فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اهل بيت (عليهم السلام) در نگاه قرآن

اهل بيت (عليهم السلام) در نگاه قرآن 

ترديدی نيست كه مصداق كامل و جامع آياتی كه در قرآن مجيد ايمان و جهاد و هجرت و اخلاص و يقين و اخلاق حسنه و عمل صالح و عبادت شبانه و بيداری سحر و صدق و وفا و كرم و سخا و . . . را مطرح می كنند ، اهل بيت (عليهم السلام)هستند چنان كه در كتاب های شيعه و سنی مشاهده می كنيم .

اين مطلب تا جايی مسلم و قطعی است كه هم شيعه و هم اهل سنت كتاب هايی تحت عنوان آيات نازل در حق علی (عليه السلام) و آيات نازل در حق اهل بيت (عليهم السلام) تأليف كرده اند .

قرآن در مورد پيامبر (صلی الله عليه وآله) كه اصل و ريشه و پايه حقيقت وجودی اهل بيت (عليهم السلام)است ، روشن و گويا و به صراحت سخن گفته و در مورد اهل بيت (عليهم السلام) در بسياری از آيات به كنايه و اشاره واقعيت را بيان نموده است .

چون مخاطبان قرآن ، اهل عقل و خرد و صاحبان انديشه و فكر و اولو الالباب هستند ، با نور باطن و با پذيرفتن روايات و با تأمل و نظر دقيق درمی يابند كه در ميان امت اسلام اين گونه آيات مصداق اتمّ و اكملی جز اهل بيت (عليهم السلام) ندارند و در برخی از اين آيات هيچ راهی جز تأويل به اهل بيت (عليهم السلام) پيش روی صاحب خرد نمی گذارد و اگر آن بزرگواران مصداق اتمّ و اكمل و نقطه تأويل آن آيات نباشند ، بايد ملتزم به اين مطلب شويم كه بسياری از آيات قرآن بی مصداق و بی تأويل است و نتيجه التزام به اين مطلب اين است كه قرآن كتابی ناقص است و اعتقاد به ناقص بودن قرآن مساوی با كفر و سبب دچار شدن به عذاب روز قيامت است ،

 

( . . . وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ . . . ) .

 . . . و حال آنكه تفسير واقعی و حقيقی آنها را جز خدا نمی داند . و ثابت قدمان در دانش  و چيره دستان در بينش  . . . 

 

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

نَحنُ الرَّاسِخُونَ فِی العِلمِ ، وَنَحنُ نَعلَمُ تَأوِيلَهُ .

مصداق راسخون در دانش ماييم و تأويل آيات را به آنچه كه بايد تأويل شود ما می دانيم .

 

شخصيت پيامبر (صلی الله عليه وآله) در قرآن

قرآن مجيد درباره عظمت و شخصيت پيامبر بزرگوار اسلام (صلی الله عليه وآله) با صراحت می فرمايد :

 

( إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَی النَّبِيِّ . . . ).

همانا خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود و رحمت می فرستند . . . 

 

در روايات آمده كه صلوات خدا بر پيامبر (صلی الله عليه وآله) ، رحمت ويژه از جانب او نسبت به پيامبر (صلی الله عليه وآله) و صلوات فرشتگان مدح و ستايش پيامبر (صلی الله عليه وآله) يا طلب رحمت برای او از پيشگاه خداست(178) .

قرآن مجيد برای پيامبر (صلی الله عليه وآله) چنان شخصيتی قائل است كه بيعت و پيمان با او را به طور كامل بيعت و پيمان با خدا می داند ،

 

( إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ . . . ).

به يقين كسانی كه با تو بيعت می كنند ، جز اين نيست كه با خدا بيعت می كنند ;  دست تو كه به منزله دست خدا ست  . . . 

 

اطاعت از خدا و پيامبر (صلی الله عليه وآله)

قرآن درباره اطاعت از خدا و پيامبر (صلی الله عليه وآله) كه نتيجه و محصول شيرينش كاميابی و پيروزی بزرگ در دنيا و آخرت است ، می فرمايد :

 

( . . . وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً ).

 . . . و هركس خدا و پيامبرش را اطاعت كند ، بی ترديد رستگاری بزرگی يافته است .

 

قرآن مجيد نتيجه اطاعت از خدا و پيامبر (صلی الله عليه وآله) را همنشينی با پيامبران و صديقين و شهيدان و شايستگان در قيامت می داند :

 

( وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ).

و كسانی كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند ، در زمره كسانی از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود كه خدا به آنان نعمت  ايمان ، اخلاق و عمل صالح  داده ; و اينان نيكو رفيقانی هستند .

قرآن كريم اطاعت از پيامبر (صلی الله عليه وآله) را اطاعت از خدا می داند و اين آيه برترين دليل بر برتری پيامبر (صلی الله عليه وآله) بر همه موجودات جهان هستی است .

 

( مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ . . . ).

هر كه از پيامبر اطاعت كند ، در حقيقت از خدا اطاعت كرده . . .

