بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
دنباله کلام جلسه گذشته به خواست خدا فردا شب، امشب برای ادب کردن به وجود مبارک حضرت مجتبی علیه السلام روایت بسیار مهمی را که در کتاب تحف العقول بحار و چند کتاب مهم دیگر نقل شده است برایتان قرائت میکنم روایت بسیار مفیدی است برای کسانی که به قول حضرت صادق که در اصول کافی از حضرت نقل شده است گوش قبول داشته باشند نه گوش صدا شنیدن.
آن مرد و زنی که گوش قبول دارند یعنی وقتی حقیقت را میشنوند و میپذیرند و برنامه زندگیشان قرار میدهند اینها از نظر پروردگار مرد و زن شایستهای هستند، و از آنهایی هستند که علاقه دارند، دوست دارند که سالک الی الله باشند، و در این چند روزه دنیا یک زندگی پاک و سالم و درستی داشته باشند و به قول پیغمبر اکرم به گونهای زندگی بکنند که خیرشان به همه برسد و هیچ کسی از آنها شر نبیند.
واقعا چه انسانی بالاتر از چنین انسانی، من در طول یک سال از ابتدای کتاب شریف اصول کافی تا پایانش را نگاه کردم حدود چهار هزار روایت است نه روایات فقهی، روایات فقهی کافی در هفت جلد دیگر است ولی این چهار هزار روایت اصول عقاید درست، خداشناسی، علم، پاک شدن از جهل، و بیان همه خوبیهای اخلاقی و زشتیهای اخلاقی است.
حتی من از یک روایتش هم چشمپوشی نکردم. این دریای باعظمت فرهنگ اهل بیت است، و کتاب زندگی است. در این کتاب پیغمبر اکرم وقتی یک انسان درست پاکِ با حقیقتِ مومن را تعریف میکند میفرماید خیره معمول، یک انسانی است که همه مردم نه همه مومنین اینها قابل دقت است، همه مردم به خیر او امیدوارند، اینجا یک روایت دیگری را برایتان بگویم خیلی با ارزش است، این نوع روایات را ما به جهان امروز میتوانیم اعلام بکنیم و به وسیله این روایات مردم فعلی دنیا را و کشور خودمان را ارزیابی بکنیم که مردم دنیا و مردم این مملکت در کجا قرار دارند.
خداوند متعال یک گفتار طولانی با حضرت مسیح دارند، شاید این گفتار نزدیک به هشت صفحه کتاب باشد، خب این گفتار طولانی خدا با حضرت مسیح را ما از کجا آوردیم؟ بین پیغمبر و حضرت مسیح ششصد سال فاصله بوده، اما وقتی که به فکر و قلب و دانش اهل بیت مراجعه میکنیم میبینیم پروردگار عالم همه معارف انبیائش را و معارف صد و چهارده کتاب آسمانی را برای هدایت مردم تا روز قیامت به این بزرگواران عطا کرده است.
آنها برای مانقل کردند وگرنه کسی قدرت ندارد یک خط از آن حرفها را بسازد امکان ندارد. یک جملهای که در این روایت خطاب به حضرت مسیح است میفرماید صبح که از خانه میروی بیرون تا شب که برمیگردی در تابیدن به تمام مردم یعنی در رسیدن خیرت به همه مردم مانند خورشید باش، ببین خورشید اول صبح که طلوع میکند نورش را تقسیم میکند یعنی میگوید من فقط به بام و به حیاط و به افراد و به زمین کشاورزی مردمی که مومن هستند میتابم اما به هیچکس دیگر نمیتابم این تقسیم را دارد خورشید؟ نه خورشید وقتی طلوع میکند نورش را در نیم کره زمین برای همه کس برای همه زمینها، برای همه حیوانات، برای همه مردان، برای همه زنان، برای همه سالمها، برای همه بیمارها پخش میکند اینگونه باش صبح که از خانه میروی بیرون در خیر در یاری دادن، در کمکرساندن مثل خورشید باش، بتاب به همه. عرب چادرنشین بیابانی آمده مسجد به پیغمبر میگوید من شنیدم شما فرمودید مومن باید کار خیر داشته باشد، من پول ندارم درآمد ندارم، ثروت ندارم، ملک و املاک ندارم، من چه کار خیری انجام بدهم من که دستم خالی است دو تا بز و گوسفند در صحرا دارم با همانها دارم زندگیم را به قناعت اداره میکنم پیغمبر اکرم فرمودند محل چادرت در مسیر مسافرین است؟ یا نه یک جای پرتی هستی که هیچکس را نمیبینی گفت نه یا رسول الله نزدیک جاده مسافران است فرمود بیابان گرم است، کار خیری که بر عهده توست این است یک مسافر که میآید رد میشود یک لیوان آب دستش بدهی همین، بیخیر زندگی نکن.
