فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اندیشه در اسلام - جلسه هفدهم (2) - (متن کامل + عناوین)

     

     تأمل در تاریخ

    قرآن سرگذشت اقوام پیشین را بدین جهت یاد می‌کند که مردم از آنها عبرت بگیرند. از این رو، خداوند دستور داده است در تاریخ با تعقل بنگریم و پند بگیریم.[11] گاهی برخی شعرای حکیم این قدر زیبا جریانات تاریخی را در فضای عقل طرح کرده‌اند که انسان از مطالعه آثارشان به تفکر وادار می‌شود. برای مثال، وقتی خاقانی شروانیبه خرابه‌های شهر مدائنمی‌رسد در مطلع قصیده بلند خود می‌گوید:

    هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آئینه عبرت دان.

    یا حافظدر بی‌وفایی دنیا و دل نبستن به آن می‌گوید:

    تکیه بر اختر شب‌دزد مکن کاین عیّار

     

     

    تاج کاووسببرد و کمر کیخسرو

       

      گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش

     

     

    دور خوبی گذران است نصیحت بشنو.

     

    نیز این شعر:

    نادره مردی ز عرب هوشمند

     

     

    گفت به عبدالملکاز روی پند

     

    زیر همین قبّه و این بارگاه

     

     

    روی همین مسند و این جایگاه

     

    بودم و دیدم بر ابن زیاد

     

     

    آه چه دیدم که دو چشمم مباد!

     

    تازه‌سری چون سپر آسمان

     

     

    طلعت خورشید ز رویش نهان

     

    بعد ز چندی سر آن خیره‌سر

     

     

    شد بر مختاربه روی سپر

     

    بعد که مصعبسر و سردار شد

     

     

    دست‌کش او سر مختار شد

     

    نک، سر مصعببه تقاضای کار

     

     

    تا چه کند با تو دیگر روزگار.

     

    وقتی انسان با نگاه عقل به عالم نگاه می‌کند، همه چیز را پند می‌بیند. آری:

    زمانه پندی آزادوار داد مرا زمانه را چو نکو بنگری همه پند است.[12]

     

    تفکر در وجود خویش

    یکی دیگر از سفارشات قرآن کریم تفکر در وجود خویشتن است:

    «وفي الارض آيات للموقنين * وفي أنفسكم أفلا تبصرون».[13]

    در زمين براى اهل يقين نشانه هايى بر توحيد، ربوبيت و قدرت خداست. و نيز در وجود شما نشانه هايى است. آيا نمى بينيد؟

    بخش مهمی از کتاب توحید مفضلمربوط به وجود انسان است که امام صادق، علیه السلام، مفضل را به تفکر در خلقت انسان دعوت می‌کند.

    گذر عمر و ناتوانی ما در نگهداشتن زمان درس بزرگ دیگری است که می‌توان از تفکر در وجود خود گرفت. حافظمی‌گوید:

    بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس.

    با هیچ وسیله‌ای جلوی گذر عمر را نمی‌توان گرفت. جلوی ریختن مو، ضعیف شدن چشم، تحلیل رفتن نیروی بازو و کم قوت شدن زانو را نمی‌توان گرفت. مانع خراب شدن معده و کند شدن کار کلیه‌ها نمی‌توان شد و در نهایت، پیری را نمی‌توان به تعویق انداخت و جلوی ملک‌الموترا گرفت. پس، تا فرصتی هست باید قدر ایام حیات را دانست:

    جوانی گفت با پیری دل‌آگاه

     

     

    که خم گشتی چه می‌جویی در این راه؟

     

    جوابش گفت پیر خوش‌تکلم

     

     

    که ایام جوانی کرده‌ام گم.[14]

     

    اما آیا این سخن جوانان را وادار به تعقل می‌کند؟

     

    تفکر در مرگ

    از مرگ نیز باید عبرت گرفت و درباره آن تفکر کرد و به فکر چاره افتاد. سعدیدر مقدمه گلستان نگاه هوشمندانه‌ای به مرگ کرده و این طور به نصیحت ابنای زمان پرداخته است:

    بس نامور به زیر زمین دفن کرده‌اند

     

     

    کز هستی‌اش به روی زمین بر نشان نماند

       

      آن پیرلاشه را که سپردند زیر خاک

     

     

    خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند

       

      خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر

     

     

    زان پیشتر که بانگ برآید فلان نماند.

