بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصة مباحث ماه مبارک
تمام مباحثی را که در ایام ماه مبارک رمضان در این مجلس شنیدید میتوان در چند قسمت خلاصه کرد:
در یک قسمت به این مسأله باید توجه کرد که وجود مقدس حضرت حق تعالی صاحب عالم و مالک آدم است و برای تحقق حیات انسان اعم از حیات مادی و معنوی، نعمتهای بیشماری را فقط از باب لطف، محبت، علاقه و رأفت و رحمت و عشق، در اختیار انسان قرار داده است.
انسان اگر واقعا بخواهد به حکم عقل و به حکم منطق و به حکم شرع در مقام شکر آن نعمتدهنده برآید، در مقابل این نعمتهای مادی و معنوی دو وظیفه واجب دارد: یک وظیفه او این است که نعمتهایی را که به او عنایت شده بشناسد و بداند چه سرمایههای گرانبها و ارزشمندی را وجود مقدس حق در اختیار او قرار داده است؛ وظیفه دومش هم این است که بداند در مقابل این سرمایه، مسئول و مکلف است؛ یعنی در خرج کردن این سرمایه از طرف وجود مقدس حضرت حق محدود است. او آزاد نیست که این سرمایههای مادی و معنوی الهی را اعم از بدن و نعمتهای بیرون از بدن و نعمتهای معنوی مثل عقل، فطرت، وجدان، روح، نبوت، امامت و وحی، هرگونه که دلش خواست خرج کند. پس انسان در برخورد با نعمتهای الهی وظایف واجبی دارد و باید این وظایف را بفهمد و راه فهمش هم این است که خودش را با عشق و علاقه در صراط مستقیم الهی قرار بدهد.
صراط مستقیم هم عبارت است از خواستههای تشریعی پروردگار و نقشههای حکیمانۀ انبیای خدا و ائمه طاهرین، که کتاب باعظمت آسمانی اسلام یعنی قرآن کریم آن را نشان داده است. این مجموعه، صراط مستقیم خداست و امام صادق (ع) میفرماید: این صراط، صراطی است که شما را به عشق خدا رهنمون میشود و به بهشت میرساند.[1]
سالک حقیقی و توحید
کسی که در این راه قرار بگیرد، اگر واقعا سالک این راه باشد باید خودش را از خطر هوای نفس محفوظ بدارد؛ چراکه چنین شخصی باید در تمام شئون درونی و برونی خودش هماهنگ با خواستههای مقدس حضرت حق حرکت کند و در این راه، از خواستههای نفس خود بگذرد، چون اگر پای دو خواسته در میان بیاید، راه، شرکآلود میشود، در حالی که سالک در صراط مستقیم، موحد است و مشرک نیست، یعنی همزمان بندۀ خدا و بندۀ هوا نمیشود.
|
||
|
||
|
||
|
خداوند درباره کسانی که بنده هوای نفسشان هستند میفرماید: )أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه ([3] و از سوی دیگر، یک مملکت را یک دولت باید بگرداند و فقط یک نفر باید بر انسان و شئون او حاکم باشد: )أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ(.[4]
ما نباید در کنار خدا حاکم دیگری را قبول کنیم که آن شرک است. امام صادق (ع) در حدیثِ جلسة قبل در باره معنای صراط مستقیم فرمود:
«أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِيقِ الْمـُؤَدِّي إِلَى مَحَبَّتِكَ وَ الْمـُبَلِّغِ إِلَى جَنَّتِكَ مِنْ أَنْ نَتَّبِعَ أَهْوَاءَنَا فَنَعْطَبَ وَ نَأْخُذَ بِآرَائِنَا فَنَهْلِك »[5]
پرهیز از خودرأیی
در صراط مستقیم، سالک به آرای خودش هم تکیه نمیکند. شما رساله امام، رساله مرحوم آیهٔ الله بروجردی، رساله شیخ انصاری که خاتم مجتهدین بوده است و بعد از ایشان رساله هر مرجعی را که ببینید، در اکثر صفحهها کلمه احتیاط ذکر شده است. آنان با بودن این همه آیات قرآن کریم و روایات و مدت مدیدی که یک فقیه مسئلهای را در ترازوی بحث میگذارد و بعد در میان شاگردانش مطرح میکند، آخر هم پس از دو ماه وقت صرف کردن، میفرماید که احتیاط این است که این کار را ترک کنید یا احتیاط این است که آن را انجام دهید. پس سالک صراط مستقیم از خودش رأی ندارد و تمام کسانی که سالک صراط حقاند میگویند رای، رای خدا و پیامبر و امام معصوم است. سالک در هیچ برنامهای اضافهتر از آنچه که خدا فرموده نمیآورد. بنابراین، سلوک در صراط مستقیم یعنی ادای واجب و ترک حرام و آراسته شدن به فضائل اخلاقی و خارج نشدن از خط خدا.
