مرحوم مجلسي روايت کرده است که وليد بن عبدالملک به صالح بن عبدالله، حاکم مدينه، نوشت که؛ حسن بن الحسن عليه السلام (حسن مثني) را - که در زندان است - به مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله ببر و پانصد تازيانه بر او بزن. صالح، حسن را به مسجد آورد. مردم نيز ...
در جریان عاشورای حسینی و سپس اسارت اهل بیت (ع) از كربلا به كوفه و از كوفه به شام مقرّ سلطنت یزید، از نكات جالب اینكه سخنرانیهای حضرت زینب (ع) و امام سجاد (ع) و عكس العملهای حماسی و معقول اهل بیت (ع) موجب شد كه زمینه سوءظن شدید مردم شام بر ضد حكومت ...
هشام بن سالم گوید: امام سجاد (علیه السلام) در مكه مشغول طواف بود، ناگهان در یك ناحیه مسجد جمعیتی را دید، پرسید این جمعیت برای چه در آنجا جمع شده اند؟ عرض كردند: محمد بن شهاب زهری عقلش را از دست داده و با هیچ كس سخن نمی گوید، بستگانش او را از خانه بیرون ...
برخی از مورخان معتقدند که امام زین العابدین(علیهالسلام) در واقعه جانگداز و خونین کربلا 24 ساله بوده است و بعضی دیگر نوشتهاند که از سن مبارکش 22 سال میگذشت. محمد بن سعد در کتابش مینویسد:«علی بن الحسین(علیهماالسلام) ...
منهال بن عمرو گويد: از كوفه بسفر حج رفتم و خدمت امام سجاد عليه السلام رسيدم . آن جناب از من پرسيد از حرملة بن كاهل (قاتل شش ماهه علي اصغر بود) چه خبر داري ؟ عرضكردم در كوفه زنده است ؛ حضرت دست به نفرين او برداشت و از خدا خواست حرارت آتش و آهن را در دنيا به ...
عبدالله مبارک در يکي از سالهايي که به سفر حج مي رفت ، در ميان راه ، کودک هفت يا هشت ساله اي را بدون توشه و مرکب ديد . بر او سلام کرد و گفت : «با چه کسي بيابانها را پيموده اي ؟» . گفت : «با خداي متعال ». سخن کودک که نشانه ي نيکي مقام او بود ، در نظر عبدالله ...
اين داستان را ثابت بنانى تعريف کرده و ميگويد: من به همراه عدّهاى از مومنان بصره همچون ايوب سجستانى، صالح مرى، عتبه غلام، حبيب فارسى و مالك بن دينار به حج مشرف شده بودم. چون به مكّه رسيديم متوجّهكمبود آب شديم. كمبود بارندگى موجب تشنگى بيش از حد ...
عبدالله بن موسی از جدش نقل كرده: مادرم فاطمه بنت الحسین (ع) مرا امر میكرد تا محضر دائیم علی بن الحسین (ع) باشم، من هیچ وقت محضر او نرفتم مگر آن كه با خیر و فایدهای بیرون آمدم یا خشیت و خوفی از خدا در قلب من پیدا شد از آن خشیتی كه در او میدیدم و یا ...
امام باقر (ع) فرمود: عبدالملك (پنجمین خلیفه اموی) سالی در مراسم حج شركت كرد، هنگام طواف ، شخصی را دید كه بدون توجه به شوكت و طمطراق او، با كمال بی اعتنائی به دستگاه سلطنتی عبدالملك ، مشغول طواف است ، پرسید: این شخص كیست ؟. گفتند: این شخص علی بن الحسین ...
روزي مردي در برابر امام سجّاد عليه السلام ايستاد و حرف تندي به او گفت؛ اما حضرت جوابش را نداد تا آن مرد رفت. امام عليه السلام به افرادي که آنجا نشسته بودند فرمود: «دوست دارم که همراه من بيابيد و جواب من را بشنويد.» امام و همراهانش به راه افتادند و امام ...
ابن شهاب زهری در شبی سرد و بارانی آن حضرت را در مدینه دید كه آردی بر دوش میكشد، گفت: یابن رسول الله (ص) این چیست؟ امام فرمود: سفری دارم، برای آن توشهای آماده كردهام، میخواهم در جای محفوظی بگذارم كه وقت رفتن با من باشد.گفت: یابن رسول الله! بدهید ...
روزی مردى به حضور امام سجاد (كه سلام خدا بر او باد) آمده و از امام چندتا سوال كرد و از آن حضرت پاسخ سوالهایش را گرفت.وقتی مرد جوابش را گرفت، از پیش امام مرخص شد، ولی چند قدمی بیش نرفته بود كه دوباره نزد امام بازگشت و سوال دیگرى را مطرح نمود، و گویا ...