فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعا‌های ابراهیم(ع) در کنار خانهٔ کعبه


اسماء الهی(1) - جلسه ششم؛ چهارشنبه (2-6-1401) - محرم 1444 - حسینیه هدایت - 16.02 MB -

پاداش طلوع معانی اسماءالله در قلوبشرط پروردگار برای استجابت دعاساخت خانهٔ خدا توسط ابراهیم(ع) و فرزندشاسرار نهفته در کلمهٔ «ربّ»اخلاص، مهم‌ترین شرط قبولی عملدعای ابراهیم(ع) در حق خود و نسلشکلام آخر؛ سخنان امام سجاد(ع) با پیرمرد شامی

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابو القاسم محمد صلی الله علیک و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

پاداش طلوع معانی اسماءالله در قلوب

در سه آیه از سورهٔ مبارکهٔ بقره، در هر آیه‌ دو نام از نام‌های خداوند مهربان ذکر شده است. هر سه آیه از زبان پرچم‌دار توحید و مبارزه‌کنندهٔ شدید با شرک، وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) است. دانستن این شش نام خداوند حتماً برای ما لازم است؛ البته معنای هر شش نام، نه الفاظش! در واقع، معنای این شش نام را باید از خداوند خواست تا با قلبمان حس کنیم؛ این درخواست در زندگی دنیا و آخرتمان فوق‌العاده سودمند است. 

شیخ صدوق 1200 سال پیش در عصر غیبت صغری که به زمان امام عسکری(ع) نزدیک بود و پدرش هم از وکلای حضرت بود، سیصد جلد کتاب مفید نوشته است. یکی از آنها، کتاب «توحید» است. انسان واقعاً شگفت‌زده می‌شود که علمای شیعه برای حفظ مدرسهٔ اهل‌بیت چقدر زحمت کشیده‌اند و چقدر رنج دیده‌اند! بالاخره آنها هم زن و بچه داشتند و استراحت می‌خواستند؛ ولی این بزرگواران همه را فدای دین کردند. سفرهای خود شیخ صدوق برای به‌دست‌آوردن روایات، من حساب کردم، دو بار اتفاق افتاده است. این مرد الهی، هر بار در آن جاده‌های قدیم که پر از دزد، سارق و قاطع‌الطریق بود، با مرکب حیوانی نزدیک پانزده‌هزار کیلومتر راه رفته است. دو بار آن از قم تا بخارا بوده که الآن شهر بخارا در شمال خراسان، در یکی از کشورهاست. چند سفر از ایران به بغداد داشته است. خدا چه توفیق عجیبی به این انسان داده که با این سفرهای مهم علمی، توانسته است سیصد جلد کتاب بنویسد. 

ایشان در کتاب «توحید» این روایت را نقل می‌کند: شنیده‌اید که هر کس، مرد و زن فرقی نمی‌کند، معانی اسماءالله را در خودش طلوع بدهد، حتماً اهل بهشت است. 

 

شرط پروردگار برای استجابت دعا

حالا این سه آیه را در محضر مبارکتان قرائت می‌کنم و شما این شش نام را ملاحظه می‌کنید؛ هر آیه دو تا نام پروردگار را دارد. ابراهیم(ع) به امر پروردگار و با نقشه‌ای که جبرئیل برایش آورد (می‌گویند این نقشه روی کاغذ و صفحه نبوده، بلکه به‌صورت نور قابل‌دیدن بوده)، مأمور به ساخت بیت‌الله می‌شود. جبرئیل طول و عرض و حجم بیت را با یک طرح نوری به ابراهیم(ع) نشان داد. حالا قرآن ساختن بیت، درخواست‌ها و دعاهای ابراهیم(ع) را کنار بیت بیان می‌کند. 