سالک صراط مستقیم، موقر، مودب، باعاطفه و بامهر و محبت است و هیچ وقت هم نمیگوید من، بلکه همیشه میگوید خالق ما. او خودش را هیچ وقت طلبکار کسی نمیداند. البته این شیوة زندگی مقداری سخت است، بهخصوص اگر بخواهیم مانند سالکان واله و عاشق و راهرفته زندگی کنیم.
حاج میرزا حسین کوه کمرهای سالک حقیقی
مرحوم حاج میرزا حسین کوهکمرهای چند ماهی مانده بود که در نجف مرجع تقلید شود و ریاست کل شیعه را بر عهده بگیرد. روزی زودتر از موعد به مسجد رفت که برای شاگردانش درس بگوید. دید که شیخی با عمامه کوچک و عبای مندرسی وارد مسجد شد و در گوشهای به تدریس مشغول شد. چند طلبه هم دور او نشستند و برایشان درس میگفت. مرحوم حاج میرزاحسین، کمی به جلسه درس شیخ دقت کرد و دید که این شیخ خیلی عمیق درس میدهد، بعد بیشتر دقت کرد و دید که عمق درس او خیلی بیشتر از آن است که او فکر میکند.
میرزا فردا زودتر آمد و این مرتبه با کمال دقت درس شیخ را گوش کرد و دید که علم او مانند دریا موج میزند و برای او ثابت شد که این شیخ فقیر از خودش باسوادتر است. درس او که تمام شد جلو آمد و سلام کرد و پرسید: آقا اهل کجایید و اسم شما چیست و کجا درس خواندهاید؟ او گفت: مرتضی [انصاری] هستم از دزفول و مقداری در دزفول و اصفهان و سپس در کاشان نزد ملا احمد نراقی درس خواندهام.
فردا حاج میرزا حسین که حدود صد شاگرد داشت بالای منبر رفت و گفت: از امروز درس من تعطیل است، چون یک نفر باسوادتر از من پیدا شده که در اینجا درس بدهد. من هم احتیاج دارم پیش ایشان شاگردی کنم و از فردا خودم هم جزو شاگردان آن شیخ هستم.[6]
پس سالک صراط مستقیم مزاحم احدی در این عالم نمیشود. بلکه با خود میگوید: من اگر با بودن شیخ مرتضی انصاری عَلَم مرجعیت را بگیرم درحقیقت مزاحم چهل میلیون انسان شدهام و مزاحم خودم هم شدهام. کسی که در صراط مستقیم الهی است صاف و مستقیم حرکت میکند و مزاحم کسی نمیشود، چون احتیاجی ندارد. او رو در روی خودش لقا و قرب و وصال حق را میبیند و بعد هم میداند که این راه البته خستگی دارد و به آخر جاده که برسد پروردگار عالم خستگی او را با )وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَـراباً طَهُورا([7] برطرف میکند.
پی نوشت ها:
[1]. فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجـَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ. الکافی: 2/599.
[2]. دیوان استاد انصاریان (صغیر).
[3]. فرقان (25): 43.
[4]. کهف (18): 110.
[5]. بحار الأنوار: 47 / 238 باب 7، ح 23؛ عیون اخبار الرضا (ع): 1 / 305؛ ارشاد کن ما را به راه راست، ارشاد کن ما را به ملازم بودن راهی که ما را بکشاند به محبت تو، و رساننده باشد ما را به دین تو ، و منع کننده باشد ما را از اینکه پیروی کنیم میل و هواهای نفسانی خود را تا هلاک شویم.
[6]. شهید مطهری; عدل الهی: 348، گلشن ابرار: 339.
[7]. انسان (76): 21.
ادامه دارد . . .
منبع : پایگاه عرفان