فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اهل بيت (عليهم السلام) پايه های زمين و آسمان

اهل بيت (عليهم السلام) پايه های زمين و آسمان

اگر آسمان ها در جای خود استوارند و زمين بر حالاتی كه دارد پايدار است و اگر جهانيان و زمينيان در أمن و أمانند ، همه و همه به يمن وجود اين خاندان و بر پايه معنويت و نور آنان و التفات و توجه ايشان است چنان كه خود بارها به اين حقيقت اشاره كرده اند البته اين را جز قلوب اهل ايمان و دل صالحان و باطن شايستگان باور ندارد . حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) از اين حقيقت چنين ياد می كند :

 

إنَّ رَسُولَ اللّهِ بَابُ اللّهِ الَّذِی لا يُؤْتَی إلاّ مِنْهُ ، وَسبِيلُهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إلَی اللّهِ عَزَّ وَجلَّ ، وَكَذلِكَ كَانَ أميرُالمُؤمِنِينَ (عليه السلام) مِن بَعدِهِ ، وَجَرَی لِلأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِد ، جَعَلَهُمُ اللّه عَزَّ وَجلَّ أرْكَانَ الأرْضِ أنْ تَمِيْدَ بِأهْلِها.

بی ترديد پيامبر ، باب خداست كه جز از آن در نيايند و راه خداست كه هركس آن را بپيمايد به خدا می رسد ، و اميرمؤمنان نيز پس از او چنين است ، و همين گونه است هر امامی به دنبال امام ديگر ، باری خدا آنان را پايه های زمين قرار داده تا زمين اهلش را نلرزاند .

 

حضرت امام سجاد (عليه السلام) فرمود :

 

نحنُ الذينَ بِنَا يُمْسِكُ اللّهُ السماءَ أنْ تَقَعَ علی الأرضِ إلا بإذْنِه ، وبِنا يُمْسِكُ الأَرْضَ أنْ تَمِيدَ بأَهلِها ، وبِنا يُنْزِلُ الغَيْثَ ، وبِنا يَنْشُرُ الرَّحْمَةَ ، وَيُخْرِجُ بَرِكاتِ الأَرْضِ ، وَلَوْلا ما فِی الأرضِ مِنّا لَساخَتْ بِأَهْلِها.

خدا به سبب ما آسمان را نگاه داشته مبادا جز به اذن او بر زمين افتد و به وسيله ما زمين را حفظ كرده تا اهلش را نلرزاند ، باران را به خاطر ما نازل می كند و رحمت را در پرتو وجود ما پراكنده می سازد ، و بركت های زمين را بيرون می آورد ، اگر كسی از ما ، در زمين نبود اهلش را فرو می برد .

 

رسول اسلام (صلی الله عليه وآله) فرمود : ستارگان سبب امان آسمانيان اند ، هرگاه ستارگان ناپديد شوند آسمانيان نيز بروند و اهل بيت من موجب امان زمينيان اند و هرگاه اهل بيت من بروند زمينيان نيز خواهند رفت.

اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود :

 

نَحْنُ بَيْتُ النُّبُوَةِ وَمَعْدِنُ الحِكْمَةِ ، وَأَمانٌ لأَهْلِ الأَرْضِ ، وَنَجاةٌ لِمَنْ طَلَبَ.

ما خانه نبوت ، و معدن حكمت و سبب امان زمينيان و رهايی كسانی هستيم كه خواهان رهايی اند .

 

استواری آسمان ها و زمين به يمن معنويت و نورانيت و توجه اهل بيت (عليهم السلام)است و سرمايه های ملكوتی و قدرت روحی و توان قلبی آنان ويژه خود آنان است و كسی از ملكوتيان و مُلكيان هم پايه آنان نيست اما شگفتی اينجاست كه با اين همه مايه و سرمايه ، خاكسار و فروتن و خاضع و متواضع اند !

 

اهل بيت (عليهم السلام) پيشوايان انسان پرور

اهل بيت (عليهم السلام) پيشوايان انسان پرور    

از ويژگی های كره زمين و شايد بعضی كرات ديگر ، داشتن معادن فراوان همچون طلا ، نقره ، عقيق ، فيروزه ، الماس ، مس و آهن است .

همه جهانيان ، معدن را عنصری باارزش ، پرقيمت ، مفيد ، سودمند و دارای كاربرد در حيات انسان می دانند .

معدن يابی ، معدن شناسی ، استخراج معدن ، حمل محتويات معدن به كارگاه های فنی و تبديل اجناس معدنی به ابزار زندگی ، حقايقی است كه از روزگاران قديم انسان با تحمل همه گونه زحمت و مشقتی در پی آن بوده است .

از معادنی كه هميشه در نظر انسان دارای ارزش و اهميت بوده و در آينده هم خواهد بود ، معدن طلاست . انسان در طول تاريخ نسبت به اين معدن بی تفاوت نبوده است . انسان برای يافتن و شناسايی اين معدن ، به جستجو می پردازد سپس برای استخراج طلا مشقت های طاقت فرسايی تحمل می كند ، آنگاه آن را به كارخانه برده و با هزار برنامه فنی از سنگ و خاك جدا می كند و به صورت شمش به بازار عرضه می نمايد .

سپس آن را به هنرمندانی دقيق و چيره دست می دهند تا به صورت درهم و دينار يا پشتوانه اسكناس درآورند كه چرخ اقتصاد مملكتی بچرخد و يا به صورت گردن بند ، گوشواره ، دستبند ، انگشتر ، درآورند تا غريزه زيباپسندی انسان را سيراب كنند .