 

قرآن حكيم اطاعت از خدا و پيامبر (صلی الله عليه وآله) را سبب ورود به بهشت و روی گردانی از خدا و پيامبر (صلی الله عليه وآله) را علت دچار شدن به عذاب دردناك می داند .

 

( . . . وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ وَمَن يَتَوَلَّ يعَذِّبْهُ عَذَاباً أَلِيماً ).

 . . . و كسی كه از خدا و پيامبرش اطاعت كند ، او را در بهشت هايی درآورد كه از زير درختان  آن  نهرها جاری است ، و هر كس روی بگرداند او را به عذابی دردناك عذاب می كند .

 

قرآن كريم ، اطاعت از پيامبر (صلی الله عليه وآله) را سبب شمول رحمت حق نسبت به مطيع می داند ،

 

( . . . وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

 . . . و اين پيامبر را اطاعت كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد .

 

بُشر بن شريح بصری می گويد به حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) گفتم : كدام آيه در كتاب خدا اميد بخش تر است ؟ حضرت فرمود : قوم تو چه می گويند ؟ گفتم ، می گويند :

 

( . . .  يَا عِبَادِیَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ . . . ).

 . . . ای بندگان من كه  با ارتكاب گناه  بر خود تجاوز كار بوده ايد ! از رحمت خدا نوميد نشويد . . . .

 

فرمود : ما اهل بيت (عليهم السلام) اين را نمی گوييم ; گفتم : پس شما اهل بيت (عليهم السلام) چه می گوييد ؟ فرمود : می گوييم :

 

( وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَی ).

و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد كرد تا خشنود شوی .

 

و منظور از عطا ، شفاعت است ، و اللّه شفاعت است ، و اللّه شفاعت است.

و در روايتی آمده : خشنودی پيامبر به اين است كه اهل بيت (عليهم السلام) و شيعيانشان را به بهشت درآورد(188) .

 

اهل بيت (عليهم السلام) در قرآن كريم

قرآن مجيد درباره اهل بيت (عليهم السلام) در آيه شريفه تطهير به صراحت سخن رانده و در آيات ديگر علائم و نشانه هايی را ذكر می كند كه جز بر اهل بيت (عليهم السلام) به نحو اكمل و اتمّ منطبق نيست .

عبداللّه بن جعفر می گويد من همراه حسن و حسين نزد معاويه بوديم ، معاويه گفت : ای عبداللّه بن جعفر ! چه اندازه احترام و تعظيمت نسبت به حسن شديد و فوق العاده است ؟ گفتم : معاويه ! عمر بن خطاب در زمان حكومتش مرا به سوی علی بن ابی طالب فرستاد و پيام داد كه من می خواهم قرآن را به صورت مصحف بنويسم آنچه را تو از قرآن نوشته ای به سوی من بفرست .

علی به من گفت : به خدا سوگند پيش از آنكه با قرآن من كه در كنار آيات قابل تأويل تأويلش را نوشته ام به او برسی مرا خواهد كشت . گفتم : برای چه ؟ فرمود : خدا می فرمايد :

 

( لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ ).

جز پاك شدگان  از هر نوع آلودگی  به  حقايق و اسرار و لطايف  آن دسترسی ندارند .

 

يعنی به همه قرآن جز پاكان نمی رسند و منظور خدا از پاكان ما هستيم . ماييم كه خدا همه آلودگی ها را از ما زدوده و ما مصداق اين آيه هستيم :

 

( . . .  أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا . . . ).

 . . . اين كتاب را به كسانی از بندگانمان كه برگزيديم به ميراث داديم . . .

 

ما صفوة اللّه هستيم و ضرب المثلهای قرآن ( مانند كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة طَيِّبَة ) درباره ما آمده و وحی بر ما نازل شده است.

تأويل آيه شريفه :

 

( مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ * بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ يَبْغِيَانِ . . . يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ )

دو دريای  شيرين و شور  را روان ساخت در حالی كه همواره باهم تلاقی و برخورد دارند ; *  ولی  ميان آن دو حايلی است كه به هم تجاوز نمی كنند  درنتيجه باهم مخلوط نمی شوند !   . . . از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون می آيد .

 

بدون ترديد اهل بيت مكرم پيامبرند .

امام صادق (عليه السلام) می فرمايد : علی و فاطمه دو دريای عميق و ژرف هستند كه هرگز به حقوق يكديگر تجاوز ندارند و لؤلؤ و مرجان حسن و حسين اند. و در تفسير مجمع البيان از سلمان فارسی و سعيد بن جبير و سفيان ثوری نقل شده : دو دريا علی و فاطمه و برزخ محمّد و لؤلؤ و مرجان حسن و حسين هستند.

در روايتی آمده منظور از شفع در سوره مباركه فجر ، حسن و حسين و مقصود از وتر اميرالمؤمنين (عليه السلام) است.