     

    «مرگ‌آگاهی» به قدری در روایات ما حضور دارد که نمی‌توان آن را به عنوان یکی از بنیان‌های معنوی تفکر نادیده گرفت. از جمله، وجود مبارک پیامبراکرم، صلی الله علیه وآله وسلم، در نصیحتی به ابوذرغفاری می‌فرمایند:

    «يا أباذر! إذا تبعت جنازة فليكن عقلك فيها مشغولا بالتفكر والخشوع، واعلم أنك لاحق به».[15]

    در هنگام تشییع جنازه، عقل خویش را به تفکر و خشوع مشغول دار و بدان که بی تردید به او ملحق خواهی شد.

    این همه تأکید به تفکر درباره مرگ برای این است که از خود سوال کنیم: آیا ما رهروان این کاروان نیستیم؟ آیا مرگ به سراغ ما نمی‌آید؟ آیا خانه آخر ما قبر نیست؟ مرکب آخر ما تابوت نیست؟ آخرین لباس ما کفن نیست؟ به راستی، چرا با چشم عقل به مرگ دیگران نگاه نکرده و در آن تأمل و تحقیق نمی‌کنیم؟

     

    تفکر در وجود پیامبراکرم (ص)

    یک از مسائلی که قرآن به آن سفارش می‌کند تفکر در وجود پیامبراسلام است، زیرا تفکر سبب می‌شود حق بودن پیامبربر همه ثابت شود:

    - «قل إنما أعظكم بواحدة أن تقوموا لله مثنى وفرادى ثم تتفكروا ما بصاحبكم من جنة إن هو إلا نذير لكم بين يدي عذاب شديد».[16]

    بگو: من شما را فقط به يك حقيقت اندرز مى دهم و آن اينكه دو دو و يك يك براى خدا قيام كنيد، سپس درباره رفيقتان محمّد كه عمرى با پاكى ، امانت و صدق و درستى در ميان شما زندگى كرده است بينديشيد كه هيچ گونه جنونى ندارد، او براى شما از عذاب سختى كه پيش روست، جز بيم دهنده اى نيست.

    - «أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة إن هو إلا نذير مبين».[17]

    آيا انديشه نكردند كه در همنشين آنان يعنى پيامبر اسلام هيچ نوع جنونى نيست؛ او فقط بيم دهنده اى آشكار نسبت به سرانجام شوم بدكاران است.

    واضح است که منظور این آیات تفکر در بدن و جسم پیامبرنیست، بلکه منظور تفکر در وجود معنوی پیامبراست. اندیشه در این بعد وجودی حضرت شخص را به این نتیجه می‌رساند که پیامبرانحراف فکری، انحراف عقلی، و انحراف روحی نداشته است. و این از سخنان ایشان به وضوح پیداست.

     

    سخنان پیامبر درباره حفظ الصحه

    نقل کرده‌اند که طبیبی در مدینهحضور داشت، اما کسی برای مداوا به حضورش نمی‌رفت. روزی نزد پیامبررفت و به ایشان عرض کرد: چرا در این شهر کسی مریض نمی‌شود؟ آب و هوایتان خوب است؟ غذایتان با کشورهای دیگر فرق می‌کند؟ یا منطقه‌تان منطقه ویژه‌ای است؟

    حضرت فرمودند: یکی از دستورات دین ما این است که تا گرسنه نشدید سر سفره ننشینید و تا کاملا سیر نشدید دست از غذا بردارید![18]

    طبیب گفت: شما طب را در همین دستور جای داده‌اید. این مردم حق دارند مریض نشوند.

