بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
قرآن مجید تمام آنچه را که انسان در طول دوره عمرش با آن سر و کار دارد به دو بخش تقسیم کرده است، از یک بخش تعبیر میکند به تمام شدنیها، از دست رفتنیها، از یک بخش هم تعبیر میکند به ماندگارها، همیشگیها، دائمیها.
یکی دو آیه درباره بخش اول قرائت میکنم آنچه که تمام شدنی است از دست رفتنی است، و بقائی ندارد، ثباتی ندارد، که اهل خدا گرچه آنچه که بنا و ثبات ندارد در اختیارشان است، ولی اسیر آن نیستند، دلبسته به آن نیستند، گرفتارش نیستند، عاشقش نیستند، عارفان آنچه ثباتی و بقائی نکنند، گر همه ملک جهان است به هیچش نخرند، نظر آنان که نکردند در این مشتی خاک، الحق ا نصاف توان داد که صاحبنظرند.
آیه در سوره مبارکه حدید است آیه بیستم است، یک مواردی را نقل میکند که برای هیچ انسانی ثبات و بقائی نداشته و ندارد. انصاف هم نیست که آدم برای چیزی که ثبات و بقاء ندارد گریبان پاره کند، جان بکند، خودش را خرج کند، و هزینه کند. باید خیلی طبیعی معمولی، با آن برخورد بکند. قفس نشود برای انسان که انسان در آن قفس بیفتد و دربسته شود و راه نجات بسته شود.
اِعْلَمُوا أَنَّمَا اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا، ای بندگان من بدانید آگاه باشید بفهمید، که اینی که دارم برایتان میگویم جز این نیست، همین است، این زندگی دنیا لَعِبٌ یک فصلش یک بخشش، یک مقدارش بازی است، کاری برایتان انجام نمیدهد آن یک بخشی که بازی است، وَ لَهْوٌ یک بخشش هم سرگرمی است، ساعتها آدم مینشیند فیلم میبیند، روزنامه میخواند، سریال میبیند، قرآن اسمش را گذاشته سرگرمی این هم برایتان کاری نمیکند، بازیها بقا ندارد سرگرمیها هم بقاء ندارد تمام میشود، وَ زِينَةٌ یک بخش هم این آرایشهای زندگی است یکی زندگیاش با مرغ و خروس آرایش میشود، یکی با تابلوهای گران آرایش میشود، یکی با ده جور مجسمه یکی با یک آلبوم تمبر، اینها هم کاری برایتان نمیکند از بین هم میرود، وَ تَفٰاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكٰاثُرٌ فِي اَلْأَمْوٰالِ وَ اَلْأَوْلاٰدِ یک مقدار از زندگیتان هم همین ثروت است که بقاء ندارد اینها همه در صورتی است که آن قید حیات دنیا با آن باشد وگرنه اگر آدم یک صراف بسیار زرنگ هنرمند باشد همین مال از دسته رفتنی را تبدیل به یک حقیقت ماندگار میکند، یعنی دارد خود مال را میگوید که این برای شما ماندگار نیست، مال یا در معرض آتشسوزی است، یا در معرض زلزله است، یادر معرض سیل است، یا در معرض ورشکستگی است بقاء ندارد، اولادتان هم برایتان بقاء ندارد چون خودتان بقا ندارید شما میمیرید آنها هم میمیرند یا شما زودتر میمیرید یا انها، بقا ندارد ماندگار نیست، بعد هم روز قیامت روز عجیبی است همه اولادها با پدران نیستند، همه پدران با اولادها نیستند، خیلی از پدرها در دوزخ هستند و اولادها در بهشتند. و چیزی برایشان نماند از اولاد.
خیلی از اولادها در جهنم هستند پدران در بهشتند، پس چیزی ته این سفره برای پدرها نماند، میگوید این مجموعه زندگی دنیای شما اولهایش آن وقتی که به دست میآورید خیلی برایتان شگفتانگیز است، كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ اَلْكُفّٰارَ نَبٰاتُهُ مثل بارانی است که به یک زمین خشک بایر میبارد بعد از این باران انواع گلها، چمنها، نهالها، درختها، سبز میشود، زیبایی دارد شکوفه دارد، میوه دارد میگوید این مجموعه یک زمانی برایتان این نمایش را دارد، که همش انگشت به دهان هستید، عجب پولی دارم عجب وسایل بازی دارم، عجب وسایل سرگرمی دارم، عجب زینتهایی دارم، عجب بچههایی دارم، ثُمَّ يَهِيجُ بعد به تدریج این سرسبزی زندگی پژمرده میشود با پژمرده شدن خودتان، چون هر مقداری که دارید روی به سن بیشتر میروید چراغهای لذات هم در وجودتان رو به خاموشی میرود.
