فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تهران حسینیه نوباوگان قنات آباد - جمادی الاول 94 دهه اول فاطمیه سخنرانی اول


گناهان زبان - روز اول - جمادی الاول 1437 - حسینیه نوباوگان قنات آباد -  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

در حدود سه قرن یعنی سیصد سال یک مقدار کمتر از زمانی که وجود مبارک رسول خدا مبعوث به رسالت شدند در مکه، تا زمانی که امام دوازدهم در شهر سامرا به دنیا آمدند، پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین عمده‌ترین کارشان تا زمانی که بین مردم حضور داشتند و مردم می‌توانستند این انوار الهیه ملکوتیه را زیارت کنند، سه کار بود، کار اولشان این بود که ظاهر قرآن مجید را به مردم تعلیم بدهند، که مردم در قرائتشان قرآن کریم را درست بخوانند صحیح بخوانند. این یک کار.

چون قرآن مجید اگر آیاتش درست خوانده نشود در معنای آیات اخلال پیش می‌آید، کار دومشان هم این بود که معانی قرآن و مفاهیم قرآن را به مردم یاد بدهند که مردم در فهم قرآن منحرف نشوند، و برداشت نادرستی از قرآن کریم نکنند. کار سومشان هم این بود که مردم را به شدت ترغیب می‌کردند، تشویق می‌کردند، که به قرآن مجید تا جایی که با زندگیشان در ارتباط است با اخلاقشان، با معاشرتشان، با کسب و کارشان، با آخرتشان، عمل بکنند. این سه کار عمده پیغمبر و ائمه طاهرین در حدود سه قرنی که بین مردم حضور داشتند و مردم هم می‌توانستند با آنها ارتباط داشته باشند.

حتی زمانی هم که غیبت شروع شد به طور کامل مردم بی‌ارتباط با حضرت نبودند، طبق روایات خیلی مهمی که در کتاب‌های خیلی معتبرمان داریم افرادی بودند که می‌توانستند خدمت امام مشرف بشوند یا ابتدائا حضرت مسائلی را در اختیار آنها می‌گذاشت، یا نه اینها مسائلی را از حضرت سوال می‌کردند، یکی از افرادی که می‌توانست امام را زیارت کند در شروع غیبت سعد ابن عبدالله قمی بود، در قم زندگی می‌کرد اما سفری که از قم می‌رفت عراق و می‌رفت سامره در همان حدود خدمت حضرت می‌رسید. که همین سعد ابن عبدالله قمی صدوق نقل می‌کند در یکی از کتاب‌های باارزشش می‌گوید من یک بار خدمت خود حضرت رسیدم بی‌واسطه، به حضرت عرض کردم یابن الرسول الله این اولین آیه سوره مریم را تاویلش را برای من می‌فرمایید؟ کهیعص، که منظور پروردگار عالم از این حروف جدا جدا در ابتدای سوره کهف چیست؟ امام فرمودند برایت بیان می‌کنم که بیان حضرت حدود یک صفحه است، خیلی هم بیان فوق العاده‌ای است، حالا بحث من در این زمینه نیست که آن یک صفحه را برایتان عرض بکنم، منظور هم خود پیغمبر و ائمه مردم را با قرآن پیوند می‌دادند از طریق قرائت و فهم و عمل، چون نجات در آخرت راهی غیر از این نداشت، یعنی اگر کسی بخواهد آخرت واقعا گرفتار دادگاه‌های قیامتی نشود، و به قول خود قران مجید با یک حسابرسی خیلی آسانی برخورد بکند، تعبیر قران مجید این است حوسب حسابا یسیرا، که در این حسابرسی عمرش و پرونده‌اش دچار یک ذره نگرانی نشود، رنج نکشد، اضطراب نداشته باشد، دلواپسی نداشته باشد که آخر این حسابرسی به کجا خواهد رسید، راهش همین است، خواندن قرآن، فهم قرآن، عمل به قرآن.

