فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حسین در سیمای اساطیر

مقدمه

فرهنگ هر ملتي مجموعه متنوعي از آيين ها ، سنت ها و رسوم ، باورها ، اعتقادات و افسانه ها و اسطوره هاي آن ملت است که در ژرفترين لايه هاي روح جمعي آنان نفوذ دارد و در بزنگاه هاي فردي و جمعي تاثيرات خود را برجاي مي نهد. همين عناصر فرهنگي ، وراي نژاد و رنگ پوست و ديگر ظواهر، ملتي را از ملت هاي ديگر مشخص مي کنند و راه گفتگو و محاوره را مي گشايند. ملت ما نيز عناصر فرهنگي خويش را هم از آيين هاي پيش از اسلام و دوره باستان و هم از دوره اسلامي و آيين هاي باشکوه آن دريافت داشته است و در طول زماني به درازاي 1400 سال با تيزهوشي و ژرف نگري نه تنها آيين ها و باورهاي ملي خود را واننهاده، بلکه آن را با ايمان نو و روح اسلام پيوند زده است .

 

در حافظه تاريخي ( ملي و مذهبي ) ملت ما نبرد ميان خير و شر، که از پايدارترين و تاثيرگذارترين مواردي است که مي توان آن را سراغ گرفت هم در باورهاي پيش از اسلام حضور دارد و هم نمونه هاي عيني ، اعلا و ماندگار آن را در روح کفر ستيز و عدل گستر اسلام مي توان يافت. اسطوره هاي اهورا و اهريمن ، فرزندان زروان (خداي دهر و زمان ) که يکي نماد خير و نيکي و ديگري نماد شر وبدي است ، نبرد دائمي ميان تاريکي و روشنايي ، هر يک نمادي از اين تقابل در ايران باستان است. " فرهنگ ما و اساطير ما متكي بر جدال ميان نور و ظلمت است "(1) چنانکه مي دانيد اين تقابل را نيز مي توان به عيان در تاريخ اسلام يافت ، هر چقدر نبرد ميان اهورا و اهريمن در ايران باستان با افسانه آميخته است ولي منازعه ميان خير و شر در تاريخ اسلام با مستندات تاريخي قابل اثبات است، و در نبردهاي متعدد پيامبر مکرم اسلام با کفار قريش و نبرد هاي اميرالمومنين علي (ع) با نفاق عايشه و کفر پنهان معاويه رخ مي نمايد ، و البته آخرين ، موثرترين و ماندگارترين آنها را در سيماي واقعه کربلا و قيام خونرنگ امام حسين مي توان جست و يافت.

 

در اسطوره بودن نمادهايي مانند اهورا و اهريمن ، ميترا و آناهيتا ، رستم و سياوش در ايران باستان شکي نيست . اسطوره از ماندگارترين عناصر فرهنگي يک ملت است ، به عنوان مثال از آداب و رسوم و آيين هاي زمان ايران باستان منحصراً آنها که متکي بر ريشه اسطوره اي قوي بوده اند، بر جاي مانده اند مانند شب يلدا که حکايت ديرين نبرد نور و ظلمت را فراياد مي آورد. ولي آيا تنها ماندگاري ، راز تبديل يک داستان يا عنصر فرهنگي به اسطوره است ؟ آيا هر داستاني که از گذشته هاي دور برجاي مانده مي تواند اسطوره قلمداد شود ؟ اسطوره چه ويژگي هايي دارد تا يک داستان اعم از واقعي و تاريخي و يا آميخته با افسانه را بتوان با توجه به آن ويژگي ها جزء اصلي فرهنگ يا " سرشت فرهنگ " ناميد ؟

 

 

اسطوره چيست ؟

 

