فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه



فراز 4 از دعای 20 ( موانع باطنی برای رشد انسان )

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا ، وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا .
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و درجه و مرتبه‌ مرا نزد مردم بلند مکن، مگر آن‌که به همان اندازه نزد خودم پَست گردانی؛ و عزّت آشکاری برایم ایجاد مکن، مگر آن‌که به همان اندازه، خواری باطنی برایم ایجاد کنی.

درجه و رفعت انسان‌

انسان هيچ گاه نبايد در راه مقامات معنوى در مرتبه ويژه‌اى بايستد، چرا كه ماندن به معناى پويا نبودن و ايستادن از حركت است. و اين براى پوينده راه حق سودمند و كارگشا نيست. او بسان آب رودخانه‌اى است كه براى وصول به درياى حقيقت، پيوسته بايد در تلاش باشد و اگر از حركت باز بماند، دچار فساد و آلودگى مى‌شود و به لجنزارى پر از شهوات تبديل مى‌گردد.

آدمى به طور فطرى مقامات و كمالات معنوى و مادى خويش را به اندازه مطلق و بى‌نهايت مى‌خواهد و اگر او در سير معنوى به سوى كمال مطلق سستى و كندى كند و در جهت خلاف فطرت برود، در واقع به نداى فطرت، پاسخ مناسب نداده و از همه استعداد و تواناييش بهره‌گيرى نكرده است و دچار يأس و نااميدى مى‌شود و به اندك راضى مى‌گردد و اين چيزى جز درماندگى و ستم به نفس نيست.

امام على (عليه السلام) درباره اخلاق حكومت دارى حاكمان مى‌فرمايد:

ذُوالشَّرَفِ لاتُبْطِرُهُ مَنْزِلَةٌ نالَهَا وَ إِنْ عَظُمَتْ كَالْجَبَلِ الَّذى‌ لاتُزَعْزِعُهُ الرِّياحُ وَ الدَّنِىُّ تُبْطِرُهُ مَنْزَلَةٌ كَالكَلاءِ الَّذِى يُحَرِّكُهُ مَرُّ النَّسِيم.«1»

آدم بزرگ‌منش به هر مقامى، هر چند بزرگ برسد سرمست نمى‌شود؛ مانند كوهى كه هيچ بادى آن را به لرزه در نمى‌آورد، اما آدم فرومايه با دست يافتن به كمترين ارزشى افسار گسيخته مى‌شود، همانند بوته علفى كه وزش نسيمى آن را مى‌جنباند.

يعنى هر كه حكمت آموخته؛ خود را بزرگ ساخته است و چنگ زدن به گنجينه فضيلت، به كمال بزرگى مى‌افزايد و به يقين و باور مى‌رساند؛ بنابراين هجمه مشكلات و هزينه‌هاى گران بزرگوارى بر روح بزرگ سنگينى نمى‌كند.

بر اين پايه در حديث معراج آمده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به محضر ربّ، عرض كرد: پروردگارا! فايده و ميراث روزه چيست؟ خداوند فرمود:

روزه؛ حكمت را به ارث گذارد و حكمت؛ معرفت را و معرفت يقين مى‌آورد و هر گاه بنده به يقين رسد؛ ديگر برايش اهميتى ندارد كه چگونه شب و روز خود را به سختى يا آسانى بگذراند.«2»

از جمله تقسيم‌هاى مقامى بين بندگان كه برتر از ايمان و تقوا باشد، همين يقين است. البته شمار كمى از اهل ايمان به مقام يقين مى‌رسند؛ زيرا مجاهده نفس بسيار مى‌خواهد و بايد قدم‌هاى بلندى برداشته شود تا به درجه‌هاى بالاتر رسيد.

به هر حال؛ انسان بايد براى مرتبه‌هاى اسلام تلاش كند تا به مرتبه‌هاى كمال ايمان و تقوا برسد، سپس براى مراتب تقوا كوشش كند و اگر از متّقين است بايد بكوشد تا به علم اليقين كه مرتبه اوّل معرفت شهودى است، برسد. بعد با يارى خداوند به عين اليقين و مرتبه بالاتر حق اليقين كه برترين يقين نزد خداوند است، توفيق يابد كه خداوند در اين زمينه مى‌فرمايد:

﴿وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى‌ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴾«3»

و پروردگارت را تا هنگامى كه تو را مرگ بيايد، بندگى كن.

نهايت اين مرتبه‌ها پايان راه نيست، بلكه آغاز سير آسمانى است. تا به درجات بالاتر از حد يقين برسد؛ هميشه مورد خطاب آيه شريفه است به گونه‌اى كه همواره براى او تازگى و شادابى ويژه‌اى دارد.

حارثة بن مالك و همّام به اين مرتبه‌ها رسيده بودند به طورى كه حق اليقين حال ظاهرشان را پژمرده و بى‌حس نموده بود. اين مقامات تنها با داشتن دانش روز و كوشش طبيعى پيدا نمى‌شود، بلكه با مبارزه شديد با نفس امّاره و رياضت‌هاى شرعى به دست مى‌آيد.

