فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
قبلفهرست بعد

حُسنُ الخُلْقِ خُلْقُ اللهِ الأَعظَم

كنز العمال : 3 / 3

بخش پنجم

حسن خلق نيرومندترين

وسيله ی نجات


صفحه 111


خلق نيكو

حسن خلق چنان كه پيامبر بزرگ اسلام فرموده اند : اخلاق اعظم خداست . اين اخلاق يا رشته هايی از آن ، در هركس باشد مايه ی نجات دنيا و آخرت او و سبب رهايی اش از مشكلات و رنج ها و عامل آزادی اش از دوزخ است .

تحمل حسنات اخلاقی و بويژه در برخورد با مردم و به كارگرفتن آن حقايق عالی نسبت به دوست و دشمن ، روحی گسترده و حوصله ای وسيع و شرح صدری عظيم می طلبد ، كه همه ی اين امور جزء به جزء و قدم به قدمش ، حركت به سوی حق و هماهنگی با اخلاق خدا و عبادتی باارزش و روزنه ای است برای ورود به رحمت واسعه ی الهی و جلب رضايت و خشنودی پروردگار ; و در نتيجه سبب رهايی از خزی دنيا و عذاب آخرت و زمينه ی به دست آوردن سعادت امروز و فرداست .

آيات قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام) نشان می دهد كه چه بسيار مردمی كه محروم از عباداتی چون نماز و روزه و حج و زكات بودند ولی به خاطر دارا بودن برخی از حسنات اخلاقی توفيق خدا رفيقشان شد ، و آنان را از گمراهی و انحراف و سردرگمی و خلاف نجات داد ، و به گردونه ی عبادت و بندگی حق وارد كرد ، و سبب نجات آنان از زندان هوای نفس و اسارت شيطان شد ، تا جايی كه به جبران گذشته برخاستند ، و توبه ی نصوح به جای آوردند ، و عبادات از دست رفته را قضا كردند ، و خود را به آمرزش و مغفرت حق رساندند ، و در


صفحه 112


دريای رحمت واسعه ی الهی غرق شدند .

و چه بسيار مردمی كه اهل نماز و روزه بودند و گاهی بر سجاده ی تهجّد شبانه می نشستند و جمعه و جماعات را ترك نمی كردند ، ولی به خاطر آلوده بودن به رذايل اخلاقی از سعادت ابدی و خوشبختی دايمی محروم شدند ، و عباداتشان به قول قرآن تباه و بی اثر و ضايع شد ، و چون غباری در برابر باد به هوا پراكنده گشت ، و مورد خشم حق قرار گرفتند ، و رضا و خشنودی دوست را از دست نهادند ، و قدم به قدم از خدا دور شدند ، و نهايتاً عذاب الهی را برای خود خريدند ، و به كنج ذلت و خواری و بيچارگی و بدبختی خزيدند !

نجات از اعدام به سبب حسنات اخلاقی

وجود مبارك حضرت صادق (عليه السلام) می فرمايد : اسيرانی را كه به محضر پيامبر اسلام آوردند حضرت به كشتن همه ی آنان جز يكی فرمان داد . اسير به حضرت گفت : پدر و مادرم فدايت ، از ميان اينان چه شد مرا آزاد كردی ؟ حضرت فرمود : جبرئيل از جانب خدای ( عزّ و جلّ ) به من خبر داد كه تو دارای پنج خصلتی كه خدا و رسولش آنها را دوست دارد :

1 ـ نسبت به ناموست دارای غيرت شديدی هستی .

2 ـ اهل جود و سخايی .

3 ـ آراسته به حسن خلقی .

4 ـ زبانی راستگو داری .

5 ـ و اهل شجاعتی .

هنگامی كه اسير محكوم ، اين حقايق را شنيد مسلمان شد ، و اسلامش نيكو گشت و در جهادی در ركاب پيامبر به جهادی شديد و سخت برخاست و به


صفحه 113


شرف شهادت نايل آمد(1) .

راستی شگفت آور است كافری بر ضد پيامبر به جنگ برمی خيزد ، در ميدان جنگ به دست سپاه اسلام با ديگر يارانش اسير می شود ، همه به اعدام محكوم می گردند ، ولی خدای مهربان به وسيله ی امين وحی به خاطر حسنات اخلاقی اش كه محبوب خدا و پيامبر است فرمان آزادی اش را صادر می كند ، و از گناه او كه جنگ بر ضد پيامبر بود درمی گذرد ، سپس به سبب آن حسنات مسلمان می شود و به اوج كمال كه كمالی فوق آن نيست يعنی شهادت پر می كشد .

