در این مسأله دیدگاه غالبِ اهل سنت با شیعه، متفاوت است؛ بیشتر سنیان بر این باورند كه آن حضرت از نسل امام مجتبی (علیه السلام) و از فرزندان آن بزرگوار است، در حالی‌كه تمامی شیعیان بر این اعتقادند كه امام مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است؛ و این باور، بخشی از ضروریات مهدویت نزد آنان است.
هرچند ممكن است این تفاوت، ناچیز و غیرمهم جلوه كند، با توجه به تطبیق‌هایی كه بر این اساس شده و یا خواهد شد، اهمیت این موضوع خیلی روشن می‌شود؛ بدان جهت كه برخی سیاست بازان، به بهانه‌ی همین نظریه، برای افرادی هم چون: محمد بن عبدالله بن الحسن ادعای مهدویت كرده‌اند. ابوالفرح اصفهانی ماجرای ادعای مهدی بودن این شخص را از سوی حسنیان، با تفصیل زیادی نقل كرده است. (1)
پیداست كه برای شیعه، تبیین و اثبات این دیدگاه، اهمیت زیادی دارد؛ بدان جهت كه اعتقادشان بر آن است كه آن حضرت متولد شده و اكنون زنده و از نسل امام حسین (علیه السلام) است.

دلایل قائلان به فرزند امام حسن (علیه السلام) بودن حضرت مهدی (علیه السلام)

