فارسی
پنجشنبه 30 فروردين 1403 - الخميس 8 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

همدان_ مهدیه دهه سوم رجب 1395 - سخنرانی چهارم


نیاز انسان به رهبر آسمانی - روز چهارم یک شنبه (1395/02/12) - رجب 1437 - مهدیه -  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.   

از آیات قرآن, در روایات اهل بیت که در معتبرترین کتاب ها نقل شده روایاتی که هماهنگ با قرآن است. چون هم پیغمبر و هم ائمه طاهرین فرمودند اگر روایتی به شما رسید که موافق با قرآن نبود, به دیوار بزنید فضربوه علی الجدار, که معلوم است حرف ما نیست حرف ساختگی است بی ارزش است. هم پروردگار هم پیغمبر اسلام هم اهل بیت فقط می خواهند انسان ها دنبال ارزش ها باشند و از امور پست اجتناب کنند چه پست قولی چه پست عملی چه پست مالی و چه پست اخلاقی. بیان هم فرمودند همه ارزش ها را, همه پستی ها را.

حالا وارد این بحث نشوم خود این بحث ارزش ها و پستی ها یک پرونده ی قطوری است سنگین است. آیات و روایات هماهنگ با قرآن خداوند را مهربان و محب و مهرورز و عاشق انسان معرفی می کند. تمام موجودات عالم که یکیش انسان است مصنوع پروردگار است. ساخت خداوند است هر صانعی مصنوعش را دوست دارد یک امر طبیعی است. هر سازنده ای ساخته شده اش را دوست دارد این یک امر طبیعی است. ارتباط صانع با مصنوع معلوم است ارتباط محبتی است ارتباط مهری و به تعبیر قرآن مجید رحمانیتی است. مهر, محبت, عشق آثاری دارد این آثارش هم طبیعی است یعنی مهرورز, رحمان, محبت دار, عشق دار. عشقش محبتش همراه با لوازم است آن لوازم و آثار را هم نمی شود جدا کرد از آن محبت و همین محبت هم باعث تحمل است باعث صبر است باعث شکیبایی است. اگر محبت نبود کدام زن حاضر بود یک بار, دو بار, سه بار, نه ماه یک باری را با همه سختی هایش در بدنش حمل کند هنوز هم به دنیا نیامده طفل, در آغوش قرار نگرفته شکلش را ندیده ریختش را ندیده عاشقش است. این یکی از آثار محبت است که حاضر شده نه ماه این بار دو کیلویی را سه کیلویی را حمل کند. به او می گویند دلت می خواهد بیافتد؟ می گویند این حرف ها را نزنید خدا نکند. وقت زاییدن حالا سزارین شود یا طبیعی به دنیا بیاید بالاخره عوارض سنگینی دارد. در سزارین خیلی راحت حاضر می شود شکمش را چاقو بزنند به خاطر محبتش به حملش جایی که محبت نباشد آدم حاضر نیست چاقو بهش بزنند که.

 مریضی که طبیب معالج موثق فتوایش به اینجا رسیده که باید عملش کنند سلامتی و بدنش را دوست دارد خیلی راحت حاضر می شود بیاندازنش روی برانکارد ببرند او را اتاق عمل سه ساعت هم زیر چاقو باشد فرار نمی‌کند به دکتر بد و بیراه نمی گوید سلامتش را دوست دارد.

