اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ
« اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ »
« خدايا ! برای من بيامرز گناهانی كه دعا را از مستجاب شدن باز می دارد » .
موانع استجابت دعا
حضرت سجاد (عليه السلام) هفت گناه را از موانع استجابت دعا می داند :
1 ـ نيت بد . 2 ـ صفات پنهانی زشت . 3 ـ دو رويی و نفاق با برادران دينی .
4 ـ باور نداشتن و از دست رفتن اوقات آنها . 5 ـ به تأخير انداختن نمازهای واجب تا گذشتن و از دست رفتن اوقات آنها . 6 ـ ترك نيكی و صدقه كه وسيله ی تقرب به خداست . 7 ـ به كار بردن كلمات زشت و ركيك در گفتار با مردم و آلوده بودن زبان به فحش و ناسزا(1) .
نيت بد
نيت ، به معنای قصد و آهنگ و اراده است . اسلام از انسان می خواهد نسبت به همه ی انسانها و حتی حيوانات و موجودات زنده نيت و آهنگ خير داشته باشد. برای همه خير و خوشی و سعادت و سلامت بخواهد و نيتش اين باشد كه تا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ معانی الاخبار : 269 .
جايی كه قدرت دارد به مردم خوبی كند و در مقام رفع مشكلات مردم باشد .
نيت خير و آهنگ پاك و قصد صحيح ، از چنان ارزشی برخوردار است كه به آن ثواب و پاداش داده می شود !!
از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده : بنده ی مؤمن تهی دست می گويد : پروردگارا ! به من رزق و روزی عطا كن تا از خوبی و نيكی و برنامه های خير چنين و چنان كنم . چون خدا نيت او را در اين زمينه ، نيت صادقانه بداند پاداشش را به مانند اين كه همه ی موارد نيتش را عمل كرده برای او در پرونده اش ثبت می كند ، زيرا خدا واسع و كريم است(1) .
روايت شده : مردی در حال گرسنگی به تپه ی شنی عبور كرد ، در باطن خود گفت : اگر اين شن ها طعام بود آن را ميان مردم تقسيم می كردم ، خدا به پيامبرشان وحی كرد كه به او بگو : مسلماً صدقه ات را پذيرفت و خوبی نيتت را قبول كرد و پاداشت را چنانچه اين شن ها طعام بود و صدقه می دادی عطا كرد(2) .
انسان واجب است از قصد بد و نيت شر و آهنگ شيطانی نسبت به همه ی انسانها و بلكه همه ی موجودات بپرهيزد ، زيرا نيت فاسد و آهنگ آلوده و قصد بد درون را تاريك می كند و باطن را آلوده می سازد و زمينه ی گناه و معصيت و ستم و تعدی به بندگان خدا را فراهم می آورد .
صفات پنهانی زشت
صفاتی هم چون نفاق ، سوء ظن ، كينه ، عجب ، ريا ، كبر ، غرور ، بخل ، حرص ، طمع ، حسد و محبت به دشمنان خدا ، گناهان بسيار خطرناكی هستند كه علاوه بر آثار شوم دنيايی و عذاب آخرتی ، مانع از مستجاب شدن دعا هستند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ محجة البيضاء : 8 / 106 ، كتاب النية و الصدق و الاخلاص .
2 ـ محجة البيضاء : 8 / 104 ، كتاب النية و الصدق و الاخلاص .
امام باقر (عليه السلام) درباره ی منافق می فرمايند :
بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْداً هُمَزَةً لُمَزَةً يُقْبِلُ بِوَجه وَيُدبِرُ بِآخَرَ(1) .
« بد بنده ايست بنده ی عيب جو و بدگو و آبرو بر ، با يك چهره به دوستی می آيد و با چهره ی ديگر به دشمنی پشت می كند » .
سوء ظن
سوء ظن و بدگمانی به خدا و اولياء الهی و مردم مسلمان ، از گناهان بسيار زشت است كه در عين پنهان بودنش در قلب ، در پرونده ی انسان ثبت می شود و در قيامت به حساب او می آيد و سبب عذاب می شود ; مگر اين كه بدگمان در دنيا به توبه ی واقعی موفق شود .
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ . . . )(2) .
« ای اهل ايمان از بسياری از گمانها و پندارها در حق ديگران اجتناب كنيد كه برخی گمانها و پندارها گناه است . » .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود : سوگند به آنكه شايسته ی پرستش جز او نيست ، خدا هيچ مؤمنی را پس از توبه و آمرزش خواهيش عذاب نكند جز به خاطر بدگمانيش به خدا و كوتاهيش در اميدواری به رحمت حق و بداخلاقی و غيبت كردنش از مردم مؤمن(3) .
انسان مؤمن كه درونش آراسته به ايمان و باطنش دارای حسنات اخلاقی و ظاهرش همراه با عمل شايسته است ، بايد به رحمت و پاداش خدا اميدوار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ثواب الاعمال : 269 ، عقاب من كان ذاوجهين . . . ; قلب سليم : 61 .
2 ـ حجرات : 12 .
3 ـ كافی : 2 / 71 ، باب حسن الظن باللّه . . . ، حديث 2 ; بحار الانوار : 67 / 365 ، باب 59 ، حديث 14 .
و خوش گمان باشد و از پندار غلط و گمان بد نسبت به حق بپرهيزد .
گنهكارانی كه راه توبه به روی آنان باز است و زمينه ی جبران گناهان برای آنان فراهم است و با توجه به اين كه حضرت حق در قرآن وعده ی آمرزش گناه كاران را داده ، نبايد نسبت به پروردگار در پذيرش توبه بدگمان باشند ، بلكه بر آنها هم واجب است باطن خود را به حسن ظن بيارايند و از اين رهگذر خود را در معرض رحمت الهيه قرار دهند .
حديث شناس كم نظير ، علامه ی مجلسی در شرح حديث حسن ظن و سوء ظن به خدا ، می گويد :
« هنگام طلب آمرزش ، خوش بين باشد كه خدا او را می آمرزد و چون توبه و بازگشت به حق كند ، بداند كه خدا او را می پذيرد و هنگامی كه از روی حقيقت دعا كند يقين به اجابت داشته باشد و چون از خدا نسبت به كاری كمك خواهد بداند كه خدا كار او را كفايت كند و چون عملی برای خدا انجام دهد بداند كه خدا آن را قبول می كند ، اين همه حسن ظن به خدا ، و ضدّش بدگمانی به حضرت اوست كه از گناهان كبيره به حساب آمده و به آن وعده ی عذاب داده شده »(1) .
اموری كه انسان از اهل ايمان و مسلمانان می بيند و ظاهر آن امور خوشايند و خوش منظره نمی باشد ، حق ندارد نسبت به آنان گمان بد و سوء ظن ببرد ، بلكه تا جايی كه ممكن است لازم است عمل مؤمن و كار مسلمان را حمل بر صحت و درستی كند .
به عنوان مثال : اگر كسی مؤمنی را در مجلس گناه ببيند ، مجلسی كه همه گونه آلات لهو و لعب و ابزار قمار و وسائل شرابخواری فراهم است ، نبايد تعجب كند و از دل آه سرد برآرد و دست بر دست بزند و گمان كند آن مؤمن دست از ايمان شسته و در زمره ی اهل فسق و فجور قرار گرفته ، كه اين سوء ظن و گمان بد از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار : 67 / 365 ، باب 59 ، ذيل حديث 14 .
نظر قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام) حرام و موجب عذاب و كيفر الهی است ، بلكه برابر با دستور پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) بايد در باطن خود با آرامش و اطمينان بگويد : خوشا به حال برادر مؤمنم كه خدای مهربان به او توفيق عطا كرده تا در اين مجلس برای امر به معروف و نهی از منكر حاضر شود و به چاه افتادگان و گمراهان را نجات بخشد ; ای كاش چنين توفيقی نصيب من هم می شد ، تا بتوانم بيمار گناه را مداوا كنم و اسير شيطان را از اسارت نجات دهم و از اين رهگذر به پاداشی بزرگ و ثوابی عظيم برسم .