یک وقت یک کسی به من گفت آن وقتی که خوب میتوانستم بخورم، خوب میتوانستم بپوشم، نداشتم، اما الان که دری به تخته خورده و ثروتی نصیبم شده نمیتوانم بخورم، چون معدهام دیگر همه نوع غذایی را قبول نمیکند نمیتوانم بپوشم چون این پوشش بر بدن من پیرمرد کمرخمیده پوشش لوسی است، جلب توجه نمیکند، تازه ممکن است مسخره هم بکنند بگویند آدم هشتاد ساله فکر میکند داماد است چیست این پیراهن و این کت شلوار و این کفش، ا ین پوشش هم به من زیبایی نمیدهد عامل مسخره هم شاید باشد. این است معنی پژمردگی که کتاب خدا قرآن مجید برای حیات دنیا یا زندگی دنیا بیان میکند.
فَتَرٰاهُ مُصْفَرًّا کم کم این مجموعه زندگی را میبینی دارد زرد میشود یعنی دارد از دست میرود، زرد شدن در اینجا یعنی دارد از دست میرود، نفس تنگی داری، کلیهات خوب کار نمیکند، آریتمی قلبت به هم ریخته هی به این ساختمان گران نگاه میکنی، به این بچهها؛ به این فرشها به این تابلوها، به این ماشین، به این پاساژ میبینی در مرز از دست رفتن هستند، و هیچ قدرتی برای نگه داشتنش نداری هیچ قدرتی.
فَتَرٰاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطٰاماً و بعد از مدتی تمامش عین خاشاک میشود، یعنی در بستر افتادی و یک شبهی از خانهات و زن و بچه و بانک و کارخانه و ثروت داری میبینی شبه، دارد خاشاک میشود، خب انسان خردمند عاقل به نماندنیها دل نمیبندد طبیعی باهاش برخورد میکند، دل بستن یعنی اشتباه کردن در تصور که اینها همیشه برای من هست من هم همیشه هستم، نه من همیشه هستم نه این ثروت و مال و منال و زن و بچه و آرایشهای زندگی، این یک آیه که یک بخش از زندگیتان بخشی است که ذاتا ماندگاری ندارد، ذاتا از دست رفتنی است، اسیر نشوید، زمینگیر نشوید، اینها را بیدار باشید به همان چشم از دست رفتنی نگاه کنید که آتش عشقی در دلتان نسبت به آنها زبانه نکشد. طبیعی برخورد بکنید.
خب وقتی آدم همیشه یادش باشد که بخشی از آنچه در اختیار دارد ماندگار نیست، معمولی برخورد بکند، آیا به حرام هم میافتد انسان؟ حلالش ماندگار نیست، امیر المومنین میفرماید ما اصف دارا، این زندگی را چطوری برایتان بیان بکنم که در حلالش قیامت حسابرسی هست و در حرامش دوزخ، فی حلالها حساب و فی حرام عقاب، من وقتی دلبستگی نداشته باشم و دائم هم یادم است از دست میرود قانع زندگی میکنم قانع به خوب، به حلال، به پاکیزه، به درست، دیگر میل به حرام پیدا نمیکنم آنی که میرود میلیاردی از حرام به چنگ میزند به خیال این است که خودش و این مال ماندگارند، دچار یک خیال دروغ است، دچار یک خیال قلابی است. از همین امروز ما همهمان میتوانیم نگاهمان را عوض بکنیم، وقتی نگاهمان عوض شود به اینکه آنچه در ا ختیار ماست بقاء ندارد غصههایمان خیلی کم میشود، رنجمان خیلی کم میشود، اضطرابمان خیلی کم میشود، ترسمان خیلی کم میشود، یک آرامشی از جانب خدا بر قلب ما نازل میشود، ثُمَّ أَنْزَلَ اَللّٰهُ سَكِينَتَهُ عَلىٰ رَسُولِهِ وَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ ﴿التوبة، 26﴾ خب حالا وسط کارم یک مالی از دستم رفت آرامش دارم چون میدانم این ماندگار نبود نوبتش رسید برود، یا خانه از دستم رفت یا پاساژ از دستم رفت خب ذات اینها فناء است ماندگاری ندارد بقا ندارد خب برود از دست همه، اینجا هم قرآن یک آیه جالبی دارد لیکلا تاسو علی ما فاتکم، برای آنهایی که از دست رفتنی است و از دستتان میرود ناله نزنید آه نکشید، تاسف نخورید وَ لاٰ تَفْرَحُوا بِمٰا آتٰاكُمْ ﴿الحديد، 23﴾ خوشحال به این امور غیرماندگاری که بهتان هم دادند نباشید، این یک نسخه برای آرامش روان، این یک نسخه برای آرامش فکر قرآن میگوید من درمانکننده هستم فیها شفاء ننزل فیه القران شفاء، این قرآن من دارو است درمانکننده است، این آیه یک داروی درمانش است.
