فارسی
پنجشنبه 30 فروردين 1403 - الخميس 8 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خطبه 107 - خطبه در پيشگويی‌ از حوادث آينده


مطلب قبلی خطبه 106
خطبه 108 مطلب بعدی


نحوه نمایش
متن عربی متن ترجمه
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از خطبه های‌ آن حضرت است
وَ هِىَ مِنْ خُطَبِ الْمَلاحِمِ
در پیشگویی‌ از حوادث آینده
الْحَمْدُلِلّهِ الْمُتَجَلِّى لِخَلْقِه بِخَلْقِهِ، وَ الظّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ.
خدای‌ را سپاس که با آفرینش مخلوقات بر مخلوقات تجلّی‌ کرد، و با حجّت خود بر قلوبشان آشکار است،
خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّة، اِذْ كانَتِ الرَّوِيّاتُ لاتَليقُ اِلاّ بِذَوِى
بدون به کارگیری‌ اندیشه موجودات را آفرید، زیرا اندیشه ها در خور آنانی‌ است که دارای‌
الضَّمائِرِ، وَ لَيْسَ بِذى ضَمير فى نَفْسِهِ. خَرَقَ عِلْمُهُ باطِنَ غَيْبِ
ضمائرند، و خدا را فی‌ نفسه ضمیر نیست. دانش او عمق پرده های‌ غیب
السُّتُراتِ، وَ اَحاطَ بِغُمُوضِ عَقائِدِ السَّريراتِ.
را شکافته، و به پیچیدگی‌ ها و دقایق آراء نهانها احاطه نموده.
مِنْها فى ذِكْرِ النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِه
از این خطبه است درباره پیامبر صلّی‌ اللّه علیه وآله
اخْتارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الاَْنْبِياءِ، وَ مِشْكاةِ الضِّياءِ، وَ ذُؤابَةِ الْعَلْياءِ،
او را از شجره انبیا، و از چراغدان نور، و از مرتبت بلند،
وَ سُرَّةِ الْبَطْحاءِ، وَ مَصابيحِ الظُّلْمَةِ، وَ يَنابيعِ الْحِكْمَةِ.
و از مرکز سرزمین بطحا، و از چراغهای‌ برافروخته در ظلمت، و چشمه های‌ حکمت اختیار نمود.
وَ مِنْـها
و از این خطبه است
طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ اَحْكَمَ مَراهِمَهُ،
طبیبی‌ است که همراه با طبّش در میان مردم می‌ گردد، مرهمهایش را محکم و آماده ساخته،
وَ اَحْمى مَواسِمَهُ، يَضَعُ مِنْ ذلِكَ حَيْثُ الْحاجَةُ اِلَيْهِ: مِنْ قُلُوب
و ابزارهایش را برای‌ سوزاندن زخمها داغ نموده، تا هر جا لازم باشد: در زمینه دلهای‌
عُمْى، وَ آذان صُمٍّ، وَاَلْسِنَة بُكْم. مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَةِ،
کور، و گوشهای‌ کر، و زبانهای‌ لال به کار گیرد. دارو به دست به دنبال علاج بیماریهای‌ غفلت،
وَ مَواطِنَ الْحَيْرَةِ. لَمْ يَسْتَضيئُوا بِاَضْواءِ الْحِكْمَةِ، وَلَمْ يَقْدَحُوا
و دردهای‌ حیرت است. این بیماران وجود خود را از انوار حکمت روشن ننموده، و با آتش زنه دانشی‌
بِزِنادِ الْعُلُومِ الثّاقِبَةِ. فَهُمْ فى ذلِكَ كَالاَْنْعامِ السّائِمَةِ، وَالصُّخُورِ
درخشان شعله نیفروخته اند. از این بابت به مانند چهارپایان چرنده، و سنگهای‌
الْقاسِيَةِ.
سـخت انـد .