نكته قابل تأمل اينكه همه آسمان ها و زمين به منزله يك معدن است و دانای اين معدن كه دانشی بی نهايت دارد خداست .

خدای دانا از اين معدن باعظمت موجودی طلا صفت به نام انسان آفريد و او را در اين سياره خاكی قرار داد تا استعدادهای فطری و مقام خلافت اللهی و مايه قدرت عقلی او همراه با كوششی مستمر و جهادی پيوسته به ظهور برسد و آبادی دنيا و آخرت و سعادت ابدی و جاودانی خود را تحقق بخشد و اهداف حق را با آراسته شدن به ايمان و يقين و رنگ گرفتن از حسنات اخلاقی و اجرای احكام الهی آشكار سازد و نهايتاً برای خود و ديگران منبعی از خير و نيكی گردد و صفات الهی از وجودش طلوع كند .

اين همه فقط در سايه اين حقيقت ميسر است كه شمش وجود انسان در اختيار رهبران و معلمانی آسمانی كه منتخبان خدا هستند قرار گيرد تا آنان به وسيله دانش گسترده ای كه نسبت به انسان و ديگر حقايق دارند از اين طلای ناب ، موجودی صد در صد الهی بسازند .

خدای مهربان انسان را به پيشگاه معماران آسمانی و سازندگان بنای انسانی كه در ساختن بنای انسانيت نظيری ندارند يعنی اهل بيت (عليهم السلام) هدايت كرده است .

چه شده است كه اين شمش گونه های ارزنده با زرگران و سازندگان خود به دشمنی و مخالفت برخاسته ، و دامن حياتشان را آلوده می كنند ؟ !

چه بد و نازيباست كه خود رابه دست دزدان راه انسانيت و غارتگران ارزش ها بسپارند تا تار و پودشان را از هم بگسلند و آنان را به شكلی درآورند كه غولان و ديوان از ديدن چهره زشت آنان روی بگردانند ؟ !

بياييد فرعونيان ، نمرودان ، قارونيان ، بولهبيان ، بوجهليان ، امويان ، عباسيان ، و پيروان شرقی و غربی معاصر آنان را از حول و حوش وجود خود و زندگی خود دور سازيد و خود را به دست با كفايت پيامبران و امامان بسپاريد تا از شمش وجود شما ، سلمان و ابوذر و برير و زهير و ميثم و رشيد هجری و حجر بن عدی و . . . بسازند .

 

دل به عشق خدای يكتا ده *** قطره ای را رهی به دريا ده

تا نماند ز عاشقان اثری *** خاك مجنون به آب ليلا ده

جان فرهاد وقف شيرين كن *** دل وامق به مِهر عذرا ده

كُنده تن ز پای جان بردار *** مست و شوريده سر به صحرا ده

ساقيا جرعه خرد سوزی *** به من رند بی سر و پا ده

زاهدان را بهشت و حور و قصور *** عاشقان را به نزد خود جا ده

دلم از فرقتت به جان آمد *** جان من يك دمك دلم وا ده

تا بسوزد ز تاب رخسارت *** فيض را ديده تماشا ده

زاهدا دل بده به قصه عشق *** آهن كهنه را به حلوا ده

تا كی از هر هوا بتی سازی *** دل به عشق خدای يكتا ده

 

 

اهل بيت (عليهم السلام) سرمشق سالكان

اهل بيت (عليهم السلام) سرمشق سالكان

در سطور گذشته اشاره شد كه سالك كوی دوست بايد در همه شؤون زندگی خود اهل بيت (عليهم السلام) را سرمشق و الگوی خويش قرار دهد .

خدای مهربان راه رسيدن به كمالات و طريق تحصيل فضايل را بيان فرموده سپس فرمان داده است كه شما اين راه را به دنبال سالك آن و با اقتدا به پيشوای معصوم و هادی را طی كنيد تا به مقصد برسيد .

البته چنين نيست كه پا به پای او بتوانيد در همه مدارج و مراحل همراهش باشيد ، آنان به جايی رسيده اند كه حتی عبد توانمندی چون جبرئيل به آنجا راه نيافته ، اعلام كرد :

 

لَوْ دَنَوْتُ أنْمُلَةً لاحْتَرَقْتُ.

اگر به اندازه يك بند انگشت فراتر روم بی ترديد بسوزم .

 

اسوه انسان ها

حضرت حق ، اهل بيت (عليهم السلام) را سرمشق و اسوه انسان ها قرار داده است تا هركس به فراخور حال خويش و ظرفيت و استعدادش از آنان بهره گيرد .

 

( أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا . . . ).

خدا از آسمان آبی نازل كرد كه در هر درّه و رودی به اندازه گنجايش و وسعتش  سيلابی  جاری شد . . . 

 

در تأويل آيه گفته شده : خدا از عالم بالا آب حيات و علم و دانش نازل كرد پس هر بستری به اندازه گنجايش خود از آن بهره می برد .

آن درّه و بستر كه عميق تر و گسترده است و از نظر سعه وجودی كامل تر و انشراح و انبساط بيشتری داشته باشد ، می تواند از اين آب حيات بيشتر بهره ببرد و خود را از نظر وجودی و معرفتی به جايی برساند كه به مقام احسان دست يابد .

اگر حضرت حق می فرمايد :

 

( لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ . . . ).

يقيناً برای شما در  روش و رفتار  پيامبر خدا الگوی نيكويی است . . . 

