فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

شكستن پيمان‏

شكستن پيمان‏

 

 

منابع :

کتاب : تفسير حكيم جلد یک

نوشته : استاد حسین انصاریان

 

الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ‌

فاسقان و بيرون رفتگان از دايره انسانيت و طاعت و عبادت كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از استوار كردنش ميشكنند، و رشتههائى را كه خدا به پيوند خوردن به آن فرمان داده [مانند رابطه با توحيد، نبوت، امامت و ارتباط با رحم و اقوام‌] ميگسلند و در زمين فساد ميكنند، فقط اينانند كه سرمايه وجودى خود و اعمالشان را از دست داده در چاه خسارت غيرقابل جبران سرنگون شده اند.

در اين آيه شريفه فاسقان را به وسيله سه علامت و همراه سه وصف معرفى ميكند و آنان را گروهى ميداند كه سرمايه وجودى خود را تباه و به باد داده اند، و در خسارت غيرقابل جبرانى درافتاده اند:

1- شكستن پيمان محكم و استوار خدا 2- گسستن پيوندهائى كه خدا اتصال به آن را فرمان داده است 3- فساد وتباهى در زمين.

ازاين كه انسان بنا به آيات كتابهاى آسمانى، و به ويژه قرآن مجيد در معرض عهدخدا قرار گرفته، و چنين مسئوليت با ارزشى برعهده او نهاده شده، و از او دعوت نمودهاند وفادار به عهد و پيمان خدا باشد، استفاده ميشود كه انسان در عرصه گاه هستى با همه موجودات از نظر ارزش تفاوت ميكند و داراى جايگاه ويژه‌اى است، و نزد حضرت حق از كرامت و رفعت و مرتبه والائى در جهت استعداد برخوردار است، كه اين جايگاه ويژهاش، و كرامت و رفعت و

مرتبه والايش از مطلع الفجر وفاى به پيمان خدا طلوع ميكند، و او را از فرشى بودن به عرشى شدن ميرساند، اما اگر در پى هواى نفس، و خواستههاى مادى صرف، و متابعت از شهوات، و پيروى كردن از شياطين عهد خدا را بشكند، و از وفادارى به پيمان حق امتناع ورزد، به تدريج به سوى سقوط از مقامات ملكوتى پيش رفته و نهايتاً به چاه اسفل سافلين سرنگون خواهد شد، و به محروميت از فيوضات ربانيه در دنيا و آخرت دچار خواهد گشت.

عارفان معارف الهيه، مفسران بزرگ، و عالمان معالم قرآن و اهل بيت، در رابطه با عهدالله و پيمان خدا مصاديقى را ذكر كردهاند كه هريك درجاى خود مصداقى محكم و استوار است:

1- دلايل تكوينى و تشريعى توحيد و معاد، و برهانها و حجتهاى عقلى كه مايه تصديق پيامبران الهى است، و معجزاتى كه اثبات كننده صدق نبوت رسولان حق است از مصاديق عهدالله است كه عقل هر صاحب عقلى را براى پذيرش توحيد و نبوت و معاد تسليم ميكند، و زمينه اقرار به يگانگى حق، و وجود مقدس او، و اقرار به نبوت و معاد را فراهم ميآورد، ولى كسى كه از دايره انسانيت خارج شده، و راه طاعت حق را برخود مسدود نموده، و به محروميت از رحمت حق تن داده، از اقرار به حقايق پس از اثبات با دلايل روى ميگرداند، و حجتها و برهانهاى حق را پس از استحكام و استوارياش به هيچ ميانگارد، و از وفاى به آن كه در حقيقت قبول كردن و پذيرفتن و نهايتاً اقرار قلبى به آن حقايق متكى بر دلايل است امتناع ميكند، و با كمال بيحيائى به انكار هم برميخيزد، و خود را به خسران ابدى دچار ميسازد أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ.

2- عهدخدا سفارشات و خواسته‌اى حكيمانه و فرمانهاى استوار حضرت اوست كه به زبان پاك و ملكوتى پيامبران به مردم ابلاغ شده كه مجموعه آنها در حقيقت امر به طاعت رب و نهى از معصيت و فسق و فجور است، و راهى معنوى است كه اگر مردم آن را بپيمايند به خوشبختى ابدى و سعادت سرمدى ميرسند.

