فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ارزش انسان و عبادت - جلسه چهارم – (متن کامل + عناوین)

 انسان، تنها گوهر هستى

 

تهران، حسينيه هدايت رمضان 1374

 الحمدلله رب العالمين و صلّى اللّه على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

از آيات قرآن كريم صريحا استفاده مى شود، مقام انسان و شخصيت اين گوهر پاك نهاد عالم هستى، فوق مقام كليه موجودات عالم، حتى ملائكه است.

از آيه كرامت هم صريحا اين معنا استفاده مى شود كه در پايان آيه مى فرمايد:

 

« وَ فَضَّلْنَـهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً »[1]

 

اين برترى را خداوند متعال به خودش نسبت مى دهد. « فَضَّلْنَـهُمْ » «نا» در جمله فضلنا، از نظر ادبى فاعل فعل است و فاعل هم در اين فعل وجود مقدس حق است. بنابراين او بافت و سرشت و نهاد انسان را از استعدادها و سرمايه هايى تركيب كرده كه اينگونه تركيب در موجودات ديگر يافت نمى شود.

البته انسان با بعضى از موجودات وجه مشترك دارد، اما آن وجه مشترك را نبايد به حساب انسان گذاشت.

به خاطر اين مقام و شخصيت است كه فوق همه موجودات است:

 

« وَ فَضَّلْنَـهُمْ عَلَى كَثِيرٍ »

  اينجا لغت كثير به معنى بيشتر نيست.

 

« وَ فَضَّلْنَـهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا »

 

يعنى «على جميع ممن خلقنا!» شما در اين آفرينش قطعى بدان كه از نظر مايه ها و استعدادها، موجود مافوق هستى، البته چون موجود با اختيارى هستى، راه براى عكس كردن حركت وجود دارد. مى تواند آدم چهره اش را از مافوق بودن برگرداند و به طرف مادون شدن حركت كند.

نشانه هاى آن را قرآن مجيد بيان كرده است. تعطيل شدن عقل از هر گونه انديشه مثبت! تعطيل گوش از شنيدن حقيقت! تعطيل چشم از تماشاى حقيقت! تعطيل وجدان از هدايت براى برگشتن از ظلم و فساد! اينها همه نشانه هاى حركت كردن از قله مافوق به دره مادون است و آيه هاى آن هم در قرآن مجيد فراوان است!

 

« إِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِندَ اللَّهِ »[2]

 

يعنى پروردگار اينجا حاضر نشده بگويد «ان شر الانسان!» اصلا كلمه انسان را حذف كرده، چون ديگر او انسان ديده نمى شود، گاهى مواقع ارزيابى هاى باطل دايره اش خيلى وسيع بوده، در ارزيابى، معاويه را قبول مى كرده و اميرالمؤمنين  عليه السلام را رد مى كرده است! خدا را رد مى كرده و هواى نفس را قبول مى كرده!

 

« أَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـهَهُ هَوَهُ »[3]

 

خدا را كنار مى زده و خواسته خودش را به جاى خدا قرار مى داده است.

 

ارزش عبادت سكوت

گاهى ارزيابى باطل دايره اش به اين وسعت است و گاهى هم كمتر است: مرد متدين يا خانم متدينه اى است؛ ولى يك ارزيابى هاى غلطى هم نسبت به خودش، نسبت به شوهرش، نسبت به بچه هايش، نسبت به مردم، نسبت به اقوامش دارد. آدم وقتى كه به دستور خدا با حواء ازدواج كرد، اولاد دار شد، و فرزندانش هم اولاد دار شدند. نوه ها هم بزرگ شدند و ازدواج كردند، آدم  عليه السلام نبيره دار شد، بعد اين جمعيت مى ديدند كه پدرشان حضرت آدم در مهمانى ها حرف نمى زد! اگر هم بنا باشد حرف بزند، دهانش را زود باز نمى كند! در فكر مى رود، دو سه كلمه مى گويد كه اين دو سه كلمه هم واقعا حكمت و علم و عدل است.