كلينی در كتاب شريف الكافی كه از معتبرترين كتاب های شيعه است در بخش كتاب حجّت ، اهل بيت (عليهم السلام) را مصداق آيات حاوی حقايقی چون واليان امر ، علامات راه هدايت ، اهل ذكر و راسخين در علم و عهد معرفی می كند .

در منابع حديث شيعه بيش از سيصد و چهار مورد روايت آمده كه می گويد منظور از « قربی » در آيات قرآن ، اهل بيت (عليهم السلام) هستند و در منابع اهل سنت نيز در كتب متعدد« قربی » به معنای اهل بيت (عليهم السلام) و ائمه طاهرين (عليهم السلام) ذكر شده است .

در سوره مباركه نور آمده است :

 

( فِی بُيُوت أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ ).

 اين نور  در خانه هايی است كه خدا اذن داده  شأن و منزلت و قدر و عظمت آنها  رفعت يابند و نامش در آنها ذكر شود ، همواره در آن خانه ها صبح و شام او را تسبيح می گويند .

 

در صفحات گذشته اگر از خود اهل بيت (عليهم السلام) و شخصيت با ارزششان سخن به ميان آمد ، در اين آيه سخن از خانه های ايشان است كه می فرمايد :

نور خدا در خانه هايی است كه خدا توفيق داده رفعت و بلندی يابند و در آن خانه ها نام خدا برده می شود و صبح و شام برای او تسبيح می گويند .

خانه هايی كه پيوسته آكنده از ياد خدا بود و بامداد به شامگاه نمی رسيد مگر آنكه در پرتو ذكر و ياد خدا و مناجات با محبوبشان نامه اعمال روزانه را گشوده و به همان منوال به پايان می بردند و همواره اهل آن خانه ها به عشق دوست می زيستند و به بندگی و عبادت او می كوشيدند و با اين حال لحظه ای از خدمت به بندگان خدا غافل نبودند .

انس بن مالك و بُرَيْدَه می گويند : رسول خدا (صلی الله عليه وآله) آيه شريفه ( فِی بُيُوت أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ . . . ) را قرائت كرد پس مردی از جای برخاسته ، پرسيد : اين بيوت كدام بيوت اند ؟ رسول خدا (صلی الله عليه وآله) فرمود : بيوت پيامبران است ، پس ابوبكر برخاست و گفت : يا رسول اللّه ! اين بيت هم از آنهاست ؟ و اشاره به خانه علی و فاطمه كرد ، پيامبر (صلی الله عليه وآله) فرمود : آری ، از برترين آنهاست.

بنابراين اهل بيت (عليهم السلام) ، اهل ذكر و اهل تسبيح و اهل عبادت كامل و اهل خدمت خالصانه به بندگان خدا بودند و پيوسته زبان قال و حالشان مترنم به مناجات و راز و نياز با محبوب بود و با بيان ويژه خود به پيشگاه حق عرضه می داشتند :

 

ای دلم مست از می و از جام تو *** شد شروع هستی ام با نام تو

ياد تو باشد شفای درد من *** شعله سوزان به قلب سرد من

ياد تو نور دل و جان من است *** مايه روح است و ايمان من است

قلب من با ذكر نامت روشن است *** خاكم از ياد مدامت گلشن است

ای تو آغاز و تو انجام جهان *** ای تو پيدا ای تو ظاهر ای نهان

ای كريم و ای غفور و ای ودود *** مالك الملك همه غيب و شهود

ای به رحمت اين جهان را تكيه گاه *** يا رحيم و يا حكيم و يا اله

سوی تو ای مهربان پر می زنم *** تا مرا لطفی كنی در می زنم

حلقه بر در از گدايی می زنم *** كوس فقر و بی نوايی می زنم

دارم اميد كرم از كوی تو *** سرخوش و مستم به ياد روی تو

افتخارم در دو عالم بندگی است *** آری ، آری ، بندگی پايندگی است

 

اهل بيت (عليهم السلام) از مصاديق اتمّ و اكمل حقايق عالی معنوی هستند كه در آيه شريفه سوره نور مطرح است :

 

( رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالاَْبْصَارُ ) .

مردانی كه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات باز نمی دارد ،  و  پيوسته از روزی كه دل ها و ديده ها در آن زير و رو می شود ، می ترسند .

 

آری ، در حالی از قيامت هراس داشتند كه ايمان و اعمال و اخلاق و رفتار و كردار و نيت و اخلاصشان از همه جهانيان برتر و با ارزش تر بود .

 

 

اهل بيت (عليهم السلام) در تورات و انجيل

اهل بيت (عليهم السلام) در تورات و انجيل    

قرآن مجيد در آياتی خبر می دهد كه اوصاف پيامبر (عليهم السلام) و علائم و نشانه های نبوت او در كتاب های پيشين به ويژه تورات و انجيل بيان شده و يهوديان و مسيحيان پيش از بعثت به خاطر اينكه از طريق آيات تورات و انجيل آن حضرت را می شناختند منتظر ظهور او بودند تا با پيوستن به او و در سايه قدرت و حكومت و معنويتش بر دشمنانشان پيروز شوند .