 

اين اسوه بودن ويژه آن حضرت نيست چون خدا و پيامبر (صلی الله عليه وآله) اعلام كرده اند اين اسوه بودن پس از رسول الهی به اهل بيت (عليهم السلام) می رسد ، چرا كه آنان خلفا و اوصيا و جانشينان و وارثان بر حق پيامبرند و مقام اسوه بودن مقام شخص نيست بلكه مقامی حقوقی است كه از پيامبر (صلی الله عليه وآله) به اهل بيت (عليهم السلام) می رسد .

رهروان به طی راه ولايت و انس و حشر با فرشتگان غيبی و شنيدن تسبيح آنان يا دريافت معارفشان و عاشق ايمان و عمل و فضايل اخلاقی ، بايد بداند كه جز با تأسی به پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) ; اين مقامات برايش حاصل نمی شود و بدون اقتدا به آن بزرگواران طی اين راه غير ممكن و بلكه از محالات است .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) فرمود :

 

 

الرَّوْحُ والرَّاحَةُ ، والرَّحْمَةَ والنُّصْرَةُ ، واليُسْرُ واليَسارُ ، والرِّضا والرِّضوانُ ، والمَخْرَجُ والفَلْجُ ، والقُرْبُ والَمحَبَّةُ ، مِنَ اللّهِ ومِنْ رَسُولِهِ لِمَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً ، وأَنْتُمْ بالأَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهْ.

آسايش و راحت و رحمت و نصرت و توانگری و گشايش و خشنودی و رضوان و راه خروج از مشكلات و پيروزی و تقرب و دوستی خدا و پيامبرش برای كسی است كه علی را دوست بدارد و به امامان پس از او اقتدا كند .

 

حضرت امام رضا (عليه السلام) فرمود :

 

مَن سَرَّهُ أن يَنظُرَ إلَی اللّهِ بِغَيرِ حِجَاب ، وَينْظُرَ اللّهُ إليهِ بغَيْرِ حِجاب ، فَليَتَوَلَّ آلَ محمّد ، ولْيَتَبَرَّأْ مِنْ عَدِوِّهِمْ ، ولْيَأْتَمَّ بإمامِ المُؤْمنِيْنَ مِنْهُمْ ، فإنَّه إذا كانَ يَوْمُ القيامةِ نَظَرَ اللّهُ إليهِ بِغَيْرِ حِجاب ، ونَظَرَ إلی اللّهِ بِغَيْرِ حِجاب.

هركس خوشحال می شود كه خدا را با چشم دل بی پرده و حجاب ببيند و خدا نيز بی پرده به او نظر كند ، بايد ولايت آل محمّد را بپذيرد و از دشمنانشان بيزاری جويد و از آن كس از ايشان كه پيشوای مؤمنان است پيروی كند ، در اين صورت چون روز قيامت شود خدا بی پرده به او بنگرد و او نيز بی پرده خدا را مشاهده كند !

 

اهل بيت (عليهم السلام) چون همه مراحل و مقامات و همه راه های بندگی و عبوديت و همه جاده های فضيلت و معنويت را با كمال اخلاص طی كرده اند ، اسوه و سرمشق همگان شده اند .

آنان به جايی رسيده اند كه در مرحله ای كه قرآن كثير است ، آنان كثرت را ناظرند و در آن مرحله كه بسيط است ، بساطت را شاهدند زيرا حقيقتشان همان حقيقت قرآن است و بدون آنان درك قرآن و رسيدن به مقام قرب ميّسر نيست .

 

دنيا طلبان اهل بيت (عليهم السلام) را درك نمی كنند

هركس در همه شؤون زندگی اش به اهل بيت (عليهم السلام) مراجعه كند ، به اندازه فهم و گنجايش و ظرفيتش از ولايت و حقيقت آنان كه ولايت خدا و حقيقت قرآن است ، بهره می برد .

افراد كم گنجايش و انسان های متوسط و دارندگان سعه وجودی ـ هر كدام به گونه ای ـ با اسوه قرار دادن اهل بيت (عليهم السلام) حقيقت آنان را ادراك می كنند و به آن مؤمن می شوند و به آثارشان اقتدا می نمايند و بر پايه همان ادراك و ايمان و اقتدا ، به پاداش و جزا می رسند ولی فرو رفتگان در چاه طبيعت كه نمی خواهند از آن به در آيند :

 

( . . . كَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِج مِنْهَا . . . ).

 . . . مانند كسی است كه در تاريكی ها  یِ جهل و گمراهی  است و از آن بيرون شدنی نيست . . . 

 

هرگز حقيقت رسالت و ولايت را درنمی يابند و به اين خاطر نه اينكه آن بزرگواران را سرمشق و اسوه خود قرار نمی دهند بلكه به آنان كفر میورزند !

از اين جهت قرآن بيان می دارد كه سرّ اينكه گروهی پيامبر را با چشم سر می نگرند ولی شخصيت و رسالت و نبوتش را درك نمی كنند اين است كه در ماديت محض و چاه طبيعت و دره هولناك هوا فرو افتاده اند و همان طور كه صراط مستقيم را نشناخته اند ، وی و اهل بيتش را نيز نشناخته اند و به عبارت ديگر ، آنان كه نمی توانند يا نمی خواهند باطن قرآن را تحمل كنند ; باطن اهل بيت (عليهم السلام) را نيز نمی توانند بشناسند زيرا زندگی آنان و به ويژه قلبشان در پوشش و حجابی است كه نمی گذارد حقيقت اهل بيت (عليهم السلام) و پيشوايی و امامتشان را درك كنند .

اين پوشش و حجاب همان است كه از تداوم و كثرت گناه و فسق و تعصب و لجاجت فراهم می آيد و ميان انسان و مشاهده حقيقت حائل می شود !

