قابلیت گیرندگی نعمتها
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین ابی القاسم محمد وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین
در مسأله نعمتها گفتیم که هر نعمتی از نعمتهای پروردگار، اعم از نعمتهای مادی و معنوی فوقالعاده گران است. از نظر وزن هم هر دو نوع نعمت، خیلی سنگین است و انسان باید در خرج کردن این نعمتهای سنگین توجه داشته باشد که نعمت را خرج صاحب نعمت کند، چون در این صورت، آن کسی که در عنایت این نعمتها به شما احسان کرده، آنها را به قیمت بسیار بالا از شما میخرد و آنچه را که وجود مقدس او در برابر خرج کردن شما عنایت میکند قابل مقایسه با خود آن نعمتها نیست. قرآن کریم میفرماید:
)وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون ([1]
بنابراین، شما فقط یک عمل را انجام دادهاید و آن این که از این نعمتی که داشتهاید قدردانی و آن را با خود صاحب نعمت معامله کردهاید، اما در مقابل، صاحب نعمت به شما اجری میدهد که با آن کاری که شما کردهاید قابل مقایسه نیست.
کرامت صاحب نعمت
مطلب مهم این که صاحب این نعمتها بسیار کریم است و هرگز نمیگوید این نعمتهایی را که به شما عنایت کردم بدون گرفتن پاداش فراوان به خودم برگردانید، بلکه او چنان پاداشی میدهد که همه متحیر میمانند.
کرامت امام صادق(ع)
در زمان امام صادق(ع) پولی در کناری افتاده بود و مردی آن را برداشت. یک نفر به او گفت: این پول مال وجود مقدس حضرت صادق(ع) است. مرد آن پول را به محضر آن حضرت برد و گفت: آقا ببخشید من دیدم که این پول آنجا افتاده و کسی هم به آن توجه ندارد. من برداشتم و الان فهمیدم از آن شماست. امام صادق(ع) فرمود: چیزی که مال من بوده و یک نفر آمده پیدا کرده و برداشته اصلا طبع من قبول نمیکند آن را از او بگیرم و به اموالم برگردانم و مال خودت باشد. اصلا طبع کریم اینگونه است.[2]
نمونه اعلای کرامت، وجود مقدس امیرمؤمنان(ع) است. خواهر عمرو بن عبدود وقتی بالای سر کشته برادرش آمد گفت: برایت هیچ گریه نمیکنم، چون با این که قاتلت را نمیشناسم، معلوم است که او خیلی کریم بوده و هیچ چیز متعلق به تو را نبرده است. او لباس، کلاهخود، شمشیر، زره و چکمهات را با این که خیلی باارزش بوده برنداشته است و این نشان میدهد که طرف تو خیلی آقا و کریم بوده است.[3]
کرامت حاتم طایی
نمونه دیگری از انسانهای کریم را مثال بزنم. فردی در قبیله طی دختر خوبی داشت و سه نفر برای خواستگاری دخترش آمده بودند. او آدرس هر سه نفر را گرفت و بعد پیش خودش گفت که من دخترم را از میان این سه نفر به کسی میدهم که از همه کریمتر است. وی برای امتحان آنها شتری را قربانی کرد و گوشت آن را به سه قسمت مساوی تقسیم نمود. سپس به هر یک از آنها بهترین ناحیه گوشت شتر را به همراه یک مقدار کوهان و یک مقدار گوشت استخواندار داد، بعد هم شب خودش کیسهای برداشت و در تاریکی به عنوان فقیر به در خانه این سه نفر رفت. درِ خانه اولی را زد. او گوشت سر کوهان را که پخته هم نمیشود به وی داد. درِ خانه دومی رفت. او هم گوشتهای استخواندار را به وی داد. اما وقتی به درِ خانه سومی رفت، او بهترین قسمت گوشت را به وی داد. این نفر سوم، همان حاتم طایی بود که بسیار کریم بود و این شخص او را به دامادی پذیرفت.[4]
البته اینها کرمهای بندگان است که محدود است، اما وقتی که کرم نامحدود الهی تجلی کند، دیگر کسی میتواند آن را اندازه بگیرد و حساب کند.