 

( الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُْمِّیَّ الَّذِی يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالاِْنْجِيلِ . . . ).

همان كسانی كه از اين رسول و پيامبر « ناخوانده درس » كه او را نزد خود  با همه نشانه ها و اوصافش  در تورات وانجيل نگاشته می يابند ، پيروی می كنند . . . 

 

در حديثی از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده كه مردی يهودی به رسول خدا (صلی الله عليه وآله)گفت : من اوصاف تو را در تورات بدين گونه خوانده ام : محمّد بن عبداللّه محل ولادتش مكه و جايگاه هجرتش مدينه طيبه ، بد اخلاق و خشن و عربده جو و فحّاش نيست . من شهادت می دهم كه خدايی جز خدای يگانه وجود ندارد و تو فرستاده خدايی و اين ثروت من است پس برابر آنچه خدا نازل كرده نسبت به آن حكم كن ،

 

( وَإِذْ قَالَ عِيسَی ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِی إِسْرَائِيلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرَاً بِرَسُول يَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ . . . ).

و  ياد كن  هنگامی را كه عيسی پسر مريم گفت : ای بنی اسرائيل ! به يقين من فرستاده خدا به سوی شمايم ، تورات را كه پيش از من بوده تصديق می كنم ، و به پيامبری كه بعد از من می آيد و نامش « احمد » است ، مژده می دهم . . . 

 

حضرت مسيح و ظهور پريكليطوس

انجيل يوحنا

حضرت مسيح (صلی الله عليه وآله) بر حسب نقل يوحنا در فصول 14 ، 15 ، 16 انجيل خود از ظهور شخصی پس از خود بنام پارقليطا : پريكليطوس ، بشارت داده و او را رئيس جهان و شرعش را ابدی و . . . معرفی نموده است :

در ( يوحنا 14 : 16 ) می فرمايد :

 

واَنَاَ بِتْ طالبِن مِنْ بَبِی وَخينَ پارقَليطا بِتْ يَبِلْ لُوخُونْ هَلْ اَبَدْ .

و من از پدر خواهم خواست و او پارقليطای ديگری بشما خواهد داد كه تا ابد با شما باشد .

 

و در ( يوحنا 15 : 26 ) می فرمايد :

 

ايْنَ اِيْمِنْ داتَیِ پارقَليطا هُودِ اَنَا شادوِرِون لِكِسْلَوْخُونْ مِنْ لِكِسْ بَبِیْ رُوخادِ سَرَسْتُوتا هَوْ دِمِنْ لِكِس بَبِّی پالِتْ هَوْبِتْ يَبِل سَهُدوتْ بَسْ دِيّی .

و چون بيايد آن پارقليطا كه من بسوی شما خواهم فرستاد از جانب پدر ، روح راستی كه از جانب پدر ميآيد ، او درباره من شهادت خواهد داد .

 

كلمه پارقليطا ( سريانی ) ترجمه از اصل يونان « پريكليطوس » است كه بمعنی : بسيار ستوده و بی نهايت نامدار است ، و در عربی به : محمد و احمد ترجمه می شود .

 

كتاب ادريس

در كتاب ادريس (عليه السلام) نيز از پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) بنام پارقليطا بشارت داده و آن بزرگ مرد آسمانی و علی (عليه السلام) و فاطمه (عليها السلام) و حسنين (عليهما السلام) را محور كائنات و هدف آفرينش جهان وجود خوانده می فرمايد :

هنگامی كه حضرت ادريس در بابل در عبادتگاه خويش بود ، روزی در ميان گروهی از اصحاب خود اين حكايت به وحی الهی بر ايشان نقل فرمود :

روزی ميان فرزندان پدر شما آدم و فرزندزادگانش در تعيين افضل مخلوقات اختلاف شد ، بعضی گفتند : وی پدر ما آدم است كه خدا او را بدست قدرتش آفريد ، و از روح خويش در وی دميد و فرشتگان را به تعظيم و تكريمش امر فرمود و او را معلم ايشان قرار داده خلافت زمين را به وی عطا فرمود و همگی خلايق را مطيع او گردانيد .

دسته ای گفتند : ملائكه از پدر ما آدم برترند زيرا اينان هرگز عصيان خدا نكرده و نمی كنند و آدم از فرمان خدا سرپيچی نمود و او را با همسرش از بهشت بيرون كردند نهايت آنكه خداوند بر وی ترحم فرموده توبه اش را پذيرفت و به فرزندان با ايمانش وعده بهشت داد .

گروهی گفتند : اشرف مخلوقات فرشته بزرگ الهی جبرئيل است كه امين رب العالمين می باشد .

اختلافاتشان فزونی يافت و هر يك نظر خود را با آدم به ميان گذاشتند .

