فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تهران ـ هیئت محبان الزهرا ـ دهه دوم ذی الحجه 1395 جلسه چهارم


امیرالمومنین علی (ع) - شب چهارم یکشنبه (28-6-1395) - ذی الحجه 1437 - حسینیه محبان الزهرا (س) - 4.95 MB -

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

بخشی از فرمایشات امیرالمومنین شنیده های حضرت از پیغمبر عظیم الشأن اسلام است بیست و سه سال از زبان پیغمبر بی واسطه معارف الهیه و حقایق دینیه را امام شنیدند ،لحظات آخر عمر پیغمبر هم وقتی پیغمبر به او فرمودند گوش خود را نزدیک من بیاور، یک چند ثانیه ای با امیرالمومنین حرف زدند. بعد از دفن پیغمبر از حضرت پرسیدند در آن لحظات آخر، پیغمبر به شما چه فرمودند؟ فرمودند هزار در علم را به روی من باز کردند که از هر دری هزار در دیگر باز میشود؛ ولی یک مطلبی که خیلی قابل توجه است این است که در آن بیست و سه سالی که پیغمبر در بین مردم بودند امیرالمومنین فقط مستمع بودند زبان نبود و این یکی از ویژگیهای حضرت است که در کنار پیغمبر دنیای ادب بود.

خداوند در قرآن در چند آیه اوصاف مردم مومن را که نقل میکند  اولین آیه اش یک آیه مانده به پایان سوره بقره است ، میفرماید خصلت مومنان واقعی این است قٰالُوا سَمِعْنٰا وَ أَطَعْنٰا ﴿البقرة، 285﴾ خدایا ما در برابر تو زبان نیستیم چون در برابر خدا زبان بودن بی ادبی است جسارت است جرأت به پروردگار است ،آنهایی که مومن واقعی هستند به پروردگار اعلام کردند اعلام هم میکنند تا روز قیامت که ما در کنار تو در مرحله اول گوشیم ،برای شنیدن، البته گوش قبول، نه گوش صدا، گوش صدا شنیدن را همه حیوانات دارند آنها هم یک لغاتی را برایشان اختراع کردند از قدیم که با آن لغات میرانندشان با آن لغات هم ترمز بهشان میزنند.

اهل ایمان به پروردگار اعلام میکنند سمعنا ما گوش شنیدنیم، شنیدن همراه با قبول کردن، از اول تکلیفشان تا آخر عمرشان. بعد از شنیدن و قبول کردن، اطعنا، اهل عمل کردن به شنیده هایمان از تو و پیغمبران تو و اولیاءت هستیم. این کل زندگی اهل ایمان است، یک بار با خدا چون و چرا ندارند چرا گفتی ما صبح از خواب ناز بلند شویم برویم وضو بگیریم بیاییم نماز بخوانیم؟ خب این دو رکعت را می چسباندی به هشت رکعت ظهر. حالا آنهایی که اصلا نماز نمیخوانند روزه نمیگیرند حلال و حرام را رعایت نمیکنند، آنها یک پرونده جدایی دارند. بحث بحث مردم مومن است اصلا با خدا چون و چرا ندارند چرا نماز دو رکعت است؟ چرا چهار رکعت است؟ چرا سه رکعت است؟ چرا یک ماه باید روزه بگیریم؟ چرا یک سال کار کنیم زجر بکشیم دلهره پیدا کنیم حالا یک میلیون گیرمان آمد تو میگویی دویست هزار تومانش را بده به دین. در سوره انفال زکات که در همه سوره ها مطرح است خمس در سوره انفال مطرح است وَ اِعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ﴿الأنفال‏، 41﴾ از هر چیزی گیرتان آمد فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ ﴿الأنفال‏، 41﴾ یک پنجم سودتان نه یک پنجم سرمایه تان ، مال من و پیغمبر، حالا مثلا خدا پول من را میخواهد چکار، میخواهد برای جبرئیل انگور بخرد؟ یا به میکائیل چلوکباب بدهد؟ خدا که کل هستی ملکش است .اینکه میگوید این یک پنجم برای من است احترام به مال بنده و جناب عالی گذاشته که به خودش نسبت داده، میگوید پول من و پول پیغمبرم آن هم پول من و پول پیغمبرم جای هزینه اش را روشن کردم، بپردازتا هزینه شود ثوابش هم برای خودت، نه چیزیش گیر خدا میآید نه گیر پیغمبر.

