فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اخلاق حضرت امام جواد (عليه السلام)

حضرت جواد الائمه (عليه السلام) با وجود كمی سن در علم و بردباری و فصاحت بيان و عبادت خالصانه و ساير فضائل اخلاقی بی نظير بودند ، استعدادی شگرف و زبانی بليغ و رسا داشتند و مسائل علمی را بالبداهه پاسخ می فرموند . و به نظافت تن و لباس چون اجداد طاهرينش توجه بسياری می فرمودند .

 

نامه پربركت

از مردی از قبيله بنی حنيفه از اهالی بُست و سيستان روايت شده كه گفته است : در سالی كه در آن حج به جا آوردم كه ابتدای حكومت معتصم بود ، با حضرت امام جواد (عليه السلام) همنشين شدم ، بر سر يك سفره نشسته بوديم كه در حضور دوستان حاكم عباسی به حضرت گفتم : ـ فدايت شوم ـ حاكم و والی ما مردی است آراسته به ولايت شما و دوستدار شماست ، در دفتر او مالياتی بر عهده من است . ـ فدايت شوم ـ اگر صلاح می بينی به او نامه ای بنويس كه مرا مورد لطف قرار دهد ، حضرت  برای مراعات تقيه جهت حفظ جان حاكم سيستان  فرمود : او را نمی شناسم ! گفتم : ـ فدايت شوم ـ همان گونه كه عرض كردم از محبان شما اهل بيت (عليهم السلام)است و نامه شما به او برای من سودمند است .

حضرت كاغذی برگرفته ، نوشتند :

به نام خدا كه رحمتش بی اندازه و مهربانی اش هميشگی است .

اما بعد ، حامل اين نامه به نيكی از شما ياد كرد . آنچه از عملت برای تو

می ماند همان است كه در آن نيكی ورزيدی ، پس به برادرانت نيكی كن و بدان كه خدای عزّ و جلّ از اعمال تو گرچه به وزن ذرّه يا خردل باشد بازخواست خواهد كرد .

نامه بر می گويد : خبر نامه پيش از ورودم ، به حسين بن عبداللّه نيشابوری والی منطقه ما ، رسيده بود . وقتی وارد سيستان شدم ، به فاصله دو فرسخی شهر از من استقبال كرد ، نامه را به او دادم ، بوسيد و بر دو ديده گذاشته ، به من گفت : حاجتت چيست ؟ گفتم : در دفتر تو مالياتی بر عهده من است كه از پرداختش عاجزم ، فرمان داد آن ماليات را از دفترش حذف كردند و گفت : تا من والی اين ديارم ماليات مده سپس از عيال من پرسيد ، تعداد آنان را به او گفتم ، دستور داد آنچه ما را اداره می كند و بيش از آن را به ما بدهند . تا زنده بود ماليات ندادم و صله او هم تا از دنيا رفت از من قطع نشد .

 

حمايت از مظلوم

علی بن جرير می گويد :

خدمت امام جواد (عليه السلام) نشسته بودم گوسفندی از خانه امام گم شده بود .

يكی از همسايه های امام را به اتهام دزدی گرفته ، نزد آن حضرت آوردند .

امام فرمود : وای بر شما او را رها كنيد ، او دزدی نكرده است ، گوسفند در خانه فلان كس است ، برويد از خانه او بياوريد .

به همان خانه رفتند ديدند گوسفند آنجا است ، صاحب خانه را به اتهام دزدی دستگير كردند ، لباسهايش را پاره كرده كتك زدند ، وی قسم می خورد كه گوسفند را ندزديده است .

او را خدمت امام آوردند ، حضرت فرمود :

چرا به او ستم كرده ايد ؟ گوسفند ، خودش به خانه او داخل شده و او اطلاعی نداشته است .

آنگاه امام از او دلجويی نمود و مبلغی در مقابل لباسها و كتكی كه خورده بود به او بخشيد .

 

وقار و متانت امام جواد (عليه السلام)

گويند پس از شهادت امام رضا (عليه السلام) چون مردم نام مأمون را بر زبان می آوردند ، او را سرزنش و ملامت می كردند ، خواست كه خود را از آن جرم و گناه تبرئه كند ، به اين جهت از سفر خراسان به بغداد آمد ، نامه ای برای امام محمد تقی (عليه السلام) نوشت و با اكرام و اعزاز او را خواست . امام به بغداد آمد . مأمون پيش از آنكه وی را ببيند ، به شكار رفت .

در بين راه به گروهی از كودكان رسيد كه در ميان راه ايستاده بودند ، امام جواد (عليه السلام) هم در آنجا ايستاده بود ، چون كودكان كبكبه مأمون را ديدند ، پراكنده شدند ، امام از جايگاه خود حركت نكرد ! با نهايت آرامش و وقار در جای خود ايستاد تا آنكه مأمون به نزديك او رسيد ، از ديدار كودك در شگفت گشت ، عنان اسب بركشيد ، پرسيد : چرا مانند كودكان ديگر از سر راه دور نشديد و از جای خود حركتی نكرديد ؟

در پاسخ فرمود : ای خليفه ! راه تنگ نبود كه بر تو گشاد گردانم ! و جرم و خطايی نداشتم كه از تو بگريزم ! گمان ندارم كه بی جرم كسی را مجازات كنيد .

