روزى، ياران فضيل قافلهاى را زدند كه اموال فراوانى داشت. فضيل هم روى سنگى نشسته بود و نگاه مىكرد. پس از اينكه بارها را باز كردند، در يكى از آنها دستمال كهنهاى ديدند. فضيل گفت: اين را خودم باز مىكنم. حتماً گوهر گرانبهايى در اين دستمال كهنه پنهان است تا مردم به آن شك نكنند.
وقتى دستمال را پيش فضيل آوردند و او آن را باز كرد، ديد تكّهاى چرم است كه رويش آيه الكرسى نوشته شده است. فكر كرد كه مردم اين آيات را براى چه نوشتهاند؟ سپس گفت: صاحبان اين مال پيش خود حساب كردهاند كه در اين مسير به دزدانى مثل ما بر مىخورند. از اين رو، آيه الكرسى را نوشتهاند تا قرآن مالشان را بركت دهد و حفظ كند. بعد، همكارانش را صدا زد و گفت: اموال اين مردم را به آنها پس بدهيد، براى اينكه ما دزد مال مردميم نه عقيده و ايمان مردم. و ما اگر اين مال را ببريم، هم مالشان را بردهايم و هم عقيدهشان را!
اين نوع نگاه و فكر انسان را حركت مىدهد، لذا بايد همواره فكر كرد كه عمل و سخنمان بهگونهاى باشد كه دين مردم حفظ شود. بنابراين، اگر كار غلطى هم مىكنيم، جلوى مردم انجام ندهيم تا اعتمادشان سلب نشود. آرى، اگر انسان با فكر كار كند، هيچ حقى باطل نمىشود.
منبع : پایگاه عرفان