من نمیدانم آدمهای بیخیر را مثل به چی بزنم، هر چی فکر میکنم هیچی به نظرم نمیآید که آدمهای بیخیر را به آن مثل بزنم چون کل موجودات عالم دارای خیر هستند کل موجودات عالم، شما ممکن است بگویی عقرب و مار و رتیل با آن نیشهایشان چه خیری برای مردم یا موجودات دارند، شما کافی است قدرت پیدا کنی هر چی عقرب و مار و رتیل و حیوان زهردار است میلیاردها زنبور، اینها را همه را نابود کن، با نابود کردنش هوای کره زمین درجه آلودگیاش در حدی میرود بالا که همه میمیرند، اگر درختها کربنگیری نکنند، اگر مارها عقربها رتیلها زنبورها کربنگیری نکنند، ما چقدر داریم با آشپزخانهها و گازسوزیها و کارخانهها هوا را آلوده میکنیم با این اگزوزهای میلیونها ماشین خب اگر خدا اینها را نیافریده بود و به عنوان تصفیهخانه هوا نگذاشته بود ما چند قرن بود دیگر الان وجود خارجی نداشتیم، آنها هوا را تصفیه میکنندو کربن هوا را که میگیرند در درون خودشان تبدیل به اسلحه میکنند که اگر دشمنی بهشان حمله کرد دفاع بکنند زهرشان دو تا کارکرد دارد یکی هوا را تصفیه کرده یکی اسلحه برای دفاع خودشان ساخته، هر دویشان که خوب است خوب نیست؟
ما الان چقدر موشک انبار کردیم برای دفاع از خودمان کار بدی کردیم؟ زهر عقرب بد است؟ خیر است زهر مار خیر است، زهر رتیل خیر است، آدم بیخیر را به چی میشود مثال زد؟ گاوان و خران باربردار خب خیرند، لبنیات مردم جهان را گاو دارد اداره میکند گوسفند دارد اداره میکند، شیر میدهند، شیرشان روغن میدهد، پنیر میدهد، ماست میدهد دوغ میدهد خامه میدهد سرشیر میدهد، کشک میدهد خب آدم بیخیر را چطوری ادم به گاو تشبیه بکند بگوید آدم بیخیر مثل گاو است خدا هم این تشبیه را در قرآن ندارد. ابدا.
آدم بیخیر یک موجود پلید منجمد کثیف باطن است که هیچ موجودی را در عالم نداریم که او را به او تشبیه بکنیم، خودش است. خب مومن عین خورشید است، به همه میتابد امام صادق از مکه برمیگشتند سواره بودند، هوا خیلی گرم بود، نزدیکیهای مدینه یک کسی پیاده آب همراهش بود آرام آرام داشت میرفت مرکب حضرت رسید به یک نفر که روی زمین افتاده بود داشت نفسهای آخرش را میزد، داشت میمرد. امام صادق دیدند اگر از مرکب پیاده شوند و قمقمه آب را از خورجین دربیاورند و بیاورند بالای سرش مرده به این پیاده گفتند سریع آبی که در اختیارت است ببر و بریز در دهان این تشنه که نمیرد، عرض کرد یابن الرسول الله این از مسیحیان مدینه است حضرت فرمود من به دینش کار ندارم جانش دارد از بین میرود و آب ریختند دردهانش این عین خورشید بودن است.