امام صادق(ع) میفرماید: محال است که خداوند در قیامت از کسی بپرسد که چرا خوردی و چرا پوشیدی، بلکه آن چیزی که مورد سؤال است این است که چرا در راه باطل خرج کردی؟[5] چون باطل خرج کردن، تولید فساد و شر و مزاحمت میکند. خداوند نعمت را عنایت نکرده که پس بگیرد، بلکه نعمت را عنایت کرده که حیات مردم چه در دنیا و چه در آخرت سالم و بی مشکل بگذرد. اگر هم نعمتی با وجود مقدس خودش معامله بشود سود آن بینهایت میشود و به خود انسان برمیگردد. بنابراین دست کریم خداوند هیچگاه برای پس گرفتن نعمت دراز نیست و چون کریم، معطی و آقاست از عنایت کردن نعمت دریغ ندارد و فقط اصرار او بر این است که مردم نعمتها را بهجا و صحیح خرج کنند. او تنها هشدار میدهد که نعمتها را ارزان از دست ندهید و با غیر او معامله نکنید. همچنین یادآور میشود که اگر این نعمتها را با وجود مقدس خودش معامله کنید، چند برابر آن چیزی را که در اختیارتان است بهره میبرید:
)إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْـرُ الْبَـرِيَّةِ * جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ([6]
ظرفیت انسان در نعمتگیری
موضوع مهم دیگر این که ظرفیت نعمتگیری انسان از کل ملائکه و تمام جنبندگان عالم بیشتر است و در برابر آن، ظرفیت اجرگیری انسان نیز از تمام موجودات بیشتر است. پروردگار در قرآن مجید صریحا بیان میکند که اگر انسانها از نعمتها درست بهرهگیری کنند ما درهای برکات را بر آنان میگشاییم:
)وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا يَکْسِبُونَ ([7]
بنابراین انسان قابلیت گرفتن همه نعمت مادی و معنوی را دارد و فقط ممکن است خودش جلو این قابلیت را بگیرد و این هم ضرر بزرگی برای خود اوست. خداوند اصلا نمیخواهد که کسی فقیر بماند نه از جهت معنوی و نه از جهت مادی. شما میبینید به محض این كه در جامعه فقیر یافت میشود، خداوند تمام کسانی را که دستشان به دهانشان میرسد به پرداخت صدقه، انفاق و خمس تحریک میکند.
در مورد فقر علمی هم همین طور است و به محض این که ملتی دچار فقر فکری و علمی میشود به علما میگوید که علمتان را باید آشکار کنید و ملت را نجات دهید و اگر یک عالمی هم بنشیند و علم خود را آشکار نکند مورد لعنت خدا قرار میگیرد.[8]همچنین در روایت آمده که اگر جامعهای دچار فقر معنوی بشود و آنان که توان دارند، اقدام به رفع این فقر نكنند، عذاب آنها با عذاب زنان بدکاره یکسان است.
در روایت است که اهل جهنم از بوی متعفن برخی از جهنمیان به پروردگار شکایت میکنند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: این بوی متعفن برای دو دسته است؛ زنان بدکاره و اهل علمی که به فریاد مردم نرسیدهاند.[9]
مراحل سهگانه برای قابلیتیابی
برای این که مردم قابلیت گیرندگی تمام نعمتها به خصوص نعمتهای معنوی را نشان بدهند، اولیای خدا میگویند: اینان احتیاج به پیمودن سه منزل به عنوان مقدمه دارند وآن رسیدن به کمال اراده، کمال علم و کمال حریّت است. جواب بسیاری از سؤالات هم در همین کمال اراده است، چون بیشتر مردم برای ترک اشتباهاتشان سؤال میکنند و میپرسند که برای ترک گناهان باید چکار کنیم؟ راه آن به میدان کشیدن کمال اراده است و راه دیگری وجود ندارد. در مورد کمال علم هم باید توجه داشت که آن برای هر کسی در حد خودش حاصل میشود و نیاز ندارد که همه را به قم بکشانند و پنجاه سال علم در مغزشان بریزند. یک نفر مثل حربن یزید ممکن است با یک جلسه به کمال علم دست بیابد، یک نفر هم ممکن است با پنج جلسه به کمال علم برسد و یک نفر نیز ممکن است که به قول قرآن با یک ماه رمضان به آن مرتبة بلند برسد[10] و این به خود انسان بستگی دارد.