مأمون از شنيدن اين سخنان بيشتر شگفت زده شد ! ! از ديدار حسن و جمال او مجذوب او شده ، پرسيد : ای كودك ! چه نام داری ؟ !

حضرت فرمود : محمد نام دارم ! گفت : پسر كيستی ؟ فرمود : فرزند علی بن موسی الرضا (عليهما السلام) .

مأمون چون نسبش را شنيد ، تعجبش از بين رفت و از شنيدن نام آن امام كه شهيدش كرده بود ، شرمسار گرديد ! درود و رحمت به روان پاك او فرستاد و رفت ! ! چون به صحرا رسيد ، نگاهش بر درّاجی افتاد ، بازی از پی او رها كرد ، آن باز مدتی ناپيدا گشت ، چون از هوا برگشت ، ماهی كوچكی كه هنوز زنده بود در منقار داشت .

مأمون از ديدن آن تعجب كرد . ماهی را در كف دست گرفت و بازگشت ، چون به همان جا رسيد كه در هنگام رفتن امام جواد (عليه السلام) را ديده بود ، باز ديد كه كودكان پراكنده شدند ! ! او از جای خود حركت نكرد . مأمون گفت : محمد ، اين چيست كه در دست دارم ؟ !

حضرت از راه الهام فرمود : خداوند دريايی چند آفريد ، ابر از آن درياها بلند می شود ، ماهيان ريزه با ابرها بالا می روند ، بازهای شهرياران آنها را آشكار می كنند ! ! شهرياران آن را در كف می گيرند ، خاندان نبوت را با آن آزمايش می كنند ! !

مأمون از شنيدن اين سخن تعجبش زيادتر شد و گفت : به راستی تويی فرزند رضا ! از فرزندان آن بزرگوار اين گونه شگفتی ها و اسرار دور نيست ! !

 

نيرنگ اهل باطل

مامون هر نيرنگی می زد كه امام جواد (عليه السلام) را مانند خود از مردم دنيا سازد و به هوی و هوس مايل كند ، نتوانست و نيرنگ او در امام اثر نكرد تا زمانی كه خواست دختر خود را به خانه وی بفرستد تا زفاف و پيوند زناشوئی انجام گردد ! . . در اينجا دستور داد كه صد كنيزی كه از همه زيباتر بودند هر كدام جامی در دست گيرند كه در آن جواهری باشد و با اين جلال و شكوه در آن وقتی كه امام وارد می شود و در حجله دامادی می نشيند ! از وی استقبال كنند .

كنيزان به آن دستور رفتار كردند ، امام جواد (عليه السلام) توجهی به ايشان نفرمود ، ناچار مامون مخارق مغنّی را خواست كه مردی بود خوش آواز و رباب نواز با ريش بلند . مخارق مغنّی به مأمون گفت : ای اميرالمؤمنين ! اگر اين كار من برای ميل دادن جواد به امر دنياست ، من كفايت می كنم سپس در برابر امام نشست و آواز خود را بلند كرد .

چنان آوازی خواند كه همه مردم خانه به نزد او گرد آمدند ، آنگاه شروع به نواختن رباب و آواز خواندن كرد . مدت يك ساعت نواهای موسيقی را نواخت ، ديدند كه امام جواد (عليه السلام) نه به سوی راست توجهی كرد و نه بسوی چپ . پس از آن امام سر خود را بلند كرد و فرمود :

 

اتَّقِ اللهَ يَا ذَا العَثْنُون !

از خدا بترس ای مرد ريش دراز ! !

 

ناگهان رباب و مضراب از دست مغنّی افتاد و ديگر بهره ای از آن نبرد تا
مرد .

مأمون از مخارق مغنی پرسيد : ترا چه شد ؟ !

گفت : در هنگامی كه امام جواد (عليه السلام) به من بانگ زد ، چنان لرزان گشتم كه هرگز تندرست نخواهم شد .

 

نظر شافعی درباره امام جواد (عليه السلام)

كمال الدين شافعی از علمای بزرگ اهل سنت درباره امام جواد (عليه السلام) چنين نوشته است :

اين  امام محمد جواد  ابو جعفر محمد دوم است  اول محمد باقر دوم محمد تقی  . . . ارزش و مرتبه بلندی را دارا است ، نامش در افواه مشهور است ، سعه صدر و وسعت نظر ، شيرينی سخن او همه را جلب كرد و مدت افاضات او كم بود ؟ سرنوشت چنين شد كه در جوانی به روان كلی الهی پيوست .

زمان او كوتاه بود ، افادات وی بسيار بلند بود ، هر كس به وی می رسيد بی اختيار سر تعظيم خم می كرد ، از اشعه انوار افاضات علمی او بهره مند می گرديد . سرچشمه نوری بود كه همه از او روشن می شدند ، عقل و ذهن با او علم و معرفت می يافت .