"هارولد وينريچ " (يکي از صاحب نظران در عرصه اسطوره شناسي) درباره معناي اسطوره چنين گفته است :" واژه اسطوره (mythos) براي يونانيان نخست واژه ايي کاملاً عادي و معمولي بود و مبين هرگونه نقل و حکايت، مثلاً قصه ايي که در بازار حکايت مي شد يا روايتي مربوط به نسبت نامه خدايان.(اين) واژه در کاربرد جديدش... اما ديگر به معناي حکايات کوچک و بي اهميت هر روزينه نيست. چرا؟"(2) به اين پرسش " نورتروپ فراي" ديگر صاحب نظر در اسطوره شناسي پاسخ مي گويد: " اسطوره به ساده ترين و معمول ترين معنا، نوعي سرگذشت يا داستان است که معمولاً به خدا ، يا رب النوع و موجودي الهي مربوط مي شود ...محتواي اسطوره مربوط به بعضي کار ويژه هاي اجتماعي خاص مي شوند و با بررسي اين محتوا معلوم مي گردد که اسطوره داستاني نيست که فقط براي داستان گويي نقل شود بلکه داستاني است که بعضي خصايص جامعه اي را که اسطوره بدان تعلق دارد گزارش مي کند."(3)

 

در اينجا دو ويژگي اسطوره يعني ماندگاري و برخورداري از کارويژه هاي اجتماعي ، آن را از داستان معمولي جدا مي سازد ، پس آيا با توجه به اين دو عامل مي توان حوزه اسطوره را مشخص ساخت ؟ يعني حدود قلمرو اسطوره با اين دو ويژگي مشخص مي شود ؟

 

" انديشمندان کنوني آن گونه که جوامع قديمي اسطوره را درک مي کردند، درک مي کنند يعني به معني داستان واقعي حتي فراتر از آنداستاني که ارزشمند ترين دارايي است، به دليل آنکه مقدس، نمونه و پرمعني است. و اين ارزش معنايي جديد اسطوره، استفاده از آن را در بيان معاصر پر رمز و راز مي سازد.امروزهاين واژههم به معناي آثار تخيلي، يا انگاره و همبه معناي خاص خود از نظر ريشه شناسان، جامعه شناسان و تاريخ نگاران دين ما، يعني به معناي سنت مقدس و مدل نمونه به کار برده مي شود. "(4)

 

اسطوره در نهاد جمعي هر ملتي وجود دارد ، از مهمترين اجزاء فرهنگي آن ملت است و پيش و بيش از آنکه انديشيده و بيان شده باشد احساس و زيسته شده است. اسطوره حرکت يا کلامي از حقيقت انسان است . " اسطوره همانند پرتو خورشيد يا هوايي که تنفس مي کنيم تنها به طور غيرمستقيم خود را مي نماياند. و هر کس بايد تلاش کند تا حضور آن را بر بنياد انديشه خويش کشف کند. اسطوره نه تنها خود آگاه بلکه ناخودآگاه ما را نيز در بر مي گيرد و حقيقت ماست، حقيقتي که مي تواند سرنوشت ساز باشد."(5)

 

تقدس و معنا در کنار ديگر ويژگي هاي اسطوره که پيش از اين آمد ، سبب مي شود اسطوره قابليت تطابق با زمان هاي متفاوت را داشته باشد و در بازخواني ها، با زمان حاضر و نيازمندي هاي انسان عصر نوين دمساز گردد، چراکه اسطوره نيزمانند هر پديده ديگر دستخوش زمان مي شود و گرد گذر زمان بر آن مي نشيند و براي آنکه دوباره کارآيي خود را بازيابد بايد از عناصري که بر آن افزوده شده ، تهي گردد. " اسطوره ها که پديده هاي فرهنگي هستند همچون ديگر پديده ها با گذشت زمان دگرگون مي شود. پاره اي به طور کلي ماهيت و چيستي خود را از دست مي دهند و گونه اي ديگر مي شوند در کارايي،  (در ) برخي ديگر دگرديسي رخ مي دهد. "(6) به عبارت ديگر حقيقت باطني اسطوره ديگر ظاهر نشده و معناي آن ترديد آميز مي شود.

