جلسه بیست و ششم: زیبایی های تابلوی هستی
(مسجد امیرالمومنین)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
اندیشه در هنر هنرمندان
بینندگان تابلوهای نقاشان معروف،کمتر نسبت به شخص نقاش توجه می کنند. فکرمی کنند تابلو یک اثر است. اگرانسان تابلویی را بادقت نظرکند و خوش فکر و منصف و ظرافت روحی هم داشته باشد، درباره هنر نقاشی میگوید: عجب هنرمندی چه روح لطیفی وظریفی داشته است. بنابراین انسان لطیف از طریق نقاشی تا حدی نقاش را خوب معرفی میکند.
من به یک دکتر مراجعه کردم. دکتر با شخصیت و دانشمند به من گفت: نیازی نیست شما را معاینه کنم، چون شما را بارها معاینه کردم، گفتم: من اولین بار است خدمت شما رسیدم، چه وقت من را معاینه کردی؟ گفت:
همه چیز وجود شما دست من است. از طریق تلویزیون صحبت های شما را میشنوم. سخنان با آرامش را با نگاه محبت آمیز به مردم با هم میسنجم. همه را با همدیگر ترکیب می کنم ، اکنون من میدانم در چه وضعی هستید. اینگونه بینندگان کم هستند.
چنانکه قرآن میفرماید: بیشتر از نود درصد مردم درآثار متوقف می شدند، فقط نگاه میکنند ومیگویند: بسیار زیباست. ده درصد از مردم، با نگاه به اثر میگویند که پدیدآورنده اثر، هنرمند و دانشمند و حکیم است. ناظم خیلی دقیق و روح ظریفی دارد، تابلو نقاشی را سه دقیقه تعریف میکنند، ولی نقاش را ده روز تعریف می کنند. انسان ظریف وقتی به دیوان شاعران دقت می کند از غزلیات میتواند شاعر را توصیف کند که شاعر در چه وضعیت عقلی، روحی وعاطفهای بوده است. همانند دیوان حافظ که او به روایات و قرآن آشنا بوده و نگاه عرفانی داشته است. همچنین دیوان مسعود سعد سلیمان که درقطعهگویی و نصیحت سرایی قوی بوده است. سنایی عارف و حکیم و فیلسوف و به قرآن و روایات مسلط و از بنی امیه منزجر و عاشق اهل بیت بوده است. روزگاری که افکار اموی در ایران حاکم بود، او شجاعت عجیبی داشته است.
انسان از شکل ساختمان، قالب در و پنجرهها و دوربرگردانها میتواند معمار یا مهندس نقشه را تعریف کند. میتواند بگوید مهندس ساختمان هم با معماری اسلامی وهم معماری جدید آشنا بوده است، یا نقشه او نشان میدهد دانش مهندسی شرق و غرب را با هم عجین کرده است، هرچند مهندس را ندیده باشد، اما انسان های با انصاف ومتخصص که خیلی کم هستند، از طریق اثر، مؤثر را در حد لازم خوب توصیف میکنند.
حقایق نهفته در تابلوی هستی
با این مقدمه شما را به حقیقتی که درتمام آفرینش درظاهر و باطن، هم تکوینی و هم تشریحی جریان دارد، آگاه می سازم. تابلویی در جلوی چشم همه نمایان است، حتی آنانی که نابینا به دنیا آمدند لمس میکنند، یعنی در باطن و درون خود میدانند که تابلو بر چه اساس است. این تابلو هستی است.
دراین تابلو نقاش شاخه و گل و درخت و پرنده و موجود زنده و غیبی و شهودی و ملکی و ملکوتی نقاشی کرده است، تابلو او یک تابلوی کامل است، نقشها را خیلی منظم و زیبا چیده است، یعنی خورشید را در یک نقطه نقش زده است. کره زمین را که خواست درآن موجود زنده بیافریند در نقطه دیگری نقش زده است، بین دو نقش صد و پنجاه میلیون کیلومتر فاصله است. حکیم می دانست اگر فاصله نقش خورشید و نقش زمین را روی تابلوی هستی صد و سی میلیون کیلومتر زده بود، کره زمین از همان زمان تاکنون یک گلوله آتشین بود و اگر در صد و هفتاد میلیون کیلومتری این نقش را گذاشته بود از همان زمان کره زمین یخبندان کامل بود.