يك روز كه همه دور هم جمع بودند، بچه ها از حضرت آدم سوال كردند: شما چرا از حرف زدن خوددارى مى كنى؟ چرا چيزى نمى گويى؟ آدم گفت: آن وقت كه مرا از بهشت بيرون مى كردند، وجود مقدس حق با من عهد كرد، فرمود: اگر مى خواهى تو را به بهشت ابد و هميشگى برگردانم، حرفت را كم كن:

 

«أَقِلَّ كَلاَمَكَ»[4]

 

چون در حرف زياد، هزار جور قضاوت و ارزيابى ناباب از تو بروز مى كند! آبرو مى برى، غيبت مى كنى، تهمت مى زنى، شرارت مى كنى و اينها همه تيشه است كه به اين گوهر مافوق بودنت مى خورد، يك مرتبه مى بينى چشم باز كردى:

  « ثُمَّ رَدَدْنَـهُ أَسْفَلَ سَـفِلِينَ »[5]

 

از كل موجودات مادون تر شده اى! آن وقت به تنگى نفس شخصيت دچار مى شوى و خفه مى شوى! آنهايى كه گناه مى كنند در حقيقت خودشان را مى كشند و گناه خود كشى هم توبه ندارد، دليلش هم قرآن است!

 

« بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحَـطَتْ بِهِ خَطِيـٔتُهُ فَأُوْلئِكَ أَصْحَـبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَــلِدُونَ »[6]

 

چون در مادون شدن، تمام روابط بين انسان و خدا قطع مى شود و درى براى توبه كردن نمى ماند، راهى براى بازگشت نمى ماند! براى ابد انسان اهل جهنم مى شود. كم حرف بزن يعنى قضاوت نكن، ارزيابى نكن! بيشتر ارزيابى ها باطل است.

در اين جا پروردگار مى فرمايد: اين ارزيابى براى من است، يعنى علم بى نهايت و حكمت بى نهايت دارد ارزيابى مى كند.

 

سقوط انسان ها

 

« إِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِندَ اللَّهِ »

 

شرترين جنبده كسى است كه عقلش، گوشش، زبانش تعطيل شده است! هشتاد سال هنوز نيامده بپرسد كه تكليف من چيست؟! فقط خوش گذرانده و  پژمرده شده و ديگر موقع مردن او است! يك بار نرفته دست به دامن يك معلم الهى بزند و بگويد: بالاخره تكليف ما در اين عالم هستى چيست؟ زبان او تعطيل است! يك بار نيامده به حكمت الهى گوش كند! چون اگر گوش مى داد، هدايت مى شد! گوش او تعطيل است، زبان سؤال هم تعطيل است، پس وقتى ابزار عقل تعطيل باشد، عقل هم مى ميرد! آنوقت كار به جايى مى رسد كه خدا به پيغمبر مى فرمايد:

 

« وَ مَآ أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِى الْقُبُورِ »[7]

 

اين كه ديگر عقلى برايش نمانده كه با او حرف مى زنى! اين كه گوشى ندارد، اين كه زبانى ندارد! اين يك حركت شكمى و شهوتى دارد و دو روز ديگر هم خاموش مى شود، او را درون خاك گذاشته و روحش به عذاب ابد دچار مى شود، به او چه مى گويى؟

حالا كه انسان فوق كل موجودات عالم است، حتى از نظر قوه و استعداد فوق ملائكه است. دو تا كار بايد در فوقيت انجام داد: يكى بايد او را رشد داد، يكى هم بايد حفظش كرد! راه رشد و حفظش هم پيوند با وجود مقدس او و حركت به سوى اوست!

 

«وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ»[8]

  اين مقدمه مطلب بود.

 

انسان مافوق موجودات عالم هستى

انسان بنا بر فرموده سازنده اش در قرآن مجيد، مافوق كل موجودات عالم هستى است و در پيشگاه مقدس حضرت حق يك گوهر خاصى است و به خاطر اين مقام باطنى و نهادى و ذاتى، پروردگار عالم كمال احترام را نسبت به او رعايت كرده است!

 

احترام خداوند به بشر

تجلى اين احترام براى آنهايى كه مى فهمند در قرآن مطرح است.

آيه اول:

 

« سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَـرَ »[9]

 

تسخير چيزى است كه با اراده و اختيار خود آدم مى تواند در زندگى منفعت ايجاد كند يا در راه منفعت و مصلحت انسان به اراده خدا، خودش در كار است.

تمام نهرهاى كره زمين را من مسخر انسان كردم و اين كار را نسبت به هيچ موجودى نكردم! اين انسان است كه نهرها را در اختيار دارد، به هر كجا كه مى خواهد حركت مى دهد، هر سدى كه بخواهد روى اين نهرها مى بندد. هر برقى كه بخواهد از اين نهرها مى گيرد، هر مقدار زمينى كه بخواهد پاى اين نهرها آباد مى كند و زندگيش را مى چرخاند و مخارجش را تأمين مى كند. البته اينها هدف نيست.