مهم‌ترین دلیل این ادعا، روایتی است كه ابی‌داوود آن را ذكر كرده و برخی دیگر از محدّثان اهل سنت نیز آن‌را در كتاب‌های حدیثی ثبت كرده‌اند؛ البته پیش از ابی‌داوود، نعیم بن حماد، روایتی را مشابه آن‌چه ابی‌داوود نقل كرده، آورده است؛ ولی بیشتر بحث‌ها درباره‌ی حدیث ابی‌داوود است.
أبوداوود: و حدّثت عن هارون بن المغیرة، قال: أخبرنا عمرو بن أبی‌قیس. عن شعیب بن خالد، عن أبی‌إسحاق، قال: قال علیّ (رضی الله عنه) و نظر إلی ابنه الحسن. قال:
إنّ ابنی هذا سیِّد كما سمّاه النبیّ (صل الله علیه و آله و سلم) و سَیَخرُجُ من صُلبِه رجل یُسَمّی باسمِ نبیّكم (صل الله علیه و آله و سلم) یَشبَهه فی الخلق و لا یشبهه فی الخلق، ثمّ ذكر قصّة یملأ الأرض عدلاً (2)؛
ابی‌داوود روایت می‌كند كه علی (علیه السلام) به فرزندشان امام حسن (علیه السلام) نگریست و فرمود: این پسرم، آقا هستند؛ همان‌گونه كه پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) این نام را بر وی نهادند؛ و از نسل او، شخصی به دنیا خواهد آمد كه هم نام ایشان و در اخلاق، شبیه آن حضرت است، ولی در شكل و شمایل با وی شباهتی ندارد. آن‌گاه گستراندن عدالت را بر روی زمین توسط وی بیان داشتند.
در تحلیل و بررسی و نقد این حدیث و حدیث مشابه‌ای كه نعیم بن حماد نقل كرده چند مطلب مهم قابل ذكر است. (3)
الف) متن حدیثی كه از ابی‌داوود نقل شده، به‌صورت متفاوت، روایت شده است؛ جزری شافعی كه این حدیث را با همان سند از ابی‌داوود ذكر كرده، به جای كلمه‌ی «الحسن»، «الحسین» قید كرده است و می‌گوید:
قول صحیح‌تر آن است كه، مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است، بدان جهت كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر آن تصریح دارند.
و بعد، همان حدیث را این‌گونه از ابی‌داوود نقل می‌كند:
و نظر إلی ابنه الحسین، فقال: إنّ ابنی هذا سیّد كما سمّاه النبیّ (صل الله علیه و آله و سلم) و سَیَخرجُ من صُلبه رجل یُسمّی باسمِ نبیِّكم یَشبَهه فی الخُلق و لا یَشبهه فی الخَلق... (4).
بعد از نقل حدیث مورد بحث، در پانوشت كتاب، به نسخه‌ای كه به جای «الحسن»، «الحسین» دارد، اشاره می‌كند. (5)
سید صدرالدین صدر (6) و نیز نجم‌الدین عسكری (7) نسخه‌ای از عقد الدرر فی اخبار المنتظر را مورد استناد قرار داده‌اند كه در آن «الحسین» ذكر شده است.
به گفته آقای صدر، برحسب قواعد، استناد به روایت ابی‌داوود، صحیح نیست بدان سبب كه متن حدیث مورد بحث، با اختلافاتی از وی نقل شده، از این‌رو، برخی احتمال اشتباه و تصحیف در نقل را داده‌اند. بنابراین، چنین حدیثی نمی‌تواند قابل استناد باشد. (8)
ب) اشكال دومی كه بر حدیث ابی‌داوود وارد می‌باشد این است كه، از نظر سند، منقطع است؛ چون راوی آخری كه حدیث را از علی (علیه السلام) نقل كرده شخصی است به نام ابی‌اسحاق سبیعی و از لحاظ تاریخی اثبات نشده كه سن او، اقتضای روایت از علی (علیه السلام) را داشته باشد؛ به جهت این‌كه وی در سال 129 ه‍.ق درگذشته است (9) و امام علی (علیه السلام) در سال 40 قمری به شهادت رسیده و اگر او 89 سال سن داشته است، دقیقاً همان سال شهادت حضرت به دنیا آمده و اگر بیش از آن بوده-كه برخی نیز احتمال آن را داده‌اند و گفته شده دو سال مانده به مرگ عثمان به دنیا آمده (10)-سن وی تا زمان شهادت امام، اقتضای نقل حدیث را نداشته است؛ و به همین سبب، منذری، در شرح این حدیث گفته است:
كه وی نمی‌تواند مستقیم از علی (علیه السلام) حدیث نقل كند. از این‌رو، حدیثی كه او از آن حضرت نقل كرده و ابی‌داوود هم آن‌را آورده، منقطع می‌باشد. (11)
ج) سند حدیث مورد بحث، از جهت دیگر نیز، دارای مشكل است؛ چون، خود ابی‌داوود هنگام گزارش حدیث، می‌گوید: «و حُدِّثتُ عن هارون بن المغیرة؛ از هارون بن مغیره برای من حدیث نقل شده»، كه روشن نیست آن كسی كه از هارون بن مغیره، برای ابی‌داوود نقل كرده است چه كسی است، و به این سبب، حدیث موردِ اختلاف، با مشكل دیگری روبه‌رو می‌شود.
د) این حدیث با روایات دیگری كه از اهل سنت نقل شده كه گویای این است كه امام مهدی (علیه السلام) از نسل امام حسین (علیه السلام) است، در تعارض آشكار است؛ و از جمله‌ی این احادیث، روایتی است كه حذیفة بن الیمان، آن را روایت كرده است:
خَطَبَنا رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) فذكر ما هو كائن، ثمّ قال: لو لم یَبقَ من الدنیا إلّا یومٌ واحدٌ لطَوَّل الله عزّوجلّ ذلك الیومَ حتّی یَبعثَ من وُلدی، اسمه اسمی، فقال سلمان الفارسی فقال: یا رسول‌الله! من أیّ وَلَدِكَ؟ قال: من وَلَدی هذا و ضَرَب بیدِه علی الحسین (علیه السلام) (12)؛
حذیفة بن الیمان می‌گوید: رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) برای ما خطبه می‌خواند، و از پیش آمدهای آینده خبر می‌داد؛ در ادامه فرمود: اگر از عمر دنیا، جز یك روز باقی نماند، خداوند متعال آن روز را چنان طولانی خواهد كرد تا این‌كه یكی از نسل مرا بفرستد كه هم‌نام من خواهد بود؛ سلمان برخواست و پرسید: یا رسول‌الله! او از نسل كدام فرزند شما است؟
حضرت پاسخ داد: از این پسرم و با دست بر امام حسین (علیه السلام) زد.
هـ) آخرین مطلبی كه درباره‌ی این حدیث می‌توان گفت و برخی از نویسندگان معاصر نیز، احتمال داده‌اند (13)‌ این است كه حدیث مذكور از اساس جعلی است، و تأییدی كه بر این احتمال وجود دارد، ادعای حسنیان در مورد محمد بن عبدالله بن حسن است كه وی را مهدی موعود (علیه السلام) معرفی كردند، كه بعدها در سال 145 ه‍.ق. به دستور منصور عباسی كشته شد، هیچ بعید نیست كه آنان برای تثبیت این ادعا، به جعل حدیث هم اقدام كرده باشند، وقتی به راحتی ادعای دروغین مهدی بودن وی را مطرح كردند، روشن است كه برای اثبات این ادعا، جعل حدیث نیز چندان دشوار نخواهد بود. (14)

