بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین، ولعن علی اعدائهم اجمعین.
بزرگ ترين حادثه تاريخ بشر بعثت پيامبران خدا بوده است. پيامبران الهى براى اصلاح سه عضو از وجود انسان فرستاده شدند، زيرا بى شك، سعادت دنيا و آخرت انسان و خرابى دنيا و آخرت او در صلاح و فساد این سه عضو است: عقل، قلب، و نفس.
1. حركت عقلى
اصلاح عقل رشد فكر انسان و قرار دادن انديشه او در مسير صحيح است. انسان مى تواند در سايه نبوت، از نظر فكری، به جايى برسد كه فقط فكر خير و انديشه پاك داشته باشد و در مغز او تنها صلاح و پاكى موج بزند.
درِ هر دانشى را که به روى فكر بشر باز كنند، اين تابلوى ارزنده از رسول گرامى اسلام برای ما باقى مانده است كه فرمودند:
«اطلبوا العلم من المهد الى اللحد».[1]
مسیر گهواره تا گور برای انسان مسیر دانش آموختن و از گور به بعد، زمان برداشت محصول این دانش است. زیرا:
«الدنيا مزرعة الآخرة».[2]
از این رو، وقتی نزد انبیا از کسی تعریف میکردند مى فرموند: عقل او چگونه است؟[3] او درباره مرگ چگونه فكر مى كند؟ آيا با عينك مادى به دنيا مى نگرد يا اعماق عالم را مى بيند؟ این چنین است که انبيا میتوانند به عقل انسان ها حركت دهند و دنياى وسيعى را در برابر انديشه آنها باز كنند.
حكمت جنگهای مسلمانان با كفار
يكى از ياران پيامبر، صلىاللهعليهوآله، گفته است: در حمله به مملكت كفر، سردار مشركان پرسيد: علت حمله شما به مملكت ما چيست؟ گفتم: شما خيال كرديد ما براى فتح خاك شما آمده ايم، در حالی که ما در عربستانخاك داريم؛ شما خيال كردهايد ما براى پول آمدهايم، در حالی که ما تازه از بردگى پول نجات پيدا كرده ايم. ما آمدهایم تا شما را از اسارت شاهان و امپراطوران و قيصرها نجات دهيم:
«لنخرج من شاء من عبادة العباد إلى عبادة الله ومن ضيق الدنيا إلى سعتها ومن جور الأديان إلى عدل الاسلام... ».[4]
آمدهایم تا مردم را از بنده دیگران بودن به بندگی خدا در آوریم و از سختی دنیا به گشایش آن رهنمون شویم و پیروان سایر ادیان را از جور آنان به عدالت اسلامی دعوت کنیم.
حكايت قاضى بلخ با فرد زرتشتى
نقل است که روزی قاضى بلخكه حافظ ناموس و مال و جان مسلمانان بود، نزد مردی زرتشتى قديمى و آتش پرست رفت و به او گفت: مى دانم تو آتش پرست هستى، اما مى خواهم با تو درباره مسئلهای مشورت کنم. حقیقت این است که میخواهم دخترم را شوهر دهم. به نظر تو، او را به چه كسى بدهم؟ مرد زرتشتی از تعجّب بهت زده شد که چرا قاضى مسلمانان كه امين جان و مال و ناموس مردم است براى شوهر دادن دخترش از من مشورت مى خواهد؟ گفت: آقاى قاضى، من نمى توانم طرف مشورت شما باشم. گفت: ولی بايد در اين باره به من كمك كنى!
مرد زرتشتى عاقل بود. گفت: حالا كه مجبورم به تو مى گويم كه شاهان ايرانبراى شوهر دادن دخترانشان هميشه دنبال پولدارها بودند؛ قيصران رومبراى شوهر دادن دختران دنبال داماد صاحب جمال بودند؛ بزرگان عرب در پی حسب و نسب و قبيله بودند؛ تنها كسى كه براى شوهر دادن دختران دنبال حقيقت بود فقط محمد بن عبداللَّهبود. شما هم دخترت را به اهل حقيقت بده!