درد زاییدن درد کمی نیست اگر بنا باشد بچه طبیعی به دنیا بیاید خیلی راحت حاضر است که بچه به دنیا بیاید دردش را هم می کشد. این از آثار محبت است ما واقعا نمی توانیم آثار مهر و محبت را در این عالم محاسبه کنیم در هر کجا که چراغ محبت روشن است ولی این را باید بدانیم که محبتی که در دل کل موجودات زنده هست محبت محدود است چون کل موجودات زنده محدودند. ما مگر چقدر حدود داریم؟ اما محبتی که در خدا به موجودات است نامحدود است چون صفات وجود مقدسش مثل ذاتش حدود ندارد مرز ندارد نامحدود است. خیلی بحث مهمی است آثار محبت الهی به بندگانش, کوه را داغون می کند اگر کوه این آثار محبت را بتواند لمس کند که ملت هایی در فساد دست و پا می زدند. فساد یعنی علیه خواسته های پروردگار حرکت کردن یک خواسته‌های معقول متین درست صحیح سازنده ای پروردگار بزرگ عالم دارد که کل این خواسته ها را قبلا در صحف ابراهیم, تورات موسی, انجیل مسیح, زبور داوود اعلام کرده. مثلا یک مطلبی که در انجیل دارد امیرالمومنین از زبان عبری عربیش کرده این است که به بندگانش در انجیل پیغام داده من ترک الشهوات امن من الأفات, شهوت یعنی خواستن معنی خوبی دارد. اشتها دارد یعنی غذا می خواهد اصلا کلمه شهوت در عربی یعنی خواستن. پول می خواهم شهوت است, زن می خواهم یا زن, دختر می گوید شوهر می خواهم این شهوت است, ورزش می خواهم, خواستن دنبال مغازه ام مغازه می خواهم این شهوت است. پروردگار عالم در انجیل به بندگانش می گوید کسی که تمام خواسته های نامعقول, شهوت یعنی خواسته های نامعقول که تعبیر دیگرش هوای نفس است. اگر خواسته ها طبیعی و درست باشد خدا هم امضا می کند. وَ مٰا جَعَلْنٰاهُمْ جَسَداً لاٰ يَأْكُلُونَ اَلطَّعٰامَ ﴿الأنبياء، 8﴾من آن ها را به گونه ای نساختم که غذا نخواهند بدن غذا می خواهد, لباس می خواهد, مسکن می خواهد. خدا هم فرموده دنبال غذا برو حتی نماز جمعه که تمام شد و سلام نماز جمعه را دادند از شما می خواهم اگر زمینه دارید عصر جمعه هم دنبال روزی و رزق بروید. فَإِذٰا قُضِيَتِ اَلصَّلاٰةُ فَانْتَشِرُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ اِبْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اَللّٰهِ ﴿الجمعة، 10﴾ فضل الله یعنی رزق خدا یعنی پول یعنی مواد.

خب اگر خواسته معقول باشد او هم امضا می کند هم رویش هم امر دارد که بخور, بپوش, خانه درست کن, دخترت را شوهر بده, بچه ات را زن بده, در مغازه ات را باز کن, بیکاری را نمی پسندم. اگر معقول باشد که خب بحثی رویش نیست خوشش هم می آید آدم دنبال خواسته های معقول برود. به هیچ کس هم حق نداده که جلوی خواسته های معقول بندگانش را بگیرد به هیچ کس.

بعضی از مسائلی که به مردم ارائه می شود مارک طب هم به آن می زنند, مثل این مساله ای که چند سال هم در کشور ما رواج داشت خام خواری. این یک خواسته ضد قرآن است خام خواری, مگر در سوره نحل نمی گوید؟ من چهارپایان حلال گوشت را برایتان قرار دادم از پشمش لباس و خیمه درست می کنید از قدرتش بار این طرف و آن طرف می برید از شیرش استفاده می کنید و از گوشتش هم می خورید. مگر در گوسفند قربانی حج خود خدا در سوره حج دستور نمی دهد که وقتی که در عمل حج گوسفند قربانی کردی یک مقداریش را بدهید به مستحق, همه اش را نه! وَ أَطْعِمُوا اَلْبٰائِسَ اَلْفَقِيرَ  ﴿الحج‏، 28﴾و از یک مقداریش هم خودتان بخورید. مگر به محرم نمی‌گوید صید کردن حرام است وقتی در احرامی گنجشگ نزن, کبوتر نزن, پرنده نزن, آهو شکار نکن, قوچ شکار نکن, ولی به همین محرم می گوید اگر مسیرت مسیر دریایی است و از خانه ات محرم شدی و نذر کردی احرام بسته شد و در کشتی داری می آیی طرف جده نیاز به غذا داری به تو محرم می گویم در حال احرام ماهی صید کن. بعد در یک آیه دیگر می گوید قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اَللّٰهِ اَلَّتِي أَخْرَجَ لِعِبٰادِهِ وَ اَلطَّيِّبٰاتِ مِنَ اَلرِّزْقِ ﴿الأعراف‏، 32﴾ خوراکی هایی که من به شما حلال کردم دکترها به چه دلیل می گویند خام خواری این که ضد من است! اجازه نمی‌دهد که کسی جلوی خواسته های معقول بندگانش را بگیرد.