به دست رفتنیها که از دست رفتن در ذاتشان است غصهدار نشوید، خودتان را نابود نکنید، وَ لاٰ تَفْرَحُوا بِمٰا آتٰاكُمْ ﴿الحديد، 23﴾، به اینهایی که بهتان دادم و از دست میرود به اینها هم خوشحال نباشید. این برای یک بخش است، که آیات این بخش در قرآن زیاد است از دست رفتنیها، حالا ماندگارها، این آیه خیلی کوتاه است ولی یک دنیا معنا در این آیه است، مٰا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ ﴿النحل، 96﴾ آنچه پیش شماست یعنی فقط در ارتباط با خودتان است، لباس است، خوراک است، مال است، خانه است، وسائل زندگی است، تمامش پایان میپذیرد، وَ مٰا عِنْدَ اَللّٰهِ بٰاقٍ اما آنهایی که پیش خدا دارید ماندگار است، پنجاه سال نماز دارید، پنجاه سال روزه داری حج داری، کار خیر داری، انفاق داری، اخلاق به خرج دادی برای مردم، اینها ماندنی است، اینها همه طبق آیات قرآن است، به صورت بهشت برمیگردانند و برایتان میماند خالقین فیها ابدا.
آیه دیگر، وَ مٰا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ هر کار خیری عبادت، خدمت به خلق، نوشتن کتاب، ساختن مسجد، درمانگاه، بیمارستان، یتیمخانه، هر کار خیری را که برای خودتان پیش فرستادید رفته، اینها در این نظام عالم نه گم میشود نه کم میشود تجدوه عند الله، فردای قیامت فرستادههایتان را میبیند هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً این ماندگارها برایتان بهتر است پس دنبال این ماندگارها باشید و اجرش هم عظیمتر است، وَ مٰا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اَللّٰهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً ﴿المزمل، 20﴾.
حالا یک دانه از این خیرهای ماندگار، که بنابر آیات دقت بفرمایید بنابر آیات، بنابر دعاها، بنابر روایات مهم اهل سنت یکی از آن بهترین ماندگارها ولایت امیر المومنین علیه السلام است. یعنی چی؟ یعنی کسی که ولایت را دارم معنی میکنم، البته آیات زیاد است روایات هم زیاد است، متن دعاها هم در این زمینه زیاد است، که بخواهم بخوانم دیگر تا آخر ماه رمضان هم تمام نمیشود اما شما همین روایت را در اصول کافی در جلد دوم ببینید در جلد دوم، کافی است بنی الاسلام علی الصلاة و الزکاة و الصوم و الحج و الولایة و لا یناد لشیء کما نودی بالولایة، دین اسلام ساختمانش پنج پایه دارد نماز، زکات، روزه، حج، ولایت امیر المومنین امام باقر میفرماید آنقدر که برای این ولایت فریاد کشیده شده برای نماز و روزه و حج و زکات فریاد کشیده نشده چون روز و حج و زکات و نماز بدون ولایت امیر المومنین مورد قبول نخواهد بود این را روایات مهم اهل سنت هم د ارند احتمالا روزهای دیگر خدا لطف کند از منابعشان برایتان بخوانم که عمل بدون ولایت علی قیامت قبول نخواهد شد.