كينه
بر هر مسلمانی لازم است نسبت به همه ی انسانها محبت و علاقه داشته باشد ، مگر نسبت به كسانی كه خدای قهار اجازه نمی دهد .
كينه ی به مردم ، سبب محروميت انسان از صله ی رحم ، نيكی و نيكوكاری و انواع امور خير می شود .
كينه ی به مردم ، دل را آلوده و روح را تاريك و انديشه را ظلمانی و آدمی را از رحمت خدا دور می كند .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
مَا كَادَ جَبرئيلُ يَأْتِينِی إِلاَّ قَالَ : يَا مُحَمَّدُ إِتَّقِ شَحْنَاءَ الرّجالِ وَعَداوَتَهُم(1) .
« نشد كه جبرئيل نزد من آيد جز اين كه گفت : ای محمد از بغض و دشمنی كردن با مردم بپرهيز » .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 2 / 301 ، باب المراء و الخصومة . . . ، حديث 5 .
رَأسُ الجَهلِ مُعَاداةُ النَّاسِ(1) .
« سر نادانی دشمنی با مردم است » .
و نيز آن حضرت فرمود :
مُعاداةُ الرِّجالِ مِنْ شِيَمِ الجُهّالِ(2) .
« دشمنی با مردم از اخلاق نادانان است » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إيّاكَ وَعِدوَاةُ الرِّجالِ ; فَإنَّها تُورِثُ المَعَرَّةَ وَتُبدِی العَورَةَ(3) .
« از دشمنی با مردم بپرهيز كه سبب هلاكت و موجب آشكار شدن عيب هاست » .
عُجب
به خود باليدن و از عمل خود راضی بودن و خود پسنديدن و با اين امور بر ديگران فخر فروختن ، گناه بسيار زشتی است .
انسان مملوك خداست ، حيات و مرگش به دست خداست ، رزق و روزيش از جانب خداست ، توفيق بندگی و عبادتش عنايت خداست و هر كار خير و عمل صالحی انجام دهد به خواست خداست ، با توجه به اين حقايق جا ندارد كه حالت شيطانی عجب و خودپسندی را به خود راه دهد .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ غرر الحكم : 461 ، حديث 10570 ; ميزان الحكمه : 2 / 874 ، الجهل ، حديث 2859 .
2 ـ غرر الحكم : 462 ، حديث 10578 ; ميزان الحكمه : 7 / 3508 ، العداوة ، حديث 12030 .
3 ـ اختصاص : 230 ; ميزان الحكمه : 7 / 3508 ، العداوة ، حديث 12037 .
مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَكَ(1) .
« هركه دچار خودپسندی شود به هلاكت می رسد » .
و آن حضرت فرمود :
مرد دانايی نزد عابدی آمد و به او گفت : چگونه نماز می خوانی ؟ پاسخ داد : از چون منی می پرسند كه چگونه نماز می خوانی ؟ من از ابتدا چنين و چنان خدا را عبادت می كنم . گفت : گريه ات چگونه است ؟ گفت : به اندازه ای گريه می كنم كه اشكم روان شود . آن دانا گفت : به راستی اگر بخندی و از خدا ترسان باشی بهتر است كه گريه كنی و به خود ببالی ، راستی هركه بر خود ببالد هيچ كرداری از او بالا نرود(2) .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
خدای عز و جل به داود فرمود : ای داود ! گنهكاران را مژده ده و صدّيقان را بترسان . عرض كرد : چگونه گنهكاران را مژده دهم و صديقان را بترسانم ؟ فرمود : ای داود ! به گنهكاران مژده ده كه من توبه پذيرم و از گناه عفو می كنم و صديقان را بترسان كه مبادا به اعمال خود عجب ورزند و خودپسند شوند ، زيرا من هيچ بنده ای را پای حساب قرار ندهم جز آنكه هلاك باشد(3) .
ريا
خودنمايی در عمل و انجام عبادت و كار خير به خاطر جلب نظر مردم حرام و مورد خشم خداست .
قرآن مجيد ، گروهی از نمازگزاران را به سبب ريا مورد نفرت قرار داده می فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 2 / 313 ، باب العجب ، حديث 2 .
2 ـ كافی : 2 / 313 ، باب العجب ، حديث 5 .
3 ـ كافی : 2 / 314 ، باب العجب ، حديث 8 .
( فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُم عَن صَلاتِهِمْ ساهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ )(1) .
« وای بر نمازگزاران، آنانكه از نمازشان غافلند، آنان كه پيوسته ريا میورزند ».
شخصی از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) پرسيد : نجات در چيست ؟ فرمود : انسان به خاطر جلب نظر مردم به عبادت برنخيزد(2) .
در روايت آمده : شخصی در جهاد كشته می شود و شخصی ثروتش را در راه خدا انفاق می كند و شخصی قرآن قرائت می كند ; خدا به هر يك از آنان می گويد : تو در برنامه ی جهاد دروغ گفتی ، خواسته ات اين بود كه گفته شود فلانی شجاع است ، و تو در مسئله ی انفاق دروغ گفتی ، خواسته ات اين بود كه گفته شود فلانی اهل جود و سخاست ، و تو در قرائت قرآن دروغ گفتی ، خواسته ات اين بود كه بگويند فلانی قاری قرآن است ; سپس رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود : به اينان پاداش نمی رسد و خودنمايی و ريای آنها اعمالشان را بر باد داد !! (3)
در حديثی از رسول خدا آمده :
إِنَّ اللّهَ تَعالَی يَقولُ لِلْمَلائِكَةِ : إِنَّ هَذا لَم يُرِدنِی بِعَمَلِهِ فَاجْعَلُوهُ فِی سِجّين(4) .
« خدا به فرشتگان می گويد : اين شخص به كردارش مرا قصد نداشته ، بنابراين او را در جهنم قرار دهيد » .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود : ترسناك ترين چيزی كه نسبت به آن بر شما می ترسم شرك اصغر است . گفتند : يا رسول اللّه ! شرك اصغر چيست ؟ فرمود : ريا(5) .
و نيز آن حضرت فرمود : خدا عملی كه در آن به اندازه ی ذرّه ای از ريا باشد نمی پذيرد(6) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ماعون : 4 ـ 6 .
2 ـ 6 ـ محجة البيضاء : 6 / 139 ـ 141 ، كتاب ذمّ الجاه والرياء . .
شدّاد بن اوس می گويد : رسول خدا را ديدم گريه می كند . گفتم : سبب گريه ی شما چيست ؟ فرمود : بر امّتم از شرك می ترسم ، اينان بت و خورشيد و ماه و سنگ را نخواهند پرستيد ، ولی با اعمالشان به ريا و خودنمايی دست
خواهند زد(1) .
كبر
سركشی و گردنكشی چه در برابر حق ، چه در برابر مردم ، چه در برابر دستورات خدا و انبيا و امامان و چه در برابر خيرخواهان دلسوز ، حالتی ابليسی و اخلاقی شيطانی است .
ابليس ، به خاطر تكبرش از دستور حق برای هميشه از رحمت حق محروم و برای ابد از پيشگاه پروردگار رانده و مورد لعنت قرار گرفت و عذاب هميشگی بر او قطعی و حتمی شد .
تيره بختی و بدبختی و شقاوت متكبّر به اندازه ايست كه از دايره ی محبت خدا خارج است .
( . . . إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ )(2) .
برای متكبر و سنگينی گناهش همين بس كه قرآن مجيد او را اهل دوزخ به حساب آورده و فرموده :
( . . . فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَكَبِّرِينَ )(3) .
« دوزخ جايگاه بدی برای متكبرين است » .
آری ! خود را از ديگران بزرگتر ديدن و خود را در همه ی امور محور و ميزان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ محجة البيضاء : 6 / 139 ـ 141 ، كتاب ذمّ الجاه والرياء .
2 ـ نحل : 23 .
3 ـ نحل : 29 .