تمام انبیا اهل دعا بودند؛ دعا یعنی درخواست فقیر از غنی مطلق. پروردگار این درخواست و دعا را دوست دارد و همهٔ مردم مؤمن را هم امر به دعا کرده است: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[1] در پیشگاه من دعا کنید و من را بخوانید، من هم به شما ضمانت می‌دهم که اگر دعای شما دعای درستی باشد و خودتان هم آدم درستی باشید، دعا را مستجاب می‌کنم؛ اما اگر دعا دعای درستی نباشد یا خود دعاکننده آدم درستی نباشد، این دعا بر زبان می‌ماند؛ مثلاً کسی به پروردگار بگوید که حکومت نصف کرهٔ زمین را به من بده. این دعاست، اما دعای بی‌ربطی است و مستجاب نمی‌شود؛ یا به پروردگار بگوید که نصف ثروت زمین را به من بده. این دعا مستجاب نمی‌شود؛ یا آدمی که منافق، مجرم و بدکار است که توبه هم نکرده، اگر دعا کند، دعایش مستجاب نمی‌شود. استجابت دعا برای وقتی است که دعاکننده دعای صحیح و درستی داشته باشد و خودش هم آدم درستی باشد. البته نمی‌گویم معصوم باشد؛ این به ما فشار نیاورد! حالا دعای ما که درست است. شما فرض کنید که دعای کمیل را می‌خوانم؛ همهٔ دعای کمیل درخواست و گدایی است و زیباترین گدایی. دعا درستِ درست است و اگر بخواهد مستجاب شود، من هم باید در حدی آدم درستی باشم. درست‌بودن من هم به این است که به خدا و قیامت ایمان داشته باشم و در حد خودم هم اهل عمل صالح باشم. اگر لغزشی هم برایم پیش آمد، چون مؤمن هستم و عمل صالح دارم، دَرجا پشیمان می‌شوم، طلب مغفرت می‌کنم و آمرزیده می‌شوم. مسئله خیلی مهربانانه است! امیرالمؤمنین(ع) دربارهٔ بهترین بندگان خدا در خطبهٔ متقین «نهج‌البلاغه» می‌فرمایند: «قَلِیلاً ذَلَلُهُ»[2] نمی‌گویم اینهایی که معرفی می‌کنم، معصوم هستند. اینها لغزش هم دارند، اما خیلی کم است. خدا به‌خاطر آن لغزش کم، درهای رحمتش را به روی اینها نمی‌بندد. 

 

ساخت خانهٔ خدا توسط ابراهیم(ع) و فرزندش

حالا دعاهای ابراهیم(ع) را ببینید که هم دعاها درست بوده و هم خودش کاملاً درست بوده است. من دیروز، وقتی این آیات را یادداشت می‌کردم، دیدم که هر سه آیه، مهم‌ترین درس به عباد الهی تا روز قیامت است. ما نباید این آیات را که می‌خوانیم یا می‌شنویم، در وجود ابراهیم(ع) حبس بکنیم. شکل دعای ابراهیم(ع) درس و راهنمایی است! «وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْمَاعِیلُ»[3] ابراهیم و اسماعیل پایه‌های کعبه را بالا بردند و آماده‌اش کردند. بیت‌الله با دست این دو پیغمبر که یکی از آنها اولوالعزم بود، بالا آمد. ما دیگر هیچ خانه‌ای را در عالم خبر نداریم که با دست یک پیغمبر اولوالعزم و یک پیغمبر غیراولوالعزم، با کمک همدیگر ساخته شده باشد. «بیت» که خودش پیش خدا شریف و رفیع است و دو بنّای آن هم بنّای ویژه‌ای هستند. آنها از هیچ‌کس هم کمک نگرفتند. دو دست پاک، دو نیت خالص و دو روح الهی، این خانه را ساختند. من تاریخ خانه را نمی‌دانم که چند هزار سال است این خانه سرپاست؛ محل عبادت و قبله‌گاه است! این‌قدر شاهانِ تاریخ کاخ ساخته‌اند و همه از بین رفته است؛ اینهایی هم که الآن هست، از بین می‌رود! چون ساختمان این کاخ‌ها با پول نجس، دست ناپاک و نیت‌های آلوده ساخته شده است و ضمانت ماندگاری ندارد. من چند تا کاخ مهم را در فرانسه، انگلستان، هلند و در همین تهران دیده‌ام.