 

( . . . تَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَيُبْصِرُونَ ).

 . . . و آنان را می بينی كه به سوی تو می نگرند در حالی كه نمی بينند .

 

اهل نگريستن هستند ولی اهل بصيرت نيستند ، ظاهر را می بينند ولی از ديدن حقيقت كورند . اينانند كه تداوم گناه و تعصب جاهلانه و لجاجت بر چشم باطنشان پرده و حجاب افكنده است :

 

( . . . أَعْيُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِكْرِی . . . ).

 . . . همان كسانی كه ديده  بصيرت شان از ياد من در پرده غفلت بود . . . 

 

حق پوشيده نيست

اهل بيت (عليهم السلام) ، محجوب نيستند چنان كه حضرت حق مستور نيست ، اگر گروهی از مردم با چشم بصيرت حق را نمی بينند برای آن است كه خود در حجاب هستند و گرنه خدا ظاهر و مُظهر و نور است :

 

 

( اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ . . . ).

خدا نور آسمان ها و زمين است . . . 

 

اين حجاب كه مانع ديدن حق و سبب نديدن نبوت و ولايت است تا روز قيامت بر ديدگانشان باقی می ماند و در قيامت حقيقت برای آنان آشكار می شود ، آن چنان كه اكنون برای پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) روشن است و چيزی بر آنان پوشيده نيست و آنچه در آينده برای ديگران آشكار می گردد امروز برای آنان هويدا است .

البته آنكه اهل بصيرت و ديدن است هم اكنون حق و حقيقت نبوت و ولايت را می بيند و مقاماتشان برای او آشكار است و به همين خاطر آنان را اسوه و الگوی خود قرار می دهد و با تمام وجود به آن بزرگواران اقتدا می كند و حقايقی از اين دست همواره برای آنان روشن و معلوم است .

 

جمال يار ندارد نقاب و پرده ولی *** غبار ره بنشان تا نظر توانی كرد

 

آری ، حق پوشيده نيست و رسالت و ولايت مستور نمی باشد .

حقايق عرصه غيب و شهود كه همگی آيات الهی هستند هيچ كدام در حجاب و پرده نمی باشند ، اين انسان است كه در پس پرده گناهان محجوب است و به اين علّت از ديدن حق محروم است پرده و حجاب بر ديدگان ناظر است نه بر روی حق كه حق همواره برای خلق متجلّی است چنان كه مولای عاشقان قبله عارفان اميرمؤمنان می فرمايد :

 

الحَمدُ لِلّهِ المُتَجَلّي لِخَلقِهِ بِخَلقِهِ.

سپاس و ستايش ويژه خداست كه برای خلقش به سبب وجود خلقش آشكار است .

اهل بيت (عليهم السلام) حقايق نوری هستند و حتی اجساد و بدن هايشان متأثر از وجود نوری آنان است و آنكه در دلش به خاطر سلامت نفسش و عشق و علاقه اش به حقيقت ، نور قرار داده اند ; حقيقت آنان را می بيند و خود را در مدار اقتدا به آنان قرار می دهد گرچه از نعمت چشم سر محروم باشد !

ابوبصير می گويد : همراه حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) وارد مسجد شدم ، مردم در رفت و آمد بودند ، حضرت به من فرمود : از مردم بپرس مرا می بينند ؟ من هم به هركس رسيدم پرسيدم : امام باقر را می بينی ؟ می گفت : نه ، با اينكه حضرت در برابرش ايستاده بود ، در اين هنگام ابوهارون مكفوف ـ كه از دو چشم نابينا بود ـ وارد مسجد شد ، امام فرمود : اكنون از ابوهارون بپرس كه آيا مرا می بيند يا نه ؟ من از او پرسيدم : حضرت امام محمّد باقر را می بينی ؟ پاسخ داد : آری ، آن گاه به آن حضرت اشاره كرد و گفت : مگر نمی بينی امام اينجا ايستاده است ، پرسيدم : از كجا فهميدی ؟ تو كه نابينا هستی ؟ پاسخ داد : چگونه نبينم و ندانم در حالی كه امام نوری درخشان است

آری نابينا از چشم ولی بينا از دل ، حقيقت را هرچه باشد و هر كجا باشد و به هر جلوه ای متجلّی شود ، می بيند ولی بينا از چشم و نابينا از دل گرچه حقيقت در كنارش باشد آن را نمی بيند و به اين خاطر به تكذيب و انكارش برمی خيزد !

ممكن است كسی درباره پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) سخن بگويد و يا تاريخ آنان را بخواند و يا درباره آنان كتاب بنويسد ، ولی حقيقت آنان را نبيند و به عبارت ديگر ، شخص آنان را بنگرد ولی شخصيت آن بزرگواران را نبيند چنان كه دانشمندان مسيحی ولاييك درباره اين شاهدان بزم ربوبيّت و نشانه های الوهيت ، كتاب ها نوشته اند ولی به آنان ايمان نياوردند و در فرهنگ تحريف شده و درّه هولناك جهل خود ماندند تا از بين رفتند !

در احوالات حضرت امام موسی بن جعفر (عليهما السلام) آمده است كه هر روز در زندان پس از طلوع آفتاب تا هنگام زوال به سجده و عبادت و مناجات بود . هارون روزهايی به بام زندان می رفت و از روزنه بام زندان به زندان نگاه می كرد ، جامه ای را در گوشه زندان می ديد ، روزی به ربيع زندانبان گفت :

 

ما ذاكَ الثَّوْبُ الّذي أَراهُ كلَّ يَوم في ذلِكَ المَوْضِعِ ؟

ای ربيع ! آن جامه ای كه همه روزه در آنجا می بينم چيست ؟

 

ربيع پاسخ داد :

 

ما ذاكَ بِثَوْب ، وإنَّما هُوَ موسَی بْنُ جَعْفَر ، لَهُ كُلَّ يَوْم سَجْدَةٌ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمسِ إِلی وَقْتِ الزَّوالِ .