حساب كردن و امتناع از پذيرفتن دستورات حق و روی گردانی از عبادت و بندگی و چهره در هم كشيدن در برابر هر حقّ و حقيقتی بر پايه ی اين هدف كه من بهتر می فهمم ، از گناهان كبيره و معصيت هايی است كه پروردگار به آن وعده ی عذاب دردناك داده است .
كبر و فخرفروشی به مردم به سبب علم و دانش و عمل و عبادت و حسب و نسب و زينت و جمال و ثروت و مال و قوّت و قدرت و كثرت يار و ياور و رفيق و دوست ، امری بسيار قبيح و عملی فوق العاده زشت است .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
العِزُّ رِدَاءُ اللّهِ وَالْكِبْرُ إِزَارُهُ فَمَن تَنَاوَلَ شَيْئاً مِنهُ أَكَبَّهُ اللّهُ فِی جَهَنَّمَ(1) .
« عزت و عظمت و شرف و برتری و بزرگ منشی ويژه ی خداست ، كسی كه چيزی از آن را به خود بگيرد ، خدا او را در دوزخ می اندازد » .
حضرت باقر و امام صادق (عليهما السلام) فرمودند :
لا يَدْخُلُ الجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّة مِنْ كِبْر(2) .
« كسی كه در دلش هم وزن ذرّه ای از كبر باشد وارد بهشت نمی شود » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إِنَّ فِی جَهَنَّمَ لَوَادِياً لِلْمُتَكَبِّرِينَ يُقَالُ لَهُ سَقَرُ شَكَی إِلَی اللّهِ عَزَّ وَجلَّ شِدَّةَ حَرِّهِ وَسَأَلَهُ أَنْ يَأذَنَ لَهُ أَنْ يَتَنَفَّسَ فَتَنَفَّسَ فَأَحْرَقَ جَهَنَّمَ(3) .
« به راستی در جهنم سرزمينی است ويژه ی متكبرين كه به آن « سقر » گفته می شود، از شدت حرارتش به خدا شكايت می كند و می خواهد كه به او اجازه ی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار : 70 / 213 ، باب 130 ، حديث 3 .
2 ـ كافی : 2 / 310 ، باب الكبر ، حديث 6 .
3 ـ كافی : 2 / 310 ، باب الكبر ، حديث 10 .
نفس كشيدن بدهد ، پس نفس می كشد و در نتيجه جهنم را می سوزاند » .
عبدالاعلی می گويد : به حضرت صادق گفتم : كبر چيست ؟ فرمود : بزرگترين درجه ی كبر اين است كه حق را سبك شماری و مردم را خوار پنداری . گفتم : سبك شمردن حق چيست ؟ فرمود : آن را نفهميده گيری و بر اهل آن طعنه و سرزنش زنی(1) .
غرور
فريفته شدن به امور مادی و امور معنوی كه ريشه در غفلت انسان نسبت به حقايق دارد ، امری بسيار زشت و حالتی فوق العاده خطرناك است .
آنان كه به بيماری انكار حقايق گرفتارند ، فريفته ی دنيا و زر و زيور آن می شوند و از اين حقيقت غفلت دارند كه دنيا ، سرايی زودگذر و از دست رفتنی است و روزی بايد در خاك گور قدم نهند و خوراك ماران و موران شوند و روحشان در عرصه ی برزخ در گرو اعمال ناپسندشان رود و در قيامت اسير عذاب دردناك جهنم شوند .
اينان ، به خيال باطل خود دنيا را نقد و آخرت را نسيه می پندارند و با همه ی وجود به دنيا می آويزند و آخرت را از ياد می برند و لذات دنيای از دست رفتنی را يقين می دانند و به لذات آخرت شك میورزند و حاضر نيستند وعده ی خدا و صد و بيست و چهار هزار پيامبر و امامان را نسبت به آخرت بپذيرند و بر اساس ايمان و اعتقاد قدم بردارند و از معاصی بپرهيزند و به حسنات اخلاقی
آراسته شوند .
اينان ، توجه به اين معنا ندارند كه بر اساس آيات قرآن ، آخرت ميوه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 2 / 311 ، باب الكبر ، حديث 12 .
و محصول همه ی حركات باطنی و ظاهری انسان در دنياست و به فرموده ی رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) دنيا مزرعه ی آخرت و بلكه خود آخرت است و دنيا و آخرت دو ماهيت جدای از يكديگر نيستند ، آخرت به صورتی ديگر همان دنياست و اينان به خاطر جهل به اين حقيقت ، پنداشته اند دنيا نقد و آخرت نسيه و لذات دنيا يقينی و لذات آخرت آميخته با شك و ترديد است !!
جاهلان از اهل ايمان و بی خبران از آيات قرآن ، بر اساس اعتقادشان به كرم حق و رحمت واسعه ی خدا ، فريفته می شوند و می گويند : چون نعمت های خدا به انسان گسترده و رحمتش فراگير و لطفش شامل همه ی موجودات است ، نيازی نيست كه در بندگی و عبادت بكوشيم و در كسب ورع و تقوا خود را به زحمت اندازيم و تلخی دوری از گناهان را بچشيم ، گناهان ما نسبت به رحمت خدا چون ذرّه در برابر اقيانوس بی كران است و ما به سبب ايمان به او و محبت به انبيا و امامان اميد نجات داريم و گناهانمان را موجب دوری از حق و دچار شدن به عذاب نمی دانيم .
اينان توجه به اين حقيقت ندارند كه شيطان و هوای نفس ، انسان را با سخنان و عناوينی كه ظاهرش پسنديده و باطنش مردود است فريب می دهد .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِما بَعْدَ الْمَوْتِ ، وَالأحْمَقُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَواهَا وَتَمَنَّی عَلَی اللّهِ(1) .
« هشيار و زيرك كسی است كه با نفسش مخالفت ورزد و برای پس از مرگ عمل كند ، و نادان كسی است كه نفسش از هواها پيروی كند و بر خدا آرزوی باطل و بيجا ورزد » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجموعه ی ورّام : 1 / 243 ، باب محاسبة النفس .
اينان به اين معنا دقت نمی كنند كه همان خدای كريم ، همان خدايی كه دارای رحمت واسعه و عفو فراگير و آمرزش و غفران است ، در بسياری از آيات قرآن به گناهكاران حرفه ای و تهی دستان از عمل خير و خطاكاران مغرور ، وعده ی عذاب قطعی داده و رحمتش را برای اهل تقوا و عاملان به دستورات قرآن و صالحان و كوشندگان در راه ايمان و اسلام قرار داده و فقط آنان را مجاز دانسته كه به رحمت خدا اميدوار باشند .
( إِنَّ الَّذِينَ ءامَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ . . . )(1) .
« قطعاً اهل ايمان و آنان كه به خاطر خدا از ديار خود هجرت كردند و در راه خدا به جهاد برخاستند ، اينان به رحمت خدا اميد میورزند . » .
اميد به رحمت خدا ، با پيوسته بودن معصيت و ترك واجبات الهيه ، در حقيقت فريفته شدن به رحمت خداست و اميدی باطل و نابجاست .
به امام صادق (عليه السلام) گفته شد : قومی به انواع گناهان آلوده اند و می گويند اميدواريم ، و پيوسته در گناهند تا آنان را مرگ فرا رسد . فرمود : اينان گروهی هستند كه در اميدها و آرزوها دچار نوسان و اضطرابند ، نسبت به اميدشان دروغ می گويند ، اينان اميدوار نيستند ، كسی كه اميد به چيزی دارد آن را دنبال می كند و هركس ترسان از چيزی است از آن می گريزد(2) .
علی (عليه السلام) فرمود :
سُكرُ الغَفْلَةِ وَالغُرورِ أَبْعَدُ إِفَاقَةً مِن سُكْرِ الخُمُورِ(3) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره : 218 .
2 ـ سفينة البحار : 3 / 319 ، فی الخوف والرجاء .
3 ـ غرر الحكم : 266 ، ذم الغفلة ، 5750 ; ميزان الحكمه : 9 / 4268 ، الغرور ، حديث 14831 .
« بهوش آمدن از مستی غفلت و غرور ، سخت تر از بهوش آمدن از مستی
شراب است » .