بررسی حدیث نعیم بن حماد

پیش از ابی‌داوود، نعیم بن حماد (م 229ق) حدیثی با همان مضمونی كه در سنن ابی‌داوود آمده، نقل كرده است و در آن با صراحت چنین ذكر شده كه امام مهدی (علیه السلام) از نسل امام حسن (علیه السلام) است. (15)
ولی مشكل اصلی این حدیث، مرسل بودن آن است؛ چون خود نعیم بن حماد، سند حدیث را چنین ذكر كرده: «حدِّثنا غیرُ واحد عن ابن‌عیّاش عمّن حَدَّثه...» و قطع نظر از این‌كه، آیا سند مشكل دیگری دارد یا نه؟ همین اشكال، اعتبار حدیث را مخدوش می‌كند و نمی‌توان به آن استناد و استشهاد كرد.

دومین دلیل

دلیل دوم-كه بیش از آن‌كه دلیل مقبول و موجّه‌ای باشد، استحسان ناصحیح و باطلی است-سخنی است كه ابن‌قیّم جوزیه گفته و برخی دیگر همانند ابن‌حجر هیتمی به پیروی از وی، آن را آورده و آن این است:
در این‌كه امام مهدی (علیه السلام)، فرزند امام حسن (علیه السلام) هست سِر لطیفی نهفته است؛ چون امام حسن (علیه السلام) خلافت را برای رضای الهی رها كرد، و خداوند در پاداش این كار، از نسل وی كسی را قرار داد كه خلافت حق را به‌دست خواهد گرفت... و این سنت خداوند در میان بندگانش است كه هركسی به خاطر او چیزی را وانهد، خدای تعالی پاداش او را خواهد داد؛ و یا به فرزندان و نسل وی، از آن فزون‌تر خواهد بخشید، برخلاف امام حسین (رضی الله عنه) كه به خلافت اشتیاق داشت، و برای آن نیز، جنگید، ولی بدان دست نیافت والله اعلم. (16)

