فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعای 46 ( دعای بعد از بازگشت از نماز عید فطر و جمعه ) ترجمه علی نقی فيض الاسلام اصفهانی


مطلب قبلی دعای 45
دعای 47 مطلب بعدی


نحوه نمایش

دانلود
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي يَوْمِ الْفِطْرِ إِذَا انْصَرَفَ مِنْ صَلَاتِهِ قَامَ قَائِماً ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ ، وَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ ، فَقَالَ
از دعاهاى امام عليه‌السلام است در روز فطر (اول ماه شوال) و در روز جمعه هنگامى كه نماز آن را بجا مى‌آورد رو به قبله مى‌ايستاد و مى‌گفت:
﴿1 يَا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لَا يَرْحَمُهُ الْعِبَادُ
(1) اى آنكه رحم مى‌كند كسى را كه بندگان به او رحم نمى‌كنند (زيرا رحمت و مهربانى خداوند متعال از قبيل آفريدن، روزى دادن، سود رساندن و جلوگيرى از ضرر و زيان بى‌علت و غرضى همه‌ى موجودات را فرا خواهد گرفت، و رحمت بندگان يكديگر را از روى علت و غرضى است مانند پاداش خواستن و ستودن بر آن، پس هرگاه علت و غرضى نباشد رحمت و مهربانى نخواهد بود، از اين رو خداوند رحم مى‌كند كسى را كه بندگان به او رحم نمى‌كنند، و گفته‌اند: از جمله‌ى كمال رحمت او پوشاندن عيوب و زشتيهاى تو است، و او عيوبى از تو مى‌داند كه اگر آن را پدرت مى‌دانست از تو جدائى مى‌نمود، و اگر همبسترت مى‌دانست با تو زندگى نمى‌كرد، و اگر خدمتكارت مى‌دانست مى‌گريخت، و اگر همسايه‌ات مى‌دانست در ويران ساختن خانه‌ات مى‌كوشيد، پس كدام رحمت و مهربانى كاملتر از رحمت خداوند سبحان است)
﴿2 وَ يَا مَنْ يَقْبَلُ مَنْ لَا تَقْبَلُهُ الْبِلَادُ
(2) و اى آنكه مى‌پذيرد كسى را كه اهل شهرها او را نمى‌پذيرند
﴿3 وَ يَا مَنْ لَا يَحْتَقِرُ أَهْلَ الْحَاجَةِ إِلَيْهِ
(3) و اى آنكه نيازمندانش را خوار نمى‌گرداند
﴿4 وَ يَا مَنْ لَا يُخَيِّبُ الْمُلِحِّينَ عَلَيْهِ .
(4) و اى آنكه اصراركنندگان خود (كسانى كه پيوسته از او حاجت مى‌طلبند) را نوميد نمى‌سازد
﴿5 وَ يَا مَنْ لَا يَجْبَهُ بِالرَّدِّ أَهْلَ الدَّالَّةِ عَلَيْهِ
(5) و اى آنكه دست رد و منع بر پيشانى كسانى كه به محبت و دوستى او اعتماد دارند و بر او افراط و تجاوز از حد مى‌نمايند نمى‌زند
﴿6 وَ يَا مَنْ يَجْتَبِي صَغِيرَ مَا يُتْحَفُ بِهِ ، وَ يَشْكُرُ يَسِيرَ مَا يُعْمَلُ لَهُ .
(6) و اى آنكه چيز خردى را كه به او ارمغان دهند (عمل كوچكى را كه به او اختصاص دهند) مى‌پذيرد، و اندك چيزى (كارى) را كه براى او انجام دهند جزا مى‌دهد
﴿7 وَ يَا مَنْ يَشْكُرُ عَلَى الْقَلِيلِ وَ يُجَازِي بِالْجَلِيلِ
(7) و اى آنكه عمل كم را مى‌پذيرد و پاداش بزرگ مى‌دهد
﴿8 وَ يَا مَنْ يَدْنُو إِلَى مَنْ دَنَا مِنْهُ .
(8) و اى آنكه نزديك مى‌شود (احسان و نيكى مى‌نمايد) به كسى كه به او نزديك شود (عبادت و بندگى كند)
﴿9 وَ يَا مَنْ يَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ مَنْ أَدْبَرَ عَنْهُ .
(9) و اى آنكه به سوى خود مى‌خواند (به توبه و بازگشت امر مى‌فرمايد) كسى را كه از او روبرگرداند (معصيت و نافرمانى كند)
﴿10 وَ يَا مَنْ لَا يُغَيِّرُ النِّعْمَةَ ، وَ لَا يُبَادِرُ بِالنَّقِمَةِ .
