فارسی
پنجشنبه 30 فروردين 1403 - الخميس 8 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

خاطره شب چهارشنبه شیخ حسین آل رحیم

 

 

شیخ حسین آل رحیم چهل شب چهارشنبه به مسجد کوفه رفت. شب چهلم که امام عصر علیه السلام را دید نشناخت، ولی سید بزرگوار با محبتی روی سکوی طرف دیگر مسجد نشست و هوا هم سرد بود. شیخ گفت: من امشب یک قوری قهوه جوش آوردم به اندازه من است خدا کند سید نگوید که یک استکان هم به ما بده. سید جلو آمد و گفت یک استکان بریز به من هم بده، شیخ گفت قهوه را ریختم، به سید دادم ، فقط لب خود را تر کرد و نخورد. سید گفت: بخور مرض سل تو همین حال خوب می‌شود. استخوان های من که از بیماری درحال ‌پوسیدن بود و خون هم بالا می‌آوردم، با خوردن قهوه گویا تمام استخوانهای سینه مانند روزی که از مادر به دنیا آمدم تازه شد. سید گفت: دختری را هم که می‌خواستی چند بار به خانه او رفتی وجواب تو را ندادند و پدر ومادر او گفتند ما دختر به طلبه فقیر نمی‌دهیم، او را هم سفارش کردم فردا به خواستگاری برو . اما مشکل درآمد تو تا آخر عمر با تو است و خداوند بنا ندارد حل کند.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اخلاق فردى و اجتماعى در قرآن
خواسته های پاکان- جلسه نهم
درخواست همسر از خدا روش بزرگان است‏
اوصاف اولیا خدا
درخواست پيامبر صلى الله عليه و آله بر حسابرسى امت ...
بهشت به دنبال حضرت زهرا(س)
ارزش عمر و راه هزینه آن - جلسه بیست و سوم – (متن ...
اما بعد ...
حكايت احتضار آخوند ملاعباس
آثار مثبت عمل - جلسه سیزدهم (2) - (متن کامل + عناوین)

بیشترین بازدید این مجموعه

نفس - جلسه بیست و چهارم
خواسته های پاکان- جلسه نهم
هدف خلقت از زبان امام على عليه السلام‏
در تحقق برنامه نكاح سخت‏گيرى نكنيد
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه دوم (2) – (متن کامل + ...
قيمت و ارزش انسان واقعى
ترس حضرت على عليه السلام از مُثلۀ شدن ابن‌ملجم
تهران هیئت صاحب‌الزمان دههٔ سوم جمادی‌الاوّل ...
اوصاف اولیا خدا
آفرینش شرور در نظام هستی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^