شرایط قابلیتیابی از نظر پیامبر(ص)
شخصی خدمت پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله! من واجبات دین را انجام میدهم آیا اهل بهشتم؟ حضرت فرمود: بله. اگر چشم تو دو کار را نکند، زبانت دو کار نکند، دل تو هم دو حرکت نداشته باشد اهل بهشت هستی: چشم تو تا روزی که تو را در کفن میپیچند نباید با نامحرم کاری داشته باشد. مسأله نگاه بسیار مهم است. چشم نعمت گرانی است و با خود خدا باید معامله بشود. منظره زیباتر از قیافه نامحرم در این عالم بسیار است و میتوان به آنها نگریست. پیامبر اکرم(ص) در مورد نگاه به نامحرم میفرماید:
النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُوم؛[11]
یعنی نگاه به نامحرم تیری زهر آلود از تیرهای شیطان است که به چشم نگاهکننده میخورد. و اگر اکنون درد آن را نفهمد بعد از مرگ میفهمد. اما میشود از نعمت چشم درست بهره برد. شما به حج مشرف میشوید و خانه کعبه را نگاه میکنید به هر نگاهی صد هزار حسنه به شما میدهند و صد هزار سیئه را محو میکنند. قیافه مؤمن و چهره عالم و چهره پدر و مادر را که میبینید برایتان عبادت مینویسند.[12]
پیامبر مکرم(ص) درباره نعمت چشم میفرماید: تمام چشمها روز قیامت گریان است مگر چند چشم؛ از جمله چشمی که از نامحرم پوشیده شود و چشمی که سحر از خوف خدا گریه کند و چشمی که در جبهه مجروح شود.[13]
بنابراین، پیامبر خدا(ص) اشاره فرمود که اولین کار چشم باید آن باشد که خود را از نامحرم نگهدارد که جای خرج کردن این نعمت آنجا نیست و دیگری هم این که به صورت مؤمن تند نگاه نکند، بلکه به همه با محبت و مهر نگاه کند. و نیز فرمود که دلت هم باید دو حرکت نکند. من امراض دل را که در روایات دیدم نزدیک به بیست مرض است اما پیامبر در اینجا نظرشان فقط به دو مورد بوده است؛ یکی این که دلت به هیچ کس حسودی نکند، و دیگری این که دلت خائن نباشد و به کسی خیانت نکند. همچنین فرمود: زبانت هم دو گناه را نباید مرتکب شود؛ یکی این که دروغ نگوید و دیگری این که غیبت نکند. تا پای غیبت در کار میآید بجایش «لا اله الا الله» بگویید. پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر یک از شما وقتی یک «لا اله الا الله» میگوید اگر آن را در یک کفه ترازو بگذارند و کره زمین را طرف دیگر، این ذکر برآن کفه سنگینی میکند.[14]
بنابراین، شما باید از تمام بندهای درونی و بیرونی آزاد زندگی کنید و نیز دچار اسارت هوای نفس و طغیان غرائز و شهوات مباشید که این بسیار خطرناک است. یوسف(ع) را در چاه عمیق انداختند و قبل از آن، کتک مفصلی از برادرانش خورد، اما فریاد نکشید. کاروانیان او را از چاه در آوردند و دست و پایش را بستند و نزدیک چهل فرسخ از کنعان تا مصر بردند، اما باز فریاد نکشید. سپس او را به بازار مصر آوردند و به قیمت خیلی ارزان به عنوان غلام فروختند و باز صدایش در نیامد. پس از آن هم او را به زندان انداختند ولی داد و فریاد نزد، اما وقتی او را در کاخ مصر بردند و با وجود آن زن، میدان برای بروز هوای نفس مهیا شد، فریاد او بلند شد که ای وای من گرفتار شدم! قرآن مجید نقل میکند که یوسف در اینجا فرمود:
)إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي([15]
فریاد زد که ای خدا به داد من برس! پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید:
أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك.[16]
پس من اگر آزاد نشوم کمال علمم را نمیتوانم تحقق بدهم و این کمال علم و کمال حریت وقتی تجلی مییابد که من در زندگی کمال اراده را در وسط میدان بیاورم؛ یعنی بایستم و آنجایی که باید نه بگویم، بگویم نه! یک چنین ارادهای اگر در همه پیدا بشود کمال علم و کمال حریت هم میآید و بعد هم انسان به مرحلهای میرسد که تمام نعمتهای منعم را با خود وجود مقدس او معامله میکند. چنین آدمی که دارای کمال علم، کمال حریت و کمال اراده است، سلمان، ابوذر و مقداد میشود و نعمت را با خود منعم معامله میکند.