راه فهم به قرآن هم این است که انسان با معلم قران در ارتباط باشد، هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ ﴿الجمعة، 2﴾، یکی تلاوت آیات است که از زبان پیغمبر و ائمه طاهرین بشنوی که قرآن را چگونه باید قرائت کرد، البته زمان صدر اول اسلام قرآن مجید خب روخوانی‌اش برای عرب‌ها کار مشکلی نبود، چون زبان مادری‌شان بود، اما وقتی که اسلام گسترش پیدا کرد به سرزمین‌های غیرعرب، آنها اصلا نمی‌توانستند قران مجید را درست بخوانند، این است که یک جلسه‌ای با ریاست امیرالمومنین علیه السلام که همه نوشتند در مدینه تشکیل شد زیر نظر امیرالمومنین قرآن زیر و زبر برایش نوشته شد، که اگر غیر عرب بخواهد بخواند صحیح بخواند، إِنَ را أَنَ نخواند، کأَنَ را کان نخواند، یَعلَمون را جور دیگر نخواند و همینطور ان لا تُکَلِمَ این را تُکَلِمُ نخواند چون با یک اعراب پس و پیش کاملا آیه شریفه از نظر معنا اختلال پیدا می‌کند از اول بسم الله الرحمن الرحیم تا من الجنة و الناس زیر نظر امیرالمومنین اعراب‌گذاری شد، یعنی زیر و زبرش نوشته شد.

و اما فهم آیات به وسیله غیرعرب چطور صورت گرفت، قرآن که ترجمه نداشت، ملت‌های غیرعرب هم که عربی بلد نبودند، در کتابها دارد خیلی جالب است اولین کسی که برای فارسی‌زبانان قرآن مجید را ترجمه کرد سلمان بود، سلمان متخصص دو زبان بود، یک زبان که زبان مادری بود زبان فارسی، زبان دومش هم که کنار پیغمبر و امیرالمومنین تا روزگار فوتش بود کاملا تسلط به عربی پیدا کرد علاوه بر این که دائما از پیغمبر و امیرالمومنین حقایق قرآن مجید و معانی قرآن مجید را می‌شنید، این اولین ترجمه قران مجید بود که تقریبا رواج پیدا کرد و بعد به تدریج وقتی قرآن وارد زبان‌های دیگر شد آنها هم شروع کردند به ترجمه کردن، ترجمه‌های خوبی هم در زبان‌های دیگر از قرآن شده، من یک ترجمه خیلی کهنه را هفت هشت سال پیش دیدم که امانت هم به من دادند چون آن کتابخانه یک نسخه بیشتر نداشت برای یک هندی به نام دهلوی است، که در ترجمه‌های آن زمان و حتی ترجمه‌های زمان ما یکی از بهترین ترجمه‌های قرآن کریم است.

خب دهلوی یک عالم هندی بوده و زبانش هم زبان هندی بوده، اما خیلی درس خوانده بود و به عربی مسلط بود و با اینکه ترجمه قرآن بسیار کار مشکلی است ولی خوب ترجمه کرد، خب فهم قران بدون معلم قرآن امکان ندارد، چون خود شما این آیه را شنیدید و لا یزید الظالمین الا خسارا، اگر از محدوده قرآن و چهارچوب قرآن و شئون قران کسی بیرون بیفتد لا یزید الظالمین، ظلم یعنی بیرون رفتن از حق، یعنی تجاوز از یک چهارچوب معین، عقل یعنی هر چیزی سرجای خودش بودن، کلمه ظلم و عقل مثل نور و ظلمت، مثل حق و باطل، مثل شیرین و تلخ، مثل شب و روز، تقابل با هم دارند هر جا ما می‌گوییم حق رودرویش باطل است، می‌گوییم ظلمت مقابلش نور است، می‌گوییم شب مقابلش روز است، شیرین، مقابلش تلخ است، خب ظلم مقابلش عدل است، ظلم یعنی چی؟ یعنی از جاده خارج شدن، حالا یا از جاده قرآن است یا از جاده معاشرت است، یا از جاده زندگی است، ردپای ظلم را همه جا می‌شود دید مثلا کسی که کم‌خوری‌اش خیلی باشد یک مرتبه تصمیم بگیرد خیلی کم‌خوری بکند، این آدم هم از نظر دین مثل آنی که خیلی پرخور است آدم مردودی است، نه چندان بخور کز دهانت برآید، نه چندان که جانت به درآید، عدالت همه جا ردپا دارد، ظلم همه جا ردّپا دارد، اینکه می‌فرماید وَ لاٰ يَزِيدُ اَلظّٰالِمِينَ إِلاّٰ خَسٰاراً  ﴿الإسراء، 82﴾ یک موردش همین است، که آدم بدون پیغمبر و ائمه برود سراغ قران مجید دچار دریافت‌های اشتباه و غلط بشود.

