فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

قال علی (عليه السلام) : اللِسانُ ميزانُ الإنسانِ ، العينُ رائِدُ القَلبِ

هداية العلم : 458 ـ 558

( قسمت دوم وصايات حضرت حق به پيامبر ) زبان و چشم صالحان

قال رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم) :أوصانی ربی بتسع . . . وأن يكون صمتی فِكراً ومَنطقی ذِكراً ونَظری عبرا(1) .

7 ـ زبان و گفتار و خاموشی

زبان از بزرگ ترين نعمت های حضرت حق به انسان است .

زبان عضوی است كه اظهار خواسته های درون انسان و بيان نيازمندی های او را به عهده دارد .

زبان عضوی است كه رشته های مختلف علوم را از مغز و قلب انسان به ديگران انتقال می دهد .

زبان عضوی است كه با سخنان لطيف و محبت آميزش غم و غصه را از دل ها می زدايد .

زبان عضوی است كه گمراه را هدايت می كند و سرنگون شده در چاه ضلالت را نجات می دهد و دوزخی را به سوی بهشت راهنمايی می نمايد .

زبان عضوی است كه می تواند با تشويقش انسان های به ضعف نشسته را توانايی بخشد و هنرهای آنان را آشكار كند و روح خلاقيّت را در وجودشان فعّال نمايد و از بيكاری عاطل و باطل مانده ، متحرّكی پويا و سرزنده ای دانا بسازد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تحف العقول : 36 ; بحار الانوار : 74 / 140 ، باب 7 ، حديث 8 .


صفحه 252


زبان اگر در مدار تربيت حق و هدايت خدای مهربان و تعليمات پيامبران و امامان و اوليای الهی قرار گيرد ، تبديل به كارگاهی بزرگ برای توليد خير و نيكی می شود و از اين طريق سودی سرشار و منفعتی فراوان به صاحبش و به ديگران می رساند .

زبان را بايد در جايی كه خدا به آن اجازه ی سخن گفتن داده است آزاد گذاشت تا منافع دريا گونه اش را به سوی محتاجان امور معنوی و مادی سرازير كند . و نيز بايد در جايی كه به آن اجازه ی گفتار نداده اند به سكوت و خاموشی نشيند تا زيان گفتار باطل و بی جايش به كسی نرسد .

از گفتار زبان در موردی كه گفتن شايسته ی اوست تعبير به قول حق ، قول عدل ، و قول ميسور و قول بليغ و قول حسن و قول احسن شده و در موردی كه بايد از گفتار خودداری ورزد و خاموشی پيشه سازد تعبير به صمت شده است .

صالحان و شايستگان كه هدايت حضرت حق چون خورشيد از افق وجودشان طلوع دارد آنجا كه بايد بگويند می گويند ، گرچه گفتارشان برای آنان عامل رنج و زحمت شود و جانشان را در معرض خطر قرار دهد ; و در موردی كه بايد خاموشی و سكوت پيشه سازند به خاموشی و سكوت می نشينند ، گرچه بسياری از منافع ظاهری را از دست بدهند .

صالحان با زبانشان به تجارتی برمی خيزند كه سودش ابدی و هرگز كسادی و زيان در آن راه ندارد .

روايات اهل بيت (عليهم السلام) در رابطه با زبان و منافع و سودش اشاراتی بس لطيف و باارزش دارند كه دانستنش بر همگان لازم است .

از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) روايت شده است :


صفحه 253


الجَمالُ فِی اللِّسان(1) .

زيبايی در زبان است .

جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسَانِهِ(2) .

زيبايی مرد در گويايی و روشن گويی زبان اوست .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رواياتی می فرمايد :

صورَةُ المَرءَةِ فِی وَجهِها وَصورَةُ الرَّجُلِ فِی مَنطِقِ(3) .

شكل و شمايل زن در چهره ی او و شكل و شمايل مرد در گفتار اوست .

الإنسانُ لُبُّه لِسانُه وَعقلُه دِينُه(4) .

مغز انسان زبان او و دينش پای بند اوست .

كَلامُ الرَّجُلِ مِيزانُ عَقلِهِ(5) .

سخن مرد ترازوی سنجش عقل اوست .

