فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

امیرمؤمنان(ع)، الگوی عدالت و معنویت برای بشریت


اختتامیه همایش بین المللی امام علی الگوی عدالت و معنویت - پنجشنبه (16-12-1397) - رجب 1440 - پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی - 7.25 MB -

علی(ع)، باب علموجود امیرمؤمنان(ع)، جامع فضایل و فاقد نواقص-فقر و بی‌ثمری جامعهٔ بدون علی(ع)امیرمؤمنان(ع)، جلوه‌ای از عدل و رحمت حضرت حقحلم و بردباری بی‌نظیر امیرمؤمنان(ع)امیرمؤمنان(ع)، الگوی کامل در امور معنوی برای جهان امروز-اثر شگفت‌انگیز دعای کمیل در جامعه-حیرت وزیر واتیکان از مفاهیم والای دعای کمیلکلام آخر؛ شب زیارتی امام حسین(ع)-ابی‌عبدالله(ع)، سبب گریهٔ هر مؤمن-زینب(س) و پیکر پنهان برادر در انبوه نیزه‌ها-دعای پایانی

 بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

علی(ع)، باب علم

در مقدمهٔ کلام، چند شعر مختصر از چند شاعر عرض می‌کنم که بعضی از آنها مبنای روایتی دارد و بعضی‌ها هم خیلی ذوقی است. کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست ×××××××××××× که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم

این شعر مبنای روایتی دارد؛ حکیم سنایی می‌فرماید:

محمد عربی آبروی هر دو سرای ×××××××××× کسی که خاک درش نیست، خاک بر سر او

شنیده‌ام که تکلم نموده‌ام چو مسیح ×××××××××× بدین حدیث، لب پاک و روح‌پرور او

که من مدینهٔ علمم، علی در است مرا ×××××××× عجب خجسته حدیثی است، من سگ در او

اما این چهار بیت که شاعرش را نمی‌شناسم، خیلی ذوقی است!

مسیح بر فلک و شاه اولیا به تراب ×××××××× دلم ز آتش این غصه گشته بود کباب

سؤال کردم از این ماجرا ز پیر خِرد ×××××××× چو غنچه لب به تبسم گشود و داد جواب

به حکم عقل به میزان عدل سنجیدند ×××××××× مقام و مرتبه این دو گوهر نایاب

نشست کَپهٔ میزان مرتضی به زمین ××××××××× به آسمان چهارم مسیح شد پرتاب

 

وجود امیرمؤمنان(ع)، جامع فضایل و فاقد نواقص

اما این عنوان بسیار بسیار زیبا، ملکوتی و عرشی را اگر بخواهید به‌صورت سؤال دربیاورید، امیرمؤمنان(ع) چرا الگوی عدالت و معنویت برای جهان امروز و جهان‌های فرداست؟ همه عنایت دارید که پاسخ این سؤال به پهنای آسمان‌ها و زمین است. این سؤال را خیلی مختصر و به این‌گونه می‌شود پاسخ داد:

اول اینکه اگر بخواهیم امیرالمؤمنین(ع) را به تعریف منطقی -جامع افراد و فاقد اغیار- تعریف بکنیم که این برای همهٔ ما ثابت است؛ چه آیاتی که امیرالمؤمنین(ع) مصداق آن است، چه روایات فراوانی که از رسول خدا(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) دربارهٔ حضرت رسیده است. وجود مقدس او جامع همهٔ ارزش‌ها، فضایل و کمالات و فاقد همهٔ عیوب و نواقص بود. به تعبیری باید گفت انسانِ عین، عینِ انسان و انسان کامل بود. خلیل‌بن‌احمد که معلوم می‌شود در شخصیت حضرت به‌خوبی مطالعه کرده است، می‌گوید: «إحتیاجُ الکُلِّ إلَیْهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الکُلِّ دَلیلٌ عَلى أنَّه إمَامُ الکُلِّ» امیرالمؤمنین(ع) در ارزش‌ها و کمالات و علوم به هیچ‌کس نیازی ندارد، ولی کل جهانیان به او نیازمند هستند. همین دلیل بر این است که او امام کل است و این امامت از قبیل همان «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»(سورهٔ بقره، آیهٔ 124) وجود مبارک حضرت ابراهیمِ خلیل الرحمان است.