 

در کنار عامل مهم زمان که باعث دگرگوني و يا تغيير شکل ظاهري اسطوره مي شود، نمي توان از تاثير مذاهب و روساي ديني بر اسطوره غافل ماند. نهاد مذهب در طول زمان با حذف و يا تغيير برخي از نمادهاي فرهنگي ، درجهت تحکيم پايه هاي مذهب و يا دين مورد نظر خود راه را براي تغيير، دگرديسي  و يا فراموشي اسطوره ها تسهيل مي کند.  با اين وجود اسطوره واجد ويژگي ديگري است که مانع از فراموشي آن مي شود " شفاف ترين ، درخشانترين کاربرد اسطوره (ها) نمونه و الگو بودن آنهاست. چه در دوره هاي نخستين و چه در دوره هاي پسين تا زمان اکنون هرگاه و در هر سرزميني که ايجاب کند اين الگوها و نمونه ها رخ مي نمايند و سرنوشت ساز مي شوند. اسطوره تضمين مي کند که آنچه انسان در صدد انجام دادن آن است پيشتر انجام يافته است و بنابراين به او ياري مي دهد تا ترديدهايي را که ممکن است درباره حاصل اقدامش به خود راه دهد ، از خود براند."  (7)

 

به طور اختصار مي توان مشخصه هاي يک اسطوره را در اين موراد خلاصه کرد :

- ماندگاري ،

-تقدس و معنا ،

-حضور پنهان و زير جلدي ،

-وجود کارکردها و خصايص اجتماعي،

-تغيير و دگرديسي ،

-الگو و نمونه بودن.

 

حسين در قامت يک اسطوره

 

حال با اين مقدمه طولاني به بحث اصلي خود مي پردازيم : آيا با اين موارد که بر شمرديم مي توان امام حسين و قيام ايشان را اسطوره ناميد.؟ در سالهاي اخير به هنگام فرارسيدن ايام محرم و به ويژه در دهه نخست آن در سخنراني ها و يا مجالس وعظ به فراواني از واژه " اسطوره " براي توصيف قيام کربلا استفاده شده است ؛ ولي در اينجا هدف ما نه توصيف که تشريح و توضيح است . نگارنده در اين نوشتار برآن نيست که با القاب زيبا و اوصاف فريبا با نگاهي شعرگون به عاشورا بنگرد ، بلکه در صدد است ، با اثبات اسطوره بودن قيام امام حسين ، و با نگاه علمي به آن راههاي بازخواني آن را در جامعه کنوني به بررسي بنشيند. حال هر يک از ويژگي هاي اسطوره را در قياس با امام حسين بررسي مي کنيم.

 

ماندگاري : بي شک قيام حسين بن علي (ع ) يکي از ماندگارترين و موثرترين وقايع تاريخ اسلام است که به ويژه در فرهنگ تشيع از پايه بسيار والايي برخوردار است ، بدان سبب که جهت گيري تشيع پيش و پس از واقعه عاشورا به طور فزاينده اي ديگرگون است . اگر شيعيان ( به معناي هواداران امامت و خلافت اميرالمومنين و اعقاب ايشان) در دوره امام علي و امام حسن ، در بزنگاه جنگ و حادثه امامان خويش را وانهادند و عذرها آوردند ، پس از واقعه عاشورا ،هسته تمام اعتراضات و قيام هاي ضد اموي و عباسي بودند. ( البته درآينده نزديک با ارائه مقاله اي دراين باره بيشتر به اين موضوع خواهيم پرداخت. ) به بيان رساترحکومت هاي جابر بسياري آمدند و رفتند ولي حسين آمد و باقي ماند ، در اذهان و ايمان مردم نشست و با گوشت و پوست و خون آنان در آميخت.

 

تقدس و معنا: قيامامام حسين عرصه گسترده نمايش و ارائه بلندترين صفات انساني است . در اين قيام فداکاري در راه هدف والاي انساني و ديني تا پاي گذشتن از جان به نمايش در مي آيد ، دراين قيام سخنان ، رجزها ، رفتار و هر يک از کردار امام و يارانشان واجد بار معنايي بسيار است . علاوه بر اين قيام امام حسين ،ازابتدا تا انتها خود سوال بزرگي است ، چرا امام مراسم حج را نيمه کاره رها کرد و رهسپار کوفه شد ؟ اين کدام امر خطيري بود که چنين هجرت عظيمي را سبب شد؟ چرا در اين سفر امام با تمام خاندان خود راهي شد ؟ چرا زنان و کودکان را نيز با خود همراه کرد؟ و بسياري سوال هاي ديگر که خود از لايه هاي تودر توي اين واقعه حکايت دارد.