خطرات زبان

و نيز روايات اهل بيت (عليهم السلام) در رابطه با زبان و زيان ها و خطرات غيرقابل جبرانش مطالبی بسيار مفيد و سودمند بيان كرده اند .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) در رواياتی می فرمايد :

فِتنةُ اللِّسانِ أشَدُّ مِن ضَرْبِ السَّيْفِ(6) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تحف العقول : 37 ; بحار الانوار : 74 / 143 ، باب 7 ، حديث 24 .

2 ـ كنز العمال : حديث 28775 .

3 ـ بحار الانوار : 68 / 293 ، باب 78 ، حديث 63 .

4 ـ تحف العقول : 217 ; بحار الانوار : 75 / 56 ، باب 16 ، حديث 119 .

5 ـ غرر الحكم : 209 ، اللسان ميزان ، حديث 4032 .

6 ـ جامع الاخبار : 93 ، الفصل الثانی و الخمسون فی اللسان ; بحار الانوار : 68 / 286 ، باب 78 ، حديث 42 .


صفحه 254


فتنه ی زبان شديدتر از ضربت شمشير است .

بَلاءُ الإنسانِ مِنَ اللِّسانِ(1) .

بلای انسان از زبان است .

يَا عَلِیُّ ! مَن خَافَ النّاسُ لِسانَهُ فَهُو مِن أهلِ النّارِ(2) .

يا علی ! كسی كه مردم از زبانش بترسند اهل آتش است .

طُوبَی لِمَن أنفَقَ فَضَلاتَ مَالِه وَأمسَكَ فَضَلاتَ لِسانِهِ(3) .

خوشا به حال كسی كه اضافه های مالش را در راه خدا هزينه كند و از اضافه های گفتارش جلوگيری كند .

چون آدم ، فرزندانش و فرزندان فرزندانش زياد شدند ، پيوسته نزد او سخن می گفتند و او ساكت بود . گفتند : پدر تو را چيست كه سخن نمی گويی . گفت : ای فرزندانم ! خدای بزرگ زمانی كه مرا از جوارش بيرون كرد از من تعهد گرفت و فرمود : گفتارت را كم كن تا به جوار من درآيی .

إن كانَ الشَرُّ فِی شَیء فَفِی اللِّسان(4) .

اگر شرّی در چيزی باشد پس در زبان است .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رواياتی می فرمايد :

حَدُّ اللِسانِ أمضی مِن حَدِّ السَنان(5) .

تيزی زبان دردناك تر از تيزی نيزه است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جامع الأخبار : 93 ، الفصل الثانی و الخمسون فی اللسان ; بحار الانوار : 68 / 286 ، باب 78 ، حديث 42 .

2 ـ جامع الأخبار : 93 ، الفصل الثانی و الخمسون فی اللسان ; بحار الانوار : 68 / 286 ، باب 78 ، حديث 42 .

3 ـ بحار الانوار : 68 / 287 ، باب 78 ، حديث 42 .

4 ـ بحار الانوار : 68 / 289 ، باب 78 ، حديث 53 .

5 ـ غرر الحكم : 213 ، خطر اللسان ، حديث 4149 ; هداية العلم : 551 .


صفحه 255


اللِسانُ سَبُعٌ إن أطلَقْتَه عَقَر(1) .

زبان درنده ای است كه اگر رهايش كنی زخم می زند .

كلُّ إنسان مُؤاخِذٌ بِجِنايَةِ لِسانِهِ وَيَدِهِ(2) .

هر انسان به جنايت زبان و دستش مؤاخذه خواهد شد .

كَمْ مِن إنسان أهلَكه لِسان(3) .

چه بسيار انسانی كه زبان او را هلاك كرد .

صلاحُ الإنسانِ فِی حَبسِ اللِسان(4) .

مصلحت انسان در حبس زبان است .