-فقر و بی‌ثمری جامعهٔ بدون علی(ع)

معنی این جمله این است: یک ملت بی‌علی، یک فرد بی‌علی، یک جامعهٔ بی‌علی و یک جهان بی‌علی، فقیر و تهی‌دست است و هیچ‌چیزی ندارد؛ تنها چیزی که دارد، ابزار بدن، شکم و اقتصادی است که چیز دیگری ندارد؛ یعنی جامعهٔ بی‌علی را نمی‌شود خلیفة‌الله، جامعهٔ اهل کرامت و اهل ولایت گفت! جامعهٔ بی‌علی را باید گفت که یک درخت خشک است و ثمری ندارد، رشد و نموی ندارد. درختی است که مزاحم است و زیان دارد، خسارت‌بار است و خسارت می‌زند. اوضاع تمام دوره‌های تاریخ بعد از حضرت و جهان امروز، این معنا را نشان می‌دهد.

 

امیرمؤمنان(ع)، جلوه‌ای از عدل و رحمت حضرت حق

وجود مقدس او عدل محض بوده، نه عادل؛ جامعهٔ زمان او در یک آشوب عظیم فکری، روحی و اخلاقی بوده و وجود مقدس او در آن آشوب عظیم که هزاران نفر را بی‌دین، منحرف و ستمکار کرد، ذره‌ای از حقیقت عدالت در هیچ برنامه‌ای انحراف پیدا نکرد. این خیلی عجیب است! چون معمولاً حوادث، جریانات و طوفان‌ها اثرگذار است که حتی محل لغزش بزرگان است؛ ولی آن‌همه طوفان، آشوب و برنامه‌های ضد خدا در جامعه، در عدالت‌محوری، عدل بودن و انتقال عدالت او اثری نداشت. او چه کسی بوده و چه بوده است! در ایام حکومتش برنامه‌هایی را اجرا کرده که قبل از خودش در هیچ حکومتی سابقه نداشت و بعد از خودش هم تا الآن در هیچ حکومتی سابقه نداشته است:

الف) یکی اطلاع رودرو از وضع مردم بود؛ یک برنامه‌اش در زمستان، تابستان و گرمای شدید کوفه، این بود که هر روز هم در بازار و هم در کوچه‌ها و خیابان‌ها بگردد و خودش رودررو از اوضاع مردم خبر بگیرد. این سابقه نداشته است!

ب) معمولاً وقتی یک فرماندهٔ نظامی پیروز می‌شود، دستور جشن، طاق نصرت و برقرار کردن شادی می‌دهد؛ اما امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل پیروز شده است، بالای سر کشته‌های دشمن می‌آید و زار زار گریه می‌کند که چرا اینها خودشان را از کمالات انسانی، رحمت الهی و مغفرت پروردگار محروم کردند؟! اصلاً چنین گریه‌ای در تاریخ حاکمان سابقه ندارد.

ج) سابقه ندارد که حاکمی بالای منبر بیاید، رنج و ناراحتی نشان بدهد که در مرزهای کشور، ظالمانه از پای یک زن یهودیه خلخال بیرون کشیده‌اند! مردم را جمع بکند و اظهار ناراحتی و تأسف بکند.

د) برای هیچ حاکمی قبل و بعد از او پیش نیامده است که به لشکرگاه برسد و دشمن آب را بسته باشد؛ افراد لشکر شکایت بکنند و امام وجود مبارک قمر‌بنی‌هاشم(ع) را با آن سن کم‌(حدود سیزده سال) با تعدادی بفرستند و شریعه را آزاد بکنند؛ بعد به حضرت بگویند شریعه آزاد شد، یک نفر را پیش معاویه بفرستد که آب آزاد است، هرچه می‌خواهید آب بردارید. این در هیچ حاکمی سابقه ندارد.