(10) و اى آنكه نعمت و بخشش را (بزرگ باشد يا كوچك) تغيير نمى‌دهد (نيست و نابود نمى‌گرداند)، و به عذاب و كيفر تبديل نمى‌نمايد، اشاره به قول خداى تعالى «س 13 ى 11»: ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم «خدا نعمت قوم و گروهى را دگرگون نمى‌سازد تا اينكه نيكيشان را به بدى تبديل نمايد» و در واقع تغيير نعمت ايشان از جانب خداوند سبحان نيست تا گفته شود بين عبارت دعاء: يا من لا يغير النعمه و آيه‌ى شريفه منافات دارد، بلكه تغيير نعمت به سبب بدى آنان است پس گوئيا ايشان تغييردهنده‌ى نعمت هستند) و به كيفر رساندن (گنهكاران) شتاب نمى‌كند (بلكه از راه لطف و احسان آنها را مهلت مى‌دهد تا از معصيت و گناه توبه نمايند)
﴿11 وَ يَا مَنْ يُثْمِرُ الْحَسَنَةَ حَتَّى يُنْمِيَهَا ، وَ يَتَجَاوَزُ عَنِ السَّيِّئَةِ حَتَّى يُعَفِّيَهَا .
(11) و اى آنكه نيكى را به بار مى‌آورد تا آن را بيافزايد (داراى ثمره و سود گرداند) و از بدى درمى‌گذرد تا آن را ناپديد كند (ببخشد)
﴿12 انْصَرَفَتِ الآْمَالُ دُونَ مَدَى كَرَمِكَ بِالْحَاجَاتِ ، وَ امْتَلَأَتْ بِفَيْضِ جُودِكَ أَوْعِيَةُ الطَّلِبَاتِ ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَ بُلُوغِ نَعْتِكَ الصِّفَاتُ ، فَلَكَ الْعُلُوُّ الْأَعْلَى فَوْقَ كُلِّ عَالٍ ، وَ الْجَلَالُ الْأَمْجَدُ فَوْقَ كُلِّ جَلَالٍ .
(12) آرزوها پيش از رسيدن به منتهى و پايان جود و بخشش تو با (روا شدن) خواسته‌ها برگشتند (زيرا غايت و منتهى براى كرم وجود تو نيست) و جامهاى حاجات و خواسته‌ها به جريان و روان شدن جود و بخشش تو پر شد، و اوصاف پيش از رسيدن به (كنه و حقيقت) وصف تو از هم گسيختند (ناتوان گشته مانده‌اند) زيرا بلندترين بلندى بر بالاى هر بلندى، و بزرگترين بزرگى بر بالاى هر بزرگى بس تو را است (نه غير تو را)
﴿13 كُلُّ جَلِيلٍ عِنْدَكَ صَغِيرٌ ، وَ كُلُّ شَرِيفٍ فِي جَنْبِ شَرَفِكَ حَقِيرٌ ، خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِ لَّا لَكَ ، وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِكَ ، وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ
(13) هر بزرگى در برابر تو خرد، و هر ارجمندى در كنار ارجمنديت خوار است (هر چند نسبت به ديگرى بزرگ و ارجمند باشد، زيرا هر موجودى در تحت قدرت و توانائى و مشيت و خواست تو است) آنانكه به سوى غير تو آمدند نوميد گشتند، و آنانكه جز تو را درخواست نمودند زيان كردند، و آنانكه به درگاه جز تو فرود آمدند تباه شدند، و نعمت‌خواهان جز كسى كه از فضل و احسان تو نعمت خواست دچار خشكسالى (بدبختى و گرفتارى) گرديدند
﴿14 بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ ، وَ جُودُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِينَ ، وَ إِغَاثَتُكَ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمُسْتَغِيثِينَ .
(14) در (رحمت) تو به روى آنانكه خواهانند باز است، و بخشش تو براى درخواست‌كنندگان مباح و روا است (ممنوع و بازداشته نشده) و فريادرسيت به فرياد رس خواهان نزديك است‌
﴿15 لَا يَخِيبُ مِنْكَ الآْمِلُونَ ، وَ لَا يَيْأَسُ مِنْ عَطَائِكَ الْمُتَعَرِّضُونَ ، وَ لَا يَشْقَى بِنَقِمَتِكَ الْمُسْتَغْفِرُونَ .