این مرد زرتشتى است، ولى از شعاع نور پيامبر كه از دور به او رسيده بهره برده و عقلش اين حركت را پيدا كرده و اين اندازه فهميده است كه شاهان عجم و قيصران روم و بزرگان عرب خطاكار بوده اند و تنها كسى كه در حيات و زندگى اشتباه نداشته رهبر بزرگوار اسلام، صلىاللهعليهوآله، بوده است.
البته، این تنها مربوط به پیامبر ما نیست. همه پیامبران الهی همین رفتار را داشتهاند.خدا نكند در كنار تعريف از پيامبر اسلام، حقى از دیگر پيامبران خدا را پايمال كنيم. زیرا این بر خلاف نظر قرآن و مومنان راستین است:
«الم * ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين * الذين يؤمنون بالغيب ويقيمون الصلاة ومما رزقناهم ينفقون * والذين يؤمنون بما أنزل إليك وما أنزل من قبلك وبالآخرة هم يوقنون * أولئك على هدى من ربهم وأولئك هم المفلحون».[5]
الم . در [وحى بودن و حقّانيّت] اين كتاب هيچ شكى نيست؛ سراسرش براى پرهيزكارانْ هدايت است. آنان كه به غيب ايمان دارند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند. و آنان كه به آنچه به سوى تو و به آنچه پيش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آخرت يقين دارند. آنانند كه از سوى پروردگارشان بر هدايت اند و آنانند كه رستگارند.
نعمت نبوت برای حركت عقلى مردم به آنها عطا شده و خداوند از این راه بر مردم منت گذاشته است.
2. اصلاح قلب
هدف دوم نبوت و بعثت انبيا اصلاح قلب مردم بوده است. مردم ممكن است عقل خود را از علم پُر كنند، اما اگر قلبشان نپذیرد، در نهایت دزدان کلاه بر سری خواهند شد که به قول شاعران قديم، با چراغ به زندگى مردم میزنند:
چو دزدى با چراغ آيد گزيده تر برد كالا.
اگر عقل درستى در وجود انسان نباشد و قلب با واقعيات الهى كنترل نشود، علم در دست انسان چنان خنجر تيزى خواهد بود كه هر کسی را با آن از پشت هدف قرار میدهد. از این رو، نبوت تنها بر علم تكيه ندارد. قرآن مى فرمايد:
«وما يعقلها إلا العالمون».[6]
ولى جز اهل معرفت و دانش در آنها تعقّل نمى كنند.
در جاى ديگر مى فرمايد:
«يوم لا ينفع مال ولا بنون * إلا من أتى الله بقلب سليم».[7]
روزى كه هيچ مال و اولادى سود نمى دهد، مگر كسى كه دلى سالم [از رذايل وخبايث ] به پيشگاه خدا بياورد.
يكى از عقل هاى پرقدرتی كه ضررش از حيوانات شرور نیز براى بشر بیشتر بوده، در سوره اعراف به مردم معرفی شده است. قرآن از بلعم باعورا، دانشمند معروف بنى اسرائيل كه قلب خود را كنترل نمى كرد، به سگ هار تعبير کرده است:
- «فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث أو تتركه يلهث».[8]
پس داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر به او هجوم برى، زبان از كام بيرون مى آورد، واگر به حال خودش واگذارى [باز هم] زبان از كام بيرون مى آورد.
آيا كسانى كه از زمان فتحعلى شاهتا بهمن 57 كشور را به باد دادند انسانهای بى سوادى بودند؟ سيصد سال در اين كشور قراردادهای استعمارى زیادی امضا شد که سند آنها هم در ايرانو هم در انگلستانموجود است. همه این قراردادها را هم مهندسها و دكترها و رجال باسواد حکومت امضا كرده اند.
در تمام دوره حكومت قاجار، فقط چند نفر این قراردادها را امضا نكردند و در برابر آنها ایستادند که سرنوشت خوبی هم در انتها نداشتند: يكى قائم مقام فراهانىبود که در باغ بهارستانخفهاش کردند؛ يكى ميرزا تقى خان امير كبيربود که در حمام فیناو را کشتند؛ ديگرى شهيد شيخ فضل اللّه نورىبود که در تهرانبه دارش کشیدند؛ و اين اواخر هم سيد حسن مدرسبود که در تبعید به قتلش رساندند! تنها کسی كه از همه قوى تر در برابر گرگ استعمار ايستاد و موفق شد، رهبر كبير انقلاب اسلامیبود.