آن حضرت فرمود : فرزندان عزيز ، گوش فرا داريد تا برای شما بگويم اشرف مخلوقات كيانند :

چون خدا مرا آفريد و از روح خود در كالبدم دميد و من درست نشستم عرش اعظم الهی را ديدم و پنج شبح نورانی نگريستم كه در عرش هويدا است در نهايت عظمت و جلال و جمال و كمال و حسن و ضياء و بهاء و نورشان مرا غرق حيرت ساخت .

عرض كردم : پروردگارا ! اين انوار با عظمت و جلال كيانند ؟

خطاب رسيد : اينها اشرف مخلوقات من و واسطه بين من و ساير آفريدگانند .

 

اِنّی لِهَوْيَوْهْ اَنالِبْريْن وارَخْ لا الشِمایْ وَلا اَلْ اَرْعا وَلاَ الْپِردِسْ وَلاَ الكيَهِنْ وَلاَ الْشِّمِشْ وَلاَ السَّعْرْ .« نقل از اصل سريانی »

اگر اينها نبودند من ترا نمی آفريدم و نه آسمان و نه زمين و نه بهشت و نه جهنم و نه آفتاب و نه ماه را .

 

عرض كردم : پروردگارا ! نام اينها چيست ؟

خطاب رسيد : به ساق عرش بنگر ، چون نگريستم ديدم اين پنج نام مبارك نوشته :

پارَقْليطا ( محمد ) ايليا ( علی ) طيطِه ( فاطمه ) شِپَّرْ ( حسن ) شُپَّيْرْ ( حسين ) .

و نيز نوشته بود :

 

هَليلُوهْ لِتْ اَلَهَ شُوقْ مِنّي ( محمد (صلی الله عليه وآله) ) اِنِوّی دِاَلَهَ .

ای مخلوقات من ! مرا تسبيح كنيد كه نيست خدايی غير از من و محمد (صلی الله عليه وآله)فرستاده من است .

 

انجيل برنابا

موافق آيات فوق در ( برنابا 39 : 14 ـ 28 ) نيز می فرمايد :

 

(14) پس چون آدم برخاست بر قدمهای خود در هوا نوشته ديد كه مثل آفتاب می درخشد كه نص عين او : لا اله الاّ اللّه محمد (صلی الله عليه وآله) رسول اللّه بود .

(15) پس آن وقت آدم دهان خود بگشود و گفت شكر می كنم ترا ای پروردگار خدای من زيرا كه تو تفضل نمودی پس آفريدی مرا (16) وليكن زاری ميكنم بسوی تو اينكه مرا آگاه سازی كه معنای اين كلمات « محمد رسول اللّه » چيست (17) پس خدا جواب داد مرحبا به تو ای بنده من آدم و بدرستی كه می گويم به تو كه تو اول انسانی كه آفريده ام او را . و آنكه تو ديدی او را جز اين نيست كه او پسر تست ، آنكه زود است بيايد بجهان بعد از اين به سالهای فراوان (20) و او زود است بشود فرستاده من آنكه از برای او آفريدم همه چيز را (21) آنكه زود است نور بخشد جهان را (22) آنكه روان او نهاده شده بود در جمال آسمانی شصت هزار سال پيش از آنكه بيافرينم چيزی را . (23) پس زاری كرد آدم بسوی خدا كه گفت : پروردگارا اين نوشته را به من مرحمت كن بر ناخنهای انگشتان دست من (24) پس عطا نمود خدا به انسان اول آن نوشته را بر دو شصت او .

(25) بر ناخن شصت دست راست آنكه نص اوست : لا اله الا اللّه (26) و بر ناخن دست چپ ، آنكه نص اوست : محمد رسول اللّه (صلی الله عليه وآله) ، پس بوسيد انسان اول با مهر پدری اين كلمات را (27) و مسح نمود چشمان خود را و گفت : خجسته باد آن روزی كه زود است در او بيايی به جهان .

 

و فخر الاسلام در كتاب أنيس الأعلام می گويد :

در يكی از اناجيل خطی قبل از اسلام كه با قلم بر پوست نوشته شده بود در كتابخانه بعضی از نصارای پروتستانت در مدرسه خود آنها ديدم :

در جزو وصايای مسيح به شمعون پطرس اين گونه نگارش يافته است :

ای شمعون ! خدا به من فرمود : ترا وصيت می كنم به سيدالمرسلين و حبيب خود احمد ، صاحب شتر سرخ و صورتی همچون ماه و دلی پاك و بنيه ای قوی كه بزرگ فرزندان آدم و رحمت برای جهانيان و پيمبر امی عربی است .

ای عيسی ! بنی اسرائيل را بگو كه او را تصديق نموده به وی ايمان آورند .

عرض كردم :

 

يا اَلَهَ مَنی لی اَهَ ؟ مِری اَلَه يا يَشوُعْ مُحَمَّد نِوِّیْ دِاَلَهَ لِكُلِّهْ عالَم ، طُووا عالُّهْ مِنْ نَبِّی وِطُووا لِشَمِعْيان دِقَلُو بَخْتَتُو رابا وَبِرُونُو حَتْجا اِشْتُمِهْ وَاِسْرا شِنّی بارْ دِيُوخْ بِتْ شادْرِنّی ( سريانی ).