اخلاق حضرت امام هادی (عليه السلام)

ابوهاشم جعفری می گويد : تنگدستی بسيار سختی به من رسيد ، به سوی ابی الحسن علی بن محمّد (عليهما السلام) رفتم ، به من اجازه ورود داد ، هنگامی كه نشستم فرمود : ای ابا هاشم ! كدام نعمت خدای عزّ و جلّ را بر خود می خواهی شكر كنی ؟ !

زبانم بند آمد و نمی دانستم چه جوابی به حضرت بدهم ، امام (عليه السلام)شروع به سخن كرده ، فرمود :

 

رَزَقَكَ الإيمَانَ فَحَرَّمَ بَدَنَكَ عَلَی النَّارِ ،

خدای مهربان ايمان را روزی تو كرد و در نتيجه بدنت را بر آتش دوزخ حرام نمود .

 

وَرَزَقَكَ العَافِيَةَ فَأعَانَكَ عَلَی الطَّاعَةِ ،

و سلامتی و عافيت به تو بخشيد ، در نتيجه تو را بر طاعت و عبادت ياری داد .

 

وَرَزَقَكَ القُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَبَذُّلِ .

و قناعت را روزی تو فرمود در نتيجه از ناخويشتن داری مصونت داشت .

 

ای ابوهاشم ! من به اين خاطر با اين مطالب با تو شروع به سخن كردم كه گمان بردم می خواهی نزد من از كسی كه اين همه لطف و محبت در حق تو كرده ، شكايت كنی ، در ضمن دستور داده ام صد دينار به تو بدهند ، آن را بگير .

 

توجه به بهداشت آب و هوا

فحّام منصوری از عموی پدرش روايت می كند كه روزی حضرت امام هادی (عليه السلام) فرمود : مرا به اجبار به شهر « سُرّ من رأی » آوردند ، اگر مرا از اين شهر بيرون كنند با ناخشنوديم بيرون خواهند كرد ، گفتم : چرا سرور من ؟ فرمود : به خاطر هوای آن و آب خوش گوارش و كمی و قلّت بيماری اش .

 

محبت و لطف ويژه به شيعه

گروهی از اهل اصفهان از جمله ابوالعباس احمد بن نضر و ابوجعفر محمّد بن علويه می گويند : در اصفهان مردی بود شيعه ، به نام عبدالرحمن ، به او گفتند : به چه سبب در اين روزگار اعتقاد به امامت امام علی النقی (عليه السلام) ـ نه كس ديگر ـ را بر خود واجب نمودی ؟

گفت : شاهد چيزی بودم كه آن را بر من واجب كرد و آن اينكه من مردی فقير و تهيدست بودم ، با زبانی گويا و با جرأت . سالی از سال ها اهل اصفهان مرا با كسان ديگری برای دادخواهی به بارگاه متوكل فرستادند .

روزی بر در بارگاه متوكل بوديم كه فرمان احضار علی بن محمّد بن رضا (عليهم السلام)صادر شد ، به برخی از كسانی كه حاضر بودند گفتم : اين مرد كه فرمان به احضارش داده اند كيست ؟ گفته شد : مردی علوی است و رافضيان به امامتش اعتقاد دارند سپس گفت كه ممكن است متوكل برای به قتل رساندنش او را احضار كرده است ، گفتم : از اينجا نمی روم تا بنگرم اين مرد چه مردی است .

ايشان سوار بر اسب آمد در حالی كه مردم در طرف راست و چپ راه ايستاده بودند و او را تماشا می كردند ، هنگامی كه او را ديدم عشقش به دلم افتاد و پيش خود دعا كردم كه خدا شر متوكّل را از او دفع كند .

او در حال حركت ميان مردم فقط به يال اسبش نظر می كرد و توجهی به راست و چپش نداشت و من هم پيوسته برای او در حال دعا بودم ، چون بر من عبور كرد با چهره مباركش به من روی آورد و فرمود : خدا دعايت را مستجاب كرد و عمرت را طولانی نمود ، و ثروت و اولادت را بسيار و فراوان كرد ، به خود لرزيدم و در ميان يارانم افتادم ، پرسيدند : تو را چه شد ؟ گفتم : خير است و چيزی در آن باره نگفتم .

پس از آن به اصفهان باز گشتم ، خدا درب ثروتی فراوان به رويم گشود تا جايی كه امروز غير از آنچه بيرون خانه است ، چيزی هايی به ارزش هزار هزار درهم در خانه دارم و ده فرزند به من عنايت شد و اكنون عمرم به هفتاد و چند سال رسيده است و تا حال قايل به امامت آن بزرگوار هستم كه آنچه در دل من بود دانست و خدا دعايش را درباره من و برای من مستجاب كرد .

 

عنايت به بيمار و درمان او

ابوهاشم جعفری روايت می كند : مردی از اهالی « سُرّ من رأی » دچار بيماری خطرناك برص شد ، در نتيجه ، زندگی بر او ناگوار و تلخ گشت .