بله یکی مریض است نقرص دارد اوره خونش می زند بالا طبیب متخصص می گوید گوشت نخور. این مطابق خداست چون خدا می گوید سلامت بدنت را حفظ کن خدا هم می گوید ببین طبیب چه می گوید. اما اینکه به آدم های سالم بگویند آب نخور, گوشت نخور, ماهی نخور, فقط سبزی بخور کدو و بادمجان بخور خام خواری کن. تازه اینها را هم نپز.

ما در روایاتمان داریم پیغمبر اکرم مرغ سیخ کشیده را هم می خوردند طیر مشوی, خب کاری که پیغمبر کرده برای ما سرمشق است آنی که در لباس دکتری می گوید خام خواری کنید اصلا گوشت نخورید خب این دارد ضد قرآن و پیغمبر حرف می زند باید گوش ندهید.

امشب شب شهادت وجود مبارک موسی بن جعفر است ایشان بیمار شدند. سخت شد بیماریشان در مدینه. ائمه ما طبیعی زندگی می کردند فکر نکنید که هر روز و هر لحظه و هر دقیقه یک کار خارق العاده ای می کردند که حال مریض شوند به خودشان فوت کنند خوب شوند. نه! آنها هم مثل مردم دوا می خوردند طبیب می آوردند ببینندشان یک دکتری را در مدینه آوردند کنار بستر موسی بن جعفر, گفت دوای این بیمار این است که چند روز کامل آب نخورد خوب می شود. حضرت هم عکس العملی نشان ندادند دیگر باید به دکتر احترام کرد. دکتر رفت حضرت فرمود یک قدح آب به من بدهید آب را خوردند. دو سه روز مرتب آب خوردند خوب خوب شدند پیغمبر فرموده بود الماء سید النعم الدنیا و الاخره, آب آقای نعمت های دنیا و آخرت است. آب با زمین چه کار می کند, دو ماه پیش که کل منطقه همدان و کرمانشاه را یادتان است که خشک! آب آمد که این مخمل سبز را تا نوک کوه الوند به این زمین پوشاند چه گل های لاله ی قرمزی, چه آلاله هایی, چه گیاهان سرسبزی. وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ اَلثَّمَرٰاتِ رِزْقاً لَكُمْ ﴿إبراهيم‏، 32﴾ همه اینها را با آب به شما دادم چرا آب نخورم؟ آب من را بانشاط می کند من را سرسبز می کند. آب یکی از داروهای پروردگار است خب من آب می خواهم خواسته ی معقولی است. نه خودم حق ندارم جلوی خودم را بگیرم کسی هم حق ندارد جلوی خواسته معقول من را بگیرد.

اما یک سلسله خواسته ها هست نامعقول است نامعقول است بی ربط است شیطانی است نادرست است. اینها را می گویند شهوات حرام, نمونه اش هم زیاد است یکی می گوید من می خواهم برای اضافه شدن ثروتم بروم دنبال ربا مایه اش هم یک تلفن است مغازه نمی خواهم دفتر نمی خواهم از چشم بیمه دورم از چشم مالیات دورم البته به بیمه ای ها و مالیاتی ها هم امیرالمومنین می گوید همیشه در مالیات گرفتن وضع سال مردم را رعایت کنید درباره مالیات امیرالمومنین مسائل بسیار عالی دارد که البته مطالب ایشان نود درصدش رعایت نمی شود.

یک سال خشکسالی است امیرالمومنین به مالک می گوید در خشکسالی از باغدارها, کشاورزها, کاسب ها مالیات نگیر. یک جوری خرج دولت را اداره کن. امیرالمومنین برای مومن خیلی احترام قائل است می گوید اگر مومن آمد گفت امسال من کل کاسبیم یر به یر بوده ضرر نکردم ولی سودی هم نکردم درآمدم با مخارجم یکی بوده مالک, مالیات از او نگیر حرام است ظلم است پول نامشروعی است. برای یک کاسب جزء مظلوم بی زبانی که پول وکیل هم ندارد یک مغازه دارد ده متر دوتا سه تا جنس دارد که مامور مالیاتی باید بیاید نگوید من مامور مالیاتم سلام کند محبت کند بگوید من یک چایی می خواهم پیش تو بخورم دو بار سه بار بنشیند تا غروب دخل را ببیند که کلش دویست تومان فروش کرده با زن و دوتا بچه مظلوم, نرو برایش سه میلیون مالیات صادر کن اینکه باید کل بساطش را بدهد! این ظلم است.