هركه را عشق تو در سر می شود *** از زمين بر آسمان بر می شود

تن مثال هيمه و عشق آذر است *** هيمه در آذر نه آذر می شود

نی كه چون در كوره افتد مسّ دون *** در گداز از كيميا زر می شود

مس چو نگذارد در آتش هم چو شمع *** كی چو شمع آن مس منور می شود

نفس را قربان كن و سرباز خوش *** زان كه بی سر مرد سرور می شود

نيست شو زين هست تا وصلت رسد *** چون كه وصل اين سان ميسّر می شود

وان كه ماند اندر خودی او از خدا *** گر مسلمان بود كافر می شود

حلقه ی در گرچه اوّل می زند او *** اندر آخر دور از آن در می شود

شايد از وصيت و سفارش اكيدی كه حضرت سجاد (عليه السلام) به همه ی مردم دارند كه :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن أبی عبد الله (عليه السلام) قال : أتی النبی (صلی الله عليه وآله وسلم) بأساری فأمر بقتلهم خلا رجلا من بينهم ، فقال الرجل : بأبی أنت و أمی يا محمد ! كيف أطلقت عنی من بينهم ، فقال : أخبرنی جبرئيل عن الله عز و جل أن فيك خمس خصال يحبها الله عزّ وجل ورسوله : الغيرة الشديدة علی حرمك ، والسخاء ، وحسن الخلق ، وصدق اللسان ، والشجاعة ، فلما سمعها الرجل أسلم وحسن إسلامه وقاتل مع رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم)قتالا شديدا حتی استشهد .

امالی صدوق : 271 ، المجلس السادس والاربعون ، حديث 7 ; بحار الانوار : 68 / 384 ، باب 92 ، 25 .


صفحه 114


تَأدَّبُوا بِآدابِ الصَّالحينَ(1) .

به آداب شايستگان مؤدب شويد .

همين باشد كه آراسته شدن به آداب شايستگان موجب فلاح و رستگاری و نجات و سعادت و نيك بختی و خوشبختی ، و سبب به دست آوردن توفيق برای حركت در راه رشد و كمال است .

بياييد خزانه ی وجود خود را از گوهرهای حسنات اخلاقی كه ارزشش را جز خدا كسی نمی داند انباشته كنيم ، كه به فرموده ی رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) ـ چنان كه در سطور قبل گذشت ـ اخلاق حسنه ظرف دين و حسن خلق خلق اعظم خداست ، پايداری و ثبات دين در وجود انسان در گرو حسنات اخلاقی است ، و اگر انسان بخواهد بوی خدا از وجودش استشمام شود بايد متخلّق به اخلاق خدا شود ; زيرا يقيناً تخلق به اخلاق خدا و تأدّب به آداب صالحان سبب نجات و خوشبختی است .

ادب حر بن يزيد رياحی

از چهره های برجسته و مشهوری كه مكارم اخلاقی و حسنات نفسانی و دارا بودن برخی از آداب شايستگان وی را از چنگال هوا و هوس و بندهای خطرناك ابليس و گمراهی و ضلالت رهانيد ، و مُهر سعادت و نيك بختی دنيا و آخرت را بر پيشانی حيات او زد ، و وجودش را به عرصه ی ملكوتيان و عرشيان كشانيد ، و مقام اولياء اللهی و احبّاء اللهی را در اختيارش قرار داد ، و سرِ كرامت و معنويت وشرافت وشخصيت او را از اوج گنبد هستی گذراند، وبه درجه ی رفيعه ی شهادت و لقای حق و مقام قرب و حقيقت وصال رسانيد ، حر بن يزيد رياحی است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافی: 8 / 16 ، صحيفة علی بن الحسين وكلامه فی الزهد ، حديث 2 ; تحف العقول : 252 ، موعظه وزهد.


صفحه 115


او تا پيش از رسيدن به اين مقامات ، به خاطر پيروی از بنی اميه و گردن نهادن به دستورات آنان به فرموده ی قرآن و روايات آلوده به شرك بود . شركی كه از نظر وحی ستم و ظلم بزرگی است .

( لاَ تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ )(1) .

به خدا شرك نورز ، زيرا شرك بدون ترديد ستمی عظيم است .

(( آری ، پيروی از طاغوت و خدمت به ستمگران و متابعت از فرهنگ های ضد خدا و فرود آمدن سر تواضع در برابر فرعون ها و نمرودها و شدّادها و احزابی چون حزب اموی و عباسی و امثال آنان در هر عصر و زمانی شرك است .

شرك كه از مصاديق باارزش اطاعت از بت های جاندار و سردمداران كفر و متوليان بت خانه و بت هاست گناهی خطرناك و مهلك است كه آلوده به آن در صورتی كه موفق به توبه نشود برای ابد محروم از رحمت و مغفرت حق
خواهد بود .

قرآن در اين زمينه می فرمايد :

( وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً )(2) .

و كسی كه به خدا شرك ورزد بی ترديد به گمراهی دور و درازی دچار شده است .

( إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ )(3) .

بی ترديد كسی كه به خدا شرك ورزد خدا بهشت را بر او حرام می كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لقمان ( 31 ) : 13 .

2 ـ نساء ( 4 ) : 116 .

3 ـ مائده ( 5 ) : 72 .


صفحه 116


( إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشَاءُ )(1) .

يقيناً خدا شرك را مورد آمرزش قرار نمی دهد و غير آن را برای هر كه بخواهد می آمرزد .

پيامبر به عبدالله بن مسعود فرمود :

إيّاكَ أن تُشرِكَ بِاللهِ طَرفَةَ عَين ، وإن نُشِّرت بِالمِنشار ، أو قُطِّعتَ ، أو صُلِّبْتَ ، أو احتَرَقْتَ بِالنّار(2) .