(15) اميدواران از تو محروم نمى‌مانند، و درخواست‌كنندگان عطاء و بخششت نوميد نمى‌گردند، و آمرزش‌خواهان به عذاب و كيفرت بدبخت نمى‌شوند (اشاره به قول خداى تعالى «س 8 ى 33»: و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم، و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون يعنى و خدا ايشان را عذاب نخواهد كرد در حالى كه تو در ميان ايشان باشى، و هم آنان را به كيفر نمى‌رساند در حالى كه استغفار نموده آمرزش مى‌طلبند)
﴿16 رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ ، وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ ، عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ ، وَ سُنَّتُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ حَتَّى لَقَدْ غَرَّتْهُمْ أَنَاتُكَ عَنِ الرُّجُوعِ ، وَ صَدَّهُمْ إِمْهَالُكَ عَنِ النُّزُوعِ .
(16) روزى تو براى كسى كه معصيت و نافرمانيت كرده گسترده (از جهت اظهار كمال كرم و بخششت او را هم فراگرفته) و حلم و بردباريت (شتاب نكردن در انتقام و به كيفر رساندن) براى آنكه با تو دشمنى نموده (فرمانت نبرده) روآورنده است (زيرا) عادت و روش تو به بدكاران احسان و نيكى است، و طريقه‌ى (حكمت) تو بر تجاوزكنندگان از حد رحمت و مهربانى است (اين سخن با قول خداى تعالى «س 2 ى 190»: ان الله لايحب المعتدين يعنى خدا تجاوزكنندگان از حد «ستمكاران» را دوست ندارد «رحمت او ايشان را فرانخواهد گرفت» منافات ندارد، زيرا رحمت او بر ايشان از جهت اقتضاء ذات او است، و دوست نداشتنش آنها را از جهت اقتضاء از حد تجاوز نمودن آنان است) تا اينكه مهلت دادن تو ايشان را از بازگشت (از باطل به سوى حق) مغرور ساخته و فريب داده، و شتاب نكردن تو (در كيفر) آنها را از بازايستادن (بجا نياوردن گناه) بازداشته‌
﴿17 وَ إِنَّمَا تَأَنَّيْتَ بِهِمْ لِيَفِيؤُوا إِلَى أَمْرِكَ ، وَ أَمْهَلْتَهُمْ ثِقَةً بِدَوَامِ مُلْكِكَ ، فَمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَتَمْتَ لَهُ بِهَا ، وَ مَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ خَذَلْتَهُ لَهَا .
(17) و (ايشان غفلت دارند از) اينكه آنان را مهلت داده‌اى براى آنست كه به فرمان تو بازگردند، و اينكه درباره‌ى (كيفر) آنها شتاب ننمودى از جهت اعتماد به دوام و هميشگى ملك و پادشاهى خود مى‌باشد (چون كسى عجله و شتاب مى‌نمايد كه از گذشتن وقت بترسد، ولى كسى كه بر قدرت و تسلط خويش بر هر كه بخواهد و هر وقت كه بخواهد اعتماد داشته باشد سببى براى عجله و شتاب او نيست) پس هر كه سزاوار نيكبختى بوده خاتمه و پايان كارش را نيكبخت گردانيدى، و هر كه شايسته‌ى بدبختى بوده او را از جهت بدبختى خوار ساختى (كمك و يارى نكرده به خود واگذاشتى)
﴿18 كُلُّهُمْ صَائِرُونَ ، إِلَى حُكْمِكَ ، وَ اُمُورُهُمْ آئِلَةٌ إِلَى أَمْرِكَ ، لَمْ يَهِنْ عَلَى طُولِ مُدَّتِهِمْ سُلْطَانُكَ ، وَ لَمْ يَدْحَضْ لِتَرْكِ مُعَاجَلَتِهِمْ بُرْهَانُكَ .
