فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ـ محبت وسيله شادمانی هنگام مرگ

از شمار لحظه های بسيار دشوار و بلكه هولناك در حيات آدمی ، لحظه جانكاهی است كه در بستر احتضار افتاده و هم چون شمع در حال آب شدن است و می رود كه رابطه اش از دنيا قطع شود و قدم در سرای آخرت گذارد كه ناگاه پرده كنار می رود و به تناسب عقايد و اخلاق و اعمالش حقايقی را می بيند كه برای او يا بسيار دردناك و يا فوق العاده شادی آفرين است و نقطه شادی نقطه ای است كه محصول شيرين عشق و محبت به اهل بيت (عليهم السلام) است كه ظهور تامش در آن لحظه است .

عبداللّه بن وليد می گويد : در زمان مروان به محضر حضرت امام صادق (عليه السلام)رسيدم ، حضرت پرسيد : كيستی ؟ گفتم : از مردم كوفه ، فرمود : مردم هيچ شهری به اندازه كوفه عاشق و محب ما نيستند به ويژه اين گروه شيعه .

سپس فرمود : خدا شما را به حقيقتی رهنمون شد كه ديگر مردم از آن بی خبرند به اين خاطر شما دوستی كرديد و ديگر مردمان دشمنی كردند و از ما پيروی نموديد و ديگران مخالفت كردند و ما را تأييد كرديد و ديگران تكذيب كردند ، خدا زندگی و مرگ شما را چون زندگی و مرگ ما قرار دهد و آنگاه افزود : گواهی می دهم كه پدرم فرمود :

 

مَا بَيْنَ أحَدِكُمُ وبَيْنَ أنْ يَرَی مَا يُقِرُّ اللّهُ بِهِ عَيْنَهُ ، وَأنْ يَغْتَبِطَ ، إلاَّ أنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هذِهِ ـ وَأهوَی بِيَدِهِ إلَی حَلْقِهِ . . .

فاصله ای بين هر يك از شما و آنچه مايه چشم روشنی و غبطه خوردن او نيست مگر اينكه روح او به اينجا برسد ـ و با دستش به گلويش اشاره كرد . . .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) در روايتی بس مهم آنچه را مؤمن لحظه تمام شدن عمرش و هنگام ورودش به آخرت می بيند به اين مضمون بيان می فرمايد :

 . . . ملك الموت به مؤمن می گويد : بالای سرت را بنگر ، پس درجات بهشت ها و قصرهايی را كه آرزوهای اهل دنيا از دركش عاجز است می بيند ، ملك الموت می گويد اين منازل و نعمت ها و اموال و اهل و عيال از تو و هر كسی كه از تو و نيز نسل صالح و شايسته ات كه در اينجا با تو خواهند بود می باشد آيا به جای آنچه در دنيا باقی می گذاری به اين عنايات و الطاف خدا خشنود هستی ؟

می گويد : آری ، به خدا سوگند . سپس می گويد : بنگر ، پس می نگرد در اين حال محمّد و علی و پاكيزگان از آل آن دو بزرگوار را در اعلا عليين می بيند . ملك الموت می گويد : آيا اينان را می بينی ؟ ايشان سروران تو و امامان تو هستند كه در اين جايگاه هم نشينان و انيسان تواند آيا به جای آنچه اكنون در دنيا از آنها جدا می شوی به اينان راضی هستی ؟ می گويد : آری ، سوگند به پروردگارم .

البته در چنين حالی است كه آدمی رفتن از دنيا و ورود به آخرت را از همه چيز خوشتر می دارد و هرگز درخواست بازگشت نمی كند .

از شمار حقايقی كه عاشقان اهل بيت (عليهم السلام) و محبانشان هنگام مرگ می بينند فرشتگان رحمت اند كه بشارت های حق و سلام و درود خدا را به آنان ابلاغ می كنند .

 

( إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِی الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِی الاْخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ * نُزُلاً مِنْ غَفُور رَحِيم ).

بی ترديد كسانی كه گفتند : پروردگار ما خدا است ; سپس  در ميدان عمل بر اين حقيقت  استقامت ورزيدند ، فرشتگان بر آنان نازل می شوند  و می گويند :  مترسيد و اندوهگين نباشيد و شما را به بهشتی كه وعده می دادند ، بشارت باد . * ما در زندگی دنيا و آخرت ، ياران و دوستان شما هستيم ، آنچه دلتان بخواهد ، در بهشت برای شما فراهم است ، و در آن هر چه را بخواهيد ، برای شما موجود است . * رزق آماده ای از سوی آمرزنده مهربان است .

 

ابوذر در لحظات مرگ كه همه تاب و توانش را از دست داده بود ، دخترش را گفت يك بار ديگر در اين بيابان جستجو كن ، شايد اندكی آب يا چيزی برای خوردن بيابی زيرا مرا از شدّت تشنگی و گرسنگی طاقتی نمانده !

ابوذر به جرم عشق اهل بيت (عليهم السلام) از طرف حكومت ظالمانه زمانش به ربذه تبعيد شد و حتی از آب و علف شيرين بيابان هم محروم گشت ولی از آنجا كه سلسله عشق آل محمّد (عليهم السلام) بر پای دلش قرار داشت همه بلاها و مصايب را به جان خريد تا اين گوهر بی نظير و ولای اهل بيت (عليهم السلام) را در فضای استقامت حفظ كند .

دختر ، رفت و برگشت و به پدر گفت : چيزی از آب و خوراكی نيافتم !

دختر ، پدر را در حال احتضار ديد ، سر پدر را به دامن پر مهر و محبت گرفت ، در اين حال شنيد كه پدر می گويد :

 

اِلَيْهِ السّلامُ ، عَلَيْهِ السَّلامُ ، هُوَ السَّلامُ ، بِهِ السَّلامُ ، مِنْهُ السّلامُ .