از شرك آوردن به خدا حتی به اندازه ی چشم بر هم زدنی بپرهيز ، اگرچه با ارّه پاره پاره گردی ، يا قطعه قطعه شوی ، يا به دارت آويزند ، يا به آتشت بسوزانند ! ))

حر بن يزيد كه دچار چنين گناه عظيمی بود ، به خاطر حسن خلق و ادبش از اين گناه نجات يافت و با همه ی وجود در آغوش توحيد قرار گرفت و به بهشت لقاء رسيد .

حر بن يزيد دارای خشوع ، يعنی تواضع و فروتنی باطنی در برابر حق و حقيقت بود ، و اين تواضع باطنی و صفت عالی نفسانی در برخوردی با حضرت حسين (عليه السلام) تبديل به عملی صالح و شايسته شد و روزنه ای را برای نجات وی فراهم كرد .

(( آراستگان به صفات عالی باطنی ، صفات عالی و باارزششان در برخوردها تحقق عملی می يابد ، و اين گونه اعمال هم در عالم ملكوت مقبول می افتد و تبديل به نور هدايت در دنيا و نور نجات بخش در آخرت می شود .

امام صادق (عليه السلام) قلب را منبع حالات و صفات مثبت و منفی می داند و اعضا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نساء ( 4 ) : 48 .

2 ـ مكارم الأخلاق : 456 ، الفصل الرابع ; بحار الانوار : 74 / 109 ، باب 5 ، حديث 1 .


صفحه 117


و جوارح را مصرف كنندگان آن حالات و صفات قلمداد می كند . قلبی كه منبع رياست است ، صاحبش هر عبادتی را كه با اعضا و جوارحش انجام می دهد به ريا و تظاهر و خودنمايی انجام می دهد ; امّا قلبی كه جای خشوع و تواضع است ، صاحبش در برابر ديگران ادب و فروتنی و انكسار به خرج می دهد . ))

حر بن يزيد از چنين قلبی برخوردار بود كه در برابر حضرت حسين (عليه السلام)تواضع به خرج داد ، و كاری كرد كه از يك فرمانده ی نيرومند دشمن به هيچ صورت انتظار نمی رفت !

حر بن يزيد در راه مكه به كوفه در گرما گرم ظهر با لشكرش به حضرت حسين (عليه السلام) رسيد . امام به جوانانش فرمان داد مردم را آب دهيد و آب را كنار دهان اسبان نگه داريد كه اندك اندك آب نوشند تا سيراب شوند . هنگامی كه اسبان را سيراب كردند و از اين عمل خير فراغت جستند وقت نماز ظهر رسيد .

امام به حجاج بن مسروق فرمان داد اذان بگويد . حجاج اذان گفت . امام پيش از اقامه به نطق ايستاد و پس از نطق به مؤذن فرمود اقامه بگو . آن گاه به حر بن يزيد فرمود : آيا نمازت را به همراه اصحاب و لشكريانت خواهی خواند ؟ حر گفت : نه بلكه نماز را با تو می خوانم !

(( اين ادب از يك تن فرمانده نشان می دهد كه قُوّه ی اراده ی او حيثيت افراد را در حيطه ی خود داشته است .

به هر حال با هزار گونه ملاحظات و حيثيات مبارزه می بايد تا خود و هزار نفر را به اين گونه تواضع توان وا داشت .

اين ادب كه تحقق تواضع باطنی در برابر حق است ، بارقه ای است از توفيق كه منشأ توفيق نيز خواهد شد . چيرگی بر نفس توانايی هايی تازه به او خواهد داد ، و به اندازه ای او را نيرومند می دارد كه هنگامی كه در بحران انقلاب است و سی هزار برابر قُوّه ی خود را برتر از خود و در مافوق خود می بيند ، توانا باشد ،


صفحه 118


حيثيت خود را نبازد و به توانايی اراده چيره بر قوای خارج و ثقل و فشار آنها گردد .

گويی در وجود حر دو حوزه ، يكی از قدرت ادب و ديگری از توانايی قُوّه فراهم است ، كه هر يك جامع جهان خود ، و هر يك به تنهايی صاحب خود را مجتمع و خداوندگار آن جهان می كند و از اجتماع مجموع محيطی قهار و زورمند به نظر می آيد . ))

پس امام نماز را به هر دو لشكر امامت كرد و سپس داخل سراپرده اش شد و اصحاب نزدش جمع آمدند . حر نيز داخل خيمه ای شد كه برايش برپا شده بود . اصحاب ويژه اش بر او گرد آمدند و باقی لشكر به محل صف خود برگشته در سايه ی مركب های خود نشستند تا هنگام عصر شد .

امام برای آن كه تا از نماز عصر فراغت می يابند آماده ی حركت باشند فرمان داد برای كوچ آماده و مهيا باشند ، سپس منادی به نماز عصر صدا بلند كرد ، نماز عصر را نيز امام بر دو لشكر امامت كرد و پس از نماز كنار كشيده رو به جانب مردم كرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود :

ای مردم ! شما اگر خدا ترس باشيد و حق را برای خدا حق بشناسيد خدا از شما بهتر خشنود خواهد بود . ما كه اهل بيت محمّد (صلی الله عليه وآله وسلم) هستيم به ولايت اين امر از مردم ديگر كه آنچه را حق ندارند ادعا می كنند و در ميان شما به گناه و جور و تعدی رفتار می نمايند اولی می باشيم ، ولی اگر جز به كراهت و بی ميلی از ما و به جهالت حق ما حاضر نيستيد و رأيتان اكنون غير از آن است كه فرستادگان شما به من رساندند و نامه ها و مراسلات شما برای من آمد ، من منصرف می شوم و از نزد شما برمی گردم .

