صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین نغمههای عشق باشد در نوایت یا حسین میزند آتش به قلب دوستانت دم به دمداستان جانگداز کربلایت یا حسین زد شرر بر قلب خونین تو در دشت بلاداغ مرگ اکبر گلگونقبایت یا حسین جان فدا کردی به راه مکتب آزادگی جان هر آزادهای ...
آبروی ما بود از آبرویت یا حسین سرمه چشمان ما از خاک کویت یا حسین در گلستان وفا در جست و جو سرگشتهایمتا به وجد آییم ما یک دم ز بویت یا حسین ما همه دیوانگان وادی عشق توییم کاین چنین برخاست از ما «های و هو»یت یا حسین ای که عالم جملگی مست تمنای ...
تا شهید کربلا را شهد غم، در جام ریخت
شیعیان را از شعاعش زهر غم در کام ریخت
هر چه ظلم و کینه در دل داشت از زایام،ریخت
نخل شادی را ثمر از عیش و عشرت نام ریخت
ساقی محنت بکام ما می ناکام ریخت
زین عزا از طاق و عرش و فرش سقف و بام ریخت
بر ...
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده شد ، از تو دين خدا
از کعبه شد جدا سيدالشهداء
به قربانگاه عشق، ميرود از منا
حسين فاطمه ، عزيز مصطفي
نور چشم علي ، همتاي مجتبي
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده شد ، از تو دين خدا
پيوسته ...
شعلهور آمد ز دود آه ابوالفضل
آینهی آب در نگاه ابوالفضل
از جگر آب مشک ریخت بر خاک
موج عطش خیمه زد ز آه ابوالفضل
تا برد آب در حریم پیمبر
لشکر بیداد بست راه ابوالفضل
هست یقین روز حشر پیش خداوند
دست و سر و چشم و تن گواه ...
این جا حریم پاک علمدار کربلاست
این آستان قدس شهید ره خداست
این جا حریم حضرت بابالحوائج است
دولت درین مقام و گشایش درین سر است
این جا بود مقام شهیدی که تا ابد
خاکش حیاتبخش و هوایش عبیر زاست
این بارگاه شاه جهان حقیقت است
این ...
آسمانسا علم و لشکر کفار دریغ
رایت خسرو اسلام نگون سار دریغ
پرچم آغشته به خون ماهچه آلوده به خاک
اختر نصرت عباس علمدار دریغ
هم علمدار علموار، نگونسار فسوس
هم خداوند علم بیکس و بییار دریغ
بازوی چرخ قوی پنجه به یک تیغ ...
به امام سجاد (ع)
مانده ام از کجا شروع کنم،پای شعرم به درد زنجیر است
واژه هایم به گریه افتادند،چه شروعی!چقدر دلگیر است !
یک طرف بوی درد می آید،بستری غرق در ستاره شده
یک طرف بوی خون و خاکستر،همه جا ازدحام شمشیر است
آتش افتاده بر دل صحرا ،دارد از ...
گریه مکن، اِنَّ...اصطفایی را که می بوسیپیغمبر وقت جدایی را که می بوسیآه تو را آخر در آوردند، ابراهیم! در خیمه اسماعیل هایی را که می بوسیباور کن آهوی نجیبت بر نمی گرددبی فایده است این ردپایی را که می بوسیبگذار لبهایت حسابی توشه بردارندشاید بریزد جای ...
خون می شوند از جگر داغ ، ناله هاوقتی که زخم می چکد از باغ لاله ها
خورشید ها به رنگ شفق در غروب خونمهتاب ها اسیر کبودی هاله ها
بی تاب شیر خوارة خود مادران اشکدلتنگ از فراق پدر ها ، سه ساله ها
وقتی که پلک گریه شان زخم می شودباران لاله می چکد از چشم ژاله ...
شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت
بار غربت را کسی از روی دوشش بر نداشت
در نگاهش کوفه کوفه غربت و دلواپسی
عابر دلخسته جز نتهائیش یاور نداشت
بامهای خانه های مردم بیعت فروش
وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت
می چکید از مشک هاشان جرعه ...
مرز در عقل و جنون باریک استکفر و ایمان چه به هم نزدیک استعشق هم در دل ما سردرگممثل ویرانی و بهت مردمگیسویت تعزیتی از رویاشب طولانی خون تا فرداخون چرا در رگ من زنجیر استزخم من تشنه تر از شمشیر استمستم از جام تهی حیرانیباده نوشیده شده پنهانیباده ...
ای علمدار من ای وفادار ـ بین که تنهای تنها نشستم
این چنین در غریبی شکیبا ـ بین که تنهای تنها نشستم
من در این اوج تنهایی خود ـ در عزای عزیزان نشستم
این غریبی مرا در خطر کرد ـ بی برادر مرا بی پسر کرد
قاسمم عزم میدان نمود و ـ ترک این پیکر و دست و سر ...
میر علمدار شه کربلا
یافت اجازت ز شهید ولا
تا ز پی آب رود باشتاب
وز دل اطفال برد التهاب
میر سپه در طلب آب رفت
کز دل طفلان ز عطش تاب رفت
تشنهلب آن ساقی آب حیات
راند فرس جانب شط فرات
چرخ شد آگاه بر او راه بست
بست ره شط به ستم ...
کیست آن خسرو فلک کریاس
مه رخشان این بلند اساس
بندهاش چار ام و هفت آبا
برتر از شش جهات و پنج حواس
شه و شهزاده، میر و آزاده
آنکه فضلش فزون بود ز قیاس
نیست بر درک علم او میزان
چیست بر کسب فیض او مقیاس
اینچنین خسروی که کردم ...
ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین(ع) پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسینهر طرف پرپر گلی از شاخه ای افتاده بود واندر آن گلشن خزان لاله ها بود و حسینداشت در آغوش گرمش آخرین سرباز را ز آن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسینآخرین سرباز هم ...
یک عمود امد و عمو افتادمیرود سوی اسمان فریاد
کودکان دست بر دعا دارندحضرت حق خودت بیا امداد
دختر کوچک حرم میزدروی دستی که مشک دستش داد
هر چه گویم تصورش سخت استکه چه کرده است با سرش فولادبعد او گرگها درنده شدندبعد او حمله بر خیام ...