خب ولایت یعنی چی؟ این را هم من طبق آیات و روایات و مهمترین عالمان عالم اسلام برایتان معنی میکنم، ولایت یعنی عشقورزی به امیر المومنین، یعنی متابعت از امیر المومنین، یعنی همدین بودن با دین امیر المومنین، یعنی تأسی کردن به اخلاق و اعمال امیر المومنین، این برایتان ماندگار است تا ابد و بهترین خیر ماندگار است، حالا یک روایت از بزرگان اهل سنت عنایت کنید خیلی ولای امیر المومنین باارزش است تا جایی که امام صادق ما حضرت جعفر میفرماید ولایتی منه احب الیّ من ولادتی منه، من بچه امیر المومنین هستم، من از امیر المومنین به وجود آمدم، ولی ولایت امیر المومنین برایم از این که بچه علی هستم محبوبتر است. چون میدانم این ولایت دستگیره نجات است، میدانم. قیامت به من نمیگویند بفرمایید فرزند کی هستید؟ قیامت به من میگویند این پل صراط است برای رد شدن گذرنامه میخواهند، جواز میخواهند، جواز و گذرنامه رد شدن ولایت امیر المومنین است نه بچه علی بودن داری؟ رد شو نداری خودت جواز تهیه نکردی نمیتوانی رد شوی.
یکی از بزرگترین و با ارزشترین کتابهایی که این روایت را نقل کرده غایة المرام ابونعیم اصفهانی است. صفحه سیصد و سی و سه یک کتاب بسیار مهم بزرگان اهل سنت شواهد التنزیل جلد یک صفحه سیصد و هفتاد و شش، حدیث پانصد و بیست، یکی از مهمترین کتابها ینابیع المودة جلد یک است که یک بخش عمدهای از این روایت را نقل کرده صفحه سیصد و بیست و نه.
خطاب به امیر المومنین است، از جانب رسول خدا، و الذی بعث محمدا بالحق ولیا، به آن خدایی که من را به حق مبعوث به رسالت کرده علی جان، ما آمن بی من انکرک، هر کسی تو را منکر باشد ولایت تو را منکر باشد به من ایمان نیاورده، هر چی هم میخواهد بنشیند در سرش بزند بگوید من مومن به نبوت پیغمبر هستم دروغ است، و لا اقرّ بی من جهدک، کسی که منکر تو باشد اقرار به نبوت من نکرده، و لا آمن بالله من کفر بک، ایمان به خدا ندارد هر کسی به تو کافر است، علی جان ان فضلک لمن فضلی، برتری تو ریشه در برتری من دارد، و ان فضلی لک لفضل الله، این برتری که برای تو هست برای احسان خداست، و هو قول ربی عز و جل، این حرف برای من نیست علی جان این قول پروردگارم است که در قرآن فرموده قُلْ بِفَضْلِ اَللّٰهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمّٰا يَجْمَعُونَ ﴿يونس، 58﴾ سوره یونس آیه پنجاه و هشت به مردم بگو شاد به فضل خدا و به رحمت خدا باشید فضل و رحمت خدا از آنچه که در دنیا برای خودتان جمع میکنید بهتر است، بلکه آن اصلا خوبی ندارد که این بهتر باشد بهتری بدون طرف است. خب مومنان باید به این فضل و رحمت شاد بشوند، فضل الله نبوة نبیکم، فضل خدا پیغمبری من است، و رحمته ولایت علی ابن ابیطالب، و رحمت خدا ولایت علی ابن ابیطالب است، فبذلک قال، خدا دارد در متن و عمق آیه میگوید به نبوت پیغمبرم به ولایت امیر المومنین شاد باشید، چون این ماندگار است، شما وقتی دارای ولایت باشید پیغمبر قیامت ازتان استقبال میکند، به عشق روی علی ملائکه از شما استقبال میکنند، بهشت اینها روایت است بهشت برای اینکه زودتر واردش بشوید برای شما له له میزند. انگار دیر شده هی دارد میگوید چرا شیعه علی نمیآید تو چرا نمیآید؟
یا علی والله یا علی ما خلقت الا لیعبد ربک، به والله خدا تو را نیافریده مگر به خاطر اینکه مردم با شناختن تو دیدن تو، بنده خدا بشوند، علی را ببینند بشوند بنده خدا، تو میزان بندگی هستی هر کسی با تو نیست بنده خدا نیست و هر کسی با تو است او بنده واقعی خداست و الیعرف بک معالم الدین، علی جان خدا تو را آفرید که مردم بعد از مردن من سرگردان نشوند نسبت به مسائل دین، و یصلح بک دارس السبیل، خدا به وسیله تو اگر بخواهد صراط مستقیم کهنه شود نگهش میدارد یعنی تا قیامت صراط مستقیم خدا تو هستی. و لقد ضل من ضل عنک، گمراه شد هر کسی تو را گم کرد، و لن یهتدی الی الله عز و جل من لم یهتد الیک و الی ولایتک، به خدا نخواهد رسید کسی که به تو و به ولایت تو نرسد، با بودن تو میشود به خدا رسید، با بودن تو میشود هدایت شد، و هو قول ربی عز و جل، علی جان این گفتار پرورگارم است حرف من نیست در سوره طه آیه هشتاد و دو این آیه هم خیلی عجیب است، و انی لغفار دقت بکنید کلمات آیه را.