خب حالا یک خواسته نامعقولی این وسط سر درمی آورد که من برای چه بیمه بدهم؟ برای چه مالیات بدهم؟ تلفنم را هم سیم کارت می گذارم وصل به دستگاه ها نمی گذارم باشد که کنترل بکنند ببینند من پانصد میلیون تومان قرض به مردم دادم و ماهی هشتاد میلیون دارم ربا می گیرم خب این خواسته نامعقول است. یا می گوید جوانم یا نه زن هم دارد قانع نیستم به ارضاي غریزه جنسیم می خواهم با یکی دوتا هم ارتباط برقرار کنم این خواسته نامعقول است.

چایی می دهند پشت پرده سر و صداست؟ آره؟

این خواسته نامعقول است دیگر برایتان روشن است خواسته های نامعقول چیست؟ در انجیل پیغام داده من ترک الشهوات امن من الافات اگر کسی بدون خواسته های نامعقول زندگی کند از خطرات دنیا و آخرت محفوظ می ماند درست هم هست. حالا ما خیلی ارتباط با خواسته های نامعقول نداریم والا اگر اخبار را بخوانید خبرها را ببینید خیلی هایش هم که ظاهر نمی شود من ماه رمضان تهران از منبر ظهر هنوز نرفته بودم منبر, بین دو نماز بود یک جوان خوش چهره ای آمد روبه روی من نشست گفت یک دردی دارم به برادرم نمی توانم بگویم به خواهرم نمی توانم بگویم به پدرم نمی توانم بگویم به مادرم نمی توانم بگویم ولی شما روحانیون شیعه سر نگه دارین و راهنمایی هم می کنید به تو آمدم بگویم می دانم تو هم کاری برایم نمی توانی بکنی ولی بالاخره یک دلداری به من که می توانی بدهی. گفتم بگو دردت را. یک جمله قبلش من درست نگفتم گفت من تک پسر خانواده ام به خواهر نمی توانم بگویم به پدر به مادر به خاله به عمه, پدر و مادرم هم خیلی به من دل بسته اند خیلی, من یک سفر خارجی رفتم در همین کشورهای خلیج که چه گرگانی در آنجا حاکم اند و چه ضربه هایی به دین خدا زدند گفت آنجا برای تجارت رفته بودم نمی خواستم هم بمانم برمی گشتم یک ده دوازده روز پانزده روز آنجا بودم با یک خانم جوان روسی روی هم ریختم. خب یک چند شبی با او بودم و سفر تمام شد و برگشتم و از پارسال که این سفر را رفته بودم خرده خرده حس کردم گاهی تب می کنم خوب می شوم تب می کنم خوب می شوم همین هم نگفتم رفتم پیش دکتر متخصص به او گفتم من جوانم بیست و هشت سالم است تب میاید و می رود. گفت یک آزمایش خیلی دقیق برایت می نویسم برو ممکن است جوابش هم ده روز طول بکشد. لا اله الا الله عجب خدای مهربانی داریم دوستمان دارد که گفته دنبال خواسته های نامعقول نرو اگر دوستمان نداشت کاری بهمان نداشت می گفت برو هر غلطی دلت می خواهد بکن ولی دوستی عامل این است که ما را راهنمایی کند یعنی عشق دارد به ما خوشش نمی‌آید برویم جهنم إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اَللّٰهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لاٰ يَرْضىٰ لِعِبٰادِهِ اَلْكُفْرَ ﴿الزمر، 7﴾ دوست ندارم یک نفرتان بروید جهنم چون دوستمان دارد.

گفت بعد از هفت هشت روز آزمایش را بردم گفت جوان کار از کار گذشته حالا می خواهی ناراحت شوی می خواهی نشوی ایدز گرفتی و تا یکی دو سال دیگر هم قطعا می میری تو میکروبت قوی است علاج نداری چه کار کردی! گریه کردم گفتم خدا گفته بود زنا نکن کردم حالا هم باید جریمه اش را بکشم. اگر شما بندگان من از خواسته های نامعقول حالا بدنی, غریزه ای, رفاقتی, اقتصادی, اجتماعی, خانوادگی بپرهیزید از تمام آفات و خطرات در دنیا و آخرت در امان خواهید بود این راست است راست است.