قَدِ انْجابَتِ السَّرائِرُ لاَِهْلِ الْبَصائِرِ، وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ
حقایق پنهان برای‌ اهل بصیرت آشکار، و راه حق برای‌ اشتباه کنندگان
لِخابِطِها، وَ اَسْفَرَتِ السّاعَةُ عَنْ وَجْهِها، وَ ظَهَرَتِ الْعَلامَةُ
نمایان شد، و قیامت پرده از چهره برداشت، و نشانه های‌ آن برای‌ صاحب فراست
لِمُتَوَسِّمِها. ما لى اَراكُمْ اَشْباحاً بِلا اَرْواح، وَ اَرْواحاً بِلا اَشْباح،
ظاهر گشت. چه شده که شما را پیکرهایی‌ بی‌ جان، و جانهایی‌ بی‌ پیکر،
وَ نُسّاكاً بِلا صَلاح، وَ تُجّاراً بِلا اَرْباح، وَ اَيْقاظاً نُوَّماً، وَ شُهُوداً
و عابدانی‌ بی‌ صلاح، و تاجرانی‌ بی‌ سود، و بیدارانی‌ در خواب، و حاضرانی‌
غُيَّباً، وَ ناظِرَةً عَمْياءَ، وَ سامِعَةً صَمَّاءَ، وَ ناطِقَةً بَكْماءَ. رايَةُ ضَلالَة
غایب، و ناظرانی‌ کور، و شنوندگانی‌ کر، و گویندگانی‌ لال مشاهده می‌ کنم؟! دولت ضلالت
قَدْ قامَتْ عَلى قُطْبِها، وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِها، تَكيلُكُمْ بِصاعِها،
بر محور خود به پا شده، و با شاخه هایش همه جا پراکنده گردیده، شما را با کیل خود وزن می‌ کند،
وَ تَخْبِطُكُمْ بِباعِها، قائِدُها خارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ، قائِمٌ عَلَى الضَّلَّةِ،
و با همه دست خود بر سرتان می‌ کوبد، پرچمدار این حکومت از دین خارج است، و بر سکّوی‌ گمراهی‌ ایستاده،
فَلايَبْقى يَوْمَئِذ مِنْكُمْ اِلاّ ثُفالَةٌ كَثُفالَةِ الْقِدْرِ، اَوْ نُفاضَةٌ كَنُفاضَةِ الْعِكْمِ،
آن زمان از شما جز به مانند باقیمانده ته دیگ، یا به مثل خرده دانه ای‌ که در ته بقچه مانده چیزی‌ باقی‌ نماند.
تَعْرُكُكُمْ عَرْكَ الاَْديمِ، وَ تَدُوسُكُمْ دَوْسَ الْحَصيدِ،
دولت ضلالت شما را به مانند به هم پیچیده شدن چرم به هم می‌ مالد، و همچون کوبیدن خرمن می‌ کوبد،
وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَيْنِكُمُ اسْتِخْلاصَ الطَّيْرِ الْحَبَّةَ
این سرکشان همچون پرنده ای‌ که دانه درشت را از دانه ریز جدا می‌ کند
الْبَطينَةَ مِنْ بَيْنِ هَزيلِ الْحَبِّ.
مؤمن را از میان شما جدا می‌ کنند.
اَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذاهِبُ؟ وَتَتيهُ بِكُمُ الْغَياهِبُ؟ وَ تَخْدَعُكُمُ
این راهها شما را کجا می‌ برد؟ تاریکی‌ ها تا چه وقت شما را سرگشته و حیران می‌ نماید؟! دروغها چگونه شما
الْكَواذِبُ؟ وَ مِنْ اَيْنَ تُؤْتَوْنَ؟ وَ اَنّى تُؤْفَكُونَ؟! فَلِكُلِّ اَجَل كِتابٌ،
را می‌ فریبند؟! این بلا از کجا به سر شما می‌ آید و به کجا بازگردانده می‌ شوید؟! برای‌ هر زمانی‌ سرنوشتی‌ است،
وَلِكُلِّ غَيْبَة اِيابٌ. فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبّانِيِّكُمْ، وَ اَحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ،
و هر غیبتی‌ را بازگشتی‌ است. پس، از عالم ربّانی‌ خود بشنوید، دلهای‌ خود را نزد او حاضر کنید،
وَاسْتَيْقِظُوا اِنْ هَتَفَ بِكُمْ. وَلْيَصْدُقْ رائِدٌ اَهْلَهُ، وَلْيَجْمَعْ شَمْلَهُ،
واگر بر شما فریاد زد بیدارشوید. خبرگزارباید به مردمش راست بگوید، و پراکندگی‌ کار و افکار خود را جمع نماید،
وَلْيُحْضِرْ ذِهْنَهُ. فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الاَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ،
و ذهنش را آماده سازد. عالم ربّانی‌ حقایق را همچون شکافتن مهره برای‌ شما شکافت،
وَ قَـرَفَـهُ قَـرْفَ الصَّـمْغَـةِ. فَعِنْـدَ ذلِـكَ اَخَـذَ
و حقیقت را همچون کندن پوست درخت برای‌ یافتن صمغ پوست کند. به وقت برپا شدن بیرق گمراهی‌
الْباطِلُ مَآخِذَهُ، وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَراكِبَهُ، وَ عَظُمَتِ الطّاغِيَةُ،
باطل در محلّ خود جای‌ گرفته، و جهالت بر مرکبهایش سوار گشته، و گروه ستمگر بزرگ و فراوان گردد،
وَ قَلَّتِ الدّاعِيَةُ، وَ صالَ الدَّهْرُ صِيالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ، وَ هَدَرَ فَنيقُ
و دعوت کننده به حق کم شود، و روزگار همچون وحشی‌ گزنده حمله نماید، و شتر باطل پس از
الْباطِلِ بَعْدَ كُظُوم، وَ تَواخَى النّاسُ عَلَى الْفُجُورِ، وَ تَهاجَرُوا عَلَى
سکوت عربده کشد و قوّت گیرد، و مردم بر معصیت پیمان برادری‌ بندند، و بر دین از هم دوری‌
الدِّينِ، وَ تَحابُّوا عَلى الْكَذِبِ، وَ تَباغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ. فَاِذا كانَ
نمایند، و بر دروغ با یکدیگر دوست شوند، و بر راستی‌ با هم دشمنی‌ ورزند. در این وقت
ذلِكَ كانَ الْوَلَدُ غَيْظاً، وَالْمَطَرُ قَيْظاً، وَتَفيضُ اللِّئامُ فَيْضاً، وَ تَغيضُ
فرزند باعث خشم پدر، و باران عامل حرارت گردد، و مردم پست فراوان، و خوبان
الْكِرامُ غَيْضاً. وَكانَ اَهْلُ ذلِكَ الزَّمانِ ذِئاباً، وَسَلاطينُهُ سِباعاً،
کمیاب شوند. مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ، و حاکمانشان درنده،
وَ اَوْساطُهُ اُكّالاً، وَ فُقَراؤُهُ اَمْواتاً، وَ غارَ الصِّدْقُ، وَ فاضَ الْكَذِبُ،
و میانه حالشان طعمه، و نیازمندانشان مرده خواهند بود، راستی‌ ناپدید شود، و دروغ فراوان گردد،
وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسانِ، وَ تَشاجَرَ النّاسُ بِالْقُلُوبِ، وَ صارَ
مردم به زبان اظهار دوستی‌، و به دل دشمنی‌ کنند، فسق
الْفُسُوقُ نَسَباً، وَالْعَفافُ عَجَباً، وَلُبِسَ الاِْسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً.
عامل نسبت، و عفّت باعث شگفتی‌ شود، و اسلام را همچون پوستینِ وارونه پوشند.



پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^