 

 

عظمت درياها

آيه ديگر:

 

« سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ »

 

سطح و عمق تمام درياها را در اختيار انسان قرار دادم! شما ممكن است بگوييد: ما كه در خشكى زندگى مى كنيم، دريا به ما چه ارتباط دارد؟ ولى خيلى از شماها لباس و وسايل زندگيتان از روى درياها آمده است. ما خيلى از جنسهايمان را در ايران از راه دريا بيرون مى فرستيم، خيلى از كالاها را از بيرون دريا مى آوريم! خيلى از گوشتها را از عمق دريا تأمين مى كنيم، قسمتى از نمك را از دريا تأمين مى كنيم، ابر و باران و برف از دريا تأمين مى شود. كل وجود ما الان بسته به درياست!

 

« سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِىَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ »[10]

 

مى فرمايد: اين كشتى هاى پانصد هزار تنى با ساختمان سنگين خود، روى آب راه مى رود؟ آيا اين كشتى است كه خود را روى آب نگه داشته است؟ پس چرا يك دانه ريگ را نگه نمى دارد؟

قرآن مجيد مى فرمايد: كشتى اگر روى آب با پانصد هزار تن وزن راه مى رود و فرو نمى رود، كارى به موتور و به ملاح ندارد؛ بلكه من به كشتى مى گويم: از اينجا تا آن ناحيه سالم برو و سالم هم برگرد، و گرنه اگر من به كشتى دستور ندهم، وسط آب كشتى از جلو فرو مى رود و كسى هم ديگر نمى تواند آن را بيرون  بياورد. خيلى از كشتى ها همين موتورها و ملاح ها را داشته اند، قطب نما هم داشته اند، ولى در آب فرو رفته اند. سيصد سال است هيچ اثرى از آنها نيست!

 

 

قطره اى كز جويبارى مى رود

 از پى انجام كارى مى رود

سوزن ما دوخت هر جا هر چه دوخت

 ز آتش ما سوخت هر شمعى كه سوخت[11]

 

 

« وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَآ إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِى ظُـلُمَـتِ الْأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِى كِتَـبٍ مُّبِينٍ »[12]

 

يك خلبان هواپيما از او پرسيدند: اين هواپيماها چهار موتوره با بار و با افراد، از زمين كه بلند مى شود، مگر چهارصد تن وزن ندارد؟ گفت: بله! خوب اين چهارصد تن كه بلند مى شود، سى و پنج هزار پا بالا مى رود، پس چرا ما يك دانه ريگ كوچك نيم مثقالى را بالا مى اندازيم بر مى گردد و مى افتد؟ گفت: ما برايمان ثابت و آشكار است كه در اين هوا بدون هيچ تكيه گاهى، او ما را مى برد و بر مى گرداند! اگر اراده اش را بر دارد ما با اين بار از آن بالا ظرف چند ثانيه پايين مى آييم و همه پودر مى شويم! دست حضرت حق مى برد و بر مى گرداند:

 

« لِتَجْرِىَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ »

  من در دريا، انبار تمام برنامه هاى زندگى شما را قرار دادم و خوب هم از دريا استفاده مى كنيد، طلا و نقره و نفت و گاز كه دارد، انواع ماهى و صدف و لؤلؤ و مرجان كه دارد، حتى مواد لباس براى شما در دريا قرار دادم و زمين هاى خشك را با آب همين دريا سيراب مى كنم!

 

« وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »[13]

 

يك تشكر به من بگوييد! شما موجود مافوق هستيد، سر اين سفره نشسته ايد خوب مى خوريد و مى پوشيد، پس سپاسگزارى كنيد.

 

عظمت زمين

 

« الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَ شًا »[14]

 

تمام زمين را براى شما همراه با زمينه زندگى قرار دادم، مى خواهيد شخم بزنيد، زمين شخم را قبول مى كند، مى خواهيد خانه بسازيد، خانه را نگه مى دارد. با اينكه شبانه روز دور خودش مى چرخد ولى شما آرام هستيد! الان زمين دارد مى چرخد، در هر ثانيه چند كيلومتر مى چرخد، ولى ما سر گيجه نمى گيريم، خانه هايمان خراب نمى شود! آبهاى دريا در هوا خالى نمى شود، كوهها تكه تكه نمى شود! ولى بيست و چهار ساعت دور خودش مى گردد و دور خورشيد هم مى گردد، ولى ما كاملا احساس آرامش مى كنيم و شب هم راحت مى خوابيم!

 

 

عظمت شب و روز

 

« سَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ »

 

تمام هويت شب و تمام هويت روز را در اختيار شما قرار دادم، حالا منافع طبيعى شب و طبيعى روز را خدا مى داند كه چه اندازه است! اگر دائم شب بود كه كل زمين منجمد و همه چيز يخ بود! اگر دائم روز بود كه زمين يك گلوله آتشين مى شد! اين يك منفعت شب و روز است!