روزی نزد ابوعلی فهری از وضع و حالش شكايت كرد ، ابوعلی گفت : اگر روزی ابوالحسن علی بن محمّد بن رضا (عليهم السلام) گوشزد كنی و از او بخواهی برايت دعا كند ، اميدوارم بيماريت برطرف شود .

روزی به هنگام بازگشت بزرگوار از خانه متوكل ، سر راه حضرت نشست ، چون حضرت را ديد برخاست كه به حضرت نزديك شود تا دعا برای درمان خود را مسألت كند ، حضرت سه بار به او فرمود : كنار برو خدا تو را سلامتی بخشد و با دست مباركش به او اشاره كرد .

ابوعلی فهری بيمار را ديد ; بيمار برخوردش را با حضرت گفت ; حضرت آن مرد را از خود دور كرد و او هم برای نزديك شدن به امام پا پيش نگذاشت .

ابوعلی گفت : آن انسان مهربان پيش از آنكه از او بخواهی برايت دعا كرد ، با خيال راحت برو ، بی ترديد به همين زودی سالم خواهی شد . بيمار به خانه باز گشت ، آن شب را به صبح رسانيد ، چون صبح شد چيزی از آثار آن بيماری بر بدنش نديد .

 

نيكی به خويشاوند

داود بن قاسم جعفری می گويد : در سامراء برای وداع به حضرت امام هادی (عليه السلام) جهت رفتن به حج ، بر او وارد شدم ، با من بيرون آمد ، وقتی به پايان حائل رسيد ، به پايين آمد ، من هم با او به پايين آمدم ، با دستش روی زمين خطی شبيه دايره كشيد سپس به من فرمود : ای عمو ! آنچه در اين دايره است برگير تا برای هزينه سفرت باشد و برای حج خود از آن كمك بگيری ، من با دستم به زمين كوبيدم قالبی طلا ديدم كه در آن دويست مثقال طلا بود !

 

كرامت و تدبير شگفت

محمّد بن طلحه می گويد : روزی حضرت امام هادی (عليه السلام) برای كار مهمی كه پيش آمده بود از سامراء به قريه ای رفتند ، مردی از اعراب به درب خانه حضرت آمد ، وی را می خواست ، به او گفتند : به فلان مكان رفته . به آنجا رفت .

وقتی به ديدار حضرت نائل شد حضرت به او فرمود : حاجتت چيست ؟ گفت : مردی هستم از اعراب كوفه كه متمسك به ولايت جدّت علی بن ابی طالب اند ، دين و قرض بسيار سنگينی بر عهده ام آمده كه تحمّلش برايم سخت است كسی را جز تو نمی بينم كه برای ادای قرضم نزد او بروم . حضرت امام هادی فرمود : خرسند باش و شادمان ، سپس او را پياده نموده ، مهمان خود كرد ، صبح كه شد به او فرمود : از تو درخواستی دارم زنهار كه با من در آن مخالفت ورزی ! عرب گفت : با شما مخالفت نمی كنم ، امام (عليه السلام) ورقه ای به خط خود نوشت و در آن اقرار كرد كه از اين عرب مالی بر عهده من است ولی مقدار آن بيش از بدهكاری عرب بود سپس فرمود : اين نوشته را بگير ، اگر به سامراء رسيدی نزد من بيا ، آنجا گروهی در كنار من هستند ، با اين نوشته از من با درشتگويی از اينكه پول را پرداخت نكرده ام ، پولت را مطالبه كنی ! خدا را زنهار كه با من مخالفت كنی . عرب نوشته را گرفته ، گفت : انجام می دهم .

هنگامی كه حضرت امام هادی (عليه السلام) به سامرا رسيد ، گروه زيادی از ياران خليفه و غير آنان نزد حضرت بودند كه مرد عرب وارد شد و خط را نشان داد و مطالبه مال كرد و همان گونه كه امام به او سفارش كرده بود سخن گفت .

امام (عليه السلام)با او سخن به نرمی گفت و با وی مهربانی كرد و از او پوزش خواست و به ادای دين و خشنوديش وعده اش داد .

داستان حضرت با مرد عرب به متوكّل رسيد ، متوكّل فرمان داد كه سی هزار درهم برای حضرت امام هادی (عليه السلام) ببرند ، چون درهم ها را برای آن بزرگوار بردند آنها را دست نزد تا عرب آمد ، به او فرمود : اين مال را برگير و دينت را بپرداز و باقی را در مخارج اهل و عيالت هزينه كن و عذر ما را هم بپذير .

اعرابی گفت : پسر رسول خدا ! به خدا سوگند اميد من به يك سوم اين مال بود ولی خدا می داند كه رسالتش را در چه جايگاهی قرار دهد ، و مال را گرفت و از خدمت حضرت امام هادی (عليه السلام) بيرون رفت .

 

نام گذاری فرزند

ايوب بن نوح می گويد : به حضرت امام هادی (عليه السلام) نوشتم : همسرم حامله است ، از خدا بخواه پسری به من عنايت كند ، امام به من نوشت : هنگامی كه به دنيا آمد نامش را محمّد بگذار ، پس پسری برايم به دنيا آمد و من نامش را محمّد نهادم .

