فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
حکایات عبرت آموز
ارسال پرسش جدید

اگر بتوانی نمیری، مگر آن‌که اذان بگویی!

اگر بتوانی نمیری، مگر آن‌که اذان بگویی!
در «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق رحمه الله نقل شده:عبداللّه بن علی می‌گوید: متاع خود را از بصره به مصر بردم تا به فروش برسانم، روزی در یکی از کوچه‌های مصر، پیری را دیدم بلند بالا، سبز چهره که تمام موهای سر و صورتش سپید بود، جامه‌ای از دو قطعه سیاه و ...

پس گناهانم کجا رفت

پس گناهانم کجا رفت
کلمه بسم الله نجات دهنده گناهکار است در روایتى آمده : چون روز قیامت شود ، عبد را به جایگاه حساب درآورند ، و نامه عمل او را که پر از گناه است به دست چپ وى دهند . عبد وقت گرفتن نامه به خاطر عادتى که در دنیا داشته « بسم الله » به زبان جارى کند و با خواندن خدا ...

داستانى عجيب از صبر براى خدا

داستانى عجيب از صبر براى خدا
  از يكى از بزرگان دين نقل شده كه: از گورستانى مى‏گذشتم، زنى را ديدم ميان چند قبر نشسته و اشعارى مى‏خواند بدين مضمون: صبر كردم در حالى كه عاقبت صبر را مى‏دانم عالى است، آيا بى‏تابى بر من سزاوار است كه من بى‏تابى كنم؟ صبر كردم بر امرى كه اگر قسمتى ...

داستانى عجيب در حسد

داستانى عجيب در حسد
حسد بيمارى مهلك و عجيبى است كه گاهى آتش اين بيمارى خودِ انسان را گرفته و به ديار عدم و نيستى و مرگ و هلاكت مى‏برد. نويسنده كتاب «الضوء اللّامع» داستان عجيبى درباره حسد نوشته است: «مردى كه معاصر با موسى‏الهادى بود و در بغداد مى‏زيست، نسبت به يكى از ...

بلاى غير قابل جبران

 بلاى غير قابل جبران
 امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد : طمع ، شراب شيطان است كه به دست آن دشمن خطرناك به كام دوستان خاصّش ريخته مى‏شود و هر كس از اين شراب مست شود ، به هوش نمى‏آيد تا در جهنم و عذاب اليم حق ، در كنار شيطان ديده بگشايد و به هوش آيد و معلومش گردد كه چه بلاى ...

به طرف من توجه كن‏

به طرف من توجه كن‏
راوى به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد:وقتى قادر به زيارت شما نباشم چه كنم؟ فرمود: اگر نتوانستى بيايى روز جمعه غسل كن يا وضو بگير و بر بام خانه برو و دو ركعت نماز بخوان و به طرف من توجه كن كه هر كس مرا در حياتم زيارت كند، پس در مماتم زيارت كرده و هر كس در ...

سفارش امام صادق عليه السلام به مسمع‏

سفارش امام صادق عليه السلام به مسمع‏
مسمع كه يكى از ياران حضرت صادق عليه السلام است مى‏گويد: امام صادق عليه السلام نامه‏اى به من نوشت كه دوست دارم در بعضى از اتاق هايت در منزل جايى را به عنوان مسجد انتخاب و اتخاذ كنى، آن‏گاه دو جامه كهنه زبر بپوشى سپس آزادى از آتش جهنم و ورود به بهشت را ...

رفتار آموزنده ابوسعيد ابوالخير با شاگردان

رفتار آموزنده ابوسعيد ابوالخير با شاگردان
ابوسعيد ابوالخير سال‏ها در شهر نيشابور درس داشت. روزى در روستايى دعوتش كردند. گفتند: هر چند نفر كه مى‏خواهى، با خودت بياور. ده نفر از شاگردهايش را با خود برد. بعضى از شهرهاى ايران قديم را كه من ديده بودم، دستشويى آن آخر حياط بود. پشت بيشتر حياطها نيز ...

زن بدكاره‏ در خانه عابد

زن بدكاره‏ در خانه عابد
امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: زنى بدكاره، به قصد آلوده كردن عده‏اى از جوانان بنى‏اسرائيل، مشغول فعاليت شد، زيبايى زن آن چنان خيره كننده بود كه گروهى از جوانان گفتند: اگر فلان عابد او را ببيند تسليم او خواهد شد. زن سخن آنان را شنيد، گفت: به خدا ...

حكايت فروش نخلستان و انفاق آن‏

حكايت فروش نخلستان و انفاق آن‏
در روايات آمده است كه روزى اميرالمؤمنين، عليه السلام، پس از سه روز توقف در صحرا و اشتغال به كار كشاورزى به خانه بازگشتند و در منزل را زدند. وقتى فاطمه زهرا، عليها السلام، در را باز كرد، حضرت با ديدن چهره همسرشان از سبب پريدگى رنگشان جويا شدند. فاطمه ...