یک کسی به من در شبهای ماه رمضان بود گفت من نماز میخوانم روزه را هم دارم میگیرم پای منبر هم دارم میآیم هر شب، خمس در کتم نمیرود. گفتم برای اینکه مومن نیستی گفت من نماز میخوانم روزه میگیرم، مومن نیستم؟ گفتم نه! بعد هم گفتم آزادی، خمس را قبول نکن نده این مالی که خدا گفته برای من و پیغمبرم است بخور اینجا کسی کاریت ندارد ولی تو مومن نیستی، گفت چرا من مومن نیستم ،گفتم طبق این آیه سوره بقره که مومن این است؛ قالوا سمعنا و اطعنا خدایا ما گوش قبول کردنیم و بدن عمل کننده، هم حرفهایت را قبول میکنیم هم حرفهایت را عمل میکنیم. گفت پس من میخواهم مومن شوم. گفتم خب برو مومن شو. گفت چقدر باید بدهم؟ گفتم من هیچ چیز نمیگیرم از تو، فکر نکند ما آخوندها کیسه دوختیم. گفتم بلند شو برو قم، مقلد هر کس هستی رویت هم نمیشود، من معرفیت کنم برو خمست را بده به مرجعت.

 یکی دیگر هم همینطور بود آن هم گفت من همه چیز دین را قبول دارم اما خمس در کتم نمیرود . آن را اینطوری بهش نگفتم، آن را راجع به پاک بودن مال و آلوده بودن گفتم ، گفتم کل فقهای شیعه از عصر غیبت بر اساس روایات ائمه اعلام کردند، پولی که مثلا ده میلیونی که سود خالص یک سالم بوده دو میلیونش خمس است این پول اگر دو میلیونش رد نشود چون ائمه راضی نیستند حلال مخلوط به حرام است . از این ده میلیون نمیشود فرش خرید ،رویش نماز خواند مگر آدم برود از تمام علمای سید و هر چه سید فقیر در ایران است اجازه بگیرد . کل سادات ایران و عراق و پاکستان و هند و افغانستان را دانه دانه ببیند ، بگوید من میخواهم این دو میلیون را بالا بکشم راضی باشید آنها هم بگویند راضی هستیم ،آن وقت میشود فرش خرید میشود لباس خرید میشود احرامی خرید. اگر نه، اگر ندهم و بخرم ،تمام نمازهای رویش باطل است حجم هم در آن احرام باطل است ،خدا هم رودربایستی با کسی ندارد خدا میگوید راه بهشت این است خوشت نمیآید تحملش را نداری خب نرو بهشت . پشتت را بکن به بهشت برو جهنم من جلویت را نمیگیرم اگرمیخواهی بروی جهنم برای بهشت رفتن هم هلت نمیدهم.

در سوره بقره میگوید در آیت الکرسی قَدْ تَبَيَّنَ اَلرُّشْدُ مِنَ اَلْغَيِّ  ﴿البقرة، 256﴾ من راه سلامت و راه گمراهی را بیان کردم خودت میدانی میخواهی بروی بهشت به سلامت ،دست خودت است من هلت نمیدهم میخواهی بروی جهنم دست خودت است برو ،آنجا هم من هلت نمیدهم اصلا دین من اجباری نیست که در دنیا تو را از اختیار و آزادی بیاندازمت از پشت سرت من به زور وادارت کنم به نماز و روزه و خمس و زکات نه، من فقط میگویم تو خودت میدانی میخواهی گوش باش میخواهی هم شانه بالا بیانداز، اما بندگان مومن من همه گوش قبول بودند و عمل احکام من را پذیرفتند چون و چرا هم نکردند با بدنشان هم، همه آن پذیرفته ها را عمل کردند

