فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صفحه 96


« وَخَضَعَ لَهَا كُلُّ شَیْء وَذَلَّ لَهَا كُلُّ شَیْء »

وَخَضَعَ لَهَا كُلُّ شَیْء...   

« و در برابر آن هر چيزی فروتنی نموده و همه چيز خوار شده است » .

همه چيز از موجودات غيبی تا موجودات شهودی ، از بزرگترين موجود معنوی و مادّی ، تا كوچك ترين مخلوق معنوی و مادی ، از عظيم ترين كهكشان و سيّاره و ثابت ، تا كوچك ترين اتمی كه هرگز با نيرومندترين دستگاههای علمی به چشم نيايد ، نسبت به قدرت و تواناييت فروتن و خاكسار و ذليل و خوارند ; همه مسخّر و فرمانبردارند و در برابر فرامين حكيمانه ات سر تواضع بر خاك ذلّت دارند و هميشه و همه جا برای فرمانبرداريت آماده و حاضرند و روح سرپيچی و حالت عصيان در احدی از آنها نسبت به دستوراتت وجود ندارد .

موجوداتی كه بی استثنا مقهور و مغلوب قدرت بی نهايت تواند ، همه ی وجودشان عين خضوع و محض ذلت است .

در فرازی از يك دعای عارفانه و عاشقانه كه از قلب ملكوتی معصومی آگاه و موحّدی بينا بر زبانش جاری شده می خوانيم :

« يقيناً تو ، آری تو ، خدايی هستی كه به قدرت و تواناييت همه چيز را ذليل خود كردی و گردن همه چيز پيش قدرتت افتاده و خاضع است . آنچه بخواهی نسبت به همه چيز انجام می دهی و به آنچه اراده فرمايی در مملكت وجود


صفحه 97


تصرف می كنی . تويی ذات مقدسی كه همه چيز را آفريدی و كار همه چيز به دست قدرت توست . تو مولای همه چيزی و همه چيز مغلوب قهاريت و مسخّر سخاريّت توست . معبودی جز تو نيست . تو عزيز و كريمی » .

جمله ذرّات زمين و آسمان *** لشكر حقّند گاه امتحان

باد را ديدی كه با عادان چه كرد *** آب را ديدی كه در طوفان چه كرد

آنچه بر فرعون زد آن بحر كين *** وآنچه با قارون نمودست اين زمين

وآنچه آن بابيل با آن پيل كرد *** وآنچه پشّه كلّه ی نمرود خورد

وآنكه سنگ انداخت داودی به دشت *** گشت سيصد پاره و لشكر شكست

سنگ می باريد بر اعدای لوط *** تا كه در آب سيه خوردند غوط

گر بگويم از جمادات جهان *** عاقلانه ياری پيغمبران

مثنوی چندان شود كه چهل شتر *** چون كشد عاجز شود از بار پر(1)

آری ، رحمتی كه همه چيز را فرا گرفته و قدرت بی نهايتی كه بر همه چيز غالب و چيره است و وجود مباركی كه همه چيز در برابر قدرتش خاضع و ذليل است . برای او بسيار بسيار آسان است كه دعای بنده اش را كه با گريه و زاری و فروتنی و با خلوص و خاكساری و در حالت تضرع و اشك باری ، آنهم در شبی چون شب جمعه انجام می گيرد ، مستجاب كند . و برای او فوق العاده سهل است كه لشكر آسمان و زمين خود را برای رساندن عبد دعا خوان به مقاصد دنيوی و اخرويش به كار گيرد .

كسی كه در حال انكسار خدا را به رحمت و قدرتش می خواند و رحمتی و قدرتی جز رحمت و قدرت او نمی داند و نمی بيند آيا ممكن است دعايش به هدف اجابت نرسد ؟ هرگز .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مولوی ، مثنوی معنوی ، تهديد فرستادن سليمان . . . .


صفحه 98


موجود ضعيف و ناتوان است كه نمی تواند حاجت حاجتمند را روا كند و دعای دعا خوان را به اجابت برساند و خواسته ی خواهنده را پاسخ گويد . ذات غنی و رحمت واسعه و قدرت بی نهايت كه همه چيز در قبضه ی قدرت اوست ، بر وفق مصلحت عبد و حكمت خود ، دعا را مستجاب می كند و خواسته ی خواهان را عطا می فرمايد .

در دعای سيزدهم « صحيفه ی سجّاديه » آمده : آفريده ها را به نيازمندی نسبت داده ای و آنان هم بی چون و چرا نيازمند به تو هستند ; پس كسی كه ترميم خلأ و شكاف زندگيش را از تو بخواهد و تغيير تهی دستی و فقرش را از تو درخواست كند ، يقيناً حاجتش را از جايگاه اصلی اش خواسته و به دنبال مطلبش از راه صحيح و درستش آمده است . و كسی كه برای حاجتش به يكی از آفريده های تو رو كند ، يا او را به جای تو وسيله ی رسيدن به نيازش قرار دهد ، قطعاً خود را در معرض محروميت قرار داده و سزاوار از دست رفتن احسان تو شده است .

با اشتياق و شوق آهنگ تو كردم و از باب اطمينان به تو ، اميدم را به جانب حضرتت آوردم و دانستم آنچه را از تو می خواهم ، هرچند زياد باشد ، در كنار داراييت اندك است و چيزهای باارزشی كه بخشش را از تو درخواست می كنم ، در جنب تواناييت كوچك و  بی مقدار است . دايره ی كرم و بزرگواريت با تقاضای هيچ كس تنگ نمی شود و دست بخشندگيت از هر دستی برتر است .

ممكنات كه روزگاری عدم محض بودند و وجودی نداشتند تا قابل ذكر باشند ، با اراده و رحمت و قدرت حق وجود يافتند و تداوم وجودشان بر اثر عنايت و نظر حق و رحمت و قدرت اوست ; و هيچ استقلالی در هيچ زمينه ای از خود ندارند و مُهر فقر ذاتی و خضوع و ذلّت ماهيتی و حيثيتی بر پيشانی حيات آنان خورده و هميشه خاكسار و ذليل و خاضع و خوار در جنب قدرت ازلی


صفحه 99


و ابدی او هستند .

سزاوار و شايسته انسان نيست كه در برابر قدرت بی نهايت او از خود قدرتی نشان دهد و كوس منيت بزند و بر طبل تكبّر بكوبد و با خضوع ذاتی و ذلّت هويتی و با اين كوچكی جثّه كه جز مقداری خاك چيزی نيست و با اين محدوديت روحی كه جز يك نفخه و دم واقعيّتی نيست و با اين محدوديت عقل كه از پی بردن به حقيقت يك ذرّه ی ناچيز ، عاجز و ناتوان است ، در برابر قدرت مولا و خالق و مدبّر و پروردگارش ، كه همه چيز خود را از شعاع رحمت او دارد ، عرض و اندام كند ، كه عرض و اندامش عامل سقوط و ورشكستگی و افتضاح و آبروريزی و سبب محروميت از رحمت و گرفتار شدن به چنگال عقوبت و دچار آمدن به عذاب ابد است .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^