ه‍‍) سابقه نداشته است و دنیا حالا خیلی روی آن مانور می‌دهد؛ درحالی‌که اگر تاریخ را دقیق مطالعه کنند، به این نتیجه می‌رسند که وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) پایه‌گذار بازنشستگی است. در کوفه و در راه رفتن و همین گشت کوچه و بازارش ببیند پیرمردی مسیحی در راه مردم نشسته و دست به گدایی دراز کرده است، از او سؤال بکند چرا گدایی می‌کنی، مگر کار نداری؟ گفت: زمانی که علی‌بن‌ابی‌رافع رئیس بیت‌المال بود، من کارمند دارایی بودم؛ چون حالا پیر شده بودم و نمی‌توانستم درست کار بکنم، بیرونم کرد. بالای سر این مسیحی فقیر ایستاد تا علی‌بن‌ابی‌رافع را خواستند؛ حضرت به او دستور دادند که تا وقتی او زنده است، به‌اندازهٔ مخارج زندگی‌اش از بیت‌المال به او حقوق بدهند. این بنیان‌گذاری بازنشستگی که کار وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) بود.

و) ما در جهان گذشتهٔ از امیرالمؤمنین(ع) تا الآن، محبت و عاطفه و مهر و حلم و بردباری امیرالمؤمنین را سابقه نداریم و نداشته‌ایم! در حال گشت به خانمی برسد که روی خاک‌های کوچه نشسته است و گریه می‌کند، بفرماید: علت گریه‌ات چیست؟ بگوید: من کنیز هستم، خانمم چند درهم به من داد و خرما خریدم، خرما را بردم. خرما مطابق پول نبوده و پَست‌تر بوده، قبول نکرده و گفته است برو پس بده، چنین خرمایی را بخر؛ خرمافروش هم از من پس نمی‌گیرد! فرمودند: بلند شو و بیا! در مغازه خرمافروشی بیاید که هنوز امیرالمؤمنین(ع) را نمی‌شناخت. می‌دانست علی(ع) حاکم مملکت است، اما هنوز علی(ع) را ندیده بود. لباس‌هایش هم که تقریباً با فقیرترین فرد مملکت مساوی بود! خیلی آرام و بامحبت فرمودند خرما را پس بگیر، گفت: پس نمی‌گیرم! یک‌بار دیگر فرمودند، گفت مزاحم نشو و بیرون برو! نهایتاً دید می‌خواهد ادامه بدهد، بیاید و یک مشت در سینهٔ امیرالمؤمنین(ع) بزند و به بیرون مغازه پرت کند؛ به کنیز بگوید بیا برویم و به خانمت بگویم حالا این خرما را قبول بکند. فکر بکنید حالا کسی چنین کاری را نسبت به یک مقام‌دار متکبر انجام بدهد، چه خواهد شد!

مغازه‌دار روبه‌رویی آمد و گفت: حواست بود به چه کسی مشت زدی؟ گفت: نه مگر چه کسی بود؟! گفت: علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) بود. به‌دنبال امیرالمؤمنین(ع) دوید، می‌خواست روی پای حضرت بیفتد؛ جلوی او را گرفت و گفت: آقا بیایید خرما را پس بگیرم و خرمای خوب بدهم. کنیز که خرما را گرفت، فرمودند برو! گفت: دیر شده و ممکن است کتکم بزنند. فرمودند: برویم، من شفاعت بکنم تا خانمت تو را قبول کند. وقتی خانم دید کنیز با حاکم مملکت یا به قول امروزی‌ها رئیس‌جمهور مملکت می‌آید، خیلی متحیر دم در آمد که چرا چنین اتفاقی افتاده است؟ فرمودند: دیر شده، قبول کن! گفت: آقا من این کنیز را به شما بخشیدم.

 

حلم و بردباری بی‌نظیر امیرمؤمنان(ع)