پروردگارا كيست آن بزرگوار ؟ فرمود خدا : ای عيسی ! او محمد فرستاده خدا است برای تمام جهان خوشا به حال اين پيمبر و خوشا بحال آنانكه بگفته اش گوش فرا دادند ششصد و ده سال پس از تو او را به رسالت مبعوث خواهم كرد .

 

وعده الهی به ابراهيم

وعده ای كه خدا درباره اسماعيل به ابراهيم فرمود ، همان وعده رحمت و شوكت و كثرت نسل نور قدوسی محمدی (صلی الله عليه وآله) و دوازده كوكب فروزان از آن نير اعظم آسمان وحی است .

چنانكه در ( تكوين 17 : 20 ) نيز بدان تصريح كرده می فرمايد :

 

(20) وُليشَمعيل شِمَعْتيخا هِينِّه بِرَخْتی اُوتُو وهيْفْرْتی اُوتُو وَهيربتی اُتُو بِمِئُدمئدُ شِنيم عاسار نِسيئيم يولِد وِنْتَتِّيُو لِغوُیَ غادُل .

(20) ای ابراهيم دعای ترا در حق اسماعيل شنيدم اينك او را بركت داده بارور گردانيده به مقام ارجمند خواهم رسانيد ، به وسيله محمد و دوازده امام از نسل وی او را امت بزرگی خواهم نمود .

 

حاصل مقصود از آيه فوق اين است كه : به وسيله حضرت محمد (صلی الله عليه وآله)و دوازده امام (عليهم السلام) كه همگی از نسل اسماعيل می باشند ، او را بركت داده به مقام ارجمند خواهم رسانيد ، و شخصيت و عظمتش ، به وسيله ظهور اين نير فروزان و دوازده اختر درخشان بيشتر و افزونتر خواهد شد .

در ( برنابا 42 : 13 ـ 20 ) نيز اشاره به اين وعده كرده می فرمايد :

 

(13) حق می گويم به شما به درستی كه هر پيمبری هر وقتی كه بيايد پس بدرستی كه جز اين نيست كه از برای فقط يك امت حاصل می شود نشانه رحمت خدای را (14) و از اين است كه سخن ايشان تجاوز نمی كند از آن طايفه ای كه بسوی ايشان فرستاده شده اند (15) وليكن رسول خدای هر وقتی كه بيايد می دهد خدای به او آنچه را كه به منزله انگشتر دست اوست (16) پس حامل می شود خلاص و رحمت را برای امتهای زمين آنانكه تعليم او را می پذيرند (17) و زود است بيايد با توانايی بر ستمكاران (18) و براندازد عبادت بتان را به حيثيتی كه شيطان رسوا شود (19) زيرا كه اين چنين خدای وعده فرموده بود بر ابراهيم ، فرمود ببين بدرستی كه به نسل تو همه قبائل زمين را بركت می دهم ، و همچنانكه ای ابراهيم شكستی بتان را شكستنی نسل تو زود است چنين كند .

و در فصل 208 می فرمايد :

 

(7) راست می گويم كه پسر ابراهيم همان اسماعيل بود كه واجب است كه از نسل او بيايد مسيّا ( حضرت محمد 9 ) كه ابراهيم به او وعده داده شده بود كه همه قبائل زمين به او بركت يابند (8) پس همينكه رئيس كاهنان اين بشنيد به خشم درآمده فرياد برآورد كه ما بايد اين فاجر را سنگسار كنيم زيرا كه او اسماعيلی است و همانا كه بر موسی و بر شريعت خدا كفر كرده (9) پس هر يك از نويسندگان و فريسيان با بزرگان قوم سنگها گرفتند تا يسوع را سنگسار نمايند پس از چشمهای ايشان پنهان شد و از هيكل بيرون آمد .

 

وعده فوق درباره اسماعيل با معنی نام مبارك او نيز موافق است چنانكه در ( تكوين 26 : 1 و17 : 20 و21 : 17 ) می فرمايد :

 

اسماعيل يعنی مسموع از خدا .

 

يعنی اعطاء اين فرزند به ابراهيم در حقيقت استماع و استجابت دعای ابراهيم (عليه السلام)بوده است .

چنانكه از پيمبر اسلام (صلی الله عليه وآله) نيز منقول است كه فرمود :

 

أَنا دَعوَة أَبي إِبرَاهيمَ.

من خواسته پدرم ابراهيم می باشم .

 

تورات و انجيل و همه پيامبران نه تنها از آمدن پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) و نزول قرآن بر وی خبر داده اند بلكه از وصی بلا فصل او اميرالمؤمنين (عليه السلام) خبر داده اند و اوصاف او را بيان داشته و به صراحت و كنايه و بشارت و اشارت از اهل بيت (عليهم السلام)سخن گفته اند و حتی انبيای الهی بر مصائب حضرت امام حسين (عليه السلام) كه خامس اهل بيت (عليهم السلام) است با دلی پر از اندوه و حزن گريسته اند.