و فرمود :
إِنَّ مِنَ الغِرَّةِ بِاللَّهِ أَن يُصِرَّ العَبْدُ عَلَی المَعْصِيَةِ وَيَتَمَنَّی عَلَی اللّهِ الْمَغْفِرَةَ(1) .
« از فريفته شدن به خدا اين است كه انسان بر ارتكاب گناه پافشاری ورزد و آمرزش را بر خدا آرزو كند ! »
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) به ابن مسعود فرمود :
لا تَغْتَرَّنَّ بِاللَّهِ وَلا تَغْتَرَّنَّ بِصَلاحِكَ وَعِلْمِكَ وَعَمَلِكَ وَبِرِّكَ وَعِبَادَتِكَ(2) .
« پسر مسعودم! به خدا مغرور مشو و به آراستگی و دانش و عمل و نيكی و بندگيت فريفته مباش » .
بخل
چه قبيح و زشت است كه انسان از مواهب و نعمت های مادی و معنوی حضرت حق برخوردار باشد ، ولی از انفاق در راه خدا و صدقه و زكات ،
بخل ورزد .
ثروت و مالی كه از طريق درآمد مشروع در اختيار انسان است ، امانتی الهی است كه انسان اجازه دارد برابر با شأن و شخصيتش از آن استفاده كند و مازاد آن را به دستور حضرت حق در اختيار محتاجان و نيازمندان ، فقيران و مسكينان ، دردمندان و از پا افتادگان قرار دهد .
انسان و آنچه در اختيار اوست مملوك خداست و تصرف مملوك در دارايی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجموعه ی ورام : 2 / 72 ; ميزان الحكمه : 9 / 4272 ، الغرور ، حديث 14857 .
2 ـ مكارم الاخلاق : 451 ، الفصل الرابع ; ميزان الحكمه : 9 / 4272 ، الغرور ، حديث 14858 .
مالك بايد هماهنگ با خواسته ی مالك باشد ، مملوك اگر بر اساس هوا و هوس و شهوات و خواسته های خود در دارايی مالك تصرف كند ، بايد به انتظار عتاب و عذاب مالك باشد .
انباشتن ثروت كه خلاف خواسته ی خداست و جز از راه بخلورزی و پيمودن راه شيطان ميسّر نمی شود ، گناهی بزرگ و سبب شقاوت و تيره روزی و عامل تاريكی باطن و باعث عذاب قيامت و دور ماندن از رحمت خداست .
بخل ، حالتی شيطانی و صفتی حيوانی و رذيلتی از رذايل اخلاقی است ، كه در قرآن مجيد و روايات مورد مذمّت قرار گرفته و دارنده ی آن انسانی ناسپاس و سزاوار عذاب معرّفی شده :
( الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ ما ءَاتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكافِرينَ عَذَاباً مُهِيناً )(1) .
« كسانی كه بخل میورزند و مردم را وادار به بخل می كنند و آنچه را خدا از احسانش به آنها عطا كرده پنهان می دارند « كيفرش را خواهند ديد » و خدا برای كافران عذابی خوار كننده مهيا كرده است » .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
حَرَّمْتُ الجَنَّةَ عَلَی المَنَّانِ وَالبَخِيلِ وَالقَتَّاتِ(2) .
« بهشت بر منّت گذار و بخيل و سخن چين حرام شده است » .
حضرت علی (عليه السلام) شنيد مردی می گويد : بخيل معذورتر از ستمگر است . فرمود : دروغ گفتی ، ستمگر توبه می كند و از خدا مغفرت می طلبد و حقوق مالی مردم را برمی گرداند و بخيل هنگامی كه بخل میورزد ، از زكات و صدقه و صله ی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نساء : 37 .
2 ـ وسائل الشيعه : 9 / 452 ، باب عدم الجواز المَنّ . . . ، حديث 12481 .
رحم و پذيرايی ميهمان و هزينه كردن در راه خدا و امور خير خودداری می كند و بر بهشت حرام است كه بخيل در آن وارد شود(1) .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
خَصْلَتَانِ لاَ تَجْتَمِعَانِ فِی مُسلِم : البُخلُ وَسُوءُ الخُلْقِ(2) .
« دو خصلت در مسلمان قرار نمی گيرد : بخل و اخلاق بد » .
حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إِنْ كَانَ الخَلَفُ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَقّاً فَالْبُخْلُ لِمَاذَا ؟ (3)
« اگر جايگزينی مالی كه در راه خدا مصرف شده از جانب خدای عز و جل حق است ، پس بخل ورزيدن برای چيست ؟ » .
حضرت موسی بن جعفر (عليه السلام) فرمود :
البَخِيلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ(4) .
« بخيل كسی است كه از انجام آنچه خدا بر او واجب كرده ، بخل ورزد » .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود : سخی ، نزديك به خدا ، نزديك به مردم و نزديك به بهشت است و بخيل ، دور از خدا ، دور از مردم و دور از بهشت است .
حرص
رغبت شديد و ميل فراوان به ثروت و مال و به آنچه بيش از نياز و احتياج است ، انسان را دچار اختلال فكری و روانی می كند و سبب می شود كه از حدود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار : 70 / 302 ، باب 136 ، حديث 13 .
2 ـ بحار الانوار : 70 / 301 ، باب 136 ، حديث 9 .
3 ـ بحار الانوار : 70 / 300 ، باب 136 ، حديث 1 .
4 ـ كافی : 4 / 45 ، البخل والشح ، حديث 4 .
و احكام الهی چشم بپوشد و از مرزبندی های اخلاقی دست بردارد و از نظام انسانيت خارج گردد و چون آتش سركش به اموال و حقوق مردم افتد و به گناه حرام خواری و غارت مال مردم و شهوات افسار گسيخته دچار شود !!
ياد خدا و فكر قيامت و ترس از عذاب الهی و رعايت مسائل اخلاقی و مهرورزی به مردم و توجه به حق و حقوق ديگران ، انسان را از آلوده شدن به حرص و رغبت بيش از اندازه به امور مادی حفظ می كند .
درحالی كه خدای مهربان سفره ای كامل از انواع نعمت ها برای انسان مهيّا كرده و برای بدست آوردن آنچه كه مورد نياز اوست كانال هايی از كار و فعاليت برايش مقرر فرموده و از اين راه رزق و روزيش را ضامن شده و تا آخرين لقمه ی روزيش را نخورد از دنيا نمی رود ، حرصورزی چرا ؟!
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
أَغنَی النَّاسِ مَن لَم يَكُن لِلْحِرصِ أَسِيراً(1) .
« بی نيازترين مردم كسی است كه اسير حرص نباشد » .
پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله وسلم) در وصيتش به حضرت علی (عليه السلام) فرمود :
يَا عَلِیُّ ! انهَاكَ عَن ثَلاثِ خِصَال عِظَام : الحَسَدِ وَالحِرْصِ وَالكِذْبِ(2) .
« تو را از سه خصلت كه در زشتی بزرگ است نهی می كنم : حسد ، حرص و دروغ » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : هنگامی كه نوح از كشتی پياده شد ، ابليس نزد او آمد و گفت : در روی زمين انسانی بر من منّتی بزرگتر از تو ندارد ، از خدا بر ضدّ اين بدكاران عذاب خواستی ، در نتيجه سبب راحت من شدی ، آيا تو را به دو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ امالی صدوق : 20 ، حديث 4 .
2 ـ بحار الانوار : 70 / 162 ، باب 128 ، حديث 10 .
خصلت آگاه نكنم ؟ از حسد بپرهيز كه بر سر من آورد آنچه را آورد ، و از حرص دوری كن كه بر سر آدم آورد آنچه آورد ! (1)
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود : حريص ميان هفت بلای دشوار است : فكری كه بدنش را زيان می زند و وی را سودی نمی دهد ، غصه و اندوهی كه پايان ندارد ، رنجی كه جز با مرگ از آن راحت نمی شود ، هنگام راحت دچار رنجی سخت است ، ترسی كه عاقبت در آن افتد ، حزنی كه خوشی را بر او تلخ می كند ، حسابی كه از عذاب خدا به خاطر آن رهايی نيابد مگر اين كه خدا او را عفو كند ، عذابی كه از آن گريزگاه و چاره بدست نياورد(2) .