كدامین سِر؟

تحلیل و نتیجه‌گیری این نویسنده خیلی شگفت‌آور است، چون چنین داوری‌ای حكایت از بی‌خبری كامل از واقعیات تاریخی و یا كتمان و تحریف آن دارد؛ زیرا واقعیات تاریخی كه در منابع معتبر و مورد اعتماد منعكس شده این برداشت را رد می‌كند از آن‌جا كه:
اول، كناره‌گیری امام حسن (علیه السلام) از جنگ با معاویه به سبب تفرقه و پراكندگی یاران آن حضرت بود كه وی را تنها گذاشتند و با دسیسه‌های مختلف معاویه، آنان جذب دستگاه اموی شده و امام مجتبی (علیه السلام) را تنها گذاشتند و به یاران معاویه پیوسته و گستاخی را بدان‌جا رساندند كه اسباب خیمه‌ی آن حضرت را ربودند و حتی می‌خواستند ایشان را به معاویه تسلیم كنند (17) و در این شرایط، امام چاره‌ای جز صلح با معاویه نداشت و به همین سبب جنگ را كنار گذاشته و از دَرِ صلح وارد شد.
دوم، تفسیر قیام امام حسین (علیه السلام) به یك حركت قدرت طلبانه و دنیاگرایانه، یك اشتباه مسلّم و روشن است؛ چون دراساس، حركت و قیام آن حضرت، یك ماهیت كاملاً اصلاحی داشت كه انگیزه و هدف از آن جلوگیری از رخنه‌ی فساد و تباهی به بدنه‌ی جامعه‌ی اسلامی و همین‌طور برگرداندن اسلام به مسیر صحیح بود، آن حضرت این انگیزه را در جاهای مختلفی با صراحت و روشنی بیان داشته‌اند هنگام بیرون آمدن از مدینه در نامه‌ای خطاب به محمد بن حنفیه می‌نویسد:
إنّی لم أَخرُجْ أشراً، و لا بَطراً، و لا مُفسِداً، و لا ظالماً، و إنّما خَرجتُ لطَلَبِ الأصلاحِ فی ‌أمّة جدّی (صل الله علیه و آله و سلم)، أُرید أن آمرَ بالمعروف، وأنهی عن المنكر، و أسیرُ بسیرةِ جدّی و أبی... (18)؛
بیرون آمدن من نه از سر ناسپاسی و سركشی است و نه برای ستمگری و ایجاد فساد، بلكه برای پی‌جویی صلاح و اصلاح در بین مردمان جدم رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) است، آهنگ امر به معروف و نهی از منكر، و نیز دنباله روی از جد و پدرم را دارم... .
و نیز وقتی كه صحبت‌هایی درباره‌ی ماندن آن حضرت در مكه می‌شد، فرمودند:
وَایمُ اللهِ! لو كنتُ فی جُحرِ هامّةٍ من هذه الهوامّ، لاَستخَرجونی حتّی یَقضوا منّی حاجتَهم... (19)؛
به خدا سوگند، اگر من در سوراخ خزنده‌ای از این خزندگان پنهان شوم، مرا بیرون خواهند آورد.
و هم‌چنین پیش از رسیدن به كربلا، آن حضرت، اشعاری را خواند كه به روشنی، هدف این حركت را روشن كرد:

سأَمضی و ما بالموتِ عارٌ علی الفتی... إذا ما نَوی خیراً‌ و جاهَدَ مسلماً (20)

می روم و مرگ بر جوان مرد ننگ نیست آن زمان كه آهنگ كار نیك یا جهاد داشته باشد.

دلایل قائلان به فرزند امام حسین (علیه السلام) بودن امام مهدی (علیه السلام)

برای اثبات این‌كه مهدی آخرالزمان (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است، دلیل‌های گوناگونی را می‌توان ذكر كرد؛ برخی از آنها عبارتند از:

الف) حدیث‌های نقل شده در كتاب‌های اهل سنت

حدیث اول:
نعیم بن حمّاد بإسناده عن عبدالله بن عمر قال: یَخرجُ رجلٌ من وُلدِ الحسین (علیه السلام) من قِبَل المشرقِ، لو استقبلَته الجبالُ لَهدَّمها و اتَّخذَ فیها طُرُقاً؛
شخصی از فرزندان امام حسین (علیه السلام) از مشرق قیام می‌كند كه اگر كوه‌ها در مقابلش بایستند، آنها را از میان برداشته و راه‌هایی در آنها ایجاد می‌كند.
حدیث دوم:
نعیم بن حماد، قال ابن‌عیاش و اخبرنی بعض اهل العلم عن محمد بن جعفر قال: قال علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام): یَخرجُ رجلٌ من وُلدِ حسینٍ اسمه اسمُ نبیِّكم، یَفرحُ بخروجِهِ أهلُ السماءِ و الأرضِ... (21)؛
مردی از فرزندان امام حسین (علیه السلام) قیام خواهد كرد كه نامش همانند نام رسول‌الله (صل الله علیه و آله و سلم) است، ساكنان آسمان و زمین، از قیامش خوشحال خواهند شد... .
حدیث سوم:
كنجی شافعی باسناده عن ابی‌سعید خدری، قال رسول‌الله (صل الله علیه و آله و سلم)... و منّا مهدیُّ هذه الأمّة الذی یُصلّی عیسی خَلفَه-ثمّ ضَرَب علی منكبِ الحسین فقال: -من هذه المهدیّ الأمّة (22)؛
مهدی این امت كه عیسی پشت سر وی به نماز می‌ایستد از ماست؛ بعد از این گفته، آن حضرت بر شانه‌ی امام حسین (علیه السلام) زد و فرمود: مهدی (علیه السلام)، از نسل وی است.
حدیث چهارم:
عن حذیفة (رضی الله عنه) قال: خَطَبَنا رسولُ‌الله (صل الله علیه و آله و سلم) فذكّرنا بما هو كائن، ثمّ قال: لو لم یَبقَ من الدنیا إلّا یومٌ واحدٌ لطوّلَ الله عزّوجلّ ذلك الیوم حتّی یَبعثَ فیه رجلاً من وُلدی، اسمَه اسمی فقال سلمان الفارسی (رضی الله عنه) فقال: یا رسول‌الله! من أیّ وُلدك؟ قال: هو من وَلَدی هذا، و ضَربَ بیدِه علی الحسین (علیه السلام) (23)؛
رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) برای ما خطبه ایراد می‌كرد و از حوادث و وقایع، برای ما مطالبی می‌فرمود و آن‌گاه گفت:
اگر از عمر دنیا جز یك روز باقی نمانده باشد، خداوند تعالی، آن را به اندازه‌ای طولانی می‌كند تا این‌كه یكی از فرزندان من كه نام او همانند نام من است، ظهور كند، سلمان از ایشان پرسید: از نسل كدام یك از فرزندان شماست؟ حضرت فرمودند: «از نسل این» و با دست بر امام حسین (علیه السلام) زد.

حدیث پنجم:

روی قاضی القضاة (رحمه الله) عن كافی الكفاة أبی‌القاسم اسماعیلِ بنِ عباد (رحمه‌ؤ‌الله) بإسناد متّصل لعلیّ (علیه السلام) أنّه ذكر المهدیَّ، و قال: إنّه من وُلدِ الحسین (علیه السلام) و ذكر حلیته (صفته)... فقال:‌ رجل أجلی الجبین، أقنی الأنف... (24)؛
در خدمت علی (علیه السلام) از مهدی نامی به میان آمد، او فرمود: وی از فرزندان حسین است و سپس صفات وی را این چنین برشمرد: او مردی پیشانی بلند و كشیده بینی است... .

حدیث ششم:

قال أبوجعفر (علیه السلام): و المهدیُّ-یا جابر-من وُلدِ الحسین (علیه السلام)، یُصلحُ الله له أمرَه فی لیلة واحدة (25)؛
ای جابر! مهدی از فرزندان حسین است كه خداوند یك شبه كارش را به سامان رساند.

حدیث هفتم:

عن علیّ (علیه السلام) قال:... قد جاءكم الفَرجُ وهو المهدیّ... فأجیبوه... من وُلدِ فاطمةَ ابنةِ محمّد، و من وُلدِ الحسین... (26)؛
... اكنون، فرج و گشایش به سوی شما روی آورده كه همین مهدی باشد... به دعوت وی پاسخ دهید... از فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) و از نسل حسین (علیه السلام) است... .