 

می گويد : پدر ! به كه سلام می دهی ؟ اينجا كه كسی نيست !

پدر پاسخ می دهد : دخترم ملك الموت آمده می گويد : خدا فرموده پيش از آنكه جان ابوذر را بستانی از جانب من او را سلام گوی ،

 

( سَلاَمٌ قَوْلاً مِن رَّبٍّ رَّحِيم ) .

با سلام  ی پرارزش و سلامت بخش  كه گفتاری از پروردگاری مهربان است .

 

و من اكنون پاسخ سلام محبوب را می دهم !

آری ، كسی كه عاشق علی (عليه السلام) و آل علی (عليهم السلام) باشد نه تنها آنان عاشق او می شوند بلكه خدا نيز عاشق و دوستدار او می گردد .

راستی دنيا و زندگی كدام است ؟ آنكه ابوذر داشت يا آنكه ما داريم !

 

ـ محبت و حضور محبوب

از سختی های هول انگيزی كه در پيش داريم لحظه جدايی از همه چيز و همه كس يعنی لحظه مرگ است كه با ورود ملك الموت در كنار بستر انسان صورت می گيرد كه شايد برای نخستين بار باشد كه انسان تلخی غربت را به تمام معنا احساس می كند ولی اين لحظه و حال برای عاشق اهل بيت (عليهم السلام) ، لحظه و حال غربت نيست زيرا در اين موقعيّت ويژه ، محتضر به ديدار مواليان خود نايل می شود و شادی و نشاطی به او دست می دهد كه قابل وصف نيست .

در كتاب شريف الكافی روايت شده كه از حضرت امام صادق (عليه السلام) پرسيدند : آيا مؤمن از قبض روحش ناخشنود است ؟ فرمود : نه ، به خدا سوگند ، هنگامی كه ملك الموت بيايد تا روحش را قبض كند ، بی تابی می كند .

ملك الموت می گويد : ای دوست خدا ! بی تابی نكن ، سوگند به كسی كه محمّد را برانگيخت ، من به تو از پدر مهربان اگر بالای سرت می آمد نيكوكارتر و مهربان ترم ، دو ديده بگشا و ببين پس پيامبر و اميرمؤمنان و فاطمه و حسن و حسين و امامان (عليهم السلام) را نزد خود حاضر می بيند .

به او می گويند : اين پيامبر خدا و اميرمؤمنان و فاطمه و حسن و حسين و امامانند كه دوستان و رفقای تواند ، پس ديده می گشايد و نظر می كند . . . .

 

حضور حضرت امام حسين (عليه السلام) در لحظه مرگ

زمانی كه در شهر مقدس قم مشغول تحصيل علوم اسلامی و معارف اهل بيت (عليهم السلام) بودم ، گاهی برای ديدن پدر و مادرم به تهران می آمدم .

در اين رفت و آمد با يكی از دوستان شهيد ، مجاهد فی سبيل اللّه نواب صفوی آشنا شدم و به وسيله او به جمعی پيوستم كه تعدادی از آنان به حق از اوليای خدا و بندگان خاص حق بودند و پيوستن به آن جمع برای من كه در سنين جوانی بودم بركات معنوی فراوان داشت و در تربيت و رشد معنوی و حالاتم بسيار مؤثر بود .

آن جمع مردمی با كمال ، مؤمن ، دانا ، عاشق اهل بيت (عليهم السلام) و در گريه و سوز و گداز برای مصايب آل محمّد (عليهم السلام) كم نظير بودند . يكی از آنان انسان باكرامت و بزرگواری به نام حاج غلام علی قندی بود .

روزی مرا به خانه اش دعوت كرد ، اتاقی را به من نشان داد و گفت اين اتاق را مدت ها در اختيار نظام رشتی كه از منبری های والاقدر و دارای سوز و حال كم نظير بود ، قرار داده بودم .

نظام كه پس از فوت همسرش با تنها دخترش می زيست در اين اتاق زندگی می كرد ، او وقتی منبر می رفت و برای مردم ذكر مصيبت می نمود كسی چون خودش گريه نمی كرد و ناله نمی زد .

روز پايان عمرش در همين جا وضو گرفت و دخترش را خواست و گفت : دخترم كنار من بنشين و دست در دست من بگذار ، هنگامی كه دستت را فشردم به سرعت مرا بلند كن ، زيرا ارباب باوفايم حضرت امام حسين (عليه السلام) به بالينم می آيد و من می خواهم نسبت به آن بزرگوار ادب كنم !

دختر می گويد : كنار پدر نشستم و دست در دستش گذاشتم ، چون دستم را فشرد به سرعت او را از ميان رختخواب بلند كردم ، مشاهده كردم با دنيايی ادب گفت : آمدی ، السلام عليك يا ابا عبداللّه ! و سپس با حالتی خوش جان داد و از دنيا رفت .

 

بازديد حضرت امام رضا (عليه السلام) از عالمی ربانی

از حوادث بسيار تلخ و سخت كه برای انسان در پيش است ، قرار گرفتن در خانه قبر است ، خانه غربت ، خانه وحشت ، خانه تاريكی ، ولی برای عاشقان اهل بيت (عليهم السلام) خانه قبر ، برزخ آنهاست كه با نور خدا روشن می شود .

 

يا نُوْرَ المُسْتَوْحِشِيْنَ فِي الظُّلَمِ .