    *

    روزی، به عیادت مریضی رفته بودم و دکتر متخصصی معالجه او را بر عهده داشت که در اروپاتحصیل کرده بود. او همان طور که مریض را معاینه می‌کرد به او گفت: لااقل یک حرف مرا گوش بدهید تا دوایتان را نصف کنم و کمتر مرا بیاورند بالای سرتان: «دیگر از کوره در نرو و عصبانی نشو!»

    به او گفتم: آقای دکتر، حاضرید یک جمله از مکتب اهل بیت بنویسید. گفت: بفرمایید! گفتم: پیامبرو پیرو ایشان ائمه فرموده‌اند:

    «الغضب مفتاح کل شرّ».[19]

    عصبانیت دری است به روی تمام بیماری‌ها.

    و « ان المعدة بيت الداء».[20]

    معده منشأ همه بیماری‌هاست.

    او می‌خواست بگوید: باورم نمی‌شود! اما رویش نشد. گفتم: این روایات در کتاب‌هایی نوشته شده‌اند که لااقل100 سال از تاریخ نگارششان گذشته است.

    این را هم اضافه کنم که این گروه از فرمایشات پیامبرو ائمه غیر از دستورات بهداشتی جزئی دیگر از قبیل مسواک زدن و شانه کردن مو و استفاده از حوله و شرایط آب حمام و... است که در کتاب‌هایی چون مکارم الاخلاق طبرسیو حلیة المتقین مجلسیو... آمده است؛ و غیر از مطالبی است که معصومین، علیهم السلام، در مقام تربیت معنوی و به منظور ملکوتی شدن انسان و برای کنترل زبان و چشم و دست و شکم و شهوت و قدم او بیان کرده‌اند.[21] حال سوال این است: آیا انسانی که انحراف فکری و روحی دارد این گونه حکیمانه سخن می‌گوید و 1500 سال پیش اعلام می‌کند که معده منشأ همه بیماری‌هاست؟ مگر جز این است که متخصصان علم پزشکی امروزه ثابت کرده‌اند که حق با ایشان بوده و انواع بیماری‌ها (بیماری قند، کلسترول، سردرد، زخم اثنی عشر، بیماری‌های روده و ...) از معده سرچشمه می‌گیرند؟

    آری، حق بودن پیامبررا از تفکر در احوال و آثار ایشان می‌توان به دست آورد.

     

    درد بی‌عقلی دوایش آتش است...

    چنانکه از آیات قرآن مجید بر می‌آید میان «اهل دوزخ شدن» و «بی‌اندیشه زیستن» رابطه مستقیمی وجود دارد، زیرا قرآن تعطیلی عقل را سبب جهنمی شدن می‌داند و می‌فرماید: اگر از دوزخیان سوال شود که برای چه اهل جهنم شدید، پاسخ می‌دهند: به دو علت:

    «وقالوا لو كنا نسمع أو نعقل ما كنا في أصحاب السعير».[22]

    یعنی اگر گوشمان را باز کرده بودیم تا حقایق و معارف توحید و سخنان انبیاء و ائمه را بشنویم، زندگی پاکی در دنیا داشتیم و اهل دوزخ نمی‌شدیم، اما نشنیدیم و تکبر کردیم؛ اگر با دید عقل به همه چیز نگاه می‌کردیم، در این آتش افروخته جای نمی‌گرفتیم. پس، جرم ما این است که گوش را بر شنیدن آنچه باید می‌شنیدیم بستیم و عقل را از آنچه باید درباره‌اش فکر می‌کردیم محروم ساختیم!