 

حضور پنهان و زير جلدي: به راستي کدام واقعه را در اسلام به اندازه واقعه کربلا و شهادت امام حسين مي توان يافت که در زندگي مردم حضور داشنته باشد ؟ نه در زندگي مردم عصر حاضر که در زندگي مسلمانان و شيعيان از نيمه هاي قرن اول تا کنون . هر کودک شيعي عشق به حسين را با شير مادر نوشيده است ، به هنگام نوشيدن آب و يا در پايان آن آموخته است که بر حسين و روح پاکش درود فرستد و بر قاتلان وي لعنت . اين خود نشان از عجين شدن عاشورا و قيم امام حسين با فرهنگ مردم دارد . مردمي که پيش و بيش از آنکه حسين را از منابر شناخته باشند ، با جان و دل خويش او را درک کرده و مهرش را در دل نهفته اند. چرا که آنچه در عاشورا رخ داد از سر عشق بود و آدمي همواره عشق را سجده کرده و ارج نهاده است.

 

وجود کارکردها و خصايص اجتماعي: اساساً قيام امام حسين تجلي آن بخش از مذهب تشيع و دين اسلام است که به مسلمان مي آموزد که در برابر اجتماع خويش و آنچه در آن مي گذرد بي تفاوت نباشد. در برابر ظلم و ستم برخيزد و کژروي را ببيند و در مقابل آن خاموش ننشيند.

 

تغيير و دگرديسي: در طول زمان تحريف هاي بسياري در واقعه عاشورا راه يافته که در محرم سال گذشته در مقاله اي با عنوان " گريه بر عطش يا آگاهي بر هدف ، کداميک ؟ " به طور کامل بررسي و نقد شده است. علاوه بر اين شهيد مطهري در کتاب حماسه حسيني، ريشه هاي تحريف در واقعه کربلا را به درستي نمايانده است.

 

الگو و نمونه بودن: قيام امام حسين و راه خونيني که برگزيد هماره چون مشعلي راه مبارزان ظلم ستيز را روشن کرده است . آنجا که امام فرياد بر مي آورد " اني لا اري الموت الاالسعاده " و ادامه زندگي با کفار را جز ننگ نمي داند و نمي خواند ، به تصريح بيان مي دارد که  شهادت در راه حق و آزادي بهتر از زندگي در زير بيرق ستم است که اين خود راه منيري است براي جويندگان و مبارزان راه رهايي .

 

آنانکه براي آزادي از قيود ستم تلاش مي کنند به اين اميد دلخوشند که اگر نه در همان زمان قيام که در آينده اي موعود به نتيجه مورد نظر خود خواهند رسيد ، چنانکه امام حسين به بخشي از هدف بلند خويش تنها پس از چهار سال دست يافت . آنگاه که معاويه دوم پسر يزيد ملعون پس از 40 روز خلافت بر منبر رفت و از کردار پدر و جد خويش برائت جست و آنان را خوار شمرد و در مذمت آنان چنين گفت : " جد من معاويه به منازعه با کسي پرداخت که در خويشاوندي به پيامبر نزديک بود و در اسلام نيز پيشتر از او بود . او اولين مسلمان ، اول مومن و پسر عم رسول الله و پدر اهل بيت خاتم رسولان بود... ( و درتقبيح يزيد چنين گفت: ) عترت را به شهادت رسانده ، حرمت حرم را از بين برده و کعبه را به آتش کشيده است ، لذا من حکومت را بر شما عهده دار نشده ، متحمل آن نمي شوم "(8) و چنانکه مي بينيد نام خانداني را که امويان فراموشي آن را مي خواستند، امروز از بلندترين نامهاست و خون حسين چراغ راه هدايت براي جويندگان آن است.

 

از تمام موارد گفته شده برمي آيد که امام حسين را مي توان اسطوره اي فراتر از زمان و مکان دانست ، اسطوره اي که حامل انديشه اي بزرگ وايماني سترگ است و مي تواند در هر زمان و مکاني نويد برآمدن صبحي صادق در افق آزادي باشد. اسطوره ها اين قابليت را دارند که در هر زمان و مکان مي توان آنها را بازسازي و بازخواني کرد. جامعه امروز ما نيازمند آن است که اسطوره اي به نام حسين بن علي که براي احياي دين جدش رسول الله قيام و جان خويش و عزيزانش را قرباني کرد ، بازخواني و امروزي شود.