 

و با حضور اهل بيت (عليهم السلام) بهشتی نمايان می گردد كه مپرس . مرحوم حاج شيخ مرتضی حائری كه استاد بسياری از بزرگان حوزه علميه قم بود ، فوق العاده به اهل بيت (عليهم السلام) عشق میورزيد و تا جايی كه امكان داشت گر چه دچار سختی شود در گرما و سرما با اتوبوس به زيارت حضرت امام رضا (عليه السلام) می شتافت ، يكی از آشنايانش پس از مرگش او را به خواب می بيند و از احوال او می پرسد ، در پاسخ می گويد : هفتاد و پنج بار از قم به زيارت حضرت امام رضا (عليه السلام) مشرّف شدم و حضرت امام رضا هم در برزخ هفتاد و پنج بار به ديدنم آمده است .

 

حاج شيخ عباس قمی و حضرت امام حسين (عليه السلام)

اين فقير از فرزند مرحوم حاج شيخ عباس قمی ، مرحوم حاج ميرزا علی آقا محدث زاده ، شنيدم كه وقتی در نجف كنار استادش ميرزا حسين نوری دفن شد ، شب در عالم رؤيا به زيارتش نايل شدم ، حال او را پرسيدم ، گفت : از لحظه ای كه وارد برزخ شدم تا الآن سه بار مرا به محضر حضرت سيد الشهداء (عليه السلام)برده اند .

 

آيت اللّه حاج ميرزا علی آقا شيرازی و حضرت امام حسين (عليه السلام)

آيت اللّه حاج ميرزا علی آقا شيرازی يكی از برجسته ترين علمای اصفهان بود .

شهيد مطهری می گويد : من از اين مرد بزرگ داستان ها دارم از جمله به مناسبت بحث ، رؤيايی است كه نقل می كنم : ايشان يك روز ضمن درس در حالی كه دانه های اشكشان بر روی محاسن سپيدشان می غلطيد اين خواب را نقل كردند فرمودند :

در خواب ديدم مرگم فرا رسيده است ، مردن را همان طوری كه برای ما توصيف شده است در خواب يافتم ، خويشتن را جدا از بدنم می ديدم و ملاحظه می كردم كه بدن مرا به قبرستان برای دفن حمل می كنند ، مرا به گورستان بردند و دفن كردند و رفتند .

من تنها ماندم و نگران كه چه بر سر من خواهد آمد ؟ ناگهان سگی سفيد را ديدم كه وارد قبر شد ، در همان حال حس كردم كه اين سگ تندخويی من است كه تجسم يافته و به سراغ من آمده است ، مضطرب شدم ، در اضطراب بودم كه حضرت سيد الشهداء(عليه السلام) تشريف آوردند و به من فرمودند : غصه نخور ، من آن را از تو جدا می كنم.

 

مكاشفه آية اللّه آشتيانی

مرحوم شريف رازی مؤلف كتاب گنجينه دانشمندان می نويسد : مرحوم آيت اللّه حاج شيخ مرتضی آشتيانی در ايام اقامتش در شهر ری برای اين بنده
فرمود :

در مشهد مقدس كه بودم روزی حمام رفتم و خضاب كرده و خوابيدم كه خضابم رنگ بگيرد پس ديدم ملك الموت آمد و مرا قبض روح كرد و مردم از مردنم خبردار شدند اجتماع كرده پس از تغسيل وتشييع آورده و دفن كردند .

شخصی به من گفت : بيا نزد اين غريب برويم ، من گفتم : من می ترسم در زير خاك و ميان قبر نميروم گفت : نه ، بايد برويم پس مرا به قبر وارد نمود و لحد گذارده شد چنان وحشت مرا گرفت ، ناگاه ديدم قبرم وسيع شد و دری از بالای سرم باز و به من گفته شد حضرت رسول و ائمه (عليهم السلام) تشريف می آورند و ديدم آن جناب و حضرت زهرا (عليها السلام) و دوازده امام (عليهم السلام)آمدند و در عقب سر آنان چهارده نفر از علماء بزرگ كه آخرين آنها مرحوم پدرم بود آمدند ناگاه ديدم دری از پايين گشوده و دو نفر با قيافه هولناكی وارد و به حضرت رسول (صلی الله عليه وآله) عرض كردند اجازه می فرماييد از او سؤال كنيم فرمود نه از من بپرسيد عرض كردند : سمعاً و طاعة .

يا رسول اللّه ! « مَنْ رَبُكّ ؟ » فرمود : « اللّهُ َجلَّ جَلاله رَبّیَ مَن نَبيُكَ » فرمود : « أنا نَبیّ نَفسِی » تا آخر عقايد .

پس گفتند : حال اجازه می فرماييد از او به پرسيم ؟ فرمود : نه ، از پسر عمويم علی سؤال كنيد ، پرسيدند : پس از پايان باز كسب اجازه كردند ، فرمود : نه از دخترم بپرسيد پرسيدند و هر كدام جواب می دادند می گفتند : نه از حسن و از حسين تا آخر حضرت مهدی بپرسيد و آنها می پرسيدند و حضرات جواب می دادند تا بعد از جوابهای چهارده معصوم (عليهم السلام) معروض داشتند حالا بپرسم فرمودند آری ، و ارفاقا به با وی مدارا كنيد .

مرحوم آشتيانی فرمود : از تلقين حضرت رسول (صلی الله عليه وآله) و ائمه (عليهم السلام) من روان شده و عقايدی كه از هول و ترس از يادم رفته بود به يادم آمد پس تا پرسيدند « مَنْ رَبُّكَ ؟ » گفتم : « اللّه جَل جلاله رَبّی » ، گفتند : « من نبيك ؟ » گفتم : « هذا مُحَمّدُ بنُ عَبداللّه(صلی الله عليه وآله) نَبيی»، «مَنْ إِمَامك؟» گفتم: «هَذَا عَلیُّ بنُ أبی طَالِب إمَامِی»، و هر جوابی كه می دادم پيغمبر (صلی الله عليه وآله)تشويق فرموده و می گفت : أحسَنت أحسَنت وَهُمْ ائِمَّة (عليهم السلام)و می ديدم در پاسخهای من علماء مخصوصاً پدرم خوشحال و خندان می شوند تا پس از پايان سؤال و جواب ، پيغمبر (صلی الله عليه وآله)حركت نموده و از همان در كه آمده ، رفتند و در اثر آن ، حضرت حضرات ائمه (عليهم السلام)يكی بعد از ديگری رفته و قبر تاريك می شد گفتم لابد علماء و پدرم آمده اند كه من تنها نباشم ديدم آنها هم بعد از ائمه (عليهم السلام)رفتند و چنان قبر تاريك و وحشتناك شده و از خواب بيدار شدم.