من یک کتابی را دیدم این کتاب در عربستان چاپ شده، تیراژ خیلی بالایی هم چاپ شده، ما یک آیاتی در قرآن داریم که همتان می‌دانید نمونه‌اش این، یدالله فوق ایدیهم، ید الله راجع به خدا، ان الله علیم سمیع، ان الله سمیع بصیر، جاء ربک و الملک صفا صفا، خب همه این موارد را پیغمبر و ائمه معلوم کردند که  منظور از ید در آیه شریفه قدرت است، چون همه کارها را آدم با دست انجام می‌دهد دست نماینده قدرت انسان است، چشم نماینده دیدن انسان است، گوش نماینده شنیدن انسان است، در روایاتمان آمده که خدا می‌بیند نه با ابزار چشم، می‌شنود نه با ابزار گوش، ولی این کتابی که در عربستان نوشته شده چون بریده از پیغمبر و ائمه نوشته شده است آمده از اول تا آخر این کتاب برای پروردگار هم دست درست کرده، هم گوش، هم چشم، هم پا، هم راه رفتن، و هم نشستن، حالا بی‌خبری تا کجا که خود قرآن می‌گوید لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ﴿الشورى‏، 11﴾، اصلا خدا  نمونه ندارد که او را بشود تشبیه به یک موجودی کرد، بگویم در عظمت شبیه آسمانهاست، یا در قدرت شبیه انسان در دستش یا شبیه در انسان است در نگاه کردنش، این ظلم است، یعنی بیرون رفتن از حدود قرآن کریم است که خب غیرشیعه از حدود قرآن خیلی بیرون رفته و در کتابهایشان چیزهایی را که نوشتند هیچ ارتباطی با قرآن ندارد دریافت‌های شخصی خودشان است، مثلا یک تفسیر دارند تفسیر مفصلی هم هست نویسنده‌اش سید علی خان هندی است، اینقدر این آدم به کتاب خدا ظلم کرده که آدم ماتش می‌برد، مثلا ملائکه را در آیاتی که خدا نام ملائکه را برده وقتی شرح می‌دهد می‌گوید اینها انرژی‌های عالم طبیعت هستند، انرژی، مثل الکتریسیته، مثل اینکه شما در قران مجید می‌خوانید پروردگار عالم می‌گوید ملائکه اهل عبادتند، ملائکه معصیت ندارند، لاٰ يَعْصُونَ اَللّٰهَ مٰا أَمَرَهُمْ ﴿التحريم‏، 6﴾، عباد مکرمون هستند، با انبیاء من در رفت و آمد بودند و گفتار داشتند انرژی که گفتار ندارد، ما از بچگی تا حالا داریم انرژی برق را می‌بینیم، کجا با ما حرف زده یا یک انرژی مثل باد را می‌بینیم کجا با ما حرف زده؟ و سایر انرژی‌ها، در نهج البلاغه هست که گروهی از ملائکه از وقتی آفریده شدند در حال قیامند، گروهی در حال رکوعند تا قیامت، گروهی در حال سجده هستند، گروهی وحی را برای انبیا می‌آورند، گروهی مدبرات امر پروردگارند، ولی وقتی آدم خارج از چهارچوب قرآن سراغ قرآن برود دچار دریافت‌های غلط و باطل شخصی می‌شود در هر صورت.