اصلاً این اخلاق، رفتار و عدالت سابقه ندارد و چه عدالتی که امیرالمؤمنین(ع) جلوهٔ عدالت، رحمت، چشم‌پوشی و عفو و گذشت پروردگار بوده است؛ و چه آرامش، حلم و بردباری‌ای که روی منبر مسجد کوفه خطبه می‌خواند، یکی از خوارج چنان تحت تأثیر شیرینی کلامش قرار می‌گیرد که بلند می‌شود و با صدای بلند در جمعیت می‌گوید: «تبّا لک یا علی» مرگ بر تو، چقدر زیبا سخنرانی می‌کنی! اطرافیان آمدند که بلند شوند، فرمودند: چه کار دارید، این به من گفت! شما چرا بلند می‌شوید؟ بگذارید تا آخر سخن را گوش بدهد، شاید بر او تأثیر بکند. چه کسی این کار را در دنیا کرده است؟ کدام حاکم، کدام رئیس‌جمهور؟! امروز اگر بشود اخلاق، رفتار، کرامت، رحمت، محبت و عدالت او را به جهان ارائه بدهیم، امروزی‌ها غیر از مردم زمانش هستند و تشنهٔ عدالت علی(ع) هستند؛ به این خاطر، حتماً اگر بشود سرمایه‌گذاری سنگینی بکنیم و این مقالات و سخنرانی‌ها را بعد ازویراستاری، حداقل به ده زبان دنیا ترجمه کنیم، چهره‌های برجستهٔ کرهٔ زمین را از هر مکتبی شناسایی بکنیم و به آن ارائه بدهیم و بگوییم: خدا این است، اسلام این است، دین این است، تشیع این است، عدالت و کرامت این است.

 

امیرمؤمنان(ع)، الگوی کامل در امور معنوی برای جهان امروز

-اثر شگفت‌انگیز دعای کمیل در جامعه

در مسئلهٔ معنویتش هم اصلاً آدم متحیر است که کدام رشتهٔ معنویت او را بگوید! شما ببینید یک شب جمعه در مسجد جامع بصره دعایی خوانده که به‌وسیلهٔ کمیل انتقال پیدا کرده و دعای کمیل شده است. این 1400 سال با ارواح، نفوس، گنهکار، عرق‌خور، چاقوکش، لات، بی‌دین چه کار کرده است! من اینها را پنجاه سال در کمیل‌هایی که خوانده‌ام، تجربه کرده‌ام؛ یعنی ده منبر امکان داشت که یکی را توبه بدهد، اما یک کمیل صدتا را توبه می‌داد. من نامه‌هایی که از تائبان(حالا آنها را نمی‌شناسم) کمیل دارم، واقعاً حیرت‌انگیز است! چه افرادی که در انواع مفاسد غرق بوده‌اند، با یک‌بار شنیدن کمیل امیرالمؤمنین(ع) برگشته‌اند. یک روز از ماه رمضان در مسجدی که منبر می‌رفتم، پایین آمدم. روز سیزدهم چهاردهم بود. بعد از منبر نشسته بودم که آقای خیلی جنتلمنی با یک کیف سامسونت خیلی قیمتی در دستش روبه‌روی من آمد و نشست، پنج دقیقه گریه گلوگیرش بود و نتوانست حرف بزند؛ خوب گریه کرد، بعد گفتم: آقا مشکلتان چیست؟ گفت: من مشکلی ندارم! من با همسرم و دو بچه‌ام سی سال در اروپا زندگی می‌کردیم؛ هر کاری بگویید، ما کردیم؛ هر کاباره‌ای بگویید، رفتیم؛ هر تماشاخانه‌ای بگویید، رفتیم؛ یک شب با زن و بچه‌ام به قول خودش، به پیک‌نیک در یک منطقهٔ بسیار باز جنگل‌مانندی آمده بودیم. با خودمان هم رادیو برده بودیم. اتفاقی به زن و بچه‌ام گفتم: ما که سی سال است ایران را ندیده‌ایم، رادیو ایران را بگیریم، ببینیم چه می‌گویند و چه خبر است! پیچ رادیو را که باز کردم، گفت به کجای دعا رسیدم؛ «اَللّهُمَّ وَ اَسْئَلُكَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ»؛ باز این‌قدر گریه کرد و گفت: من و زن و بچه‌ام کاملاً عوض شدیم، بساطمان را هم جمع کردیم و به ایران آمدیم. یک دعای کمیل؛ حالا اگر بقیهٔ مسائل معنوی‌اش به عالم ارائه بشود، خدا می‌داند چه می‌شود!