گامهای چهارگانه برای گواه خدا شدن
اکنون آیه نوزدهم سوره انعام را ملاحظه بفرمایید که خداوند به پیامبرش میفرماید: برخیز و به مردم بگو:
)قُلْ أَيُّ شَيْ ءٍ أَكْبَـرُ شَهادَةً قُلِ اللهُ شَهيدٌ بَيْني وَ بَيْنَكُم ([17]؛ چه چیزی برای این که در حق او گواهی بدهید بالاتر است؟ بگو خدایی که شاهد میان من و شماست.
به تعبیر دیگر، چه کسی در این عالم لیاقت دارد که بزرگترین گواهی را در حق او بدهیم و چه کسی برترین است که شاهد او باشیم؟ بنابراین فقط شاهد خدا باشید؛ یعنی بیدار و بینای خدا باشید!
اگر بخواهیم به این عالم توجه کنیم و شاهد خدا و بینای حق شویم، باید چند گام برداریم:
گام اول، متابعت امر است که مؤمنان میگویند:
)وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمـَصيـر([18]
و گام دوم، ترک محرمات است:
)إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي ([19]
آن چیزی را که مولای من میخواهد، من هم میخواهم. زندان میروم، تبعید میشوم و شهید هم میگردم، اما چیزی را میخواهم که مولای من میخواهد. من فقط میخواهم که شاهد و گواه خدا و محبوب مولایم باشم. من میخواهم کسی باشم که به فرموده عیسی بن مریم(ع) هر کس به من نگاه کرد بگوید به یاد خدا افتادم. آن حضرت در پاسخ کسی که پرسید با چه کسی مجالست کنیم فرمود: با کسی که دیدنش شما را به یاد خدا میاندازد و سخن گفتنش بر علمتان میافزاید و عملش شما را به توشهگیری برای آخرت ترغیب میکند:
مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُه..[20]
پس اعمال شما باید به گونهای باشد که هر کسی قیافه شما را دید بگوید به یاد خدا افتادم. خود پروردگار میفرماید: زیارت مؤمن، زیارت من است. به موسی میفرماید: چرا به دیدن من نیامدی؟ عرض میکند: محبوب من، من که مرتب به کوه طور میآیم. خطاب میرسد که دیدن من، زیارت مردم مؤمن و زیارت خوبان است. باز خداوند میفرماید: چرا مرا نپوشاندی؟ موسی میگوید: تو که لباس نمیخواهی و جسم نیستی، خطاب میرسد که پوشاندن مؤمن، پوشاندن من است و عیادت مؤمن نیز عیادت من است.[21]
شما هرگز گواه شیطان نباشید! ببینید آنهایی که شاهد غرب بودهاند و آنهایی که گواه شیطان بودهاند چه چیزی نصیبشان شده است؟ پس گواه دشمن نباشید! والله قسم یک روزِ امروز ما به میلیونها سال زندگی تمام عالم میارزد با وجود بمبارانها، با شهید شدن این بچهها و جوانان، با مجروح شدن و معلول شدن آنها و با آنقدر نفس زدن تا مردن.[22] من خودم به پروردگار میگویم که همه عشق من این است که در حال نفس زدن برای تو بمیرم، و میارزد که انسان در دعای کمیل بمیرد نه با خوردن شراب و سکته زدن قلب. آری میارزد که انسان سر منبر و پای منبر بمیرد. یک شب همینجا دعای کمیل بود. به جمله «الهى و ربّى من لى غيـرك» که رسیدیم یک مجروحی پشت سر من نشسته بود. در تاریکی دو مرتبه این ذکر را گفت و بعد از حال رفت و او را با برانکارد بردند. بعد هم فهمیدیم که همان شب از دنیا رفته بود. پس شایسته است که گواه خدا باشیم و بگذاریم خدا به ملائکه بگوید زمین را نگاه کنید که من هم نمونه دارم. شما ملائکه، شهوت و شکم ندارید، ولی زمین را با همه جاذبهها و کششهای مادیاش ببینید و نگاه کنید که من چه کسانی را دارم!