خاموشی و انديشه

اوليای الهی به خاطر شرور و فتنه های زبان صمت و سكوت را در مواردی كه لازم می دانستند برابر با فرمان های حق شعار خود قرار می دادند و از بيجا گفتن و بيهوده بافتن و كلام باطل و هر سخنی كه مورد پسند حق نبود خودداری می كردند و دنيای خلوت سكوت و خاموشی را برای تفكر و انديشه در حقايق غنيمت می شمردند و برای يافتن واقعيات معنوی و الهامات غيبی به حركت فكری می پرداختند . چنان كه پيامبر بزرگ اسلام از حضرت حق روايت می كند كه به من سفارش فرمود :

أن يكونَ صَمتی فِكراً(5) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 213 ، خطر اللسان ، حديث 4143 ; هداية العلم : 552 .

2 ـ غرر الحكم : 213 ، خطر اللسان ، حديث 4157 ; هداية العلم : 552 .

3 ـ غرر الحكم : 213 ، خطر اللسان ، حديث 4159 ; هداية العلم : 552 .

4 ـ غرر الحكم : 210 ، حسن اللسان ، حديث 4054 .

5 ـ تحف العقول : 36 ; بحار الانوار : 74 / 140 ، باب 7 ، حديث 8 .


صفحه 256


خاموشی و سكوتم انديشه باشد .

انسان در عرصه گاه سكوت و خاموشی هنگامی كه به انديشه می پردازد و عقل خداداده را به كار می گيرد ، اموری علمی و هنری و اجتماعی و مادی و معنوی به نظرش می رسد كه برای او و ديگران در صورتی كه عملی شود بسيار مفيد و سودمند خواهد بود .

راستی شگفت آور است كه آيين مقدّس اسلام نمی خواهد و نمی پسندد حتی سكوت و خاموشی انسان بيهوده و باطل بگذرد ، بلكه می خواهد دنيای سكوت انسان هم با همراهی فكر و انديشه به نتايج پربار و امور پرمحصول برسد .

روايات باب سكوت و خاموشی ، سكوتی را می گويند كه همراه با انديشه و فكر باشد وگرنه سكوت بدون انديشه كاری لغو و بيهوده است و اسلام انسان را از كار بيهوده نهی می كند .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) می فرمايد :

عَليكَ بِطولِ الصَمتِ فَإنّه مَطرَدَةٌ لِلشيطانِ وَعونٌ لَكَ عَلی أمرِ دِينِك(1) .

بر تو باد به طول سكوت و خاموشی زيرا سكوت موضع دور كننده ی شيطان و كمكی برای تو نسبت به كار دين تو است .

و نيز می فرمايد :

ثَلاثٌ مُنجِياتٌ : تَكُفُّ لِسانَكَ وَتَبكِی عَلَی خَطِيئَتِكَ وَتلزَمْ بَيتك(2) .

سه چيز نجات بخش است : اين كه زبانت را از گناهان زبان نگاه داری و بر معاصی و خطاهايت گريه كنی و در صورتی كه بيرون رفتنت از خانه موجب شر است به خانه بنشينی .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معانی الاخبار : 335 ، باب معنی تحية المسجد ، حديث 1 ; بحار الانوار : 68 / 279، باب 78، حديث 19.

2 ـ خصال : 1 / 85 ، حديث 13 ; بحار الانوار : 68 / 279 ، باب 78 ، حديث 20 .


صفحه 257


و در روايتی فرمود :

إذا رَأيتُمُ المُؤمِنَ صَمُوتاً فَادنُوا مِنهُ ; فَإنَّهُ يُلْقِی الحِكمَةَ(1) .

هنگامی كه مؤمن را بسيار ساكت و خاموش ديديد به او نزديك شويد ; زيرا حكمت القا می كند .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رواياتی می فرمايد :

اُصمُت دهرَك يجلّ أمرَك(2) .

همه ی روزگارت را ساكت و خاموش باش تا زندگی و كارت عظيم و بزرگ شود .

الصَمتُ رَوضَةُ الفِكر(3) .

سكوت و خاموشی باغستان انديشه است .

اَلزِم الصَمتَ فأدنی نَفعَه السلامَة(4) .

ملازم سكوت باش كه كمترين سودش سلامت است .

طوبَی لِمَن صَمت إلاّ مِن ذِكرِ الله(5) .

خوشا به حال كسی كه سكوت پيشه كند مگر از ذكر خدا .

عَليكَ بِلزومِ الصَمتِ ; فَإنّه يُلْزِمُك السَّلامةُ وَيؤمِنُك النّدامَة(6) .