 

8 ـ ايمنی از عذاب

انسان وقتی در دنيا به خاطر عشق به اهل بيت (عليهم السلام) و اطاعت از آنان ايمن از شياطين و آلودگی ها باشد و هنگام مرگ ايمن از ترس و اندوه باشد و در برزخ ايمن از غربت و وحشت و ظلمت باشد ، بی ترديد در قيامت ايمن از هر نوع عذابی خواهد بود .

در روايتی پر ارج آمده كه پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) فرمود : در قيامت از سوی خدا به حضرت فاطمه (عليها السلام) خطاب می شود :

 

يا فاطِمَةُ ، سَلِيْنِي اُعْطِكِ ، وَتَمَنَّي عَلَيَّ اُرْضِكِ .

ای فاطمه ! از من بخواه تا به تو عطا كنم و از من درخواست كن تا تو را خشنود سازم .

 

و حضرت فاطمه (عليها السلام) می گويد :

 

أَسْألُكَ أَنْ لا تُعذِّبَ مُحِبِّي وَمُحِبَّ عِتْرَتِي بِالنّارِ .

از تو می خواهم كه دوستدار من و دوستدار عترتم را به آتش عذاب نكنی .

 

و خداوند متعال می فرمايد :

 

يا فاطمةُ ! وَعِزَّتِي وَجَلالِي وَارْتِفاعِ مَكانِي لَقَدْ آلَيْتُ عَلی نَفْسِي مِنْ قَبْلِ أنْ اَخْلُقَ السَّماواتِ وَالاْرْضِ بِألْفَی عام ، أنْ لا أُعَذِّبَ مُحِبِّيْكِ وَمُحِبِّي عِتْرَتِكِ بِالنّارِ .

ای فاطمه ! به عزت و جلال و عظمت مقامم سوگند كه من دو هزار سال پيش از آفرينش آسمان ها و زمين به خود سوگند خورده ام كه دوستداران تو و دوستداران عترتت را به آتش عذاب نكنم .

بلال بن حمامه می گويد : روزی رسول خدا (صلی الله عليه وآله) خندان و شاد به سوی ما آمد . عبدالرحمن بن عوف عرض كرد : ای رسول خدا ! سبب خنده و شادی شما چيست ؟

فرمود : بشارتی از سوی پروردگارم به من رسيد : هنگامی كه خدا اراده كرد فاطمه را به همسری علی درآورد به فرشته ای فرمان داد درخت طوبی را بجنباند و او آن را جنبانيد ، پس ورقه های مكتوبی منتشر شد ، خدا فرشتگانی را به وجود آورد كه آنها را جمع كردند ، چون قيامت گردد آن فرشتگان در ميان خلايق بگردند و هر يك از دوستداران مخلص ما اهل بيت (عليهم السلام) را ببينند يكی از آن نوشته ها را به او دهند كه در آن آمده است :

 

بَراءَةٌ لَهُ مِنَ النّارِ مِنْ أَخِي وَابْنِ عَمِّي وَابْنَتِي ، فَكاكُ رِقابِ رِجال وَنِساء مِنْ أُمَّتِی مِنَ النّارِ .

اين امان نامه ای است از آتش دوزخ از سوی برادرم و پسر عمويم و دخترم برای رهايی مردانی و زنانی از امتم .

 

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

واللّهِ لايَمُوْتُ عَبْدٌ يُحِبُّ اللّهَ وَرَسُوْلَهُ ، وَيَتَوَلّی الأَئمَّةَ فَتَمَسَّهُ النّارُ.

به خدا سوگند هر بنده ای كه خدا و رسولش را دوست بدارد و ولايت امامان را پذيرفته باشد و از دنيا برود ، آتش دوزخ به او نخواهد رسيد .

 

بنابراين از شمار بی شمار آثار محبت و عشق به اهل بيت (عليهم السلام) و اطاعت از آنان امان يافتن از آتش در روز سنگين و پرنشيب و فراز قيامت است .

رسول اسلام (صلی الله عليه وآله) فرمود :

 

مَنْ أَحبَّنا أَهْلَ الْبَيْتِ حَشَرَهُ اللّهُ تَعالی آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ.

كسی كه ما اهل بيت را دوست داشته باشد خدا او را در قيامت همراه با امن و امان محشور فرمايد .

 

راستی چه بسيار روايات عجيب و محكم و استواری بيان شده است كه تعليم می دهد شفاعت حقيقی را از محبت به اهل بيت (عليهم السلام) و عشق ورزی به آنان و عمل به فرهنگشان و پيروی از آثارشان و رعايت تقوا و پرهيزكاری و ورع و پارسايی بجوييد ، و تصور نكنيد كه محبت تنها يا عمل تنها گرچه بر وفق فقه اهل بيت (عليهم السلام) نباشد نجات بخش است .

شفاعت در قيامت به معنای به ميدان كشيدن زر و زور و تزوير و حاكم شدن بر اراده حق و نقض قوانين استوار قرآنی نيست كه اين نوع شفاعت هيچ دليلی عقلی و نقلی در كنارش نيست و امری است كه بطلانش در شرع انور ثابت و روشن تر از آفتاب وسط روز است .

