فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تهران/ حسینیهٔ محبان‌الزهرا/ دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل/ زمستان1396ه‍.ش./ سخنرانی چهارم


دعا و اخلاق فاطمی - روز چهارم سه شنبه (10-11-1396) - جمادی الاول 1439 - حسینیه محبان الزهرا (س) - 12.6 MB -

دعاهای بیهوده نتیجهٔ باورهای نادرست بشرنابخردی انسان در دعاکردنحسرت انسان‌های ثروتمند در قیامتعذاب روحی انسان در قیامت، سخت‌تر از عذاب جسمیمعیشت حلال، حسنهٔ دنیای انسان‌های خردمندعاقبت حرام‌خوری در دنیازندگی اسلامی، حسنهٔ دنیااخلاق حسنا از حسنهٔ دنیاآمرزش الهی از حسنهٔ آخرتبهشت، دومین حسنه ٔآخرتحساب‌رسی بی‌معطلی انسان‌های مؤمن در قیامت

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

دعاهای بیهوده نتیجهٔ باورهای نادرست بشر

قرآن مجید در دومین سورهٔ مبارکهٔ قرآن می‌فرماید: بخشی از مردم با اینکه در حدی به خدا اعتقاد دارند، ولی آدم‌های منحرفی در دعاکردن هستند؛ دعا می‌کنند، ولی دعایشان یک دعای بیهوده و نادرستی است و علتش هم این است که اندیشه و خردورزی درستی ندارند. سپس دعایشان را نقل می‌کند و می‌گوید چگونه دعا می‌کنند.

دعای آنها نشان می‌دهد که آخرت را خیلی باور ندارند و هرچه در دعاکردن‌هایشان می‌خواهند، برای همین چندروز دنیا می‌خواهند و دید وسیعی ندارند؛ یعنی حالا که دعا می‌کنند، دعایشان دعای همه‌جانبه باشد و سایهٔ دعایشان هم دنیای آنها و هم آخرتشان را بپوشاند. درحقیقت، پروردگار دعای آنها را دعای باارزشی نمی‌داند؛ دعا هست، ولی اصلاً ارزش ندارد. اصلاً این دعا به‌طور‌کامل هم قابل‌استجابت نیست که دعایشان این است: «فمنهم یقول»، دعای عده‌ای(«من» در ابتدای آیه یعنی یک گروهی و نه همه) این است، «ربنا آتنا فی الدنیا» حتی یک‌دانه حسنه هم نمی‌گویند، حالی‌شان نیست و نرفته‌اند که بفهمند، نرفته‌اند که بپرسند؛ اقلاً اگر حسنه می‌گفتند، باز می‌شد نمره‌ای به دعایشان داد، ولی حسنه هم نمی‌گویند. به در خانهٔ پروردگار می‌روند، ولی فقط می‌گویند دنیا.

این کلمهٔ دنیا در دعای اینها یعنی چه؟ «آتنا فی الدنیا»، هرچه می‌خواهی به ما بدهی، در همین دنیا بده. خب معلوم است آنچه در این دنیا می‌خواهند، یا پول یا صندلی یا مواردی مربوط به امیال و غرائز و شهواتشان است. پروردگار در یک سورهٔ دیگر غیر از سورهٔ بقره می‌فرماید: اینهایی که فقط از من امور مادی می‌خواهند، رد نمی‌کنم و «نوته منها»، اندکی به آنها می‌دهم؛ چون بالاخره دنیا سفره‌ای است که در روزگار فعلی ما هفت‌میلیارد سر این سفره هستند. خدا که لقمه را از دهان این هفت‌میلیارد درنمی‌آورد و به یک‌نفر بدهد. آن یک‌نفر که همه‌اش آرزو می‌کند به دنیا برسد، یعنی به پول، صندلی و امیال و غرائز؛ ما مقداری به او می‌دهیم، چون همهٔ ملت‌ها سر این سفره سهم دارند.