    آری، تفکر کلید راه یافتن به مینوی سعادت و بی فکری سبب درافتادن به ویل ندامت است.²

     

     

     

    پی‌نوشت

    [11]. البته، به نص صریح قرآن همه این آیات برای تعقل فرستاده شده‌اند. در ابتدای سوره یوسف می‌خوانیم: «بسم الله الرحمن الرحيم * الر تلك آيات الكتاب المبين * إنا أنزلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون * نحن نقص عليك أحسن القصص بما أوحينا إليك هذا القرآن وإن كنت من قبله لمن الغافلين».

    [12]. از رودکی است. در بعضی نسخه‌ها آمده: زمانه چون نگری سر به سر همه پند است.

    [13]. ذاريات، 20 و21.

    [14]. نظامی گنجوی. یا این سخن مرحوم شهریار: جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را / نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را / کنون با بار پیری آرزومندم که بر گردم/ به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را.

    [15]. ميزان الحكمه، محمدي ري‌‌شهري، ج 4، ص 2977. درباره یاد مرگ روایات زیادی وارد شده است. از جمله:

    - مصباح الشريعة، منسوب به امام صادق(ع)، ص 171: قال الصادق عليه السلام: ذكر الموت يميت الشهوات في النفس ويقطع منابت الغفلة ويقوى القلب بمواعد الله ويرق الطبع ويكسر اعلام الهوى ويطفى نار الحرص ويحقر الدنيا وهو معنى ما قال النبي (صلى الله عليه وآله وسلم): فكر ساعة خير من عبادة سنه وذلك عند ما تحل اطناب خيام الدنيا وتشدها بالآخرة ولا يسكن نزول الرحمه عند ذكر الموت بهذه الصفة ومن لا يعتبر بالموت وقلة حيلته وكثرة عجزه وطول مقامه في القبر وتحيره في القيامة فلا خير فيه. قال النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) اذكروا هادم اللذات قيل: وما هو يا رسول الله؟فقال: الموت ما ذكره عبد على الحقيقة في سعة إلا ضاقت عليه الدنيا ولا في شدة إلا اتسعت عليه والموت اول منزل من منازل الاخرة وآخر منزل من منازل الدنيا فطوبى لمن اكرم عند النزول باولها وطوبى لمن احسن مشايعته في آخرها والموت اقرب اشياء من بني آدم وهو يعده ابعد فما اجرى الانسان على نفسه وما اضعفه من خلق وفي الموت نجاة المخلصين وهلاك المجرمين ولذلك اشتاق من اشتاق الموت وكره من كره».

    - ميزان الحكمه، محمدي ري‌‌شهري، ج 4، ص 2889: رسول الله (صلى الله عليه وآله): عودوا المريض واتبعوا الجنازة يذكركم الآخرة.

    - همان، ص 2964: رسول الله (صلى الله عليه وآله): أفضل الزهد في الدنيا ذكر الموت، وأفضل العبادة التفكر، فمن أثقله ذكر الموت وجد قبره روضة من رياض الجنة.

    الإمام علي (عليه السلام): اذكروا هادم اللذات، ومنغص الشهوات، وداعي الشتات، اذكروا مفرق الجماعات، ومباعد الامنيات، ومدني المنيات، والمؤذن بالبين والشتات. عنه (عليه السلام): كيف تنسى الموت وآثاره تذكرك؟

    الإمام الصادق (عليه السلام): ذكر الموت يميت الشهوات في النفس، ويقلع منابت الغفلة، ويقوي القلب بمواعد الله، ويرق الطبع، ويكسر أعلام الهوى.

    عنه (صلى الله عليه وآله) - وقد مر بمجلس قد استعلاه الضحك -: شوبوا مجلسكم بذكر مكدر اللذات، قالوا: ومامكدر اللذات، قال: الموت.

    الإمام علي (عليه السلام): اوصيكم بذكر الموت وإقلال الغفلة عنه، وكيف غفلتكم عما ليس يغفلكم، وطمعكم فيمن ليس يمهلكم! فكفى واعظا بموتى عاينتموهم.