 

9 ـ ثبات قدم بر صراط

از آثار ديگر عشقورزی به اهل بيت (عليهم السلام) و اطاعت از فرمان ها و اوامرشان امان از لغزش بر صراط است .

رسول بزرگوار اسلام (صلی الله عليه وآله) فرمود :

 

 

أَثْبَتَكُمْ قَدَماً عَلی الصِّراطِ ، أَشَدَّكُمُ حُبّاً لاَِهْلِ بَيْتِي.

پابرجاترين شما بر صراط كسی است كه محبتش به اهل بيت من بيشتر باشد .

 

و نيز آن حضرت فرمود :

 

ما أَحَبَّنا أَهْلَ الْبَيْتِ أَحَدٌ فَزَلَّتْ بِهِ قَدَمُ إِلاَّ ثَبَّتَتْهُ قَدَمٌ أُخْرَی ، حَتّی يُنْجِيَهُ اللّهُ يَوَمَ الْقِيامَةِ.

هيچ كس نيست كه ما اهل بيت را دوست داشته باشد مگر اينكه هرگاه يك گامش بلغزد گام ديگرش او را استوار گرداند تا اينكه خدا در روز قيامت نجاتش دهد .

 

10 ـ محبت و آمرزش

عشق و محبت در وجود انسان به منزله موتور محركی است كه انسان را برای رسيدن به محبوب به حركت می آورد ، اين حركت از قبيل حركات مادی نيست بلكه حركت كيفی است به اين معنی كه كسی كه به دنبال معرفت به اهل بيت (عليهم السلام)عشق و محبت پيدا كند ، اين عشق او را وادار می كند كه به تدريج از آلودگی ها پاك شود و به عبارت ديگر آراسته به توبه واقعی گردد و به سوی حسنات و فضايل و اخلاق شايسته و عمل صالح رو كند تا موانع و حجاب های ميان او و محبوب برطرف شده ، راه رسيدن به معشوق هموار گردد .

اگر در روايات آمده كه محبت ما باعث آمرزش گناه و افزون شدن حسنات است ، به صورتی كه بيان شد مايه آمرزش و تزايد خوبی هاست .

كسی فكر نكند كه چون دارای محبت است پس مجوزی برای ورود به هر گناه را همراه دارد و ارتكاب گناهان مانع نجات او نيست ، اين تصور ، تصوری شيطانی و برخاسته از هوای نفس است .

محبت اگر محبت واقعی باشد توان پاك سازی و تزايد سرمايه عملی و معنوی برای انسان دارد .

مُحب در نهايت ، جلوه ای از محبوب می شود و عاقبت ، فانی در معشوق می گردد .

حرّ بن يزيد با لحظه ای فكر ، عاشق حضرت حسين (عليه السلام) شد و اين عشق باعث شد كه دست از جاه و مقام و مرتبه سرلشگری و مال و منال دنيا و يزيد و يزيديان بردارد و به شرف توبه واقعی نايل گردد تا گناهانش آمرزيده شود و به پسنديده ترين عمل كه جهاد است دست يازد و به شريف ترين حقيقت كه شهادت است برسد ; اين همه ، كار محبت و عشق بود !

بر اساس اين واقعيت ، پيامبر (صلی الله عليه وآله) فرمود :

 

حُبُّنا ـ أَهْل الْبَيْتِ ـ يُكَفِّرُ الذُّنُوبَ وَيُضَاعِفُ الْحَسَناتِ.

محبت ما اهل بيت مايه محو كردن گناهان و افزون ساختن حسنات است .

 

و حضرت امام مجتبی (عليه السلام) فرمود :

 

وَإنَّ حُبَّنا لَيُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ ابْنِ آدَمَ كَما يُساقِطُ الرِّيْحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.

و بی ترديد محبت ما گناهان را از آدمی فرو می ريزد ، هم چنان كه باد برگ درختان را .

و حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

مَنْ أَحَبَّنا لِلّهِ ، وَأَحَبَّ مُحِبَّنا لا لِغَرِضِ دُنْيا يُصُيْبَها مِنْهُ ، وَعادَیَ عَدُوَّنا لا لاِحْنَة كانَتْ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ ، ثُمَّ جاءَ يَوْمَ القِيامَةِ وَعَلَيْهِ مِنْ الذُّنُوبِ مِثْلُ رَمْلِ عالِج ، وَزَبَدِ الْبَحْرِ ، غَفَرَ اللّهُ تَعالی لَهُ.

هركس ما را و دوستدار ما را به خاطر خدا دوست بدارد و نه برای دست يافتن به هدف دنيايی و دشمن ما را نيز دشمن بدارد نه به خاطر كينه شخصی كه ميان آنان است آنگاه در قيامت با گناهانی به اندازه ريگ های ريگستان و كف درياها بيايد مورد آمرزش خدا قرار خواهد گرفت .

 

11 ـ محشور شدن با اهل بيت (عليهم السلام)

شيعه كه از طريق محبت و عشقورزی اش به اهل بيت (عليهم السلام) و اطاعت از آن بزرگواران به رنگ آنان درآمده و زينت آن عباد خالص خداست ، اقتضا دارد حشرش در قيامت با آنان باشد .

اين حقيقتی است كه قرآن و روايات ناطق به آن هستند .

 

( وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ).

و كسانی كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند ، در زمره كسانی از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت  ايمان ، اخلاق و عمل صالح  داده ; و اينان نيكو رفيقانی هستند .

از حضرت امام رضا (عليه السلام) روايت شده :

 

حَقٌ عَلی اللّهِ أَنْ يَجَعَلَ وَلِيَّنا رَفِيقاً لِلْنَبِّيينَ والصِّديْقِيْنَ وَالشُهَداءِ وَالصّالِحِيْنَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقا.