اگر مرد و زنی خودشان علاقه دارند که قیامت دچار حساب پیچیده نشوند، و به تعبیر خود قرآن حساب عسیر یعنی حساب کمرشکن، حساب بیچاره‌کننده، حساب له‌کننده، حسابی که در حسابرسی‌اش آنی که مورد حساب است پر از اضطراب است، دغدغه است، دلواپس است، نمی‌داند آخر این دادگاه چی می‌شود، بالاخره نجاتش می‌دهند، می‌برند جهنم، حالا هم ببرند جهنم از این هفت طبقه در کدام طبقه می‌خواهند ببرند؟ اگر کسی بخواهد دچار این دغدغه و اضطراب در قیامت نشود راهش همین است، خواندن قرآن امیرالمومنین می‌فرماید شبانه روز حداقل ده آیه، ده آیه مگر چقدر طول می‌کشد؟ دو ساعت که وقت آدم را نمی‌گیرد، بازار نزدیک به همین محل است مردم در این منطقه از خانه‌هایشان پیاده می‌رفتند بازار من بچه هشت نه ساله بودم، وقتی که مدرسه‌ها تعطیل می‌شد پدرم در همین بازار مغازه داشت در کار برنج و روغن بود، خب من را با خودش برمی‌داشت می‌برد، معمولا دیگر هفت و نیم، هفت از خانه راه می‌افتاد پیاده، نزدیک هشت کمتر می‌رسیدیم بازار، از همین مولوی که وارد بازار دروازه می‌شدیم تا برسیم به در مغازه یک مقدار آن طرف‌تر بازار از یک در میان این مغازه‌ها صدای قرآن می‌آمد، یعنی کاسب در مغازه را که باز می‌کرد آن وقت میز و صندلی نبود، یک فرش کوچکی بود رویش می‌نشست، رحل هم داشت، قرآن هم داشت با صدای بلند قرآن می‌خواند یعنی فضای بازار را پر از قرآن می‌کردند ظهر هم می‌رفتند نماز، غروب هم می‌رفتند نماز، یعنی کاسبی با قرآن، با مسجد و با مدرسه طلبگی که همه جای بازار تهران و تبریز و شیراز و اصفهان بود ارتباط داشتند هم می‌رفتند حلال و حرام را یاد می‌گرفتند که معنی قرآن بود، هم قرآن را می‌خواندند هم آنی را که یاد می‌گرفتند عمل می‌کردند، یعنی یک بازاری‌های اهل قران بودند، اینها حسابشان حساب یسیر است، اما اینکه آدم بی‌قرآن بیاید در مغازه را باز کند، در کارخانه را باز کند، از حلال و حرام هم هیچ خبری نداشته باشد، عشقش هم به این باشد از هر راهی که می‌شود پول دربیاورد خب این روز قیامت دچار حساب عسیر است، یعنی سخت حسابرسی می‌شود و در حال حسابرسی هم همش با هول و ترس دلواپس است که کار به کجا می‌رسد.

خب این مقدمه بحث، در حدود سه قرن پیغمبر و ائمه طاهرین حضور ظاهری بین مردم داشتند، سه تا کار عمده هم کردند یکی یاد دادن قرآن بود که صحیح مردم قرائت بکنند، و یکی فهم قران بود و یکی تشویق به عمل به قرآن مجید این سه تا باید با هم باشد، آدم ازآنهایی نباشد که پیغمبر می‌فرماید ربّ، ربّ یعنی چه بسا تال القرآن، در امت من قرآن‌خوان هست و القرآن یلعنه، اما همانجوری که دارد قرآن می‌خواند قرآن هم لعنتش می‌کند، چون قرآن یک حقیقت زنده است می‌دانید که، قرآن مجید عبارت از این الفاظ تنها نیست، این الفاظ لباس قران است، قرآن مجید روح علم پروردگار است، رحمت پروردگار است، عدالت پروردگار است، حکمت پروردگار است، یک موجود زنده است مرده نیست و همه چیز انسان را ضبط می‌کند، فردای قیامت یکی از عواملی که انسان را سراپای ظاهر و باطنش را به خدا نشان می‌دهد قرآن مجید است، شما دو تا آیه را من آدرس بدهم بعد از منبر نگاه بکنید آیه هفتم و هشتم سوره مبارکه اعراف که آیه هفتم اولش این است وَ اَلْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ اَلْحَقُّ ﴿الأعراف‏، 8﴾، میزان نشان‌ده شما در قیامت حق است، حق یعنی چی؟ یعنی قرآن مجید، یعنی شما حرف بزنید در قیامت یا نزنید، راست بگویید یا نگویید، پرونده داشته باشید یا نداشته باشید، قرآن شما را به من نشان می‌دهد، حالا خود من که می‌دانم شما چه کاره هستید، ولی برای اینکه  منکر خودتان نشوید قران شما را نشان می‌دهد. که نگویید نه این کارها برای من نبوده، یعنی قرآن مجید قیامت عین یک آینه می‌ماند که ظاهر و باطن آدم در این آینه جلوه‌گر و منعکس است، یک شخصی در مرو یعنی محل زندگی دو ساله حضرت رضا، چون امام مشهد نبودند، خراسان نبودند، اینجا در مسیر سفر شهید شدند محل زندگیشان این شهری که الان قبرشان است نبودند، ایشان را از مدینه آوردند مرو که مرو الان در شوروی سابق است و در مسیر عبور مامون به بغداد وقتی رسیدند در این شهر که اسمش سناباد بود، اینجا حضرت شهید شد اصلا اینجا زندگی نمی‌کرد.