حر بن يزيد گفت : به خدا ما نمی دانيم اين مراسلات كه ذكر می كنی چيست ؟ حسين فرمود : ای عقبة بن سمعان ! آن خورجين را كه نامه ها و مراسلاتشان ميان


صفحه 119


آن است بيرون آر . او رفت و خورجين را بيرون آورد ، خورجينی كه انباشته از نامه ها بود ، پس آن نامه ها را جلوی رويشان ريخت .

حر گفت : ما از آنان نيستيم كه نامه به تو نوشته اند ، ما فرمان داريم كه تا تو را ملاقات كنيم و از تو مفارقت ننماييم تا تو را به كوفه برده نزد عبيدالله بن زيادوارد كنيم .

امام فرمود : مرگ از اين آرزو به تو نزديك تر است . سپس رو به اصحاب كرد و فرمود : سوار شويد . آنان سوار شدند و منتظر ماندند تا اهل حرم هم سوار شدند . فرمود : مركب ها را از مسير كوفه برگردانيد . رفتند كه برگردند سپاه حر جلو آمد و مانع از برگشتن آنان شد .

حضرت حسين (عليه السلام) به حرّ گفت : مادرت به عزايت بنشيند چه می خواهی ؟

حرّ گفت : هان به خدا اگر ديگری از عرب اين كلمه را به من می گفت و او در چنين گرفتاری بود كه تو هستی من واگذار نمی كردم و مادرش را به شيون و فرزند مردگی نام می بردم و حتماً به او پاسخ می دادم هرچه باداباد ، ولی به خدا من حق ندارم كه مادر تو را ذكر كنم مگر به نيكوترين صورتی كه مقدور باشد !(1)

در يك مرحله تواضع قلبی حرّ او را وادار كرد كه با بودن امام حسين (عليه السلام) به امامت نماز نايستد ، بلكه علی رغم خواسته ی كوفه و شام به حضرت حسين (عليه السلام)اقتدا كند و روزنه ای از توفيق با اين صفت اخلاقی به روی خود باز نمايد ، و در مرحله ی ديگر ادب او ، او را وادار كرد كه نسبت به شخصيت حضرت زهرا (عليها السلام)با همه ی وجود ادای احترام نمايد ، و با اين عمل كه برخاسته از ادب درونی او بود تمام درهای توفيق را به روی خود بگشايد ، و در نتيجه قدم به قدم با سرعتی بيش از سرعت نور از دوزخ دور و به بهشت نزديك گردد ، و از طاغوت و بتی چون يزيد دور و به امام هدايت نزديك شود ، و از شرك رهايی يافته به اعماق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عنصر شجاعت : 3 / 54 ـ 58 .


صفحه 120


توحيد اعتقادی و عملی برسد !

در روايتی بسيار باارزش كه از روايات قدسی است می خوانيم :

مَن تَقَرَّبَ إلیَّ شِبْراً تَقرَّبْتُ إليهِ ذِراعاً ، ومَن تقرَّبَ إلیَّ ذِراعاً تَقَرَّبْتُ إليهِ بَاعاً ، وَمَن أتانِی مَشْياً أتَيْتُهُ هَروَلَةً . . .(1) .

كسی كه با عمل صالح و اخلاق حسنه يك وجب به من نزديك شود من يك ذراع به او نزيك می شوم و كسی كه يك ذراع به من تقرب جويد من يك باع به او نزديك می گردم و كسی كه يك قدم به سوی من آيد من هروله كنان به سويش می آيم .

حسن خلق ، قوی ترين جاذبه

از آيات قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام) چنين می فهميم كه حسن خلق برای جذب فيوضات الهی و رحمت واسعه ، قوی ترين جاذبه است .

آيا عبادت انسان پاك دامن و باتقوا و دارای خلوص و حضور قلب ، با عبادت انسانی كه آلوده دامن و خالی از تقوا و اخلاص و حضور قلب است برابر است ؟ يقيناً برابر نيست . آيا انسانی كه با سينه ای پر از صفا و مهر و محبت و نيت خير عبادت می كند ، با انسانی كه سينه اش جنگل زندگی درندگانی چون حسد و حرص و كبر و كينه است مساوی است ؟ بی ترديد مساوی نيست .

عبادتی كه زلفش به حسن خلق گره خورده ، جذب كننده ی رحمت و كرامت و فيض و قبولی است ; و عبادتی كه آميخته با آلودگی های نفسانی است توان و قدرتی برای جذب فيوضات الهی ندارد .

آيه ی شريفه ی « وای بر نمازگزاران »(2) درباره ی همين آلودگان به رذايل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك الوسائل : 5 / 298 ، باب 7 ، حديث 5910 .

2 ـ ( فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ) ماعون ( 107 ) : 4 .


صفحه 121


اخلاقی كه بويژه آلوده به ريا و بخلند نازل شده است ، و نشان می دهد كه نمازِ آلودگان به رذايل نمی تواند قبولی حق و رحمت پروردگار را جذب كند ، بلكه چنين نمازی با نمازگزارش مورد خشم و نفرت خداست .