طمع
علاقه و محبت به آنچه در دست مردم است و آرزوی آن كه به آن برسد و اظهار آن علاقه به كيفيتی كه ديگران را وادار به پرداخت كند و درخواست و سئوال از مردم به نظر اهل تحقيق « طمعورزی » است .
امام چهارم (عليه السلام) فرمود :
رَأَيْتُ الخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمعِ عَمّا فِی أَيدِی النَّاسِ(3) .
« همه ی خير را ديدم در بريدن طمع از ثروت و مال و مقامی است كه در دست مردم است » .
سعدان به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد :
الَّذِی يُثْبِتُ الإيمَانَ فِی العَبْدِ ؟ قَالَ : الوَرَعُ . وَالَّذِی يُخْرِجُهُ مِنه ؟ قَالَ الطَّمَعُ(4) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار : 70 / 163 ، باب 128 ، حديث 17 .
2 ـ مصباح الشريعه : 22 .
3 ـ بحار الانوار : 70 / 171 ، باب 129 ، حديث 10 .
4 ـ بحار الانوار : 70 / 171 ، باب 129 ، حديث 12 .
« چيزی كه ايمان را در عبد پابرجا می كند چيست ؟ فرمود : پاكدامنی و پارسايی ; و چيزی كه ايمان را از او بيرون می آورد كدام است؟ فرمود: طمع » .
امام هادی (عليه السلام) فرمود :
الطَّمَعُ سَجِيَّةُ سَيِّئَةٌ(1) .
« طمع صفت زشتی است » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إِن أَرَدتَ أَنْ تَقَرَّ عَيْنُكَ وَتَنالَ خَيرَ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ ، فَاقْطَعِ الطَّمَعَ عَمَّا فِی أَيْدِی النَّاسِ(2) .
« اگر می خواهی شاد و خوشحال باشی و به خير دنيا و آخرت برسی ، از آنچه در دست مردم است قطع طمع كن » .
حضرت علی (عليه السلام) فرمود :
مَنْ أَرَادَ أن يَعِيشَ حُرّاً أَيّامَ حَيَاتِهِ فَلا يُسْكِنَ الطَّمَعَ قَلْبَهُ(3) .
« كسی كه می خواهد همه ی دوران زندگيش آزاد زيست كند ، طمع را در قلبش جای ندهد » .
حسد
از صفات فوق العاده زشت و خصلت های بسيار بد ، حسد است .
اهل تحقيق می گويند : حسد اين است كه : نعمتی را در دست كسی مشاهده كنی و آرزوی از بين رفتنش را داشته باشی ! حسد ، در حقيقت ناخشنودی از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار : 69 / 199 ، باب 105 ; ميزان الحكمه : 7 / 3310 ، الطمع ، حديث 11188 .
2 ـ خصال : 1 / 121 ، حديث 113 ; ميزان الحكمه : 7 / 3310 ، الطمع ، حديث 11197 .
3 ـ مجموعه ی ورام : 1 / 49 ، باب الطمع ; ميزان الحكمه : 7 / 3312 ، الطمع ، حديث 11213 .
قضای حكيمانه حق نسبت به نعمتی است كه به ديگران عنايت شده !
كبر و خودخواهی و عشق به رياست و برتری جويی و ناپاكی درون و بخل ، از عوامل پديد آمدن حسد در قلب انسان است .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
إِنَّ الحَسَدَ يَأْكُلُ الإيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الحَطَبَ(1) .
« مسلماً حسد ايمان را می خورد ، چنان كه آتش هيزم را می خورد » .
و نيز آن حضرت فرمود :
آفَةُ الدِّينِ الحَسَدُ وَالعُجْبُ وَالفَخْرُ(2) .
« آفت دين ، حسد ، خودبينی و فخر فروشی است » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : پيامبر خدا هر روز از شش چيز به خدا پناه می برد : شك ، شرك ، نخوت ، خشم ، تجاوز و ستمگری و حسد(3) .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : در حالی كه موسی با پروردگارش مناجات می كرد و سخن می گفت ، ناگهان مردی را در سايه ی عرش خدا ديد ، گفت : پروردگارا ! اين مردی كه عرش بر سرش سايه انداخته كيست ؟ فرمود : اين از كسانی است كه بر مردمی كه خدا از احسانش به آنها عطا كرده حسد نورزيد(4) .
محبت به دشمنان خدا
دوست داشتن دشمنان خدا ، ناشی از بيماری قلب است . انسان بايد خوبيها و خوبان را دوست داشته باشد و به بديها و بدكاران دشمنی ورزد ; اگر حالت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 2 / 306 ، باب الحسد ، حديث 2 .
2 ـ كافی : 2 / 307 ، باب الحسد ، حديث 5 .
3 ـ بحار الانوار : 70 / 252 ، باب 131 ، حديث 14 .
4 ـ بحار الانوار : 70 / 255 ، باب 131 ، حديث 25 .
قلب جز اين نشانه گيرد ، دليل بر بيماری اوست و اين بيماری بايد با آيات قرآن و روايات درمان شود ، و گرنه عواقب خطرناكی در دنيا و آخرت به دنبال
خواهد داشت .
قرآن ، پيامبر و پيروانش را سخت گير به كافران و در حوزه ی ايمان نسبت به يكديگر رحيم و مهربان می داند :
( مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّآءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ . . . )(1) .
« محمد پيامبر خداست ; و كسانی كه با اويند ، با كافران سخت گير « و » با هم ديگر مهربانند »
قرآن به مؤمنان می گويد :
( . . . لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُم أَوْلِيَآءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَد كَفَروا بِما جَآءَكُم مِنَ الْحَقِّ )(2) .
« دشمنان من و دشمنان خود را به ولايت و سرپرستی مگيريد كه با آنان طرح محبت دراندازيد ، آنان به قرآنی كه به سوی شما آمده كفر میورزند » .
قرآن در سوره ی مجادله می فرمايد :
گروهی كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند نمی يابی كه با مخالفان خدا و رسولش دوستی كنند ، گرچه مخالفان پدران يا پسران يا برادران يا خويشاوندانشان باشند(3) .
دورويی و نفاق با برادران دينی
زشتی نفاق و ناپاكی و خباثت منافق و پستی و دنائت انسانی كه نسبت به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فتح : 29 .
2 ـ ممتحنه : 1 .
3 ـ مجادله : 22 .
برادران دينی ، دورو و دوچهره است ـ با يك رو در برابر اهل ايمان اظهار ايمان می كند و با روی ديگر بر ضد آنان دشمنی میورزد ـ به اندازه ای است كه خدای قهّار در قرآن مجيد بدترين و شديدترين عذاب و پست ترين جای دوزخ را سزاوار آنان دانسته است .
منافق ، كسی است كه پيوسته با ارتباط با دشمنان ، برای مؤمنان مشكل و سختی به وجود می آورد و اسرار اهل ايمان را به شيطان صفتان خائن ، و فرعون مسلكان ظالم ، منتقل می كند . منافق ، بيماری است كه درمانش بسيار سخت و علاجش گاهی غير ممكن است .
منافق ، ايمانش بر زبان و كفرش پا بر جای در قلب و روحش آلوده و اخلاقش فاسد و كردارش ناپسند و انديشه اش شيطانی و حالاتش ابليسی و كارش حيله گری و انسانی پست و آلوده و موجودی خطرناك و فاسد است .
گذشته از آيات قرآن كه در سوره های متعدد نشانه های اين خائنان به دين و ملت را بيان می كند ، روايات مهمی در كتاب های حديث آمده كه به چند روايت كه بيانگر وضع اين نابكاران است اشاره می شود :
حضرت رضا (عليه السلام) در جواب نامه ی محمد بن فضيل كه مسأله ای از حضرت سئوال كرده بود ، درباره ی منافقان نوشتند :
لَيسُوا مِن عِتْرَةِ رَسُولِ اللّهِ ، وَلَيْسُوا مِنَ المُؤمِنِينَ وَلَيْسُوا مِنَ المُسْلِمِينَ يُظْهِرُونَ الإيمَانَ وَيُسِرّونَ الكُفرَ وَالتَّكذِيبَ ، لَعَنَهُمُ اللّهُ(1) .