3. اصلاح نفس
سومين هدف انبيا اصلاح نفس یا به تعبير ساده تر: اصلاح اخلاق و آراستن مردم به صفات الهى با تأكيد بر اخلاق الهى است. دستورهاى مهمى هم كه درباره عقل صادر شده نیز، در حقیقت، برای اصلاح قلب و نفس است كه اين دستورها در قرآن گنجانده شده است.
در كتاب الذريعه الى تصانيف الشيعه، نام كتاب هايى كه براى اصلاح قلب، عقل و نفس است از الف تا ياء آمده است. كتاب أعيان الشيعه نیز براى شناخت نويسندگانی كه از راه قرآن و روايات درباره اصلاح قلب و عقل و نفس چیزی نوشتهاند مدد میرساند. به اجمال، پيشنهاداتى كه پيامبر، صلىاللهعليهوآله، براى اصلاح اين سه عنصر به مسلمانان دادهاند شامل 24 مسئله است.
سفارش پيامبر (ص) به ترك گناهان
«أوصيك بتقوى اللَّه».[9]
سفارش مى كنم رابطه خود را با همه گناهان، به ويژه گناهان كبيره قطع كنيد.
اميرالمؤمنين، عليهالسلام، خطبه اى در نهج البلاغه درباره زهد و ورع و محرمات دارند. ایشان در اين خطبه مى فرمايند:
به شما سفارش میکنم كه با گناهان كبيره قطع رابطه كنيد.[10]
امام صادق، عليهالسلام، نیز به صراحت مى فرمايند:
گناهان كبيره گناهانى هستند كه قرآن مجيد به آن وعده حتمى آتش داده است.[11]
پس، ربا گناه كبيره است؛ زنا گناه كبيره است؛ شراب، قمار، موسيقى حرام، خوردن مال يتيم، و ظلم به حق مردم همه از گناهان كبيرهاند.
حكايت روزى حلال با پرهيز از حرام
مردى در مدينهزندگى مى كرد كه كارش دزدى بود، ولى بروز نمى داد. شب ها دزدى مى كرد و صبح قيافه ظاهرالصلاحی داشت. نیمه شب، از ديوار خانه اى بالا رفت. چهار اتاق خانه پر از اسباب زندگی بود و زن سى ساله تنهایی هم در آن زندگی میکرد. با خودش گفت: امشب، سفره ما دو برابر شد. هم خانه را میبریم و هم صاحبخانه را!
در اين فكرها بود كه يكى از آن برق هاى الهى به او زد و يك لحظه قيامت خود را مرور كرد: کدام شب هم دزدى کردم و هم به ناموس مردم دست دراز كردم؟ در قيامت که فريادرسى نیست، اگر خدا مرا محاكمه كند چه جوابى بدهم؟
با این فکر، از ديوار پايين آمد و گفت: مولاى من! من هر شب به دزدى رفتم و مال مردم را بردم، اما امشب تو فکر مرا بردی! با این حال، خيلى به او سخت گذشت و تا صبح قيافه آن زن در نظرش مجسم میشد.
صبح به مسجد آمد. مردم به پیامبر گفتند: يا رسول اللَّه، خانمى با شما كار دارد. فرمود تا داخل مسجد بيايد. زن گفت: پدر و مادرم مرده اند. خانه اى دارم با چند اتاق پر از اسباب زندگى، اما شوهرم هم مرده است. ديشب شبحى روى ديوار ديدم. نمى دانم خيالاتى شده ام يا كسى مى خواست دزدى كند. لطفاً درد مرا درمان كنید! پيامبر، صلىاللهعليهوآله، فرمود: مشکلت چيست؟ گفت: امشب مى ترسم در آن خانه تنها باشم. اگر كسى زن ندارد، مرا برای او عقد کنید! پيامبر رو به جمعيّت كرد و آن دزد را ديد. از او پرسید: زن دارى؟ گفت: نه! فرمود: پول دارى عروسى كنى؟ زن گفت: آقا، پول نمى خواهم. همين طور خوب است. فرمود: آقا، اين خانم را مى خواهى؟ آماده اى او را برايت عقد كنم؟ گفت: هر چه شما بفرماييد! پیامبر عقد را جاری کردند و فرمودند: معطل نشو! دست خانمت را بگير و برو!