بر تو باد به ملازمت سكوت و خاموشی ، زيرا تو را به عرصه ی سلامت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك الوسائل : 9 / 18 ، باب 100 ، حديث 10083 ; ميزان الحكمه : 7 / 3172 ، الصمت ، حديث 10827 .

2 ـ غرر الحكم : 216 ، آثار الصمت ، حديث 4249 ; هداية العلم : 335 .

3 ـ غرر الحكم : 215 ، الصمت و أهميته ، حديث 4221 ; هداية العلم : 335 ـ 337 .

4 ـ غرر الحكم : 216 ، آثار الصمت ، حديث 4262 ; هداية العلم : 335 ـ 337 .

5 ـ غرر الحكم : 118 ، اهمية الذكر ، حديث 3623 ; هداية العلم : 335 ـ 337 .

6 ـ غرر الحكم : 216 ، آثار الصمت ، حديث 4256 ; هداية العلم : 335 ـ 337 .


صفحه 258


می كشاند و از پشيمانی امانت می دهد .

لاَ خَيرَ فِی السّكوتِ عَن الحقّ كما أنّه لاَ خيرَ فِی القَولِ بِالجَهلِ(1) .

خيری در سكوت از گفتار حق نيست ، چنان كه خيری در گفتار باطل نيست .

لاَ عِبادَةَ كالصَّمت(2) .

هيچ عبادتی مانند سكوت و خاموشی نيست .

امام هشتم (عليه السلام) فرمود :

مِن عَلاَمَاتِ الفِقهِ : الحِلْمُ والعِلْمُ وَالصَّمتُ . إنَّ الصَّمْتَ بابٌ مِن أبوابِ الحِكمَةِ ، وَإنّ الصَّمتَ يَكْسِبُ المَحَبَّةَ ، إنَّه دَلِيلٌ عَلَی كُلِّ خَير(3) .

از نشانه های فهم بردباری و دانش و سكوت است . همانا سكوت دری از درهای حكمت است و بی ترديد سكوت برای انسان كسب محبت می كند ، يقيناً سكوت راهنمای به سوی همه ی خيرهاست .

هشدار كه هر ذره حساب است در اينجا *** ديوان حساب است و كتاب است در اينجا

حشرست و نشورست و صراط است وقيامت *** ميزان و ثواب است و عقاب است در اينجا

آن را كه حساب عملش لحظه به لحظه است *** با دوست خطاب است و عتاب است در اينجا

آن را كه گشودست ز دل چشم بصيرت *** بيند چه حساب و چه كتاب است در اينجا

آن را كه قيامت خوش و نزديك نمايد *** از گرمی تعجيل دل آب است در اينجا(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 70 ، حديث 991 ; هداية العلم : 335 ـ 337 .

2 ـ غرر الحكم : 216 ، الصمت و اهميته ، حديث 4236 ; هداية العلم : 335 ـ 337 .

3 ـ كافی: 2/113، باب الصمت وحفظ اللسان، حديث 1; بحار الانوار: 68/294، باب 78، حديث 65.

4 ـ فيض كاشانی ، ديوان اشعار ، غزل 29 ، به اختصار .


صفحه 259


8 ـ گفتار ذكر گونه

پس از خاموشی به جا و سكوت عاقلانه ، نوبت به سخن گفتن در جايی كه بايد سخن گفت می رسد .

رسول اسلام (صلی الله عليه وآله وسلم) در روايت مورد بحث كه هفت قسمتش در صفحات گذشته توضيح داده شد می فرمايد : از جمله سفارشات حضرت ربّ العزه به من اين بود كه گفتارم ذكر باشد .

شايد منظور از ذكر در اين سفارش ملكوتی سخن گفتن به صورتی باشد كه گمراهی را هدايت كند ، يا حكمت و علم و دانشی به مردم بياموزد ، يا فراهم آوردن زمينه ای برای رساندن صاحب حقی به حقش باشد ، يا گواهی و شهادتی كه قاضی را برای اجرای عدالت كمك كند ، يا غم و اندوهی را از دلی پاك نمايد .