آن جامه نيست ، موسی بن جعفر است كه هر روز پس از طلوع آفتاب تا زوال ظهر در سجده است.

 

هارون با چشم سر می بيند ، ولی چون كور باطن است از ديدن حقيقت محروم است ، بی ترديد اگر باطن روشنی می يافت حضرت را از زندان آزاد می كرد و حكومت را كه حق الهی امام بود در اختيار امام قرار می داد و خود چون غلام حلقه به گوشی به خدمت امام درمی آمد و لحظه ای از اقتدا به آن حضرت درنگ نمی كرد .

در مقابل درباره كسانی كه مأمور شكنجه كردن حضرت امام حسن عسكری (عليه السلام) شدند نوشته اند كه صالح بن وصيف رئيس زندان می گفت : چه كنم دو نفر از بدترين اشخاص را مأمور شكنجه آن حضرت كردم ، آن دو نفر پس از مشاهده حال عبادت و راز و نياز آن حقيقت ملكوتی چنان تحت تأثير قرار گرفتند كه خود همواره به عبادت و راز و نياز ايستادند به طوری كه رفتارشان شگفت آور است ! !

به آنان می گويم : چرا چنين شده ايد ؟ چرا مأموريت خود را انجام نمی دهيد ؟ مگر از آن حضرت چه ديده ايد ؟ در پاسخ می گويند : چه بگوييم درباره انسانی كه روزها را روزه می گيرد و شب ها را به عبادت می گذراند و جز عبادت به كار ديگری مشغول نمی شود . هنگامی كه به ما می نگرد ، بدنمان می لرزد و چنان می شويم كه نمی توانيم خود را نگاه داريم

آری ، حقيقت بين ، حقيقت خو می شود و به جای انجام مأموريت شيطانی در مدار مأموريت اسلامی و عبادی قرار می گيرد .

 

 

اهل بيت (عليهم السلام) واسطه رشد و كمال

اهل بيت (عليهم السلام) واسطه رشد و كمال    

دانه های نباتی بدون اتصال و ارتباط با خاك و بیواسطه زمين ، سبز نمی شوند و رشد نمی يابند و ميوه نمی دهند .

البته خاك نيز بايد پاك باشد و گرنه خاكی كه آغشته به آلودگی است نه تنها دانه ها را سبز نمی كند بلكه آنها را برای هميشه فاسد و نابود می سازد ، بنابراين دانه ها جز با وساطت خاك پاك ، به حيات ويژه خود يعنی سرسبزی و رشد و ميوه دهی دست نمی يابند ،

 

( وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً . . . ).

و زمين پاك است كه گياهش به اذن پروردگارش بيرون می آيد و زمينی كه ناپاك است جز گياهی اندك و بی سود از آن بيرون نمی آيد . . . 

 

وساطت نه تنها در امر دانه ها و هسته ها شرط لازم است بلكه برای وقوع و تحقق و رخ دادن هر حقيقتی ، وساطت امری حياتی است تا جايی كه می توان گفت : هيچ چيز بدون وساطت امور ديگر تحقق نمی يابد و به كمال مطلوب نمی رسد .

آری ، خانه ها بیوساطت معمار و بنا و كارگر ساخته نمی شود و بدن ها بیوساطت غذا رشد نمی كند و ديده ها بیواسطه نور نمی بيند و گوش ها بیواسطه امواج صدا را نمی شنود ، به اين سبب بايد پذيرفت كه انسان بدون ترديد به منزلت و شأن شايسته خود جز با وساطت ، دست نمی يابد .

شأن انسان اين است كه به مقام خلافت اللهی و علم آدم الاسمائی و هدايت و كرامت و اوج انسانيت برسد اما آيا بیوساطت واسطه لازم می توان به اين مقامات عالی معنوی رسيد ؟ هرگز !

اينكه انسان با وساطت چه واسطه ای به وادی انسانيت و عرصه آدميت كه همان عالم ايمان و اخلاق و عمل صالح و نهايتاً تقواست می تواند راه يابد ، حقيقتی است كه بايد از زبان قرآن كريم شنيد .

 

وساطت اهل بيت (عليهم السلام)

قرآن ، فقط انسان های برتر و پاك و معصوم را دارای مقام وساطت بين خدا و خلق برای رساندن خلق به ايمان و عمل و اخلاق و لقای حق می شمارد و آنان نيز جز پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) كه راهنمای انسان به سوی خدا و قيامت و آشنا كنندگان انسان با گذشته و آينده اند و تعليم حكمت و قرآن در شأن آنان است ، كسی نيست ; اهل بيتی كه ذرّه ای تباهی و تباهكاری و نقص و عيب چه در پنهان و چه در آشكار آنان نمی توان يافت چنان كه خود نيز اين پاكی همه جانبه را در حق خود ياد كرده اند .

پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) فرمود :

 

إِنّا أهْلُ بَيْت قَدْ أَذْهَبَ اللّهُ عنّا الْفَواحِشَ ، ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ.

ما اهل بيتی هستيم كه خدا هرگونه ناپاكی را چه آشكارش و چه نهانش را از ما زدوده است .

