فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

آنقدر گفت تا غش كرد


يحيى بن بسطام مى‌گويد:
شاهد مجلس شعوانه- آن زنى كه به حقيقت توبه كرده بود- بودم، گريه و ناله‌اش شنيده مى‌شد، به دوستم گفتم: او را تنها ببينم و بگويم: به خود رحم كن و اين قدر نفس را آزار مده! گفت: اين تو و اين‌هم اين زن عابده. به نزد او آمديم، من به او گفتم: اگر با نفس مدارا مى‌كردى و از گريه‌ات مى‌كاستى بهتر بود. گريه كرد و گفت: دوست دارم آن قدر گريه كنم تا اشكم تمام شود، آن گاه خون بگريم تا حدّى كه قطره‌اى خون در جوارحم نماند، من كجا و گريه؟ من كجا و گريه؟ آن قدر گفت تا غش كرد!


منبع : پایگاه عرفان
  • حکایت پیر زن عابد
  • حکایت زن بدکار
  • حقیقت توبه
  • حکایت توبه
  • گریه
  • 0
    100% (نفر 1)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    زن بدكاره
    فلسفه روزه‏
    حکایتی از حلم آيت اللَّه اصفهانى‏ (1)
    آمرزش و مغفرت از بركت احسان‏
    حكايتى عجيب اندر مسأله تلبيه‏
    شما عهده‏دار رياست كل كشورى
    بهترین برنامه اسلام
    معناى واقعى شكر چيست ؟
    از كجا دانستند؟
    داستان گریه حضرت موسى برای اباعبدالله الحسين ...

    بیشترین بازدید این مجموعه

    چگونه بخوابم ؟
    معناى واقعى شكر چيست ؟
    شما عهده‏دار رياست كل كشورى
    دوستى ناپايدار
    حضرت عيسى عليه السلام و گناهكار
    داستانى آموزنده درباره‏ى آبرودارى‏
    آمرزش و مغفرت از بركت احسان‏
    حكايتى از نماز باران‏
    فلسفه روزه‏
    از دين جديد به نان و نوایی رسید!

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^