یعنی باید به همه تابید، به همه گرما داد، به همه حرارت داد، اهل خیر آدم باید باشد حتی به مردم بیدین. این اهل خیر بودن مردم مومن تشویق به دیندار شدن بیدین است و این اتفاق زیاد افتاده که یک آدم پرخیری به همه خیر میرسانده از جمله به آدمهای بیدین و آن بیدین آمده مومن شده و آمده با خدا آشتی کرده. الخیر منه معمول آدم مومن امید به کل خیر بهش میرود همه امیدوار به او هستند، و الشر منه مامون و یک جامعه در یک شهر میدانند که این آدم شر ندارد، ضرر ندارد، مال مردم را نمیخورد، غیبت مردم را نمیکند، بد به مردم ندارد شناخته شده است پنجاه سال است شصت سال است در مردم این گونه زندگی کرده خیلی این قرآن مجید عجیب است خیلی.
من خودم که قرآن مجید را سه بار ترجمه کردم و الان دارم تفسیرش را مینویسم بیست جزء را نوشتم در چهل جلد گاهی مات زده میشوم، فقط خودم را قانع میکنم به این که خدا این است، همین. در سوره نور یک داستانی را نقل میکند که خیلی نسبت به این داستان خود پروردگار حساسیت نشان داده، نفرت نشان داده، خیلی شدید. و از تحقق این داستان تعبیر به گناه بزرگی کرده، کنار این گناه گفته پایهگذارانش در معرض لعنت دنیا و آخرتند، خیلی شدت به خرج داده، مسئله هم از این قرار بود که یک عدهای مخالف منافق، دشمن، آلوده باطن، به زنی پاکدامن، با تقوا، با کرامت، با انسانیت که دقیقا ما نمیدانیم چه خانمی بوده، البته غیر از شیعه اسم بردند که این خانم فلان خانم بوده روایاتی را هم نقل میکنند ولی روایاتشان ایراد دارد و معلوم است که دروغسازی شده، نمیدانیم این زن کی بوده قرآن هم اشارهای ندارد.
این زن یک زن باتقوای درست کارِ پاکدامن و از عباد خدا بوده، جایگاهی هم داشته در بین مردم از نظر آبرو و عظمت، تهمت ناموسی به او زدند یعنی او را رمی به رابطه نامشروع با کسی کردند در حالی که شوهر داشت، برای رفع تهمت از دامن این زن حدود شانزده آیه نازل شد، شانزده آیه میدانید برای چی نازل شده برای حفظ آبروی یک نفر، یک خانم، خیلی سنگین است، خیلی سنگین است، میشد پروردگار یک بار بگوید گناه عظیمی انجام دادید دیگر مرتکب نشوید اما به شکلهای گوناگون و با آیات مختلف با شانزده آیه رفع تهمت کرده و آبروی آن زن پاکدامن را حفظ کرده آیاتش خیلی عجیب است مطالب سنگینی دارد این آیات.
یک عدهای آمدند این تهمت را ساختند، یک عدهای از قوم و خویشهای مردم از افراد پایین جامعه و یک گروهی از مهاجرینی که از مکه آمده بودند مدینه و مورد احترام خدا بودند گول اینها را خوردند اینها هم این تهمت را زبان به زبان گرداندند به کوچه و بازار کشیدند به خانهها کشیدند در حالی که برایشان ثابت نشد که این زن پاکدامن شوهردار با مرد غریبهای در ارتباط بوده خب شما که برایتان ثابت نشد برای چی دنبال پایهگذاران این تهمت این مسئله را در بین مردم در بازار در خانهها در مسجدها شایع کردید خیلی کار زشتی کردند.
یکی از جاهایی که قرآن کلمه عظیم را به کار گرفته در باب همین تهمت پخش شده است، پخش شدنش را میگوید گناه بزرگی کردید، پخش شدنش را میگوید اگر فضل و رحمت من نبود لو لا فضل الله علیکم و رحمة همتان در آتش عذاب من غرق میشدید.
حالا یک عدهای آدمهای مومن، که دنبال این مسئله را نگرفتند، وارد این جریان هم نشدند، از دست قوم و خویشهایشان و از دست مردم مومن معمولی کوچه و بازار و مهاجران عصبانی شدند، نشستند دور همدیگر قرآن میگوید قسم خوردند که از این به بعد نه به یک قوم و خویش نه به یک پابرهنه، نه به یک مهاجر نه کمک مالی میکنیم نه کمک متاعی، به جهنم که گرفتار شدند، به جهنم که دچار مذیقه و سختی شدند، ما نه در بدهکاری کمکشان میکنیم نه در خانهسازی نه در عروسی پسر و دخترشان، و نه در مشکلاتشان، اینها خیلی بد کردند.