اگر انسان سخنی گويد كه گمراهی هدايت يابد ، مصداق اين روايت بسيار بسيار مهم كه خطاب پيامبر به علی (عليه السلام) است می شود :

وَايْمُ اللهِ لأَن يَهدِیَ اللهُ عَلَی يَدَيكَ رَجُلا خيرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ وَ غَرَبَتْ(1) .

سوگند به خدا اگر خدا مردی را به دست تو هدايت كند برای تو از آنچه خورشيد بر آن طلوع كند و غروب می نمايد بهتر است .

اگر انسان سخنی بگويد كه آن در سخن علم و دانش و حكمت به مردم بياموزد مصداق اين حديث رسول خدا می شود كه فرمود :

مردی را روز قيامت به محشر می آورند كه برای او حسناتی چون ابرهای

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافی : 5 / 28 ، ، باب وصية رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم) واميرالمؤمنين (عليه السلام) فی السرايا ، حديث 4 ; تهذيب : 6 / 141 ، باب 62 ، حديث 2 ; بحار الانوار : 21 / 361 ، باب 34 ، حديث 3 .


صفحه 260


انباشته يا كوه های برافراشته است ، می گويد : پروردگارا ! اين همه حسنات از كجا برای من فراهم شده در حالی كه من آنها را انجام نداده ام ؟ خدا می فرمايد : اين دانش تو است كه آن را به مردم آموختی و آنان پس از تو به آن عمل كردند !(1)

اگر انسان با سخن و كلام خود به مؤمنی كمك دهد تا حاجتش روا شود و به حقش برسد مصداق اين روايت بسيار مهم می گردد :

مَن قَضَی لِمؤمن حاجَةً قَضَی اللهُ لَهُ حَوائِجَ كَثيرةً أدناهُنَّ الجَنَّةَ(2) .

كسی كه حاجت مؤمنی را به جا آورد و گره از كار او بگشايد ، خداوند حاجت های بسيار او را روا می كند كه كمترين آن ورود به بهشت است .

اگر انسان با كلام خود در دادگاهی شهادت به حق دهد تا قاضی دادگاه عادلانه حكمی صادر كند ، مصداق اين روايت رسول خدا می شود :

مَن شَهِدَ شَهادَةَ حَقُّ لِيُحْيِیَ بِها حَقُّ امْرِئ مُسلم أَتَی يَومَ القِيامَةِ وَلِوَجْهِهِ نورٌ مَدَّ البَصَرِ يَعْرِفُهُ الخَلايِقَ بِاسْمِهِ وَنَسَبِهِ(3) .

كسی كه به حق گواهی دهد تا با گواهی اش حق انسان مسلمانی زنده شود روز قيامت می آيد در حالی كه برای چهره اش نوری است كه ديده را به خود جلب می كند .

اگر انسان با سخن خود غم و اندوهی را از دلی بزدايد ، مصداق اين روايت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن محمد بن حماد الحارثی ، عن أبيه ، عن أبی عبد الله (عليه السلام) ، قال : قال رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم) يجیء الرجل يوم القيامة وله من الحسنات كالسحاب الركام أو كالجبال الرواسی ، فيقول : يا رب أنی لی هذا ولم أعملها ، فيقول هذا علمك الذی علمته الناس يعمل به من بعدك .

بصائر الدرجات : 5 ، باب 2 ، حديث 16 ; بحار الانوار : 2 / 18 ، باب 8 ، حديث 44 .

2 ـ بحار الانوار : 71 / 285 ، باب 20 ، حديث 7 .

3 ـ كافی : 7 / 380 ، باب كتمان الشهادة ، حديث 1 ; بحار الانوار : 101 / 311 ، باب 2 ، حديث 9 .


صفحه 261


امام صادق (عليه السلام) می گردد :

مِن أَحَبِّ الأعمالِ إلَی اللهِ عزَّ وَجَلَّ إدخالُ السُّرورِ عَلَی المُؤمِنِ ، إشبَاعُ جَوْعَتِهِ أو تَنْفِيسُ كُربَتِهِ أو قَضاءُ دَيْنِهِ(1) .

از محبوب ترين اعمال نزد خدای عزّ و جلّ وارد كردن خوشحالی و شادمانی بر مؤمن است : با سير كردن گرسنگی اش يا برطرف كردن غم و اندوهش يا پرداخت قرض و وامش .