اما نقاش ظریف در تابلو هر چیزی را در جای معین خود و با فاصله معین نقاشی کرده و به تمام نقشها هم حرکت و جنبش داده است.
هیچ حرکتی درعالم هستی منظم تر از حرکت بخشی نقاش نیست. دلیل آن این است حرکت نظام عالم را به قدری دقیق نظم داده که زمین هر سال به دور خورشید میگردد، از نقطهای که شروع میکند تا به نقطهای که میرسد یک دهم ثانیهاش هم حساب شده است. حرکاتی که نقاش به نقشهها داده یک میلیون ثانیه هم زودتر و دیرتر نمیرسد، یعنی به منجمان میگوید با خیال راحت محاسبه کنید، اما اندک هستند آنانی که تابلو را ببینند و تابلوساز را بشناسند، نقش را ببینند و نقاش را توصیف کنند. چگونه برخی تابلوی هستی را منظم می بینندکه چگونه و با فاصلههای معین نقاشی کرده اما به سمت نقاش نمیروند.
سعدی درباره آنان می سراید:
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند نقش بود بردیوار
یعنی هرکسی تابلو آفرینش را ببیند ولی به سوی نقاش نرود، انسان زندهای نیست، نقشی بی جان روی دیوار عالم خلقت است. او در هستی چه جایگاهی دارد. امام صادق علیه السلام میفرماید: «شخصی هشتاد سال با بی معرفتی برسر سفره نقاش نشسته است وفقط نقش را نگاه میکرده، یک بار هم به نقاش اندیشه نکرده است.»[1]
اگرکسی وارد صحنه اندیشه و بینش شود، از طریق نقاشی نقاش به این جا میرسد که نمیداند شروع نقاشی از چه ماده ای بوده است.
نقاشی حق در بیان آیات وروایات
علاوه بر آیات، امیر المومنین علیه السلام نیز می فرماید:
نقاش ابزار و قلم و رنگ و مصالح نداشته، فقط با اراده خاص خود نقاشی را شروع کرد.[2] اینجا همه فلاسفه وحکمای عالم به زانو درآمدند که نقاش بدون نقشه و ابزار نقاشی، این نقش هستی را با میلیارد نقش منظم چگونه پدید آورد. چون یکی از اسمهای خداوند بدیع است. بدیع یعنی وجود مقدسی که در ابتدای خلقت بدون اینکه چیزی موجود باشد، همه چیز را به وجود آورد. با اراده فقط فرمود: هستی باش پس هستی به وجود آمد.
بنابراین؛ انسان وقتی نقشی به نام هستی را نگاه میکند ،میخواهد ببیند چه صفتی و اسم حسنایی، جلوه اراده الله شد. یعنی باطن قضیه چیست؟ هستی تکیه به کدام صفت حق دارد. البته قرآن، روایات و ادعیه میگویند: نقاش را در جمال نقاشی او ببینیم. نقش جهان نشان دهنده چه صفتی است که با اراده آن، هستی به وجود آمد. آن صفت فقط رحمت حق بود. نقطه به نقطه هستی و نقشها همه با زبان بی زبانی فریاد میزنند و اهل معرفت نیز صدای آنان را میشنوند که آغاز خلقت رحمت خدا بود.[3]
آفرینش حکیمانه بشر
سپس زندگی بشر را بنگرید. چگونه جنین را در رحم مادر آفرید که مادر نمیرد، به جنین که با دهان نمیتوانست بخورد از راه ناف به جفت بدن مادر تا تولد غذا داد. چگونه جنین مقداری که نیاز به غذا دارد را بمکد. چگونه جنین با چشم وگوش و دهان بسته، درطول نه ماه خفه نشد. چگونه پس از تولد همه چیز را دید نابینا نشد، آبهای در رحم درگوش او نرفت. معامله خدا با انسان زمانی که درجنین بود معامله رحمت بود، نشانی از غضب خدا در خلقت جنین دیده نمی شود. تا امروز پیامبران را که فرستاد و فرمود:« وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ »[4] هم اکنون نیز درکتاب آسمانی ثبت کرد: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً »[5]
روزه، دریای رحمت الهی