ب) حدیث‌های شیعه

روایت‌های شیعه درباره‌ی این موضوع به اندازه‌ای زیاد است كه امكان معرفی منابع آنها هم وجود ندارد و به همین سبب به یادكردِ تنها چند حدیث بسنده می‌كنیم:

حدیث اول:

قال رسول‌الله (صل الله علیه و آله و سلم): إنّ جبرئیلَ أتانی فأَقرَأنی من ربّی السلامَ، و قال:... و منكم القائمُ یصلّی عیسی بنُ مریمَ خلفَه إذا أَهبطه اللهُ إلی الأرضِ، و من ذریّةِ علیّ و فاطمةَ من وُلد الحسین (27)؛
جبرئیل نزد من آمد و سلام خداوند را به من ابلاغ كرد و فرمود:... از شماست قائمی كه عیسی بن مریم هنگام فرود از آسمان، پشت سر او به نماز خواهد ایستاد، و او از نسل علی و فاطمه، از فرزندان حسین است.

حدیث دوم:

قال الحسین بن علیّ بن أبی‌طالب (علیه السلام): منّا اثنا عشر مهدیّاً: أوّلهم امیرالمؤمنین علیّ بن ابی‌طالب، و آخرهم التاسع من وُلدی و هو القائمُ بالحقِّ... (28)؛
دوازده مهدی، از ما هستند كه اولین آنها امیرالمؤمنین (علیه السلام) و آخرین آنها نهمین فرزند از نسل من است كه همان قائم به حق باشد... .

حدیث سوم:

عن سلمان الفارسی (رضی الله عنه) قال: دخلتُ علی النبیّ (صل الله علیه و آله و سلم) فإذاً الحسین بن علیّ علی فَخِذه و هو یُقَبِّل عَینَیه و یلثمُ فاه، و یقول: أنت... أبوحججٍ تسعةٍ من صلبَك تاسعُهم قائمُهم (29)؛
خدمت رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) رسیدم كه دیدم امام حسین (علیه السلام) بر ران وی نشسته و آن حضرت دو چشمان و زبان امام حسین (علیه السلام) را می‌بوسد و می‌فرمود: تو... پدر نُه حجت الهی هستی كه نهمین آنها قائم (علیه السلام) است.

حدیث چهارم:

قال رسول‌الله (صل الله علیه و آله و سلم) فی حدیثٍ له:... واختار من الحسین الأوصیاءَ، تاسعهم قائمهم... (30)؛
... خداوند، جانشینان مرا، از نسل حسین برگزیده، كه نهمین آنها قائم ایشان است... .

ج) دلایل تاریخی

در مبحث ولادت امام مهدی (علیه السلام) و این‌كه وی فرزند امام عسكری (علیه السلام) است، به تفصیل، نظریات و عالمان و دانشمندان شیعه و سنی ذكر شد؛ همان گواهی‌ها و گزارش‌های ولادت آن حضرت، دلیل روشنی است بر این‌كه، آن حضرت از فرزندان و نسل امام حسین (علیه السلام) است.
البته این دلیل، در خصوص گزارش‌ها و اعتراف‌هایی است كه هم ولادت محمد بن الحسن العسكری (علیه السلام) را مطرح می‌كرده و هم این‌كه وی را مهدی موعود می‌دانستند؛ كه از جمله آنهاست گزارشِ : محی‌الدین بن عربی (31)، محمد بن طلحة شافعی (32)، علی بن محمد بن احمد مالكی، معروف به ابن‌صباغ مالكی (33)، سبط جوزی (34)، كنجی شافعی (35) و سلیمان بن ابراهیم قندوزی. (36)