9 ـ نظر به عبرت

از سفارشاتی كه خدای مهربان به پيامبرش داشت اين بود كه نظرش را به آنچه نظر می كند نظر عبرت و پند گرفتن قرار دهد .

نظر ، از جهت لغت به معنای با دقت و تأمّل نگريستن به دنيا و حوادث و احوال امت های گذشته برای پندگيری و عبرت گرفتن است .

مثلا انسان هنگامی كه به خانه ی مخروبه ای می گذرد بايد با نظر عبرت به آن بنگرد و دقت كند كه گويا آن خانه ی مخروبه پرده ی گذشته اش را نشان می دهد كه معمار و بنا و كارگری كه مرا ساختند و فروشندگانی كه مصالح مرا تأمين نمودند و مالكانی كه مرا خريد و فروش كردند و عروس و دامادی كه در من حجله آراستند و مهمانانی كه با ذوق و شوق در اتاق هايم بر سر سفره نشستند همه و همه پس از مدتی كوتاه با داشتن هزاران آرزو سر به تيره ی تراب نهادند و بدنهايشان پوسيد و خوراك مار و مور شد و من برای عبرت ديگران به صورت مخروبه به جا مانده ام . تو مواظب باش كه به عناصر مادی مغرور نشوی و از رعايت حلال و حرام و حقوق مردم باز نمانی كه به همين نزديكی روابط

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافی : 2 / 192 ، باب إدخال السرور علی المؤمنين ، حديث 16 ; بحار الانوار : 71 / 297 ، باب 20 ، حديث 29 .


صفحه 262


و علايقت با همه ی امور مادی و خانه و زندگی قطع می شود و به سرای ديگر برای حساب پس دادن انتقال می يابی . و اين مقدار امور مادی از دست رفتنی ارزش ندارد كه تو از جان و بدن و بويژه دين و ايمانت برای به دست آوردن آن مايه بگذاری !

قرآن مجيد می فرمايد :

( قُل سِيرُوا فِي الاَْرْضِ ثُمَّ انظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ )(1) .

بگو در زمين گردش كنيد ، سپس با تأمّل و دقت بنگريد كه سرانجام تكذيب كنندگان حقايق چگونه بود ؟!

( قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الاَْعْمَی وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ )(2) .

بگو آن كه كور دل است و حقايق و حوادث را با ديده ی دل نمی نگرد با كسی كه بصير و روشن بين است يكسانند ، آيا انديشه نمی كنيد ؟

( لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِي الاَْلْبَابِ . . . )(3) .

يقيناً در داستانهای ايشان ( كه قرن هاست گذشته اند ) برای صاحبان خرد پند و عبرت است .

( قُلْ سِيرُوا فِي الاَْرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُـجْرِمِينَ )(4) .

بگو : در زمين گردش كنيد پس با تأمّل و دقت بنگريد كه سرانجام گنهكاران چگونه بود ؟!

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رواياتی می فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انعام ( 6 ) : 11 .

2 ـ انعام ( 6 ) : 50 .

3 ـ يوسف ( 12 ) : 111 .

4 ـ نمل ( 27 ) : 69 .


صفحه 263


إذَا أحبّ اللهُ عَبداً وَعَظَه بِالعِبَر(1) .

هنگامی كه خدا بنده ای را دوست بدارد او را با عبرت ها موعظه می كند .

فِی كُلِّ نَظرَة عِبرة(2) .

در هر تماشای بادقت و تأملی عبرتی است .

إنّ ذِهاب الذاهِبين لَعِبرةٌ لِلقومِ المُتَخَلِّفين(3) .

در رفتن رفتگان عبرتی است برای گروه بازماندگان .

مَا أكثَرَ العِبَرَ وَأقَلَّ الإعتِبارَ(4) .

عبرت ها چه زياد و فراوان است و عبرت گيرنده چه كم و اندك است .

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است :

كَانَ أكثَرَ عِبادَةِ أبی ذرٍّ رَحِمهُ اللهُ عَليه التَفَكُّرُ والإعتِبارُ(5) .