گام سوم، قناعت و گام چهارم، رضایت است:
رَضِيتُ بِاللهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِيناً وَ بِمُحَمَّدٍ(ص) نَبِيّاً وَ بِالْقُرْآنِ بَلَاغاً وَ بِعَلِيٍّ إِمَاما.[23]
رضایت من آن است که امامم علی(ع) باشد نه آمریکا و نه رفیق بد. منظرگاه چشمم خدا باشد و آیات او، و نه قیافه نامحرمان. ای برادر و ای خواهر! نعمت را با خود منعم معامله کن و ببین که چه خبر میشود!
[1]. نحل (16): 97؛ و پاداش همة آنان را بر پایة بهترین عملی که همواره انجام میدادند خواهیم داد
[2]. احقاق الحقوق: 12 / 231.
[3]. ر.ک: بحارالأنوار:41/97 باب 106 ؛ شرح نهج البلاغهٔ :1/20-21.
[4]. ر.ک: لغت نامه دهخدا (حاتم، ابن عبداﷲبن سعد طائی مکنی به ابوسفانه.)
[5]. الكافي:2/134ح20؛ بحارالأنوار: 13/ 425، باب18، ح 19«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ كَانَ فِيمَا وَعَظَ بِهِ لُقْمَانُ ابْنَهُ... وَ اعْلَمْ أَنَّكَ سَتُسْأَلُ غَداً إِذَا وَقَفْتَ بَيْنَ يَدَيِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ أَرْبَعٍ شَبَابِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَهُ وَ عُمُرِكَ فِيمَا أَفْنَيْتَهُ وَ مَالِكَ مِمَّا اكْتَسَبْتَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقْتَهُ فَتَأَهَّبْ لِذَلِكَ وَ أَعِدَّ لَهُ جَوَابا»
[6]. بیّنه (98) : 7 ـ 8؛ ترجمه: آنان که ایمان آوردند و عمل صالح به جا آوردند، آنان بهترین مردماناند. پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشتهای جاودانه است که از زیر آنها جویها دایم و همیشگی روان است. خداوند از آنان خشنود و آنان نیز از خدا خشنود و راضی شدند. این مقام برای کسی است که از خدا پروا کند.
[7]. اعراف (7): 96؛ اگر اهل شهرهای نابودشدۀ بر اثر عذاب، ایمان آورده بودند و از خداوند اطاعت نموده، از محرّماتش پرهیز کرده بودند، خیرهای فراوانِ آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم، ولی آیات ما و پیامبران را انکار کردند، ما هم آنان را به کیفر گناهانی که همواره مرتکب میشدند به عذابی سخت مجازات کردیم
[8]. الکافی: 1 / 54؛ بحار الانوار: 2 / 72 ح 35.
[9]. همان: 44 ح1 ؛ همان: 34 باب9 ح30 «عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيـرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يُحَدِّثُ عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ قَالَ فِي كَلَامٍ لَهُ الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ وَ عَالِمٌ تَارِكٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِكٌ وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَيَتَأَذَّوْنَ مِنْ رِيحِ الْعَالِمِ التَّارِكِ لِعِلْمِهِ».
بحارالأنوار:73/361 باب67ح30 ؛ثواب الأعمال: 282 «عبد الله بن عباس خطبنا رسول الله(ص):... مَنْ زَنَى بِامْرَأَةٍ يَهُودِيَّةٍ أَوْ نَصْـرَانِيَّةٍ أَوْ مَجُوسِيَّةٍ أَوْ مُسْلِمَةٍ حُرَّةً أَوْ أَمَةً أَوْ مَنْ كَانَتْ مِنَ النَّاسِ فَتَحَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ فِي قَبْـرِهِ ثَلَاثَمِائَةِ أَلْفِ بَابٍ مِنَ النَّارِ تَخْرُجُ عَلَيْهِ مِنْهَا حَيَّاتٌ وَ عَقَارِبُ وَ شُهُبٌ مِنْ نَارٍ فَهُوَ يَحْتَـرِقُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ يَتَأَذَّى النَّاسُ مِنْ نَتْنِ فَرْجِهِ فَيُعْرَفُ بِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُؤْمَرَ بِهِ إِلَى النَّارِ فَيَتَأَذَّى بِهِ أَهْلُ الْجَمْعِ مَعَ مَا هُمْ فِيهِ مِنْ شِدَّةِ الْعَذَابِ لِأَنَّ اللهَ حَرَّمَ الْمَحَارِمَ.»