پروردگار امشب میگوید بندگان من به شما سخت گذشت، امر من را اطاعت کردید، اصل روزهای که تکلیف کردم به خاطر این بود که از طریق روزه راه بهشت را برای شما باز کنم، یک سپر بین شما و جهنم قرار دهم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ»[6]، ظاهر روزه تلخ بود، اما اصل آن رحمت من بود. یعنی سی شبانه روز در رحمت ویژه من غرق هستید. نفس کشیدید، به ملائکه دستوردادم که درخواب و بیداری تسبیح بنویسند، دعا کردید دعا را مستجاب میکنم، قرآن در روز و شب خواندید به هرآیه وحرفی که از دهان خارج شد، ثواب یک ختم کامل قرآن دادم، یعنی یک بار درماه رمضان گفتید: بسم الله الرحمن الرحیم نوزده حرف است نوزده ختم قرآن برای شما نوشتم. من شبهای احیا و جمعه و شبهای دیگر همه را آمرزیدم و از گناه شما گذشتم، اما امشب هم با روزه داران معامله ویژه میکنم، بعد در قیامت می فرماید: کارهایی که دردنیا برای شما کردم مهم نبود، اینجا میخواهم نعمت هایی عطا کنم که به قلب کسی در دنیا خطور نکرده است.[7]
پی نوشت ها:
.[1] كفاية الأثر:260 ؛ بحار الأنوار: 4/ 54 ،باب5 ،حدیث 32 ؛« عَنْ هِشَامٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام :... قَالَ يَا مُعَاوِيَةُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ يَأْتِي عَلَيْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً يَعِيشُ فِي مُلْكِ اللَّهِ وَ يَأْكُلُ مِنْ نِعَمِهِ ثُمَّ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ ...»
.[2] بقره (2):117«بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ »؛نهج البلاغه: خطبه،191؛«الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِي فِي الْخَلْقِ حَمْدُهُ وَ الْغَالِبِ جُنْدُهُ وَ الْمُتَعَالِي جَدُّهُ أَحْمَدُهُ عَلَى نِعَمِهِ التُّؤَامِ وَ آلَائِهِ الْعِظَامِ الَّذِي عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا وَ عَدَلَ فِي كُلِّ مَا قَضَى وَ عَلِمَ مَا [بِمَا] يَمْضِي وَ مَا مَضَى مُبْتَدِعِ الْخَلَائِقِ بِعِلْمِهِ وَ مُنْشِئِهِمْ بِحُكْمِهِ بِلَا اقْتِدَاءٍ وَ لَا تَعْلِيمٍ وَ لَا احْتِذَاءٍ لِمِثَالِ صَانِعٍ حَكِيمٍ وَ لَا إِصَابَةِ خَطَإٍ وَ لَا حَضْرَةِ مَلإ.»
.[3] الكافى:4/41: حديث2 ؛«عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِبَعْضِ جُلَسَائِهِ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِشَيْ ءٍ يُقَرِّبُ مِنَ اللَّهِ وَ يُقَرِّبُ مِنَ الْجَنَّةَ وَ يُبَاعِدُ مِنَ النَّارِ فَقَالَ بَلَى فَقَالَ عَلَيْكَ بِالسَّخَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ خَلَقَ خَلْقاً بِرَحْمَتِهِ لِرَحْمَتِهِ فَجَعَلَهُمْ لِلْمَعْرُوفِ أَهْلًا وَ لِلْخَيْرِ مَوْضِعاً وَ لِلنَّاسِ وَجْهاً يُسْعَى إِلَيْهِمْ لِكَيْ يُحْيُوهُمْ كَمَا يُحْيِي الْمَطَرُ الْأَرْضَ الْمُجْدِبَةَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ الْآمِنُونَ يَوْمَ الْقِيَامَة.»
. أنبياء(21):.107[4]
إسراء(17):82 .[5]
.[6] الكافى:2/ 18،حديث5؛ بحارالأنوار: 93/ 251، باب30، حديث 15.
.[7] بحارالأنوار:8/ 92، باب23؛كنز العمال:15/ 778،حديث43069 ؛« قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه عزّ وجلّ: انَّ اللَّهَ يَقُولُ اعْدَدْتُ لِعِبادِىَ الصَّالِحِينَ، ما لاعَيْنٌ رَأَتْ، ولا أُذُنٌ سَمِعَتْ، وَلا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ بَلْهَ ما اطْلَعْتُكُمْ عَلَيْهِ.»
منبع : پایگاه عرفان