اخلاق حضرت امام حسن عسگری (عليه السلام)

از نامه های حضرت امام عسگری (عليه السلام) به علی بن حسين بن بابويه قمی نامه ای است كه در بخشی از آن توجه ويژه ای به او و به همه شيعيان شده كه دلالت دارد بر اينكه شيعه حقيقی در پيشگاه امام معصوم از ارزش والايی برخوردار است . در سطوری از نامه آمده است :

بر تو باد به صبر و استقامت و انتظار فرج زيرا پيامبر (صلی الله عليه وآله) فرموده : برترين اعمال امت من انتظار فرج است و پيوسته شيعيان ما در اندوه و غصه اند تا فرزندم كه پيامبر بشارت داده زمين را پر از قسط و عدل می كند چنان كه پر از ستم و جور شده ظاهر گردد .

ای شيخ من ! ای ابا الحسن علی ! خود صبر و شكيبايی ورز و همه شيعيانم را نيز به صبر و شكيبايی فرمان ده ، بی ترديد زمين از آن خداوند است ، آن را به هركس از بندگانش بخواهد ارث می دهد و سرانجام نيكو از پرهيزكاران است . سلام و رحمت و بركات خدا بر تو و همه شيعيانمان باد و درود خدا بر محمّد و آلش .

 

زيباترين راه امر به معروف و نهی از منكر

حسن بن محمّد قمی می گويد : از بزرگان قم برای من نقل شد كه حسين بن حسن بن جعفر بن محمّد بن اسماعيل بن جعفر صادق در قم آشكارا شرابخواری می كرد . روزی به قصد حاجتی به در خانه احمد بن اسحاق اشعری كه وكيل اوقاف در قم بود رفت ولی احمد بن اسحاق اجازه ورود به او نداد . حسين بن حسن با دلی پر از اندوه به خانه اش باز گشت !

احمد بن اسحاق پس از چندی روی به حج نهاد ، وقتی به سامرا رسيد از حضرت امام عسگری (عليه السلام) اجازه ورود خواست و حضرت اجازه نداد !

احمد مدتی طولانی گريه كرد و به تضرع و زاری نشست تا حضرت به او اجازه تشرف داد ، هنگامی كه وارد شد عرض كرد : پسر پيامبر ! به چه سبب مرا از تشرف به محضرت منع كردی ؟ ! در حالی كه من از شيعيان و ياران و پيروان توأم ، حضرت فرمود : برای اينكه پسر عموی ما را از درب خانه ات راندی ! احمد گريست و به خدا سوگند خورد كه او را از ورود به خانه اش مانع نشد مگر برای اينكه از مشروب خواری توبه كند .

حضرت فرمود : راست گفتی ولی در هر حال به جهت انتساب آنان می بايد اكرام می كردی و احترام می نمودی و از تحقيرشان دوری می جستی و سبكشان نمی انگاشتی كه در اين صورت از زيانكاران خواهی بود !

هنگامی كه احمد باز گشت ، اعيان قم به ديدنش آمدند و حسين هم با آنان بود ، هنگامی احمد او را ديد ، به سرعت از جا برخاست و از او استقبال كرد ، و اكرامش نمود و وی را بالای مجلس نشاند .

حسين بن حسن از اين برخورد او تعجب كرد و به نظرش غريب آمد . سبب اين برخورد را از او پرسيد ، احمد بن اسحاق آنچه را بين او و حضرت امام عسگری (عليه السلام) گذشته بود يادآوری كرد .

وقتی حسين بن حسن ماجرا را شنيد ، از كارهای زشتش پشيمان شد و از همه آنها توبه كرد ، به خانه باز گشت و همه مشروب ها را ريخت ، وسايل و اسبابش را شكست و از پرهيزكاران پارسا و نيكان متعبد گرديد و ملازم مسجد و معتكف در آن گشت تا مرگ او را گرفت و نزديك مزار فاطمه معصومه (عليها السلام) دفن شد .

 

انفاقی معجزه آسا

محمّد بن علی بن ابراهيم می گويد : زندگی بر ما سخت شد و تنگدستی به ما هجوم آورد ، پدرم به من گفت : ما را ببر تا به محضر اين مرد يعنی ابا محمد عسگری (عليه السلام) برسيم كه او را به جوانمردی وبلند همتی وصف می كنند .

به پدرم گفتم : او را می شناسی ؟ پاسخ داد : او را نمی شناسم و هرگز او را نديده ام ، می گويد : به سوی او به راه افتاديم ، در ميانه راه پدرم گفت : به راستی چه نيازمنديم به اينكه فرمان دهد پانصد درهم به ما بپردازند ! دويست درهم برای پوشاك ، دويست درهم برای آرد و صد درهم برای هزينه زندگی و من نزد خود گفتم : ای كاش برای من به سيصد درهم فرمان می داد ، با صد درهم مركبی بخرم و صد درهم برای هزينه زندگی و صد درهم برای پوشاك و سپس به سوی منطقه جبل بروم .