    الإمام علي (عليه السلام): أكثروا ذكر الموت، ويوم خروجكم من القبور، وقيامكم بين يدي الله عز وجل، تهون عليكم المصائب.

    - همان، ص 2976:

    رسول الله (صلى الله عليه وآله): ما من ميت يوضع على سريره فيخطى به ثلاث خطى إلا نادى بصوت يسمعه من يشاء الله: يا إخوتاه! ويا حملة نعشاه! لا تغرنكم الدنيا كما غرتني ! ولا يلعبن بكم الزمان كما لعب بي ! اترك ما تركت لذريتي ولايحملون عني خطيئتي، وأنتم تشيعوني ثم تتركوني والجبار يخاصمني.

    - همان، ص 2977:

    الإمام الباقر (عليه السلام): إذا كنت في جنازة فكن كأنك أنت المحمول، وكأنك سألت ربك الرجعة إلى الدنيا لتعمل عمل من عاش، فإن الدنيا عند العلماء مثل الظل.

    الإمام الصادق (عليه السلام): إذا حملت جنازة فكن كأنك أنت المحمول، أو كأنك سألت ربك الرجوع إلى الدنيا لتعمل، فانظر ماذا تستأنف، ثم قال: عجبا لقوم حبس أولهم على آخرهم، ثم نادى مناد فيهم بالرحيل وهم يلعبون.

    [16]. سبإ، 46.

    [17]. ادامه آیه چنین است: «أو لم ينظروا في ملكوت السماوات والارض وما خلق الله من شئ وأن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم فبأي حديث بعده يؤمنون»؛ آيا در فرمانروايى و مالكيّت و ربوبيّت بر آسمان ها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده و اينكه شايد پايان عمرشان نزديك شده باشد با تأمل ننگريسته اند؟ اعراف، 184 و 185.

    [18]. بحار الأنوار، ج 59، ص 290: وقال صلى الله عليه وآله: كل وأنت تشتهي، وأمسك وأنت تشتهي. وقال صلى الله عليه وآله: المعدة بيت كل داء، والحمية رأس كل دواء، وأعط كل نفس ما عودتها.

    [19]. كتاب الزهد، حسين بن سعيد كوفي، ص 26: فضالة بن أيوب عن داود بن فرقد عن أبى عبد الله عليه السلام قال جاء اعرابي الى رسول الله صلى الله عليه وآله فقال: يا رسول الله علمني شيئا واحدا فانى رجل اسافر فاكون في البادية. قال: لا تغضب، واستيسرها الاعرابي فرجع الى النبي صلى الله عليه واله فقال: يا رسول الله علمني شيئا واحدا فانى اسافر واكون في البادية. فقال له النبي صلى الله عليه وآله: لا تغضب فاستيسرها الاعرابي فرجع فاعاد السؤال فاجابه رسول الله صلى الله عليه واله فرجع الرجل الى نفسه وقال: (لا اسئل عن شئ بعد هذا،

    - مشكاة الأنوار، علي طبرسي، ص 383: عن الرضا (عليه السلام): الغضب مفتاح كل شر.

    - همان، ص 529: ومن كتاب روضة الواعظين: قال الصادق (عليه السلام): الغضب مفتاح كل شر.

    - بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 1، ص 151 (از امام کاظم علیه السلام): يا هشام، الغضب مفتاح الشر، وأكمل المؤمنين إيمانا أحسنهم خلقا، وإن خالطت الناس فإن استطعت أن لا تخالط أحدا منهم إلا من كانت يدك عليه العليا فافعل.

    - مستدرك سفينة البحار، شيخ علي نمازي، ج 7، ص 597: ومن كلمات مولانا العسكري (عليه السلام): الغضب مفتاح كل شر.