راه جمع بین احادیث

با همه بحث‌هایی كه گذشت، چنان چه اصراری باشد كه روایات دو طرف قابل استناد هستند، راه جمعی بین آنها وجود دارد و برخی از نویسندگان به این شیوه جمع، اشاره كرده‌اند (37) كه در این صورت، هم حدیث‌هایی كه گویای فرزند امام حسن (علیه السلام) بودن مهدی موعود قابل استناد هستند و هم احادیث دیگری كه می‌گویند: وی فرزند امام حسین (علیه السلام) است.
چنین جمعی میان حدیث‌ها این است كه چون بنابر اعتقاد شیعه و بسیاری از اهل سنت، مهدی موعود همان محمد بن الحسن العسكری (علیه السلام) است پس از طرف پدر، نسب ایشان به امام حسین (علیه السلام) می‌رسد و از دیگرسو، چون همسر امام سجاد (علیه السلام) كه مادر امام باقر (علیه السلام) هم فرزند امام حسن (علیه السلام) و هم فرزند امام حسین (علیه السلام) است؛ و در قرآن كریم نیز در مواردی، هم نسبِ مادری ذكر شده و هم نسبِ پدری و نسل را هم از طرف پدر معرفی كرده، و هم از طرف مادر:
«وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَ نُوحاً هَدَیْنَا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ...وَ عِیسَى وَ إِلْیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ‌» (38)؛
و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او، داوود و سلیمان ... و عیسی و الیاس كه همه از شایستگان بودند.
در این آیه‌ی شریف، قرآن كریم، عیسی (علیه السلام) را از نسل نوح برشمرده، در حالی‌كه روشن است كه عیسی پدری نداشته و تنها از طرف مادر با نوح پیوند داشته است.
برخی از روایات، به شكلی، این جمع را، تأیید می‌كنند؛ از آن‌جا كه شماری از آنها، با صراحت مهدی موعود را از فرزندان امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) معرفی كرده است:
إنّ النبیّ (صل الله علیه و آله و سلم) قال لفاطمة (علیها السلام): و الذی بعثنی بالحقِّ! إنّ منهما (الحسن و الحسین) مهدیّ هذه الأمّة...؛ (39)
سوگند به كسی كه مرا به حق مبعوث كرد، مهدی این امت از نسل حسن و حسین است... .
در حدیثی دیگر چنین آمده است:
قال رسول‌الله (صل الله علیه و آله و سلم):... إنّ الله اختارَ... من علیّ الحسنَ و الحسینَ، و اختارَ منها تسعةً، تاسعُهم قائمُهم... (40)؛
خداوند... حسن و حسین را از علی برگزید و از آن دو، نُه حجت كه نهمین آنها قائم می‌باشد، برگزید.
به نظر می‌رسد این راه حل، راه حل پسندیده‌ای است؛ و اگر اصراری بر صحت روایات هر دو طرف باشد، به این وسیله میان دو دیدگاه نوعی توافق پدید خواهد آمد و بر این اساس، هیچ اشكالی نخواهد داشت كه گفته شود: امام مهدی (علیه السلام) هم از نسل امام مجتبی (علیه السلام) است و هم از نسل امام حسین (علیه السلام).