. من به او گفتم مساله حلال و حرام مالی در میان است . این حرفش هم اشتباه بود گفت من هیچ آخوندی را قبول ندارم غیر از تو را، گفتم خب تو نمیشناسی همه را ولی من خیلیها را قبول دارم چون بالای صد و بیست شهر ایران من منبر رفتم خیلی آخوندها را دیدم بسیار پاک، زاهد، درستکار، چشم و دل سیر در حالی که زندگیشان خیلی معمولی بود مثلا یک آخوندی من را دعوت کرد منبر یک مرکز استانی ، خیلی هم پشت سرش شلوغ بود ،خیلی هم مردم پول خمس بهش میدادند، گاهی در سر ماه، یک نصف گونی پر از پول بود پولها را هم در بانک نمیگذاشت پولها را به یک شکلی بسته بندی میکرد، آن مرجع تقلیدی که پول مقلدین او را ، برایش میآورد ان مرجع به من گفت ، گفت میآید – قضیه ای که میگویم برای بیست سال پیش است- گفت میآید، گاهی ماهی سی میلیون، چهل میلیون، پنجاه میلیون، صد میلیون میآورد هزار کیلومتر تا قم با اتوبوس میبرد. بهش میگویم پیرمردی ،هشتاد سالت است زحمت است . من مرجع تقلید جوابش را خودم قیامت میدهم. بلیط دو سره بگیر بیا تهران ،با یک سواری بیا قم برو تهران ،برگرد. گفت به من میگوید  من که میتوانم با اتوبوس بیایم با این پول با طیاره بیایم و برگردم! قدرت رفتن دادگاه را در قیامت ندارم. بهش میگویم خب تو خرج داری در شهرت، من شنیدم خانه ات صد متر است تیر چوبی است در هر اتاقت یک شعله لامپ است، ده سال یک بار عبا و قبا عوض میکنی تو که زحمت دین را میکشی حقت است، خب از این پول به اندازه خرج معتدل دوازده ماه سالت را بردار. میگوید من پسرم یک مغازه معمولی دارد از همان مغازه خرج من و زنم را هم میدهد من گرده جواب دادن این پولها را ندارم شما مرجع تقلیدی، روی سر من اما من میتوانم اینطوری زندگی کنم .

امسال هم رفته بودم آن شهر رفتم مسجدش البته منبر جای دیگر بود گفتم تو میگویی من هیچ کس را قبول ندارم من خیلیها را قبول دارم چرا قبول نداری؟ ماهواره ها شستشوی مغزی بهت دادند؟ این خیلی خطرناک است که من هیچ آخوندی را قبول ندارم خیلی آخوندها قابل قبولند طبیب روحانی اند، دلسوزند کار میکنند. همین امروز سه چهارتا آخوند را تلویزیون نشان داد در یکی از شهرها اینها سه چهارتایی - یک حقوقدان هم داخلشان بود - مجانی در این شهر از هشت صبح تا ده شب مینشینند که زن و مردی که میخواهند طلاق بگیرند طلاق نگیرند مفتی میآیند با خانمها با آقایان با جوانها صحبت میکنند و با رئیس دادگستری آنجا هم مصاحبه کردند گفت ما که سرمان خیلی خلوت شده، چرا قبول نداری؟ گفت من سهم امام میدهم خمس میدهم ولی به شما، گفتم حالا چقدر هست خمست گفت سه میلیارد گفتم والله من هیچ احتیاجی به این پول ندارم جای خرجش را هم ندارم اصلا از این مراجع تقلید یکیش را خودت انتخاب کن ببر بده به آن. گفت تو بگیر تو نگیری من نمیدهم گفتم به من چه، خیلی هم جالب شد گفتم نمیخواهم خیلی جاها نشسته بود از آخوند شیعه دفاع کرده بود؛ یعنی دینش قویتر شده بود گفته بود من به یک آخوند سه میلیارد میخواستم خمس بدهم سه میلیارد پول کمی نبود هر کاری کردم زیر بار نرفت معلوم میشود اینها آدمهای خوبی هستند و ما اشتباه میکنیم. در ضمن  در لباس ما آدم بد هم پیدا میشود مگر در لباسهای شما آدم بد نیست در سلمانیها، در بقالها، در سوپریها، در عطارها، در همه شان آدم بد هست ما هم یک صنفی روحانی هستیم ما هم آدم بد داریم اما با دیدن دوتا بد نباید از همه برید.