    [20]. طب الأئمة، ابن سابور زيات، ص 6: والاخبار عن الصادقين (ع) مفسرة بقول أمير المؤمنين (ع): المعدة بيت الداء والحمية رأس الدواء، وعود كل بدن ما اعتاد، وقد ينجح في بعض أهل البلاد من مرض يعرض لهم ما يهلك من استعمله لذلك المرض من غير أهل تلك البلاد ويصلح لقوم ذوي عادة ما لا يصلح لمن خالفهم في العادة الخ.

    - عوالي اللئالي، ابن ابي جمهور أحسائي، ج 2، ص 30: وقال النبي صلى الله عليه وآله: المعدة بيت الداء، والحمية رأس الدواء، و أعط كل بدن ما عودته.

    قال في مجمع البيان في سورة الاعراف، في تفسير الآية «كلوا واشربوا ولا تسرفوا» ما هذا لفظه: وقد حكى أن الرشيد كان له طبيب نصراني حاذق، فقال ذات يوم لعلي بن الحسين بن واقد: ليس في كتابكم من علم الطب شئ، والعلم علمان علم الابدان وعلم الاديان؟! فقال له علي: قد جمع الله الطب كله في نصف آية من كتابه وهو قوله: كلوا واشربوا ولا تسرفوا. وجمع نبينا صلى الله عليه وآله الطب في قوله: المعدة بيت الداء، والحمية رأس كل دواء، وأعط كل بدن ما عودته. فقال الطبيب: ما ترك كتابكم ولا نبيكم لجالينوس طبا.

    - الفصول المهمة في أصول الأئمة، حر عاملي، ج 3، ص 220: محمد بن الحسين في العلل باسناد، يأتي في تشريح الابدان عن الربيع صاحب المنصور، عن الصادق (ع) في حديث طويل، قال: اداوى الحار بالبارد والبارد بالحار، والرطب باليابس واليابس بالرطب، وارد الامر كله الى الله عزوجل، واستعمل في ذلك ما قاله رسول الله (ص): واعلم ان المعدة بيت الداء و أن الحمية هي الدواء وأعود البدن ما اعتاد الى أن، قال: والله ما أخذت إلا عن الله تعالى.

    [21]. روزی، یکی از دکترها که از آمریکا آمده بود به مناسبتی با من آشنا شد. وقتی سخنان پیامبررا راجع به طب و بدن و امور روانی برایش گفتم بهت زده شده بود. می‌گفت: اینها را بنویسم بروم آمریکا به اساتید و دکترهای دیگر بگویم. شما چه دینی دارید! از او پرسیدم: غربی‌ها به گریه کردن‌های ما ایرادی ندارند؟ گفت: نه. شیعه در این زمینه از تمام ملت‌ها جلوتر است. زیرا در آمریکا مطب‌هایی باز شده که به بیمار بعد از معاینه می‌گویند اگر 10 - 15 روز گریه کنی خوب می‌شوی و نیازی به دوا نداری! او می‌گفت شما محرم و صفر و ماه رمضان را دارید، دوایتان پیشتان است. ما بدبختیم که زندگی را باخته‌ایم. (مولف)

    [22]. ملك، 11.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

جایگاه حقیقی انسان در آیات و روایات
ارزش شیعه در کلام اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
خاطره مردان مخلص خدا
مصاديق منعمين در قرآن
چند روايت عجيب در مورد پدر و مادر
امر و نهی واجب پروردگار بر مردم مؤمن
تاريكى‏اى كه متعلق به مادر بود
حل مشكل مردم، ارزشى بالاتر از ده عمره رجبيه
خلاصة مباحث ماه مبارک
استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏

بیشترین بازدید این مجموعه

استقامت مؤمن در برابر تحريكات‏
رفع حجاب‏ها با ايمان و تقواى مستمر
تفاوت «ضرر» و «خسران»
ردّ ادعاى كهنگى دين اسلام‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
شب قدر
ماهيت انسان
خاطره مردان مخلص خدا
شکیبایی در برابر مشکلات - جلسه نوزدهم - (متن کامل + ...
امر و نهی واجب پروردگار بر مردم مؤمن

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^