علّامه حلى در سيزده سالگى مجتهد جامع الشرائط بود و شايستگى اين را داشت كه مردم از او تقليد كنند، ولى دو سال سنش كم بود و تقليد از او جايز نبود. او با اينكه هشت قرن پيش زندگى مىكرده، 523 جلد كتاب نوشته كه تمام كتابهايش تا امروز باقى و ارزشمند است. آيا عقل او بيشتر و سنگينتر از ما بوده؟ هرگز چنين نبوده است.
خواجه نصير الدين طوسى كه به او معلم بشر مىگويند، بچهاى روستايى از اهالى طوس بود، آنهم نه خود طوس، بلكه در اصل در يكى از روستاهاى قم متولد شده بود. او زمانى متولد شد كه چنگيز و جانشينانش سه بلا بر سر ايران آورده بودند: خراب كردن، سوزاندن و كشتن. ايران تبديل به خرابه شده بود كه خواجه متولد شد، اما او به ورزش عقلى پرداخت و معلم بشر شد. هنوز كه هنوز است، كتاب اساس الاقتباس او را بسيارى از دانشمندان به زحمت مىفهمند.
او كسى بود كه بسيارى از مشكلات مهمّ رياضيات اقليدسى را حل كرد؛ مگر او نبود كه هنرمندانهتر از فيثاغورس، مشكلات رياضى را حل كرد. او دانش حكمت و فلسفه الهى را به اوج آسمان و ملكوت رساند. مگر او نبود كه در همين ايران سوخته خراب شده كشته داده، كتابخانه مراغه را با چهارصد هزار كتاب علمىِ بىتكرار بنا گذارد؟
يكى از عيبهاى بزرگ ما اين است كه كمتر دنبال ورزش عقل مىرويم. اگر اين كار را مىكرديم، ممكن بود ما هم اعجوبه روزگار خود شويم. به طور كلى، انسان هر عنصرى از وجود خود را به كار بگيرد، چنان رشدى خواهد كرد كه ملكوت را زير پَرِ خود خواهد گرفت. بنابراين، حيف است انسان نفهمد، نبيند، نداند و نخواند. پيامبر اسلام، صلىاللهعليهوآله، گاهى به جبرئيل مىفرمودند:
«عِظنى».
مرا موعظه كن.
زيرا موعظه عقل را زياد مىكند. كلام حكيمانه به انسان قدرت انديشه مىدهد. كتاب خواندن در حركت فكرى آدمى تأثير عجيبى دارد. گوش به سخنان پاكان عالم سپردن از بهترين عوامل رشد عقل و فكر است. اينها همه دورنماى عظمت فكر كردن است و انديشه در امور است. ابن سينا در جمله زيبايى مىگويد:
«أوّل الفكر آخر العمل».
يعنى وقتى انسان درباره موضوعى فكر مىكند، عاقبت و نتيجه كار را نيز مىبيند.
منبع : پایگاه عرفان