اين سفارشات و خواستهها و امر به طاعت و نهى از معصيت كه از علم و عدل و رحمت و حكمت حضرت حق سرچشمه گرفته از تمام جوانبش استوارى و استحكام ميجوشد و نشان ميدهد كه اين سفارشات برپايه مصلحت دنيا وآخرت مردم نظام گرفته، و درميان جهانيان در هر دوره و روزگار كسى نيست كه از عهده درك و فهم اين سفارشات برنيايد و استوارى و استحكامش را درنيابد.

بيترديد آنان كه پس از آگاهى به حكيمانه بودن اوامر و نواهى حق و وصايا و سفارشات او به نقض آنها كه در حقيقت روى گردانى از عمل به آن حقايق است بپردازد، و شانه جان و دل و بدن از آن تكاليف و مسئوليتهاى سعادت بخش خالى كند، چنين انسانى با اراده و اختيار خود بناى خوشبختياش را خراب، و براى خود زيان ابدى و خسران سرمدى تدارك ديده، چنان كه در پايان آيه مورد تفسير به آن اشاره شده است: أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُون.

3- مراد از عهدالله نبوت پيامبراسلام و قرآن مجيد است، كه اين معنا ازآيه شريفه زير استفاده ميشود:

إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ: «1»

اى ابراهيم من تو را پيشواى همه انسانها قرار دادم، ابراهيم گفت: و از دودمانم نيز پيشوايانى برگزين، پروردگار گفت: عهد من كه مقام نبوت و امامت است به ستمكاران نميرسد.

و مراد از شكنندگان عهد و ناقضان پيمان منكران و ناسپاسان از يهود و نصارى به ويژه عالمان و معلّمان تورات و انجيل اند، دو ملّتى كه خداى مهربان براى سعادت و خوشبختى آنان در آيات متعددى از تورات و انجيل از آنان عهد وپيمان گرفت كه چون پيامبراسلام مبعوث به رسالت شد و قرآن مجيد به عنوان صدق نبوتش و هدايت جهانيان بر او نازل گشت از وى پيروى كنند و نبوت و قرآنش را تصديق نمايند، ولى آنان پس از آگاهى از اين حقيقت، و معرفت به اين واقعيت هنگامى كه پيامبراسلام مبعوث به رسالت شد و قرآن مجيد براو نازل گشت به انكار او برخاستند، وبه نبوت و قرآنش كافر شدند، و حق را پس از آن كه خدا از آنان پيمان گرفته بود انكار نكنند و از عوام يهود و نصارى كتمان ننمايند، منكر شدند و كتمان كردند و در حالى كه پيش از بعثت صفات او را براى عوام گفته بودند، با حيلهگرى و خدعه به عوام قبولاندند كه اين شخص آن شخصى نيست كه در تورات و انجيل مطرح است، و با اين ترفند راه اسلام آوردن را بر عوام بستند، و با شكستن عهدخدا خود و بسيارى از عوام يهود و نصارى را به زيان ابدى و خسارت سرمدى دچار كردند، چنان كه در آيه مورد بحث آمده: أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ.

روايات‌

در مسئله وفاى به عهد و شكستن و نقض پيمان روايات بسيار مهمى از پيامبراسلام و اهل بيت طاهرينش در كتابهاى باارزش اسلامى وارد شده كه لازم است به برخى از آنها اشاره شود:

رسول خدا فرمود:

«اقربكم غداً منى فى الموقف اصدقكم للحديث، واداكم للامانة، واوفاكم بالعهد واحسنكم خلقا واقربكم من الناس:» «2»

فرداى قيامت نزديك ترين شما به من در پيشگاه حق راستگوترين شما در گفتار، و اداكننده ترين شما نسبت به امانت، و وفادارترينتات به عهدوپيمان، و خوش اخلاق ترينتان و نزديك ترين شما به مردم هستند.

و نيز آن حضرت فرمود:

«ثلاثه لاغدر لاحدفيها: اداء الامانة للبر والفاجر، والوفاء للبروالفاجر وبرالوالدين برين كانا اوفاجرين:» «3»

سه برنامه است كه براى احدى درآن نسبت به اجرايش هيچ عذر و بهانه‌اى نيست.

اداى امانت به نيك و بد، وفاى به عهد به نيك و بد، و نيكى به پدرومادر چه نيكوكار باشند و چه بدكار.

از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده است:

«الوفاء حفظ الزمام:» «4»

وفاى به عهد حفظ حق و پاسداشت و احترام به آن است.

«من احسن الوفاء استحق الاصطفاء:» «5»

كسى كه وفاى به عهد را نيكو انجام دهد، شايسته برگزيده شدن است.