« دو چهره ها كه نسبت به خدا و آيين اسلام و پيامبر و در رابطه ی با مسلمانان نيرنگ می زنند ، از عترت رسول خدا و از گروه اهل ايمان و از زمره ی مسلمانان نيستند ، ايمان آشكار می كنند و به ظاهر خود را مؤمن جلوه می دهند و كفر و تكذيب خود را پنهان می دارند ، خدا همه ی آنان را لعنت كند » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار : 69 / 175 ، باب 103 ، حديث 1 .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
مِنْ عَلامَاتِ النِّفَاقِ : قَسَاوَةُ القَلْبِ وَجُمُودُ العَيْنِ وَالإصْرَارُ عَلَی الذَّنبِ وَالحِرصُ عَلَی الدُّنيَا(1) .
« از نشانه های نفاق : سنگدلی ، و خشكی چشم از اشك ، و پافشاری بر گناه ، و رغبت بيش از اندازه به دنياست » .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
كسی كه باطنش با ظاهرش يكی نباشد ، منافق است ; هركه باشد و هرگونه باشد و در هر سرزمينی باشد و در هر رتبه و مقامی باشد(2) .
باور نداشتن اجابت دعا
در صفحات گذشته در باب سوء ظن و بدگمانی توضيح داده شد .
به تأخير انداختن نمازها
نماز ، عبادتی كامل و از زيباترين مراسم بندگی و اظهار تواضع و خشوع نسبت به پروردگار جهانيان است .
آيات قرآن و روايات در رابطه ی با نماز ، حقايق بسيار مهمی را مطرح كرده اند كه فهرستوار به گوشه ای از آن حقايق اشاره می كنم .
نماز ، انسان را از فحشا و منكرات باز می دارد . اقامه ی نماز ، از نشانه های مردم مؤمن است . همه ی انبيا بر پا دارنده ی نماز بودند . انبيا خانواده ی خود را به اقامه ی نماز دعوت می كردند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اختصاص مفيد : 228 .
2 ـ مصباح الشريعه : 25 .
محافظت بر همه ی نمازها از وظايف واجب است . بی نماز ، از رحمت خدا محروم و شفاعت شفيعان شامل او نمی شود . نماز ، از قوانين دين و جلوه گاه خوشنودی رب و راه روشن انبياست . نماز ، پس از اقرار به دين ، در رأس اسلام است . برای هر چيزی شرف و قدری است و شرف و قدر دين نماز است . نماز ، حصاری استوار در برابر حملات شيطان است . نماز ، سبب نزول رحمت است . محبوب ترين عمل به سوی خدا ، نماز است . نماز ، آخرين وصيت و سفارش پيامبران است . نماز ، نور چشم رسول خداست . نماز ، نزديك كننده ی هر انسان باتقوا به خداست . نماز ، پس از معرفت بالاترين عمل است . نماز ، ستون دين است . خواندن نماز با رعايت شرايط آن ، سبب آمرزش است . اول چيزی كه در قيامت از مردم پرسيده می شود ، نماز است . اول عملی كه خدا در قيامت از اعمال بنده اش می نگرد ، نماز است . اول عملی كه در قيامت محاسبه می شود ، نماز است . نماز ، سبب پاك شدن انسان از كبر است . قبولی نماز ، در گرو تقوا و پاكدامنی و پارسايی و دوری گزيدن از محرمات است . برتری نماز اول وقت ، چون برتری آخرت نسبت به دنياست . برتری نماز اول وقت در برابر آخر وقت برای مؤمن ، از مال و فرزندش بهتر است . بی نماز ، كافر است . بی نماز ، پس از مرگ در صف يهود يا نصاری يا مجوس است . سبك شمارنده ی نماز ، مردود خدا و رسول است .
ترك نماز و ضايع كردن نماز و سبك شمردن نماز و به تأخير انداختن نماز از اول وقت به پايان وقت ، باعث بازداشتن دعا از اجابت است .
ترك نيكی و صدقه
احسان به مردم و صدقه دادن به نيازمند ، سبب جلب خوشنودی و رضايت خدا ، و عامل نزول رحمت و اجابت دعاست .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
الصَّدَقَةُ تَمْنَعُ سَبعِينَ نَوعاً مِن أَنْواعِ البَلاءِ أَهْوَنُهَا الجُذامُ وَالبَرَصُ(1) .
« صدقه هفتاد نوع از انواع بلا را از انسان باز می دارد ، سبك ترينش جذام و پيسی است » .
و نيز آن حضرت فرمود : صدقه بپردازيد و بيمارانتان را با صدقه مداواكنيد ، مسلماً صدقه ناراحتی های زايل شدنی و بيماريها را دفع می كند ، صدقه عمر شما و خوبيهايتان را می افزايد(2) .
داستانی شگفت از صدقه
مردی بنام عابد، از نيكان قوم موسی، سی سال از حضرت حق درخواست فرزند داشت ولی دعايش به اجابت نرسيد . به صومعه ی يكی از انبيای بنی اسرائيل رفت و گفت : ای پيامبر خدا ! برای من دعا كن تا خدا فرزندی به من عطا كند ، من سی سال است از خدا درخواست فرزند دارم ولی دعايم به اجابت نمی رسد .
آن پيامبر دعا كرد و گفت : ای عابد ! دعايم برای تو به اجابت رسيد ، به زودی فرزندی به تو عطا می شود ، ولی قضای الهی بر اين قرار گرفته كه شب عروسی آن فرزند شب مرگ اوست !!
عابد به خانه آمد و داستان را برای همسرش گفت ; همسرش در جواب عابد گفت : ما به سبب دعای پيامبر از خدا فرزند خواستيم تا در كنار او در دنيا راحت بينيم ، چون به حد بلوغ رسد به جای آن راحت ، ما را محنت رسد ، در هر صورت بايد به قضای حق راضی بود . شوهر گفت : ما هر دو پير و ناتوان شده ايم چه بسا كه وقت بلوغ او عمر ما به پايان رسد و ما از محنت فراق او راحت باشيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كنز العمال : 15982 ; ميزان الحكمه : 7 / 3036 ، الصدقة ، حديث 10354 .
2 ـ كنز العمال : 16113 ; ميزان الحكمه : 7 / 3038 ، الصدقة ، حديث 10360 .
پس از نُه ماه پسری نيكو منظر و زيبا طلعت به آنان عطا شد ; برای رشد و تربيت او رنج فراوان بردند تا به حد رشد و كمال رسيد ; از پدر و مادر درخواست همسری لايق و شايسته كرد ; پدر و مادر نسبت به ازدواج او سستی روا می داشتند ، تا از ديدار او بهره ی بيشتری برند ; بناچار كار به جايی رسيد كه لازم آمد برای او شب زفاف برپا كنند ; شب عروسی به انتظار بودند كه چه وقت سپاه قضا درآيد و فرزندشان را از كنار آنان بربايد ; عروس و داماد شب را به سلامت به صبح رساندند و هم چنان به سلامت بودند تا يك هفته بر آنان گذشت ، پدر و مادر شادی كنان به نزد پيامبر زمان آمدند و گفتند : با دعايت از خدا برای ما فرزندی خواستی و گفتی كه شب زفاف او با شب مرگ او يكی است ، اكنون يك هفته گذشته و فرزند ما در كمال سلامت است !
