فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
عاشورا در آیینه ادبیات
ارسال پرسش جدید

غروب آتشین ازمحسن حافظی

غروب آتشین ازمحسن حافظی
صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین نغمه‏های عشق باشد در نوایت یا حسین می‏زند آتش به قلب دوستانت دم به دمداستان جانگداز کربلایت یا حسین زد شرر بر قلب خونین تو در دشت بلاداغ مرگ اکبر گلگون‏قبایت یا حسین جان فدا کردی به راه مکتب آزادگی جان هر آزاده‏ای ...

سروش سپهری با زخم عطش

سروش سپهری با زخم عطش

بر مرکب عشق، شعله‏آسا، می‏رفت 
با زخم عطش، بسوی دریا می‏رفت‏ 

با اشک هزار تشنه، با مشک تهی 
از دشت سراب، تا ثریا می‏رفت‏ 

بر سـر سـرنیـزه از محمدرضا سروری

بر سـر سـرنیـزه  از محمدرضا سروری
بر سـر سـرنیـزه می تـابـد  سـری مـی درخشـد همچـو مـاه و اختـری او که خـود دل ناگـران خواهـرسـت مـی بــرد از دل قــرار خــواهـری عصـر عاشوراسـت و پـایـان نبـرد ســوزد از آتــش خیــام حیـدری تیـرو سنگ ریـزند چـو باران بهـار بـر ســر گـلخـانـه ی ...

قطره‏ای از سبوی حسین از رسول لشکری نی

قطره‏ای از سبوی حسین از رسول لشکری نی
آبروی ما بود از آبرویت یا حسین سرمه چشمان ما از خاک کویت یا حسین در گلستان وفا در جست و جو سرگشته‏ایمتا به وجد آییم ما یک دم ز بویت یا حسین ما همه دیوانگان وادی عشق توییم کاین چنین برخاست از ما «های و هو»یت یا حسین ای که عالم جملگی مست تمنای ...

حماسه حضرت عباس بن علی‏ از رفعت سمنانی‏

حماسه حضرت عباس بن علی‏ از رفعت سمنانی‏
تا شهید کربلا را شهد غم، در جام ریخت  شیعیان را از شعاعش زهر غم در کام ریخت‏    هر چه ظلم و کینه در دل داشت از زایام،ریخت  نخل شادی را ثمر از عیش و عشرت نام ریخت‏    ساقی محنت بکام ما می ناکام ریخت  زین عزا از طاق و عرش و فرش سقف و بام ریخت‏    بر ...

ماه خون و شمشير از حبيب الله چايچيان

ماه خون و شمشير از حبيب الله چايچيان
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا اي که پاينده شد ، از تو دين خدا از کعبه شد جدا سيدالشهداء به قربانگاه عشق، مي‌رود از منا حسين فاطمه ، عزيز مصطفي نور چشم علي ، همتاي مجتبي السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا اي که پاينده شد ، از تو دين خدا پيوسته ...

آینه‏ی آب‏ از عباس مشفق کاشانی

آینه‏ی آب‏ از عباس مشفق کاشانی
  شعله‏ور آمد ز دود آه ابوالفضل  آینه‏ی آب در نگاه ابوالفضل‏    از جگر آب مشک ریخت بر خاک  موج عطش خیمه زد ز آه ابوالفضل‏    تا برد آب در حریم پیمبر  لشکر بیداد بست راه ابوالفضل‏    هست یقین روز حشر پیش خداوند  دست و سر و چشم و تن گواه ...

قصیده به دور ضریح حضرت ابوالفضل که بنا به دستور آیت الله حکیم رحمت الله علیه ساخته شده

قصیده به دور ضریح حضرت ابوالفضل که بنا به دستور آیت الله حکیم رحمت الله علیه ساخته شده
این جا حریم پاک علمدار کربلاست  این آستان قدس شهید ره خداست‏    این جا حریم حضرت باب‏الحوائج است  دولت درین مقام و گشایش درین سر است‏    این جا بود مقام شهیدی که تا ابد  خاکش حیات‏بخش و هوایش عبیر زاست‏    این بارگاه شاه جهان حقیقت است این ...

یغما جندقی‏ عباس علمدار

یغما جندقی‏ عباس علمدار
آسمان‏سا علم و لشکر کفار دریغ  رایت خسرو اسلام نگون سار دریغ‏    پرچم آغشته به خون ماهچه آلوده به خاک  اختر نصرت عباس علمدار دریغ‏    هم علمدار علم‏وار، نگون‏سار فسوس  هم خداوند علم بی‏کس و بی‏یار دریغ‏    بازوی چرخ قوی پنجه به یک تیغ ...

خواب شیطان بدون تعبیر است از حسنا محمد زاده

خواب شیطان بدون تعبیر است از حسنا محمد زاده
به امام سجاد (ع) مانده ام از کجا شروع کنم،پای شعرم به درد زنجیر است واژه هایم به گریه افتادند،چه شروعی!چقدر دلگیر است ! یک طرف بوی درد می آید،بستری غرق در ستاره شده یک طرف بوی خون و خاکستر،همه جا ازدحام شمشیر است آتش افتاده بر دل صحرا ،دارد از ...

گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان

گریه مکن، از علی اکبر لطیفیان
گریه مکن، اِنَّ...اصطفایی را که می بوسیپیغمبر وقت جدایی را که می بوسیآه تو را آخر در آوردند، ابراهیم! در خیمه اسماعیل هایی را که می بوسیباور کن آهوی نجیبت بر نمی گرددبی فایده است این ردپایی را که می بوسیبگذار لبهایت حسابی توشه بردارندشاید بریزد جای ...

خون می شوند از جگر داغ ، ناله ها از یوسف رحیمی

خون می شوند از جگر داغ ، ناله ها از یوسف رحیمی
خون می شوند از جگر داغ ، ناله هاوقتی که زخم می چکد از باغ لاله ها خورشید ها به رنگ شفق در غروب خونمهتاب ها اسیر کبودی هاله ها بی تاب شیر خوارة خود مادران اشکدلتنگ از فراق پدر ها ، سه ساله ها وقتی که پلک گریه شان زخم می شودباران لاله می چکد از چشم ژاله ...

شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت ار یوسف رحیمی

شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت ار یوسف رحیمی
شانه های زخمی اش را هیچ کس باور نداشت بار غربت را کسی از روی دوشش بر نداشت   در نگاهش کوفه کوفه غربت و دلواپسی عابر دلخسته جز نتهائیش یاور نداشت   بامهای خانه های مردم بیعت فروش وقت استقبال از او جز سنگ و خاکستر نداشت   می چکید از مشک هاشان جرعه ...

شب دهم از افشین یداللهی

شب دهم از افشین یداللهی
مرز در عقل و جنون باریک استکفر و ایمان چه به هم نزدیک استعشق هم در دل ما سردرگممثل ویرانی و بهت مردمگیسویت تعزیتی از رویاشب طولانی خون تا فرداخون چرا در رگ من زنجیر استزخم من تشنه تر از شمشیر استمستم از جام تهی حیرانیباده نوشیده شده پنهانیباده ...

ای علمدار من ای وفادار از عبدالله عمیدی

ای علمدار من ای وفادار از عبدالله عمیدی
ای علمدار من ای وفادار ـ بین که تنهای تنها نشستم این چنین در غریبی شکیبا ـ بین که تنهای تنها نشستم من در این اوج تنهایی خود ـ در عزای عزیزان نشستم این غریبی مرا در خطر کرد ـ بی برادر مرا بی پسر کرد قاسمم عزم میدان نمود و ـ ترک این پیکر و دست و سر ...

میر سپاه‏ از الهی قمشه ای

میر سپاه‏ از الهی قمشه ای
میر علمدار شه کربلا  یافت اجازت ز شهید ولا    تا ز پی آب رود باشتاب  وز دل اطفال برد التهاب‏    میر سپه در طلب آب رفت  کز دل طفلان ز عطش تاب رفت‏    تشنه‏لب آن ساقی آب حیات راند فرس جانب شط فرات‏    چرخ شد آگاه بر او راه بست  بست ره شط به ستم ...

پور ام ‏البنین از علی ‏اکبر خوشدل تهرانی‏

پور ام ‏البنین از علی ‏اکبر خوشدل تهرانی‏
کیست آن خسرو فلک کریاس  مه رخشان این بلند اساس‏    بنده‏اش چار ام و هفت آبا  برتر از شش جهات و پنج حواس‏    شه و شهزاده، میر و آزاده  آنکه فضلش فزون بود ز قیاس‏    نیست بر درک علم او میزان  چیست بر کسب فیض او مقیاس‏    اینچنین خسروی که کردم ...

کربلا بود و حسین علیه السلام

کربلا بود و حسین علیه السلام
ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین(ع)     پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسینهر طرف پرپر گلی از شاخه ای افتاده بود     واندر آن گلشن خزان لاله ها بود و حسینداشت در آغوش گرمش آخرین سرباز را     ز آن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسینآخرین سرباز هم ...

کربلا چیست؟

کربلا چیست؟
کربلا تفسیر انسانیّت است     کربلا اوج خلوص نیّت استکربلا یعنی عدالت تشنه است     تشنه خون عدالت دشنه استکربلا تندیس ارزش های ماست     مکتب تدریس ارزش های ماستکربلا یعنی تماشای بهار     نغمه ها از خیمه ها در هر کنارکربلا یک سرزمین ساده نیست     خاک ...

یک عمود امد و عمو افتاد از سید محمد حسینی

یک عمود امد و عمو افتاد از سید محمد حسینی
یک عمود امد و عمو افتادمیرود سوی اسمان فریاد کودکان دست بر دعا دارندحضرت حق خودت بیا امداد دختر کوچک حرم میزدروی دستی که مشک دستش داد هر چه گویم تصورش سخت استکه چه کرده است با سرش فولادبعد او گرگها درنده شدندبعد او حمله بر خیام ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^