كسى كه پس از هشتاد سال زندگى با كمترين رنجش نمى‌تواند خود را كنترل كند و اندوه و كمبود ناله او را درمى‌آورد و قلبش را فرا مى‌گيرد؛ چگونه مى‌خواهد به يقين و مقام رضا و فناى حق برسد و چگونه مى‌خواهد به فرمايش امام سجّاد (عليه السلام) عمل نمايد كه فرمود:

الرِّضَا بِمَكْرُوهِ الْقَضاءِ أَرْفَعُ دَرَجاتِ الْيَقِينِ.«4»

كسى كه به تقديرهاى ناخوشايند الهى رضايت دارد، به بالاترين درجه باور و يقين رسيده است.

پس تا مهلت داده‌اند بايد كارى كرد و خود را از دل مردگى و افسردگى نجات داد و غم‌هاى وارد را با صبر و اراده محكم و باور خوب از خويشتن دور ساخت.

از بيانات نورانى امام اوّل على (عليه السلام) به فرزندش حسن (عليه السلام) است كه مى‌فرمايد:

احْىِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ امِتْهُ بِالزَّهادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ.«5»

دلت را با اندرز زنده كن و با بى‌رغبتى به دنيا بميران و با نيروى يقين قوى كن و با حكمت نورانى نما.

در اين فراز امام سجّاد (عليه السلام) از زاويه ديگر به گرفتارى‌هاى درونى و موانع باطنى نهفته در وجود انسان اشاره مى‌فرمايد كه يكى پس از ديگرى با برطرف شدن‌صفات ديگرى در ضمير انسان ظاهر مى‌شود. پس بايد با بينش اعتدالى در پرده‌بردارى از آنها كوشيد.

پيامبر عزيز اسلام (صلى الله عليه و آله) در سفارش‌هاى سازنده خويش به ابوذر مى‌فرمايد:

يا أَباذَرٍ! طُوبى‌ لِمَنْ تَواضَعَ لِلَّهِ تَعالى‌ فى‌ غَيْرِ مَنْقَصَةٍ وَ اذَلَّ نَفْسَهُ فِى غَيْرِ مَسْكَنَةٍ.«6»

اى ابوذر! خوشا به حال كسى كه براى خداى بلند مرتبه، بدون نقصان فروتنى كند و نفس خود را بدون سختى خوار كند.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

افْضَلُ النّاسِ مَنْ تَواضَعَ عَنْ رِفْعَةٍ.«7»

برترين مردم كسى است كه از موضع بزرگى و سربلندى نسبت به همگان تواضع و فروتنى كند.

توازن و تعادل ظاهرى و باطنى كه حضرت سجّاد (عليه السلام) از حضرت حق مى‌طلبد، عامل سعادت و كشاننده خير دنيا و آخرت، و موجب رسيدن فيض الهى به انسان است.

با اين توازن، انسان نسبت به حق پايدار و ثابت مى‌ماند، و نسبت به خلق عاشقانه در مقام خدمت و يارى برمى‌آيد.

با اين توازن است كه كرامت و شخصيّت انسان همچون گل در گلستان شكوفا مى‌شود، و هر گونه خيرى از دست او براى نجات مردم از مشكلات بروز مى‌نمايد.

امام سجّاد (عليه السلام) به دنبال درخواستش از حضرت ربّ العزّه عرضه مى‌دارد:

«سربلندى و عزت آشكار برايم به وجود مياور، مگر آن كه به همان اندازه در باطنم براى من خوارى و ذلّت پديد آورى، تا دست و پاى خودرا در فضاى آن عزت گم نكنم، و از حضرت تو غافل نشوم، و خود را از ديگران برتر ندانم كه اگر اين عنايت را از من دريغ فرمائى از مقام انسانيت دور افتم، و از كرامت و شرافت نفس و واقعيت وجود خود فاصله گيرم.

بيا كه مى‌كُشدم درد آرزومندى‌

طبيب درد منى در به من چه مى‌بندى‌

مرا گريز چو از بندگى ميسّر نيست‌

ترا گريز نباشد هم از خداوندى‌

زبس كه غيرت حسنت غيور كرد اى شمع‌

زبرق حسن خود آتش به عالم افكندى‌

گهى چو سرو زدى ريشه در دل و جانم‌

كه خار خار اميدم زبيخ بركندى‌

اسير هجر تو را آرزوى مردن خويش‌

چو آرزوى خلاصى است در دل بندى‌

افضل الناس من تواضع عن رفعه.
(برترين مردم كسى است كه از موضع بزرگى و سربلندى نسبت به همگان تواضع و فروتنى كند.)
ميزان‌الحكمة، ج 10، ص 504


انتخاب شرح:
- حسین انصاریان - محمد رضا آشتیاني - محمد جعفر امامی - حسن ممدوحی کرمانشاهی - روح الله خاتمي - محمد بن سلیمان تنکابنی - محمد تقي فلسفی - محمد علي مدرسی چهاردهی - بدیع الزمان قهپائی - سید عليخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید علیخان حسينی حسنی مدنی شيرازی - سید محمد باقر حسينی (داماد) - سید محمد باقر موسوی حسينی شيرازی - سید محمد حسین فضل الله - سید محمد شيرازی - سید نعمة الله جزائری - عباس علی موسوی - محمد جواد مغنیه - محمد دارابی - نبیل شعبان
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^