تواضع اصحاب كهف نسبت به حق سبب اضافه شدن هدايت خاص به آنان شد ; هدايتی كه آنان را از دقيانوس و قومش جدا كرد و در غاری دوردست به پناه خدا برد و در رحمت واسعه ی حق درآورد و وجودشان را اسوه و سرمشق آيندگان قرار داد .

( إِنَّهمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدیً )(1) .

اينان جوانمردانی بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم .

ارزش حسنات اخلاقی در حدّی است كه پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) در هر فرصتی مردم را به آراسته شدن به آنها سفارش می كردند و به آراستگان به حسنات اخلاقی احترام ويژه ای می گذاشتند .

عبادات و اخلاق

قيمت و اهميت مكارم اخلاق و حسنات نفسانی به اندازه ای است كه رسول خدا و اهل بيت در كنار هر عبادتی به رعايت آنها وصيت كرده اند ، و عبادت را بدون مكارم اخلاقی و حسنات نفسانی بی ارزش دانسته و فقط موجب سقوط تكليف قلمداد كرده اند .

حضرت رضا (عليه السلام) از پدران بزرگوارش از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت می كند كه پيامبر اسلام درباره ی ماه رمضان برای ما سخنرانی كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كهف ( 18 ) : 13 .


صفحه 122


در ضمن آن سخنرانی سفارشات مهمی به مسائل اخلاقی شده ، از جمله :

به تهيدستان و از كار افتادگان صدقه دهيد ، بزرگانتان را احترام كنيد ، به خردسالانتان رحم نماييد ، به خويشاوندانتان رسيدگی كنيد ، زبانتان را حفظ نماييد و چشم از آنچه بر شما حلال نيست بپوشيد و گوش از آنچه شنيدنش بر شما حلال نيست ببنديد و به ايتام عطا كنيد تا به يتيمانتان عطا كنند ، از گناهانتان به درگاه خدا توبه كنيد .

ای مردم ! هركس در اين ماه اخلاقش را نيكو كند برای او مجوز عبور از صراط خواهد بود ، روزی كه قدم ها در آن بلغزد ; و هركس در اين ماه بر خدم و حشم خود و بر كلفت و كارگر خويش آسان بگيرد ، خدا حسابش را بر او آسان خواهد گرفت ; و هركس در اين ماه شرّش را نگهدارد خدا خشمش را روز قيامت از او نگه خواهد داشت ; و هركس در اين ماه يتيمی را اكرام كند خدا روز قيامت او را اكرام خواهد كرد و هركس در اين ماه صله ی رحم كند خدا در قيامت او را به رحمتش متصل خواهد كرد و هركس در اين ماه قطع رحم كند خدا در قيامت رحمتش را از او قطع خواهد كرد(1) .

پيامبر اسلام هرگاه ماه رمضان می رسيد هر اسيری را آزاد می كرد و به هر سائل و تهيدستی انفاق می نمود(2) .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) می فرمايد :

به مرد يا زنی كه نماز شب را روزی داده اند ، و او با رعايت خلوص نيت برای خدا برخيزد و وضويی كامل بسازد و با نيتی صادقانه و قلبی پاك از هر آلودگی و بدنی فروتن و اشكی ريزان برای خدا نماز بخواند ، خدا نه صف از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عيون اخبار الرضا : 1 / 259 ، حديث 53 ; وسائل الشيعه : 10 / 313 ، باب 18 ، حديث 13494 .

2 ـ ثواب الاعمال : 72 ، باب فضل شهر رمضان ; وسائل الشيعه : 10 / 315 ، باب 18 ، حديث 13497 .


صفحه 123


فرشتگان را پشت سر او قرار می دهد كه در هر صفی عدد آنان را جز خدا نمی داند ، يك سر صف وصل به مشرق و ديگر صف وصل به مغرب است ، هنگامی كه از نماز فارغ شود به عدد آن فرشتگان برای او درجه و مقام نوشته خواهد شد(1) .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در ايام حكومتش هر روز به بازار كوفه می رفت و فرياد می زد :

ای گروه تاجران ! تقوای الهی پيشه كنيد ; درخواست خير را پيش اندازيد و به سهولت و آسان گرفتن ، بركت جوييد . به خريداران نزديك شويد ، و به بردباری و حلم آراسته گرديد ، و از سوگند خوردن بپرهيزيد ، و از دروغ دوری كنيد ، و از ستم ورزيدن كناره گيری نماييد ، و به ستمديدگان انصاف دهيد ، و به ربا نزديك نشويد ، و ترازو و كيل را كامل و تمام بدهيد ، و از اجناس مردم مكاهيد ، و تبهكارانه در زمين فساد مكنيد(2) .

پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :

مَن بَاعَ وَاشْتَرَی فَلْيَحْفَظْ خَمسَ خصال وَإلاَّ فَلا يَشْتَرِيَنَّ وَلاَ يَبِيعَنَّ : الرِّبا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ روضة الواعظين : 2 / 315 ، مجلس فی ذكر فضائل الصلاة ; وسائل الشيعه : 8 / 155 ، باب 39 ، حديث 10290 .