چون به درب خانه حضرت رسيديم غلامش به سوی ما بيرون آمد و گفت : علی بن ابراهيم و فرزندش محمّد وارد شوند ; هنگامی كه وارد شديم و بر او سلام كرديم به پدرم فرمود : چه چيزی تو را تا اين زمان از زيارت ما بازداشت ؟ گفت : سرور من ! از اينكه تو را با اين وضع و حالم ببينم حيا كردم .

وقتی از حضور حضرتش بيرون آمديم غلامش نزد ما آمد و به پدرم كيسه ای داده ، گفت : اين پانصد درهم است ، دويست درهم برای پوشاك ، دويست درهم برای آرد و صد درهم برای هزينه زندگی ! كيسه ای هم به من داده ، گفت : اين سيصد درهم است ، صد درهمش را برای خريد مركب ، و صد درهمش را برای لباس و صد درهمش را برای هزينه زندگی قرار ده و به منطقه جبل مرو ، بلكه به سرزمين سورا ـ كه موضعی در عراق است ـ حركت كن .

اخلاق و سيره چند بعدی امام عصر ( عج )

امامان اهل بيت (عليهم السلام) به خاطر محدوديت های بسيار كه آنان را از هر سو احاطه كرده بود ، فرصت نيافتند تا عظمت های وجودی خود را ابراز كنند .

امام عصر ـ اميد آخرين ( عج ) ـ با عنايت و لطف خداوندی ، فرصت خواهند يافت تا آفاق پر عظمت و چند بعدی خويش را به منصه ظهور رسانند ، همچنانكه نبی اكرم (صلی الله عليه وآله) و امامان اهل بيت (عليهم السلام) پيش از اين تصوير كرده بودند .

بنابر آنچه ياد شد ، منش و روش و خلق و خوی مهدی منتظر ( عج ) ، و با ابعادی گسترده تر از آنچه در زندگی ديگر امامان اهل بيت (عليهم السلام) ديديم خواهد بود .

در روايات بسياری آمده است كه دوران امام عصر ( عج ) پر از سخت گيری و كشتار و خونريزی است ، حتی در بعض روايات آمده كه خداوند متعال مهر و محبت را نسبت به دشمنان عنود از قلب مقدس امام ( عج ) بر می دارد تا جايی كه مردم می گويند :

 

 . . . . لَيْسَ هَذا مِنْ آلِ مُحَمَّد ، لَوْ كانَ مِنْ آلِ مُحَمَّد لَرَحِمَ .

 . . . اين از آل محمد نيست ، اگر از آل محمد بود رحم می كرد .

&nb3p;

ولی بايد دانست كه در زمان ظهور آن حضرت ، تمام نقاط در دست دشمن است و دشمن هم به شدت در برابر آن حضرت مقاومت می كند ، امام صادق (عليه السلام)در اين باره فرموده است :

 

 ... إنَّ قائِمَنا إذا قامَ ، إسْتَقْبَلَ مِنْ جَهلَةِ الناسِ أشَدَّ ممّا استَقْبَلَهُ رَسُولُ اللّه (صلی الله عليه وآله)مِنْ جُهّال الجاهِليَّةِ . . . 

 . . . آنگاه كه قائم ما قيام كند ، از مردمان نادان بدتر از آنچه پيامبر خدا از نادانان جاهليت ديد می بيند . . .

 

در اين صورت امام عصر ( عج ) راهی جز توسل به جهاد و جنگ و قاطعيت انقلابی در پيش رو نخواهد داشت .

وقتی كه مقاومت دشمنان قسم خورده و معاند درهم شكسته می شود ، عدل ، رفاه ، صلح و امنيت پايدار همه جا را فرا می گيرد .

آنچه در پی می آيد ، رواياتی است كه مظهر اخلاق و سيره اصلاحی امام زمان ( عج ) در سطح جهانی و آفاق بلند انسانی است .

 

در خلقت و خو همچو پيامبر (صلی الله عليه وآله)

 . . . اميرمؤمنان علی (عليه السلام) به حضرت حسين (عليه السلام) نگاهی افكنده ، فرمود :

 

اين فرزند من آقاست چنانكه پيامبر خدا او را آقا ناميد و از صلب او مردی برخواهد آمد كه هم نام پيامبر شماست ، در خلقت و خو به او می ماند . . .

 

عبداللّه بن عطا گويد : از امام صادق (عليه السلام) درباره سيرت مهدی ( عج ) پرسيدم كه چگونه است ؟ فرمود :

 

آنچه پيامبر (صلی الله عليه وآله) انجام داد انجام می دهد . . . .

 

ابن عباس از پيامبر (صلی الله عليه وآله) حديث كرده كه فرمود :

 

نهمين آنان قائم اهل بيتم و مهدی امتم ، در شمايل و گفتار و كردار ، شبيه ترين مردم به من است . . .