خداوند متعال آیه نازل کرد، اولا حق قسم خوردن نداشتید بیخود قسم خوردید، ثانیا حق ندارید شما که پول دارید و امکانات دارید از کمک به اینها دریغ بکنید ثالثا من خدا در آن آیه میگوید غفور رحیم، اهل گذشت و مهربانی هستم برای چی میخواهید با اینها تلخ برخورد بکنید برای چی نمیخواهید از اینها گذشت بکنید؟ این اخلاق خدا.
اگر بناست از خانه بیایی بیرون خورشیدوار بیا بیرون، اگر بناست زندگی کنی فقط با خیر زندگی کن با شر گره نخور، خب کسی که شایستگی باطنی دارد و به قول معروف چراغ فطرت را در مقابل طوفانهای گناه جوری نگرفته که خاموش بشود، دلش میخواهد سالک الی الله باشد، دلش میخواهد یک بنده با خیر باشد، دلش میخواهد بنده بیشر باشد، دلش میخواهد خورشیدوار به همه بتابد، به همه.
خیلی هم آثار دارد شدید، خیلی آثار دارد، باید بعد از قرآن به این روایات اهل بیت گوش قبول بدهد یعنی بشنود برای پذیرفتن و بعد هم این روایات را نقشه زندگیش قرار بدهد، حالا عنایت کنید روایت حضرت مجتبی را. چه روایت مهمی، یک کسی که اسمش را ننوشتند یک مردی، میآید خدمت حضرت مجتبی عرض میکند یابن الرسول الله به نظر شما مروت یعنی چی؟ این لغت به نظر شما حالا مروت را آدم میروددر کتاب لغت نگاه میکند خب کتاب لغت به آدم میگوید مروت یعنی آدمی که مشتیگری دارد، آدمی که مردانگی دارد آدمی که میشود چیزی پیشش گرو گذاشت نخورد جوانمرد است آدمی که دست به خیر است، خب لغت این را میگوید، اما حالا ببینیم امام معصوم این لغت را براساس فرهنگ امامت و نبوت و توحید چگونه معنا میکند، امام مجتبی فرمود جوانمرد به کسی گفته میشود که سه خصلت در او باشد سه خصلت، یک شح الرجل علی دینه، من اول قیمت دین را برایتان بگویم، اولا دین دارای دو چهره است، دو رو است، از یک چهره دین علم تعبیر میکند به دین تکوینی، یعنی دینی که خداوند متعال تمام موجودات عالم هستی را به آن دین آراسته کرده است، لذا کل موجودات به خاطر دینداریشان مطیع فرمانهای پروردگارند، این دین موجودات.
اسم دینشان هم تسلیم است، یعنی کل موجودات عالم از بزرگترین کهکشانها تا کوچکترین ذره عالم از وقتی که به وجود میآیند دیندار به وجود میآیند و تسلیم پروردگارند همشان. این را در آیات قرآن میتوانید ببینید. میتوانید ببینید که قرآن مجید میگوید تمام موجودات دارای نمازند و کل موجودات هم آگاه به نمازشان هستند، جاهل به نمازشان نیستند، قد علم کل صلاته و تسبیحه، هم نماز ویژه خودشان را دارند و هم تسبیحگوی پروردگارند و آگاه به این حقیقت هم هستند. کل قد علم صلاته و تسبیحه این را نمیدانم میدانستید یا نه یعنی ما موجود بیدین در عالم تکوین نداریم. آسمانها همه دیندارند زمین دیندار است، موجودات بین آسمانها و زمین دیندارند و همه هم اهل نماز و تسبیحند ما هم از نمازشان خبر نداریم کیفیت نماز چیست ولی همه دین دارند و به خاطر دینشان هم ارزش دارند هم از آنها خیر صادر میشوددائم.