خب، برویم اول منبر، این ویژگی بسیار مهم در امیرالمومنین بود که بیست و سه سال از چشمه پرفیض بی نهایت علم پیغمبر نوشید ولی تا پیغمبر زنده بود گوش بود نه زبان. چقدر ادب بالا بود چقدر! من به یک کسی که واقعا در حد مرجعیت است ،تمام شرایط را دارد، هفت هشت روز پیش در قم گفتم - خیلی هم به من محبت دارد - گفتم آقا چرا رساله نمینویسی؟ شما حقتان است شما واجد شرائط هستید شما رساله بنویسی خیلی هم مقلد داری که تقلید کنند گفت استادم زنده است بی ادبی است ولو عمر او از من طولانی تر شود من هم نباشم ،نمینویسم. مومن ادب دارد ادب در برابر خدا ،ادب هم گوش دادن به حرف خدا، بیچون و چرا  است دیگر، چون و چرا آدم نکند ،ادب در برابر پیغمبر. میگوید بعد از من علی جانشین من است، دیگر بعد از مرگش تا حالا چند میلیارد نباید بی ادبی میکردند به جای امیرالمومنین کسان دیگر را انتخاب میکردند این کمال بی ادبی به پیغمبر بود کمال بی ادبی به خدا بود الان هم یک میلیارد و خورده ای بی ادب بی تربیت در دنیای اسلام دارند زندگی میکنند نه اینکه فحش خواهر و مادر بدهند، بگوییم بی ادب اند، نه اینکه در خیابانها برقصند بگوییم بی ادب اند، بدترین و سنگینترین بی ادبی شان این است که حرف پیغمبر را برای قبول کردن امامت امیرالمومنین گوش ندادند و نمیدهند این بی ادبی است. شما هم در آیات قرآن بخوانید یا در روایات بی ادب اهل نجات نیست هم در دنیا گرفتاری دارد هم در آخرت.

 شما در سوره بقره بخوانید خدا میفرماید- این خیلی عجیب است- بنی اسرائیل را حکومتها ریختندشان از شهر بیرون‌، چهل سال در بیابان سرگردان بودند هیچ جا راه نداشتند هیچ جا .از کجا میخوردند پروردگار میفرماید أَنْزَلْنٰا عَلَيْكُمُ اَلْمَنَّ وَ اَلسَّلْوىٰ  ﴿البقرة، 57﴾ من یک ماده شیرینی که تقویت بدن است برایشان نازل میکردم حالا کیفیت نزول چه بوده من نمیدانم.( المن) یک ماده شیرین خب تقویت میکند بدن را، شما در سوره آل عمران میخوانید حضرت مریم وقتی عیسی را به دنیا آورد- زن بعد از زایمانش خیلی سست میشود بدن ناتوان میشود تا عیسی به دنیا آمد- خدا خطاب کرد وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ اَلنَّخْلَةِ تُسٰاقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا  ﴿مريم‏، 25﴾ مریم شاخه این درخت خرمای در غیر فصل را بکش به طرف خودت، اصلا یک دانه خرما به شاخه نبود شاخه را کشید کلی خرمای تازه ریخت گفت بخور فَكُلِي وَ اِشْرَبِي ﴿مريم‏، 26﴾ خرما را بخور زیر پای بچه ات هم یک چشمه آب روان است هم خرما بخور هم آب رویش بخور قَرِّي عَيْناً ﴿مريم‏، 26﴾ دلت خوش شود شاد شوی.

 خرما انرژی زا است محققین میگویند پنج تا دانه خرما انرژی اش برای بدن مساوی است با یک چلوکباب کامل، پنج تا. ما ماده شیرین میفرستادیم اینها کاملا شاد بودند یک مرغ مخصوصی هم برایشان میفرستادیم به نام سلوی که حالا من فارسی اش را نمیدانم چیست قشنگ این مرغها میآمدند خودشان را تسلیم این جمعیت میکردند .مرغها را میکشتند، میپختند ،کباب میکردند میخوردند. چهل سال اینها سر سفره خود خدا بودند بیواسطه. بعد از چهل سال دور موسی حلقه زدند گفتند موسی ما پیاز میخواهیم در قرآن است ،این در آیه است بَصَلِهٰا ﴿البقرة، 61﴾ عدس میخواهیم فُومِهٰا   ﴿البقرة، 61﴾ و چی بی ادبی ها ،خدای به این مهماننوازی بهترین ماده شیرین و خوشمزه ترین گوشت پرنده را برایتان میفرستاد حالا آمدید دادتان درآمده ما سیر میخواهیم ،عدس میخواهیم پیاز میخواهیم ،چی میخواهید؟ خطاب رسید موسی به این بی ادبها بگو از امروز سفره من قطع است هر چه دلتان میخواهد خودتان بروید بکارید بنشینید بخورید من دیگر چیزی به شما نمیدهم از سر سفره من بروید سر سفره زمین، از عالم پاک بروید به طرف عالم خاک ،بی تربیتها. از خدا جوییم توفیق ادب/ بی ادب محروم ماند از فیض رب/ بی ادب تنها نه خود را داشت بد/ بلکه آتش بر همه عالم بزد/ در میان قوم موسی چند کس/ بی ادب گفتند کو سیر و عدس/ منقطع شد مائده از آسمان/ ماند رنج زرع و بیل و داسمان. بی ادب از فیض حق محروم است محروم است.