«الوفاء حيلة العقل و عنوان النبل:» «6»

وفاى به پيمان زينت عقل و ديباچه و سنبل ذكاوت است.

«بحسن الوفاء يعرف الابرار:» «7»

نيكان به نيكو وفاكردن شناخته ميشوند.

«الخائن لاوفاءله:» «8»

خيانت كار وفادار به پيمان نيست.

«لاتعتمدعلى مودة من لايوفى بعهده:» «9»

به دوستى كسى كه به عهدش وفا نميكند تكيه مكن.

اميرالمؤمنين (ع) در عهدنامه‌اى كه براى مالك اشتر نوشت به او تذكر داد:

«واياك والمن على رعيتك باحسانك اوالتزيدفيها كان من فعلك اوان تعدهم فتتبع موعدك بخلفك فان المن يبطل الاحسان والتزيد يذهب بنورالحق والخلف يوجب المقت عندالله و الناس ...» «10»

مبادا با خدمات و نيكيهائى كه نسبت به مردم انجام داده‌اى برمردم منت بگذارى، يا آنچه را انجام داده‌اى بزرگ و باعظمت بشمارى يا به مردم وعده دهى، سپس خلف وعده كنى، منت نهادن پاداش نيكوكارى را نابود ميكند، و

بزرگ شمردن كار نور حق را دردل خاموش مينمايد و خلاف وعده كردن موجب خشم خدا و مردم ميشود.

امام صادق (ع) فرمود:

«عدة المؤمن اخاه نذرلاكفارة له فمن اخلف فخلف الله بدء ولمقته:» «11»

وعده دادن مؤمن به برادر مؤمنش نذرى است كه كفاره ندارد، هركس وعده خلافى كند با خدا پيمان شكنى نموده و خود را در معرض خشم خدا قرار داده است.

پيامبراسلام فرمود:

«ثلث من كن فيه كان منافقاً وان صام وصلى وزعم انه مسلم من اذأتمن خان واذا احدث كذب واذا وعد اخلف ان الله تعالى قال فى كتابه ان الله لايحب الخائنين وقال ان لعنة الله على الكاذبين، وفى قوله: واذكرفى الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد:» «12»

سه چيز است درهركس باشد منافق است، اگرچه روزه بگيرد و نماز بخواند، و گمان كند مسلمان است، كسى كه او را امين بشمارند ولى او به خيانت در امانت برخيزد، و چون سخن براند دروغ گويد، و هنگامى كه وعده دهد خلف وعده كند، زيرا خدا در قرآن ميفرمايد: همانا خدا خائنان را دوست ندارد «13»، و نيز ميفرمايد لعنت خدا بر دروغگويان باد «14»، و ميگويد: زندگى اسماعيل را به يادآر كه انسانى درست پيمان و وفاكننده به عهد بود «15».

حضرت صادق (ع) از پيامبراسلام در روايتى بسياربسيار مهم نقل ميكند كه آن حضرت فرمود:

«من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليف اذا وعد:»

كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد واجب است به وعده خود وفا كند.

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- بقره، آيه 124.

(2)- بحار، ج 75، 94.

(3)- بحار، ج 75، 93.

(4)- غررالحكم.

(5)- غررالحكم.

(6)- غررالحكم.

(7)- غررالحكم.

(8)- غررالحكم.

(9)- غررالحكم.

(10)- نهج البلاغه، نامه 53.

(11)- وسائل، ج، ص 286.

(12)- وسائل، ج 11، ص 513.

(13)- انفال، آيه 58.

(14)- آل عمران، آيه 61.

(15)- مريم، آيه 54.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اگر نیازمندید هم انفاق کنید
نمازشب و نوافل
سيري در قرآن و قرآن پژوهي (2)
ارتباط میان مسئولیت اخلاقی و مسئولیت فقهی!
رمضان، بهترین فرصت برای طهارت روح
فرهنگ عاشورا وامام حسین(ع) مرکز ثقل اصول دين
بخشنده ترین مردم در نگاه امام حسین علیه السلام
چهره امام حسين(ع)
تمام شب در عبادت
عظمت شب قدر

بیشترین بازدید این مجموعه

اخلاق در محیط خانه (2)
آثار تربیتی انفاق در راه خدا
حقيقت روزه‏
متن کامل خطبه غدیر خم با ترجمه فارسی
احادیث پیرامون صلوات
چهره ي بي زوال خورشيد عاشورا    
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
متن کامل خطبه غدیر خم با ترجمه فارسی
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^