نابخردی انسان در دعاکردن

بر فرض که حالا همه‌‌ را هم به یک‌نفر بدهیم، آن یک‌نفر می‌خواهد چه‌کار کند؟ زمین از من می‌خواهد؟ پانصد‌متر، هزارمتر، یک باغ دوهکتاری، اما اگر پنج قارهٔ جهان را به او بدهند که از من می‌خواهد، می‌گوید دنیا را به من بده! بگویم آسیا، آمریکا، آفریقا، اروپا و اقیانوسیه برای تو. این پنج قاره که دعا می‌کنی، برای تو باشد. این آدم هفتاد-هشتاد کیلویی پنج قارهٔ زمین برای چه می‌خواهد؟ کل پارچه‌ها برای تو، به چه درد او می‌خورد؟ کل معدن‌ها، کل نفت و گاز زیر زمین و کل حیوان‌ها برای تو، به چه درد او می‌خورد؟ این بندهٔ من که می‌گوید دنیا یعنی تمام متاع دنیا را به من بده، با یک بدن هشتاد-نود کیلویی کل متاع دنیا را برای چه می‌خواهد؟ شب که می‌خواهد بخوابد، یک خانهٔ هفتاد-هشتاد متری یا صد متری، حالا می‌خواهد یک حیاط باصفا هم داشته باشد، یک خانه پانصد متری، اضافه برای چه می‌خواهد؟ دو دست یا سه دست کت‌وشلوار می‌خواهد، کل پارچه‌ها را برای چه می‌خواهد؟ یک بخاری، یک پکیج یا یک شوفاژ برای گرمای زمستان می‌خواهد، کل نفت و گاز را برای چه می‌خواهد؟

اینها که این‌جوری دعا می‌کنند، آدم‌های نفهمی هستند و دعا را هم بلد نیستند. «فمنهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا»، عده‌ای می‌گویند هرچه می‌خواهی، در این دنیا از آنهایی به ما بده که می‌خواهیم، «فما له فی الاخره من خلاق»، این آدم‌ها هیچ بهره‌ای در آخرت ندارند. اینهایی که در دعا فقط می‌گویند در این دنیا به ما عطا کن، حالا هرچه -زمین، پول، ملک، صندلی- هم به آنها عطا کردم، هیچ‌کدام را نمی‌توانند با خودشان به عالم بعد انتقال بدهند. همه را باید بگذارند و بروند که مال دیگران می‌شود.

حالا آدم خوبی باشند و بویی از دین برده باشند، آنچه برای دنیایشان خواستند، وصیت بکنند که دوسوم مال برای شما ورثه و یک‌سوم هم که حق خودم است، این را یک مدرسه یا درمانگاهی در همان محلهٔ خودم بسازند؛ البته اگر وصیت داشته باشد و اگر هم وصیت نداشته باشد که هرچه برای این دنیایش خواسته، می‌ماند و می‌میرد و کل مانده‌ها برای دیگران می‌شود؛ مثلاً داده‌های به او -زمین و خانه ملک و باغ و ویلا و ییلاق و ماشین و پول- هزارمیلیارد تومان شده، وصیت هم ندارد، این سه پارچه -یک لنگ، یک پیراهن و یک سراسری- برای کفن می‌خواهد. فرض بکنید بیست‌متر پارچه می‌خواهد که این پارچه‌ها را سه تکه کنند؛ یکی را لنگ، یکی را پیراهن کنند و یکی هم همهٔ بدن را در آن بپیچند. هزارمیلیارد هم از او باقی مانده، مسلمان هم بوده و در مسلمان‌ها مرده، فقه ما می‌گوید: اگر بخواهند او را از این هزارمیلیارد تومان کفن کنند، باید از ورثه اجازه بگیرند و اگر ورثه اجازه ندادند، به ماشین بهشت زهرا بدهند و بگویند این مرده کفن ندارد، خود بهشت زهرا کفن کند! گاهی این کار را می‌کنند و من از این خبرها زیاد دارم.

ثروتمند خیلی پولداری برای این خیابان جمهوری اسلامی که تاجرهای خیلی مهمی در آن هستند، مرده بود. او دو دختر و دو پسر داشت، به همین دوستانی که در پاساژ داشتیم، گفته بودند که اولاً بیایید این جنازهٔ پدر ما را از خانه ببرید تا شب نشده و بعد هم به بهشت زهرا ببرید و ببینید کجا دفنش می‌کنند، آدرس قبرش را برای ما بیاورید. اصلاً نیامدند!