پيامبر گفت : شگفتا ! آنچه من گفتم از نزد خود نگفتم ، بلكه به الهام حق بود ، بايد ديد فرزند شما چه كاری انجام داد كه خدای بزرگ ، قضايش را از او دفع كرد . در آن لحظه جبرئيل امين آمد و گفت : خدايت سلام می رساند و می گويد : به پدر و مادر آن جوان بگو : قضا همان بود كه بر زبان تو راندم ، ولی از آن جوان خيری صادر شد كه من حكم مرگ را از پرونده اش محو كردم و حكم ديگر به ثبت رساندم ، و آن خير اين بود كه : آن جوان در شب عروسی مشغول غذا خوردن شد ، پيری محتاج و نيازمند در خانه آمد و غذا خواست ، آن جوان غذای مخصوص خود را نزد او نهاد ، آن پير محتاج غذا را كه در ذائقه اش خوش آمده بود ، خورد و دست به جانب من برداشت و گفت : پروردگارا ! بر عمرش بيفزا . من كه آفريننده ی جهانم به بركت دعای آن نيازمند هشتاد سال بر عمر آن جوان افزودم تا جهانيان بدانند كه هيچ كس در معامله با من از درگاه من زيانكار برنگردد و اجر كسی به دربار من ضايع و تباه نشود(1) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الستين الجامع : 44 .
فحش و كلمات ركيك
زبان ، در عين اين كه می تواند با گفتن سخن حق و كلام مثبت و هدايت كردن مردم به سوی حق و گره گشايی از كار مردم به بهره ای عظيم و ثوابی سنگين از سوی خدا نايل شود ، زمينه دارد كه با سخنانی دور از منطق و كلماتی بی اصل و اساس و مطالبی دور از حقيقت ، و گناهانی چون غيبت و تهمت و شايعه و باطل گويی و فحش و كلمات ركيك ، باری خطرناك از گناه و معصيت و عذابی جاويد و ابدی به دوش خود بردارد .
بزرگان دين گفته اند : زبان جِرمش صغير و جُرمش عظيم است .
پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
إِنَّ أَكْثَرَ خَطَايَا ابْنُ آدَم فِی لِسَانِهِ(1) .
« يقيناً بيشتر خطاهای انسان در زبان اوست » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : از نشانه های شركت شيطان در كار انسان اين است كه : انسان فحّاش باشد ، باك نكند كه چه می گويد و درباره ی او چه می گويند(2) .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
البَذَاءُ مِنَ الجَفَاءِ وَالجَفَاءُ فِی النَّارِ(3) .
« فحش ، از باطل است و باطل در آتش است » .
در پاره ای از روايات آمده : كسی كه به برادر مسلمانش فحش دهد ، خدا بركت را از رزقش برمی كند و او را به خود وامی گذارد و ابزار و وسائل زندگيش را نابود می كند(4) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كنز العمال : 3 / 549 .
2 ـ كافی : 2 / 323 ، باب البذاء ، حديث 1 .
3 ـ كافی : 2 / 325 ، باب البذاء ، حديث 9 .
4 ـ كافی : 2 / 325 ، باب البذاء ، حديث 13 .
« اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ »
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ
« خدايا ! برای من بيامرز گناهانی كه بلا را نازل می كند » .
گناهانی كه سبب نزول بلاست
گناهانی كه سبب نزول بلاست سه گناه است :
1 ـ بی توجهی به فريادخواهی محزون دل سوخته . 2 ـ ترك كمك به ستمديده . 3 ـ ضايع كردن امر بمعروف و نهی از منكر .
بی توجهی به فريادخواهی محزون دل سوخته
انسانی كه دچار زيان مالی می شود ، يا يكی از عزيزان خود را از دست می دهد ، يا به مصيبت و رنجی ديگر مبتلا می گردد و از برادران دينی خود برای رفع حزن و اندوه و غصه و رنج خود فريادخواهی می كند ، اخلاق و عاطفه انسانی اقتضا دارد كه به كمك او بشتابند و در كاهش آلام و رنج هايش به او
ياری دهند .
آنان كه فرياد محزونان و دل سوختگان را بشنوند و به كمك آنان برنخيزند ، نه اين كه مسلمان ، بلكه از دايره ی آدميت و انسانيت بيرونند .
تو كز محنت ديگران بی غمی *** نشايد كه نامت نهند آدمی
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
مَنْ أَصْبَحَ لاَ يَهْتَمُّ بِأُمُورِ المُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم(1) .
« كسی كه صبح كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نيست » .
برنامه ی كمك رسانی به يكديگر و توجه به امور مسلمانان و به ويژه به فرياد فرياد خواهان رسيدن ، دستور حضرت حق و سفارش پيامبر اسلام و امامان بزرگوار است .
امام صادق (عليه السلام) فرمود : كسی كه رنج و غصه ای را از مؤمنی برطرف كند ، خدا رنج و غصه ی آخرت او را برطرف می كند و با دل خنك از قبرش درآيد . و كسی كه گرسنگی مؤمنی را بزدايد ، خدا او را از ميوه ی بهشت بخوراند . و كسی كه با شربت آبی مؤمن تشنه را سيراب كند ، خدا او را از رحيق مختوم سيراب فرمايد(2) .
امام ششم (عليه السلام) فرمود : هركس به فرياد برادر مؤمن غصه دار و تشنه اش به هنگام سختی و رنجش برسد ، پس غصه اش را برطرف كند و او را برای رسيدن به حاجتش ياری دهد ، خدا از جانب خود هفتاد و دو رحمت برايش بنويسد كه يكی از آن هفتاد و دو رحمت را در دنيا برای اصلاح امور زندگيش پيش اندازد و هفتاد و يك رحمت را برای ترس و هول قيامتش ذخيره كند(3) .
ترك كمك به ستمديده
برنامه ی كمك به مظلوم و ياری دادن به كسی كه مورد ستم واقع شده ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافی : 2 / 163 ، باب اهتمام بأمور المسلمين ، حديث 1 .
2 ـ كافی : 2 / 199 ، باب تفريح كرب المؤمن ، حديث 3 .
3 ـ كافی : 2 / 199 ، باب تفريح كرب المؤمن ، حديث 1 .
به اندازه ای در اسلام حائز ارزش و اهميت است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) در دقايق آخر عمرش در شب بيست و يكم ماه رمضان ، در ضمن سفارش و وصيّتش به فرزندان به ويژه حضرت حسن و حسين (عليهما السلام) فرمود :
كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً(1) .
« دشمن ستمكار و يار ستمديده باشيد » .
آری ، اين زيباترين شعار اسلام و شعار عملی مؤمن در برابر ظلم و ظالم ، و نسبت به مظلوم و ستمديده است .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَالِمِ كانَ مَعی فِی الجَنَّةِ مُصاحِباً(2) .
« هركس حق مظلوم را از ظالم باز ستاند ، همنشين من در بهشت است » .
حضرت علی (عليه السلام) فرمود : « هنگامی كه ستمديده ای را ديدی او را بر ضد ستمكار ياری ده »(3) .
و نيز آن حضرت فرمود :
أَحْسَنُ العَدْلِ نُصْرَةُ المَظْلُومِ(4) .
« نيكوترين عدل ، ياری رساندن به ستمديده است » .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
هيچ مؤمنی نيست كه مؤمن ستمديده ای را ياری دهد ، مگر اين كه ياری دادنش از روزه ی يك ماه ، و اعتكافش در مسجد الحرام برتر است . و هيچ مؤمنی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نهج البلاغه : 421 ، حكمت 47 .
2 ـ بحارالأنوار : 72 / 359 ، باب 81 ، حديث 74 .
3 ـ غرر الحكم : 450 ، حديث 10364 ; ميزان الحكمه : 7 / 3384 ، الظلم ، حديث 11482 .
4 ـ غرر الحكم : 446 ، 10210 ; ميزان الحكمه : 7 / 3384 ، الظلم ، حديث 11480 .
نيست كه برادر مؤمنش را ياری دهد ، در حالی كه قدرت ياری دادن داشته باشد ، مگر اين كه خدا در دنيا و آخرت ياريش دهد . و هيچ مؤمنی نيست كه برادر مؤمنش را در حالی كه توانايی ياری دادن به او را دارد واگذارد ، مگر اين كه خدا او را در دنيا و آخرت واگذارد(1) .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود : خدای عز و جل می فرمايد :
سوگند به عزت و جلالم ، قطعاً در دنيا و آخرت از ستمكار انتقام می گيرم ; و يقيناً از كسی كه ستمديده ای را ببيند و قدرت بر ياری او داشته باشد و او را ياری ندهد انتقام خواهم گرفت(2) .