خب آمد مرو خدمت حضرت رضا، گفت یابن الرسول الله به من دعا می‌کنید؟ امام ناراحت شدند، فرمودند چرا این سوال را از من کردی؟ گفت آقا سوال بدی کردم؟ فرمودند سوال جاهلانه‌ای کردی چون همه شما شیعیان ما در باطن ما حضور دارید، من وقتی دارم دعا  می‌کنم شما همه در حضور ما هستید، خب دعای من دعای انفرادی که نیست، ما هم علاقه به دعای انفرادی نداریم، شما وقتی که پروردگار عالم در باطن ما حضور بهتان داده خب وقتی دارید دعا می‌کنید مثل این است که همتان دارید دعا می‌کنید، من شبانه روز دعایی که می‌کنم شامل حال همه شما می‌شود برای چی سوال می‌کنی؟ مگر تو اعتراف به حقیقت مانداری؟ ما اصلا از دعای فردی خوشمان نمی‌آید، پیغمبر ا کرم وارد مسجد شد، یک کسی رسیده بود به قنوت نماز، حالا حضرت را نمی‌دید آن رو به قبله داشت نماز می‌خواند پیغمبر وارد مسجد شدند داشت در قنوت اینجوری دعا می‌خواند، ا للهم اغفر لی و لمحمد خدایا من و این پیغمبر را بیامرز نمی‌دید پیغمبر را، نمازش که تمام شد حضرت صدایش کردند فرمودند خیلی بد دعا کردی، دعای بی‌مورد بی‌جایی بود، گفت آقا من که دعا کردم خدایا من و شما را بیامرزد، فرمود خب اشتباهت در همین بود، تو توفیق بهت دادند رفتی در خانه کریم درخواست داری می‌کنی از کریمی که درخواست را رد نمی‌کند، چرا برای دو نفر درخواست کردی؟ چرا؟ خب می‌خواهی دعا کنی به کل مردم دعا کن، به کل مرد و زن دعا کن، به کل جوان‌ها دعا کن، من یک بار داشتم از تربت حیدریه رد می‌شدم نزدیک ظهر بود، گفتم که بروم در خانه امام جمعه را بزنم آنجا نهار بخورم بعد بروم، هم یک نهار حلالی است هم نهار خانه است برای بیرون نیست، نمی‌دانیم بیرون چیست خیلی هم خوشحال شد، حالا یادم نیست چه حرفهایی پیش آمد من این را از او یاد گرفتم خودم هم توجه نداشتم به من گفت من هفته‌ای یک بار ده روزی یک بار، از این شهر می‌روم مشهد، حدود سی و هفت فرسخ است، گفت وقتی می‌خواهم وارد حرم بشوم اول با خدا قرارداد می‌بندم قبل از زیارت، می‌گویم خدایا من دارم وارد حرم می‌شوم تو هم من را می‌بینی، پرونده‌ام را هم می‌نویسی، من که دارم وارد می‌شوم بدان یادداشت کن در پرونده‌ام، من این زیارت حضرت رضا را به نیابت از کل ملائکه، کل جن، کل موجودات زنده‌ای که من نمی‌شناسم، کل انسان‌ها، کل مرده‌های عالم، کل زنده‌های عالم می‌خوانم این برای من، بقیه‌اش هم به من چه حالا اگر مرده‌ای واقعا لیاقتش را دارد خب ثوابش را بهش می‌دهی اگر مرده‌ای در دنیا تمام درهای رحمت تو را به روی خودش بسته باشد خب به او نمی‌رسد، ولی من زیارتم این است به نیابت از کل مخلوقاتی که آفریدی، از خدا  که کم نمی‌آید ما در دعاها خواندیم شما هم شاید یادتان نباشد این جمله را، یا من لا تنقص خزائنه، ای خدایی که خزائنت هر چی هم خرج بکنی کم نمی‌شود، مگر کم می‌آورد خدا؟ دعا می‌خواهی بکنی خب به همه دعا کن شما دعاهای قرآن را اگر توجه کنید این که من اصرار دارم به قرائت قرآن و به فهم قرآن چون ترجمه‌های خوبی الان موجود است، حالا یک معنای حداقلی است که به درد ما می‌خورد، شما دعاکنندگانی که خدا در قرآن اسمشان را برده، یکیش حضرت ابراهیم است، ایشان اهل دعا بود یک دعایش این است، رَبَّنٰا وَ اِجْعَلْنٰا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ ﴿البقرة، 128﴾، خدایا من و این اسماعیل پسرم، و کل نسل من را تا قیامت و کل نسل این بچه‌ام را تا قیامت بندگان تسلیم خودت قرار بده خب چه عیبی دارد ما الان برای نسلمان تا قیامت دعا بکنیم در شبهای جمعه، شبهای احیا، در حرم‌ها، وقتی داریم گریه می‌کنیم، خب بگوییم خدایا من از این سفره تنها نمی‌خواهم زنم، بچه‌هایم، نوه‌هایم، نسلم، تا قیامت هر کسی از من به دنیا می‌آید مثلا این عنایت را بهش داشته باش از خدا که کم نمی‌آید یا من لا تنقص خزائنه، این خیلی مسئله مهمی است.