یك احتمال دیگر

یكی از نویسندگان اهل سنت، در جمع میان این دو دسته از احادیث، احتمال دیگری را مطرح كرده است؛ وی در جمع میان سخن ابن‌عربی، كه امام مهدی (علیه السلام) را از فرزندان امام حسین (علیه السلام) دانسته، و سخن دیگران، كه ایشان را از فرزندان امام حسن (علیه السلام) می‌دانند، می‌نویسد:
اشكالی ندارد كه منظور از «حسن» در كلام بعضی از علما، حسن عسكری (علیه السلام) باشد كه وی هم، از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است، و این‌كه گفته شده: امام مهدی (علیه السلام) از نسل امام حسین (علیه السلام) می‌باشد، بدان سبب است كه از لحاظ نسب ایشان مشهورترین جد او از ناحیه‌ی پدری است... .(41)
هر چند این توجیه، در ابتدا، توجیه قابل قبولی به نظر می‌رسد، با یك اشكال اساسی مواجه است؛ چون این احتمال با صریح روایتی كه برخی از اهل سنت از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) نقل كرده‌اند كه در خطاب به امام حسن (علیه السلام) فرمود:
از نسل این، شخصی به دنیا خواهد آمد كه دنیا را پر از عدل و داد می‌كند... .(42)
در مخالفت آشكار است، زیرا بدیهی است این حدیث را، هرگز نمی‌توان بر امام حسن عسكری (علیه السلام) تطبیق داد؛ بنابراین، چنین احتمال و توجیهی، از پایه‌ای محكم برخوردار نمی‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 140-174.
2.ابی‌داوود، سنن، ح4283، و مانند همین حدیث، نعیم بن حماد، الفتن، ص 266، ح1051، ابن‌قیّم جوزیه، المنار المنیف، ص 144 و متقی هندی، كنزالعمّال، ج13، ح37636.
3.در نوشتن این چند نكته، از كتاب‌های الامام المهدی المنتظر، نوشته‌ی سید عدنان البكاء، ص 58-62 و نیز كتاب المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامی، نشر مركز الرساله، ص 63-67 استفاده‌ی زیادی شده است.
4.جزری دمشقی، اسمی المناقب فی تهذیب اسنی المطالب، ص 665 (به نقل از: المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامی، ص 63).
5.مقدسی شافعی، عقد الدرر، ص 45.
6.صدر، المهدی، ص 63.
7.عسكری، المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السنّة والامامیه، ج1، ص 139.
8.صدرالدین صدر، المهدی، ص 68.
9.به نقل از: سید عدنان البكاء، الامام المهدی المنتظر، ص 59.
10.عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج8، ص 56.
11.المنذری، مختصر ابن‌داوود، ج6، ص 162، ح421.
12.مقدسی شافعی، عقد الدرر، ص 46 و جوینی، فرائد السمطین، ج2، ص 325، ج575.
13.سید عدنان البكاء، الامام المهدی المنتظر، ص 58-61 و مركز الرساله، المهدی المنتظر فی الفكر الاسلامی، ص 63.
14.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص 140-174.
15.نعیم بن حماد، الفتن، ص 266، ح1051
16.ابن‌قیّم جوزیه، المنار المنیف، ص 151، در توضیح حدیث 342.
17.طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص 159، در حوادث سال چهل قمری، ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 41.
18.مقرم، مقتل الحسین، ص 139.
19.ابومخنف، مقتل الحسین (علیه السلام)، ص67.
20.ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج4، ص 49، حوادث سال 61.
21.نعیم بن حماد، الفتن، ص 473.
22.كنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 56-57، باب نهم، ح34.
23.همان، ص 71-72، ح46 و مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب اول،‌ ص 45-46.
24.ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 282.
25.مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب 4، فصل 2، ص 126.
26.همان، ص 131-132.
27.كلینی، اصول كافی، ج8، ص50، ح10 و بحارالانوار، ج51، ص 78، ح36.
28.صدوق،عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 68، باب3، ح36.
29.صدوق، كمال الدین، ج1، باب 24، ص 262، ح9.
30.طوسی، كتاب الغیبه، ص 142، ح107، و همین مضمون، ص190، ح153، ص 468، ح485 و ص 230، 196، صدوق، كمال الدین، ج1، ص 240، ح64 و ص 269، ح12 و ص281، ح32 و ص 259، ح5 و ص 315، ح2، نعمانی، الغیبة، ص 247، ح1 و ص 274، ح55 و ص 279، ح67 و صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 66، ح293.
31.به نقل از: شعرانی، الیواقیت والجواهر، ج2، ص 562.
32.مطالب السؤول، ج2، ص 153-162.
33.الفصول المهمه، ص 282.
34.تذكرة الخواص، ص 325.
35.البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 97.
36.ینابیع الموده، ج2، ص 543.
37.هیتمی، القول المختصر فی علامات مهدی المنتظر، ص 16، محمدصدیق حسن خان، الاذاعه لما كان و ما یكون، ص 147 و حسین شاكری، المصطفی والعتره، ج16، ص 372.
38.انعام (6) ‌آیه‌های 84-85.
39.طبری، ذخائرالعقبی، ص 136 و اربلی، كشف الغمّة، ج3، ص 256 ( به نقل از: ابونعیم اصفهانی)
40.مسعودی، اثبات الوصیّه، ص 266.
41.حمزاوی، مشارق الانوار، ص 113.
42.ابی‌داوود، سنن، ح4283.

منبع مقاله :
اكبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان كتاب(مركز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388