حسرت انسان‌های ثروتمند در قیامت

این چه زندگی است! این عده‌ از مردم که دعا می‌کنند، ولی در دعایشان می‌گویند که در همین دنیا به ما بده و با آخرت جابه‌جا نکن. «فمنهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا»، اما «حسنه» را هم نمی‌گویند؛ این‌قدر آدم‌های بدبختی هستند! «فما لهم فی الآخره من خلاق»، اینها در روز قیامت هیچ نصیبی ندارند؛ حالا فکر کنید که اینها در قیامت به چه حسرتی گرفتار می‌شوند! اینها می‌بینند عده‌ای فقیرتر از خودشان را با چه احترامی به بهشت می‌برند و اینها را با این سینه‌سپر داشتن‌ در دنیا، در سرشان می‌زنند و به جهنم می‌برند. اینها در قرآن است که یک نمونه از آیاتش را برایتان بخوانم. آیهٔ مربوط به بهشتی‌ها دو کلمه و آیهٔ مربوط به اینها هم که به دوزخ می‌روند، دو کلمه است. در همان آیات اول سورهٔ غاشیه(جزء سی): «وجوه یومئذ خاشعه»، وجوه یعنی عده‌ای که در دنیا خیال می‌کردند خیلی آدم‌های بزرگی هستند، رئیس و مهم هستند، اینها وقتی در قیامت وارد می‌شوند، بسیار ذلیل و بدبخت هستند. اینها در دنیا پول، خانه و زندگی، ماشین و ویلا داشتند، اما حالا که وارد آخرت شدند، می‌بینند هیچ‌چیزی در این عالم آخرت ندارند و ذلیل و خوار و بدبخت هستند که خود این خیلی دردآور است.

می‌گویند دکتری را بالای سر مریضی بردند که خیلی حالش بد بود. دکتر حکیم بود، یعنی خیلی آدم فهمیده‌ای بود؛ هم بیماری و هم دارو را می‌شناخت. امام هشتم می‌فرمایند: یک عنایت خدا به مریض این است که دکترش مرض و دوای او را بفهمد. این یک لطف خدا به مریض است و اگر این لطف بدرقهٔ آدم‌ها نباشد، بیشترشان به دست خود جناب دکتر می‌میرند. یک دوای اشتباه، یک قرص اشتباه، یک تشخیص اشتباه! اما این محبت خدا به مریض است که دکتر بفهمد بیماری چیست و دوایش کدام است.

این دکتر که در قدیم‌ها به آنها حکیم می‌گفتند، مریض بدحال را خوب معاینه کرد، بعد به اتاق این طرفی آمد و گفت: بچه ندارد؟ دو مرد در آنجا بودند، گفتند ما بچه‌اش هستیم. گفت: به من بگویید بابای شما چه‌کاره بوده است؟ گفتند: آقای دکتر بابای ما مریض است و دارد می‌میرد، به کارش چه‌کار داری؟ گفت: من باید بفهمم چه‌کاره بوده تا معالجه‌اش کنم. گفتند: او آفتابه‌دار مسجد جامع شهر بوده است. مسجد جامع ده توالت و ده-دوازده آفتابه رنگ و وارنگ داشته که این آفتابه‌ها را پر می‌کرده، کنار دست خودش روی چهارپایه هم نشسته بود. درهای مسجد جامع هم به‌طرف بازار باز بود و مغازه‌دارها از صبح تا غروب، وقت نماز و غیر وقت نماز می‌آمدند که به دستشویی بروند(لوله‌کشی هم نبوده)، باید یک آفتابه بردارند و ببرند، این هم یک چوب کوچک در دستش بوده؛ آقا آفتابهٔ دومی را بردار، چشم؛ یکی دیگر می‌آمد، آفتابهٔ دومی و سومی پر از آب بود، اما تا می‌رفت روی ردیف بردارد، می‌گفت پنجمی را بردار و به این اولی دست نگذار. گفت: بیماری این پدرتان ریاستی است که از دستش رفته و هیچ‌چیزی دیگر نیست. شما هر روز پدرتان را در حیاط ببرید، پنج آفتابه آب کنید و جلوی او بگذارید، آن چوب را هم به دستش بدهید که خودش با خودش حرف بزند؛ به آفتابهٔ دومی نگاه بکند و بگوید اولی را بردار! همان چهارپایه و چوب را به او بدهید تا داد و بیدادش را بکند، حالش خوب می‌شود.