تمام کاخ شهان جایگاه جغد شود

بساز قصر محبت که خالی از خلل است

این‌همه کاخ در این میلیون‌ها سالِ زندگی بشر در کرهٔ زمین ساخته شد و بعد هم خراب شد. چند تا کاخ عجیب و غریب در لبنان هست که دیگر دارد فرو می‌ریزد و چیزی از آن نمانده است. چند تا کاخ در ایران هست که مثل تخت جمشید فقط ستون‌ها مانده، اتاق و سالن و محل پذیرایی آن نمانده و همه با خاک یکسان شده است. 

 

اسرار نهفته در کلمهٔ «ربّ»

وقتی خانه ساخته شد، ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) به پیشگاه پروردگار مهربان عالم دعا کردند؛ شروع دعایشان هم با «رَبَّنا» بود، نه با «یا اللّٰه». «رَبَّنا» یعنی ای مالک ما! «ای مالک ما» یعنی ما مملوک تو هستیم و این کاری هم که انجام گرفته، به ارادهٔ ما نبوده، بلکه به عنایت، لطف و محبت تو بوده است. تو مالک، کلیددار، مربی و تربیت‌کنندهٔ ما هستی. همهٔ اینها در دل لغت «ربّ» قرار دارد. 

البته من در قرآن هم که دقت کردم، خداوند 24 یا 25 پیغمبر را نام می‌برد و وقتی از دعاهایشان گزارش می‌دهد، شروع دعای همهٔ پیغمبران با «ربّ» و «رَبَّنا» است. آدم(ع) می‌گوید: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ».[4] این با ادب‌ترین توبهٔ عالم است؛ اصلاً ادب در سراسر این توبه موج می‌زند. حالا فرصت نیست که برایتان توضیح بدهم. حضرت نوح(ع) هم این‌گونه دعا کرد: «رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیاراً».[5] موسی‌بن‌عمران(ع) دعا کرد: «رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ».[6] یوسف(ع) زمانی که عزیز مصر شد، دعا کرد: «رَبِّ قَدْ آتَیتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ».[7] عیسی(ع) دعا کرد: «رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَینَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ».[8] پیغمبر(ص) دعا کردند: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمِینَ».[9] 

من یک طلبه هستم و به اعماق قرآن مجید وارد نیستم؛ اما تمام انبیا کلمهٔ «ربّ» را در دعاهایشان به کار گرفته‌اند یا بیشترین اسمی که در دعاهای ائمهٔ ما از خدا هست، همین «ربّ» است؛ مثلاً در یک بخش از دعا، امیرالمؤمنین(ع) نُه بار گفته‌اند «یا ربّ». در یک قسمت گفته‌اند «یا ربّ، یا ربّ، یاربّ»، دو خط بعد دوباره گفته‌اند «یا ربّ، یا ربّ، یا ربّ» و یک خط بعد، دوباره فرموده‌اند «یا ربّ، یا ربّ، یا ربّ». دعای عرفهٔ ابی‌عبدالله(ع) هم همین‌طور است و چقدر امام حسین(ع) روی کلمهٔ «رب» تکیه کرده‌اند! «رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنِى» و «رَبِّ بِما أَغْنَیْتَنِى وَأَقْنَیْتَنِى». همین طور در دعای ابوحمزهٔ ثمالی. 

چه سری در این «ربّ» است، ما نمی‌دانیم؛ اما همین مقدار، ظاهر کار را می‌دانیم که تمام انبیا و ائمه به آن دل‌بسته بوده‌اند. نمی‌دانم اگر آدم دعا را با «ربّ» شروع کند، مستجاب می‌شود، دعا ارزش پیدا می‌کند یا دعا پرده‌ها و حجاب‌ها را کنار می‌زند و به استجابت می‌رساند؟ آنها می‌دانستند، ما نمی‌دانیم. 