 

براي بازخواني و روزآمد کردن اين اسطوره نياز به آن است که شرايط ظهور اين اسطوره از زماني پيش از رخداد آن بررسي شود. ريشه هاي اين رخداد را بايد از زماني بررسي کرد که امامت و خلافت اميرالمومنين علي (ع) در زير تيغ بي دريغ مصلحت انديشي و فرصت طلبي قرباني شد و ابوبکر و عمر و در آخر عثمان به خلافت رسيد . دوره 15 ساله خلافت عثمان دوره راه يافتن کژي هاي بسيار در حکومت اسلامي است . در دوره خليفه سوم اسلام رفته رفته از يک آيين هدايتگر که عدل و مدارا را شيوه خود ساخته بود به ديني دولتي تبديل شد که سرکوب و تبعيد را جايگرين مداراي رسول الله کرد. نمونه بسيار گوياي آن ، تبعيد ابوذر يار ديرين رسول الله به صحراي ربذه است . ابوذر در اعتراض به اسراف کاري ها ، جعل حديث ها و کژروي هاي معاويه در شام زبان به اعتراض گشود و عثمان به جاي آنکه حاکم خود را بازخواست کرده و عمل به دستورات روشن اسلام را از وي بخواهد ، ابوذر حقگوي و راست کردار را به صحراي بي آب و آباداني ربذه تبعيد کرد. اين شيوه در دوره حکومت امير المومنين در بخش هايي از عالم اسلام که سر به اطاعت ايشان فردآوردند متوقف شد ولي شام در دستان معاويه باقي ماند و او نيز به شيوه عثمان وبسا شديدتر از او به حکومت ادامه داد. آنچه را معاويه از سال 35 تا سال 60 ه ق انجام داد مي توان در رئوس زير خلاصه کرد:

 

- سلطه تبليغي بني اميه بر اذهان مردم نومسلمان شام و افرادي که زمان رسول الله را درک نکرده بودند.

دراين باره تنها به ذکر يک نمونه اکتفا مي شود : " معاويه براي تحريک عمومي مردم عليه پسر ابيطالب، بر منبر خطبه اي ايراد کرد و ضمن آن گفت: اي اهل شام در مورد مردي که به مصلحت برادر خويش هم[منظور عقيل است] نمي انديشد چه گماني داريد؟ اهل شام آن ابولهبي که در قرآن مورد مذمت قرار گرفته عموي علي بن ابيطالب است. مردم هم چون اين سخنان را شنيدند به دشنام و لعن علي بن ابيطالب پرداختند. ... اذهان عوام الناس، چون خميري که در دستهايي خلاق شکل دلخواه را مي پذيرد و قالب زده مي شود، در پنجه هاي سياست معاويه قالب مي گرفتند و او از جهل آنان و تحريک مردمي تا اين اندازه ساده لوح، به سوي اهداف خود راه مي پيمود، مردمي که نمي دانستند و يا نمي توانستند بپرسند که: مگر نه اين است که اين ابولهب که نسبتش با علي موجب لعن پسر ابيطالب مي شود، همان نسبت را با شخص پيامبر(ص) هم داشته است؟! و اينکه " حمالة الحطب" مذکور در همين سوره، عمه معاويه بوده است؟ و مهمتر آنکه مگر خود معاويه و پدرش، اعضاي فعال همان باندي نبودند که ابولهب سمبل عيني آن به شمار مي رفت؟ و اگر ابولهب هم زنده مي ماند يقيناً در روز فتح مانند ابوسفيان و آل ابوسفيان ايمان مي آورد"(9)

 

- در اختيار گرفتن افرادي که با جعل حديث دين را در جهت منافع امويان تغيير دادند.

 

- استعمار و استثمار فکري مردم .