بيشتر عبادت ابوذر ( رحمه الله عليه ) دو خصلت بود : انديشه و عبرت آموزی .

امام صادق (عليه السلام) در روايتی پندآموز فرموده است :

به آنچه از دنيا گذشته عبرت گيريد ، آيا دنيا برای كسی بقا و دوام داشته است ؟ يا كسی از بلندقدر و فرومايه و توانگر و تهيدست و دوست و دشمن باقی می ماند ؟ همچنين آنچه از دنيا نيامده با آنچه گذشته از آب به آب شبيه تر است . پيامبر فرمود : مرگ به عنوان پند دهنده و عقل از جهت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 471 ، مدح الاعتبار و أهميته ، حديث 10746 ; هداية العلم : 372 ـ 373 .

2 ـ غرر الحكم : 472 ، حديث 10773 ; هداية العلم : 372 ـ 373 .

3 ـ غرر الحكم : 471 ، مدح الاعتبار و أهميته ، حديث 10745 ; هداية العلم : 372 ـ 373 .

4 ـ نهج البلاغه : 844 ، حكمت 297 .

5 ـ خصال : 1 / 42 ، حديث 33 .


صفحه 264


راهنمايی و تقوا از نظر زاد و توشه و عبادت و بندگی به عنوان شغل و خدا از جهت مونس بودن و قرآن از نظر روشنگری برای شما كافی است(1) .

عبرت ها در رباعيات بابا طاهر

به گورستان گذر كردم كم و بيش *** بديدم حال دولتمند و درويش

نه درويشی به گوری بی كفن ماند *** نه دولتمند برد از يك كفن بيش

* * *

به قبرستان گذر كردم صباحی *** شنيدم ناله و  افغان آهی

شنيدم كله ای با خاك می گفت *** كه اين دنيا نمی ارزد به كاهی

* * *

اگر شيری اگر ببری اگر گور *** سرانجامت بود جا در ته گور

تنت در خاك باشد سفره  گستر *** به گردش موش ومار وعقرب ومور

* * *

اگر زرّين كلاهی عاقبت هيچ *** اگر خود پادشاهی عاقبت هيچ

اگر ملك سليمانت ببخشند *** در آخر خاك راهی عاقبت هيچ

* * *

مو از « قالو بلی » تشويش ديرم *** گنه از برگ و باران بيش ديرم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قال الصادق (عليه السلام) : اعتبروا بما مضی من الدنيا هل بقي علی أحد أو هل فيها باق من الشريف والوضيع والغنی والفقير والولی والعدو فكذلك ما لم يأت منها بما مضی أشبه من الماء بالماء قال رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم) كفی بالموت واعظا وبالعقل دليلا وبالتقوی زادا وبالعبادة شغلا وبالله مونسا وبالقرآن بيانا .

مصباح الشريعه : 113 ، باب الثالث و الخمسون فی التفكر ; بحار الانوار: 68 / 325، باب 80، حديث 20.


صفحه 265


اگر لا تقنطوا دستم نگيرد *** مو از يا ويلنا انديش ديرم

* * *

مو از جور بتان دل ريش ديرم *** ز لاله داغ بر دل بيش ديرم

چو فردا نامه خوانان نامه خوانند *** من شرمنده سر در پيش ديرم

* * *

صدای چاوشان مردن آيو *** به گوش آوازه ی جان كندن آيو

رفيقان می روند نوبت به نوبت *** وای آن ساعت كه نوبت وا من آيو

* * *

درخت غم به جانم كرده ريشه *** به درگاه خدا نالم هميشه

رفيقان قدر يكديگر بدانيد *** اجل سنگ است و آدم مثل شيشه

* * *

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل *** مطيع نفس و شيطانی چه حاصل

بود قدر تو افزون از ملايك *** تو قدر خود نمی دانی چه حاصل

* * *

دلا اصلا نترسی از ره دور *** دلا اصلا نترسی از ته گور

دلا اصلا نمی ترسی كه روزی *** شوی بنگاه مار و لانه ی مور

* * *


صفحه 266


پند گرفتن حتی از راهزن

فضيل بن عياض پيش از آن كه با شنيدن آيه ای از آيات قرآن توبه كند ، راهزن بود . وی در بيابان مرو خيمه زده بود و پلاسی پوشيده و كلاه پشمين بر سر و تسبيح در گردن افكنده و ياران بسيار داشت ، همه دزد و راهزن . هر مال و جنس دزديده شده ای كه نزد او می بردند ميان دوستان راهزن تقسيم می كرد و بخشی هم خود برمی داشت .