بر خداست كه دوست ما را همنشين پيامبران و صديقين و شهدا و صالحين قرار دهد و چه نيكو رفيقانی هستند .

 

پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) فرمود :

 

مَنْ أَحَبَّنا أَهْلَ الْبَيْتِ في اللّهِ ، حُشِرَ مَعَنا .

كسی كه ما را برای خدا دوست بدارد با ما محشور می شود .

 

ابوذر می گويد : خدمت پيامبر (صلی الله عليه وآله) رسيدم و گفتم : مردمی را دوست دارم ولی در عمل مانند آنان نيستم ، حضرت فرمود :

 

يا أَباذَر الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ .

ای ابوذر ! انسان با آنكه دوستش دارد محشور می شود .

 

گفتم : من خدا و رسولش و اهل بيت رسولش را دوست دارم ; فرمود :

 

فَانَّكَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ .

تو با همان كسی محشور می شوی كه دوستش داری .

 

حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) فرمود :

 

مَنْ أَحَبَّنا لِلّهِ ، وَرَدْنا نَحْنُ وَهُوَ عَلی نَبِيِّنا هكَذا ، وَضَمَّ إصْبِعَيْهِ.

هركه ما را به خاطر خدا دوست بدارد ما و او اين چنين ـ حضرت دو انگشت خود را به هم چسبانيد ـ بر پيامبرمان وارد می شويم .

 

يزيد بن معاويه عجلی می گويد : در محضر حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) بودم كه مردی بر آن بزرگوار وارد شد كه با پای پياده از خراسان می آمد ، او در همان ابتدای ورود پای خود را كه پوست انداخته بود نشان داد و گفت :

 

أمَا وَاللّهِ ، مَا جَاءَنِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ إلاَّ حُبُّكُمُ أهْلَ البَيْتِ .

به خدا سوگند مرا چيزی جز محبت شما اهل بيت از خراسان به اينجا نكشانيده است .

 

حضرت فرمود :

 

وَاللّهِ لَوْ أحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللّهُ مَعَنَا.

به خدا سوگند حتی اگر سنگی ما را دوست داشته باشد خدا او را با ما محشور می كند .

 

گرمی لطف تو ای مُلك دلم را سلطان *** داد فتوا كه از عشقت دو سه پيمانه زدم

بنهادم قدم صدق و صفا در ره عشق *** اين قدم را همه با همت مردانه زدم

از ازل دست به دامان غم عشق شدم *** تا ابد دست به هر سينه بيگانه زدم

حكم بن عتيبه می گويد : خدمت حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) بودم در حالی كه اتاق حضرت مالامال از مردم بود ، ناگاه پيرمردی عصا زنان در رسيد و گفت : « السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ » و ساكت شد ، حضرت
پاسخ سلامش را داد ، سپس پيرمرد رو به جمعيت كرد و گفت : السلام عليكم و خاموش شد ، جمعيت هم همگی سلامش را پاسخ گفتند ، پس رو به امام كرد و گفت :

 

فَوَ اللّهِ إنِّي لاَُحِبُّكُم .

به خدا سوگند من عاشق شما هستم .

 

و سپس گفت :

 

وَأُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُم .

و دوستداران شما را نيز دوست دارم .

 

و افزود به خدا سوگند من شما و دوستداران شما را نه برای طمع به دنيا دوست دارم بلكه دوستيم خالص است ، به خدا سوگند از دشمنان شما نفرت دارم و از آنان بيزارم ، به خدا سوگند نفرت و بيزاری ام از آنان به خاطر كينه و عداوت شخصی نيست به خدا سوگند حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم ،

حال فدايت شوم آيا با چنين وضعی اميد رستگاری و نجات برای من داريد ؟

حضرت فرمود :

 

إلَيَّ إلَيَّ ، حَتَّی أقْعَدَهُ إلَی جَنْبِهِ .

جلوتر بيا ، جلوتر بيا تا اينكه او را پهلوی خود نشانيد .

 

سپس فرمود : پيرمرد ! مردی نزد پدرم علی بن الحسين (عليهما السلام) آمد و از او همين مطلب را كه شما از من پرسيديد پرسيد و پدرم به او جواب داد :

تو اگر از دنيا بروی بر رسول خدا (صلی الله عليه وآله) و بر علی و حسن و حسين و علی بن الحسين (عليه السلام) وارد شده ، دلت شاد و خنك و ديدگانت روشن خواهد شد و آنگاه كه جانت به اينجا ـ حضرت با دست به گلويش اشاره فرمود ـ برسد با كرام الكاتبين با شور و شادی به استقبال مرگ خواهی رفت و اگر زنده بمانی شاهد چيزی خواهی بود كه خدا به سبب آن ديدگانت را روشن گرداند و با ما در برترين مراتب خواهی بود .

پيرمرد با شنيدن اين حقايق با آوای بلند گريست و حاضران نيز با ديدن حال او گريستند و امام دست پيش برد و اشك های پيرمرد را از صورتش گرفت سپس سر برداشت و به حضرت گفت : ای پسر رسول خدا ! فدايت گردم ، دست خود را به من بدهيد ، حضرت دست به دستان او گذاشت و او بوسيد و بر ديده و گونه نهاد و سپس خداحافظی كرد و رفت .

و حضرت كه پشت سر او نگاهش می كرد رو به جمعيت نمود و فرمود :

 

مَنْ أحَبَّ أنْ يَنْظُرَ إلَی رَجُل مِنْ أهْلِ الجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إلَی هَذَا.

هر كس دوست دارد مردی از اهل بهشت را ببيند به اين مرد بنگرد .

 

12 ـ محبت ، عامل ورود به بهشت

محبت به اهل بيت (عليهم السلام) كه مايه ای ملكوتی است و از آثار بسيار با ارزشش عمل به فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) است چون در قيامت تجسم يابد به صورت بهشت تجسم می يابد و صاحب محبت و عمل ، آن را به ارث خواهد برد .