یک کسی نفت در شیشه کرده نفت هم مثل آب صاف است روشن است گذاشته روی کفه آشپزخانه. بچه تشنه اش است تابستان است می دود می رود داخل آشپزخانه نمی داند که این نفت است نمی داند ضرر دارد دست می برد به طرف شیشه پدر خیز برمی دارد بچه را بغل می زند بچه هم شروع می کند گریه کردن اینجا چه کسی می‌گوید این پدر بی رحم است؟ هیچ کس. خب این پدر رحم دارد که بلند شده خیز برداشته جلوی بچه را گرفته که شیشه نفت را برندارد بخورد. اگر خدا می گوید شراب نخور چون خیلی ما را دوست دارد, اگر می گوید زنا نکن چون خیلی ما را دوست دارد می بیند ضرر می کنیم, اگر می گوید ربا نخور, اگر می گوید دروغ نگو, اگر می‌گوید تهمت نزن, اگر می گوید پایت را کج نگذار چون دوستمان دارد.

 خب این رحمت الهی آثار زیادی دارد ملت هایی بودند که در هر فسادی شنا می کردند. می دید زلزله نمی‌فرستاد عذاب نمی فرستاد صاعقه نمی فرستاد طوفان نمی فرستاد دوست داشت بنده هایش را ولی می دید اینها غرق در انواع گناهان اند دوست داشت بندگانش را که در قرآن مجید می گوید به طرف این ملت های گنهکار طغیانگر فاسد عاصی وَ إِلىٰ عٰادٍ أَخٰاهُمْ هُوداً ﴿الأعراف‏، 65﴾وَ إِلىٰ مَدْيَنَ أَخٰاهُمْ شُعَيْباً ﴿الأعراف‏، 85﴾ من برادرشان صالح را شعیب را هود را از جانب خودم فرستادم که برو این بندگان من را دستشان را بگیر نجاتشان بده جهنم نروند. با نویدم انبیا را می فرستادم می گفت به این ملت هایتان بگویید هر چه در گذشته قبل از بعثت من زنا کردید ربا خوردید آدم کشتید خلاف کردید هر کاری کردید من تمام گذشته تان را می بخشم حالا بیایید دین من را قبول کنید.

پیغمبر مگر در بین مردم جاهلیت مکه مبعوث نشد هر کس آمد مسلمان شد بهش گفت نمازهای قبل از اینکه مسلمان شوی را قضا کن؟ نه! نه! روزه هایت را قضا کن؟ نه! رباهایی که خوردی برو پس بده؟ نه! این مهر نیست؟ این محبت نیست؟

یک جوانی بود اسمش ابراهیم بود خیلی جوان خوبی بود. این در صحرای عرفات آمد پیش حضرت صادق گفت آقا من خیلی شما را دوست دارم کلیسایی هم بودم مسیحی بودم شیعه شدم. حرف هایتان را شنیدم مطالبتان را شنیدم دیدم همه چیزتان حق است اما یک مادر دارم یابن رسول الله خیلی به حرف من گوش نمی دهد مسیحی است صلیبی است. خیلی هم کلیسا می زند دین را از مردم بگیرد در شهرها کلیساهای خانگی درست کردند دریاوار هم دروغ می گویند می گویند ما مبشر محبتیم دین ما دین محبت است اینهایی هم که مسیحی می شوند دخترها و پسرها بی مطالعه اند نمی آیند به اینها بگویند مسیحیت دین محبت است پس چرا سه قرن در جنگ های صلیبی چند میلیون ما مسلمان ها را کشتیم. کلیسا محبت می آورد پس چرا یک میلیون نفر را در عراق شما مسیحی‌ها کشتید! کلیسا محبت می آورد چرا سی سال است در افغانستان شما مسیحی ها حتی بیمارستان ها را بمباران می کنید! دکترها را می کشید زن ها را می کشید! شما با محبتید چرا اینقدر کمک به آل صعود می کنید که یک سال و دو ماه است دارند یمن را شب و روز بمباران می کنند! شما دینتان دین محبت است؟ دروغگوهای خائن! قاتل! ظالم! غارتگر! این دین دین محبت است که ملت شصت سال نهصد و پنجاه سال ملت فساد داشتند خدا عذاب نکرد هی صد سال صد سال به نوح می فرمود باز هم به داد بندگانم برس.