و نيز رسول خدا (صلی الله عليه وآله) در پی آيه تطهير فرمود :

 

نَحنُ أَهلُ بَيْت طَهَّرَهُمْ اللّهُ.

ما خاندانی هستيم كه خداوند از هر ناپاكی پاكشان نموده است .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در قطعه ای بسيار مهم فرموده است :

 

إنَّمَا أمَرَ اللّهُ عزّ وجلّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ ; لاِنَّهُ مَعصُومٌ مُطَهَّرٌ لاَ يَأمُرُ بِمَعصِيَتِهِ ، وَإنَّمَا أمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الأمرِ ; لاِنَّهُم مَعْصُومُونَ مُطَهَّروُنَ لاَ يَأمُرُونَ بِمَعصِيَتِهِ.

خدا به فرمان بردن از پيامبر فرمان داده زيرا پيامبر ، معصوم و پاك است و به گناه فرمان نمی دهد و به فرمان بردن از اولوالامر فرمان داده زيرا معصوم و پاك اند و به گناه فرمان نمی دهند .

 

حضرت امام مجتبی (عليه السلام) فرمود :

 

إنّا أَهْلُ بَيْت أَكْرَمَنَا اللّهُ بالاسلامِ ، واخْتارَنا وَاصْطَفانا وَاجْتَبانا فَأذْهَب عَنّا الرِّجْسَ وَطَهَّرَنا تَطْهِيْراً . والرِّجسُ هُوَ الشّكُّ ، فَلا نَشُكُّ فِی اللّهِ الحَقِّ وَدِينِهِ أَبَدَاً ، وَطَهَّرَنا مِنْ كُلِّ أَفَن وَغَيَّة.

ما خاندانی هستيم كه خدا ما را به اسلام گرامی داشت و ما را از ميان همه مخلوقات عالم انتخاب كرد و برگزيد و آلودگی و ناپاكی را از ما زدود و ما را به انواع پاكی ها آراست . آلودگی و ناپاكی همان شك است و چون شك از ما زدوده شده ما هرگز در وجود خدای حق و در دين او شك نمی كنيم و نيز ما را از هرگونه سست رايی و گمراهی پاك گردانيد .

 

حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) فرمود :

 

إنَّا لاَ نُوصَفُ وَكَيفَ يُوْصَفُ قَوْمٌ رَفَعَ اللّهُ عَنْهُمُ الرِّجسَ؟

ما هرگز به وصف در نياييم و چگونه می توان گروهی را وصف كرد كه خدا هرگونه ناپاكی را از آنان برداشته است .

 

و حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

إنَّ الشَّكَّ وَالْمَعْصِيَةَ فِی النَّارِ لَيسَا مِنَّا وَلاَ إلَينَا.

شك و گناه در آتش است نه از ماست و نه به سوی ما می آيد .

 

و حضرت امام هادی (عليه السلام) در جامعه كبيره می گويد :

 

أشهَدُ أَنَّكُم الأئمَّةُ الرَّاشِدونَ المَهديُّونَ المَعصُومُونَ المُكرَّمُون . . . عَصَمَكُمُ اللّهُ مِنَ الزَّلَلِ ، وَآمَنَكُم مِنَ الفِتَنِ ، وَطَهَّرَكُم مِنَ الدَّنَسِ ، وَأذهَبَ عَنكُمُ الرِّجسَ وَطهَّرَكُم تَطهِيراً.

گواهی می دهم كه شما امامان هدايتگر و هدايت شده هستيد . معصوم از هر خطا و گرامی و با كرامت می باشيد . خدا شما را از لغزش ها حفظ كرده و از فتنه ها در امان قرار داده و از چرك های معنوی پاك نموده و آلودگی را از شما برطرف كرده و شما را به انواع پاكی ها آراسته است .

آری ، خدای پاك و مبرّا از هر عيب و نقص ، وحی و نبوت و امامت را در خاندانی پاك و پاكيزه از هر عيب و نقص قرار داده تا انسان ها به واسطه آنان شؤون لايق به خود را تحقق دهند و به مقام ايمان و اخلاق و عمل صالح و تربيت كامل و جامع برسند و از كفر و شرك و هوا پرستی و گناه در امان بمانند و دنيا و آخرتشان را در پرتو نبوت و امامت آنان آباد كنند و نهايتاً به لقاء اللّه برسند و برای ابد در بهشت جاودان مسكن گزينند .

 

( كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ . . . ).

 اين  كتابی است كه آن را بر تو نازل كرديم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاريكی ها  یِ جهل ، گمراهی و طغيان  به سوی روشنايیِ  معرفت ، عدالت و ايمان و در حقيقت  به سوی راه  خدایِ  توانای شكست ناپذير و ستوده بيرون آوری . . . 

 

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْكُمْ . . . ).

ای اهل ايمان ! از خدا اطاعت كنيد و  نيز  از پيامبر و صاحبان امر خودتان  كه امامان از اهل بيت (عليهم السلام) و هم چون پيامبر دارای مقام عصمت اند  اطاعت كنيد . . . 

 

در صفحات گذشته روايت بسيار مهمی از كتاب های شيعه و سنی نقل كردم كه منظور از اولی الامر ـ كه طاعتشان مقرون به طاعت خدا و رسول است ـ بر اساس بيان پيامبر ، دوازده پيشوای معصوم از خاندان خود اوست كه در آن روايت نام هر دوازده نفر را بيان كرده است.

پس بیواسطه اين پيشوايان معصوم و امامان پاك و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) رسيدن به شؤونی چون ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه و تربيت جامع و كامل برای كسی ميسّر نيست و از اين آستانه به آستانه ديگر رفتن عين ضلالت و گمراهی و افتادن در راه هلاكت و نابودی است .