 

( الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ).

وارثانی كه  از روی شايستگی  بهشت فردوس را به ميراث می برند  و  در آن جاودانه اند .

 

حضرت امام صادق (عليه السلام) در روايتی زيبا می فرمايد :

پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) در سفری از مركب خود پياده شد و پنج سجده به جای آورد ، چون بر مركب نشست يكی از ياران گفت : يا رسول اللّه ! كاری از شما مشاهده كرديم كه اول بار بود رخ می داد .

حضرت فرمود : آری ، جبرئيل نزد من آمد و بشارت داد كه : علی ، اهل بهشت است و من به شكرانه آن در پيشگاه خدای متعال سجده كردم ، چون سر برداشتم گفت : فاطمه نيز اهل بهشت است و من به شكرانه آن خدای بزرگ را سجده كردم و چون سر برداشتم گفت : حسن و حسين ، آقای جوانان اهل بهشت اند و من به شكرانه آن خدای بزرگ را سجده كردم و چون سر برداشتم گفت : دوستداران و محبان ايشان نيز اهل بهشت اند و من برای خدای متعال سجده شكر به جای آوردم ; چون سر برداشتم گفت : دوستداران دوستداران ايشان نيز اهل بهشت اند و من باز به شكرانه آن در پيشگاه حق سجده بردم.

در روايتی آمده كه حضرت امام سجاد (عليه السلام) بيمار شد ، جماعتی از اصحاب به عيادتش آمدند و از آن حضرت احوال پرسی كردند ; حضرت در پاسخ آنان خدا را سپاس گزاری كرد و فرمود : شما در چه حال هستيد ؟

آنان هر يك به حضرت گفتند : به خدا سوگند دوستدار و محبّ شما هستيم .

حضرت فرمود :

 

مَنْ أَحَبَّنا لِلّهِ أَسْكَنَهُ اللّهُ في ظِلٍّ ظَلِيل يَوْمَ القِيامَةِ ، يَوْمَ لا ظِلَّ الاّ ظِلُّهُ.

هر كه ما را به خاطر خدا دوست بدارد خدا در روز قيامت كه سايه ای جز سايه او نيست وی را در سايه ای پايدار جای دهد .

 

شخصی به نام يونس به حضرت امام صادق (عليه السلام) گفت :

 

لَولائي لَكُمُ ، وَمَا عَرَّفَنِي اللّهُ مِنْ حَقِّكُمُ ، أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ الدُّنْيا بِحَذافِيْرِها .

محبت و دوستی من به شما و شناختی كه خدا درباره حق شما به من داده برايم از همه دنيا محبوب تر است .

 

يونس می گويد : پس از گفتارم آثار خشم در چهره حضرت ديدم ، سپس شنيدم فرمود :

 

يا يُوْنِسُ ! قِسْتَنا بِغَيْرِ قِياس ، ما الدُّنْيا وَما فِيْها ؟ هَلْ هي إِلاّ سَدُّ فَوْرَة أَوْ سِتْرُ عَوْرَة ؟ ! وأَنْتَ لَكَ بِمَحَبَّتِنا الْحَياةُ الدّائِمَةُ.

ای يونس ! مقايسه نادرستی نمودی ، دنيا و آنچه در آن است چيست ؟ آيا دنيا چيزی جز سير شدن شكمی و پوشاندن عورتی است ؟ ! در حالی كه تو به سبب محبت ما به زندگی جاويد دست خواهی يافت .

آری ، محبت به اهل بيت (عليهم السلام) و عشق ورزی به آنان مايه زندگی جاويد است كه با مرگی خوش آغاز و تا بلندای ابديت امتداد می يابد .

از اين جهت مرگ كه برای ديگران بسی خطرخيز و هول انگيز و پرمخافت و توأم با دردسر دائمی است ، برای عاشقان اهل بيت (عليهم السلام) آغاز يك زندگی جاويد و هميشگی است كه با بشارت و سرور شروع و با تجلّی رضايت حق و ورود به بهشت و نشستن با اهل بيت (عليهم السلام) دنبال می شود .

 

أَلا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمّد بَشَّرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ، ثُمَّ مُنْكَرٌ وَنَكِيْرٌ ، أَلا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّد يُزَفُّ إِلی الْجَنَّةِ كَما تُزَفُّ الْعَرُوْسُ إِلی بَيْتِ زَوْجِها .

آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمّد بميرد ابتدا فرشته مرگ و سپس منكر و نكير به او مژده بهشت می دهند .

آگاه باشيد هر كس با دوستی آل محمّد بميرد همان گونه كه عروس را به خانه شوهرش می برند او را به بهشت روانه می كنند .

 

از ما جدا نشويد كه . .

محمّد بن وليد كرمانی می گويد : . . . به امام جواد (عليه السلام) گفتم : برای ولايتداری مواليان شما چه اجر و پاداشی هست ؟ حضرت فرمود : امام صادق (عليه السلام) غلامی داشت كه هنگام دخول آن حضرت در مسجد ، استر وی را نگه می داشت .

روزی كنار استر نشسته بود كه گروهی از خراسان آمدند ، مردی از آن گروه به غلام گفت : آيا می توانی به حضرت امام صادق (عليه السلام) بگويی مرا به جای تو قرار دهد تا من غلام او باشم و در عوض ، همه ثروتم را برای تو قرار دهم ؟ من به فراوانی از همه نوع مال دارم ، برو و آن را قبضه كن و من به جای تو نزد حضرت اقامت می كنم . غلام گفت : در اين باره از حضرت سؤال می كنم .

