از زندگى بىفكرها مىتوان فهميد كه فكر چه قدر ارزش دارد. از لقمان پرسيدند: ادب از كه آموختى؟ گفت: از بى ادبان. پرسيدند: انسانى به اين مؤدبى چه طور از بىادبان ادب آموخته؟ گفت: كارهايشان را نگاه كردم و نتيجه آنها را ديدم. فكر كردم اين كار چه قدر بيهوده است. از اين رو، خود ديگر آن كار را انجام ندادم.
از زندگى بىفكرها بايد به ارزش فكر پى برد. فكر كردن هم كار مشكلى نيست. انسان اگر پشت پرده احساسات و غرايز و شهوات زندگى نكند و جلوى همه اينها قرار بگيرد، فكر كردن براى او كار آسانى خواهد شد. او بايد فكر كند كه آيا به لذتش مىارزد آبرويم را تا وقتى زنده هستم ببرم و روز قيامت به سختترين شكل مجازات شوم؟ آيا سزاوار است با به دام انداختن دخترى جوان و بىآبرو كردن او تا آخر عمر او و پدر و مادرش را دچار بلا و عذاب كنم؟ آرى، فكر ريشه نيكىها و پاكىها و درستىهاست.
منبع : پایگاه عرفان