یک روی دین تشریعی است، یعنی دینی است که حالا بعد از پیغمبر در قرآن تجلی دارد و در فرهنگ اهل بیت، این دین اگر کسی بهش وصل بشود میشود اهل سعادت دنیا و آخرت میشود مرضی پروردگار، میشود اهل بهشت، میشود صاحب خیر، یعنی اقتضای دین این است، من وقتی دیندار باشم نمیتوانم از عبادت و کار خیر متوقف باشم، نمیتوانم. نمیشود. وقتی دیندار باشم نمیتوانم از اخلاق خوب مجزا باشم، من وقتی دیندار باشم نمیتوانم آلوده به زشتیهای اخلاقی باشم، من وقتی اهل دین باشم و جوان باشم پیغمبر میفرماید زن زیبایی جوان دیندار را دعوت به زنا میکند جوان دیندار بهش میگوید انی اخاف الله، من خدا را باید در زندگیم رعایت بکنم، من نمیتوانم خدا را رها بکنم بیایم کنار تو قرار بگیرم برای زنا نمیتوانم راست هم میگوید.
خب این دین، امام مجتبی میفرماید جوانمرد به کسی میگویند که اگر این دین را دارد به شدت نسبت به دینش بخیل باشد، یعنی دو هزار تا زن جوان صد هزار تا ماهواره، سایت، همراه، که گاهی وصل به مراکز فساد جهان است سراغش بیایند سراغش هم نمیآیند مگر برای غارت دینش، بخل بکند، بگوید من دینم را نمیدهم، ما شهدایی داشتیم که در جبهه شهید نشدند، میثم تمار، عمر ابن عمر خذایی، رشید حجری یا حِجری من ضبط لغتش را نمیدانم یک چهرههای برجستهای در امتهای گذشته هم بودند مثل حبیب نجار که داستانش در سوره یس است اینها شهید شدند به خاطر اینکه نخواستند دینشان را به فرعونیان تاریخ، به بنی امیه، به بنی عباس بپردازند شدید بخیل در دین بودند، گفتند سر ما جان ما حاضر است برای بردنتان دین ما حاضر نیست که شما بخواهید این دین ما را غارت بکنید، متوکل سر یک جریانی که طولانی است من نگویم آن جریان را یک نیم ساعتی میکشد دستور قتل ابن سکیت را داد، فقط برای اینکه میخواست دین ابن سکیت به باد برود، گفت نه، گفت بکشید، به میر غضب گفت پشت گردنش را یک دایره بینداز دربیاور، جوری که دستت بتواند پشت گردنش برود تو زبانش را بکش بیرون، از پشت سر. نشاندند میرغضب آمد خنجرش را آماده کرد متوکل بهش گفت در چه حالی هستی؟ گفت من هفتاد سال است از عمرم گذشته، همیشه در تردید بودم عاقبت من چه خواهد شد الان که میبینم دارم فدای علی و حسن و حسین میشوم خوشترین دوره هفتاد سالهام همین الان است و کشتند.
دیندار میگوید سر و جانم حاضر است ببر دین ابدا، این جوانمردی، این یک. خصلت دوم که اگر کسی بخواهد در کشور ما حداقل این خصلت را انجام بدهد فکر کنم چهل میلیون نفری باید دست اندر کار بشوند اصلاحه ماله جوانمرد کسی است که بیاید بشیند تمام ثروتش رااز خمس و زکات و انفاق و صدقه و بدهکاری به اقوام و بدهکاری به اشخاص هرس بکند مالش را صددرصد پاک بکند این جوانمردی، خب اگر کسی مالش را اصلاح نکند جوانمرد است؟ نه ناجوانمرد است شما در آیات قرآن دقت بفرمایید بخشی از جهنمیها را پروردگار عالم علتش جهنمی شدنشان را مال گفته نه بیدینی، دیندار مالدار جهنمی، آیه صد و هشتاد آل عمران و آیات اوائل سوره توبه جهنمی دیندار برای خاطر اینکه بخل داشته و نیامده مالش را پاک بکند ارث خواهر و برادر در مالش است، ربا در مالش است، مال مردم در مالش است، مال مستحق در مالش است نمیآید بشیند اصلاح بکند و سومین خصلت جوانمرد قیامه بالحقوق، که اگر این کار هم مردم ایران بخواهند بکنند پنجاه درصدی به عهدهشان است که جوانمرد امام فرمود به کسی میگویند که حق خودش را، حق خدا را، حق طبیعت را، حق پدر و مادر را، حق زن و بچه را، حق مردم را و حق حقداری را بهش بپردازد. ادا کند.