 

عظمت خورشيد و ماه و ستارگان

 

« وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَ تِ بِأَمْرِهِ »

 

خورشيد، ماه، و كل ستاره ها مسخر تو شده است.

 

« إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَـتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ »[15]

 

« سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى السَّمَـوَ تِ »

 

خدا مى فرمايد: تا آخر عمرتان راه كه مى خواهيد برويد، شب كه خوابيده ايد، براى اينكه از انواع ضررها و شرها در امان باشيد، من براى شما محافظ قرار دادم! اين محافظها همه ملكوتى هستند، ما كه آنها را نمى بينيم! گاهى هم اگر كار در اختيار آنها نباشد زمينه اى را فراهم مى كند كه خطر را از شما رفع كند!

شبانه روز بر ما نمى گذرد مگر اينكه به هزار طريق خداوند متعال از ما  محافظت مى كند.[16]

 

« سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى السَّمَـوَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ »[17]

 

آنچه در آسمان و زمين در راه زندگى شما قرار دادم، تحت فرماندهى يك فرمانده است، من هستم كه تمام عالم را سفره حيات تو كردم و محافظت مى كنم!

 

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

 

 

 

 

 

 

 پی نوشت ها:

 



[1] ـ اسراء 17 : 70؛ «و آنان را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى كامل داديم .»

 

[2] ـ انفال 8 : 22؛ «قطعاً بدترين جُنبندگان نزد خدا.»

 

[3] ـ فرقان 25 : 43؛ «آيا كسى كه هواى [ نفسش ] را معبود خود گرفته ديدى ؟»

 

[4] ـ بحار الأنوار: 68/283، باب 78، حديث 35؛ «إِنَّ آدَمَ  عليه السلام لَمَّا كَثُرَ وُلْدُهُ وَ وُلْدُ وُلْدِهِ كَانُوا
يُحَدِّثُونَ عِنْدَهُ وَ هُوَ سَاكِتٌ فَقَالُوا يَا أَبَتِ مَا لَكَ لاَ تَتَكَلَّمُ فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلاَلُهُ لَمَّا أَخْرَجَنِي مِنْ جِوَارِهِ عَهِدَ إِلَيَّ وَ قَالَ أَقِلَّ كَلاَمَكَ تَرْجِعْ إِلَى جِوَارِي.»

 

[5] ـ تين 95 : 5؛ «آن گاه او را [ به سبب گناهكارى ] به [ مرحله ] پست ترينِ پَستان
بازگردانديم .»

 

[6] ـ بقره 2 : 81؛ «[ نه چنين است كه مى گوييد ] بلكه كسانى كه مرتكب گناه شدند وآثار گناه ،
سراسر وجودشان را فرا گرفت ، آنان اهل آتشند و در آن جاودانه اند .»

 

[7] ـ فاطر 35 : 22؛ «و تو نمى توانى [ دعوت حق را ] به كسانى كه در قبرهايند بشنوانى .»

 

[8] ـ بحار الأنوار: 95/82، باب 6، حديث 2؛ إقبال الأعمال؛ «أَدْعِيَةُ السَّحَرِ فِي لَيَالِي شَهْرِ رَمَضَانَ
فَمِنْ ذَلِكَ مَا رَوَيْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ أَنَّهُ قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا يُصَلِّي عَامَّةَ لَيْلَتِهِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا كَانَ السَّحَرُ بِهَذَا الدُّعَاء... وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ لاَ تَحْجُبُ عَنْ خَلْقِكَ وَ لَكِنْ تَحْجُبُهُمُ الْأَعْمَالُ السَّيِّئَةُ دُونَك.»

 

[9] ـ ابراهيم 14 : 32؛ «نهرها را مسخّر شما كرد.»

 

[10] ـ جاثيه 45 : 12؛ «دريا را براى شما مسخّر و رام كرد تا كشتى ها به فرمانش در آن روان
شوند.»

 

[11] ـ پروين اعتصامى.

[12] ـ انعام 6 : 59؛ «و كليدهاى غيب فقط نزد اوست ، و كسى آنها را جز او نمى داند . و به آنچه
در خشكى و درياست ، آگاه است ، و هيچ برگى نمى افتد مگر آنكه آن را مى داند ، و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين ، و هيچ تر و خشكى نيست مگر آنكه در كتابى روشن [ ثبت ] است .»