2 ـ عن جابر ، عن أبی جعفر (عليه السلام) قال : كان أميرالمؤمنين (عليه السلام) بالكوفة عندكم يغتدی كل يوم بكرة من القصر فيطوف فی أسواق الكوفة سوقا سوقا ومعه الدرة علی عاتقه وكان لها طرفان وكانت تسمی السبيبة فيقف علی أهل كل سوق فينادی : يا معشر التجار : اتقوا الله عز وجل ، فاذا سمعوا صوته (عليه السلام) القوا ما بأيديهم وأرعوا اليه بقلوبهم وسمعوا باذانهم ، فيقول (عليه السلام) : قدموا الاستخارة ، وتبركوا بالسهولة ، واقتربوا من المبتاعين ، وتزينوا بالحلم ، وتناهوا عن اليمين ، وجانبوا الكذب ، وتجافوا عن الظلم ، وأنصفوا المظلومين ، ولا تقربوا الربا ، وأوفوا الكيل والميزان ، ولا تبخسوا الناس أشياءهم ، ولا تعثوا فی الأرض مفسدين ، فيطوف (عليه السلام) فی جميع أسواق الكوفة ثم يرجع فيقعد للناس .

كافی : 5 / 151 ، باب آداب التجارة ، حديث 3 ; وسائل الشيعه : 17 / 382 ، باب 2 ، حديث 22798 .


صفحه 124


وَالحَلْفَ وَكِتمانَ العَيبِ وَالحَمدَ إذا بَاعَ وَالذَّمَّ إذَا اشتَری(1) .

كسی كه می فروشد و می خرد بايد پنج خصلت را حفظ كند و اگر جز اين باشد نخرد و نفروشد : پرهيز از ربا ، خودداری از سوگند ، دوری از پنهان كردن عيب جنس ، اجتناب از تعريف و مدح جنس هنگامی كه می فروشد و دوری گزيدن از مذمت جنس هنگامی كه می خرد .

پيامبر اسلام به حكيم بن حزام اجازه ی تجارت نداد مگر اين كه با او عهد كرد سه برنامه را در تجارت رعايت كند : پس گرفتن جنس از خريداری كه از خريدش پشيمان شده است ; مهلت دادن به كسی كه در پرداخت پول دچار مشكل شده است ; و گرفتن حق از ديگران چه اين كه كامل باشد يا نباشد(2) .

ريشه ی خوبی ها و زشتی ها

اگر بگوييم اعمال شايسته و حركات ناپسند انسان ريشه در حالات مثبت و منفی باطنی و نفسانی دارد سخنی به گزاف نگفته ايم .

مثلا كسانی كه باطنشان به نور تواضع و فروتنی و خشوع و انكسار منور است ، به آسانی از فرمان های حق پيروی می كنند و به سهولت حقوق مردم را رعايت می نمايند ; اما كسانی كه باطنشان آلوده به كبر و خود بزرگ بينی و غرور و خودبينی است از اجرای فرمان های حق سرپيچی می كنند ، و نه اين كه حقوق مردم را رعايت نمی كنند بلكه به پايمال كردن و غارت حقوق بندگان خدا دست می يازند .

قرآن و روايات نسبت به دارندگان حالات مثبت و آلودگان به حالات منفی به طور مفصل نظر داده اند كه به بخشی از آن آيات و روايات اشاره می شود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافی : 5 / 150 ، باب آداب التجارة ، حديث 2 ; خصال : 1 / 285 ، حديث 38 .

2 ـ اصول كافی : 5 / 151 ، باب آداب التجارة ، حديث 4 .


صفحه 125


انسان در طول زندگی به ناچار با مصايب و مشكلات و سختی ها و بلاهايی برخورد خواهد كرد . قرآن مجيد برای شكستن هيبت و عظمت مصايب و حل مشكلات ، و برطرف كردن سختی ها و بلاها ، مردم را به ياری گرفتن از صبر و نماز فرمان می دهد و می گويد : اين ياری خواستن و كمك گرفتن از صبر و نماز دشوار و سنگين است مگر بر كسانی كه باطنشان آراسته به خشوع و فروتنی است :

( وَاسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِينَ )(1) .

از شكيبايی و نماز ياری جوييد و اين دو ، كاری دشوارند ، جز برای اهل خشوع .

آری ، كسی كه باطنش آلوده به كبر و خود بزرگ بينی است از اين گونه نسخه ها كه درمان دردهای زندگی است سر برمی تابد و از انجامش امتناع ورزد و بلكه اين حقايق عالی را باور نمی كند و گاهی هم آنها را به مسخره می گيرد .

ولی كسی كه باطنش آراسته به تواضع و فروتنی است اين حقايق را باور می كند و به عنوان نسخه ی الهی برای درمان دردها می پذيرد و با دل و جان به انجام آن برمی خيزد و نتيجه هم می گيرد .

مفسران نقل كرده اند : هرگاه پيامبر اسلام با مشكلی روبرو می شد كه او را ناراحت می كرد از صبر و نماز مدد می گرفت(2) .

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود :

هرگاه با غمی از غم های دنيا روبرو می شويد وضو بگيريد و به مسجد برويد و نماز بخوانيد و دعا كنيد ; زيرا خدا فرمان داده : ( وَاسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 45 .

2 ـ مجمع البيان : 1 / 99 .


صفحه 126


وَالصَّلاَةِ )(1) .

در كتاب شريف كافی آمده است : هرگاه مشكل مهم و سختی برای اميرالمؤمنين (عليه السلام) پيش می آمد به نماز برمی خواست ، سپس اين آيه را تلاوت می كرد : ( وَاسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ )(2) .