(18) همه‌ى ايشان (نيكبختان و بدبختان) به حكم تو مى‌رسند، و گفتار و كردارشان به فرمان تو بازمى‌گردد (بازگشت همه به سوى تو است، و تو درباره‌ى ايشان به پاداش و كيفر و گذشت حكم كرده فرمان خواهى داد، چنانكه در قرآن كريم «س 6 ى 60» فرموده: ثم اليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون يعنى پس بازگشت شما «بعد از مرگ» به سوى او است، سپس «در روز قيامت» شما را به آنچه بجا مى‌آوريد آگاه مى‌سازد) و طول مدت (مهلت دادن توبه‌ى) ايشان حجت و دليل تو را (در انتقام بر آنها) سست نساخته (چنانكه جز تو هر كه را بر ديگرى حجتى باشد و به وسيله‌ى آن در گرفتن حق خود شتاب ننمايد تا آنكه به طول انجامد حجتش سست و از گرفتن حق خود ناتوان گردد) و از جهت شتاب نكردن در (باره‌ى بازخواست از) اينان دليل آشكار تو (درباره‌ى عذاب آنان) باطل و نادرست نشده (به اينكه گفته شود: اگر خداى تعالى را بر آنها حجت و دليلى بود مهلتشان نمى‌داد)
﴿19 حُجَّتُكَ قَائِمَةٌ لَا تُدْحَضُ ، وَ سُلْطَانُكَ ثَابِتٌ لَا يَزُولُ ، فَالْوَيْلُ الدَّائِمُ لِمَنْ جَنَحَ عَنْكَ ، وَ الْخَيْبَةُ الْخَاذِلَةُ لِمَنْ خَابَ مِنْكَ ، وَ الشَّقَاءُ الْأَشْقَى لِمَنِ اغْتَرَّ بِكَ .
(19) حجت و دليل تو پابرجا است كه باطل نمى‌شود، و سلطنت و پادشاهيت ثابت و هميشگى است كه نيست نمى‌گردد، پس عذاب هميشگى كسى را است كه از تو برگشته، و نوميدى خواركننده كسى را است كه از تو نوميد گرديده، و بدبختترين بدبختى براى كسى است كه به (كرم و بخشش) تو مغرور و فريفته و (بر معصيت و نافرمانيت) جرات نموده دلير شود (زيرا كريم هرگاه به كسى بى‌عوض و غرضى نعمت داد و او را به چيزى امر نمود و او معصيت و نافرمانيش كرد و شكر نعمتش را بجا نياورد لازمه‌ى كرمش چشم‌پوشى از گناه او نمى‌باشد)
﴿20 مَا أَكْثَرَ تَصَرُّفَهُ فِي عَذَابِكَ ، وَ مَا أَطْوَلَ تَرَدُّدَهُ فِي عِقَابِكَ ، وَ مَا أَبْعَدَ غَايَتَهُ مِنَ الْفَرَجِ ، وَ مَا أَقْنَطَهُ مِنْ سُهُولَةِ الَْمخْرَجِ عَدْلًا مِنْ قَضَائِكَ لَا تَجُورُ فِيهِ ، وَ إِنْصَافاً مِنْ حُكْمِكَ لَا تَحِيفُ عَلَيْهِ .
(20) چه بسيار است پى در پى بازگشت او (آن مغرور به كرمت) در شكنجه‌ى تو، و چه طولانى است سرگردانيش در كيفر تو، و چه دور است پايان غم و اندوهش، و چه نوميد است از رهائى يافتن به آسانى!! (همه‌ى اين گرفتاريهاى او) از روى عدل در حكم تو است كه در آن ظلم نمى‌كنى، و از روى انصاف و دادگرى در فرمان تو است كه بر او ستم نمى‌نمائى‌
﴿21 فَقَدْ ظَاهَرْتَ الْحُجَجَ ، وَ أَبْلَيْتَ الْأَعْذَارَ ، وَ قَدْ تَقَدَّمْتَ بِالْوَعِيدِ ، وَ تَلَطَّفْتَ فِي التَّرْغِيبِ ، وَ ضَرَبْتَ الْأَمْثَالَ ، وَ أَطَلْتَ الْإِمْهَالَ ، وَ أَخَّرْتَ وَ أَنْتَ مُسْتَطِيعٌ لِلمُعَاجَلَةِ ، وَ تَأَنَّيْتَ وَ أَنْتَ مَلِيءٌ بِالْمُبَادَرَةِ
(21) براى آنكه حجتها و دليلهايت را پى در پى و به كمك يكديگر گردانيده‌اى، و دليلها را بيان كرده آشكار ساخته‌اى، و تهديد و ترساندن (از عذاب خود) را اعلام نموده‌اى، و در ترغيب و خواهان نمودن (به پاداش) لطف و نيكوئى بجا آورده‌اى، و (در قرآن كريم) مثلها زده و داستانها بيان فرموده‌اى، و مهلت دادن را طولانى كرده، و (كيفر را) به تاخير انداخته‌اى در حالى كه تو بر شتاب كردن توانائى، و شتاب نكردى و تو به شتاب نمودن قادرى‌
﴿22 لَمْ تَكُنْ أَنَاتُكَ عَجْزاً ، وَ لَا إِمْهَالُكَ وَهْناً ، وَ لَا إِمْسَاكُكَ غَفْلَةً ، وَ لَا انْتِظَارُكَ مُدَارَاةً ، بَلْ لِتَكُونَ حُجَّتُكَ أَبْلَغَ ، وَ كَرَمُكَ أَكْمَلَ ، وَ إِحْسَانُكَ أَوْفَى ، وَ نِعْمَتُكَ أَتَمَّ ، كُلُّ ذَلِكَ كَانَ وَ لَمْ تَزَلْ ، وَ هُوَ كَائِنٌ وَ لَا تَزَالُ .