 

واقعه ای بسيار مهم

نصر بن مزاحم در كتاب وقعة صفين ـ كه از قديمی ترين كتاب های اسلامی است و نزديك به عصر امامان نوشته شده ـ از حبّه عرنی كه از اصحاب و ياران اميرالمؤمنين (عليه السلام) است روايت می كند :

هنگامی كه در منطقه رقّه در مسير جنگ صفين پياده شديم ، لشكرگاهمان كنار صومعه ای قرار گرفت كه راهبی مسيحی در آن به عبادت حق مشغول بود .

چون لشكر ما را مشاهده كرد از صومعه بيرون آمد و به محضر اميرالمؤمنين (عليه السلام) شرفياب شد و به آن حضرت عرضه داشت : در اين صومعه كتابی نزد من است كه از پدرانم به من به ارث رسيده و كتابی است كه ياران خاص مسيح با قلم خود در زمان حيات مسيح نوشته اند ، علاقه دارم آن كتاب را به شما نشان دهم .

حضرت فرمود : آن را بياور تا ببينم . راهب به صومعه رفت و كتاب را برای حضرت آورد و از حضرت اجازه خواست تا خود متن آن را برای اميرالمؤمنين (عليه السلام) بخواند كه حضرت اجازه داد و او شروع به خواندن كرد :

 

به نام خدا كه رحمتش بی اندازه و مهربانی اش هميشگی است

آنچه كه در قضا ثبت و در لوح محفوظ مسطور است اين است كه خدا در ميان مردم امّی پيامبری از خودشان مبعوث می نمايد كه كتاب و حكمت را به ايشان تعليم می دهد و آنان را به راه خدا هدايت می كند و از نشانه های آن پيامبر اينكه نه خشن است و نه تندخو.

او انسانی است كه وقتی در ميان مردم حركت می كند فرياد و عربده جويی ندارد ، گناه را با گناه پاداش نمی دهد بلكه عفو و گذشت می كند .

اما امّت  حقيقی و واقعی  آن پيامبر بسيار سپاس گزار خدايند و خدا را در هر حالی حمد و ثنا می گويند و زبان هايشان برای تكبير و تسبيح رام ، و ديدگانشان از خوف حق گريان است .

خدا آن پيامبر را بر هر كسی كه تكبر و فخر می فروشد پيروز می كند . هنگامی كه خدا او را از دنيا می برد امتش دچار اختلاف و كينه و دشمنی می شوند . امت او با يكديگر اختلاف میورزند سپس اجتماع می نمايند و تا زمانی كه مشيت خداست وجود اين امت ادامه دارد .

مردی از امت او از كنار فرات عبور می كند ، اين مرد مردم را به نيكی ها وا می دارد و از بدی ها نهی می كند و داوری او ميان مردم داوری به حق است و هرگز در داوريش حكم خلاف صادر نمی كند و دنيا در نظر او پست تر از خاكستری است كه در روز توفانی طعمه بادها می شود !

مرگ از ديدگاه او گواراتر از آشاميدن آب به وسيله يك انسان تشنه است !

در نهان از خدا می ترسد و در آشكار در راه خدا خيرخواهی می كند .

از سرزنش هيچ نكوهش كننده ای در صراط مستقيم الهی نمی هراسد ، هر كس از اهالی اين شهرها آن پيامبر را درك كند و به او ايمان آورد بهشت و رضوان من پاداش اوست و هر كس آن بنده صالح را كه از كنار فرات عبور می كند درك كند واجب است او را ياری دهد .

 

راهب پس از خواندن آن نوشته به حضرت گفت : آن بنده صالح خدا شما هستيد و من همراه شما خواهم بود و از شما جدا نمی شوم تا آنچه به شما می رسد به من نيز برسد ، اگر بنا باشد شهيد شويد من هم با شما هستم تا شهيد شوم .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) پس از شنيدن آن نوشته ، زار زار گريست و فرمود : خدا را سپاس كه مرا از ياد نبرده است و در نوشته نيكوكاران از من ياد فرموده .

راهب با حضرت حركت كرد و از حضرت علی (عليه السلام) يك لحظه جدا نشد تا در جنگ صفين به شهادت رسيد .

حضرت پس از پايان جنگ فرمان داد شهدا را دفن كنند و چند نفری هم مأمور شدند كه جنازه راهب را بيابند چون او را يافتند حضرت بالای سرش آمد و به مردم فرمود :

 

هُوَ مِنّا أَهْلَ البَيتِ !

آنگاه خود حضرت قبری برای او آماده كرد و خود وارد قبر شد و او را به راه و رسم مسلمانان دفن كرد(213) .

ای كاش اين حقير فقير هم قلبی هم چون قلب آن راهب مسيحی مالامال از معرفت به ولايت اهل بيت (عليهم السلام) و عشق سوزان به وجود مبارك آنان می يافتم تا دستگيره نجاتی برای آخرتم در اختيارم قرار می گرفت و اهل بيت (عليهم السلام) حلقه غلامی مرا نسبت به خودشان به گوش جانم می انداختند و با نظر كيميا اثرشان مس وجودم را طلا می كردند .