 

اخلاص، مهم‌ترین شرط قبولی عمل

خانه آماده شده است؛ اکنون چه‌چیزی کم دارد؟ بیت کامل شده است؛ چه کم دارد که ابراهیم و اسماعیل به دعا و التماس افتاده‌اند؟! دو نفری گفتند: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا»[10] خدایا! این کار را از ما بپذیر و امضا و قبول کن؛ چون کار هرچه هم که باعظمت باشد، اگر خدا قبول نکند، یک قِران یا یک جو نمی‌ارزد. بیت این را کم دارد. 

این یک تعلیم که وقتی کاری می‌کنید، سعی کنید آمادهٔ برای قبول انجام بدهید. چطور کار را برای قبول انجام بدهم؟ کار را برای خودش و خالص انجام بده، قبول می‌شود. کار پذیرش الهی را کم دارد! همهٔ شما شنیده‌اید که وقتی زینب کبری(س) وارد گودال شد، اولین حرفی که کنار بدن قطعه‌قطعه زد، این بود: «اللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ»[11] خدایا! این کشته را از ما بپذیر. در حقیقت، اگر تو قبول نکنی، کار ما لَنگِ‌ لنگ است. 

این خانه را قبول کن؛ این عمل ما را قبول کن؛ این زحمت ما را مُهر قبولی بزن؛ چرا تو باید قبول کنی؟ «إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»[12] زیرا به‌طور یقین، وجود مقدس تو صدای ما را می‌شنود که دعای ما واقعاً دعای پاک و خالصانه‌ای‌ است، این دعا از دل درست در می‌آید و با نیت حقیقی انجام می‌گیرد. این دعا برای استجابت آمادگی دارد و تو شنوا هستی. خدا همهٔ صداها را می‌شنود و تمام شئون صدا را هم می‌داند. سمیع هستی و می‌شنوی، علیم هستی و می‌دانی که دعا خراب است یا آباد، دعا با نیت پاک است یا ناپاک، دعا خالص است یا ناخالص؛ هم می‌شنوی و هم می‌دانی. من نباید سر خودم را کلاه بگذارم؛ دعایم با آلودگی مخلوط باشد و دعا بکنم، تو هم مستجاب بکنی. 

«إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» تو می‌شنوی و دانای به وضع دعا هستی. این خیلی مهم است! من باید به این یقین داشته باشم که وجود مقدس او شنواست و به آنچه من می‌گویم، به ذات و عمق و همهٔ شئونش دانایی دارد. من اگر خدا را این‌طور بشناسم، خیلی زیبا با او برخورد می‌کنم. سر خدا که کلاه نمی‌رود؛ با او که نمی‌شود تقلب یا مکر و حیله کرد. ما در روایات مهم خودمان و در کتاب‌های مهم داریم که وقتی عبد نماز می‌خواند و به جاهایی از نماز می‌رسد، مثلاً «إِیاکَ نَعْبُدُ وَ إِیاکَ نَسْتَعِینُ»[13] خدایا! من فقط تو را عبادت می‌کنم و فقط از تو یاری می‌خواهم؛ اما غیر خدا که پول و شهوت را عبادت می‌کند و از ستمکاران هم اطاعت می‌کند، وقتی می‌گوید «إِیاکَ نَعْبُدُ وَ إِیاکَ نَسْتَعِینُ»، امام صادق(ع) می‌فرمایند که پروردگار خطاب می‌کند: «کَذِبْتَ» دروغ می‌گویی و این «إِیاکَ نَعْبُدُ وَ إِیاکَ نَسْتَعِینُ» تو راست و درست نیست. «در گریهٔ فسرده‌دلان آب داخل است»؛[14] در این «إِیاکَ نَعْبُدُ وَ إِیاکَ نَسْتَعِینُ» تو قاتی و آلودگی هست.

«إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» یعنی زحمت ما را برای ساختن این خانه قبول کن؛ تو صدای ما را می‌شنوی و می‌دانی که ما این خانه را با نیت پاک برای تو ساخته‌ایم. 