خب در ست خواندن قرآن، درست فهمیدن قرآن و عمل کردن به قرآن. این مقدمه را من گفتم به خاطر اینکه به شما وعده بدهم با توفیق خداوند، با خواست پروردگار مهربان عالم، که تا جایی که برایم امکان دارد و وقت اجازه بدهد آیات کاربردی در زندگی را از قران مجید برایتان بخوانم قرائت کنم و بعد هم به معنایش بپردازم البته با کمک روایات پیغمبر و ائمه طاهرین این وظیفه شرعی من و واجب من که به شما برسانم قران کریم را و روایات مربوط به آیاتی که مطرح می‌کنم.

مرحله بعد هم دیگر وظیفه خودم عمل به این آیات است وظیفه شما هم عمل به این آیات است، طی این راه دادگاه‌های قیامت را برای ما آسان می‌کند و نمی‌گذارد ما معطل بشویم این روایت را هم بشنوید تا من آیه‌ای که در نظر گرفتم بخوانم و انشالله فردا توضیح بدهم که توضیحش هم چهار پنج روز می‌کشد با یک روز کار آیه شریفه، پرونده معنایش به اتمام نمی‌رسد این وظیفه من است، خواندن قرآن که حالا من می‌خوانم یک آیه‌اش، فهم قران عمل کردن به قرآن، برای اینکه در قیامت در حسابرسی معطل‌مان نکنند.

از پیغمبر پرسید کل مردم مومن آنهایی که زمان انبیا واقعا مومن بودند و کل مومنین امت خودت، مومن سوال را ببینید کل مومنین واقعی عالم که حالا تا قیامت حتما تعدادشان میلیارد میلیارد است ما که خبر نداریم از عدد مومنین، گفت در قیامت یا رسول الله حسابشان چقدر طول می‌کشد یعنی چند هزار سال باید پشت گردن بایستیم تا نوبت ما بشود حسابمان را برسند، حساب یسیر قران دارد آسان، پیغمبر فرمودند کل مومنین عالم حسابرسی‌شان از اولی که حساب برسند و بعد بهشان بگویند شما اهل نجات هستید از دادگاه بروید بیرون کل مومنین عالم کمتر از وقت نماز عصر به حسابشان رسیدگی می‌شود. خب خوب است که آدم این پنجاه شصت ساله یک دادگاه آسانی در پرتو قرآن و روایات برای خودش درست بکند.

آیه‌ای که می‌خوانم آیه دوازدهم سوره مبارکه حجرات است فقط متن را می‌خوانم تا انشالله جلسه بعد، یا ایها الذین آمنوا، این یا ایها الذین آمنوا غیر از یا ایها الناس است، معلوم می‌شود روی سخن خدا در این آیه باما مردم مومن است، چرا که می‌داند فعلا آنهایی که  منافقند کافرند، مشرک هستند لائیک و بی‌دین هستند، گوششان به این حرفها بدهکار نیست، اما می‌داند که ما تا حدی اهل گوش دادن هستیم، يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ اَلظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ اَلظَّنِّ إِثْمٌ، این یک مطلب آیه، از بیشتر گمان‌ها در حق مردم بپرهیزید، در خودتان ننشینید قضاوت بکنید قیافه‌اش پیداست که مشروب‌خور است، قیافه‌اش پیداست عوضی است، اطوارش پیداست که نه آدم در ست و حسابی نیست، گمان بد به مردم نبرید، اجتناب یعنی دور بمانید از گمان بد، اصلا وارد این منطقه نشوید این یک.