 

نمونه بارز اين استثمار فکري را در واقعه صفين مي توان مشاهده کرد که طي آن، با آشکار شدن نشانه شکست در جبهه امويان ، معاويه دستور داد قرآن ها را بر نيزه کنند.

 

- ايجاد جو رعب و وحشت .

 

معاويه و امويان حذف فيزيکي مخالف را تنها راه ادامه حکومت خويش مي دانستند و قتل مخالف را جايگزين مدارا و رافت اسلامي با او کرده بودند.

در يک کلام مي توان سياست معاويه و در کل حکام اموي را سياست " زر و زور و تزوير" ناميد .آنان اولين نمايندگان " دين دولتي " در اسلام بودند که دين را نه در خدمت رستگاري دنيوي و اخروي بلکه در خدمت قدرت نظامي و سياسي در آوردند.آنان اولين حکومتي بودند که از دين بهره بردند تا بر سر قدرت باقي بمانند ، با قلب دين به اهداف خويش برسند و از دين در جهت حفظ منافع خويش بهره گيرند. گرچه اوج اين سياست ا در زمان معاويه مي توان ديد ولي يزيد نيز از اين سياست بي بهره نبود و در عين حال کياست معاويه را نيزنداشت لذا آشکارا دين خدا را به سخره گرفت . و دراين زمان براي کسي که وارث دين رسول الله است ، در خانه وحي زاده شده و در دامن حبيب خدا پرورش يافته است، جهت احياي ديني که متضمن سعادت بشر بوده ، ولي اکنون وسيله اي در دست  زورمداران شده است ، چاره اي جز قيام نمي ماند. و چنان شد که در کربلا و در دهم محرم سال 61 هجري حسين اسطوره حق طلبي و پايمردي خون خويش و عزيزان و يارانش را براي احياي دين خدا فدا کرد تا راه را براي آنانکه دين خدا را بازيچه خود ساخته اند سد کند و دراين راه درسيماي اسطوره اي ناميرا ظاهر شد تا در طول اعصار و زمان ها روشني بخش راه مبارزان طريق حق باشد.

 

سايت تبيان – فريبا کاظم نيا

 

منابع :

1-    "روشنفکر هميشه در معرض آزمون است " گفتگوي علي اصغر سيدآبادي با جلال ستاري در وبلاگ " هنوز".

2-    مجموعه مقالات اسطوره و رمز- ترجمه: جلال ستاري - سروش 1378 - ص 82 - هارالد وينريچ - ساختارهاي نقلي اسطوره.

3-    همان ص 101 - ادبيات و اسطوره – نورتروپ فراي .

4-    واحد دوست ، مهوش – رويکردهاي علمي به اسطوره شناسي -سروش 1381- صص 23و24

5-    ميرچا الياده - رساله در تاريخ اديان - ترجمه: جلال ستاري ص 398.

6-    واحددوست – ص 88

7-    ميرچا الياده. چشم اندازهاي اسطوره – ت جلال ستاري صص 5 و 144

8-    جعفريان ، رسول – تاريخ خلفا ج دوم- ص 571

9-    فرهمندپور ، فهيمه - تحليل نيم قرن سياستهاي تبليغي امويان در شام- صص121و 122

 

 

 

 

  


منبع : ویژه نامه محرم
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

شناسنامه امام جواد علیه السلام
تجلي رمزگرايي در متون عرفاني قرن ششم هجري (2)
رحلت حضرت زینب علیهاالسلام
چهل حدیث از پیامبر گرامی اسلام (ص)
یک شرط مهم برای فراوانی نعمت!
صبر در مصايب از ديدگاه روايات‏
عبداللَّه بن أبى‏سفيان بن حارث‏
مردان بی ادعا
موقعيّت دعا
دعا و استجابت آن

بیشترین بازدید این مجموعه

نتيجه
دیدگاه قرآن درباره ستم پذیری و ستم ستیزی
شناسنامه حضرت علی اکبر علیه السلام
مادرِ حقیقیِ امّت !
عید سعید مبعث پیامبر اکرم (ص) گرامی باد
نماز در فرهنگ پيامبران و امت‏ها
هدف نهایى اشخاص بی بصیرت و كوردل!
بخوانید مرا، تا اجابت کنم شما را!
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^