عذاب روحی انسان در قیامت، سخت‌تر از عذاب جسمی

حالا فرض بکنید کسی نه آفتابه‌دار مسجد جامع، بلکه کسی که بی‌دین بوده و استاندار، بی‌دین بوده و وکیل، بی‌دین بوده و وزیر، بی‌دین بوده و نخست‌وزیر، بی‌دین بوده و اعلی‌حضرت همایونی قَدَرقدرت، حالا به قول زین‌العابدین از قبر عریان بیرون آورده‌اند، آن کفن را هم خاک از او گرفته، در محشر حس می‌کند. اعلی‌حضرت خدایگان شاهنشاه در دنیا ارتش داشته، نیروی هوایی، نیرویی زمینی، نیروی دریایی داشته، دربار و کاخ داشته، هر چکی را که دلش می‌خواسته، می‌نوشته و هیچ‌کس هم جرئت نداشته بگوید چرا باید پول را به حساب او می‌ریختند؟ حالا وارد قیامت شده، تک و عریان، نه کسی به او محل می‌گذارد، نه فرشته‌ای به او محل می‌گذارد و فقط می‌بیند زنجیر را آماده کرده‌اند تا به او ببندند و به جهنم بکشند. این چقدر درد می‌کشد، ما نمی‌فهمیم!

صدرالمتألهین، فیلسوف معروف اسلامی می‌گوید: این‌جور دردها در قیامت از آتش عذابش سنگین‌تر است. این حسرت بر گذشته که من یک‌نفره نیروی دریایی، نیروی هوایی، نیروی زمینی و پول داشتم، جلوی من رژه می‌رفتند، اما حالا محل سگ هم در این قیامت به من نمی‌گذارند، این خیلی برای او سنگین‌تر از آن عذابی است که به بدنش می‌خورد و دردش بیشتر است. عذاب روح و قلب خیلی سخت‌تر از عذاب بدن است. این معنی آخر آیه است، اما خدا در اوّل آیه می‌فرماید عده‌ای دعا می‌کنند، اما دعایشان نشان می‌دهد که انحراف فکری دارند و نفهم هستند: «یقُولُ رَبَّنٰا آتِنٰا فِی اَلدُّنْیٰا»، یک حسنه هم نمی‌گوید، «وَ مٰا لَهُ فِی اَلْآخِرَةِ مِنْ خَلاٰقٍ»﴿البقرة، 200﴾ که این آدم هیچ بهره‌ای در آخرت ندارد.

معیشت حلال، حسنهٔ دنیای انسان‌های خردمند

اما عده‌ای دیگر از بندگانم مثل شما که کتاب خواندید و پای منبرهای خوب بزرگ شدید، فکرتان رشد دارد و در حد خودتان خردورز هستید و اندیشهٔ درستی دارید، «و منهم من یقول»، اینها هم اهل دعا هستند. چگونه دعا می‌کنند؟ اینها سه دعا در یک‌بار دارند، یعنی همان یک‌باری که به پیشگاه من می‌آیند، درخواست سه چیز دارند:

  1. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ رَبَّنٰا آتِنٰا فِی اَلدُّنْیٰا حَسَنَةً»؛
  2. «وَ فِی اَلْآخِرَةِ حَسَنَةً»؛
  3. «وَ قِنٰا عَذٰابَ اَلنّٰارِ»﴿البقرة، 201﴾؛ این سومین دعاست که ما دیگر کامل‌تر از این دعا نداریم.

امام صادق توضیحی بر حسنهٔ دنیا و توضیحی هم بر حسنهٔ آخرت دارند. امام صادق می‌فرمایند: این آدم‌های فهمیده، خردمند و عاقبت‌بین می‌گویند: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه»، حسنهٔ دنیایشان یک معیشت پاک و درست است که این خیلی مهم است! من از ده- بیست‌سالگی وارد کسب بشوم، وارد مغازه، کارخانه یا کار تولیدی بشوم و پنجاه‌سال هم کار بکنم، در قیامت یک‌دانه چرا به من نگویند و بگویند کل پنجاه‌سال را مال حلال خوردی، مال حلال پوشیدی، مال حلال خرج کردی، با مال حلال مسافرت کردی و همین کارت هم الآن در قیامت پاداش دارد؛ اینکه ساعت هشت صبح به مغازه رفتی و هفت شب به خانه برگشتی، یازده ساعت زحمت کشیدی، برایت پاداش گذاشتم؛ اینکه از مغازه به خانه رفتی، خانمت از همین درآمد پاک و حلالت غذا آماده کرده بود، نشستی و زحمت کشیدی آبگوشت خوردی، نان کدو و بادمجان خوردی، برنج و گوشت خوردی، همین که ده-پانزده دفعه دستت را در سفره بردی، لقمه را بلند کردی و در دهانت آوردی، جویدی و قورت دادی، برایت پاداش گذاشتم.

