منابع :
کتاب : تفسير حكيم جلد یک
نوشته : استاد حسین انصاریان
مالك جهانها و جهانيان كه مصالح مملوك خود را حكيمانه تدبير مىكند و در اين زمينه به انسان توجه ويژهاى دارد، نپسنديد كه زحمات پيامبرش در تبليغ و تبيين قرآن و امورى كه پس از او در جهت تكميل هدايت امت و رشد و كمال آنان ضرورى و لازم است هدر رود، و چراغى كه پيامبر در سايه وحى براى نجات مردم از تاريكىها برافروخت، و همه لحظات عمر پرمايه و با ارزشش را براى روشن نگاه داشتن آن هزينه كرد خاموش شود.
واجب عقلى و ضرورت شرعى بود كه آن حضرت براى حفظ آثار زحماتش، و تداوم روشنى چراغ هدايت، و در امان ماندن امت از انحراف جانشينى را كه از هر جهت قدرت مديريت امور امت را داشته باشد، و در علم و عمل، و تقوا و پاكى، و سلامت روح و جان، و صداقت و شجاعت هم سنگ خودش باشد انتخاب و به امت معرفى نمايد و اطاعت و پيروى از او را واجب الهى اعلام كند، و مخالفت با او را مساوى كفر و ارتداد بشمارد.
مالك و مربى جهانها و انسان بر اساس اين ضرورت به پيامبرش اعلام كرد كه كسى براى اين مقام كه مقام امامت و ولايت و سرپرستى امت است جز علىبنابىطالب شايستگى و لياقت ندارد، و اوست كه از هر جهت مىتواند ربوبيت تشريعى را در امت تداوم بخشد و راه تو را ادامه دهد، و جامعه نوپاى اسلامى را از خطرات سنگينى كه از ناحيه يهوديت و مسيحيت و نفاق متوجه امت است حفظ نمايد، و آئين الهى را از ضربه تحريف نگاه دارد.
اين معنا در ضمن يك آيه كه به اتفاق همه دانشمندان و علما و حكما و عرفاى شيعه، و منصفين از مفسران و بزرگان اهل سنت در حق علىبنابىطالب نازل شده اعلام شد:
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ: «1»
اى پيامبر حكمى كه از سوى پروردگارت، [مالك و مربى و مدبرت، درباره ولايت و رهبرى علىبنابىطالب] بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر به انجام اين كار بر نخيزى رسالت خدا را كه بر عهده تو بوده نرساندهاى، [نگران حسودان و دشمنان مباش] خدا تو را حفظ مىكند، بىترديد خدا گروه ناسپاسان [نسبت به ولايت و رهبرى را به خاطر اين كه مىداند از شدت حسادت و كينه به پذيرفتن آن تن در نمىدهند] به صراط مستقيم و خوشبختى و سعادت هدايت نمىكند!
حضرت باقر و حضرت صادق (ص) مىفرمايند:
خدا به رسول خود وحى كرد كه: علىبنابىطالب را (براى رهبرى امت و تداوم حكومت عدل) جانشين خود قرار دهد، پيامبر بيم داشت كه ابلاغ اين حقيقت عظيم بر برخى از صحابه گران آيد!! لذا خداوند براى تشجيع به آشكار شدن اين امر حياتى و تهديد به اين كه اگر آن را ابلاغ نكند اصل رسالت خدا را به مردم نرسانيده است، فرمان عملى ساختن جانشينى على (ع) را صادر كرد.
مفسر بزرگ، امينالاسلام طبرسى در مجمع البيان مىگويد: عياشى در تفسير خود از ابنعمير، او از ابن اذنيه او از كلبى او از ابوصالح او از ابنعباس و جابربنعبدالله نقل نموده كه گفتهاند: خدا به فرستاده خود رسول بزرگوار اسلام فرمان داد علىبنابىطالب را به جانشينى خود منصوب نمايد و پيامبر از اين موضوع مىترسيد كه چنانچه پسر عموى خود را به اين مقام منصوب نمايد مورد طعن قرار گيرد، خداوند طىّ نزول اين آيه فرمان به اين معنى داد و رسول خدا در روز غدير خم به ولايت على قيام نمود، و نيز ابوالحمد از حاكم ابوالقاسم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل طى اسنادى از ابوعمير و نيز در همين كتاب به سندى از حيانبنعلىعلوى او از ابوصالح او از ابنعباس روايت كرده كه: گفتهاند: اين آيه در شأن على (ع) نازل شده و رسول خدا علىبنابىطالب را بر روى دست بلند كرد و فرمود:
«من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»
هر كس من سرپرست و رهبر و مولاى او هستم، على رهبر و مولاى اوست، خدايا دوست بدار هر كه او را دوست بدارد، و دشمن دار هر كه او را دشمن باشد. «2»
چنانچه حضرت ربّ العزّه به اين خاكروبه آستان اهل بيت عنايت كند كه اين تفسير را به پايان برساند در ضمن تفسير و توضيح اين آيه شريفه مفصل و مشروح مطالب استوارى را بر اساس آيات قرآن و روايات شيعه و سنى انشاءالله به رشته تحرير خواهم كشيد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مائده، 67.
(2)- نمونه بينات در شأن نزول آيات، 301.
منبع : پایگاه عرفان