گفت مادرم مسیحی است چه کارش کنم؟ فرمود مدینه گوشت خوک گیرش می آید بخورد؟ گفت نه یابن رسول الله فرمود الکل می خورد مسیحی ها می گویند دین ما دین محبت است اگر دین محبت است چرا عقلتان را با مشروبات الکلی بمباران می کنید این محبت است؟ اگر دینتان دین محبت است چرا ازدواج را در اروپا تعطیل کردید و در امریکا, در روزنامه هایتان می نویسید جدیدا هر بچه ای به دنیا می آید حرامزاده است و پدر ندارد شناسنامه فقط مادر داخلش است. این محبت است؟ بدتر از آنها این احمق هایی هستند که در ایران گول می خورند علی و فاطمه و امام حسین و خدا را ول می کنند می روند مسیحی می شوند. فرمود گوشت خوک نمی خورد؟ گفت گیرش نمی آید مشروب نمی خورد؟ گفت بهش نمی سازد فرمود نهار و شام و صبحانه دستت را در یک کاسه با او ببر هم غذا شو با او در همان خانه زندگی کن دست تر به او بزن هیچ مانعی ندارد و از مکه برگشتی بیشتر به مادرت محبت کن. یک چند روز گذشت مادر گفت که ننه خیلی عوض شدی, گفت معلم جدید پیدا کردم گفت معلمت پیغمبر است؟ گفت نه! پسر پیغمبر است. گفت مادر عجب معلمی داری برو پیش معلمت بگو مادر من هم می خواهد به این دین درآید می تواند؟ آمد به امام صادق گفت آقا طبق سفارشات شما ما درجه محبت را بردیم بالا درجه معاشرت را بردیم بالا می خواهد مسلمان شود فرمود برو شهادتین را تلقینش کن. نود سال پیرزن قد خمیده. آمد شهادتین را تلقینش کرد در شهادت دوم پس افتاد و مرد ابراهیم دوید پیش امام صادق, گفت آقا یک لحظه مادرم مسلمان شد مرد فرمود مسیحی ها نیایند جنازه اش را ببرند ما خانم های خودمان را می فرستیم غسلش بدهند کفنش کنند بقیع دفنش کنند گفت آقا جای مادرم آن طرف کجاست؟ فرمود بهشت. گفت آقا اینکه نود سال نه نماز خوانده نه روزه؟ گفت همه را خدا بخشید به او. دوست دارد شما را خدا.

حرف آخر امروز را بزنم والا این پرونده که ادامه دارد. دوستتان دارد دوستتان دارد که چهارده تا چراغ مثل پیغمبر تا امام عصر را سر راهتان تا قیامت چیده که در چاه نیافتید مسیحی نشوید کافر نشوید یهودی نشوید غرق فساد نشوید آلوده به گناه. دوستتان دارد وای چقدر ما را دوست دارد نمی توانیم هضمش کنیم این محبت هایی هم که ما به زنمان به بچه مان داریم خدا داده دیگر کسی در این زمینه حرفی نزند که چرا ابی عبدالله دنبال علی اکبر مثل باران اشک می ریخت دوست داشت بچه اش را, این دوستی را خدا در قلبش ریخته. رفت برگشت چرا برگشت؟ به دو علت به دو علت یکی اینکه از قول پیغمبر شنیده بود هر کس به زیارت حسین من برود به هر قدمی نود حج عمره در نامه عملش می نویسند علی اکبر گفت بروم زیارت امام. برگشتنش برای زیارت بود یکی هم گفت بروم یک بار دیگر پدرم من را ببیند خوشحال کردن پدر خوشحال کردن خداست. دوباره برگشت دیگر عزیزش را ندید.


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
سخنرانی استاد انصاریان سخنرانی مکتوب استاد انصاریان سخنرانی ها همدان_ مهدیه دهه سوم رجب 1395 - سخنرانی چهارم

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^