من دردمندانه بر عمر گذشته تأسف دارم و با آنكه در ميان مردم به عنوان خادم اهل بيت (عليهم السلام) معروف هستم ، هر لحظه با زبان حال و قال با اين سروده خود ، به خودم خطاب می كنم :

 

آتشی سر تا به پا افروختی *** وندر آن آتش وجودت سوختی

دور گشتی از گلستان وجود *** دادی از كف مايه بود و نبود

گشته محروم از فيوضات اله *** هم چو خيل عاصيانی رو سياه

از چه رو اندر حجاب افتاده ای *** لنگ و كور اندر سراب افتاده ای

در خيالاتی و در چون و چرا *** خود ندانی در كجايی در كجا

مانده از راه و چرا درمانده ای *** كاروان رفت از چه رو وا مانده ای

اندر اين عالم مگر كاری نبود *** از ازل بهرت مگر ياری نبود

در غم دنيای دونی آه ، آه *** بی هش و مست و زبونی آه آه

غافلی از دلبر جانانه ات *** آتشی افتاده در كاشانه ات

نغمه ای با ياد جانان ساز كن *** تا به كوی حضرتش پرواز كن

يا كه دادی كن لبت خندان شود *** جمله اجزای عالم جان شود

 

اهل بيت (عليهم السلام)در نگاه زبور

دولت حضرت بقية الله ( عجل الله تعالی فرجه الشريف )

آياتی قرآن كريم اشاره به اين عصر درخشان دارد ، از آن جمله می فرمايد :

 

والعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِيْن.

و سرانجام  نيك برای پرهيزكاران است .

 

و روايات مستفيضه نيز بر اين معنی گواهی می دهد كه ظهور و بروز دولت حقه الهيه در آخر الزمان اتفاق خواهد افتاد.

 

دَولَتُنا آخِرُ الدُّوَلِ.

 

و در برخی آيات تصريح نموده است كه اين بشارت در كتب انبيای گذشته نيز مذكور گشته ، چنانكه می فرمايد :

 

 وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ 

و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه : زمين را بندگان شايسته ما به ميراث می برند .

 

اين آيه شريفه بشارت از آينده ای می دهد كه شرّ و فساد به كلّی از عالم انسانی رخت بر بسته و گويی اشرار و ستمكاران به كلّی نابود و محو گشته اند كه وراثت زمين به صالحين انتقال خواهد يافت زيرا لغت « وراثت » و « ميراث » در مواردی استعمال می شود كه شخصی يا گروهی منقرض شوند و مال و مقام و همه چيزشان به گروهی ديگر به وراثت انتقال يابد .

 

مكتوب الهی در زبور چيست ؟

مضمون آيه فوق در مرموز (37) زبور داود مكرراً ذكر شده و اين بشارت عظيم را به ألحان گوناگون بيان كرده و پس از تسلی و دلداری به حضرت داود (عليه السلام)كه :

 

از شريران رنجيده مشو (1) زيرا همچون علف زود بريده می شوند (2) بر خداوند توكل نمای و از او متلذذ باش (3 و4) به او آرام گير و در انتظارش بسر بر (7) و . . .

 

در ادامه می فرمايد :

 

زيرا كه شريران منقطع می شوند ، اما متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد (10) و حال اندك است كه شرير نيست می شود كه هر چند مكانش را جستجو نمايی ناپيدا خواهد بود (11) اما متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتی متلذذ خواهند شد (12) شرير به خلاف صادق افكار مذمومه می نمايد و دندانهای خويش را بر او ميفشارد (13) خداوند به او متبسم است چونكه می بيند كه روز او می آيد (14) شريران شمشير را كشيدند و كمان را چله كردند ، تا آنكه مظلوم و مسكين را بيندازند ، و كمانهای ايشان شكسته خواهد شد . (16) كمی صديق از فراوانی شريران بسيار بهتر است (17) چونكه بازوهای شريران شكسته می شود و خداوند صديقان را تكيه گاه است (18) خداوند روزهای صالحان را می داند و ميراث ايشان ابدی خواهد بود (19) در زمان بلا خجل نخواهند شد و در ايام قحطی سير خواهند بود (20) لكن شريران هلاك خواهند شد و دشمنان خداوند مثل پيه برّه ها فانی ، بلكه مثل دود تلف خواهند شد . (22) زيرا متبركان خداوند وارث زمين خواهند شد ، اما ملعونان وی منقطع خواهند شد (29) صديقان وارث زمين شده ابداً در آن ساكن خواهند شد . (34) به خداوند پناه برده راهش را نگاهدار كه تو را به وراثت زمين بلند خواهد كرد و در وقت منقطع شدن شريران اين را خواهی ديد (38) اما عاصيان عاقبت مستأصل و عاقبت شريران منقطع خواهند شد .

 




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
...



گزارش خطا  

^