روزی كاروانی بزرگ می آمد ، در مسير حركتش آواز دزد شنيد . ثروتمندی در ميان كاروان پولی قابل توجه داشت ، برگرفت و گفت : در جايی پنهان كنم تا اگر كاروان را بزنند اين پول برايم بماند . به بيابان رفت ، خيمه ای ديد در آن پلاس پوشی نشسته ، پول به او سپرد . فضيل گفت : در خيمه رو و در گوشه ای بگذار ، خواجه پول در آنجا نهاد و بازگشت . چون به كاروان رسيد ، دزدان راه را بر كاروان بسته و همه ی اموال كاروان را به دزدی تصرف كرده بودند ، آن مرد قصد خيمه ی پلاس پوش كرد . چون آنجا رسيد ، دزدان را ديد كه مال تقسيم می كردند . گفت : آه من مال خود را به دزدان سپرده بودم ! خواست باز گردد ، فضيل او را بديد و آواز داد كه بيا . چون نزد فضيل آمد ، فضيل گفت : چه كار داری ؟ گفت : جهت امانت آمده ام . گفت : همانجا كه نهاده ای بردار ! برفت و برداشت .

ياران فضيل را گفتند : ما در اين كاروان هيچ زر نيافتيم و تو چندين زر باز می دهی ! فضيل گفت : او به من گمان نيكو برد و من نيز به خدای تعالی گمان نيكو می برم ، من گمان او را به راستی تحقق دادم تا باشد كه خدای تعالی گمان من نيز به راستی تحقق دهد(1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تذكرة الاوليا .


صفحه 267


عبرت ها در اشعار حافظ

مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم *** جرس فرياد می دارد كه بربنديد محملها

* * *

برو از خانه ی گردون بِدَر و نان مطلب *** كان سيه كاسه در آخر بكشد مهمان را

* * *

هركه را خوابگه آخر به دو مشتی خاك است *** گو چه حاجت كه به افلاك كشی ايوان را

* * *

سنگ و گل را كند از يُمن نظر لعل و عقيق *** هر كه قدر نفس باد يمانی دانست

* * *

احوال گنج قارون كايّام داد بر باد *** در گوش دل فرو خوان تا زر نهان ندارد

* * *

بر لب جوی نشين و گذر عمر ببين *** كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس

* * *

مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو *** يادم از كشته ی خويش آمد و هنگام درو

* * *

پند و عبرت در غزل سعد كافی

بيدار شو دلا كه جهان پر مزور است *** بر نخل روزگار نه برگ است و نه بر است


صفحه 268


جام بلاست آن كه تو می گويی اش دلی است *** ديگ هواست آنكه تومی خوانی اش سراست

سيم حرام اگر چه سپيد است هم چو شير *** چندين مخور تو نيز كه نی شير مادر است

طاووس را بديدم می كند پرّ خويش *** گفتم مكن كه پر تو با زيب و زيور است

بگريست زار زار و بگفتا كه ای حكيم *** آگه نه ای كه دشمن جان من اين پر است

ای خواجه پر و بال تو می دان كه زرّ توست *** زيرا كه شخص پاك تو طاووس ديگر است

پرهيز كن ز صحبت نا اهل هان و هان *** ار چند روزی تازه و بارز چو عبهر است

دانی چرا خروشد ابريشم رباب *** از بهر آن كه دايم هم كاسه ی خر است

زنهار سعد كافی بر خلق دل مبند *** دل در خدای بند كه خلاق اكبر است(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ از مؤلف كتابی به نام عبرتهای روزگار به رشته ی تحرير درآمده كه بسياری از مطالب و مسائل و حوادث عبرت آموز در آن گردآوری شده است ، علاقمندان برای به دست آوردن تفصيل اين موضوع می توانند به آن كتاب مراجعه كنند .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^