عاقبت حرام‌خوری در دنیا

اما در مقابلش هم به همهٔ حرام‌خورها می‌گویند: این آتش جهنم را می‌بینی، این همان حرام‌هایی است که خوردی و پوشیدی و در آن نشستی، آیاتش هم از قرآن اگر بخواهم برای نمونه بخوانم، حرام آتش است: «إِنَّ اَلَّذِینَ یأْکلُونَ أَمْوٰالَ اَلْیتٰامیٰ ظُلْماً إِنَّمٰا یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نٰاراً»﴿النساء، 10﴾، این یک مال حرام است که حرام‌خور شکمش را از آتش پر می‌کند. لقمهٔ حرام همین الآن آتش است، ولی چون این بیچاره خورنده در دنیاست، آتش را نمی‌بیند، اما وقتی به عالم بعد منتقل بشود، از کل شکم آتش به بیرون می‌زند. حال آن که حلال و پاک خورده، وقتی در قیامت وارد بهشت می‌شود، «کلَّمٰا رُزِقُوا مِنْهٰا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً»﴿البقرة، 25﴾، هرچه که در بهشت به‌عنوان رزق بهشتی پیش او می‌گذارند، اینهایی که خدا در بهشت اسم برده، انواع میوه‌ها، انواع گوشت پرندگان بهشتی، «و لحم طیر مما یشتهون»، انواع لباس‌های ابریشمی، انواع عسل‌ها و آب، «کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا» هرگاه در بهشت یک میوه یا خوراک بهشتی را به‌عنوان رزق بهشت برای آنها می‌آورند، این دیس، این قدح، این ظرف و این سفره را نگاه می‌کنند و می‌گویند: «قٰالُوا هٰذَا اَلَّذِی رُزِقْنٰا مِنْ قَبْلُ»، ما نمونهٔ اینها را ما در دنیا خورده بودیم. پس اینها چیست؟ اینها مزد همان خوردن‌های پاک توست. اینها دیگر متن قرآن است و تاریخ یا چیز دیگری نیست! حرف‌هایی است که خود من هم اگر باور نکنم و لنگ باشم، کافر می‌شوم.

حسنه در دنیا معیشت پاک است، حالا این معیشت و درآمد من ماهی دومیلیون یا سه‌میلیون است، برای یکی ماهی پانزده‌میلیون است، برای یکی ماهی سی‌میلیون است، آن که اهل خداست، می‌گوید: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه»، پیغمبر می‌فرمایند: از این درآمد خانه برمی‌دارد، کار به‌جایی است؛ ماشین برمی‌دارد، کار به‌جایی است؛ لباس برمی‌دارد، کار به‌جایی است؛ غذا هم برمی‌دارد، کار به‌جایی است؛ چیز دیگر هم که نیاز ندارد! از درآمد ماهی سی‌میلیون، ماهی سه‌میلیون یا ماهی ده‌میلیون، یک خانه و یک ماشین و یک لباس و یک خوراک می‌خواهد، بعد طرف به پیغمبر گفت: یارسول‌الله! من درآمد خوبی دارم، همه‌اش را که نمی‌خورم؛ یک مغازه‌ای دارم، یک خانه خریدم، یک مرکب خریدم، زن گرفتم، لباس برمی‌دارم، خوراک برمی‌دارم و اضافه می‌آورم. فرمودند: اضافه‌اش را چه‌کار می‌کنی؟ گفت: اضافه را نگه نمی‌دارم، به پدر و مادرم، به قوم‌وخویش فقیرم یا به این مؤمنین مدینه می‌دهم که کارشان لنگ است. حضرت نگاهی به او کردند و فرمودند: تو اهل آخرت هستی، تو را اهل دنیا نمی‌گویند.

زندگی اسلامی، حسنهٔ دنیا

اگر کل ایران یعنی این هفتادمیلیون این‌جوری زندگی می‌کردند که نمی‌کنند! اگر تصمیم بگیرند به این شکلی زندگی بکنند که من از قرآن و روایات گفتم، یک فقیر یا یک یتیم بی‌نان نمی‌ماند؛ یک زندانی تصادفی که نمی‌تواند دیه بدهد، در زندان نمی‌ماند؛ یک جوانی که خانمش بد کرده و مهریه را بی‌خودی به اجرا گذاشته، در زندان نمی‌ماند؛ یکی که رکود و نچرخیدن چرخ اقتصاد چهارتا چک او را برگردانده، در زندان نمی‌ماند؛ مشکل ما ملت این است که زندگی اسلامی نداریم، زندگی ما یا شخصی یا اروپایی است، اما اسلامی نیست.