 

دعای ابراهیم(ع) در حق خود و نسلش

آیهٔ بعدی چه دعای عجیبی است! چقدر به ما زیبا یاد داده‌اند که چطور زندگی کنیم! می‌فرماید: «رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَکَ»[15] خدایا! ما دو نفر، منِ پدر و این پسر را دو بندهٔ صددرصد تسلیم خواسته‌های خودت قرار بده؛ چیزی به ما دستور ندهی و ما رد بکنیم؛ حکمی را به ما نگویی که بگوییم نه؛ کاری را برعهدهٔ ما نگذاری که بگوییم نمی‌کنیم! دو بندهٔ تسلیم که حرف‌ها، احکام و خواسته‌هایت را با جان و دل گوش بدهیم. 

حالا شما در همین جامعه می‌بینید و در همهٔ شهرها هست که وقتی می‌گویی نماز بخوان، می‌گوید نمی‌خوانم؛ روزه بگیر، نمی‌گیرم؛ مکه برو، نمی‌روم؛ به مردم کمک کن، به من ربطی ندارد و دولت باید کمک کند. همه را رد می‌کنند؛ یعنی احکام الهی، احکام پیغمبر(ص) و احکام ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) را رد می‌کنند. چرا؟ چون تسلیم خدا نیستند! اکنون که تسلیم خدا نیستند، تسلیم چه کسی هستند؟ تسلیم شیطان درون، هوای نفس و شیاطین بیرون. عده‌ای واقعاً تسلیم ماهواره‌های صهیونیستی و مسیحیان جهان هستند؛ ولی یک مثقال از همین حالت تسلیم را برای خدا خرج نمی‌کنند! آنها هرچه می‌گویند، عمل می‌کنند و خوب هم عمل می‌کنند. 

الآن در کشور ما، بی‌حجابی به‌طور کامل رخ نشان داده است. من شب‌ها یک منبر در منتها‌الیه تهران‌پارس دارم؛ در ماشین نشسته‌ام و مطالعه می‌کنم؛ گاهی قرآن را می‌گذارم و گاهی نوشته‌هایم را می‌گذارم، نگاه می‌کنم که ببینم تابلوها کجاست، می‌بینم در ماشین‌ها، روی موتورها و دوچرخه‌ها، مغازه‌ها و پیاده‌روها، دختران بیست‌ساله و زنان 25 ساله بی‌حجاب واقعی‌اند. اینها واقعاً تسلیم هستند، ولی تسلیم اسرائیل هستند؛ چون این حالت لختی برای اسرائیل، لندن و واشنگتن است. اینها تسلیم آیات الهی حجاب نیستند، ولی تسلیم هستند. در حقیقت، حالت تسلیم را دارند، ولی هزینهٔ ابلیسیان و شیاطین زمان می‌شود.

ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) به پروردگار می‌گویند: «رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَکَ» ما می‌خواهیم تسلیم یک نفر باشیم که آن هم تو هستی. اصلاً نکتهٔ آیه، همین «لَکَ» است؛ ما را تسلیم وجود مقدس خودت کن تا ما مطیع صرف تو باشیم و تسلیم خودمان را خرج غیر تو نکنیم. اگر آدم تسلیم خدا نباشد، تسلیم را دارد؛ ولی در برابر شیاطین، دشمنان و ابلیسیان. 

حالا دعا را ادامه می‌دهد و چقدر زیبا به ما یاد می‌دهد که اگر دعا می‌کنید، پدران و مادران دوستان را هم دعا کنید؛ از خزانهٔ خدا که کم نمی‌آید. شما در دعاها می‌خوانید: «لا تَنْقُصُ خَزآئِنُهُ»[16] ای وجود مقدسی که از خزانه‌هایت اصلاً کم نمی‌آید. هرچه داری؛ هزینه می‌کنی؛ ولی خزانه‌هایت پر است. پس فقط برای خودتان دعا نکنید؛ این زشت و بد است که فقط خودت تنهاتنها بخوری و دیگری چیزی گیرش نیاید. این دو نیز در ادامهٔ دعایشان گفتند: «وَ مِنْ ذُرِّیتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ»[17] خدایا! نسل ما را هم تسلیم خودت قرار بده. این یعنی، به بچه‌هایتان دعا کنید و فقط برای خودتان دعا نکنید. وقتی در مشهد به حرم می‌روید، برای بچه‌ها، مؤمنین و مؤمنات هم دعا کنید. 