 

از احمد بن اسحاق بن سعد روايت است كه از ابا محمد حسن بن علی عسگری (عليهما السلام) شنيدم كه گفت :

 

خدای را سپاس كه پيش از اينكه مرا از دنيا بيرون برد ، جانشين پس از مرا به من نشان داد كه در خلقت و خوی شبيه ترين مردم به پيامبر خداست .

 

كعب الاحبار از قول قتاده آورده :

المَهْدِيُّ خَيْرُ النّاسِ . . . مَحْبُوبُ الخَلائِقِ .

مهدی بهترين مردم است . . . محبوب مخلوقات است .

 

دادگری و عدالت پروری

به علی بن موسی (عليهما السلام) گفته شد :

يابن رسول اللّه قائم شما اهل بيت كيست ؟ فرمودند : چهارم از فرزندان من ، فرزند سرور كنيزان ، خداوند با او زمين را از ستم پاك می سازد و از هر ظلمی تطهير می كند . . . چون ظاهر شود ، زمين با فروغ خدايش تابناك گردد و ميزان عدل را بين مردم برقرار كرده ، كسی به ديگری ظلم روا ندارد .

علی بن عقبه از پدر خود روايت می كند كه گفت :

چون مهدی به پا خيزد ، به داد فرمانروايی می كند و جور در روزگارش برداشته گردد . . . و هر حقی را به صاحبانش بازمی گرداند . . .

در باب نص بر  امامان  دوازده گانه ، از اميرمؤمنان (عليه السلام) از پيامبر (صلی الله عليه وآله) آورده كه فرمود :

 

واپسين آنان ، نام او بر وفق نام من است ، ظهور می نمايد و زمين را پر از داد می كند چنانكه پر از جور و بی داد بود . . .

 

علی (عليه السلام) از پيامبر (صلی الله عليه وآله) روايت كرده كه فرمود :

 

منادی ندا در دهد : اين مهدی است خليفه خداوند ، از او پيروی كنيد . زمين را پر از عدل و داد كند چنانكه پر از ظلم و جور شده بود ، آن زمان كه هرج و مرج دنيا را در بر گيرد و برخی بر برخی ديگر شبيخون زنند ، نه بزرگان بر خردان رحم كنند و نه توانمندان بر ناتوانان مهر آورند . در اين هنگامه است كه خداوند بدو اذن خروج می دهد .

 

امام جعفر بن محمد صادق (عليهما السلام) فرموده :

 

نخستين چيزی كه از عدل قائم نمايان می شود ، اين است كه ندا دهنده ای از طرف او ندا در می دهد ، آنكه حج نافله دارد ، طواف و  استلام  حجر را به كسی كه حج واجب دارد بسپارد .

 

در اينكه حضرت مهدی ( عج ) زمين را لبريز از دادگری می كند ، صدو بيست روايت وجود دارد .

 

صلح و امنيت

اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود :

 

چون قائم ما قيام كند ، . . . دشمنی از دل های بندگان رخت بر می بندد .

 

امام محمد باقر (عليه السلام) فرموده است :

 

 وقتی سيصد و اندی از ياران امام بر سراسر جهان فرمانروا شوند  پير زن ناتوان از شرق آهنگ غرب كند بی آنكه كسی او را باز دارد . . . .

 

 . . . علی بن عقبه از پدر خود حديث كرده است كه : . . . اگر قائم قيام كند . . . راهها امن می شود .

 

رفاه عمومی

امام محمد باقر (عليه السلام) فرموده :

 

آسيب ديدگانی كه قائم اهل بيتم را درك كنند ، درمان می يابند و ناتوانانی كه او را دريابند ، توانا می شوند .

 

امام جعفر صادق (عليه السلام) فرموده اند :

 

قائم ما اگر قيام كند ، فردی از شما كسی را می جويد كه مال به او برساند و از زكاتی كه به عهده دارد بردارد اما پيدا نمی كند تا آن را از او بپذيرد و مردم بدانچه خدايشان از فضل خويش به آنان روزی كرده ، بی نياز می شوند .

 

اميرمؤمنان (عليه السلام) از پيامبر آورده كه فرمود :

 

فرد به سوی او روی می آورد در حالی كه مال بر هم انباشته شده ، به وی می گويد : ای مهدی به من عطا كن ، مهدی می گويد :  هر چه خواهی  بردار !

 

امام محمد باقر (عليه السلام) فرموده است :

 

چون قائم ظاهر شود سالی دو بار به مردم بخشش می كند و در ماه دو بار ارزاق می دهد و بين مردم مساوات می كند تا آنجا كه نيازمند به زكات را نيابی . زكات پردازان با زكات خود به سوی نيازمندان از شيعيان مهدی می آيند اما آنان نمی پذيرند ، پول زكات را كيسه می كنند و بر خانه های شيعيان می گردانند ، شيعيان از خانه های خود بيرون آمده ، به آنان می گويند : ما نيازی به پول های شما نداريم .

