فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

به خاطر هيجده تومان در شدت و سختى بودم‏

شهيد بزرگوار مرحوم دستغيب از جناب سيد حسن بن سيد على اصفهانى نقل مى‌كند كه فرمود:

هنگام فوت پدرم در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم و كارهاى پدرم بدست بعضى از برادرانم برگزار شده بود و مرا هيچ اطلاعى از گزارش آن‌ها نبود. چون هفت ماه از فوت پدرم گذشت، مادرم در اصفهان درگذشت و جنازه‌اش را به نجف اشرف حمل كردند.

در آن اوقات، شبى پدرم را در خواب ديدم و گفتم: شما در اصفهان فوت كرديد، اكنون در نجف هستيد؟ فرمود: بلى، پس از فوت مرا اينجا جاى دادند.

پرسيدم: مادرم نزد شماست؟ فرمود: در نجف است اما در مكان ديگرى است، دانستم كه هم درجه پدرم نيست.

گفتم: پدر حال شما چگونه است؟ فرمود: در شدت و سختى بودم و الان بحمد اللّه راحتم.

تعجب كردم، گفتم: آيا مثل شما گرفتار بوديد؟ فرمود: آرى، حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند از من ‌طلبى داشت و مطالبه مى‌كرد به آن خاطر حالم بد بود.

از ترس بيدار شدم و به برادرم كه وصى پدر بود صورت خواب را نوشتم و سفارش كردم تحقيق كند چنين شخصى از پدرم طلب داشته يا نه. در جواب نوشت: دفترها را تفتيش كردم، اسم حاج رضا جزء طلبكاران نبود.

دوباره نوشتم آن شخص را پيدا كن و از خودش سؤال نما آيا از پدرم‌طلبى داشته؟ در جواب نوشت: او را يافتم و از او پرسيدم، گفت: آرى، مبلغ هيجده تومان از پدر شما طلب داشتم و جز خداوند كسى را بر آن اطلاع نبود، پس از فوت آن مرحوم از شما سؤال كردم نام من جزء طلبكاران هست؟ شما گفتيد: نه، من هم سندى براى اثبات نداشتم از اين كه چرا نام مرا در دفتر ننوشته دلتنگ شدم.

خواستم هيجده تومان را به او بدهم قبول نكرد، گفت: پدر شما را از بدهى‌اى كه بمن داشت حلال كردم‌.


منبع : پایگاه عرفان
  • نجف اشرف
  • به خاطر هيجده تومان در شدت و سختى بودم‏
  • مرحوم دستغیب
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    عاقلى در لباس ديوانگان
    زن بدكاره
    فلسفه روزه‏
    حکایتی از حلم آيت اللَّه اصفهانى‏ (1)
    آمرزش و مغفرت از بركت احسان‏
    حكايتى عجيب اندر مسأله تلبيه‏
    شما عهده‏دار رياست كل كشورى
    بهترین برنامه اسلام
    معناى واقعى شكر چيست ؟
    از كجا دانستند؟

    بیشترین بازدید این مجموعه

    بهترین برنامه اسلام
    آقازاده‌ای که منصب حکومتی را قبول نکرد!
    عاقلى در لباس ديوانگان
    حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
    دو حكايت در اسراف‏
    حكايت سمره‏
    حکایتی از اعتماد و توكل بر حق‏
    حکایت خدمت به پدر و مادر
    رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏
    حکایتی از حلم آيت اللَّه اصفهانى‏ (1)

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^