با هم به منزل رفتند. دزد نگاهى به اتاق ها كرد و در حالی که چشمانش از گریه سرخ شده بود گفت: خانم، آن دزد ديشبى من بودم. براى رضاى خدا از شما گذشتم و خدا اينگونه به من مرحمت فرمود.[12]
توصيه هایى از رسول خدا(ص)
- به عهدهاتان وفا کنید، امانتها را به صاحبانش برگردانید، و خیانت را ترك کنید.
- در همه جا نرم و آرام حرف بزنيد، صداى خود را بلند نكنيد.
- به يكديگر سلام كنيد، تكبّر نكنيد.
- حقّ همسايگان خود را رعايت كنيد.
- كار خوب انجام دهيد.
- آرزوهاى خود را كم كنيد، عاشق آخرت باشید. از قيامت در وحشت باشيد.
- به هيچ قيمتى، رابطه خود را با خدا قطع نكنيد.
- قرآن را بفهميد.
- تا آخر عمر به کسی فحش و ناسزا ندهید، زیرا دين من دين فحش نيست.
- بترسيد از اينكه از گناهكار اطاعت كنيد.
- بترسيد از اينكه از يك دولت عادل اسلامى سرپيچى كنيد.
- بترسيد از اينكه فرد راستگويى را تكذيب كنيد.
- بترسيد از اينكه انسان دروغگويى را تصديق كنيد.
- خدا را همه جا ياد كنيد.
- براى هر گناهى كه كرديد توبه كنيد وعذر بخواهيد.
- براى گناهان پنهان باطنى و گناهان آشكار ظاهرى توبه كنيد.[13]
اين فرهنگ پيامبر، صلىاللهعليهوآله، است.²
پینوشت
[1]. شرح رساله حقوق، امام زين العابدين، ص 597 (خيلي از مؤلفين نام راوي را نبرده و كما قيل و قول معروف و... آوردهاند).
[2]. عوالي اللئالي، احسائي، ج 1 (پاورقي)، ص 27؛ نيزالتحفة السنية (مخطوط)، جزائري، ص 68؛ شرح اصول كافي، ملا صالح مازندراني، ج 10، ص 145 (هيچكدام نامي از راوي و ناقل آن نبردهاند).
[3]. شرح نهج البلاغه، ابن أبي الحديد، ج 20، ص 41: «أثنى قوم من الصحابة على رجل عند رسول الله، صلىاللهعليهوآله، بالصلاة والعبادة وخصال الخير حتى بالغوا، فقال، صلىاللهعليهوآله: كيف عقله؟ قالوا يا رسول الله نخبرك باجتهاده في العبادة وضروب الخير، وتسأل عن عقله! فقال: إن الأحمق ليصيب بحمقه أعظم مما يصيبه الفاجر بفجوره، وإنما ترتفع العباد غدا في درجاتهم، وينالون من الزلفى من ربهم على قدر عقولهم».
[4]. تاريخ طبري، ج 3، ص 34: «...فلما دنا من رستم تعلق به الحرس وجلس على الأرض وركز رمحه بالبسط فقالوا ما حملك على هذا قال إنا لا نستحب القعود على زينتكم هذه. فكلمه فقال ما جاء بكم؟ قال: الله ابتعثنا والله جاء بنا لنخرج من شاء من عبادة العباد إلى عبادة الله ومن ضيق الدنيا إلى سعتها ومن جور الأديان إلى عدل الاسلام...».
[5]. بقره، 1-5.
[6]. عنكبوت، 43: «وتلك الأمثال نضربها للناس وما يعقلها إلا العالمون».