ضايع كردن امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و نهی از منكر ، دو فريضه ی مهم از فرائض الهی ، و دو برنامه ی واجب از واجبات دينی است ; كه اجرايش بر كسی كه واجد شرايط است ، يعنی معروف و منكر را می شناسد و خود آراسته به معروف و دور از منكر است ، لازم و حتمی است ; و ترك اين دو فريضه و ضايع گذاشتنش ، گناهی بزرگ و سبب نزول بلاست .
امر به معروف و نهی از منكر ، بزرگترين محور دين و حقيقت بسيار مهمی است كه همه ی انبيا به خاطر برپا داشتنش ، مبعوث به رسالت شده اند .
اگر بساط اين دو فريضه برچيده شود ، و علم و عمل به آن از بين برود ، حركت نبوت تعطيل می شود و دين به نابودی می رسد و گمراهی همه را می گيرد و نادانی و جهالت شيوع پيدا می كند و فساد به همه ی امور مردم سرايت می يابد و شهرها رو به خرابی می رود و انسانها به چاه هلاكت می افتند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ثواب الاعمال : 147 ، ثواب معاونة الأخ ; ميزان الحكمه : 7 / 3384 ، الظلم ، حديث 11484 .
2 ـ كنز العمال : 7641 ; ميزان الحكمه : 7 / 3370 ، الظلم ، حديث 11422 .
قرآن می فرمايد :
( وَلْتَكُن مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعونَ إِلَی الْخَيْرِ وَيَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحونَ )(1) .
« از شما ملّت اسلام بايد گروهی باشند كه همه را به خير دعوت كنند و امر به معروف و نهی از منكر نمايند ، اينان كه به امر به معروف و نهی از منكر اقدام می كنند ، همان رستگارانند » .
( وَالمُؤْمِنونَ وَالمُؤْمِناتُ بَعْضُهُم أَوْلِيآءُ بَعْض يَأمُرُونَ بِالمَعْروفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ المُنْكَرِ . . . )(2) .
« مؤمنان و مؤمنات دوستان يكديگرند امر به معروف و نهی از منكر می كنند » .
رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :
لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ وَلَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنْكَرِ أَو لَيُسَلِّطَنَّ اللّهُ عَليكُم شِرارَكُم ثُمَّ يَدعُو خِيارُكم فلا يُستَجابَ لَهُم(3) .
« شما مردم بايد امر به معروف و نهی از منكر كنيد يا خدا اشرارتان را بر شما چيره می سازد ، پس خوبانتان دعا می كنند ولی دعايشان مستجاب نمی شود » .
پيامبر فرمود : از نشستن در جادّه ها كه محل رفت و آمد مردم است بپرهيزيد . گفتند : ما را از آن چاره ای نيست چون مجالس گفتگوی ماست . فرمود : اگر چاره ای نداريد پس حق جاده را رعايت كنيد . گفتند : حق جادّه چيست ؟ فرمود : فروپوشی چشم از نامحرم ، خودداری از آزار مردم ، پاسخ سلام و امر به معروف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران : 104 .
2 ـ توبه : 71 .
3 ـ محجّة البيضاء : 4 / 99 ، كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر .
و نهی از منكر(1) .
و نيز آن حضرت فرمود : همه ی سخنان انسان به زيان اوست نه به سودش ، مگر امر به معروف و نهی از منكر و ذكر خدا(2) .
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود : خدا به شعيب وحی كرد : از قوم تو صد هزار نفر را عذاب می كنم ، چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از خوبان . گفت : پروردگارا ! عذاب اشرار در جای خود صحيح است ، خوبان چرا ؟ خدا وحی فرمود : خوبان ، نسبت به اشرار خيرخواهی نكردند و از بديها بازشان نداشتند و به آنان اعتراض نكردند و به خاطر خشم من بر آنان خشم نگرفتند(3) .
مردی از قبيله ی خثعم خدمت رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) رسيد و گفت : ای رسول خدا ! مرا خبر ده بهترين برنامه ی اسلام چيست ؟ فرمود : ايمان به خدا . گفت : پس از آن ؟ فرمود : صله ی رحم . پرسيد : بعد از آن ؟ فرمود : امر به معروف و نهی از منكر . پرسيد : كدام عمل نزد خدا مبغوض تر است ؟ فرمود : شريك انگاشتن برای خدا . گفت : پس از آن ؟ فرمود : قطع رحم . پرسيد : بعد از آن ؟ فرمود : امر به منكر و نهی از معروف(4) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ محجّة البيضاء : 4 / 99 ، كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر .
2 ـ محجّة البيضاء : 4 / 100 ، كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر .
3 ـ كافی : 5 / 55 ، باب الأمر بالمعروف . . . ، حديث 1 .
4 ـ كافی : 5 / 58 ، باب الأمر بالمعروف . . . ، حديث 9 .
« اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی كُلَّ ذَنْب أَذْنَبْتُهُ وَكُلَّ خَطِيئَة أَخْطَأْتُهَا »
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی كُلَّ ذَنْب أَذْنَبْتُهُ...
« خدايا ! برای من بيامرز هر گناهی كه انجام دادم و هر خطايی كه مرتكب شدم » .
جاذبه ی گناه و كشش معصيت ، هنگامی كه در قلب انسان نقش ثابت و استواری نبسته ، بلكه گاهی آدمی را دچار عمل خلاف می كند ، در اصطلاح اهل تحقيق « ذنب » است ، و زمانی كه در قلب جای پايش ثابت و استوار می شود و به تعبير اهل فن برای قلب ملكه می شود ، تا جايی كه انسان در هر زمان و در هر كجا و در هر موقعيت و شرايطی دست به گناه و معصيت می زند ، در اصطلاح اهل لغت به « خطيئه » تعبير می شود .
گدای درگاه حضرت رب و سائل پيشگاه خدای مهربان ، پس از آمرزش خواهی از گناهانی كه پرده ی حرمت بين عبد و خدا را پاره می كند و سبب نزول نقمت و عذاب می شود و نعمت ها را تغيير می دهد و مانع اجابت دعا می شود و بلاهای سنگين بر انسان فرود می آورد ، به پروردگارش می گويد : همه ی گناهان و خطاهايی كه در مدت عمرم از من سر زده بيامرز ، چه گناه صغيره چه كبيره ، چه آنچه به عمد از من سر زده يا به سهو ، چه در زمان كودكی چه هنگام نوجوانی ، چه اول بلوغ و چه در اوج بلوغ ، چه در پنهان و چه در آشكار ; زيرا كسی جز تو نيست كه همه ی گناهان و خطاها را بيامرزد . تويی كه
در قرآن مجيد در كمال لطف و مهربانی و آقايی و بزرگواری ، اعلام كرده ای :
( . . . لاتَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيمُ )(1) .
« از رحمت خدا نااميد مشويد ، يقيناً خدا همه ی گناهان را می آمرزد ، مسلماً او بسيار آمرزنده و مهربانيش هميشگی است » .
بار خدايا من بدنام را *** رند غزل خوان می آشام را
كز ظُلَم دمبدم روزگار *** تار شده هم چو شبم روزگار
نام شده شهره به بدناميم *** كام به دل گشته به ناكاميم
غنچه ی دل چون گل افسردگی *** روی نهادست به پژمردگی
از شرر افروزی نار بلا *** وز قدر اندوزی شست قضا
خشك شده گلبن انديشه ام *** پنجه فرو برده به خون ريشه ام
كار من ارچه همه جرم و خطاست *** ليك اميدم زتو عفو و عطاست
رحمتی آور به گنه كاريم *** درگذر از جرم و تبه كاريم
در حرم وصل خودت راه ده *** طبع سليم و دل آگاه ده
معتكف ميكده ی خاص كن *** جرعه كش باده ی اخلاص كن
باده ی توفيق به جامم بريز *** ساغر تحقيق به كامم بريز
* * *
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ زمر : 53 .