غلام بر امام وارد شده ، گفت : فدايت شوم  ، خدمت و همراهی طولانيم را با خود می دانی ، آيا اگر خداوند ثروتی را به من برساند شما مانع می شويد ؟ گفت : من از ثروت خود به تو عطا می كنم و از ديگری بازت می دارم .

غلام سخن آن مرد را برای امام بازگفت ، امام گفت : اگر در خدمت به ما بی رغبت شده ای و آن مرد شوق خدمت ما را دارد ما می پذيريم و تو را می فرستيم .

هنگامی كه غلام از كنار امام رفت ، امام او را فرا خوانده ، گفت : به خاطر ملازمت طولانی ، به تو نصيحت می كنم ، آنگاه مختار خواهی بود . چون روز قيامت شود ، پيامبر خدا آويخته به نور خدا خواهد بود و اميرالمؤمنين به رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) تمسك خواهد كرد و امامان به اميرالمؤمنين (عليه السلام) تمسك خواهند جست و شيعيان ما به ما تمسك خواهند كرد ، وارد می شوند آنجا كه ما وارد می شويم و در آيند آنجا كه ما در آييم .

غلام گفت : نه ، نمی روم بلكه در خدمتت باقی می مانم و آخرت را بر دنيا ترجيح می دهم .

برای رفتن به سوی آن مرد بيرون رفت ، مرد به او گفت : با چهره ای آمدی غير از چهره ای كه با آن داخل شدی ! داستان را برای او گفت و او را نزد حضرت امام صادق (عليه السلام) برد و امام تولای او را پذيرفت و فرمان داد هزار دينار به غلام بپردازند سپس آن مرد برای خداحافظی با امام برخاست و از وی درخواست كرد كه برای او دعا كند كه امام دعا فرمود.

 

13 ـ محبت مايه آرامش دل

محبت اهل بيت (عليهم السلام) فقط هنگام مرگ و برای اوضاع جهان آخرت گره گشا نيست بلكه در دنيا و زندگی در آن نيز بسی سودها و گره گشايی ها در پی دارد .

از شمار موهبت هايی كه در پرتو محبت اين خاندان نصيب انسان دل باخته و شيدا و دوستدار ايشان می شود ، آرامش و طمأنينه دل است و اين برای انسان كه در اين زندگی پراضطراب دنيا كه بر هر سو می زند تا اندكی از آرامش را به هر قيمت و بها به دست آورد ، موهبتی بسيار مغتنم است .

اميرمؤمنان (عليه السلام) می فرمايد :

 

إِنَّ رَسُوْلَ اللّهِ لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآيةُ ( أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) قال ذلِكَ : مَنْ اَحَبَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَاَحَبَّ أَهْلَ بَيْتِي صادِقَاً غَيْرَ كاذِب ، وَاَحَبَّ الْمُؤْمِنِيْنَ شاهِدَاً وَغائِباً ، أَلا بِذِكْرِ اللّهِ يَتَحابُّونَ.

هنگامی كه آيه « آگاه باشيد ! دل ها فقط به ياد خدا آرام می گيرد » نازل شد ، رسول خدا فرمود : اين درباره كسی است كه خدا و رسولش را دوست بدارد ، و اهل بيتم را صادقانه و نه به دروغ ، دوست داشته باشد و نيز مؤمنان را در پيش رو و پشت سر دوست داشته باشد ، همانا با ياد خدا يكديگر را دوست می دارند .

 

آری ، كسی كه دوستی اش نسبت به خدا و پيامبر (صلی الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) و مؤمنان صادقانه است در عمل هم صادقانه برخورد می كند و سعيش بر اين است كه عبادتش را نسبت به حق و اطاعتش را نسبت به پيامبر (صلی الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام)و برخوردش را نسبت به مؤمنان ـ حاضر و غايب ـ صادقانه و صحيح و به منظور تجارت آخرتی انجام دهد ، البته اين گونه زندگی كردن محصولش برای باطن ، آرامش و امنيت و اطمينان و طمأنينه خواهد بود .

خائن ، دزد ، ستمگر ، غاصب ، رشوه خوار ، آلوده به ربا ، چشم چران ، زناكار ، فاسق ، عاصی ، مذنب ، خطاكار ، كم فروش ، متقلب ، پشت هم انداز ، حيله گر ، مكار و دغل باز هرگز نمی تواند از آرامش خاطر و طمأنينه دل برخوردار باشد و چون محب صادق اهل بيت (عليهم السلام) دامنش از اين نوع امور پاك است ، همواره از آرامش و اطمينان دل برخوردار می شود .

حضرت امام صادق (عليه السلام) می فرمايد :

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) به علی (عليه السلام) درباره آيه :

( الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) فرمود :

می دانی درباره چه كسی نازل شده است ؟ پاسخ داد خدا و رسولش بهتر می داند ، پيامبر (صلی الله عليه وآله) فرمود :

 

فِيْمَنْ صَدَّقَ لِي وَآمَنَ بي ، وَاَحَبَّكَ وَعَشِيرَتَكَ مِنْ بَعْدِكَ ، وَسَلَّمَ الأَمْرَ لَكَ وَلِلاَْئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ.

درباره كسی است كه مرا تصديق كند و به من ايمان آورد ، و تو و عترتت را دوست داشته باشد و كار دين و دنيايش را تسليم تو و امامان بعد از تو نمايد .

 

انس بن مالك كه از راويان مورد اعتماد اهل سنت است می گويد : رسول خدا (صلی الله عليه وآله) آيه ( الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) را تلاوت كرد و فرمود : ای پسر ام سليم ! آيا می دانی اينان چه كسانی هستند ؟ گفتم : ای رسول خدا ! چه كسانی هستند ؟ فرمود :

 

نَحْنُ أَهْلُ البَيْتِ ، وَشِيْعَتُنا .

ما اهل بيت و شيعيان ما هستند .

 




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^