فارسی
چهارشنبه 05 ارديبهشت 1403 - الاربعاء 14 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

زندگانى مراقبان

يكى از شايستگان عباد خدا مى گويد : مسيرم به بعضى از كوه هاى بيت المقدس افتاد ، به يكى از وادى هاى آنجا فرود آمدم ، با صداى بلندى روبرو شدم ، صدايى كه در كوه مى پيچيد و كوه آن صدا را به طور واضح برگشت مى داد ، دنبال صدا رفتم ، به چمن زارى رسيدم كه درخت پيچيده اى در آن بود ، مردى را ديدم ايستاده و مرتب مى خواند :يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً . . .وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤوفٌ بِالْعِبَادِ .
روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر شده مى يابد . . و خدا شما را از [ عذاب ] خود برحذر مى دارد و خدا به بندگان مهربان است .پشت سرش نشستم ، كلامش را گوش مى دادم ، مرتب اين آيه را مى خواند ، ناگهان ناله اى زد و غش كرد ، من فرياد زدم اندوه حسرت بر من از بدبختيم !!منتظر شدم تا پس از ساعتى به هوش آمد ، شنيدم مى گفت : از برنامه دروغگويان به تو پناه مى برم ، از اعمال اهل بطالت و آنان كه عمر به بيهوده تلف مى كنند ، از روى گردانى اهل غفلت به تو پناهنده مى شوم .دل هاى خائفان خاشع به پيشگاه توست ، پناهگاه آمال مقصّرين تويى ، قلوب عارفان ، ذليل توست . آن گاه دستش را حركت داد و گفت : مرا با دنيا چه كار ، دنيا را با من چه كار ؟ ! اى دنيا ! با تمام دارائيت و هزاران نعمتت به سوى عاشقان دل باخته ات برو و با آنان مكر و حيله كن . سپس گفت : گذشته ها كجاست ، آنان كه در زمان هاى قبل زندگى مى كردند چه شدند ؟ خاك آن ها را پوشاند ، زمان آنان را نابود كرد !!از پشت سر او فرياد زدم : اى بنده خدا ! من امروز پشت سر تو هستم و در انتظار تمام شدن كارت بسر مى برم تا با تو صحبتى بدارم . گفت : كار چه كسى تمام شود ، آن كه به سوى اوقات شتابان و اوقات هم به سوى او در شتاب است ، مى ترسد قبل از اين كه وقت را غنيمت بداند ، مرگ او را بگيرد ؛ يا چه كسى از عمل و مناجات با محبوبش فارغ شود ، كسى كه روزگارش گذشت و گناهانش باقى مانده ؟! !سپس گفت : كجايى ؟ نزول مرگ و هر شدت و محنتى را در انتظارم . آن گاه ساعتى از من غافل ماند سپس خواند : وَبَدَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ .و از سوى خدا آنچه را كه [ از عذاب هاى گوناگون ]نمى پنداشتند ، آشكار مى شود .پس از خواندن اين آيه شديدتر از مرتبه قبل فرياد زد و غش كرده به روى زمين افتاد .گفتم : از دنيا رفت ، نزديك شدم ديدم مى لرزد ، چون به هوش آمد گفت :بدى هايم را به فضلت ببخش ، پرده لطفت را به من بپوش ، به كرم وجهت از گناهم عفو كن ، زمانى كه در برابرت قرار گرفتم از من چشم بپوش .به او گفتم : به آن كسى كه به او نسبت به خودت اميد دارى و بر او تكيه كرده اى با من حرف بزن . گفت : برو دنبال كسى كه سخنش براى تو منفعت دارد ، چه كار دارى با كسى كه گناهانش او را هلاك كرده ، من در اينجا تا خدا بخواهد هستم ، با ابليس مى جنگم ، او هم با من در جنگ است ، من كمكى براى پيروزى جز تو ندارم .سپس به من گفت : مرا رها كن ، زبانم به خاطر تو از مناجات بازماند و قسمتى از قلبم به گفتگوى با تو ميل پيدا كرد ، از شرّ تو به خدا پناه مى برم . آن گاه گفت : اى خدا ! مرا از سخطت پناه بده و به رحمتت بر من تفضّل كن .به خود گفتم : اين عاشق خداست ، مى ترسم او را از حال خوشش باز بدارم و به اين خاطر دچار عقاب حق شوم او را رها كرده و از آن مكان گذشتم!!

 


منبع : بر گرفته از كتاب داستانهاي عبرت اموز استاد حسين انصاريان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایت ثعلبة بن حاطب‏
حكايتى از نماز باران‏
دو حكايت در اسراف‏
حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏
چگونه بخوابم ؟
خبر دادن به ثواب بيشتر
عبد شاكر ، راضى به فعل حق
طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
حکایت پیرمرد آتش‌پرست با حضرت موسی(ع)

بیشترین بازدید این مجموعه

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
توسل و توبه
عبادت اميرالمؤمنين عليه‏السلام
عبد شاكر ، راضى به فعل حق
منبر تربيتى ملا عباس تربتى‏
حكايت حلواى معاويه و ابوالاسود
من راهب نيستم‏
زندگانى مراقبان‏
در این دنیا چه چیز مرا كفايت مى‏‌كند؟
خبر دادن به ثواب بيشتر

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^