خب این را من علاقه داشتم حتما امسال در ایام غدیر برایتان بگویم ادب امیرالمومنین! خیلی حرف است آدم بیست و سه سال دریای علم باشد ولی با بودن پیغمبر لب باز نکند اصلا. مهمترش هم برایتان بگویم گاهی که به امیرالمومنین آدمهای خوب آدمهای مومن آدمهای وارد میگفتند علی جان یک کلمه برای ما حرف بزن پاسخ تا روز بیست و هشت صفر این بود انا عبد من عبید محمد جواب میداد من یک شاگرد از شاگردان پیغمبر هستم حرف میخواهید بروید لب دریا بروید کنار چشمه اصلی. این را ما یاد بگیریم در زندگی مان ،همین ادب در برابر پروردگار یعنی به قرآن عمل کردن ،ادب در برابر پیغمبر یعنی به روشهای زندگی او عمل کردن ،ادب در برابر ائمه یعنی به راهنمائی هایشان عمل کردن، ادب در برابر پدر و مادر یعنی چشم غره نرفتن، اینها که میگویم روایت امامان است چیز نیست از خودم نیست یعنی چشم غره نرفتن به دوتاییشان یعنی بلند حرف نزدن با آنها، داد نکشیدن ،چهره در هم نکشیدن عصبانی نشدن ،آقایی به خرج ندادن استاگیری نکردن . خدا یک کلمه میگوید پدر و مادر اگر تو را دعوت به یک کار گمراهی کردند بیرون بیا، عمل نکن اما در مقابلشان قد نکش، داد نزن، توهین نکن میگوید من راضی نیستم نماز بخوانی، چشم، بابا فدایت هم میشوم. ننه نماز نمیخوانم .میگوید جلوی آنها نماز نخوان که نرنجند نمازت را برو بیرون بخوان میگویند تو عزیز مایی ما عاشقت هستیم ما تحمل نداریم گرسنه بمانی ما راضی نیستیم روزه بگیری خدا میگوید با آنها هیچ دعوا نکن بگو چشم اما بیا بیرون فَلاٰ تُطِعْهُمٰا ﴿لقمان‏، 15﴾ وقتی هم آمدی خانه گردنشان را کج میکنند بابا نهار خوردی مامان نهار خوردی؟ بگو بله چون تو قبل از ماه رمضان سیصد دفعه نهار خوردی دروغ هم نیست بگو بله مادر بله بابا نهار خوردم .ادب در برابر پدر و مادر این است که من آنها را به سوی آق شدن خودم نکشم .ادب در مقابل همسر، ممکن است به قول امیرالمومنین همسر آدم یک مشورت غلط به آدم بدهد فکر هم میکند که مشورتش مشورت خوبی است درست است مثلا میگوید عروسی بچه مان را ببریم هتل هیلتون چقدر خرجش میشود خانم؟ سی میلیون چهل میلیون.  قرآن در سوره تقارن میگوید در کنار زن و بچه با گذشت و با چشم پوشی زندگی کن یعنی دعوا نکن یعنی در دهانشان نزن یعنی فحششان نده یعنی بد و بیراه نگو. میگوید باید عروسی دخترمان آنجا باشد، به خانواده داماد هم بگو اگر آنجا نباشد ما دختر نمیدهیم، ولی با ظرافت میشود کار را حل کرد خیلی خوب میشود کار را حل کرد آدم میتواند با ظرافت و هنرمندی همسرش را قانع کند که ما یک جای دیگر را میگیریم به جای صد میلیون، بیست میلیون میدهیم هشتاد میلیون هم هشت تا ده میلیون. خانم برای سلامت عروس و داماد میدهیم برای عروسی آدمهای آبرودارو ندار. میشود قانع کرد اگر قانع نشدند خدا میگوید فقط گوش نده، درگیری ممنوع.