زین‌العابدین(ع) در همین دعای ابوحمزهٔ ثمالی چقدر زیبا به ما آموزش داده‌اند و فرموده‌اند:‌ «اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ الْأَحْياءِ مِنْهُمْ وَالْأَمْواتِ وَتابِعْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ؛ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنا وَمَيِّتِنا وَشاهِدِنا وَغائِبِنا، ذَكَرِنا وَأُنْثانا، صَغِيرِنا وَكَبِيرِنا». البته در آیهٔ بعدی، این مسئله گنجانده شده است که ابراهیم(ع) فقط به خودش، اسماعیل(ع) و نسلش دعا نکرده، بلکه به جامعه‌های بعد خودش هم دعا کرده؛ همین که از زین‌العابدین(ع) شنیدید.

سپس در ادامه می‌فرماید: «أَرِنَا مَنَاسِکَنَا»[18] خدایا! به ما یاد بده که مسئولیت‌های عبادتی‌مان را نسبت به این خانه چگونه انجام بدهیم. خدا هم سعی صفا و مروه، طواف، نماز در مقام منا و عرفات، ذبح و سنگ‌زدن را به آنها یاد داد. «وَ تُبْ عَلَینَا»[19] خدایا! به ما توجه کن و ما را از نظر رحمتت دور ندار. «إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»[20] همانا تو بسیار روی‌آوردندهٔ به بندگانت هستی و بسیار مهربانی. 

آیهٔ بعد که چون خیلی حرف دارد و ان‌شاءالله توضیحش برای فردا می‌ماند، این است: «رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِکَ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».[21] این دعا به ملت‌های بعد از خودش است که می‌گوید: مردم عالم! من و اسماعیل، تنها تنها برای خودمان نخواستیم، بلکه برای جامعه‌های بعدمان هم تا قیامت خواستیم. این آیه خیلی نکته دارد! 

 

کلام آخر؛ سخنان امام سجاد(ع) با پیرمرد شامی

این بشر با این معلم‌ها چه کردند! معلم بهتر از پیغمبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، حضرت مجتبی(ع)، ابی‌عبدالله(ع) و زین‌العابدین(ع) که ذریهٔ ابراهیم(ع) هستند و ایشان به اینها دعا کرد؛ اما با اینها چه کردند! زین‌العابدین(ع) روی منبر مسجد شام فرمودند: مردم! اگر پیغمبر(ص) سفارش سنگین کرده بود که بعد از رحلت من، هر ظلم و آزاری می‌توانید، به بچه‌های من داشته باشید؛ دیگر می‌خواستید چه‌کار کنید؟ اصلاً شما چیزی باقی نگذاشتید! 