(22) مكث و درنگ نمودن تو نه از روى ناتوانى است، و مهلت دادنت نه از روى سستى است، و خودداريت نه از روى بيخبرى است و به تاخير انداختنت نه از روى ملاطفت و خوشرفتارى است (كه از ترس شر كسى كه او را مهلت داده‌اى باشد) بلكه براى آنست كه حجت تو رساتر و كرم و بخشش تو كاملتر و نيكى تو فراوانتر و نعمت تو تمامتر باشد، و همه‌ى آنچه گفته شد (جمله‌ى بيست و يكم تا اينجا) بوده و هميشه بوده و هست و هميشه خواهد بود
﴿23 حُجَّتُكَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ تُوصَفَ بِكُلِّهَا ، وَ مَجْدُكَ أَرْفَعُ مِنْ أَنْ يُحَدَّ بِكُنْهِهِ ، وَ نِعْمَتُكَ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى بِأَسْرِهَا ، وَ إِحْسَانُكَ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُشْكَرَ عَلَى أَقَلِّهِ
(23) حجت و دليل تو بزرگتر از آنست كه به همه‌ى (وصف) آن وصف شود (حجت تو منزه است از اينكه مخلوق و آفريده‌اى بر احاطه‌ى به وصف آن توانائى داشته باشد) و بزرگى تو بالاتر از آنست كه كنه و حقيقت آن به حدى درآيد (پايانى براى آن تعيين گردد) و نعمت تو افزونتر از آنست كه همه‌ى آن شمرده شود، و نيكى تو بيشتر از آنست كه بر كمتر آن سپاس گزارده شوى‌
﴿24 وَ قَدْ قَصَّرَ بِيَ السُّكُوتُ عَنْ تَحْمِيدِكَ ، وَ فَهَّهَنِيَ الْإِمْسَاكُ عَنْ تَمْجِيدِكَ ، وَ قُصَارَايَ الْإِقْرَارُ بِالْحُسُورِ ، لَا رَغْبَةً يَا إِلَهِي بَلْ عَجْزاً .
(24) و خاموشى مرا از سپاسگزاردن تو ناتوان ساخته، و خوددارى مرا از بزرگ داشتن تو درمانده كرده (من از سپاسگزاردن و بزرگ داشتن تو ناتوان و درمانده‌ام از اينرو خاموش گشته و خوددارى مى‌نمايم، پس گوئيا خاموشى و خوددارى مرا ناتوان و درمانده نموده است) و نهايت كوشش من (در سپاسگزارى) اعتراف به درماندگى است، نه از روى بى‌رغبتى و دورى گزيدن از سپاسگزارى- اى خداى من- بلكه از روى عجز و ناتوانى است‌
﴿25 فَهَا أَنَا ذَا أَؤُمُّكَ بِالْوِفَادَةِ ، وَ أَسْأَلُكَ حُسْنَ الرِّفَادَةِ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اسْمَعْ نَجْوَايَ ، وَ اسْتَجِبْ دُعَائِي ، وَ لَا تَخْتِمْ يَوْمِي بِخَيْبَتِي ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِالرَّدِّ فِي مَسْأَلَتِي ، وَ أَكْرِمْ مِنْ عِنْدِكَ مُنْصَرَفِي ، وَ تُرِيدُ مُنْقَلَبِي ، إِنَّكَ غَيْرُ ضَائِقٍ بِمَا تُرِيدُ ، وَ لَا عَاجِزٍ عَمَّا تُسْأَلُ ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ .
(25) پس (چون حال چنين است) اينك منم كه آمدن به درگاه تو را قصد مى‌كنم، و عطا و بخشش نيكو از تو مى‌خواهم، پس بر محمد و آل او درود فرست، و رازم را بشنو، و دعا و درخواستم را روا ساز، و روزم را به نوميدى به پايان مرسان، و در خواهشم دست رد و منع بر پيشانيم مزن (مرا نوميد مگردان) و رفتنم را از نزد خود و بازگشتنم را به سويت گرامى دار، زيرا تو به آنچه بخواهى گرفتار سختى نمى‌شوى، و از آنچه از تو خواسته شود ناتوان نيستى، و تو بر هر چيز توانائى، و انتقال (از معاصى) و توانائى (بر طاعت براى ما) نيست جز به يارى خداى بلند مرتبه‌ى بزرگ (كه خردها از درك حقيقت ذات او فرومى‌مانند).