 

[13] ـ جاثيه 45 : 12؛ «تا كشتى ها به فرمانش در آن روان شوند و تا شما [ با سفرهاى دريايى ]
از فضل و رزق و روزى اش بهره جوييد و تا شما [ بر نعمت هايش ] سپاس گزارى كنيد .»

 

[14] ـ بقره 2 : 22؛ «آن پروردگارى كه زمين را براى شما بسترى گسترده.»

 

[15] ـ نحل 16 : 12؛ «و شب و روز و خورشيد و ماه را نيز رام و مسخّر شما قرار داد ، وستارگان
هم به فرمانش رام و مسخّر شده اند ؛ قطعاً در اين [ حقايق ] نشانه هايى است [ بر توحيد ، ربوبيّت و قدرت خدا ] براى گروهى كه تعقّل مى كنند .»

 

[16] ـ مستدرك الوسائل: 16/317، باب 92، حديث 20010؛ «عَنْ سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ قَالَ النَّبِيُّ  صلى الله عليه و آله:
نَقُّوا أَفْوَاهَكُمْ بِالْخِلاَلِ فَإِنَّهُ مُسَكِّنُ الْمَلَكَيْنِ الْحَافِظَيْنِ الْكَاتِبَيْنِ وَ إِنَّ مِدَادَهُمَا الرِّيقُ وَ قَلَمَهُمَا اللِّسَانُ وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَشَدَّ عَلَيْهِمَا مِنْ فَضْلِ الطَّعَامِ فِي الْفَمِ.»

وسائل الشيعه: 16/99، باب 96، حديث 21086؛ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ  عليه السلام قَالَ إِنَّ الْمَلَكَ الْحَافِظَ عَلَى الْعَبْدِ يَكْتُبُ فِي صَحِيفَةِ أَعْمَالِهِ فَأَمْلُوا فِي أَوَّلِهَا خَيْراً وَ فِي آخِرِهَا خَيْراً يُغْفَرْ لَكُمْ مَا بَيْنَ ذَلِكَ.»

نهج البلاغه: حكمت 201؛ «قَالَ  عليه السلام إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ.»

نهج البلاغه: خطبه 156؛ «اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ عُيُوناً مِنْ جَوَارِحِكُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ أَعْمَالَكُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِكُمْ لاَ تَسْتُرُكُمْ مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَيْلٍ دَاجٍ وَ لاَ يُكِنُّكُمْ مِنْهُمْ بَابٌ ذُو رِتَاجٍ وَ إِنَّ غَداً مِنَ الْيَوْمِ قَرِيبٌ يَذْهَبُ الْيَوْمُ بِمَا فِيهِ وَ يَجِيءُ الْغَدُ لاَحِقاً بِهِ فَكَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْكُمْ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْأَرْضِ مَنْزِلَ وَحْدَتِهِ وَ مَخَطَّ حُفْرَتِهِ فَيَا لَهُ مِنْ بَيْتِ وَحْدَةٍ وَ مَنْزِلِ وَحْشَةٍ وَ مُفْرَدِ غُرْبَةٍ وَ كَأَنَّ الصَّيْحَةَ قَدْ أَتَتْكُمْ وَ السَّاعَةَ قَدْ غَشِيَتْكُمْ وَ بَرَزْتُمْ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ قَدْ زَاحَتْ عَنْكُمُ الْأَبَاطِيلُ وَ اضْمَحَلَّتْ عَنْكُمُ الْعِلَلُ وَ اسْتَحَقَّتْ بِكُمُ الْحَقَائِقُ وَ صَدَرَتْ بِكُمُ الْأُمُورُ مَصَادِرَهَا فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ وَ انْتَفِعُوا بِالنُّذُرِ.»

 

[17] ـ جاثيه 45 : 13؛ «و همه آنچه را در آسمان هاست و آنچه را در زمين است از سوى خود
براى شما مسخّر و رام كرد.»

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

آثار ایمان- جلسۀ سوم
تجارت معنوی - جلسه اول
زنان اهل بهشت‏
قرارداد همسر عمران با خداوند
انواع هدايت الهي
تبيين ظالم و درجات ظلم
گرفتار شدن لنين در دست هگل
ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
پیوند با ابی‌عبدالله(ع)، تنها راه پیروزی در سلوک ...
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه پنجم (2) – (متن کامل + ...

بیشترین بازدید این مجموعه

ارزشها و لغزشهای نفس - جلسه هیجدهم
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
تقدير روزى حلال
انفاق به قدر بضاعت
توبه جوان گناهکار
انواع هدايت الهي
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
گرفتار شدن لنين در دست هگل
قرارداد همسر عمران با خداوند
پاداش دنیوی و اخروی پروردگار برای مؤمنین

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^