مربی و معلّم و رؤوف و رحيم و حريص به هدايت و دستگير امّت و باز كننده درِ سعادت و نجات و مسدود كننده راه شقاوت و ضلالت ، اهل بيت (عليهم السلام) هستند و در يك كلمه چنان كه در تأويل آيات قرآن و در روايات بسيار مهمی كه شيعه و سنی نقل كرده اند ، اهل بيت صراط مستقيم اند همان صراط مستقيمی كه به طور مكرّر در قرآن مجيد از آن ياد شده است .

 

 

اهل بيت (عليهم السلام) رشته اتصال انسان به خدا

اهل بيت (عليهم السلام) رشته اتصال انسان به خدا

انسان بر پايه فطرت ، نسبت به كمال ، كشش دارد ، و خدا كمال مطلق است پس انسان به طور فطری نسبت به خدا دارای كشش است و می كوشد تا خود را به كمال برساند و از نقص و كاستی نجات دهد از اين رو در صورتی كه دچار حجاب و غفلت نباشد به خدا دل می سپارد چون دلداده به كمال است ، اين دلدادگی به خدا سبب شوق و اشتياق و حركت به سوی او می شود .

 

. . . إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ .

 . . . ای انسان ! يقيناً تو با كوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حركتی .

 

از آنجا كه رسيدن به كمال مطلق بايد با پيمودن مراتب آن باشد پس تا مراتب پايين طی نشود به مراتب عالی و نهايی آن نخواهد رسيد چون طفره در نظام هستی محال است و نمی توان بدون گذر از مرتبه و مرحله ای به مرتبه ديگر وارد شد ، اين طی مراتب در سير صعودی و نزولی امری ضروری و لازم است .

پس كسی كه بخواهد به مراتب عالی و در نهايت به اوج كمال و مطلق جمال برسد ، بايد مرحله اقتدا به نبوت محمّدی را كه اولين مظهر وجودی كمال مطلق است بگذراند و پيش از آنكه به آن مرحله و مقام درآيد بايد به مرحله اقتدا به ولايت علوی وارد شود ; چون صاحب ولايت علويه باب پيامبر (صلی الله عليه وآله) است ،

 

أنَا مَدِيَنُةِ الْعِلْمِ ، وَعَلِيٌّ بابُها.

 

و نمی توان بدون تمسّك به ولايت علوی و بهره گيری از دانش سرشار علوی به حقيقت كمال مطلق رسيد .

ادعای اينكه می توان از طريق غير علی (عليه السلام) به پيامبر (صلی الله عليه وآله) و از پيامبر (صلی الله عليه وآله) به خدا رسيد ، ادعايی شيطانی و باطل است و مطلبی است كه تحقق آن غير ممكن و در يك كلمه محال است .

پس آنكه دلداده به كمال مطلق است و می خواهد به آن برسد و آن كمال مطلق را دريابد ، بايد پيش از آنكه سفر روحی و معنوی و عملی خود را به آن جهت شروع كند ، ظلمت ها و كدورت های فكری و باطنی و قلبی و روحی اش را با تاباندن نور اهل بيت (عليهم السلام) و اقتدا به نبوت و ولايت بزدايد ; سپس به عبادت و كار خير و خدمت به هم نوع بپردازد زيرا بیولايت اهل بيت (عليهم السلام) و بدون اقتدا به آنان نه می توان به پيامبر رسيد و نه می توان به لقای حق واصل شد و نه اعمال انسان در دايره قبولی جای می گيرد .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :

 

مَنْ سَرَّهُ أنْ يَلْقی اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ آمِنا مُطَهَّراً لا يَحْزُنُهُ الْفَزَعُ الأَكْبَرُ ، فَلْيَتَوَلَّكَ وَلْيَتَولَّ ابْنَيْكَ الحَسَنَ والحُسَيَنَ ، وعلي بنِ الحسينِ ومحمّدَ بنَ علي وَجَعْفَرَ بنَ مُحمّد وَمُوسی بنَ جعفر ، وعلي بنَ موسی ، ومحمّداً وعليّاً والحسنَ ، ثمَّ المهديّ ، وَهو خَاتَمُهمْ .

هر كه خوشحال می شود كه خدا را ايمن و پاك ديدار كند و وحشت بسيار بزرگ قيامت او را اندوهگين نسازد ، بايد رهبری و ولايت و مقتدايی تو و دو فرزندت حسن و حسين و علی بن الحسين و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد و علی و حسن و نهايتاً مهدی را كه خاتم آنان است از جان و دل بپذيرد .

 

و نيز رسول خدا (صلی الله عليه وآله) در روايت بسيار مهمی فرمود :

 

مَا بَالُ أقوام إذَا ذُكِرَ عِندَهُمْ آلُ إبراهِيمَ فَرِحُوا وَاسْتَبشِرُوا ، وَإذَا ذُكِرَ عِندَهُمْ آلُ مُحَمَّد اشْمَأزَّتْ قُلُوبُهُم ؟ ! وَالَّذِي نَفسُ مُحمَّد بِيَدِهِ ، لَو أنّ عَبْداً جَاءَ يَومَ الْقِيَامَةِ بِعَمَلِ سَبعِينَ نَبِيّاً ، مَا قَبِلَ اللّهُ ذَلِكَ مِنهُ حَتّی يَلقاه بِولايَتِی ، وَوَلاَيَةِ أهلِ بَيتِي.

