر وداع خصوصی بود با زینب کبری، وقت خداحافظی زینب کبری یک سوال کرد گفت برادر شهادت شما قطعی است، تکلیف ما بعد از شهادت شما چیه؟ یک کلمه جواب خواهر را داد تا مدینه خیال زینب را راحت کرد فرمود خواهر التوکل علی الله، فقط به خدا تکیه کنید. اما اینجا دیگر روی اسب خداحافظی نکرد به احترام زینب کبری پیاده شد همدیگر را در آغوش گرفتند، جای پیغمبر و علی و زهرا خالی، که آن خداحافظی را ببینند حرفهایشان را که با هم زدند سوار بر اسب شد به زینب کبری فرمود تو برگرد خیمه دو سه قدم که با ذوالجناح رفت این عادت همه‌مان است وقتی به بچه‌مان، به دخترمان می‌گوییم بابا برگرد دو سه بار هی برمی‌گردیم نگاه می‌کنیم، ببینیم رسید، دو سه قدم که ذوالجناح رفت برگشت دید زینب پیدایش نیست نباید به این زودی رسیده باشد دوباره برگشت دید روی زمین افتاده، پیاده شد سر خواهر را روی دامن گذاشت، شما زیاد دیدید آدم‌هایی که بی‌حال می‌شوند چی کارشان می‌کنند آب به صورتشان می‌پاشند آب که نبود خم شد روی صورت زینب گریه کرد، اشکش که روی صورت زینب ریخت چشمش را باز کرد پیش خودش نگه داشت که چه برادر مهربانی دارم دو دقیقه افتادم آمد سر من را به دامن گرفت، یک چند ساعت بعد آمد تلافی کند، اما دید ابی عبدالله سر ندارد گلوی بریده را روی دامن گذاشت.

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
تهران مسجد المجتبی سخنرانی هشتم دهه دوم صفر 95 تهران مسجد المجتبی دهه دوم صفر 95 سخنرانی هشتم

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^