 

امام باقر (عليه السلام) در ادامه سخنان خود فرموده است :

 

اموال مردم همه دنيا از درون و بيرون زمين برای مهدی جمع می شود كه به دنبال آن به مردم گفته می شود : رو آوريد به آنچه به خاظر آن رحم ها را قطع كرديد و در آن خون های حرام را ريختيد و به سبب آن مرتكب انواع گناه ها شديد . در اينجا امام مهدی بخشش می كند كه پيش از او هيچ كس چنان بخششها نكرده است .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) فرمود :

 

در آخر زمان خليفه ای خواهد بود كه مال را پخش می كند و نمی شمارد .

 

از خليفگان شما خليفه ای است كه مال را بدون شمارش پخش می كند .

عطايش گواراستعطاؤهُ هَنِيّاً .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) می فرمايد :

 

وَيَمْلاَُ اللّهُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمّد غِنی .

خداوند ( در روزگار مهدی ) دلهای امت محمد را پر از بی نيازی می كند .

 

اصلاح اوضاع شيعيان اهل بيت (عليهم السلام)

امام علی بن موسی (عليهما السلام) فرمود :

 

مهدی برای مؤمنان مايه رحمت و برای كافران مايه عذاب خواهد بود .

 

امام علی بن الحسين (عليهما السلام) فرمود :

 

اگر قائم قيام كند ، خداوند آسيب را از شيعيان ما می زدايد .

 

امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود :

 

 در روزگار مهدی  خداوند در كار شيعيان ما گشايش می آورد و اگر نيكبختی آنان را در نيابد ، سركشی خواهند كرد .

امام علی بن الحسين (عليهما السلام) :

 

چون قائم ما قيام كند ، آسيب را از هر مؤمنی برمی دارد و توانمنديش را به او باز می گرداند .

 

امام جعفر صادق (عليه السلام) :

 

چون قائم ما قيام كند ، دوره همراهی و همدلی فرا می رسد و فرد نيازش را از كيسه برادر خود برمی گيرد بی آنكه از او ممانعت كند .

 

امام جعفر صادق (عليه السلام) :

 

خداوند در معراج به پيامبر درباره مهدی فرمود : با او از دشمنان انتقام می جويم ، او مايه آسايش دوستان من است و اوست كه حس انتقام جويی شيعيانت را از ستمگران و منكران و كافران آرام می كند و تشفی می دهد .

 

رشد عقلی و توسعه علمی و اخلاقی

امام جعفر بن محمد صادق (عليهما السلام) :

 

چون قائم ما قيام كند ، دستش را بر سرهای بندگان می نهد كه بدين طريق خردهای آنان را جمع می كند ( و به تشتت آرا پايان می دهد ) و اخلاقشان را كمال می بخشد .

 

امام محمد باقر (عليه السلام) :

 

چون قائم ما قيام كند ، دستش را بر سر بندگان می گذارد كه از اين راه خردهای آنان را ( با از بين بردن اختلاف آرا ) جمع می كند و خردهای آنان كمال می يابند .

 

امام جعفر بن محمد صادق (عليهما السلام) می فرمايد :

 

قائم ما اگر قيام كند ، خداوند حواس بينايی و شنوايی شيعيان ما را توسعه می دهد تا جايی كه ( نياز به ) وسيله اتصال ميان آنان و قائم نباشد ، با آنان سخن می گويد و آنان او را می شنوند و به او نگاه می كنند .

 

امام جعفر صادق (عليه السلام) :

 

علم بيست و هفت بخش است . هرآنچه پيامبران آورده اند ، دو بخش است و تا امروز مردم چيزی بيش از آن دو بخش را نمی دانند . اگر قائم ما قيام كند آن بيست و پنج بخش را برمی آورد و در ميان مردم پراكنده می كند و دو بخش ياد شده را ضميمه كرده ، تا آنچه می پراكند بيست وهفت بخش گردد .

 

ارزيابی نهايی

امام جعفر صادق (عليه السلام) می فرمايد :

 

دولت ما واپسين دولت است و هيچ خاندان صاحب دولتی نخواهد بود مگر اينكه پيش از ما فرمانروايی كنند تا اگر سيرت ما را ديدند نگويند چنانچه فرمانروايی از ما بود همانند سيره اينان رفتار می كرديم ، اين همان سخن خداوند است كه : « فرجام كار خاص متقيان است » .

 

چگونه به امام مهدی ( عج ) سلام كنيم ؟

امام جعفر محمد صادق (عليه السلام) می فرمايد :

 

اگر كسی از شما آن قدر ماند تا اينكه او را ببيند ، آنگاه كه او را ديد بگويد :

السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَالنُّبُوَّةِ ، وَمَعْدِنَ الْعِلْمِ ، وَمَوضِعَ الرِّسالَةِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّهِ فِي أَرْضِهِ .

درود بر شما ای خاندان مهر ورزی و پيامبری و سرچشمه دانش و قرارگاه پيغام گزاری ، درود بر تو ای بازمانده خداوند در زمين .

 

اگر ابعاد اخلاقی ـ انسانی حماسه بلند مهدی موعود نيك تصوير و ترسيم شود ، بی گمان انتظار ، كرداری هدفمند و فعال و پر بار و با شكوه خواهد بود .

 




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^