زندگی اسلامی در این هفتادمیلیون خیلی کم است؛ چه فردی و چه اینکه مثل شماها ده‌تا دور هم جمع بشوند و بگویند اضافهٔ درآمد داریم، سالی دویست جهیزیه بدهیم یا بیست‌تا خانه بدهیم. این زندگی اسلامی است؛ اما تک زندگی‌کردن و مرتب زمین به زمین اضافه‌کردن، پاساژ به پاساژ و مغازه به مغازه اضافه‌کردن، بعد هم آدم را در یک جعبهٔ بزرگ بیندازند و به بهشت زهرا ببرند، به خاک هم بگویند بگیر و شرش را بِکَن! ما می‌خواهیم به چلوکبابی برویم، دیر شده است. این چه زندگی است که آدم با دست خالی وارد آخرت بشود! اما آدم در همین کاسبی پاک، بی‌مکر و حیله، بی‌دوز و کلک، هم وضع خوبی دارد و هم همین زحمتی که برای سرپاکردن این زندگی کشیده، پاداش آخرتی دارد. این یک حسنهٔ دنیاست.

اخلاق حسنا از حسنهٔ دنیا

امام صادق می‌فرمایند: یک حسنهٔ دنیا هم اخلاق حسنه است. اینها دعایشان که مستجاب می‌شود، نه دیگر حسد دارند، نه کبر، نه غرور و نه منیّت دارند، نه سر چیزی با این و آن قهر هستند. اینها اخلاق نیک دارند که امامان ما می‌گویند حسنهٔ دنیا اخلاق نیک است؛ اما آن که اخلاق نیک ندارد، مثلاً خیلی هم آدم تلخ و عصبانی است، همه‌اش تلخ و عصبانی و طلبکار است، پیغمبر می‌فرمایند: همین یک رشته اخلاق بد و این عصبانیت(حالا حسد، بخل، کینه‌ و طمعش پرونده جدا دارد) در وجود اینها نشان می‌دهد که جرقه‌ای از جرقه‌های آتش جهنم کار می‌کند. آخر عصبانیت آتشی‌شدن است، رگ‌های گردن برآمده‌شدن است، قیافه قرمز شدن است و بعد هم آمادهٔ حمله شدن است که این جرقهٔ آتش دوزخ است؛ اما آن که این دعایش مستجاب شده، «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه»، یک معیشت حلال و پاک و یک اخلاق نیک دارد، این دعایش مستجاب شده است.

آمرزش الهی از حسنهٔ آخرت

و اما حسنهٔ آخرت یعنی چه؟ چقدر زیباست! امام ششم می‌فرمایند: آمرزش الهی یک بخش حسنهٔ آخرت است که آدم از قبر درآید(این در روایت است) و به آدم بگویند: «اقرأ کتابک»، پرونده را بخوان! قبل از اینکه پرونده‌ات را ملائکه، انبیا، پیغمبرت و امامت بخواند، خودت بخوان(این در قرآن است). در قیامت هم آدم ذهن و هوشش در آخرین درجهٔ کمال است و در آخرین درجهٔ کمال پرونده را آدم می‌خواند؛ یک بخش، یک بخش، یک بخش، خواندن پرونده تمام می‌شود، بعد خوانندهٔ پرونده‌ به پروردگار می‌گوید: خدایا! این پروندهٔ من اشتباه به من داده نشده است؟ خطاب می‌رسد: اینجا جای اشتباه نیست و پرونده برای خودت است. می‌گوید: مولای من! اگر این پرونده برای من است، یعنی من در دنیا یک گناه هم نکرده‌ام؟ من که خودم می‌دانم! در جوانی‌ام گناه داشته‌ام، در متوسطی گناه داشته‌ام، پیر هم که شده بودم، خجالت نکشیدم و گناه داشته‌ام، این گناهان ما چه شد؟ خطاب می‌رسد: عبادت‌ها و دعاهایت چه شد؟ مگر تو دعا نمی‌کردی که «و فی الآخرة حسنه»؟ یک بخش حسنهٔ آخرت من مغفرت است. از قبر درآمدی، همهٔ گناهانت را پاک کردم.