در كنار آتش سوزان‏

 در كنار آتش سوزان‏
  امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: عابدى در بنى‏اسرائيل زنى را مهمان كرد و در آن شب نسبت به آن زن به قصد سوء نشست؛ امّا بى‏درنگ دست به آتش نزديك كرد و از قصد خويش برگشت. دوباره نيّت سوء بر او غلبه كرد، باز دست به آتش برد، تا صبح همين برنامه را داشت. ...

حكايت ابراهيم ادهم‏

حكايت ابراهيم ادهم‏
در احوالات ابراهيم ادهم نوشته‏اند كه او پادشاه بلخ و انسان بدكار و ستمكارى بود، اما يكى از زُهّاد و عُبّاد و عرفاى بزرگ شد كه كارنامه درخشانى هم دارد و كلماتى از او به جا مانده كه در كتاب‏هاى مختلف نقل شده‏اند.   آورده‏اند كه روزى روى تخت سلطنت ...

نقد و بررسی حکایت ملّا آقاى دربندى و درخواست عدم شفاعت شمر

نقد و بررسی حکایت ملّا آقاى دربندى و درخواست عدم شفاعت شمر
حکایت: ملّا آقاى دربندى واعظ متبحر و مشهوری بود كه به خاطر علاقه و عشق وافر به حضرت سيّدالشهدا(ع) زبانزد خاصّ و عام بود. او آنقدر شیفتة عزاداری بر سیدالشهدا(ع) بود که در خواندن مصائب كربلا يا شنيدن آن از كثرت گريه و ناله، به حالت غش و بى‏هوشى ...

چرا مى گريى ؟

  چرا مى گريى ؟
شداد بن اوس گويد : رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را ديدم كه مى گريست . گفتم : يا رسول اللّه ! چرا همى گريى ؟ گفت : همى ترسم كه امت من شرك آورند نه آن كه بت پرستند يا ماه و آفتاب ليكن عبادت بر او به ريا ...

بهترين درسها از سليمان نبى

بهترين درسها از سليمان نبى
سليمان نبى ـ كه خداوند بزرگ در قرآن مجيد در سوره نمل از حشمت و جلالش خبر مى‏دهد ـ سراسر زندگى پر فيضش براى هر انسانى بهترين درس است . اما با همه بزرگى و عظمتش با دست خود گندم يا جو مى‏كوبيد و از آن نان به دست آورده و مى‏خورد و هرگز علاقه نداشت از ...

توبه‏ عجيب‏

توبه‏ عجيب‏
  در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، در شهر مدينه مردى بود با چهره‏اى آراسته و ظاهرى پاك و پاكيزه، آنچنان كه گويى در ميان اهل ايمان انسانى نخبه و برجسته است. او در بعضى از شبها به دور از چشم مردمان به دزدى مى‏رفت و به خانه‏هاى اهل مدينه ...

خدا و گنه‏كاران پشيمان

خدا و گنه‏كاران پشيمان
راستى چه قدر عجيب است و چه لطف و كرامتى است ، كسى كه همه عمر را به كفر و روگردانى از حق گذرانده و لحظه‏اى ياد خدا نبوده و عملى برابر با خواسته الهى از او سر نزده ، به محض برخورد با هدايت و قبول ايمان ، تمام گذشته او به احترام اين ارتباط آمرزيده شده و ...

حكايت روزى حلال با پرهيز از حرام‏

حكايت روزى حلال با پرهيز از حرام‏
  مردى در مدينه زندگى مى‏كرد كه كارش دزدى بود، ولى بروز نمى‏داد. شب‏ها دزدى مى‏كرد و صبح قيافه ظاهرالصلاحى داشت. نيمه شب، از ديوار خانه‏اى بالا رفت. چهار اتاق خانه پر از اسباب زندگى بود و زن سى ساله تنهايى هم در آن زندگى مى‏كرد. با خودش گفت: امشب، ...

حكايت شنيدنى از يكى از اولياء خدا

حكايت شنيدنى از يكى از اولياء خدا
از مرحوم حاج ملّا آقاجان زنجانى متخلص به مجنون نقل شده است كه براى تبليغ راهى منطقهاى شدم، اول مغرب به مركز يك بخش نسبتاً پر جمعيت رسيدم، جهت اداى نماز به مسجد رفتم، پس از نماز با اجازه امام جماعت بر عرشه منبر نشستم، در هنگام ذكر مصيبت، خود و همه ...

آنقدر گفت تا غش كرد

آنقدر گفت تا غش كرد
يحيى بن بسطام مى‏گويد:شاهد مجلس شعوانه- آن زنى كه به حقيقت توبه كرده بود- بودم، گريه و ناله‏اش شنيده مى‏شد، به دوستم گفتم: او را تنها ببينم و بگويم: به خود رحم كن و اين قدر نفس را آزار مده! گفت: اين تو و اين‏هم اين زن عابده. به نزد او آمديم، من به ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^