[7]. شعراء، 88-89.
[8]. اعراف، 176: «ولو شئنا لرفعناه بها ولكنه أخلد إلى الأرض واتبع هواه فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث أو تتركه يلهث ذلك مثل القوم الذين كذبوا بآياتنا فاقصص القصص لعلهم يتفكرون»، نيز جمعه 5 «مثل الذين حملوا التوراة ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل أسفارا بئس مثل القوم الذين كذبوا بآيات الله والله لا يهدي القوم الظالمين».
[9]. خصال، شيخ صدوق، ص 525 (وصيتهاي پيامبر به اباذر): «...قلت: يا رسول الله: أوصني، قال: أوصيك بتقوى الله فإنه رأس الامر كله...».
[10]. نهج البلاغة، خطبه 81: «أيها الناس الزهادة قصر الأمل. والشكر عند النعم. والورع عند المحارم. فإن عزب ذلك عنكم فلا يغلب الحرام صبركم ولا تنسوا عند النعم شكركم فقد أعذر الله إليكم بحجج مسفرة، ظاهرة وكتب بارزة العذر واضحة».
[11]. الهداية، شيخ صدوق، ص 298: «قال رسول الله، صلىاللهعليهوآلهوسلم: اجتنبوا السبع الموبقات: الشرك بالله، والسحر، وقتل النفس التي حرم الله إلا بالحق، وأكل الربا، وأكل مال اليتيم، والفرار يوم الزحف، وقذف المحصنات الغافلات المؤمنات»؛ نيز من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج3، ص 38: «عن عبد الله بن أبي يعفور قال: قلت لأبي عبد الله، عليهالسلام: بم تعرف عدالة الرجل بين المسلمين حتى تقبل شهادته لهم وعليهم؟ فقال: أن تعرفوه بالستر والعفاف، وكف البطن والفرج واليد واللسان وتعرف باجتناب الكبائر التي أوعد الله عز وجل عليها النار من شرب الخمور، والزنا، والربا، وعقوق الوالدين، والفرار من الزحف وغير ذلك»؛ نيز ذخيرة المعاد (ط.ق)، محقق سبزواري، ج 1، ق2 ، ص304 : «عن الفضل بن شاذان فيما كتب به الرضا، عليهالسلام، للمأمون ان الكبائر هي قتل النفس التي حرم الله تعالى والزنا والسرقة وشرب الخمر وعقوق الوالدين والفرار من الزحف واكل مال اليتيم ظلما واكل الميتة والدم ولحم الخنزير وما أهل لغير الله به من غير ضرورة واكل الربا بعد البينة والسحت والميسر وهو القمار والنجس في المكيال والميزان وقذف المحصنات واللواط وشهادة الزور والياس من روح الله والامن من مكر الله والقنوط من رحمة الله ومعونة الظالمين والركون إليهم واليمين الغموس وحبس الحقوق من غير عسر والكذب والكبر والاسراف والتبذير والخيانة والاستخفاف بالحج والمحاربة لأولياء الله والاشتغال بالملاهي والإصرار على الذنوب».
[12]. رک: معراج، نوشته علی قرنی گلپایگانی. (مولف)
[13]. تحف العقول، حراني، ص 26 (از وصيتهاي پيامبر، صلیاللهعلیهوآله، به معاذ بن جبل وقتي كه او را به يمن ميفرستاد): «...أوصيك بتقوى الله وصدق الحديث والوفاء بالعهد وأداء الأمانة وترك الخيانة، ولين الكلام وبذل السلام، وحفظ الجار ورحمة اليتيم وحسن العمل و قصر الامل وحب الآخرة والجزع من الحساب ولزوم الايمان والفقه في القرآن، وكظم الغيظ وخفض الجناح. وإياك أن تشتم مسلما، أو تطيع آثما، أو تعصي إماما عادلا، أو تكذب صادقا، أو تصدق كاذبا، واذكر ربك عند كل شجر وحجر، وأحدث لكل ذنب توبة، السر بالسر والعلانية بالعلانية».
منبع : پایگاه عرفان