ملاحظه كنيد سرور كائنات ، رحمت خدا بر عالميان ، خاتم پيامبران ، و شخصيت بزرگوار و باكرامتی چون امير مؤمنان ، و امام به حق ناطق حضرت صادق (عليه السلام) برای حل مشكلات و شكستن صولت سختی ها از صبر و نماز مدد می جستند ; زيرا باطن ملكوتی و عرشی آنان به صفت تواضع و فروتنی و به تعبير قرآن به حالت خشوع آراسته بود .

ولی مغروران و متكبران و آلوده باطنان حاضر نيستند برای درهم شكستن سختی ها و برطرف كردن مشكلات به صبر و نماز روی كنند ; زيرا به خاطر كبر و غرورشان توسل به صبر و استقامت و نماز و عبادت برای آنان بسيار سنگين و دشوار است .

اوليای الهی و سالكان مسلك ملكوتی نه اين كه از عبادت و روی آوردن به پيشگاه خسته نمی شدند و به كسالت دچار نمی گشتند ، بلكه به خاطر معرفتشان و صفای باطنشان ، و فروتنی و خشوع درونشان ، با كمال شوق و نشاط به عبادت روی می كردند ، و در برخورد با مردم با اشتياق و رغبت حسنات اخلاقی را به كار می گرفتند ; چنان كه اين معنی را از روايت بسيار پرقيمت و باارزشی كه در سطور بعد می آيد استفاده می كنيم .

پنج ويژگی و خصلت از نيكان

عَن أبی جعفر (عليه السلام) قَال : سُئِلَ النَّبیُّ عَن خِيارِ العِبادِ ، فَقَال : الَّذِينَ إذَا أحْسَنُوا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 45 ; مجمع البيان : 1 / 99 .

2 ـ كافی : 2 / 480 ، باب صلاة من خاف مكروها ، حديث 1 .


صفحه 127


اسْتَبشَرُوا ، وَإذَا أساؤُوا اسْتَغفَرُوا ، وَإذَا أُعْطُوا شَكَرُوا ، وَإذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا ، وَإذَا غَضِبُوا غَفَرُوا(1) .

امام باقر (عليه السلام) فرمود : از پيامبر درباره ی بهترين بندگان سؤال شد ، حضرت فرمود : كسانی اند كه چون كار نيكی انجام دهند خوشحال و شاد می شوند ، و هنگامی كه كار زشتی از آنان سر زند از خدا طلب مغفرت می كنند ، و زمانی كه نعمتی به آنان عطا شود سپاس می گزارند ، و چون به بلا و آزمايشی مبتلا شوند صبر و شكيبايی میورزند ، و هنگامی كه از كسی به خشم آيند گذشت می كنند .

آری ، يكی از نشانه های بندگان حق اين است كه چون كار نيكی مانند عبادت و خدمت به خلق و به كارگيری حسنات از آنان صادر می شود خوشحال می گردند ; و خوشحالی آنان به خاطر اين است كه خدای مهربان توفيق انجام نيكی ها را رفيق راهشان كرد و شادمان از اينند كه جسم و جان و وقت را برای خدا هزينه كرده اند .

ولی آلودگان به رذايل اخلاقی به اختيار خود و برای خدا به عبادت قيام نمی كنند ; عبادات آنان به خاطر اهدافی پليد و برای خودنمايی است و چون خود را در ميان اهل ايمان می بينند به اجبار و زور باطنی به گردونه ی عبادت درمی آيند و در حال عبادت هم از اين كه ناچار به عبادت شده اند ناراحتند و عبادت را از روی بی ميلی و كسالت انجام می دهند ; چنان كه قرآن درباره ی منافقان فرموده :

( إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَی الصَّلاَةِ قَامُوا كُسَالی يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِيلاً )(2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اصول كافی: 2 / 240، باب المؤمن وعلاماته، حديث 31; امالی صدوق: 10، المجلس الثالث، حديث 4.

2 ـ نساء ( 4 ) : 142 .


صفحه 128


يقيناً منافقان با خدا خدعه می كنند و خدا كيفر خدعه ی آنان را خواهد داد و هنگامی كه به نماز برمی خيزند با كسالت و بی ميلی برمی خيزند ، در عبادت خود رياكارند و خدا را جز بسيار اندك ياد نمی كنند .

( وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَی وَلاَ يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ )(1) .

و چيزی آنان را از پذيرفته شدن انفاق هايشان باز نداشت جز اين كه به خدا و به رسولش كفر ورزيدند و جز با كسالت به سوی نماز نمی آيند و جز با بی ميلی انفاق نمی كنند .

قرآن مجيد و روايات ، از طرفی به انسان نسبت به حقايق آگاهی و معرفت می دهند ، و از سوی ديگر با بيان واقعيات اخلاقی درونش را تلطيف می كنند تا آماده ی پذيرفتن احكام حق و اجرای فرامين خدا گردد .

انسان اگر از قرآن و روايات كسب آگاهی و معرفت نكند و موارد اخلاقی را از آن دو منبع گرانبها نشناسد ، به كفر و شرك و نفاق باقی می ماند و هيچ كار پسنديده ای را از روی شوق و ذوق انجام نمی دهد ، و در هيچ امری تقوای الهی را رعايت نمی كند و خود را ملزم به بندگی حق و ادای حقوق مردم نخواهد دانست .