من متن روایت را بخوانم: «وإذَا الشَّیخُ قَد أقبَلَ حَتّی دَنا مِنهُم»؛[22] عرب به پیرمردها می‌گوید «شیخ»، نه به آخوندها. «شیخ» لفظ عربی است؛ یعنی پیرمرد و ریش‌سفید. وقتی اهل‌بیت روی شترها سوار بودند، در ورودی شام، یک پیرمرد در مقابل زین‌العابدین(ع) آمد، یک نگاه به این جوان اسیر کرد که پاهایش را زیر شتر بسته بودند و به آنها ناسزا و بی‌ربط گفت. خیلی عجیب است که بعد هم خدا را شکر کرد و گفت: الهی شکر که همهٔ شما را کشت و مانده‌هایتان را اسیر کرد و یزید را پیروز کرد. امام هم صبر کردند تا حرف‌هایش تمام شود؛ چون ائمهٔ ما عادت داشتند که طرف مقابل اگر دشمن هم بود، حرف‌هایش را گوش می‌دادند و بعد حرف می‌زدند. حضرت فرمودند: «یا شَیخُ! هَل قَرَأتَ القُرآنَ؟» و پیرمرد یکه خورد که این جوان به قرآن چه‌کار دارد؟ اینها در شام گفته‌اند که امروز یک گروه خارجی را وارد این منطقه می‌کنند. امام صبر نکردند و فرمودند: «فَهَل قَرَأتَ فی سورَةِ بَنی إسرائیلَ: "وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ"»؛ «هَل قَرَأتَ هذِهِ الآیَةَ: "وَ اعْلَمُوا أَنَّما غنِمْتُمْ منْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی"»؛ «فَعَرَفتَ هذِهِ الآیَةَ: "قلْ لا أَسئَلُکُمْ علَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی"»؛ «هل قرَأتَ هذِهِ الآیَةَ: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ أَهلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً"».

پیرمرد داد کشید و گفت: این آیات را برای چه می‌خوانی؟ این آیات برای پیغمبر(ص) و اهل‌بیت ماست. پیرمرد! مگر پیغمبر(ص) به غیر از ما هم اهل‌بیتی دارد؟ پیرمرد گفت: خاک بر دهانم! شما چه کسی هستی؟ فرمودند: «أنَا عَلیّ بْن الْحُسَین بْن عَلیّ بْن أبِی طٰالب». پیرمرد گفت: پدرت کجاست؟ فرمودند: سرت را بالا کن؛ پدرم با ما هم‌سفر است. پیرمرد سرش را بلند کرد و سر بریدهٔ ابی‌عبدالله(ع) را آن بالا دید. پیرمرد به میان مردم دوید و گفت: سنگ و چوب نزنید؛ اینها سر ما را کلاه گذاشتند!

«أللّهمَّ اْغفر لنا و لِوالِدَینا و لِوالِدَی والِدَینا و لِمَن وَجَب لَهُ حَقٌ عَلَینا»؛

«أللّهمَّ اَهلِک اَعدَائَنَا»؛

«أللّهُمَّ اَشفَ کُلَ مَرَضانا»؛

«أللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً»؛

«أللّهُمَّ بحَقّ الحُسَین عَجِّل لِوَلِیِّكَ الفَرَج».

 


[1]. سورهٔ غافر، آیهٔ 60.
[2]. نهج‌البلاغه، خطبهٔ متقین.
[3]. سورهٔ بقره، آیهٔ 127.
[4]. سورهٔ اعراف، آیهٔ 23.
[5]. سورهٔ نوح، آیهٔ 26.
[6]. سورهٔ قصص، آیهٔ 24.
[7]. سورهٔ یوسف، آیهٔ 101.
[8]. سورهٔ مائده، آیهٔ 114.
[9]. سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 118.
[10]. سورهٔ بقره، آیهٔ 127.
[11]. محمدباقر بیرجندی، کبریت‌الأحمر، ص376.
[12]. سورهٔ بقره، آیهٔ 127.
[13]. سورهٔ فاتحه، آیهٔ 5.
[14]. شعر از کلیم کاشانی: «عشق از هوس جدا کن و زاری شناس باش ××××××× در گریهٔ فسرده‌دلان آب داخل است».
[15]. سورهٔ بقره، آیهٔ 128.
[16]. مفاتیح‌الجنان، فرازی از دعای افتتاح.
[17]. سورهٔ بقره، آیهٔ 128.
[18]. همان. 
[19]. همان.
[20]. همان.
[21]. سورهٔ بقره، آیهٔ 129.
[22]. الفتوح ابن‌اعثم، ج5، ص242-243.

0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
کلیپ های منتخب این سخنرانی
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
اخلاص استجابت دعا کعبه ابراهیم(ع) اسماعیل(ع) اسماءالله

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^