فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

شاهد عينى حيات پيامبر سخن ميگويد

[مقايسه روايات مكتب خلفا با روايات موجود در مكتب اهل بيت.]

يقينى است كه يك حادثه تاريخى جز به وسيله كسى كه شاهد آن بوده است قابل نقل نيست.

اين اصل يك قانون قطعى در علم تاريخ است.

چنانكه در گذشته ديديم بر اساس اين اصل قطعى، ما تمام روايات مربوط به اولين وحى را ضعيف و بيارزش دانستيم، اينك با توجه و استناد به گفته تنها كسى كه شاهد حادثه بوده، و ابعاد چندى از آن را از شخص پيامبر شنيده است در بوت بررسى قرار ميدهيم.

وجود مبارك اميرمؤمنان على (ع) اين درياى دانش و بصيرت، و آراسته به ارزشها و كمالات كه علاوه بر اين كه ميراث بر همه حقايق اسلام است، از اولين ساعات تولد اسلام شاهد آن ميباشد، نخستين وحى را چنين توصيف ميكند:

«و لقد قرن الله سبه (ص) من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته، يسلك به طريق المكارم، و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره، و لقد كنت ابتعه اتباع الفصيل اثرامّه، يفع لى فى كل يوم من اخلاقه علما، و يامرنى بالاقتداء به، و لقد كان يجادر فى كل سن بحراء، فاراه و لا يراه غيرى، لم يجمع بيت واحد يومئذ فى الاسلام غير رسول الله (ص) و خديجه و انا ثالثهما ارى نور الوحى و الرسال و اشم ريح انبو و لقد سمعت انّ الشيطان حين نزل الوحى عليه (ص) فقلت يا رسول الله ما هذه الرنّ فقال هذا الشيطان قد أيس من عبادته، انك تسمع ما اسمع و ترى ما ارى الا انك لست بنبى، و لنك لوزير و انك لعلى خير:»

و به يقين خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگان خود را از اولين لحظات كه پيامبر از شير گرفته شد با آن حضرت قرين و همراه ساخت، تا او را در تمام حالات و آنات به راههاى بزرگوارى سلوك داده و راهبرى نمايد، و بهترين اخلاقها را به آن حرت بياموزد، و من همان بچه شتر كه از مادرش پيروى كند از او پيروى ميكردم، و او هر روز نمونه تازهاى از بزرگواريهاى اخلاقى را براى من متجلى ميساخت، و مرا به پيروى از آن فرمان ميداد.

او هر سال مدتى در كوه حِرا براى عبادت عزلت و مجاورت اختيار مينمود، من او را ميديدم، و ديگران از فيض ديدارش محروم بودند، در آن روزگاران تنها يك خانه به اسلام اين فرهنگ ناب الهى آباد بود كه پيامبر و خديجه و من كه سومى آنان بودم در آن ميزيستند.

من نور وحى را در سيماى آن حضرت ميديدم، و بوى خوش نبوت را از او استشمام ميكردم.

بيهيچ ترديد صداى ناله شيطان را هنگام نزول اولين وحى بر آن حضرت شنيدم، عرضه داشتم يا رسول الله اين ناله چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه از پرستيده شدن مأيوس و نااميد شده و به اين خاطر به ناله نشسته، سپس اضافه فرمود: تو ميشنوى آنچه من ميشنوم، و ميبينى آنچه من ميبينم جز اين كه تو مقام نبوت ندارى، فقط وزير و كمككار من هستى و از راه خير جدا نميشوى.

ما براى نشان دادن نمونهاى ديگر از بينش مكتب و وحى به روايتى ديگر از حضرت هادى امام دهم شيعيان استناد ميكنيم:

هنگامى كه پيامبر خدا تجارت شام را ترك گفت آنچه از اين راه به دست آورده بود در راه خدا انفاق فرمود، از آن پس هر روز صبحگاه به كوه حرا بالا ميرفت و از قله بلند آن كوه به آثار رحمت الهى، و قدرتنمائى حكمتآميز و بديع او در پهنه طبيعت ديده ميدوخت، به اكناف آسمان و گوشه و كنار زمين مينگريست و به فكر فرو ميرفت و به عبادت ميپرداخت اين حالات همچنان ادامه يافت تا اين كه سن آن حضرت به چهل سال رسيد.

خداوند قلب او را برترين و خاضعترين و خاشعترين و مطيعترين دلها در برابر خويش يافت، برا ين اساس اجازت داد و رخصت يافت، بر اين اساس اجازت داد و رخصت فرمود تا درهاى آسمان و ملكوت و معنا به روى او گشوده شود، و پيامبر به حقايق موجود در آسمانها ديده گشايد، و به فرشتگان نيز اجازت داد تا بر او نازل شوند، به رحمت خويش نيز فرمان داد تا از ساق عرش بر سر او فرود آيد، و جبرئيل را بر او نازل ساخت تا بازوى او را گرفت به حركت درآورد، جبرئيل گفت: اى محمد بخوان، پيامبر فرمود چه بخوانم؟

عرض كرد بخوان ...

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ (5)

جبرئيل پس از خواندن آنچه خداوند وحى فرستاده بود به عالم بالا بازگشت، پيامبر از كوه فرود آمد در حالى كه بخاطر عظمت و جلال خداوندى كه بر او ظهور يافته بود چون فردى بيمار به تب و لرز دچار شده بود!

آنچه بر او سخت بود و از آن واهمه داشت تكذيب قريشيان بود، و اين كه نكند او را به جنون متهم كنند و يا با شيطان در رابطهاش پندارند، در صورتى كه او از ابتداى زندگى عاقلترين مخلوقات خدا بود و نزد وى گراميترين موجودات، و از همه كس نسبت به شيطان بيشتر در خود احساس دشمنى ميكرد، بنابراين خداوند براى گان كه او را در برابر دشمنيها و مخالفتهاى فراوان كه در انتظارش بود تشجيع نمايد همه اشياء اطراف او سنگها و صخرهها و كوهها را از باب معيت و همراهى با او به صدا درآورد، پيامبر بر هر چه كه ميگذشت و از كنار هر چه عبور ميكرد اين ندا را ميشنيد:

«السلام عليك يا محمد، السلام عليك يا ولى ا لله، السلام عليك يا رسول الله.»

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امر به دعا
انتهاى كار مرحوم مدرس‏
ريشه جنايات‏
اسم مادر ما را «فاطمه» گذاشتند
قیمت آبروی مؤمن
خشم و غضب
سبب ناراحتى پيامبر (ص)
مومنان: وارثان بهشت‏
ارزش نرم خویی
گذشت پيامبر صلى الله عليه و آله از قاتل حمزه‏

بیشترین بازدید این مجموعه

دوست داشتن نيكان و اخيار
همنشينى بهشتيان با چهار گروه
اخلاق الهى حضرت سجّاد
اين شهر طبيب نمى‏خواهد
مومنان: وارثان بهشت‏
خشم و غضب
بخشش در عید فطر
اسم مادر ما را «فاطمه» گذاشتند
نعمت غریزه جنسی
شفا در تربت سیّدالشهد(ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^