و انی لغفار، من بسیار آمرزنده هستم، لمن تاب، کسی را که توبه کند، و آمن و مومن بشود و عمل صالحا، و عمل صالح به جا بیاورد، چیز دیگر هم میخواهد؟ با توجه به این آیه چیز دیگر هم لازم است که دارد میگوید لمن تاب، توبه خودش عمل عظیمی است، و آمن و مومن بشود و عمل صالحا و تمام خوبیها را انجام بدهد، این پرونده کم دارد قرآن میگوید بله کم دارد یک چیزی کم دارد که اگر آن تدارک دیده نشود نه من آمرزنده هستم، نه آن ایمان را قبول دارم نه آن عمل صالح را، و انی دارد پیغمبر معنی میکند، یعنی از دل آیه دارد درمیآورد خدا چی میگوید، این وَ إِنِّي لَغَفّٰارٌ لِمَنْ تٰابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً ثُمَّ اِهْتَدىٰ ﴿طه، 82﴾ بعد از توبه و ایمان و عمل صالح ثم اهتدی بعد راه پیدا بکند، مگر توبه راه پیدا کردن نیست؟ مگر ایمان را ه پیدا کردن نیست؟ این قرآن است و این روایت اهل سنت مگر عمل صالح راه پیدا کردن نیست؟ خدا میگوید نه، چی کار کنیم؟ دیگر باید تسلیم حرف خدا شویم میگوید تاب و آمن و عمل صالحا اینها به پیشگاه من نمیرسد، ثم اهتدی علی جان اهتدی در آیه یعنی اهتدی الی ولایتک، با تو توبه و ایمان و عمل صالح تمام میشود. بیتو توبهای نیست، ایمانی نیست، عمل صالحی نیست.
علی جان، و لقد امرنی ربی تبارک و تعالی ان افترض من حقک ما افترضه من حقی، خدا به من واجب کرده آنچه را خدا از حق من بر مردم واجب کرده است از حق تو به مردم واجب کنم، و ان حقک ولایتت، امامتت، الگو بودنت، لمفروض جدا واجب شده علی من آمن بی، بر هر کسی که به من ایمان بیاورد، یعنی مردم دنیا بدون علی سراغ پیغمبر رفتن کاری برایتان صورت نمیدهد.
تشهد نماز مستحب است یا واجب است؟ تشهد که واجب است، در تشهد واجب چی به ما دستور میدهند؟ میگویند بگو اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له اقرار به توحید در شبانهروز ده بار، به صورت واجب. و ا شهد ان محمد عبده و رسوله، اقرار به بندگی پیغمبر و اقرار به نبوتش، تمام است؟ نه، این توحید و نبوت با ولایت کامل میشود لذا در تشهد بعد از شهادت به توحید و رسالت و بندگی پیغمبر به صورت واجب میگوییم اللهم صل علی محمد و آل محمد، و در راس آل محمد امیر المومنین علیه السلام است، پس توحید نبوت، بدون ولایت تام نیست و قدرت نجات ما را در دنیا و آخرت ندارد.
علی جان داریم به ایام شهادتت نزدیک میشویم، ای مظلوم عالم، تو در ولایتت هم مظلوم هستی، زمان خودت تنها مظلوم نبودی.