جايگاه اخلاق در معارف الهی

ما اگر در آيات قرآن به مسائل فقهی دقت كنيم خواهيم يافت كه آيات مربوط به احكام فقهی نزديك به پانصد آيه می شود ; ولی در رابطه با حقايق اخلاقی و حسنات نفسانی از ابتدا تا انتهای قرآن مجيد سوره به سوره و صفحه به صفحه به مكارم اخلاقی اشاره شده و كثرت روايات هم در اين زمينه به اندازه ای است كه از مجموع آنها كتاب ها به وجود آمده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه ( 9 ) : 54 .


صفحه 129


شما در كتابهای كافی ، وافی ، وسائل الشيعه ، محجة البيضاء و بحار الانوار و همه ی تفاسير قرآن و كتب معتبر روايی ، صفحه ای را نمی بينيد مگر اين كه حديثی يا احاديثی در رابطه با مكارم اخلاق در آن هست . اين همه آيه و روايت درباره ی ارزش های اخلاقی نشانگر جايگاه ويژه ی اخلاق در معارف الهی است ، و بر ماست كه به حسنات اخلاقی با ديدی ديگر بنگريم و برای اين حقايق پرارزش حسابی ديگر باز كنيم و بكوشيم كه وجود ما از هيچ يك از آن حسنات خالی نباشد ; زيرا حسنات و مكارم اخلاقی بهترين بستر برای پذيرفتن حقايق و اجرای آنها در همه ی شؤون زندگی است .

برگشت به اخلاق راه نجات از مفاسد

خلأ زندگی از حسنات اخلاقی بسيار خطرناك و وحشت زا و عاملی برای آماده كردن سقوط انسان از انسانيت و وسيله ای برای نابودی و هلاكت جامعه است .

هرگاه افراد جامعه ولااقل اكثريت آن به فضايل اخلاق متصف نباشند ، و غرايز نفسانی لگامی از عقل و ايمان و تقوا نداشته باشند ، سير زندگی بس صعب و دشوار و جامعه كه برای تعاون و در نتيجه سعادت افرادش شكل گرفته تبديل به جهنمی سوزان خواهد شد ، مانند جامعه ی امروزی بشر كه سرا پا شراره ی سوزان و شكنجه است !

قباحت از قبايح برداشته شده و در همه ی شؤون زندگی بيماری مهلك فساد رخنه كرده است . هركس دستش برسد از خون ديگران تغذيه می كند و اگر ضعيف و ناتوان يا ـ به ندرت به خاطر تقوا ـ گرگ و زالو نبود بايد بميرد .

ملت هايی كه مرگ و انقراض آنان را در نيستی فرو بُرد و اكنون نامی از ايشان نمانده ، و قرن ها دارای عظمت و آبرو بودند ، به حكم همان تواريخی كه نامشان را در آنجا می خوانيم عيناً در چنگال مفاسدی افتاده بودند كه جامعه ی بشری


صفحه 130


امروز غرق در آن مفاسد است !

با كمال تأسف پرتگاه نيستی ، غرقاب فنا برای سقوط ، و فرو بردن جامعه ی فعلی در همه ی مناطق جهان، دهان گشاده وتمام موجبات سقوط وانقراض مهياست.

ملت ها به مفاسد خو گرفته اند و فساد در نظرشان عادی شده است . هر روز كم و بيش فقر عمومی ـ چه در جهت مادی و چه در جهت معنوی و نتايج شوم آن ـ و شيوع فحشا و علنی بودن آن ، بدون پرده در جرايد و مجلات دنيا منعكس است و نياز به تفصيل ندارد .

بشر برای نجات از اين همه مفاسد و مهالك هيچ راهی جز برگشت به گردونه ی ايمان به خدا و قيامت و آراسته شدن به حسنات اخلاقی ندارد . بشر آن گاه از همه ی جانداران برتر می شود كه از خود شخصيت اخلاقی بسازد ، علم فقه و حقوق و هندسه و رياضی و پزشكی گرچه برای رفاه جامعه لازم است ـ اما نه به صورت واجب عينی بر همه كس ـ ولی دارا بودن راستی و امانت و معاونت با غير و ساير فضايل اخلاقی بر فرد فرد بشر واجب عينی است و اگر چند تنی در جامعه و ملتی يا در جهان به اين فضايل ممتاز بودند اين تكليف حياتی از ديگران ساقط نيست .

همه كس و هر فرد بايد راستگو و صريح و شجاع و امين و دارای اخلاق و ملكات فاضله باشد ، تا به حق انسانيت خود كه عبارت از تربيت جهت ممتازه است قيام كند وگرنه انسان نيست ; يعنی آنچه را كه در پرتو آن از جانوران برتری يافته ضايع و باطل كرده است و نشايد كه نامش نهند آدمی ، به همين خاطر خطاب های قرآن « يا أيها النّاس » است و ديديم كه از پرتو تابش انوار هدايت چه آلودگانی كه خواستند از آلودگی برهند به راه راست آمده و پاك شدند و به مقاماتی رسيدند(1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علم اخلاق يا حكمت عملی : 6 ـ 8 ، با اندكی تصرف در عبارات .







گزارش خطا  

^