برچسب:

دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه

-

دعای چهل و شش صحیفه سجادیه

-

دعای 46 صحیفه سجادیه

-

دعای ۴۶ صحیفه سجادیه

-

چهل و ششمین دعای صحیفه سجادیه

-

شرح صحیفه سجادیه

-

ترجمه صحیفه سجادیه

-

انتخاب ترجمه:
- استاد حسین انصاریان - سید كاظم ارفع - حسین استاد ولی - سید رضا آل ياسین - محیی الدين مهدی الهی قمشه ای - عبدالمحمد آيتی - صدرالدین بلاغی - تقدسی نيا - حسن ثقفی تهرانی - محمد مهدی جلالی - سید علیرضا جعفری - محمد تقی خلجی - لطیف راشدی - باقر رجبی نژاد - محمد رسولی - محمد مهدی رضايی - محمد حسین سلطانی لرگانی کجوری - داریوش شاهین - ابوالحسن شعرانی - غلامعلی صفايی - محمود صلواتی - عباس عزيزی - حسین عماد زاده اصفهانی - محسن غرویان - عبدالجواد ابراهیمی - جواد فاضل - محمد مهدی فولادوند - علی نقی فيض الاسلام اصفهانی - فیض الاسلام (تصحیح جامعه مدرسین) - جواد قيومی اصفهانی - اسدالله مبشری - محمد علی مجاهدی - محسن محمود زاده - عبدالحسین موحدی
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^