وَ لاٰ تَجَسَّسُوا جاسوس زندگی شخصی مردم نباشید، که شروع بکنید عیب‌جوئی کردن هی پی‌جوئی بکنید از خودش بپرسید، از آن بپرسید، از همسایه‌اش بپرسید که بدی‌هایش را بفهمید در حالی که بدی‌های آشکاری ندارد، مردم عیب‌جویی نباشید چیزی را می‌خواهید بجوئید رحمت خدا را بجوئید چی کار به مردم دارید؟ چی کار به پرونده گذشته مردم دارید اوائل انقلاب یک رسم بدی که در بعضی‌ها پیدا شده بود که گاهی هم می‌امدند به من می‌گفتند البته زندگیشان هم به هم می‌خورد این بود که وقتی که دختری را عقد می‌کردند می‌پرسیدند من همه چیزم را به تو می‌گویم تو هم همه چیزت را به من بگو، که قبل از مثلا ازدواج در دبیرستان در دانشگاه، با کسی هم رفیق بودی؟ با کسی هم، آقا حرام است که، قرآن می‌گوید و لا تجسسوادنبال عیب‌جوئی نباشید، وَ لاٰ يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً از همدیگر غیبت نکنید، از همدیگر یعنی آنهایی که در وجود خودتان است با لحن تحقیرآمیز پشت سر همدیگر نگویید أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً، شما دوست دارید برادر دینی‌تان که مرده بروید گوشت بدنش را بکنید بخورید، غیبت این است فَكَرِهْتُمُوهُ.

آخر آیه هم به قول لات‌های قدیم تهران یک تک مضراب خیلی زیبا پروردگار زده إِنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِيمٌ  ﴿الحجرات‏، 12﴾، یعنی اگر تا حالا گیر غیبت و عیب‌جویی و گمان بد بودید فکر نکنید همه درها را به رویتان بستم من هنوز توبه‌پذیر و مهربان هستم این متن آیه، حالا تا برسیم به توضیحش.

فردا روز ولادت وجود مبارک زینب کبری سلام الله علیها است، که حالا مقام ایشان خیلی مقام عجیبی است، خیلی، من یک روایتی را دیدم اصلا بهتم برد، این روایت مفصل است یک کلمه‌اش این است حضرت زهرا سه تا درخواست از پروردگار داشت چند تا قسم به خدا داده آن وقت آخرش خدا را به زینب قسم می‌دهد، آن وقت هم زینب شش سالش بود، می‌خواهم بدانید مقام این خانم چه مقام باعظمتی است که حضرت زهرا حل سه تا مسئله را در گرو این دانستند که خدا را در بین قسم‌ها به زینب قسم بدهند.

کنار خیمه ایستاده دارد با یک دنیا حسرت رفتن ابی عبدالله را به میدان نگاه می‌کند، ما که نمی‌توانیم درک بکنیم آن حال را، ما کربلا که نبودیم و پانزده قرن است فاصله داریم می‌خواهیم بگوییم گریه‌مان می‌گیرد، می‌خواهیم بشنویم گریه‌مان می‌گیرد همینطور ابی عبدالله آرام آرام دارد می‌رود زینب کبری هم در درون خودش زبان حال گرفت، کجا رفتی که رفت از دیده‌ام دل، به دنبال غمت منزل به منزل، کجا رفتی که خونم خورد هجران، کجا رفتی که کارم گشت مشکل، الا ای همنشین من کجایی، نمی‌پرسی چرا حال من و دل، حسین من یک بار دیگر برگرد ببین من در چه وضعی هستم، به دریایی فکندی خویشتن را کزان موجی نمی‌آید به ساحل، دیگر ابی عبدالله را ندید تا وقتی آمد گلوی بریده را بغل گرفت.

 

 

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
سخنرانی استاد انصاریان سخنرانی مکتوب استاد انصاریان سخنرانی ها سخنرانی تهران حسینیه نوباوگان قنات آباد - جمادی الاول 94 دهه اول فاطمیه سخنرانی اول

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^