-حیرت وزیر واتیکان از مفاهیم والای دعای کمیل

من شرح کمیل را که هزار صفحه است و به چند زبان ترجمه شده، در واتیکان به وزیر دیالوگ پاپ دادم و گفتم: حداقل جناب وزیر، فهرست این کتاب را ببین! فیلمش را گرفته‌اند، برادران و اساتید، خدا می‌داند وقتی فهرست کمیل را نگاه کرد، بعد چند صفحه‌اش را خواند، چشم‌هایش در «اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شیء» دور می‌زد، به من گفت یعنی چه؟ 1500سال پیش، او چه کسی بوده و این چه‌چیزی بوده است! علی(ع) ارائه نشده، اگر ارائه بشود، غیر از روزگار خودش است و جای پذیرش کامل دارد.

 

کلام آخر؛ شب زیارتی امام حسین(ع)

-ابی‌عبدالله(ع)، سبب گریهٔ هر مؤمن

من مطالب دیگری هم آماده کرده بودم که دیگر دارد وقت می‌گذرد و به اذان هم نزدیک است. شب جمعه است، چه‌کار کنم، رسم من هم است و تا حالا ترک نشده! شب جمعه یک توجهی به وجود مبارک حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) داشته باشیم.

من روایتی را پنجاه سال پیش یادداشت کرده‌ام که در دفترهایم است، اما مدرکش را متأسفانه ننوشته‌ام. آن روایت این است که زینب کبری(س) می‌گوید: 37 سالی که برادرم معاصر با پدر بود، از همان زمان دو سه سالگی، هر وقت پدر می‌خواست ایشان را صدا کند، اول تمام قد از جا بلند می‌شد و یک حالت ادب به خودش می‌گرفت، اسمش هم نمی‌برد و می‌گفت: یا اباعبدالله!

یک روایت هم «کامل‌الزیارات» نقل می‌کند که کراراً امیرالمؤمنین(ع) به حضرت حسین(ع) فرمودند: پدر و مادرم فدایت بشود! «یاعبرت کل مؤمن»؛ یکی از نشانه‌های مؤمن، گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) است. پدر و مادرم فدایت بشود که تو سبب گریهٔ هر مؤمنی در این عالم هستی.

امام صادق(ع) می‌فرمایند: حسین ما(در کامل‌الزیارات است) گودال را برای ملکوتیان به معراج تبدیل کرد؛ یعنی ملکوتیان می‌خواهند به معراج بروند، باذن الله به حرم ابی‌عبدالله(ع) می‌آیند.

-زینب(س) و پیکر پنهان برادر در انبوه نیزه‌ها

دو کلمه هم از زبان زینب کبری(س) خطاب به ابی‌عبدالله(ع) در آن اوضاع عجیب عصر عاشورا، آن انقلاب شدید و به‌هم‌خوردگی که می‌دانید چه بساطی بود!

سرت کو که دامان بگیرم ×××××××××× تنت کو که سامان بگیرم

سراغ سرت را من از آسمان ×××××××××× و سراغ تنت از بیابان بگیرم

تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه ×××××××××× که من بوسه از حنجرت پنهان بگیرم

مگر خون حلقومت آب حیات است ×××××××××× که از بوسه بر حنجرت جان بگیرم؟

رسیده کجا کار زینب ×××××××××××× که باید سراغ سر از زین و از آن بگیرم

یا باید به دنبال شمر بدوم یا دنبال سنان یا دنبال خولی و بگویم یک لحظه سر بریده‌اش را بدهید!

قرار من و تو شبی در خرابه ××××××××× پی گنج را کُنج ویران بگیرم

-دعای پایانی

خدایا! به حقیقت ابی‌عبدالله(ع) و حضرت باقر(ع) که شاهد همٔه حوادث کربلا بود، ما و نسل ما را علی‌شناس و شیعهٔ علی(ع) قرار بده.

دنیا و آخرت ما را از اهل‌بیت جدا نکن.

خدایا! در این شب جمعه، همهٔ شهدا، شهدای حرم، شهدای روزگار انبیا و شهدای جالسین این مجلس را با ابی‌عبدالله(ع) محشور بفرما.

خدایا! امام زمان(عج) را دعاگوی ما و زن و بچه‌ها و نسل ما قرار بده.

  

 سخنرانی استاد انصاریان در همایش امام علی(ع)

 

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
پربازدیدترین سخنرانی ها
انسان کامل دعای کمیل امیرمؤمنان(ع) جامع فضایل عدل محض حلم بی‌نظیر




گزارش خطا  

^