استخارۀ اولیای خدا با عموم مردم تفاوت دارد و آنان با رجوع به قرآن مجید مقصد اصلی خود را مییابند. نمونهای بگویم: مرحوم حاج آقا صابر اراکی که از شخصیتهای بزرگ و از علاقهمندان به نهضت اسلامی شهید آیت الله حاج شیخ فضل الله نوری بوده، از اراک بار و بنه سفر میبندد و دو سه ساعت که راه را میپیماید به ذهنش میرسد که برای ادامه راه استخاره کند. ایشان استخاره میکند و این آیه شریف میآید: )فَتَـرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللهُ بِأَمْرِه (. حاج آقا صابر با این که در کمال سلامت بوده و بیماری هم نداشته به همراهانش میفرماید که مرا برگردانید، چون مرگ من نزدیک شده است. طبق امر ایشان، کارگزاران سفر، شترها را برمیگردانند و وقتی حاج آقا به منزل میرسد بعد از ظهر همان روز از دنیا میرود.
فیض برای سفرش استخاره میگیرد و این آیه شریفه میآید:
)فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا(؛ چرا گروهی برای کسب معلومات الهی سفر نمیکنند تا ظرف وجود خود را از مسائل الهی انباشته کنند و سپس به میان مردم برگردند و مردم را با احکام و دستورات الهی آشنا کنند؟!
با این حال به دیوان امیرمؤمنان (س) نیز که شعرهای بسیار جالبی دارد متوسل میشود و تفألی به آن میزند. اول صفحه این رباعی میآید:
|
||
|
وَ عِلمٌ و آدابٌ و صحبةُ ماجدٍ |
اتفاقاً آن مرد الهی که به شیراز آمده بود سید ماجد بحرانی بوده که در آخر این رباعی اسم او هم بوده است! بنابراین، مسائلی که در ظاهر دنیا هست با باطن دنیا بیارتباط نیست و اگر کسی معرفت به این روابط داشته باشد بسیاری از چیزها نصیب او میشود.
لذا ملا محسن که جوان نو رسیدهای بوده به شیراز میرود. در شیراز از محضر سید ماجد بحرانی استفاده میبرد و چون متوجه جوشش معارف الهی در اصفهان میشود به اصفهان برمیگردد و در آنجا به محضر مبارك صدرالمتالهین شیرازی میرسد. علاوه بر این، داماد آن جناب هم میشود که خود آن دختر هم در مباحث مربوط به معارف الهی از شوهرش کمتر نبوده است. از همین دو چشمه معرفت، آن پسر بزرگوار یعنی علمالهدی متولد میشود که فیض دربارهاش میگوید: من در تاریخ نظیر او در خوبی و قرب به خدا کمتر سراغ ندارم. این مرد بزرگ پس از کسب معارف الهی و متخلق شدن به آنها به کاشان بر میگردد.
منبع : پایگاه عرفان