بهشت، دومین حسنه ٔآخرت

امام صادق می‌گویند: بخش دیگر حسنهٔ آخرت «الجنه»، بهشت است. آخرت عجب حسنه‌ای دارد! دنیا عجب حسنه‌ای دارد! بعد آخر دعایشان در دنیا یک درخواست دیگر است: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار»، خدایا! تو می‌دانی که این بدن ضعیف ما طاقت آتش تو را ندارد؛ از همین حالا که ما در دنیا هستیم، نسبت به جهنم یک خط قرمز به دور ما بکش و ما را به جهنم نبر. این دعا مستجاب شده است. تا وارد قیامت، هنوز وارد قیامت نشده، هنوز وارد برزخ هم نشده ولی همه‌اش دعا می‌کند: «و قنا عذاب النار»؛ آیه در قرآن کریم و سورهٔ فصلت است: طرف در حال احتضار است و می‌خواهد برود که «تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ اَلْمَلاٰئِکةُ»، فرشتگان رحمت من در کنار بسترش نازل می‌شوند، «أَلاّٰ تَخٰافُوا» و به او می‌گویند از مردن نترسی، «وَ لاٰ تَحْزَنُوا» غصه هم نخوری، «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ»﴿فصلت، 30﴾، ما به تو مژده می‌دهیم که اهل بهشت هستی.

حساب‌رسی بی‌معطلی انسان‌های مؤمن در قیامت

آیهٔ بعد دربارهٔ آنهایی است که شکل و کیفیت دعایشان این‌گونه است: «اولئک لهم نصیب مما کسبوا» اینها هرچه در دنیا عبادت کردند، هرچه به مردم خدمت کردند، هر کار خیری کردند که همه در جملهٔ «کسبوا» است، از کارکرد هفتاد-هشتادساله‌شان در آخرت بالاترین بهره را می‌برند. حالا من آدم خوب، هشتادسال، 85سال یا هفتادسال در دنیا بودم و صبح و ظهر و شب نماز خواندم، هفتادتا ماه رمضان روزه گرفتم، ایام حج به حج رفتم، چقدر یواشکی و آشکار به مردم، پدرم، مادرم، قوم‌وخویش‌ها، برادرم، عمویم، خواهرم یا به دیگران کمک کردم، این پروندهٔ قطور هفتاد-هشتادسال من را چقدر طول می‌کشد که برسند و ما تا کِی باید در این محشر روی دو سر زانویمان سرپا بایستیم؟ خدا در آخر آیه می‌گوید: بندهٔ من اصلاً فکر معطلی را نکن، «أُولٰئِک لَهُمْ نَصِیبٌ مِمّٰا کسَبُوا وَ اَللّٰهُ سَرِیعُ اَلْحِسٰابِ»﴿البقرة، 202﴾، اصلاً فکر معطلی را نکن! معنی این قسمت آیه را بگذارید از قول پیغمبر اکرم بگویم. وقتی کسی مثل شما مؤمن، متدین، آدم خوب، به پیغمبر گفت: آقا ما را در قیامت چقدر معطل می‌کنند تا آخرِ آخرِ آخر بگویند شما اهل نجات هستید؟ چقدر معطل می‌کنند تا هشتادسال پروندهٔ ما را برسند و دانه‌دانه کارها، عبادات و خدمات، پول خرج‌کردن‌ها را بررسی کنند؟ آدم معطل شدنش را دغدغه دارد! پیغمبر فرمودند: از این ابرهایی که برق می‌جهد، برق آن را دیده‌ای؟ گفت: بله یارسول‌الله. فرمودند: برق می‌زند و خاموش می‌شود، چقدر طول می‌کشد؟ هیچ، یک چشم‌به‌هم‌زدن؛ فرمودند: شما را کمتر از زدن و خاموش‌شدن برق معطل‌ می‌کنند.

خوشا آنان که در این صحنهٔ خاک

 چو خورشیدی درخشیدند و رفتند

خوشا آنان که در میزان وجدان

حساب خویش سنجیدند و رفتند

خوشا آنان که بار دوستی را کشیدند و نرنجیدند و رفتند

خوشا آنان که پا در وادی حق نهادند و نلغزیدند و رفتند.

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^