[10]. بقره (2): 183؛ یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصّیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون.
[11]. الکافی: 5 / 559؛ جامع الاخبار: 145.
[12]. بحارالأنوار:96/ 65 باب 5ح 46 ؛«وَ رُوِيَ أَنَّ النَّظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرَ إِلَى الْوَالِدَيْنِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرَ فِي الْمُصْحَفِ مِنْ غَيْـرِ قِرَاءَةٍ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرَ إِلَى آلِ مُحَمَّدٍ: عِبَادَةٌ»
[13]. بحارالأنوار: 46 / 99، باب 5، ح88 ؛كشف الغمهٔ: 2 / 99 ؛«عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص): كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا أَرْبَعَةَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ وَ عَيْنٌ فُقِئَتْ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً سَاجِدَةً يُبَاهِي بِهَا اللهُ الْمَلَائِكَةَ...»
[14]. بحارالأنوار: 90/ 196، باب 5،ح 18؛ ثواب الأعمال:2«عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ عَنِ النَّبِيِّ(ص) قَالَ قَالَ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِمُوسَى يَا مُوسَى لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ عَامِرِيهِنَ عِنْدِي وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعَ فِي كَفَّةٍ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ فِي كَفَّةٍ مَالَتْ بِهِنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ.»
[15]. یوسف (12): 53؛ نفْسِ طغیانگر شدیداً به بدی فرمان میدهد.
[16]. عدهٔ الداعي:314؛ بحارالأنوار: 67/ 64، باب45، ح1 ؛ خطرناکترین دشمن تو نفس تو است که بین دو پهلوی تو قرار گرفته است.
[17]. انعام (6): 19.
[18]. بقره (2): 285؛ ما همة دستورها و فرمانهای خدا را با گوشِ پذیرش شنیدیم، و به اطاعت قیام کردیم، پروردگارا! آمرزشت را به سبب کوتاهی در بندگی خواهانیم، و بازگشت به سوی توست.
[19]. یوسف (12): 53؛ من خود را از مجرمبودنم تبرئه نمیکنم؛ زیرا نفْسِ طغیانگر شدیداً به بدی فرمان میدهد، مگر پروردگارم رحم کند.
[20]. اصول کافی: 1 / 39؛ کسی که دیدنش شمارا یادآور خدا شود و سخنش بر دانشتان بیفزاید و عملش شمارا به آخرت ترغیب کند.
[21]. بحارالأنوار:78/220باب 4ح19؛ جامع الأخبار:162؛«عَنِ النَّبِيِّ(ص) قَالَ إِنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ ابْنَ آدَمَ مَرِضْتُ فَلَمْ تَعُدْنِي قَالَ يَا رَبِّ كَيْفَ أَعُودُكَ وَ أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِينَ قَالَ مَرِضَ فُلَانٌ عَبْدِيَ فَلَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِي عِنْدَهُ وَ اسْتَسْقَيْتُكَ فَلَمْ تَسْقِنِي قَالَ كَيْفَ وَ أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِينَ قَالَ اسْتَسْقَاكَ عَبْدِي فُلَانٌ وَ لَوْ سَقَيْتَهُ لَوَجَدْتَ ذَلِكَ عِنْدِي وَ اسْتَطْعَمْتُكَ فَلَمْ تُطْعِمْنِي قَالَ كَيْفَ وَ أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِينَ قَالَ اسْتَطْعَمَكَ عَبْدِي وَ لَمْ تُطْعِمْهُ وَ لَوْ أَطْعَمْتَهُ لَوَجَدْتَ ذَلِكَ عِنْدِي.»
[22]. این مطالب به حوادث جنگ تحمیلی صدام و غرب علیه کشورمان اشاره دارد و سخنرانی در سال 1366 ش ایراد شده که هنوز جنگ تحمیلی به پایان نرسیده بود.
[23]. الکافی: 2 / 525 و 2 / 548 و 3 / 196؛ خشنود و راضی شدم که الله، پرورگارم واسلام دینم و محمد(ص) پیامبرم و قرآن رسانندهام و به این که علی(ع) امامم باشد..
منبع : پایگاه عرفان