چه شده است حال گروه هايی كه هرگاه نزد آنان از خاندان ابراهيم ياد می شود خوشحال و مسرور می شوند ، ولی هر زمان كه نزد آنان از خاندان محمّد سخن گفته می شود ناراحت می گردند ؟ ! سوگند به كسی كه جان محمّد در دست اوست اگر در روز قيامت بنده ای با عمل هفتاد پيامبر بيايد خدا آن را از او نپذيرد مگر اينكه با ولايت من و ولايت اهل بيتم خدا را ملاقات كند .

 

حضرت امام هادی (عليه السلام) در زيارت جامعه می فرمايد :

 

وأَشْرَقَتْ الأَرْضُ بِنُورِكُمْ ، وَفازَ الفائِزُونَ بِولايَتِكُمْ ، بِكُمْ يُسْلَكُ إلی الرِّضْوانْ وَعَلی مَنْ جَحَدَ وِلايَتَكُمْ غَضَبُ الرحمنِ .

و زمين به نور  علم و امامت و رهبری و ولايت  شما روشن شد و رستگاران به سبب ولايت شما رستگار شدند به خاطر شماست كه راه رضوان الهی پيموده می شود و خشم خدا بر كسی است كه ولايت شما را انكار نمايد .

 

بنابراين كسی كه دلداده به كمال مطلق است و علاقه دارد به آن برسد ، در مرحله اول ـ پس از شناخت اهل بيت (عليهم السلام) ـ بايد با همه وجود از آن بزرگواران پيروی كند و از اين راه خود را به كمال مطلق و لقای او برساند چنان كه قرآن می فرمايد :

 

 . . . إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی يُحْبِبْكُمُ اللّهُ . . . .

 . . . اگر خدا را دوست داريد ، پس مرا پيروی كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد . . . 

 

اگر دلداده كمال مطلق هستيد و كمال مطلق محبوب شماست ، از من كه فيض مقدس و نور السماوات و الارض و كمال اطلاقی و مظهر اسم اعظم هستم ، پيروی كنيد تا محبوب حق شويد .

پس در حقيقت محبت به اهل بيت (عليهم السلام) ريشه در محبت به كمال مطلق انسان دارد . هر كس كه كمال مطلق را بر پايه فطرت می جويد و می خواهد به آن برسد و هدف گم كرده نيست و در راه است ، می فهمد و می بيند كه برای رسيدن به اين كمال مطلق بايد به كمال های ديگر برسد و با تكميل معرفتی و وجودی ، خود را به مراتب عالی برساند .

اگر اسلام ، شريعت محبوب است ; برای آن است كه راه است و اگر فضايل و مكارم اخلاقی محبوب است برای آن است كه راه هست و اگر اهل بيت (عليهم السلام)محبوبند ، برای آن است كه عالی ترين راه برای رسيدن انسان به وصال حق اند چنان كه حضرت امام هادی (عليه السلام) در زيارت جامعه از اهل بيت (عليهم السلام) تعبير به صراط اقوم فرموده و در پاره ای از روايات آن بزرگواران از خود به عنوان صراط مستقيم ياد كرده اند ،

 

نَحْنُ الصِّراطُ المُسْتَقِيْم .

 

اهل بيت ( عليهم السلام) نه تنها راه هستند و نه تنها خود كمالی عالی در حدّ كمال اطلاقی هستند بلكه حبل اللّه الممدود بين آسمان و بين مرزهای ارض اند كه با تمسّك به آنان می توان خود را تا اتصال به كمال مطلق بالا كشيد .

آنان از مقام فيض منبسط و فيض اقدس يعنی از مظهر نخست كه حقيقت محمّديه است تا مرزهای ارض امتداد دارند ،

 

 أَلَمْ تَرَ إِلَی رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ . . . .

آيا به  قدرت و حكمت  پروردگارت ننگريستی كه چگونه سايه را امتداد داد و گستراند ؟ . . . 

 

تا هركس عاشق كمال مطلق است در آن درآويزد و با آن وسيله معنوی و حقيقی خود را به حضرت حق برساند ،

 

 وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . . ..

و دست آويز و وسيله ای  از ايمان ، عمل صالح و آبروی مقرّبان درگاهش  برای تقرّب به سوی او بجوييد . . . 

 

و برای هميشه در بهشت عنبر سرشت كه يكی از اوصافش ظل ممدود است و قرار گرفتن در آن محصول اطاعت از اهل بيت (عليهم السلام) است ، جای گيرد و در آنجا از نعمت های مادی و معنوی حضرت رحمان بهره مند شود .

اهل بيت(عليهم السلام) همان وسيله و ريسمان و حبل اللّه متين و استواری هستند كه از مكنون ذات تا الظّل ، تا مد الظّل ، تا نور ، تا عقل ، تا مثال و وهم ، تا جسم و ماده و تا خاك كشيده شده اند و در هفت آسمان و هفت زمين امتداد دارند پس هركس كه بخواهد به غايت غايات و كمال مطلق و مكنون ذات برسد بايد از آن وسيله و ريسمان بهره گيرد تا در آن درآويزد و خود را به آن اوجی كه بايد و شايسته اوست برساند .

بی ترديد هركس كه بخواهد به محبوب كه كمال مطلق است ، برسد و می كوشد كه دارای كمالات معرفتی و وجودی گردد و عين اللّه و يد اللّه و سمع اللّه و وجه اللّه و نور اللّه و مانند اين حقايق گردد و ذاتش به حدّی كامل شود تا خود محبوبِ محبوب يعنی خدای تعالی گردد ، بايد مراتب طولی ممدود از مرزهای زمين تا آسمان اسماء را به وسيله اهل بيت (عليهم السلام) بگذراند .

 




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^