از آیه یک قطعه برایتان بگویم این را گاهی من در غیر منبر به خانواده ها میگویم، میگویم قرآن نزاع و اختلاف و رودرروی همدیگر ایستادن را حرام کرده قرآن میگوید وَ لاٰ تَنٰازَعُوا ﴿الأنفال‏، 46﴾ دعوا ، داد و بیداد، رودرروی همدیگر قرار گرفتن ممنوع. هیچ کس نباید وارد نزاع شود هیچ کس نه زن، نه شوهر، نه بچه ها نسبت به پدر و مادر، این هم ادب در مقابل زن و بچه . اما ادب بیرون، که خود من همین ادب را خیلی رویش دقت دارم رعایت میکنم چه در جاده ها چه تهران حالا خودم که پشت ماشین نمینشینم اما آن کسی که من را میبرد و میآورد میگویم آقا ده قدم مانده به چهارراه چراغ زرد شد ترمز کن، ادب اجتماعی ادب به حق مردم ادب به حق انسانها الان این خیابان حق آن صدتا ماشین است بایست ،این ادب است . ادب در مقابل مراجعه کنندگان؛ یکی میآید میگوید آقا با پنج میلیون مشکل ما حل میشود شما هم واقعا ندارید قرآن مجید میگوید جوری باهاش حرف بزن که دلش شاد شود خوش شود نگو برو آقا ما نمیتوانیم نداریم ما از این کارها بلد نیستیم بکنیم صدتا دیگر پولدار هست قرآن میگوید این حرفها را نزن به مراجعه کننده نیازمند بگو عزیز دلم این در قرآن است فعلا خیلی ناراحتم نمیتوانم مشکلت را حل کنم اما اینطور هم نیست که مشکل زمین بماند من امید به خدا دارم گشایشی به من بدهد اگر تا آن وقت مشکلت حل نشد من حل کنم. میگوید حرفهای دلخوش کننده بزن ادب ادب.

خب ادب در برابر مسجد، آخر ما همه جا این ادب را داریم ادب در مقابل مسجد؛ هر مسجد چهار طرف دارد شمال جنوب شرق غرب از هر طرف چهل خانه صد و شصت خانه ازشان دعوت شده نمازهایشان را بیاورند در مسجد؛ یعنی هر مسجدی حداقل ظهر و شب صد و شصت تا مرد صد و شصت تا زن داشته باشد سیصد و بیست تا ،مسجدها پر میشود، ادب در برابر مسجد. ادب در برابر بدن، موسی بن جعفر میفرماید حمام رفتن از سه روز بیشتر نشود هر روز هم نروید حمام من از یک دکتری پرسیدم گفتم امام ما میگوید حمام رفتنتان از سه روز نگذرد اما هر روز هم نروید گفت اینکه معجزه است این دستور نیست گفتم چطور؟ گفت برای اینکه خداوند متعال، نوزاد که به دنیا میآید تا نود سالش شود از پوست تولید چربی میکند که پوست خشک نشود نترکد نریزد شما هر روز بروی حمام، چربیها را میشویی خودت را آماده بیماریهای پوستی میکنی به دکتر گفتم موسی بن جعفر فرموده کسی که در جا سکته میکند فرموده سه روز نگهش دارید دفنش نکنید احتمال دارد که قلب یک مرتبه به کار بیافتد زنده به گور نکنید ادب در مقابل سکته ای. خب این ادب را از امیرالمومنین یاد بگیریم امام واجب الاطاعه است خب خیلی ادب را من نگفتم ادب در مقابل پول، زکات دادن ،خمس دادن این ادب الهی است در برابر پول به قوم و خویش مستحب است رسیدگی کردن این ادب در برابر پول است.

خدایا ما را با موارد ادب آشنا فرما، خدایا ما را در ادب پیرو انبیاء و ائمه قرار بده، خدایا بی ادبی های گذشته عمر ما را به حق علی ببخش، گذشتگان ما را غریق رحمت فرما، امام زمان را دعاگوی ما و زن و بچه ها و نسل ما قرار بده

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
جلسه چهارم تهران ـ هیئت محبان الزهرا ـ دهه دوم ذی الحجه 1395 جلسه چهارم تهران ـ هیئت محبان الزهرا دهه دوم ذی الحجه 1395 جلسه چهارم




گزارش خطا  

^